به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه دهم درس خارج ولایت فقیه که روز یک شنبه مورخه28 شهریور سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید به بررسی ادله نقلی ولایت بر مجتمع پرداخت و گفت: قرآن کریم همان دلیل عقلی را تایید میکند، منتهی در دلیل عقلی گفتیم موجودات معلول هستند و خداوند آنان را ایجاد کرده است اما در استدلال قرآنی دو تعبیر خالق و ربّ بیان شده است.
این استاد حوزه در ادامه گفت: با بررسی آیات سوره مبارکه یوسف و نقل قول هایی که قرآن کریم از دو پیامبر بزرگ یعنی حضرت یعقوب و یوسف علیهما السلام بیان می کند در می یابیم که بر ولایت پروردگار در امور تاکید فراوان داشتند و مردم را به توکل بر خدای خویش دعوت می کردند.
وی در پایان گفت: در احتجاجات پیامبر گرامی اسلام با مشرکین، شاهد وعد و وعیدهای زیادی توسط آن حضرت هستیم که عامل آن را پروردگار معرفی می فرمود و این نشان از ولایت خداوند متعال است و ممکن است این ولایت به شخصی مانند پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام واگذار شود.
تقریر درس
خلاصه ای از مباحث گذشته
ولایت تشریعی سه قسم است:
1 - ولایت بر تقنین و قانون گذاری و تشریع
2 - ولایت بر قضاء و فصل خصومات
3 - ولایت بر مجتمع: یعنی ولایت بر افراد دیگر و تکفّل و تصدّی امور آنان
مرحله اول ولایت، اولاً و بالذات برای خداوند است یعنی هم به دلیل عقل و هم به دلیل نقل حق جعل تکلیف و ایجاد وظیفه برای افراد و اداره امور افراد برای خداوند است و کسی اینگونه ولایتی بر اجتماع و افراد ندارد.
مرحله دوم ولایت ثانیاً و بالعرض است که خداوند میتواند به فردی از افراد که میپسندد تفویض کند. خداوند پیامبر(ص) را پسندید و این ولایت بر مجتمع را به او داد به دلیل قرآن و روایات که مطرح میکنیم.
در مرحله سوم با دلیل ثابت میکنیم همین ولایت که تفویض به پیامبر(ص) شده بود به امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) تفویض شد.
در مرحله چهارم در زمان غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که حاضر ولی غائب است، این ولایت نیز مختص ایشان است و باید با دلیل ثابت کنیم که به ولی فقیه جامع الشرایط داده شده است که اگر این موارد به اثبات برسد به این نتیجه میرسیم که همان کلام مرحوم امام خمینی(ره) است که میفرمود:«ولایت فقیه ادامه ولایت الله است» به اثبات خواهد رسید.
بحث اول، اثبات این ولایت برای خداوند است؛ زیرا به دلیل عقلی ثابت شده که ذات خداوند واجب الوجود است و در ضمن شریکی نیز ندارد و تمام موجودات عالم، معلول همین واجب الوجود هستند و علتِ تمام موجودات است.
این اختیار و ملکیت خداوند به گونهای است که میتواند این ولایت را به دیگری تفویض نماید و این حق پروردگار است که هرگونه که بخواهد ولایت داشته باشد؛ خواه خودش این حق را داشته باشد یا به دیگری واگذار نماید.
بررسی ادله نقلی ولایت بر مجتمع
از بین معناهایی که برای ولایت بیان شد ولایت امر، تصدی امور دیگران و تکفّل امور انسانها و در حقیقت رهبری جامعه مراد است.
همان معنا از ولایت که ولایت بر جعل تکلیف و ولایت بر امر و نهی است اولاً و بالذات مختص ذات خداوند متعال است و بعد باید ببینیم آیا خداوند این ولایت را به پیامبر(ص) و بعد از ایشان به ائمه علیهم السلام هم داده یا خیر؟ تا بتوانیم به اثبات برسانیم که این ولایت برای فقهاء در عصر غیبت نیز ثابت است.
در مفردات راغب نیز گفته بود که حقیقت ولایت، ولایت امر است که همین معنای اصلی و متعارف ولایت است که دلیل عقلی و نقلی برای این مدعا وجود دارد.
برای اثبات اینگونه ولایت برای خداوند با دلیل عقلی گفتیم؛ ذات خداوند واجب الوجود است و تمام موجودات عالم معلول وجود او و ظل وجود باری تعالی هستند.
زمانی که ذات مقدس واجب الوجود است و ایجاد توسط ذات اوست لازمهاش این است که مالک آنها نیز باشد و اگر ثابت شد که موجودات ملک خداوند هستند، در صورت ملکیت «له أن یتصفه فیه ما شاء»؛ حق زمامداری، پرورش، تکلیف، عقاب و ثواب دارد و تدبیر امر مملوک به دست اوست و میتواند به دیگری تفویض نماید تا تدبیر امور جامعه را انجام دهد.
در مورد دلیل نقلی نیز گفتیم قرآن کریم به دو طریق برای اثبات ولایت و سرپرستی خداوند استدلال کرد:
تایید دلیل عقلی به واسطه آیه قرآن
قرآن کریم همان دلیل عقلی را تایید میکند، منتهی در دلیل عقلی گفتیم موجودات معلول هستند و خداوند آنان را ایجاد کرده است اما در قرآن استدلال عقلی با دو تعبیر آمده است:
تعبیر اول: لفظ «خلق» آورده و آیات آن را بیان کردیم و دو آیه به این تعبیر اشاره داشت: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾/سوره رعد، و ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ﴾/ سوره زمر. و اینجا هم لازمه خلق و ایجاد، مملوک بودن است.
تعبیر دوم: قرآن کریم به انحاء گوناگون تعبیر «ربّ» آورده است: ﴿قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ﴾: بگو ای پیامبر آیا به غیر از خدا به عنوان پروردگارم گرایش پیدا کنم در حالیکه خداوند پرورش دهنده همه چیز است؟
﴿مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾:در یک سوره در پنج مورد دقیقا با یک عبارت آمده است که (ای پیامبر به مردم) بگو من به خاطر مأموریت رسالتم هیچ پاداشی از شما نمیخواهم و پاداش من بر عهده پروردگار هستی است.
﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا﴾: تنها اوست که پروردگار (پرورش دهنده) آسمانها و زمین و همه چیزهایی که بین آن دو قرار دارد.
﴿رَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ﴾: پروردگار مشرقها و مغربهای بینهایت جهان.
﴿اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ﴾: جز خدای یکتا خدایی نیست همو پروردگار با عظمت عرش است.
ملاحظه میفرمایید در این چهار مورد گذشته تعبیر «ربّ» آمده است و به معنای فاعل است؛ یعنی تربیت کننده، رشد دهنده و نمو دهنده.
بعد از اینکه هر شیئی مخلوق خداست؛ در بقاء نیز محتاج خداوند است او را رها نمی کند و باید از طرف پروردگار به او فیض برسد تا بماند. «هو موجِدُها و مُبقیها» و اگر خداوند خالق تمام موجودات از جمله انسان و رب اوست؛ لازمه این ایجاد و ابقاء، ملکیت است و تمام شئون را دارا می باشد.
شاهد ملازمه بین خالقیت و مالکیت در قرآن
در این مورد که بین دو جهت خالقیت و ربوبیت ملازمه هست و لازمه ملکیت، ولایت است در آیاتی از قرآن کریم تصریح شده است :﴿وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾: آنچه در آسمان ها و زمین هاست متعلق به خداست و همه امور به دست اوست.
البته بعید نیست که به خاطر «ما» در این آیه اطلاق مطرح باشد و شامل ذوی العقول و غیر ذوی العقول شود. لام «لله» برای ملکیت است؛ یعنی برای خداست و در تملّک خدا است همه آنچه را که در آسمانها و زمین وجود دارد و بازگشت همه به خداوند است.
﴿وَ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ﴾: شاید به اعتبار «مَن» در آیه ملکیت اختصاص به ذوی العقول داشته باشد یعنی همه صاحبان عقل، انسانها، فرشتگان و غیره در تملک خداوند هستند و نسبت به او تواضع دارند.
﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ﴾: من مامور شدم پروردگار این بلد را عبادت کنم، ... هر شیئی ملک خداست.
در آیه فوق نیز عنوان «ربّ» آمده است که نشان میدهد خداوند پرورش دهنده مخلوقات است و همچنین تمام مخلوقات ملک خداوند دانسته است و این نشان میدهد که مالکیت و پرورش دهندگی با هم هستند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: من مأمور شدم پروردگار مکه را عبادت کنم بلدی که خداوند او را حرم قرار داده و برای خداوند است هر موجودی.
نتیجه طریق اول
از دو دسته آیات استفاده کردیم که خداوند ایجادکننده است و لازمه آن مملوک بودن مخلوقات است.
دسته سوم تصریح به ملکیت نیز میکند، پس زمام امور مملوک هم، به دست خداست و می تواند بالمباشرت این کار را انجام دهد یا شخصی را بفرستد که رهبری جامعه را بر عهده بگیرد.
پس این طریق اول مانند طریق عقلی بود که قبلاً بیان شد.
طریق نقلی تاسیسی مستقل
در طریق دیگر در قرآن برای اثبات ولایت خداوند تصریح میکند که حق حکومت و حکم مختص به خداوند است:
﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ سوره یوسف آیه 40
خداوند در قرآن کریم نقل میکند که حضرت یوسف(ع) زمانی که در زندان بوده دو همزندانی را مورد خطاب قرار داد و گفت: ﴿أَ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾: آیا پروردگاران چندگانه بهترند یا خداوند واحد قهار؟
سپس در ادامه خطاب به دو همزندانی خود گفت شما غیر خدا را پرستش نمیکنید مگر اسمائی که خودتان و پدرانتان برای آنها قرار دادید و خداوند هیچ اثر و نشان خدایی در آن خدایان باطل قرار نداده است. حکم فقط برای خداوند واحد است یعنی کسی که حق و تکلیف را میتواند بیان کند خداست یعنی حق جعل حکم و تکلیف در اختیار خداست و بعد مصداقی از «إن الحکم» را بیان میفرماید: ﴿أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ﴾: و اوست که میتواند بگوید از چه کسی تبعیت کنید و چه کسی را عبادت کنید و دین قیّم را قرار داده است.
البته حکم در اینجا به معنای جعل حکم و قرار دادن تکلیف برای عباد است؛ یعنی تمام مقررات و احکام و تکالیف به دست خداوند است.
نکته: گرچه این حکایت از قول حضرت یوسف(ع) است ولی مطلبی است که خداوند آن را نقل میکند و مورد تأیید پروردگار می باشد و به عنوان یکی از معارف الهی برای پیامبر(ص) و مسلمانان بیان میکند.
پس ولایت تام و کلی که میگوییم برای خداوند ثابت است.
این آیه از قول حضرت یعقوب(ع) نقل شده است: ﴿قَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ مَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ﴾: در سفر دوم که برادران یوسف(ع) همراه برادرشان بنیامین به مصر میرفتند، حضرت یعقوب(ع) گفت: «ای فرزندان! از یک دروازه وارد شهر نشوید بلکه از ابواب متفرقه وارد شوید و اینکه توصیه میکنم؛ به خاطر این است که من نمیتوانم جلوی ارادهای که خداوند دارد را بگیرم، منتهی توصیه میکنم هر چند نفر یا دو یا سه نفر از یک دروازه مصر وارد شوید زیرا تمام تدبیر امور و تقدیرات به دست خداوند است.»
یعقوب تاکید می کند که من نمی توانم تدبیر پروردگار را از شما رفع کنم و تدبیر امور عباد به دست خداوند است.
این نیز نقل قول حضرت یعقوب(ع) است ولی چون قرآن نقل میکند از احکام و معارف دینی است که برای پیامبر(ص) و مسلمانان توسط خداوند بیان میشود و در کارها باید به خدا توکل کرد.
تعبیر سومی در قرآن بیان شده است: ﴿قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ سوره مبارکه انعام آیه 57
در دو مورد سابق نقل قول از حضرت یوسف(ع) و نیز حضرت یعقوب(ع) بود، اما مورد سوم بیان پروردگار است.
کفار که با پیامبر(ص) بحث میکردند خداوند میفرماید: «به آنان بگو من معجزه دارم و همین قرآن معجزه من است منتهی شما آن را تکذیب میکنید» و پیامبر(ص) فرمود اگر تکذیب مرا ادامه دهید ممکن است عذاب شوید و آنان میگفتند هرچه وعده و وعید داری به سرعت بیاور و هر چه از دستت می آید انجام بده.
خداوند میفرماید بگو اینکه عجله میکنید و میگویید عذاب را بیاور در اختیار من نیست. من فقط برای آن موارد، وعده و وعید میدهم و تمام امور در دست خداوند است.
این تعبیرات در قرآن آمده است و دلیل عقلی داشتیم و حکم در اینجا به معنای حکم قضایی نیست که مختص قضاوت باشد، بلکه به قرائن میگوییم به معنای ولایت امر است و وقتی مختص خداوند شد، خداوند میتواند تفویض نماید.
یکی از راههای استدلال همین آیه شریفه «إن الحکم الا لله» است؛ پس تمام شئون اداره جامعه به دست خداوند است. ولایت کلی مختص خداوند است، حالا باید ببینیم آیا خداوند این حق حکم و ولایت را به کسی داده است یا خیر؟ ما معتقدیم که به پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام عنایت کرده است تا بعداً به فقها برسیم و در جلسه آتی به دلائل آن خواهیم پرداخت./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر