vasael.ir

کد خبر: ۳۹۸۵
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۸ - 05 January 2017
قواعد فقه حکومتی؛ آیت الله خاتمی/ جلسه 18

بررسی سندیِ روایت سمره بن جندب به عنوان مهمترین دلیل قاعده لاضرر

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله خاتمی، با اشاره به مدرک قاعده لاضرر گفت: روایت سمره بن جندب به عنوان مهمترین مدرک قاعده «لاضرر و لاضرار» می باشد که در منابع معتبری مانند کتاب شریف من لایحضره الفقیه شیخ صدوق (ره) و کتاب کافی شریف کلینی (ره) نقل شده است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سیداحمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور و استاد درس خارج حوزه علمیه قم، 26 مهر ماه 1395 در جلسه هجدهم درس خارج حکومتی فقه، مدرک قاعده «لاضرر و لا ضرار» را از منابع دست اول شیعه، یعنی کتاب اصول کافی و من لا یحضره الفقیه، بیان کرد. در این جلسه روایت سمره بن جندب با سندهای مختلف با اندکی اختلاف در متن، قرائت شد.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله خاتمی در جلسه گذشته قاعده «لاضرر و لا ضرار» را به عنوان سومین قاعده حکومتی فقه بیان کرد و اهمیت کاربرد آن را در سرتاسر فقه بیان کرد.

وی چارچوب کلی قاعده را در چهار فصل بیان کرد که عبارتند از: 1ـ تاریخچه قاعده لاضرر 2ـ مدرک قاعده لاضرر 3ـ محتوای قاعده 4ـ تنبیهات قاعده لاضرر

استاد خارج فقه و اصول حوزه علیمه همچنین تاریخچه بحث را بیان کرد و گفت: اولین فردی که به این قاعده پرداخته است، مرحوم فخر المحققین حلی است.

عضو شورای عالی حوزه علمیه در این جلسه 12 نفر از علمای شیعه و 3 نفر از علمای اهل سنت را معرفی کرد که درباره قاعده «لاضرر و لا ضرار» مطلب نوشته اند.

 

چکیده درس حاضر

آیت الله خاتمی در این جلسه مدرک قاعده لاضرر را بیان کرد و با اشاره به اهمیت روایت سمره بن جندب در منابع روائی فریقین، آن را مهمترین دلیل قاعده لاضرر دانست.

وی در ادامه به بررسی روایات قاعده پرداخت و گفت: روایت اول که از من لایحضره الفقیه نقل شده است تصریح به قید «لاضرر و لاضرار» ندارد؛ روایت دوم که از اصول کافی بیان شده قید «لاضرر و لاضرار» را آورده است اما قید «علی مؤمنٍ» یا «علی مسلمٍ» ندارد و روایت سوم که از اصول کافی مرحوم کلینی نقل شده است بعد از قید «لاضرر و لا ضرار»، قید «علی مومنٍ» را هم دارد.

 

در ادامه نظر شما را به درس هجدهم جلب می کنم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عن مولانا الصادق علیه السلام الْکَمَالُ‏ کُلُ‏ الْکَمَالِ‏ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ. به نظر می رسد کمال باید در هر سه مورد باشد خصوصا که با حرف واو عطف شده است. مومن باید برنامه داشته باشد. [1]

 

بحث در قاعده « لاضرر و لاضرار » بود، فصول بحث در جلسه گذشته مطرح شد. فصل اول درباره تاریخ قاعده لاضرر و لاضرار بود که بیان شد.

 

فصل دوم، مدرک القاعده

طوائف زیادی از روایات، مدرک این قاعده می باشند که مهمترین آنها قصه سمره بن جندب است. این جریان را شیعه و سنی، نقل کرده اند.

شیخ انصاری (ره) در پایان بحث برائت و مرحوم آخوند نیز در کفایه این بحث را کرده اند. سمره بن جندب درختی در چهار دیواری یک فرد انصاری داشت. وی به بهانه آب دادن درخت خرمای خود مزاحم اهل و عیال آن فرد انصاری می شد. مرد انصاری نیز از او گله کرد و گفت موقع آمدن خبر بدهید. سمره گوشش به این سخنان بدهکار نبود و می گفت درخت خودم می باشد و نیازی به اجازه نیست. مرد انصاری نزد پیامبر رفته و شکایت کرد؛ پیامبر خیلی تلاش کرد که با سمره مصالحه کند ولی او حتی به درختی در بهشت هم راضی نشد. پیامبر با دیدن این لجاجت سمره، به مرد انصاری فرمود برو و درخت را از ریشه بکن و به سمت سمره بیانداز. پیامبر(ص) فرمود سمره فردی مضار است و در دین حکمی که موجب ضرر به مؤمنی باشد، نداریم.

سمره پرونده سیاهی در طول عمرش دارد. اگر هیچ دلیلی بر فسق سمره نبود جز همین داستان، بر خباثتش کافی بود. « فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» ﴿النساء، 65﴾ ترجمه: به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داوری بپذیرند؛ سپس از حکمی که کرده ای در وجودشان هیچ دل تنگی و ناخشنودی احساس نکنند، و به طور کامل تسلیم شوند.

 

نمونه های دیگر از خباثت سمره

1. آیه « وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ وَ اَللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»  ﴿البقرة، 207﴾ ( ترجمه: و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد [مانند امیرالمؤمنین (علیه السلام)] و خدا به بندگان مهربان است.) در شأن آقا امیر المومنین علی علیه السلام است. اما سمره به دستور و تطمیعِ چهارصد درهمِ معاویه، آن را در شأن معاویه تفسیر کرد.

2. آیه « وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اَللّهَ عَلى ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ اَلْخِصامِ» ﴿البقرة204﴾ (ترجمه: و از مردم کسی است که گفتارش در زندگی دنیا تو را خوش آید، و [برای اینکه چنین وانمود کند که زبانش با دلش یکی است] خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد می گیرد، در حالی که سرسخت ترین دشمنان است.) در شأن معاویه نازل شده است اما سمره آن را در شأن امیر المومنین علیه السلام تفسیر کرده است.  شرح ابن ابی الحدید ج  1 ص 361

3. قتل الابریا؛ در زمان زیاد بن ابیه، سمره جانشین او در ریاست شهربانی بصره بود. در تاریخ آمده است که سمره، 8 هزار شیعه را کشته است.

4. گفته شده است که سمره در جریان عاشورا نیز در جبهه عبیدالله بوده است؛ اما مورخین گفته اند که سمره، قبل از حادثه عاشورا در سال 58 یا 59 و یا 60 هجری مرده است البته اگر بود در جبهه عبیدالله ملعون شمشیر می زد.

قصه سمره بن جندب در کتب فریقین آمده است که آن را بررسی می کنیم.

 

منابع قاعده لاضرر در کتب شیعه

روایات متعددی به عنوان منابع قاعده نقل شده است که مهمترین آنها جریان سمره بن جندب است که ابتدا این روایت بررسی خواهد شد.

روایت اول

رَوَى الْحَسَنُ الصَّیْقَلُ‏ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام کَانَ لِسَمُرَةَ بْنِ جُنْدَبٍ نَخْلَةٌ فِی حَائِطِ بَنِی فُلَانٍ فَکَانَ إِذَا جَاءَ إِلَى نَخْلَتِهِ‏ نَظَرَ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ أَهْلِ الرَّجُلِ یَکْرَهُهُ الرَّجُلُ قَالَ فَذَهَبَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَشَکَاهُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ سَمُرَةَ یَدْخُلُ عَلَیَّ بِغَیْرِ إِذْنِی فَلَوْ أَرْسَلْتَ إِلَیْهِ فَأَمَرْتَهُ أَنْ یَسْتَأْذِنَ حَتَّى تَأْخُذَ أَهْلِی حِذْرَهَا مِنْهُ فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَدَعَاهُ فَقَالَ یَا سَمُرَةَ مَا شَأْنُ فُلَانٍ یَشْکُوکَ وَ یَقُولُ یَدْخُلُ بِغَیْرِ إِذْنِی فَتَرَى مِنْ أَهْلِهِ مَا یَکْرَهُ ذَلِکَ یَا سَمُرَةُ اسْتَأْذِنْ إِذَا أَنْتَ دَخَلْتَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسُرُّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ عَذْقٌ فِی الْجَنَّةِ بِنَخْلَتِکَ‏ قَالَ لَا قَالَ لَکَ ثَلَاثَةٌ قَالَ لَا قَالَ مَا أَرَاکَ یَا سَمُرَةُ إِلَّا مُضَارّاً اذْهَبْ یَا فُلَانُ فَاقْطَعْهَا وَ اضْرِبْ بِهَا وَجْهَهُ‏. [2]

ترجمه: سمره درختی خرمائی در چهار دیواری فرد انصاری داشت. سمره سر زده وارد ملک آن فرد انصاری شده و ناموس انصاری از دست سمره در امان نبودند. (توضیح: در روایت کافی آمده است که مراد از رجل در روایت، یک فرد انصاری بوده است.) شخص انصاری به پیامبر شکایت کرد که بدون اجازه وارد می شود. بفرمائید قبل از ورود اجازه بگیرد. پیامبر سمره را احضار کرد و مساله را مطرح کرده و فرمود: قبل از ورود اجازه بگیر، البته می توانی این درخت خودت را با درختی در بهشت معاوضه کنی؛ اما سمره نپذیرفت. حضرت فرمود با سه درخت در بهشت معاوضه کن اما سمره نپذیرفت. حضرت فرمود ای سمره تو می خواهی اذیت بکنی. لذا پیامبر خدا رو به فرد انصاری کرد و دستور قطع کردن درخت را دادند.

امام (ره) و شاگردان ایشان با استناد به این روایت گفته اند: قاعده لاضرر تنها در حوزه حکومتی است. یعنی حاکم می تواند مالکیتی را که موجب اذیت دیگران است را محدود کند. لذا فرموده اند: قاعده لاضرر، فرعٌ فقهیٌ حُکومیٌ و لیس بِقاعدهٍ فقیّهٍ؛ انشاءالله بحث خواهیم کرد که مفاد این روایت امر حکومتی یا قاعده فقهی را اثبات می کند.

 

بررسی سند روایت اول

الف)محمد بن علی بن حسین عن الحسن الصیقل؛ سند شیخ صدوق به حسن صیقل سند درستی است و لو اینکه در این سلسله علی بن حسین سعد آبادی که صریحا توثیق ندارد وجود داشته باشد. اما اشاراتی وجود دارد که دال بر توثیق علی بن حسین می شود:

1.  علی بن حسین از مشایخ اهل قم بوده است. قمّی ها معروف به وسواس زیاد در گرفتن روایت بوده اند. قمی ها  ملاک عدالت و فسق راوی را در نقل موثق روایت می دانستند به طوری که فضای قم طوری بود که احمد بن محمد بن عیسی؛ احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم تبعید کردند؛ با این وسواسی که در فضای اهل قم حاکم بود؛ قمی ها علی بن حسین را شیخ حدیثی خودشان قرار دادند. این اولین موید برای توثیق علی بن حسین است.

2.  بزرگانی مثل کلینی و فقیه زراری به علی بن حسین اعتماد کردند. ما در توثیق روایت تنها ملاک را رجال نجاشی و کشی قرار نمی دهیم بلکه بررسی می کنیم که این راوی از اصحاب اجماع یا از مشایخ اجازه هستند یا خیر؟ اینها قرائنی است که می توان وثاقت راوی را به دست آورد. پس روایت کردن افراد بزرگ و جلیل القدر می تواند اماره ای برای توثیق افراد باشد.

3.  شاهد سوم اینکه علی بن حسین، توثیق عام کامل الزیارات را دارد.

 

ب)أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاء (کفاش)، نام او زیاد بن عیسی می باشد؛ ثقة است؛ وی از امام باقر(ع ) و امام صادق(ع) روایت نقل می کند. درباره او گفته اند: کان حَسَنُ المَنزلَه عندَ آل محمد صلّی الله علیه و آله زامل ابی جعفر الی مکه.

 

روایت دوم

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا (عده ای که از احمد بن خالد برقی نقل می کنند حداقل یک ثقه در بین آنها وجود دارد.) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ (وی از آن فتحی هائی است که تا مرگ عبدالله معتقد به امامت او بود. بعد از مرگ عبدالله به امامت امام کاظم معتقد شد.) عَنْ زُرَارَةَ (پس روایت موثقه است.) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ کَانَ لَهُ عَذْقٌ‏ (درخت خرمائی که به بار نشسته است.) فِی حَائِطٍ لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ کَانَ مَنْزِلُ الْأَنْصَارِیِّ بِبَابِ الْبُسْتَانِ وَ کَانَ یَمُرُّ بِهِ إِلَى نَخْلَتِهِ وَ لَا یَسْتَأْذِنُ فَکَلَّمَهُ الْأَنْصَارِیُّ أَنْ یَسْتَأْذِنَ إِذَا جَاءَ فَأَبَى سَمُرَةُ فَلَمَّا تَأَبَّى جَاءَ الْأَنْصَارِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَشَکَا إِلَیْهِ وَ خَبَّرَهُ الْخَبَرَ فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ خَبَّرَهُ بِقَوْلِ الْأَنْصَارِیِّ وَ مَا شَکَا وَ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ (وقتی سمره قبول نکرد حضرت با او چانه زد، فرمود تا ده درخت حاضرم به تو بدهم) حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ الثَّمَنِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَأَبَى أَنْ‏ یَبِیعَ‏ (یعنی در مرحله اول حضرت اصرار کرد که این درخت را بفروشد؛ اما سمره آن را نفروخت) فَقَالَ لَکَ بِهَا عَذْقٌ یُمَدُّ لَکَ فِی الْجَنَّةِ فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِلْأَنْصَارِیِ‏ اذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ ارْمِ بِهَا إِلَیْهِ فَإِنَّهُ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ. [3] در این روایت علی مؤمن یا علی مسلم وجود ندارد.

در روایت شیخ صدوق (ره) (روایت اول)، اصلا لاضرر و لاضرار هم وجود ندارد.

 

روایت سوم

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ(کلینی (ره) از علی بن محمد بن بندار نقل می کند که نوه دختری احمد بن محمد بن خالد برقی است. وی بزرگی است که گاهی به اسم علی بن محمد ابی القاسم ماجیلویه است ثقه فاضل فقیه؛ تأدب علیه ( نزد پدر بزرگ (احمد بن محمد) تربیت شده است. این سند، شیخ اجازه کلینی است.)  عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ  ( عن احمد بن ابی عبدالله یعنی عن احمد بن محمد بن خالد) عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا (با این سند، روایت مرسل شد.) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ (اگر بعض اصحابنا معلوم می شد روایت سنداً قوی می شد.) عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ کَانَ لَهُ عَذْقٌ وَ کَانَ طَرِیقُهُ إِلَیْهِ فِی جَوْفِ‏ مَنْزِلِ‏ رَجُلٍ‏ مِنَ الْأَنْصَارِ(مسیر رفت و آمد طوری بوده است که باید حتما از وسط منزل مرد انصاری عبور می کرده است.) فَکَانَ یَجِی‏ءُ وَ یَدْخُلُ إِلَى عَذْقِهِ بِغَیْرِ إِذْنٍ مِنَ الْأَنْصَارِیِّ فَقَالَ لَهُ الْأَنْصَارِیُّ یَا سَمُرَةُ لَا تَزَالُ تُفَاجِئُنَا عَلَى حَالٍ لَا نُحِبُّ أَنْ تُفَاجِئَنَا عَلَیْهَا ( مرد انصاری به سمره گفت وقتی می آئی اجازه بگیر؛ ما اینجا ناموس داریم.) فَإِذَا دَخَلْتَ فَاسْتَأْذِنْ فَقَالَ لَا أَسْتَأْذِنُ فِی طَرِیقٍ وَ هُوَ طَرِیقِی إِلَى عَذْقِی (راه من به سوی نخله خودم است.) قَالَ فَشَکَا الْأَنْصَارِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً قَدْ شَکَاکَ وَ زَعَمَ أَنَّکَ تَمُرُّ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَیْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَسْتَأْذِنُ فِی طَرِیقِی إِلَى عَذْقِی فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَلِّ عَنْهُ وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی مَکَانِ کَذَا وَ کَذَا (دست از این درخت، بردار در فلان منطقه به تو درخت می دهم) فَقَالَ لَا قَالَ فَلَکَ اثْنَانِ قَالَ لَا أُرِیدُ فَلَمْ یَزَلْ یَزِیدُهُ حَتَّى بَلَغَ عَشَرَةَ أَعْذَاقٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَلَکَ عَشَرَةٌ فِی مَکَانِ کَذَا وَ کَذَا فَأَبَى فَقَالَ خَلِّ عَنْهُ وَ لَکَ مَکَانَهُ عَذْقٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ لَا أُرِیدُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّکَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِیَ بِهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَیْثُ شِئْتَ. [4] ملاحظه فرمودید، اصل و سلطان بحث در باب قاعده لا ضرر همین روایت است.

فردا درباره محتوای این روایت، بحث خواهیم کرد./902/239/ر

 

پاورقی

[1] . الکافی؛ کلینى؛ (ط - الإسلامیة)؛ ج‏1 ؛ ص32

[2] . من لا یحضره الفقیه؛ شیخ صدوق؛ دفتر انتشارات اسلامى؛ ج‏3 ؛ ص103 ح 3423؛ وسائل الشیعه؛ شیخ حر عالمی؛ کتاب احیاء موات؛ باب12 ؛  ج 25؛ ص 427؛ ح 1

[3] . الکافی؛ کلینی (ط - الإسلامیة)؛ کتاب المعیشه باب الضرار؛ ج‏5 ؛ ص292 ح 2

[4] . الکافی؛ کلینی (ط - الإسلامیة) ؛ باب الضرار؛ ج‏5 ؛ ص294 ح 8

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۶:۵۵
طلوع افتاب
۰۶:۱۱:۳۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۱۳:۱۱