به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام و المسلمین مجتبی الهی خراسانی، استاد خارج فقه حوزه علمیه خراسان در نهمین جلسه درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی،حکومتی به تبیین بحث «مفهوم شناسی دو واژه معروف و منکردر فقه و تفسیر امامیه» پرداخت.
خلاصه درس گذشته
حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی به دیدگاه جمعی از علماءامامیه در معنای معروف و منکر اشاره کرد و مجموعهای از تعاریف علماء و فقهاء امامیه در معنای «معروف» را ارائه کرد.
خلاصه درس امروز
حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی درجلسه امروز به نقل تعریف دو تن از بزرگان فقه و تفسیر در امامیه اکتفاء کردند و به توضیح آن پرداختند و جمع بندی و نتیجهگیری را در جلسه بعد طرح خواهند نمود.
وی در این درس تعریف مرحوم نجفی را در جواهر الکلام و تعریف علامه طباطبایی در تفسیر المیزان را ارائه نمودند .
تقریر درس در ذیل تقدیم شما خواننده گرامی می شود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در جلسه قبل گفته شد که در مفهوم شناسی بین این واژهها بهتر است ابتدا دو واژه معروف و منکر و سپس دو واژه امر و نهی تبیین گردد و معروف را در دیدگاه جمعی از علماء امامیه طرح نمودند و بررسی تعریف صاحب جواهر به بحث امروز موکول شد.
تبیین وتعریف «معروف»در کلام علماءامامیه:
استاد سطح عالی حوزه علمیه خراسان در تعریف علماء امامیه گفت:
عمده تعریفات را در کتاب فقهی جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام و کتاب تفسیری المیزان فی تفسیر القرآن میتوان به دست آورد و ما به اختصار در این جلسه به آنها اشاره می کنیم:
1- مرحوم نجفى، صاحب الجواهر،در کتاب جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام:
و کیف کان فالمعروف على ما فی المنتهى و محکی التحریر و التذکرة هو کل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلک أو دل علیه، و المنکر کل فعل قبیح عرف فاعله قبحه أو دل علیه فالأول بمنزلة الجنس ضرورة کون المراد بالحسن الجائز بالمعنى الأعم الشامل لما عدا الحرام فإنه على ما عرفوه بما للقادر علیه العالم بحاله أن یفعله، أو بما لم یکن على صفة تؤثر فی استحقاق الذم و یقابله القبیح، و الاختصاص بوصف إلى آخره بمنزلة الفصل لإخراج المباح الذی لا وصف فیه زائدا على حسنه المراد به جواز فعله، و یتبعه
المکروه و إن دخل فی تعریفی الحسن بالأولویّة، أو لأنه لا وصف فیه زائدا على حسنه بمعنى الجواز بناء على کون المراد الزیادة فی الحسن کالندبیة و الوجوبیة، فلا تدخل المرجوحیة فی الفعل حینئذ فیه، و قد یطلق الحسن على ما له مدخلیة فی استحقاق المدح، فیختص حینئذ بالواجب و المندوب، و یخرج عنه المباح و المکروه، لکن لا یحمل المتن علیه، ضرورة أنه لو کان المراد به ذلک لم یحتج إلى قید الاختصاص بوصف زائد فی إخراجهما بعد خروجهما عنه بالحسن، و أما المنکر فلیس إلا القبیح الذی هو الحرام کما سمعته من مفاد التعریفین، بل و الثالث المقابل للحسن بالمعنى الأخیر: أی ما کان على صفة تؤثر فی استحقاق الذم، و حینئذ فالمباح و المکروه فضلا عن ترک المندوب لیسا من المعروف و لا من المنکر، فلا یؤمر بهما و لا ینهى عنهما، و ربما حکی عن بعض إدراج المکروه فی المنکر على معنى ما کان فیه صفة تقتضی رجحان ترکه، و حینئذ یکون النهی على قسمین: واجب و مستحب کالأمر بالمعروف، إلا أنه خلاف المعروف فی المراد منه، و فی المسالک یمکن دخوله فی المندوب باعتبار استحباب ترکه، فإذا کان ترکه مندوبا تعلق الأمر به، و هذا هو الأولى، و فیه ما لا یخفى، و لکن الأمر سهل بعد معلومیة رجحان النهی عن فعل المکروه، کمعلومیة رجحانه أیضا عن ترک المندوب، و لذا صرح باستحباب الأول أبو الصلاح و ابن حمزة و الشهیدان و السیوری على ما حکی، اندرج فی عنوان معروف و منکر أو لم یندرج، و على کل حال فالمراد بالتقیید بقوله «إذا» إلى آخره من حیث یؤمر به و ینهى عنه لا فی حد ذاته إذ العلم به غیر شرط فی کونه حسنا و معروفا و قبیحا، کما أن الظاهر إرادة الإشارة إلى العلم بالاجتهاد و التقلید مثلا من قوله «عرفه أو دل علیه» و هو واضح.
استاد سطح عالی حوزه علمیه خراسان در تبیین تعریف صاحب الجواهرگفت:
1-صاحب الجواهر در ابتدا گزارشی از تعریف قدما یا همان تعریف علامه که سابقا طرح شد ارائه دادهاندو گویا همین تعریف را پذیرفتهاند.
2-عبارت اول در تعریف جنس میباشد(کل فعل حسن....و کل فعل قبیح....)چراکه حسن به معنای جواز به معنای اعم است وشامل واجب،مستحب،مباح،وحتیمکروه نیزمیشود وحسن بودن فعل یعنی اگر فاعل آن بداندو بتواندانجام دهد میگویند کار صحیحی انجام داده است و مورد تصدیق میباشدو کار قبیح که به معنای ممنوع میباشد درمقابل آن قرار دارد.
3-آنچه درصدد بیانش هستند تعریف «معروف» است که دائره آن نسبت به فعل حسن ضیق میباشد، واین مقصود را در تعریف به وسیله عبارت(بوصف زائد علی حسنه)بعنوان فصل بیان کردهاند، و معنای آن وصف وخصوصیتی است که سبب رجحان یافتن فعل میشود و به وسیله این قید امر مباح و مکروه از دائره معروف خارج میشود.
4-البته ممکن است بعضی افراد لفظ «حسن»را تعریف کنندبه ؛حسن فعلی است که خصوصیتی در آن وجود دارد که فاعل آن مستحق مدح میگرددو طبق این معنی فعل مباح ومکروه خارج میشوند،ولی این تعبییر از حسن صحیح نمیباشد،بعلت قیدی که بعنوان فصل در ادامه تعریف ارائه شده است.
5-طبق تعریف اخیر از حسن و خروج مکروه از فعل حسن، و باتوجه به اینکه قبیح به معنای حرام ودر مقابل حسن میباشد،در نتیجه مکروه نه داخل در دائره معروف ونه داخل دردائره منکر نمیباشد ولذا نه مورد نهی و نه مورد امر واقع نخواهد شد.البته بعضی منکر را تعریف کردهاند؛به هر فعلی که ترک آن رجحانداشته باشد تا در نتیجه مکروه را داخل در امر قبیح نمایند.
6-جناب شهید در رفع مشکل فوق فرمودند که ؛از آنجا که ترک مکروه مستحب میباشد،از این باب داخل در امربه معروف میباشد ،یعنی امربه ترک آن مستحب میباشد،چراکه ترک مکروه مستحب است.
7-این توجیه جناب شهید یک مشکل دارد و آن در عدم ثبوت ملازمه بین رجحان ترک و کراهت فعل ،وکراهت صفت فعل نیست بلکه لازمه ترک فعل میباشد.
8-در رفع اشکال فوق میتوان گفت:آنچه برای اثبات حسن بودن به معنای اعم کفایت میکند ،رجحان ترک است ،و نیازی به اثبات استحباب که حکم شرعی است برای ترک مکروه نمیباشد.
9-آنچه علماء امامیه و بالطبع مرحوم نجفی در پی آن بودند،شمول معنای «معروف»برای واجب ومستحب ،وعدم شمول آن برای مباح و مکروه بود،که مرحوم نجفی، با توسعه دادن به دائره معروفات مشکل را حل کردند،با این بیان که؛ امر به ترک کردن مکروهات ،دارای نوعی رجحان میباشد و میتوان ترک مکروه را در زمره معروفات داخل نمود و در نتیجه امر به ترک کردن مکروه را در زمره امر به معروف قرار داد ،که در نتیجه نیازی به توسعه دادن دائرة منکر، به شکلی که شامل مکروه نیز بشود ،نمیباشد.
2- علامه طباطبایى، در کتاب المیزان فی تفسیر القرآن:
و قوله: «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» و العرف هو ما یعرفه عقلاء المجتمع من السنن و السیر الجمیلة الجاریة بینهم بخلاف ما ینکره المجتمع و ینکره العقل الاجتماعی من الأعمال النادرة الشاذة، و من المعلوم أن لازم الأمر بمتابعة العرف أن یکون نفس الآمر مؤتمرا بما یأمر به من المتابعة، و من ذلک أن یکون نفس أمره بنحو معروف غیر منکر فمقتضى قوله: «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» أن یأمر بکل معروف، و أن لا یکون نفس الأمر بالمعروف على وجه منکر.
طبق بیان علامه حتی در امر به معروف کردن نیز باید از روش متعارف و مورد پذیرش عرف استفاده نمود.
حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی گفت تعریف جناب علامه ،تعریفی دقیق و باظرافت میباشد ؛و اینکه ایشان معروف را تعریف میکند به آنچه نزدعرف شناخته شده باشد لذا امور شاذ و نادر ولو اینکه از امور نیک باشند ولی نادر بودن آنها سبب میشود که نزد عرف جمیل به حساب نیایند.
و در ادامه استاد عالی حوزه علمیه خراسان فرمودند همین مقدار از تعریف برای کلمه «معروف»کفایت میکند ،و در جلسه بعد معنای کلمه «منکر»را بررسی میکنیم، گرچه در تعاریفی که برای معروف ارائه گردید ،تعریف منکر نیز مطرح شده بود ،وبعد از آن به جمع بندی و نتیجه گیری در معنای دو کلمه معروف ومنکر میپردازیم.
مقرر: شریفی
120/905/د