vasael.ir

کد خبر: ۴۰۹۷
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۳ - 11 January 2017
در دهمین جلسه درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی مطرح شد:

برگشتن به خوی و اخلاق جاهلی یک نحوه ارتداد است - مرضعه و فاطمه دو چهره دنیا هستند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله جوادی آملی در دهمین جلسه درس خارج فقه نکاح، دو مبحثِ «فطام» و «حولین»، و همچنین حفظ دین را در فلسفه هجرت مورد بحث و بررسی قرار داد.

به گزارش خبرنگارسرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله جوادی آملی صبح دو شنبه 10 آبان ماه 1395 در دهمین جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم، با مقایسۀ دو مبحثِ «فطام» و «حولین»، گفت: دنیا اصولاً دو چهره دارد: در یک روز مرضعه و در  روز دیگر فاطمه است. یک روز با روی آوردن پُست ، مقام ، شکوه و شهرت پستان را در کام آدم می‌گذارد و یک روز این پستان را از این کام می‌گیرد که روز فطام اوست، او احساس تلخی می‌کند.اگر انسان بعد از جاهلیت دوباره به خوی و اخلاق جاهلی برگردد یک نحوه ارتداد است و آن را از معاصی کبیره شمردهاند. همچنین بعد از اینکه اسلام در سرزمینهای مسلمین مستقرّ شد و امنیت مالی و جانی و دینی برای مسلمین فراهم شد دیگر جایی ندارد که بخواهند به بلاد دیگر مثل سرزمینهای کفر هجرت کنند، چون در آن بلاد حفظ دین برایشان مشکل است.فلسفه هجرت، حفظ دین است و اگر کسی هجرت کند در حالیکه حفظ دین برایش مشکل است و به جایی برود که نتواند احکام دینی را انجام بدهد آن هجرت نامشروع است.

آیت الله جوادی آملی در این جلسه از درس خارج، به ادامه بیان شروط مشترک در علائم حرمت بالرضاع پرداخت و در همین راستا، شرطیّت «حولین» را عنوان کرد و گفت: شیر دادن باید در ظرف دوسال انجام شود و منظور از دو سال، دو سال از ابتدای سنِّ مرتضع است نه دو سال از سنِّ فرزندِ مرضعه، و به همین دلیل است که اگر دو سال از فرزند ولدِ مرضعه گذشته باشد و در سال سوم به کودکی با شرائطش شیر دهد، نشر حرمت محقّق خواهد شد.

وی افزود: اگر مرتضع از پانزده رضعه، چهارده رضعه را قبل از پایان دوسال و یک رضعه را به محض ورد به دوسالگی بخورد، نشر حرمت منتقی هست؛ همچنین است اگر حین ارتضاعِ رضعۀ آخر، وارد سال سوم شود، در اینصورت نیز نشر حرمت محقّق نخواهد شد.

استاد درس خارج حوزه عملیه قم قبل از ورود به مقایسۀ دو مبحثِ «فطام» و «حولین»، به بیان معنوی حول روایت «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة» پرداخت و بیان داشت: دنیا اصولاً دو چهره دارد: در یک روز مرضعه است، یک روز هم فاطمه.

 وی خاطر نشان کرد : سابقا که میخواستند بچهها را از شیر بگیرند، پستان را تلخ میکردند تا به خاطر آن حالت زَنَندگی و تلخی که ایجاد میشود بچه به شیر گرایشی نداشته باشد و از آن جدا شود که به حالت «فطام» به معنای بازداشتن اطلاق می‌شد؛ حالا در این روایت هم میگوید: یک روی دنیا همین حالت فطام و تلخی و بازدارندگی است. وجود مبارک پیامبر در این روایت خواسته‌اند با این تعبیر به همه مردم از هر قشر و صنفی بفهمانند، دنیا دو روز دارد: یک روز پستان را در کام آدم می‌گذارد با روی آوردن پُست و مقام و جاه و شکوه و شهرت و یک روز این پستان را از این کام می‌گیرد که روز فطام اوست، او احساس تلخی می‌کند.

رئیس بنیاد وحیانی اسراء، پس از بیان معنای «فطام» در روایت فوق، عنوان داشت: «فطام» در حرمت بالرضاع، نه ثبوتاً و نه سقوطاً هیچ نقشی ندارد و آنچه تعیین کننده است همان مسئله «حولین» است که اگر دو سال از سن مرتضع گذشته باشد، فطام صورت گرفته باشد یا نه، نشر حرمت منتقی است، و اگر حولین منقضی نشده باشد، فطام شده باشد یا نشده باشد، نشر حرمت محقَّق میشود.

وی در رابطه با ادعای برخی مبنی بر وجود اجماع در مسئله گفت: هر چند این اجماع توسط بزرگانی مثل شهید ثانی در مسالک ادعا شده است اما به خاطر وجود روایات فراوان در مسئله احتمال مدرکی بودن آنها قوی است و لذا قابل استناد نیستند و تنها برای انسان اطمینانی میآورد که مطلبی که ما از روایات و نصوص استفاده کردهایم، بزرگان نسبت به آن اجماع دارند.

آیت الله جوادی آملی در ادامه به بررسی روایات مربوط به معیار بودن «حولین» پرداخت و گفت: مرحوم شیخ حر عاملی در جلد بیستم وسائل در بابی تحت عنوان بَابُ أَنَّهُ یُشْتَرَطُ فِی نَشْرِ الْحُرْمَةِ بِالرَّضَاعِ کَوْنُهُ فِی الْحَوْلَیْنِ فَلَا یُحَرِّمُ بَعْدَهُمَا»، عهدهدار بیان روایات مربوط به شرطیّت «حولین» شده است.

وی به عنوان اولین روایت، حسنه منصور بن حازم را عنوان کرد و بیان داشت: در این روایت سخنی از حولین نیست بلکه سخن از فطام و اثربخش بودن آن است که اگر بخواهیم مدعای خود مبنی بر اعتبار حولین را ثابت کنیم، ناچاریم بگوییم بین فطام و حولین در این روایت ملازمه وجود دارد که اثبات آن بحث دیگری است.

استاد درس خارج حوزه عملیه قم، نفی در این روایت را به معنای بیأثر بودن دانست و در بیان بقیه فقرات روایت گفت: پس از نفی اثر از رضاع بعد الفطام، روایت فقرات دیگری دارد که به صورت قانون وار و جمله جمله بیان شده است که عبارتند از: وصال در صیام باطل و حرام است، نوجوان یتیم بعد از احتلام دیگر یتیم نیست، تعرب بعد از هجرت پسندیده نیست، هجرت بعد از اسلام پسندیده نیست، طلاق قبل از نکاح و عتق قبل از ملک صحیح نیست، بیع فقط در ملک است و فقط در مُلک جریان دارد، یمین و قسم در قطع رحم منعقد نمیشود و ...

وی در تفسیر فقرۀ «وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَة وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ» از این حدیث نبوی بیان داشت: اینکه انسان بعد از جاهلیت دوباره به خوی و اخلاق جاهلی برگردد یک نحوه ارتداد است و آن را از معاصی کبیره شمردهاند. همچنین بعد از اینکه اسلام در سرزمینهای مسلمین مستقرّ شد و امنیت مالی و جانی و دینی برای مسلمین فراهم شد دیگر جایی ندارد که بخواهند به بلاد دیگر مثل سرزمینهای کفر هجرت کنند، چون در آن بلاد حفظ دین برایشان مشکل است.

 آیت الله جوادی خاطر نشان کرد: فلسفه هجرت، حفظ دین است و اگر کسی هجرت کند در حالیکه حفظ دین برایش مشکل است و به جایی برود که نتواند احکام دینی را انجام بدهد آن هجرت نامشروع است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم به نکتهای در باب فرق بین روایات پیامبر و امیرالمومنین اشاره کرد و گفت: به نظر علامه طباطبایی بر خلاف روایات امیرالمومنین که خطبهوار و طولانی بوده، روایات پیامبر به صورت جمله جمله و مقنّنانه مثل قانون اساسی به صورت اصل اصل بیان شدهاند.

وی در ادامه در باب تفسیر سخنان معصومین نسبت به یکدیگر نکتهای را خاطر نشان شد و بیان داشت: صاحب جواهر فرموده است اگر دیدید ما کلام امیرالمومنین را با بیان امام حسن عسکری تفسیر میکنیم تعجب نکنید، چون این ذوات مقدّسه به منزله متلکم واحدند لذا «بعضه یفسّر بعض».

رئیس بنیاد وحیانی اسراء در راستای همین مطلب افزود: حالا وجود مبارک امام صادق، با اینکه از عصر ایشان تا عصر پیامبر فاصله زیادی وجود دارد، در روایتی به تفسیر بیان نورانی پیامبر پرداختهاند و در تفسیر فقرۀ «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ» فرمودهاند:  بازگشت فطام در این روایت به حولین است؛ یعنی اگر چنانچه در اثنای دو سال به این کودک شیر داده باشد نشر حرمت می‌کند، ولو بعد از فطامش باشد، پس فطام معیار نیست.

وی در پایان این جلسه روایتی دیگر در همین باب عنوان کرد و بیان داشت: در روایت دوم که روایت حلبی از امام صادق است، همان جملۀ «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام» آمده که طبق قاعدۀ «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً» در رابطه با روایات این روایت را نیز باید تفسیر به حولین کنیم.

 

 

 

 

خلاصه درس گذشته

شرط اول از شروط مشترک/ کمالِ رضعه/ تطبیق قاعدۀ «کمال کلی شیء بحسبه» بر ما نحن فیه/ شرطیّت کمال رضعه فقط در دو علامت عددی/ شرط دوم از شروط مشترک/ توالی رضعات/ بررسی مفهوم توالی در روایت زیاد بن سوقه/ خلل وارد شدن در توالی رضعات با تغذّی کودک از غذای کمکی/ تفاوت موالات در رضاع با موالات در رکعات نماز/ مروری بر سه شرط مشترک در علائم سهگانه/ رجوع به عرف، در تعیین حد کمال رضعه/ کلام محقق در چگونگی شکلگیری «رضعه کامله»/ کلام محقق در چگونگی شکلگیری «توالی رضعات»/ بررسی بیانِ مرحوم محقّق، نسبت به شرط بودن «ارتضاع من الثدی» / بررسی حکم تغذّی کودک به فراوردههای شیر مادر مثل پنیر/ بررسی حکم ارتضاع از میّت

 

خلاصه درس امروز

سومین شرط از شروط مشترک/ حولین/ احتساب حولین به لحاظ مرتضع، نه به لحاظ ولد مرضعه/ بررسی حکم کودکی که یک رضعه از پانزده رضعه را بعد از اکمال حولین میخورد/ بررسی حکم کودکی که در حین ارتضاعِ رضعه آخر، دوسالش تمام میشود/ تحریر صورت مسئله و محلّ بحث در شرطیّت «حولین» / بیانی معنوی حول روایتِ «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة»/ دو چهره داشتن دنیا نسبت به همه مردم/ تفاوتی مفهومی کلمه «حول» در خمس و زکات با «حول» در مبحث رضاع/معیار بودن «حولین» در ثبوت حکم حرمت بالرضاع و عدم دخالت «فطام» در آن/ عدم تأثیر ادعای اجماع در رابطه با معیار بودن «حولین»/ بررسی روایات مربوط به معیار بودنِ «حولین»/ بیان مواضع مختلف استفاده از «نفی» در روایات/ سکوت از بهترین نعمتها /بررسی «نفی» در عبارت «وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَة وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ» / نامشروع بودن هجرت از دیار مسلمین به سرزمین کفر/ بررسی نفی در عبارت « وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِکَاحٍ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ»/ بررسی سایر فقرات روایت منصور بن حازم/ عدم تأثیرِ سوگند در قطع رحم/ فرق بین سخنان پیامبر و امیرالمومنین در منظر علامه طباطبایی/ تفسیر امام صادق از عبارت «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ» در کلام پیامبر/ تفسیر معصومین نسبت به کلام یکدیگر/ تفسیر امام صادق از عبارت «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ»،/ روایت حلبی/ تفسیر «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام» به حولین کاملین/

 

 

 

مقدمه

مروری بر مباحث گذشته

فصل چهارم از قسم اول نکاح درباره اسباب تحریم است؛ دومین سبب از اسباب تحریم مسئله «رضاع» است. «رضاع» همانطوری که ملاحظه فرمودید چند شرط دارد: اول آن نکاح است که باید این زن از راه نکاح صحیح شیردار بشود. دوم مسئله کمّیت است که یا إنبات لحم و شدّ عظم است، یا پانزده رضعه است، یا یک شبانه‌روز که بحث آن با قیود آن گذشت.[1]

 

سومین شرط از شروط مشترک/ حولین

 سومین شرط مسئله «حولین» است. عبارت مرحوم محقق در متن شرایع این است: «الشرط الثالث أن یکون فی الحولین»، این شیر دادن در ظرف دو سال باشد، چون یک مقدار توضیح لازم بود، محقق این شرط سوم را تشریح کرد که وزان «حولین» در مسئله رضاع؛ نظیر وزان «حول» در مسئله خمس و زکات و مانند آن نیست.

 

احتساب حولین به لحاظ مرتضع، نه به لحاظ ولد مرضعه

اولاً این حولین باید به لحاظ این کودک باشد نه به لحاظ ولد مرضعه؛ آن زن که شیردار شد در اثر مادر شدن است، این حولین به لحاظ ولد این زن شیردار نیست، این حولین به لحاظ این کودکی است که می‌خواهد شیر بخورد، این مطلب اول.

«و یراعی ذلک فی المرتضع»؛ یعنی این کودکی که می‌خواهد شیر بخورد، در ظرف دو سال اگر شیر مکید این نشر حرمت می‌کند، چرا؟ «لقوله علیه السلام» که فرمود: «لا رِضَاعَ بَعْدَ فَطَامٍ» مرحوم شهید در مسالک[2] روی این نظر دارد که آیا چنین چیزی صادر شد یا نشد؟ با اینکه در روایات معتبر ما مسئله «لا رِضَاعَ بَعْدَ فَطَامٍ»[3] در بیانات ائمه(علیهم السلام) هست. پس نسبت به ولدی که شیر می‌خورد این حولین معتبر است. «و هل یراعی فی ولد المرضعه» آیا این دو سال شرط است در کودک آن مادری که شیرده است؛ یعنی در ظرفی که آن کودک در ظرف دو سالگی است، اگر مادر این کودک در ظرف این دو سال به یک کودک دیگر شیر بدهد نشر حرمت می‌کند که اگر این کودک به فطام رسید، او را از شیر گرفتند، یا دو سالگی او تمام شد، مادر هنوز شیر دارد، با آن شیر کودک دیگری را سیر کرده است، این نشر حرمت نکند، آیا چنین چیزی هست؟ می‌فرماید این نیست. «و هل یراعی فی ولد المرضعه الأصح أنه لا یعتبر»؛ پس این دو سالی که گفته می‌شود برای همین کودکی است که دارد شیر می‌خورد، نه کودک آن مادری است که دارای شیر است. بنابراین چون این دو سال برای این کودک شیرخوار است نه کودک زنی که شیردار است؛

لذا «فلو مضی لولدها أکثر من حولین ثم أرضعت من له دون الحولین نشر الحرمة»، اگر آن کودک دو سال را رد کرد، الآن دو سال و اندی سنّ اوست، مادر او با همان شیر، کودکی را که هنوز دو سال او تمام نشده شیر داد، این نشر حرمت می‌کند. پس معیار آن کودکی است که شیر می‌خورد نه کودک آن مادری که شیر دارد.

 

بررسی حکم کودکی که یک رضعه از پانزده رضعه را بعد از اکمال حولین میخورد

«و لو رضع العدد إلاّ رضعة واحدة فتمّ الحول ثم أکمله بعدهما لم ینشر الحرمة»، تمام این پانزده رضعه یا تمام این یوم و لیله باید در اثنای حولین باشد. اگر آغازش در اثنای حولین بود؛ یعنی هنوز دو سال تمام نشده که این زن این کودک را شروع کرد به شیر دادن و دو سال تمام شده، بقیه عدد را، یا بقیه یوم و لیله را بعد از دو سال انجام داد، این نشر حرمت نمی‌کند. ملفّق از حولین و مازاد نشر حرمت نمی‌کند. هر کدام از این سه علامت؛ یعنی إنبات لحم و شدّ عظم یا پانزده رضعه یا یوم و لیله همه اینها باید در ظرف این دو سال انجام بگیرد. «ولو رضع العدد» مثلاً بنا شد که روی پانزده تکیه کنند «إلاّ رضعة واحدة» یکبار مانده است ـ چهارده بار را شیر داد یکبار مانده است ـ آنوقت دو سال تمام شده، آن یکبار بعد از دو سال انجام شد، این نشر حرمت نمی‌کند. «و لو رضع العدد إلاّ رضعة واحدة فتمّ الحولان ثم أکمله»؛ یعنی آن عدد را «بعدهما» یعنی «بعد الحولین»، «لم ینشر الحرمة»

 

بررسی حکم کودکی که در حین ارتضاعِ رضعه آخر، دوسالش تمام میشود

«و کذا لو کمل الحولان و لم یرو من الأخیرة»، همینطور که داشت شیر می‌داد دو سالگی او تمام شد؛ ولی این کودک در این رضعه آخر هنوز سیر نشده، یک مقدار مانده که سیر بشود و این مقدار «بعد الحولین» است، این «لم ینشر الحرمة». اما همزمان اگر باشد نشر حرمت می‌کند «و ینشر إذا تمّت الرضعة مع تمام الحولین».[4] «فتحصّل» اگر بعضی از اعداد «بعد الحولین» باشد یا حتی یک عدد یعنی عدد پانزده، نیمی قبل از حولین و نیمی بعد از حولین باشد، این دو فرع نشر حرمت نمی‌کند؛ فقط یک صورت نشر حرمت می‌کند و آن این است که اگر همزمان، هم عدد پانزده تمام بشود و هم حولین تمام بشود ـ باهم تمام بشود ـ نشر حرمت می‌کند؛ البته آن فرع بیّن الرشد که در اثنای حولین، این اعداد حاصل بشود که روشن است. این ترجمه مسئله سومی که مرحوم محقق مطرح کردند.

 

تحریر صورت مسئله و محلّ بحث در شرطیّت «حولین»

اما حالا تحریر صورت مسئله؛ صورت مسئله این است که حول اصولاً در مسئله خمس است، زکات است؛ معنای آن این است، کل درآمدهایی که در سال مطرح می‌شود و هزینه‌هایی که در طول سال مطرح می‌شود، در پایان سال حساب می‌کنند، اگر چیزی نماند که خمس ندارد و اگر چیزی ماند خمس دارد. در مسئله زکات اگر در پایان این سال آن نصاب مانده که زکات دارد، وگرنه نه. اینها احکامی است که در مسئله خمس و زکات و مانند اینها مطرح است. اما «حولین» که در مسئله «رضاع» مطرح است؛ یک بحث نسبت به خصوص این کودکی است که دارد شیر می‌خورد، نه کودک زنی که دارد شیر می‌دهد، معیار آن نیست، این یک؛ و یکی اینکه هر کدام از این سه علامت؛ یعنی إنبات لحم، یا پانزده رضعه، یا یوم و لیله را که به حساب آوردیم همه اینها باید در اثنای حولین قرار بگیرد، به طوری که یا قبل از انقضای حولین این علامت‌ها محقق بشود یا همزمان، در نتیجه نه تبعیض نشر حرمت می‌کند، نه بعد از «حولین» نشر حرمت می‌کند، این هم یک صورت مسئله. اینها صورت مسئله است، برای هیچکدام دلیل اقامه نشد است. مسئله فطام با مسئله حولین آیا اینها دو علامت هستند یا معیار همان حولین است. فطام؛ یعنی از شیر بازداشتن.

 

بیانی معنوی حول روایتِ «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة»

یک حدیث شریفی در همین تحف العقول است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود دنیا دو چهره دارد، دو روز دارد: «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة»[5] برای همه همینطور است، اختصاصی به روحانی و غیر روحانی ندارد؛ دنیا اصولاً دو چهره دارد: در یک روز مرضعه است، یک روز هم فاطمه. زن آن روزی که کودک را شیر می‌دهد و پستان در کام او می‌دهد، این حالت ارضاع است و برای کودک هم خیلی لذیذ است، در این حالت این زن می‌شود مرضعه؛ وقتی که می‌خواهد کودک را از شیر باز بدارد، با چه درد و رنجی او را باز می‌دارد! گاهی سابق پستان را یک مقداری تلخ می‌کردند که این کودک احساس گرایشی نداشته باشد، بلکه احساس تلخی کند که دیگر پستان را نگیرد، وقتی می‌خواست او را از شیر بگیرد بسیار تلخ بود، این حالت را می‌گویند حالت فطام. «فَطَمَ»؛ یعنی «قَطَعَ»، بازداشتن کودک از شیر. همان مادری که قبلاً مرضعه بود هماکنون فاطمه است؛ یعنی باز می‌دارد، قطع می‌کند شیر را از کودک.

 

دو چهره داشتن دنیا نسبت به همه مردم

وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: دنیا دو روز دارد: یک روز پستان را در کام آدم می‌گذارد؛ حالا یا پُست است، یا مقام است، یا مال است، یا جاه است، یا شکوه است و یا شهرت است، این پستان را در کام انسان می‌گذارد و انسان لذّت می‌برد، یک روز این پستان را از این کام می‌گیرد که روز فطام اوست، او احساس تلخی می‌کند. فرمود: «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة»؛ آن روز فطام برای همه هست، اختصاصی به حوزه و دانشگاه ندارد، هر کسی این دو روز را دارد، یا اقبال دنیاست یا ادبار دنیا، «فَنِعْمَتِ الْمُرْضِعَةُ وَ بِئْسَتِ الْفَاطِمَة».

 

تفاوتی مفهومی کلمه «حول» در خمس و زکات با «حول» در مبحث رضاع

پس حولی که در زکات و خمس و مانند آن مطرح است یک حساب دارد، حولینی که در مسئله رضاع است حساب دیگر دارد و این حولین به لحاظ کودکی است که شیر می‌خورد، نه به لحاظ کودک زنی است که شیر می‌دهد، این یک؛ فطام نقشی ندارد، چه این کودک در دوران شیرخوارگی باشد، چه اینکه او را از شیر بگیرند، در هر دو حال اگر در ظرف این دو سال مقداری شیر خورد که إنبات لحم شد، یا پانزده رضعه بود، یا یوم و لیله بود، این نشر حرمت می‌کند.

 

معیار بودن «حولین» در ثبوت حکم حرمت بالرضاع و عدم دخالت «فطام» در آن

پس نه در ثبوت معیار، فطام دخیل است و نه سقوط او. اگر سقوط کرد؛ یعنی این کودک را به یک مناسبتی از شیر گرفتند؛ ولی هنوز دو سال او تمام نشده است، همین کودک بعد از فطام ـ که او را از شیر گرفتند ـ اگر دوباره از پستان یک زنی با یکی از این سه علامت شیر بخورد، نشر حرمت می‌شود. پس «لا أثر للفطام أصلا»؛ چه اینکه اگر دو سال بگذرد و هنوز این کودک را از شیر نگرفته باشند زنی به یکی از این سه راه او را شیر بدهد، نشر حرمت نمی‌کند. پس در ثبوت و سقوط، فطام نقشی ندارد، تمام معیار برای حولین است. در اثنای این دو سال اگر یکی از این سه راه حاصل شد، نشر حرمت می‌کند، وگرنه نشر حرمت نمی‌کند؛ خواه تمام این سه راه در ظرف دو سال باشد یا همزمان با انقضای دو سال یکی از امور ثلاثه حاصل شده باشد. هنوز ما وارد دلیل نشدیم، اینها تحریر صورت مسئله است.

 

عدم تأثیر ادعای اجماع در رابطه با معیار بودن «حولین»

مطلب بعدی که در صورت مسئله اثر دارد این است که بسیاری از این بزرگان یا ادعای اجماع کردند یا نفی خلاف، مثل مرحوم شهید در مسالک؛ نه آن ادعای اجماع اثر دارد و نه این نفی خلاف، چون روایات فراوانی در مسئله است، هر کدام از این بزرگواران اگر فتوایی دادند به استناد همین روایات است، یک اجماع تعبدی در کار باشد نیست، فقط برای انسان اطمینان می‌آورد مطلبی را که خودش از این نصوص استفاده می‌کند، بزرگان دیگر هم فرمودند، اینجا انسان یک پشت‌گرمی دارد، وگرنه این اجماع بخواهد دلیل فقهی باشد، نیست. با بودِ این همه روایات، نه اجماع اثر دارد و نه نفی خلاف. پس معیار حولین مشخص شد، یک؛ و بی‌اثر بودنِ فطام هم مشخص شد، این دو؛ حولین باید به لحاظ کودک شیرخوار باشد، نه کودک زن شیرده، این سه؛ و باید تمام یا همزمان این علامت‌ها با انقضای حولین باشد، این چهار.

 

بررسی روایات مربوط به معیار بودنِ «حولین»

حالا این مطلب با این قیود و با این صورت مسئله و با این اقوالی که در مسئله هست، از چه راه باید ثابت بشود؟ روایات باب پنج عهده‌دار اثبات این مسائل است. ما نیازی به فطام نداریم تا مرحوم شهید در مسالک بگوید این از پیغمبر رسیده است یا نرسیده است، چون فطام نقشی ندارد. گاهی فطام هست رضاع بی‌اثر است، گاهی فطام نیست رضاع با اثر هست. وسائل، جلد بیستم، صفحه 384 باب پنج که این باب عهده‌دار مسئله حولین است: «بَابُ أَنَّهُ یُشْتَرَطُ فِی نَشْرِ الْحُرْمَةِ بِالرَّضَاعِ کَوْنُهُ فِی الْحَوْلَیْنِ فَلَا یُحَرِّمُ بَعْدَهُمَا»؛ یا «لا یحَرِّمُ» این رضاع، «بعد الحولین».

 

حسنه منصور بن حازم/

اولین روایتی که نقل می‌کنند همان است که مرحوم کلینی[6] «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِم‌»؛ بعضی از اینها اگر فقط تنها خودشان بودند روایت صحیحه بود؛ ولی علی بن ابراهیم به اعتبار پدرش که در یک بخشی مسئله دارد، باعث می‌شود که از این روایت به حسنه یاد می‌کنند نه به صحیحه. «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّیٰ الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام‌»؛ یعنی بعد از اینکه این کودک را از شیر باز گرفتند، اگر زنی او را شیر بدهد نشر حرمت نمی‌کند. این ثابت شد که ثبوتاً و سقوطاً فطام بی‌اثر است، چون اگر هنوز دو سال کودک تمام نشده است و به یک مناسبتی این کودک را از شیر گرفتند و با یکی از این سه راه شیر کودک محقق شد این نشر حرمت می‌کند، مگر یک تلازمی باشد که فطام با انقضای حولین همراه باشد که آن بحث دیگر است: «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا وِصَالَ فِی صِیَام‌»؛

 

بیان مواضع مختلف استفاده از «نفی» در روایات

 این نفی‌هایی که می‌شود بعضی برای نفی اثر است، بعضی برای نفی جواز؛ بعضی برای بیان حرمت است، بعضی برای بیان بی‌اثر بودن. این «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ»؛ یعنی شیر بعد از این دو سال بی‌اثر است، نشر حرمت نمی‌کند؛ اما «لَا وِصَالَ فِی صِیَام‌»؛ یعنی این مشروع نیست اگر کسی چنین کاری بکند بدعت است. صومِ وصال این است که انسان نیت بکند دو روز را متصلاً روزه بگیرد، یا مقداری از شب را جزء زمان روزه قرار بدهد در حین نیّت! این می‌شود وصال یوم و لیل، یا وصال یومین، این صومِ وصال می‌شود بدعت و نامشروع.

اگر در ظرف دو سال شیر حاصل بشود؛ چه فطام حاصل شده باشد، چه فطام حاصل نشده باشد، نشر حرمت می‌کند؛ اما اگر بعد از دو سال شیر داده بشود؛ چه فطام حاصل شده باشد و چه فطام حاصل نشده باشد، نشر حرمت نمی‌کند. فقط این شیر در ظرف دو سال است که نشر حرمت می‌کند. «وَ لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ احْتِلَام‌». فرمود ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی﴾[7] فلان؛ درباره ایتام هم ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ﴾[8] درباره ایتام اینها را بیازمایید، ﴿وَ ابْتَلُوا الْیَتامی﴾ اگر رشد آنها برای شما ثابت شد، می‌توانید اموال اینها را بدهید. این «یُتم» ادامه دارد تا پیدایش احتلام؛ اگر این نوجوان محتلم شد دیگر یتیم نیست، عنوان یتیم بر او صادق نیست: «وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ احْتِلَام‌ وَ لَا صَمْتَ یَوْماً إِلَی اللَّیْل‌» که انسان روزه صَمت بگیرد، ساکت باشد؛

 

سکوت از بهترین نعمتها

 البته سکوت از بهترین نعمت‌هاست؛ اهل بیت(علیهم السلام) سعی می‌کردند همین اصحاب خودشان را به سکوت عادت بدهند، تربیت کنند؛ انسان گاهی تمرین سخنرانی می‌کند که نعمت خوبی است، گاهی تمرین سکوت می‌کند که حرف زائد نزند، این هم کار خوبی است؛ اما «لَا صَمْتَ یَوْماً إِلَی اللَّیْل‌» این درباره روزه گرفتن است که در حال روزه حرف نزند و این حرف نزدن هم جزء نیت صوم باشد، نه اینکه اختیار کند کم‌حرفی را.

 

بررسی «نفی» در عبارت «وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَة وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ»

«وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَة»؛ بعد از اینکه انسان هجرت کرد و از مکه آمد به مدینه، بعد همان خوی اعرابی بودن را پیدا کند. این تعرّب بعد از هجرت یک نحوه ارتدادی است و آن را جزء معاصی کبیره می‌شمارند. معنای آن این نیست که کسی هجرت کرد از مکه به مدینه، بعد برود در یک روستا و با اعراب به سر ببرد این مشکل باشد، بلکه همان خوی اعراب را پیدا کردن که «أَشدُّ کفراً و نفاقاً» است به همان خوی دربیاید بعد از هجرت. «تعرّب بعد الهجرة» همان «تعرّب بعد الجاهلیة» است. «وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ» بعد از فتح مکه، کل حجاز و جزیرة العرب اسلام آوردند، همه اسلحه را زمین گذاشتند، انسان هجرت بکند کجا برود؟! ترسی ندارد قبلاً یا به حبشه می‌رفتند یا به مدینه می‌آمدند که اینها «بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْن‌»[9] و مانند آن است؛ اما الآن وقتی که همه اسلحه را زمین گذاشتند و به حسب ظاهر تسلیم شدند، دیگر ترسی نیست که انسان هجرت بکند. جهاد هم چنان هست.پرسش: ...؟ پاسخ: برای چه هجرت؟ هجرت می‌کند برای اینکه دین خود را حفظ بکند، آنجا که هست می‌تواند دین خود را حفظ بکند. مسئله جهاد برای همیشه هست؛

 

نامشروع بودن هجرت از دیار مسلمین به سرزمین کفر

 اما مسئله هجرت در جایی که انسان ممکن است دین خود را حفظ بکند وجهی ندارد. از آنطرف هجرت نامشروع است، کسی از کشور اسلام مهاجرت بکند برود کشور کفر که نتواند دستورهای دینی خود را به آسانی و به خوبی انجام بدهد. این هجرت و این سفر جزء سفرهای معصیت است، برود یک جایی؛ حالا یا برای درس خواندن یا غیر درس خواندن که نتواند دین خود را حفظ بکند؛ این هجرت، هجرت محرَّم است. غرض این است که اصل هجرت برای حفظ دین است، بعد از فتح مکه که همه اسلحه را زمین گذاشتند، نه جا برای هجرت به حبشه است، نه برای مدینه، همه جا امن است و از اینطرف اگر کسی از کشور اسلامی مهاجرت بکند و برود در جایی که نتواند احکام دینی خود را انجام بدهد، آن هجرت مشروع نیست:

 

بررسی نفی در عبارت « وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِکَاحٍ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ»

«وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ نِکَاحٍ» که این حکم روشنی دارد: «وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْکٍ». این «لَا عِتْقَ إِلَّا فِی مِلْک‌»[10] أو «لا عتق إلا فی مُلک»؛ انسان باید یا مَلِک باشد یا مالک، یا مالک بنده باشد عتق کند به عنوان کفاره یا غیر کفاره، یا اگر مالک نیست مَلِک باشد، وکیل باشد، ولیّ باشد، وصی باشد که مُلک داشته باشد نه مِلک؛ این رقبه مال او نیست، مال مولّی علیه اوست، مال وصیت‌کننده اوست، مال آن شخصی است که ولایت دارد، وکالت دارد، نیابت دارد و مانند آن.

 

بررسی سایر فقرات روایت منصور بن حازم

در بیع هم همینطور است: «لا بیع الا فی مِلک أو لا بیع الا فی مُلک»؛ آن متولّی که خرید و فروش می‌کند که مالک نیست مَلِک است؛ یعنی سلطه دارد و شرعاً تحت ولایت اوست. در خرید و فروش اینطور است، در «عتق» اینطور است، در مسایلی که شبیه این است همین حکم را دارد: «وَ لَا یَمِینَ لِلْوَلَدِ مَعَ وَالِدِهِ»، یک کسی سوگند یاد می‌کند؛ مثل اینکه نذر می‌کند، سوگند یاد کرده است که فلان کار را انجام بدهد، بدون اذن پدر این سوگند منعقد نمی‌شود: «وَ لَا لِلْمَمْلُوکِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ» او نذر می‌کند که فلان کار را انجام بدهد، در این منذور حداقل اگر رجحان معتبر نباشد، مشروعیت که معتبر است:

 

عدم تأثیرِ سوگند در قطع رحم

 «وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَةٍ»؛[11] این سوگند یاد کرده است که دیگر منزل فلان شخص نرود، قطع رحم بکند، این یمین منعقد نمی‌شود، چون حداقل متعلق یمین این است که اگر رجحان نداشته باشد، مرجوح هم نباشد، حرام نباشد؛ حالا اینها بیاناتی است که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که خطوط کلی است.

 

فرق بین سخنان پیامبر و امیرالمومنین در منظر علامه طباطبایی

 خدا سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت کند می‌فرمودند: تفاوت جوهری بین سخنان پیغمبر و سخنان حضرت امیر(سلام الله علیهما) این است که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) خطیبانه سخن می‌گوید، وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مقنّنانه، مثل قانون اساسی، به صورت اصل، اصل می‌گوید، سخنرانی و خطبه ندارد؛ کلمات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همه‌اش به منزله قانون اساسی است، همه اینها را ملاحظه بفرمایید! همه اینها در حکم قانون است. سخنان لطیفی که مرحوم ابن بابویه قمی(رضوان الله علیه) در پایان جلد چهارم من لا یحضره الفقیه آنجا که کلمات مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نقل می‌کند، آن از همین قبیل است. ایشان نقل می‌کند که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک سلسله حرف‌هایی زده که تا آن روز سابقه نداشت! تا آن روز سابقه نداشت! این «الْآنَ حَمِیَ الْوَطِیسُ‌»[12] تا تنور گرم است ببندید، این یک بیان نورانی پیغمبر است که تا آن روز کسی نشنید؛ یعنی الآن که فرصت مناسب است این کار را انجام بدهید، تا تنور گرم است این کار را انجام بدهید. مرحوم ابن بابویه در پایان من لا یحضر الفقیه دارد که این حرف «الْآنَ حَمِیَ الْوَطِیسُ‌»؛ این قبل از پیغمبر احدی نگفت و بعد جزء مَثَل‌های معروف شد که تا تنور گرم است نان را ببندید. این مَثَل از آنجا میباشد. غرض این است که فرمایشات حضرت به منزله قانون اساسی است، جمله جمله است؛ الآن این چند جمله‌ای که اینجا خواندیم در روایت اول باب پنج، هیچکدام از سنخ خطبه‌های نهج البلاغه نیست که انسان بتواند با اینها سخنرانی کند.

 

تفسیر امام صادق از عبارت «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ» در کلام پیامبر

حالا وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) این بیانات نورانی را از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرد، بعد دارد معنا می‌کنند، فرمودند که «فَمَعْنَی قَوْلِهِ»؛ یعنی وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) دارد بیان نورانی پیغمبر را معنا می‌کنند: «فَمَعْنَی قَوْلِهِ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ» این است که «أَنَّ الْوَلَدَ إِذَا شَرِبَ لَبَنَ الْمَرْأَةِ بَعْدَ مَا تَفْطِمُهُ لَا یُحَرِّمُ ذَلِکَ الرَّضَاعُ التَّنَاکُحَ»؛[13] اگر چنانچه این زن بعد از اینکه این کودک دوران شیرخوارگی‌اش تمام شد، بخواهد به او شیر بدهد، این نشر حرمت نمی‌کند؛ منتها همانطوری که آیات قرآن «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً»[14] روایات هم همینطور است.

 

تفسیر معصومین نسبت به کلام یکدیگر

 یک بیان بسیار لطیفی مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) در همین جلد بیست و شش هست که یک وقتی به یک مناسبتی هم آن بیان نقل شد، ایشان در جلد بیست و شش جواهر دارد که اگر شما می‌بینید ما بیان نورانی حضرت امیر را با بیان امام عسکری(سلام الله علیهما) داریم معنا می‌کنیم تعجب نکنید، نگویید آن را در چند سال قبل، وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود و بعد از چند سال وجود مبارک امام عسکری(سلام الله علیه) این را فرمود، شما چرا این را دلیل آن و شارح آن قرار می‌دهید؟ فرمود این چهارده نفر به منزله یک متکلّم هستند؛ آنوقت کلام این متکلم واحد، «یفسّر بعضه بعضا»؛ این از آن لطایف بیانات مرحوم صاحب جواهر است. فرمود این چهارده نفر به منزله متکلم واحدند و کلام متکلم واحد هم «بعضه یفسّر بعض».[15]

 

تفسیر امام صادق از عبارت «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ»،

حالا وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) دارد بیان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تفسیر می‌کند، فرمود اینکه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ»، بازگشت آن به حولین است؛ یعنی اگر در اثنای دو سال این زن آن کودک را شیر نداد نشر حرمت نمی‌کند، ولو بعد از دو سال شیر داده باشد و اگر چنانچه در اثنای دو سال به این کودک شیر داده باشد نشر حرمت می‌کند، ولو بعد از فطامش باشد، پس فطام معیار نیست؛ منتها حالا اینجا حضرت فعلاً به آن حولین نپرداختند، فرمود: «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ»؛ یعنی بعد از اینکه این کودک از شیر گرفته شد، هر اندازه شیر بخورد نشر حرمت نمی‌کند. این روایت را که مرحوم کلینی[16] نقل کرد، مرحوم صدوق هم به اسناد خاص خودشان از منصور بن حازم نقل کردند؛[17] منتها در ذیل آن این تفسیر را نقل نکردند و همین صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب أمالی‌ خود هم این را از منصور بن حازم نقل کردند.[18] پس هم صدوق نقل کرد، هم مرحوم کلینی.

 

روایت حلبی/ تفسیر «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام» به حولین کاملین

روایت دوم این باب که مرحوم کلینی[19] از «علِیُّ بْنُ إِبْراهِیم عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام» نقل کرد این است که «لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام»[20] این إلاّ و لابدّ باید براساس حدیث «یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً» به حولین تفسیر بشود و إلاّ «لا اثر للفطام ثبوتاً و لا سقوطاً»؛ برای اینکه ما تجربه کردیم و دیدیم. ممکن است یک کسی هنوز دوران فطام او نرسیده و چون از دو سال گذشته شیر بخورد و نشر حرمت نکند، یا دوران فطام را سپری کرده، او را از شیر گرفتند، دوباره به او شیر می‌دهند در حین دو سال این نشر حرمت می‌کند

روایت چهارم و پنجم این باب هم همین است.[21] که ـ إنشاءالله ـ جلسه بعدی مطرح می‌شود./424/900/س

 

 

پاورقی:

[1] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص226 و 227.

[2] مسالک الأفهام، الشهیدالثانی، ج7، ص236 و 237.

[3] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص385، باب انه یشترط فی نشر الحرمة بالرضاع کونه فی الحولین فلا یحرم بعدهما، باب5، ط آل البیت.

[4] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص227 و 228.

[5] تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، ص35.

[6] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص443.

[7] نساء/سوره4، آیه5.

[8] نساء/سوره4، آیه6.

[9] المحاسن، احمدبن محمدبن خالدالبرقی، ج2، ص331.

[10] عوالی اللئالی، محمدبن علی بن ابراهیم ابن ابی جمهورالاحسانی، ج2، ص299.

[11] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص384، باب انه یشترط فی نشر الحرمة بالرضاع کونه فی الحولین فلا یحرم بعدهما، ابواب1، ط آل البیت.

[12] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج4، ص377.

[13] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص384، باب انه یشترط فی نشر الحرمة بالرضاع کونه فی الحولین فلا یحرم بعدهما، ابواب1، ط آل البیت.

[14] جواهر الکلام، الشیخ محمد الحسن النجفی، ج26، ص67.

[15] جواهر الکلام، الشیخ محمد الحسن النجفی، ج26، ص67.

[16] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص443 و 444.

[17] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص359 و 360.

[18] الأمالی، الشیخ الصدوق، ص378 و 379.

[19] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص443.

[20] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص385، باب انه یشترط فی نشر الحرمة بالرضاع کونه فی الحولین فلایحرم بعدهما، باب5، ط آل البیت.

[21] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص385، باب انه یشترط فی نشر الحرمة بالرضاع کونه فی الحولین فلایحرم بعدهما، باب5، ط آل البیت

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳