vasael.ir

کد خبر: ۳۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۸ - 02 January 2017
در هشتمین جلسه درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی مطرح شد:

اتحاد باعث پیشرفت جامعه می شود - قلم به دست گرفتن و آباد کردن جامعه هنر است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله جوادی آملی در هشتمین جلسه درس خارج فقه نکاح، علائم رضاع صحیح و دیدگاه صاحب جواهر را در این موضوع و همچنین علل پیشرفت جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار داد.

به گزارش خبرنگارسرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله جوادی آملی صبح چهارشنبه 5آبان ماه 1395 در هشتمین جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم، در مورد ضرورت اتحاد و تاثیر آن در پیشرفت جامعه گفت: تعبیر مهمی در روایت پیامبر (ص) و در وصیتنامه امیرالمومنین (ع) به امام حسن (ع) است که «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ للدین» به این معنا که: بر حذر باشید از بغض و کینه، که چون تیغ تیزی است که دین شما و اتحاد و یکپارچگی شما را از بین خواهد برد.در روایت از کلمه « الْحَالِقَةُ » استفاده شده که به معنای از تَه زدن است مثل حَلق رأس که به معنای تراشیدن موی سر از تَه میباشد. آنوقت «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ» به این معناست که اگر انسان مزرعهای داشته باشد که با دینش آن را آباد کرده است این کینه آن مزرعه را از بیخ و بُن از بین خواهد برد.به جای اینکه تیغ دست بگیریم و به فکر زدن باشیم قلم دست گرفته و به فکر آباد کردن باشیم به جای اینکه به فکر این باشیم که امروز فلان آقا چه گفته است، یا چرا به فلان آقا «آیت الله العظمی» میگویند؟ به فکر خودمان باشیم که اینگونه رفتارها مانع استجابت دعا و قبولی عبادات ماست.

آیت الله جوادی آملی در این جلسه از درس خارج فقه، با موضوع نکاح به بیان یکی دیگر از علائم رضاع صحیح پرداخت و گفت: سومین علامت از علائم چهارگانه‌ای که برای نشر حرمت رضاع مطرح شد «زمان» است، به این معنی که مرضعه، یک شبانهروز کامل به بچه شیر بدهد و فرقی ندارد که این شبانه روز ملفّق باشد یا غیر ملفّق، بلکه از هر ساعتی از شبانهروز که شروع شود مانعی ندارد. همچنین فرقی ندارد که در این شبانهروز پانزده رضعه تناول کند یا کمتر چون این مسئله مربوط به کیفیت عادت این کودک است که چگونه از پستان شیر میمکد.

وی پس از بیان موضوع بحث در این جلسه به نکتهای از زبان صاحب جواهر اشاره کرد و بیان داشت: اینکه دیده میشود بین بعضی از علائم که همگی مربوط به یک موضوع هستند تفاوت وجود دارد، به خاطر این است که شارع، در مقام تشریع احکام، حدّ جامع و حدّ متوسطی را که در بین مردم جامعه رواج دارد، لحاظ کرده و پس از آن حکمی صادر میکند. مثلاً درست است که مقادیر آب کرّ از حیث دقّت عقلی با هم متفاوتند، اما تفاوت بین مقادیر وزنی و حجمی آب کرّ به خاطر این است که شارع مقدس مصالح عامه را در نظر میگیرد و بعد از در نظر گرفتن قدر مشترک بین امور مختلف، حکمی را صادر میکند، کما اینکه در علائم رضاع هم این‌چنین است به اینصورت که شارع آن قدر مشترک بین توده مردم را می‌بیند. درباره بعضی إنبات لحم، درباره برخی عدد و درباره برخی زمان را لحاظ می‏کند و حکمی صادر می‏کند، لذا نباید توقع داشت که در همه موارد این امور سهگانه با هم مطابق باشند.

استاد درس خارج حوزه علمیه سپس به بررسی روایاتِ علامت بودنِ «ارضاع یک شبانه‌روز» پرداخت و گفت: این روایات، روایات جدیدی نیستند و همان روایاتی هستند که در باب دو آمده و در جلسات قبل نیز خوانده شدهاند.

وی به عنوان اولین روایت، روایت زیاد بن سوقه را عنوان کرد و در تبیین آن افزود: سند روایت مشکلی ندارد و به خاطر وجود عمار ساباطی فطحی مذهب، روایت موثقه شده است و از جهت دلالت هم این روایت دو علامتِ «پانزده رضعه» و «رضاع یک شبانهروز» را به عنوان أماره بر رضاع صحیح پذیرفته است.

رئیس بنیاد وحیانی اسراء بیان داشت: اینکه دیده می‌شود امثال ابن ادریس و علامه در این مسئله دچار تردید شدهاند و در دو کتاب مختلفشان دو جور فتوا دادهاند، به این دلیل است که جمعبندی بین روایات یک باب کار راحتی نیست و نمیتوان با مطالعه 25 روایتی که در این باب وجود دارد سریع به جمعبندی رسید. وی افزود اگر این تردیدها و اختلافات امروز در بین فقهاء کمتر شده است، به خاطر زحماتی است که قدمای ما متحمّل شدهاند.

آیت الله جوادی آملی از صحیحه بن علی بن رئاب به عنوان مهمترین روایت در مسئله، یاد کرد و گفت: همانطور که شهید در مسالک هم گفته است این روایت «أجود ما فی الباب» است چون هم در سندش صحیحه است، هم واسطۀ کمی تا امام دارد و هم متن روایت به صورت معلّل بیان شده است. وی بیان داشت: حصری که در روایت وجود دارد مانع جمع بین این روایت با سایر روایات باب نیست، چون این حصر اضافی است.

استاد درس خارج حوزه عملیه قم خاطر نشان کرد: در کتاب فقه الرضا که منتسب به این امام همام است، روایتی ذکر شده که در آن به علامتی اشاره شده که هیچ‌یک از فقهای عامه و خاصه به آن عمل نکردهاند. در این روایت آمده است یکی از راههای اثبات انبات لحم و شدّ عظم، ارضاع سه روز متوالی است.

وی افزود: صاحب جواهر به این روایت اشکال کرده است به اینکه، اولاً هیچ فقیهی به این روایت عمل نکرده، ثانیاً هیچ روایتی موافق با این روایت وجود ندارد و ثالثاً وجود این روایت به اضافه برخی از روایات دیگر که مناسب شأن امامت نیست در این کتاب نشان دهنده آن است که نسبت کتاب فقه الرضا به امام رضا نسبت تامّی نیست.

رئیس بنیاد وحیانی اسراء با اشاره به مدیریت و سلطنت صاحب جواهر به فقه گفت: صاحب جواهر در کتابشان، قول کسانی که در شرطیّت دو سال کامل متوالی تردید کرده‌اند، غریب دانسته و در مقام ردّ آنها گفته است: هر چند برای این تردید و معطّلی یک روایتی هم وجود داشته باشد اما اگر فقیه بخواهد خود را درگیر این روایات کند نه باغستان دین سبز میشود و نه عمودی برای دین به پا میشود. وی در تأیید قول صاحب جواهر افزود: فقیه نباید نسبت به هر روایتی خودش را معطّل نکند و اصلاً معنای اجتهاد این است که فقیه هر روایتی را به جایگاه اصلی آن برگرداند و آن را در جای خودش قرار دهد.

آیت الله جوادی آملی طبق رسم هر چهارشنبه، به بیان مسائل معنوی و اخلاقی پرداخت و در باب ضرورت اتحاد و یکپارچگی مسلمین بیان داشت: تعبیری در روایات وجود دارد که هم در روایت پیامبر و هم در وصیتنامه امیرالمومنین به امام حسن این تعبیر آمده است که «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ للدین» به این معنا که: بر حذر باشید از بغض و کینه، که چون تیغ تیزی است که دین شما را از بین خواهد برد.

وی در تبیین این روایت گفت: در روایت از کلمه « الْحَالِقَةُ » استفاده شده که به معنای از تَه زدن است مثل حَلق رأس که به معنای تراشیدن موی سر از تَه میباشد. آنوقت «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ» به این معناست که اگر انسان مزرعهای داشته باشد که با دینش آنرا آباد کرده است این کینه آن مزرعه را از بیخ و بُن از بین خواهد برد.

استاد درس خارج حوزه عملیه قم بیان داشت: به جای اینکه تیغ دست بگیریم و به فکر زدن باشیم قلم دست بگیریم و به فکر آباد کردن باشیم. به جای اینکه به فکر این باشیم که امروز فلان آقا چه گفته است، یا چرا به فلان آقا «آیت الله العظمی» میگویند؟ به فکر خودمان باشیم که اینگونه رفتارها مانع استجابت دعا و قبولی عبادات و عزاداری‌های ماست.

وی افزود: امام رضا در روایتی بهترین دوست انسان را عقل و بدترین دشمن او را جهل معرفی میکند، که یکی از مصادیق این جهل، بغض و کینه نسبت به دیگران است

رئیس بنیاد وحیانی اسراء اضافه کرد: امام حسین در نامهای به مردم مدینه این نکته را یادآور شدند که: « برای من گویا دنیا اصلاً نبود و برای من گویا همیشه آخرت بوده است»، نظیر این تعبیر در کلام امیرالمومنین نیز وجود دارد که فرمودند: «ای مومنین از فرزندان آخرت باشید و نه از فرزندان دنیا» که در این دو تعبیر نورانی مبدأ و معاد انسان به او یادآور شده است که ای انسان از رحمت خدا زاده شدی و به سوی خدا نیز بازخواهی گشت پس چرا در این چند روزه و در این مسیر بازگشت به سوی خدا تیغ دست بگیریم و ریشه این و آن را بزنیم چرا قلم نگیریم؟

وی در تفسیر آیه شریفه ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾ گفت: باید محاسبه داشته باشیم، این ﴿عَلَیْکُمْ﴾ اسم فعل به معنای «الزموا» است یعنی سرجایتان باشید! یعنی همیشه به فکر خودتان باشید یعنی کاری به دیگران نداشته باشید اگر کسی ترقّی کرد خوش به حالش و اگر کسی سقوط کرد وظیفه ما فقط امر به معروف است و نه عیبجویی و تمسخر و مضحکه قرار دادن دیگران.

 

 

متن تقریر درس 8 خارج فقه نکاح آیت الله جوادی آملی

 

 

خلاصه درس گذشته

إنبات لحم و شدّ عظم مهمترین علامت در رضاع صحیح/ پانزده رضعه و ارضاع یک شبانه‌روز، أماره بر إنبات لحم و شدّ عظم/اختلاف شیعه و اهل سنت در تعداد رضعات/حمل روایتی که پانزده رضعه را کافی نمیداند بر تقیه یا مقام انکار/رفع تعارض بین روایاتی که ده رضعه را کافی میدانند و روایات پانزده رضعه/بررسی روایات برای رفع تعارض بین ده رضعه و پانزده رضعه/دلالت روایات باب سوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»، بر انحصار علامت رضاع در انبات لحم و شدّ عظم/بررسی روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»/ روایاتِ أماریّت عدد/روایت علی بن رئاب/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/عدم تعارض مفهوم روایت اول باب دوم با روایت علی بن رئاب/روایت عبید بن زراره/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/روایت عبدالله بن بکیر/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/ایت عمر بن یزید/ دلالت مفهوم روایت بر کفایت ده رضعه/اشکال شیخ طوسی به استفاده از مفهوم این روایت/روایت عمر بن یزید/ عدم کفایت پانزده رضعه در نشر حرمت/حمل روایت ششم بر رضعات غیر متوالیه/جمع‌بندی اجمالی نسبت به روایات مطرح شده تا اینجا/روایت عبید بن زراره/ کفایت ده رضعه در نشر حرمت/بیان ضابطه اصلیِ رضاع، در روایت عبید بن زراره/بیان نشانههایی بر تقیه‌ای بودن روایت عبید بن زراره/تتمّۀ جلسه گذشته/ بیان فضائل در باب علم امام/توضیحی در رابطه با باب النوادر در کتب حدیثی/ تفاوت باب نادر کلینی، با سایر ابواب النوادر/توضیح مفهوم امام و امامت در روایتی از امام رضا در باب النوادر کلینی/مناقشه و استدلال حول امامت، بحثِ روز در عصر امام رضا/تصریح امام رضا به کفرِ منکرین امامت/بی مثل بودن و یگانه بودن امام در دوران خودش/تشبیه امام و مقام امامت به ستاره‌ای دور از دسترس متناولین/عدم ورودِ نقل فضائل اهل‌بیت، در مفهوم غلوّ/

 

خلاصه درس امروز

از بین رفتن مزرعۀ دین با تیغِ اختلاف و کینه/ بغض و کینه مانع استجابت دعا و قبولی عزاداریها و عبادات/ بیانِ بهترین دوست و بدترین دشمن در کلام امام رضا/ توصیفِ نسبت امام حسین به دنیا و آخرت در نامۀ ایشان به مردم مدینه/ شرح عبارت «فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا» از نهج البلاغة/ أفضلیت قلم دست گرفتن نسبت به تیغ دست گرفتن و کینهتوزی/ بیان چند مصداق برای کینهورزی و دنباله روی هوای نفس/ تفسیر آیه شریفۀ ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾/ بررسی اماریِّتِ ارضاعِ یک شبانهروز / بررسی کلام صاحب جواهر/ تشریع أحکام توسّط شارع، با در نظر گرفتن حدّ متوسّط بین مردم/ بررسی روایاتِ علامت بودنِ «ارضاع یک شبانه‌روز»/ روایت زیاد بن سوقه/ تحدید ارضاعِ صحیح، به یک شبانه روز/ عدم تثبیتِ علائمِ رضا در کلام قدماء/ صحیحه علی بن رئاب، مهمترین روایت مورد استناد در این بحث / بررسی سندی صحیحه علی بن رئاب/  بررسی دلالی صحیحه علی بن رئاب/ چگونگی جمع، بین روایت علی بن رئاب با سایر روایات باب/ عدم لزوم قرار دادن اول صبح، به عنوان ابتدای شبانه‌روز/ کفایت ارضاع یک شبانه‌روز کامل، حتی اگر به پانزده رضعه نرسد/ تأکید بر در نظر گرفتن حد متوسط بین مردم توسط شارع، در تشریع احکام/ اشکال صاحب جواهر به برخی از روایات کتاب فقه الرضا/ اشکال صاحب جواهر به روایت فقه الرضا، مبنی بر شرطیّت سه روز متوالی در ارضاع صحیح/ مدیریت و سلطنت صاحب جواهر بر فقه/ اشکال صاحب جواهر به قول برخی از متاخری المتأخرین، مبنی بر شرطیّت إرضاعِ دو سال کامل / تبیینِ مانع بودن عدم جمع بندی و عمل به همه روایات نسبت به رشد فقیه/ لزوم قرار دادن روایات در جایگاه صحیح آنها در فقه/ تبیینِ ضرورت اتّحاد و یکپارچگی مسلمین/

 

 

مقدمه

بررسی اماریِّتِ ارضاعِ یک شبانهروز

سومین علامت از علائم چهارگانه‌ای که برای نشر حرمت رضاع مطرح شد «زمان» است و آن این که مادر شیرده این کودک را یک شبانه‌روز در اختیار داشته باشد و هر وقت این کودک نیاز به شیر داشت به او شیر بدهد. پس اولین علامت إنبات لحم و شدّ عظم و مانند آن بود، دوم هم عدد بود که پانزده رضعه کامل است، سوم هم «زمان» است. منظور از این زمان در حقیقت 24 ساعت است، نه یک شبانه‌روز که از صبح امروز شروع بکند تا پایان شب فردا یا از اول شب شروع بکند تا پایان روز فردا، «یوم و لیلة»؛ یعنی 24 ساعت ولو ملفّق باشد، نه خصوص 24 ساعت که مثلاً دو روز بشود 24 ساعت یا سه شب بشود 24 ساعت؛ 24 به این معنا نه، یوم و لیلة باید باشد؛ منتها لازم نیست اول یوم باشد تا آخر لیل بعد که متّصل باشد که یوم ملفّق یا لیل ملفّق کافی نباشد، این نیست. یوم و لیلة چه ملفّق چه غیر ملفّق کافی است. این به عنوان علامت سوم است.

 

بررسی کلام صاحب جواهر/ تشریع أحکام توسّط شارع، با در نظر گرفتن حدّ متوسّط بین مردم

بین این سه علامت قهراً «فی الجمله» یک اختلافی هست، ما جزم به اختلاف نداریم. فرمایش مرحوم صاحب جواهر این است که شارع مقدّس آن مصالح عامه را ملاحظه می‌کند، قدر مشترک بین این امور را در نظر می‌گیرد، اینها را علامت قرار می‌دهد. مرحوم صاحب جواهر در جلد 29، صفحه 287 این فرمایش را دارند که می‌فرمایند«ثم لا یخفی علیک ظهور نص و الفتوی فی الإکتفاء بذلک و إن لم یبلغ العدد» ولو این 24 ساعت، پانزده رضعه نشود، سرّش این است که «یمکن أن یکون تحدید الشارع ملاحظاً فیه الوسط من الناس»، آن قدر مشترک بین مردم، بین توده مردم را می‌بیند. درباره بعضی‌ها إنبات لحم، درباره برخی‌ها عدد، درباره برخی‌ها زمان؛ آن حدّ متوسط بین مردم که یک ضابطه خوبی است، آنها را شارع مقدّس معیار قرار می‌دهد. «و یمکن أن یکون تحدید الشارع ملاحظاً فیه الوسط من الناس فإنه کما اعترف به فی المسالک»، چون بسیاری از عبارت‌های مرحوم شهید در مسالک در جواهر آمده است. «یأتی علی العدد تقریباً و هذه عادة للشارع فی ضبط قوانین الشرع فی مقامات عدیدة»؛ چه در مسئله کُر، چه در مسئله ایام عادت ماهیانه و چه در مسائل دیگر، آن حدّ وسط مشترک بین عادت و سنن مردم را معیار قرار می‌دهد. «و هذه عادة للشارع فی ضبط قوانین الشرع فی مقامات عدیدة و یکون تحقیقاً فی تقریب»، نباید توقّع داشت که در همه موارد، این امور سه‌گانه دقیقاً مطابق هم باشند، همینکه تقریباً مطابق هم باشند کافی است. «و قد عرفت» که «أن الأصل الإنبات» إنبات است و این عدد و زمان «و إنّهما علامتان شرعیّتان له علی التحقیق الّذی تقدم». این عصاره فرمایش مرحوم صاحب جواهر.

 

بررسی روایاتِ علامت بودنِ «ارضاع یک شبانه‌روز»

آن علامت سوم و أماره سوم مسئله «زمان» است که یوم و لیلة باشد. این یوم و لیلة در همان احادیث باب دو از ابواب رضاع قبلاً خوانده شد. مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله علیه) در وسائل، جلد بیستم، صفحه 374، این باب دو تقریباً 25 روایت داشت که غالب اینها خوانده شد، برای اینکه در اذهان شریف باشد.

 

روایت زیاد بن سوقه/ تحدید ارضاعِ صحیح، به یک شبانه روز

روایت اول این باب، دو علامت از علامت‌های سه‌گانه را به همراه دارد و آن همان است که مرحوم شیخ طوسی[1] «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی السَّابَاطِیِّ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زِیَادِ بْنِ سُوقَةَ»؛ این روایت هیچ مشکلی ندارد، مگر اینکه عمّار بن موسای ساباطی که فطحی است در سند آن هست و از آن جهت که مورد وثوق هست و روایت او مورد عمل اصحاب است، از این روایت به عنوان موثقه یاد می‌کنند. گذشته از اینکه به تعبیر مرحوم شیخ و دیگران، برخی از اصحاب اجماع هم قبل از عمّار در اینجا ذکر شدند، حسن بن محبوب از همین قبیل است. به هر حال خود عمّار بن موسای ساباطی؛ هم موثق است، هم روایات او مورد عمل اصحاب است و هم تأیید مسئله این است که بعضی از اصحاب اجماع قبل از او ذکر شدند؛ حالا آن شاید اثری نداشته باشد ولی به هر حال موثقه است. پس سند مشکلی ندارد. «زیاد بن سوقه» به وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) عرض می‌کند: «هَلْ لِلرَّضَاعِ حَدٌّ یُؤْخَذُ بِهِ»؛ اینکه خدا فرمود: ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی‌ أَرْضَعْنَکُمْ﴾[2] این رضاع حدّی دارد؟ «هَلْ لِلرَّضَاعِ حَدٌّ یُؤْخَذُ بِهِ فَقَالَ لَا یُحَرِّمُ الرِّضَاعُ أَقَلَّ مِنْ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَوْ خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً مُتَوَالِیَاتٍ مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ لَمْ یَفْصِلْ بَیْنَهَا رَضْعَةُ امْرَأَةٍ غَیْرِهَا»؛ این قیود سه‌گانه به هر دو اصل می‌خورد: یکی مسئله یوم و لیله است، یکی خمس عشر رضعه؛ در این روایت هم زمان را مطرح فرمود، هم عدد را. حضرت فرمود: «لَا یُحَرِّمُ الرِّضَاعُ أَقَلَّ مِنْ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ»، این یک؛ «أوْ خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً مُتَوَالِیَاتٍ»؛ یعنی أقل از این، این دو؛ این قیود سه‌گانه «مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ لَمْ یَفْصِلْ بَیْنَهَا رَضْعَةُ امْرَأَةٍ غَیْرِهَا» این سه قید، مشترک بین هر دو علامت است، گرچه قیودی که بعد از دو عنوان یا بیشتر آمده، قدر متیقّن آن اخیر است؛ ولی اینجا طبق شواهد خارجی این سه قید به هر دو عنوان می‌خورد؛ هم یوم و لیله باید این سه شرط را داشته باشد که «مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ» باشد، «لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ» باشد، «مُتَوَالِیَاتٍ» باشد، هم آن «خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً» که فاصله‌ای نشود. «فَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً أَرْضَعَتْ غُلَاماً أَوْ جَارِیَةً عَشْرَ رَضَعَاتٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ وَ أَرْضَعَتْهُمَا امْرَأَةٌ أُخْرَی مِنْ فَحْلٍ آخَرَ عَشْرَ رَضَعَاتٍ لَمْ یَحْرُمْ نِکَاحُهُمَا»؛ برای اینکه عشر رضعه است، کمتر از پانزده رضعه است و فاصله هم شده است. این حدیث مسئله یک شبانه‌روز را به عنوان معیار و أماره قبول کرده، اصل قرار داده، سند آن هم صحیح است، مورد عمل اصحاب هم هست.

 

عدم تثبیتِ علائمِ رضا در کلام قدماء

قبلاً روشن شد که این 25 روایتی که در این باب هست، به اضافه روایات دیگر، این خیلی برای فقهاء یک امر تثبیت شده نبود، بعدها در اثر زحمات فراوانی که فقها(رضوان الله علیهم) کشیدند برای متأخرین روشن شد، وگرنه یک فقیه فحلی مثل ابن ادریس دو جور فتوا می‌دهد، گاهی خود علامه دو جور فتوا می‌دهد؛ در تحریر یک جور در قواعد یک جور. اینطور نیست که حالا این 25 روایت که هست، همه دسته‌بندی کرده، جمع‌بندی شده در کتاب‌ها باشد؛ گاهی تردّد هست، گاهی اختلاف نظر هست، گاهی تجدید نظر هست. از یک فقیه شما در همین مسئله چندتا فتوا می‌بینید. این کار آسانی نیست که انسان 25 روایتی که مربوط به این باب است، به اضافه روایاتی که در ابواب دیگر است، این را فوراً جمع‌بندی بکند حاصل جمع را بگوید. این در طول زحمات زیاد فقها به یک نتیجه رسیده است. پس این روایت درست است، سند آن هم درست است، مورد عمل اصحاب هم هست و یکی از علامات است. جمع آن به این است که یکی از علامات نشر حرمت رضاع این است، چه اینکه «إنبات لحم» یکی از علامات است، «خمس عشر رضعه» هم یکی از علامات است.

 

صحیحه علی بن رئاب، مهمترین روایت مورد استناد در این بحث

حرفی که احیاناً اینجا مطرح هست این است که مهم‌ترین روایتی که در باب هست همان صحیحه «علی بن رئاب» است که سند خیلی قوی است و دلالت آن هم شفاف است. این صحیحه علی بن رئاب که روایت دوم همین باب دو هست. مرحوم شیخ طوسی[3] «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ» از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه).

 

بررسی سندی صحیحه علی بن رئاب

 این همانطوری که شهید در مسالک ذکر کرده، « و هی أجود ما فی الباب» است[4] و دیگر بنی فضّال داخل آن باشند، فطحی داخل آن باشند، منتظر باشیم ببینیم که اصحاب به آن عمل می‌کنند یا نمی‌کنند و اینها داخل آن نیست. قبلش هم از اصحاب اجماع، بعدش هم علی بن رئاب است. حرف مرحوم شهید در مسالک این است که «و هی أجود ما فی الباب» همین صحیحه علی بن رئاب است. این از نظر سند.

 

بررسی دلالی صحیحه علی بن رئاب

از نظر دلالت هم به حضرت که عرض کرد «مَا یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْمَ»؛ این را اصل قرار داد. بعد عرض کردم: «فَیحرُمُ» یا «یُحَرِّمُ عَشْرُ رَضَعَاتٍ» دَه رضعه محرِّم هست؟ «قَالَ لَا لِأَنَّهُ لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ تَشُدُّ الْعَظْمَ عَشْرُ رَضَعَاتٍ»؛[5] دَه رضعه مُنبّت لحم نیست، شدّ عظم نمی‌کند. این سندش که صحیحه است، واسطه هم کم است، اصل آن هم شفاف است، معلّل هم هست. فرمود چون دَه رضعه إنبات لحم و شدّ عظم نمی‌کند، پس محرِّم نیست. این است که مرحوم شهید در مسالک دارد که «و هی أجود ما فی الباب» صحیحه علی بن رئاب است؛ منتها جمع آسان است اینها مزاحم‌ هستند، تعارضی به آن صورت ندارند. اینکه می‌گوید این هست؛ یعنی منحصراً همین است. اما روایت دیگری که می‌گوید خمس عشر رضعه است یا یوم و لیله کافی است این با اصل آن روایت قبلی مخالف نیست، با تعیین آن مخالف است؛

 

چگونگی جمع، بین روایت علی بن رئاب با سایر روایات باب

آنوقت جمعش هم تخییر است. این که با اصل معارض نیست، جمع هم ممکن است؛ نظیر کُر است، برای کُر چند علامت را ذکر کردند، مگر همه این علامت‌ها با هم هماهنگ هستند! بعضی از آب‌ها سبُک هستند، به لحاظ وزن سبک است، ولی حجم را دارا هستند، این می‌شود کُر. بعضی از آب‌ها هستند که وزنشان سنگین است، ولی از نظر حجم به آن مساحت نمی‌رسند، ولی از نظر وزن می‌رسند. این حرف صاحب جواهر که خوانده شد، برای این بود که مبادا کسی خیال کند که این تعارض حدود است، شارع مقدس که علامت ذکر کرده با اینکه عالِم غیب است، می‌داند اینها با هم هماهنگ نیستند، چطور برای هر کدام از اینها علامت مستقل ذکر کرده است؟! این حدّ وسط کار را گرفته، همه جهات را هم رعایت کرده، فرمود مثلاً وزن کُر آن است حجمش این، با اینکه وزن و حجم گاهی هماهنگ نیستند. اینجا سند آن از جهت صحیحه بودنِ علی بن رئاب، از یک سو و معلّل بودن متن از سوی دیگر، این باعث شد که بزرگان گفتند که این روایت «و هی أجود ما فی الباب» است.

 

عدم لزوم قرار دادن اول صبح، به عنوان ابتدای شبانه‌روز

درباره یوم و لیله ملفّق بودنش کافی است، چون لازم نیست به اینکه از صبح شروع کند تا صبح فردا، این لازم نیست؛ چه از شب شروع بکند چه از صبح شروع بکند چه ملفّق باشد، همه یوم و لیله است. موالات هم باید باشد؛ موالات اگر چنانچه شیری دیگر ضمیمه بشود این اخلال دارد، غذای قابل اعتنایی باشد، این تغذیه مخلّ است؛ اما اگر یک مقداری آب بنوشد ـ گرچه آب مورد نیاز کودک از شیر مادر تأمین می‌شود ـ این مزاحم نیست، این معارض نیست

 

کفایت ارضاع یک شبانه‌روز کامل، حتی اگر به پانزده رضعه نرسد

 و خواه به پانزده رضعه برسد خواه نرسد. اینکه ما بگوییم هرگز یوم و لیله به پانزده رضعه نمی‌رسد، این با نظر مرحوم صاحب جواهر و دیگران موافق نیست؛ گاهی پانزده رضعه می‌شود گاهی کمتر، اینطور نیست که یوم و لیله حتماً کمتر از پانزده رضعه است، حالا این مربوط به سرعت و بُطئ مکیدن و امتساس این کودک است. گاهی اینچنین است نسبت به بعضی از اطفال، بعضی اطفالی که زود پستان را رها می‌کنند؛ گاهی پانزده رضعه می‌شود، گاهی بیشتر از پانزده رضعه. این مربوط به کیفیت عادت این کودک است که چقدر این پستان را بگیرد و بمکد. گاهی زود خسته می‌شود و رها می‌کند دوباره می‌گیرد، این می‌شود دوتا رضعه. اینطور نیست که همه صبیان در امتساس یکسان باشند، یا همه مادرها یکسان باشند شیرشان همیشه یکسان باشد؛ گاهی می‌بیند شیر مادر یک مقدار کم است، این کودک می‌بیند با امتساس شیر نمی‌آید، خسته می‌شود دوباره رها می‌کند. این است که خود صاحب جواهر دارد که گاهی «یوافق» خمس عشر را، گاهی «لا یوافق»؛ یعنی همین یک شبانه‌روز؛ گاهی پانزده بار می‌شود گاهی کمتر از پانزده بار می‌شود. پس ما جزم نداریم به تخالف بین اینها.

 

تأکید بر در نظر گرفتن حد متوسط بین مردم توسط شارع، در تشریع احکام

 جامع را فرمودند رعایت بکند؛ نظیر وجب در اندازه کُر، مگر دست‌ها یکی است! حتی شما «مستوی القامة» را هم که ببینید، می‌بینید که این ثلاثة اشبار و نصف یکسان نیستند، ولو یک سانت یا دو سانت کم و بیش در سه وجب فرق بکند؛ اینها امر طبیعی است. آنطور که یک متری دست آدم باشد و در سفر و حضر به او بگویند این متر را بگیر و اندازه‌گیری بکن که نیست. گفتند که این امر طبیعی، دست شما همراه شما هست، این معیار شماست، این مساحت شماست، با این دست وجب بکن! شما دَه نفر را که حساب بکنید، می‌بینید دست این دَه نفر دَه جور است، ولو یک سانت هم که باشد تفاوت پیدا می‌کند. اینها را صاحب جواهر می‌فرماید که عادت صاحب شریعت این است که آن حدّ وسط را تأمین بکند، اینجا می‌بیند که تأمین می‌کند. پس این سند معتبر، دلالت معتبر، مورد عمل اصحاب؛ لذا یکی از علایم سه‌گانه خواهد بود. ملفّق بودن هم کافی است و معیار رعایت اوساط مردم است.

 

اشکال صاحب جواهر به برخی از روایات کتاب فقه الرضا

چندتا بیانی مربوط به کتاب شریف فقه الرضاست. مرحوم صاحب جواهر می‌گوید که در این کتاب یک شواهدی است که نشان می‌دهد روایت از امام نیست. چند جا شاید این فرمایش را فرمودند یکی از جاهایی که بیان کردند؛ جواهر جلد 29 صفحه 286، می‌فرمایند به اینکه در همین کتاب منسوب به وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) بعضی از مطالبی است که نشان می‌دهد که روایت متعلق به حضرت نیست، برای اینکه هیچکدام از اصحاب این حرف را نزدند، هیچکدام اصحاب هم به آن عمل نکردند، چگونه می‌شود که این کتاب متعلق به وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) باشد؟! «و منه یعلم ما عن الفقه المنسوب إلی الرضا علیه السلام» که فرمود: «وَ الْحَدُّ الَّذِی یَحْرُمُ بِهِ الرَّضَاعُ مِمَّا عَلَیْهِ عَمَلُ الْعِصَابَةِ دُونَ کُلِّ مَا رُوِی‌» آنها که همه روایت شدند آن معیار نیست، هرچه اصحاب به آن عمل کردند؛ اینکه حرف نشد! ایشان می‌فرمایند به اینکه «دُونَ کُلِّ مَا رُوِیَ فَإِنَّهُ مُخْتَلِفٌ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ قَوَّى الْعَظْمَ وَ هُوَ رَضَاعُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَاتٍ أَوْ عَشَرَةُ رَضَعَاتٍ مُتَوَالِیَاتٍ مُحَرَّراتٍ مَرْوِیَاتٍ بِلَبَنِ الْفَحْل‌»؛ یا سه شبانه‌روز متوالی باشد، این را چه کسی گفته؟ کدام فقیه به آن عمل کرده است؟ به کدام روایت مستند است؟ «أَوْ عَشَرَةُ رَضَعَاتٍ مُتَوَالِیَاتٍ مُحَرَّراتٍ مَرْوِیَاتٍ»؛ یعنی سیر شده باشد، «روا»؛ یعنی سیر شد «بِلَبَنِ الْفَحْل‌»؛ این خلاصه فقه الرضاست.[6]

 

اشکال صاحب جواهر به روایت فقه الرضا، مبنی بر شرطیّت سه روز متوالی در ارضاع صحیح

مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «ضرورة أنه لم نعرف بل و لا حکی عن أحد من عصابة الحق العمل بذلک» که سه شبانه‌روز متوالی مثلاً معیار است، «بل لم نعثر علی روایة ولو شاذّة توافقه مع کثرة أخبار الباب»، روایات باب رضاع فراوان است، یک روایت موافق این نیست که سه شبانه‌روز متوالی باشد! و مانند آن. «مع کثرة أخبار الباب علی أنه لا یخفی علیک بُعد ما بین العلامتین»؛ یا «عشر رضعات متوالیات»، یا سه شبانه‌روز متوالی، یا «ما أنبت اللحم» اینها خیلی با هم جدا هستند. «و هذا أحد المقامات ألتی تشهد بعدم صحة نسبة هذا الکتاب» به وجود مبارک امام رضا(علیه السلام). این از مواردی است که شهادت می‌دهد این کتاب از وجود مبارک امام رضا(علیه السلام) نیست. «مضافاً ما اشتمل علیه مما لا یلیق بمنصب الإمامة و مما هو مخالف للمتواتر عن الأئمه علیهم السلام أو ما ثبت بطلانه بإجماع الإمامیة بل الأُمة بل منه أیضا یعلم ما فی مرسل صدوق فی الهدایة» که این حرفی دیگر است. غرض این است که می‌گویند این کتاب یک چیزهایی است که مخالف با آن خطوط کلی امامت اهل بیت(علیهم السلام) است، یک؛ در این احکام فقهی هم یک چیزهایی دارد که أحدی به آن عمل نکرده و هیچ روایتی ولو شاذّ هم برابر او نرسیده، این دو؛ اینها نشان می‌دهد که این کتاب مثلاً نسبت به این نسبت‌ها تام نیست.

 

مدیریت و سلطنت صاحب جواهر بر فقه

مطلب دیگری که مرحوم صاحب جواهر در صفحه 287 دارد، خود صاحب جواهر واقعاً سلطان در فقه است؛ یعنی ما هر وقت یک تتبّع کاملی می‌کنیم از قدماء و متأخرین و اینها، بعد به جواهر مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم همه آن مطلب در دست اوست. این با یک فقیه متتبّع با یک فقیه محقق اینها فرق می‌کند. این دیگر ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ﴾[7] حالا چیزی مثلاً از نظر ایشان بعید باشد یا نرسیده باشد کم است؛ مدیریت فقهی قوی دارند؛ گذشته از آن احاطه و تتبّع و فهم و فحص، این نشان مدیریت اوست.

 

اشکال صاحب جواهر به قول برخی از متاخری المتأخرین، مبنی بر شرطیّت إرضاعِ دو سال کامل

ایشان این فرمایش را اینجا دارند در صفحه 287 می‌فرمایند به اینکه «فمن الغریب توقف بعض متأخری المتأخرین فی ذلک فیهما بل أغرب منه میلة إلی اعتبار الحولین»؛ بعضی‌ها گفتند شاید این دو سال باید شیر بخورد. حالا ایشان دارد این را نقد می‌کند که چگونه یک فقیه می‌تواند فتوا بدهد که آن رضاع ناشر حرمت رضاع دو ساله است؟ گفتند در ظرف دو سال باید باشد، نه دو سال شیر بخورد! «لتعدّد روایاته و تأیّده بالأصل و المخالفة لمذاهب الجمهور إذ یمکن أن یکون مخالفا لإجماع المسلمین و الأخبار المتواترة عن الأئمة المیامین علیهم السلام بل یمکن أن یکون مخالف للضرورة من الدّین کالّذی عساه یظهر من النصوص السابقة فی المجبور». این «مجبور» شش نسخه دارد: «مجبور» بود، «مخطور» بود، «محبور» بود «محصور» بود، درباره اینکه یک دایه این صفت را داشته باشد. «من اعتبار الدّوام و الاستمرار فی تحریم الرضاع الّذی لا یخلو من تأیید للحولین». بعد می‌فرماید که درست است اینگونه از روایات هم هست؛ اما هر روایتی به دست آدم رسید فقیه برابر آن فتوا بدهد، دیگر دینی نمی‌ماند. «و لکن لو ساغ للفقیه التردّد بکلّ ما یجد»؛ نه «کلّما». ما یک «کلّما» داریم مثل «کلّما طلعت الشمس»؛ یک «کلُّ ما» داریم که مضاف است و مبتداست. آن «کلَّما» را با هم می‌نویسند، این «کلُّ ما» را از هم جدا می‌نویسند، اینجا متأسفانه بجای «کلُّ ما»، «کلَّما» نوشته شده است. «لکن لو ساغ للفقیه التردّد بکلّما یجد أو الجمود علی کلّ ما یرد ما اخضرّ للفقه عود و لا قام للدین عمود».

 

تبیینِ مانع بودن عدم جمع بندی و عمل به همه روایات نسبت به رشد فقیه

این در تعبیرات روایی ما هست؛ هر روایتی رسیده فقیه به آن عمل بکند، یا باعث تردّد آن فقیه بشود، اصلاً پارک علمی فقه سبز نمی‌شود، این نهال دین سبز نمی‌شود، ورق پیدا نمی‌کند، مگر آدم به هر چیزی رسید تردّد می‌کند! شما باید جمع‌بندی بکنید. اگر هر روایتی به دستتان رسید شما را معطّل بکند، مطمئن باشید که دین سبز نمی‌شود. اگر این کار بشود «ما اخضرّ للفقه عودٌ و لا قام للدین عمود»، یک سلطنت فقهی می‌خواهد،

 

لزوم قرار دادن روایات در جایگاه صحیح آنها در فقه

اجتهاد معنایش همین است. معنای اجتهاد این است که این فقه قدرت داشته باشد این روایات را به جایگاه اصلی آن برگرداند. اصل این معنا که چیزی سبز نمی‌شود، از یک بیان نورانی از خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) استفاده می شود

 

تبیینِ ضرورت اتّحاد و یکپارچگی مسلمین

ـ که حالا چون روز چهارشنبه است این را نقل ‌کنیم ـ وجود مبارک حضرت آمد پیام توحید را آورد و جامعه را هم متّحد کرد، تا جامعه متّحد نباشد هرگز به مقصد نمی‌رسد، نه تنها دشمن را نمی‌تواند طرد بکند، مشکل خودش را هم نمی‌تواند حل بکند، برای اینکه بدترین دشمن همین هوای نفس است: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ».[8] این از بیانات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است بعد در فرمایشات حضرت امیر(سلام الله علیه) و اینها هم هست. فرمود: مخالف هم نباشید، کینه هم را در دل نداشته باشید، بغضی نداشته باشید

 

تشبیه کینه و بغض مسلمین به «تیغِ تیز»، در کلام امیرالمومنین

«إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ»، اختلاف نداشته باشید، دشمن هم نباشید، «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ» چقدر این حرف بلند است! فرمود این کینه یک تیغ تیزی است، این تیغ هم فقط به دست خود آدم است. این تیغ تیز هم فقط به جان خود آدم است، کاری به دیگری ندارد. فرمود «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ» آن تیغ اگر تیز نباشد این ممکن است بتراشد، ولی تیغ نمی‌کند. ما یک تقصیر «شعر» داریم، یک حلق «شعر»؛ وقتی بخواهند سر را تیغ کنند حلق کنند، صروره که باید در روز نهم سر را حلق کنند، یک تیغ تیز می‌خواهند با ماشین که نمی‌شود، این می‌شود تقصیر شعر، این مو را کوتاه می‌کند، نه تیغ می‌کند، «حلق» با تیغ تیز حاصل می‌شود. فرمود این اختلاف و کینه مثل تیغ است، یک؛ تیز است، دو؛ فقط به جان خود آدم است، سه. «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ» تیز است،

 

از بین رفتن مزرعۀ دین با تیغِ اختلاف و کینه

تیغ می‌کند؟ چه چیزی را تیغ می‌کند؟ سر را؟ نه! «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»؛[9] حالا آدم یک مزرعه دینی داشته باشد، می‌خواهد دین داشته باشد؛ حالا یا باغ است، یا مزرعه است به هر حال این نهال باید سبز بشود. حالا این بوته‌ها را تازه غرس کرده می‌خواهد دین بروید، اگر هر روز سرش را تیغ بکند، دیگر بوته‌ای سبز نمی‌شود. حالا یک کسی یک تیغ تیز دارد هر روز سرش را تیغ ‌کند، این دیگر مویی در سرش روئیده نمی‌شود. فرمود شما هر روز دارید دین خود را تیغ می‌کنید دیگر دینی نمی‌ماند. این «ما أخضر للدّین عود و لا قام للدّین عمود» همین جاست. فرمود شما به هر حال یک علفی، یک سبزه‌ای را غرس کردید یک چند روزی باید صبر کنید تا رشد بکند؛ حالا یک تیغ داشته باشید هر روز زیرش را تیغ بکنید، هر روز این آقا اینجور گفته! هر روز یک اشکالی بر او بگیرید! هر روز در صدد براندازی او باشید! «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ». همان بیان در سفارش‌های وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) بعد از آن وصیت آمد: «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ»؛ اول از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، بعد از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) که ضربت خوردند، روز بیستم ماه مبارک رمضان که وصیت کردند، این در فرمایشات حضرت هست. اصل آن از پیغمبر است و در وصیت‌نامه وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) بین روز نوزدهم و روز بیستم که آن وصیت را دارد می‌کند که «اوصیکم کذا، اصیکم کذا، الله الله الله» در آنجاست، «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»

 

بغض و کینه مانع استجابت دعا و قبولی عزاداریها و عبادات

این است که گاهی می‌بینید آدم دعا می‌کند مستجاب نمی‌شود، ناله می‌کند، عزاداری سید الشهداء می‌کند، آخر این همه سفارش‌ کردند که کسی ممکن نیست اشک بریزد و نتیجه نگیرد در جریان عزای پسر پیغمبر، همین است؛ فرمود نگذاشتید دین سبز بشود! «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»؛ من می‌خواهم او نباشد، او می‌خواهد من نباشم، برای هیچ! حضرت هم فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ».

 

بیانِ بهترین دوست و بدترین دشمن در کلام امام رضا

وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) هم فرمود انسان یک دوست بیشتر ندارد و یک دشمن هم بیشتر ندارد. این تقدیم خبر بر مبتدا که مفید حصر است همین جاهاست؛ حضرت نفرمود «عقل کل امرئٍ صدیقه»! که آن بشود مبتدا این بشود خبر. فرمود: «صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه»[10] این خبر مقدم آن هم مبتدای مؤخر؛ این مفید حصر است. فرمود انسان بیش از یک دوست ندارد و آن عقل اوست، بیش از یک دشمن ندارد و آن جهل اوست، کسی کاری با ما ندارد، همه دارند کار خودشان را می‌کنند، هیچ کس با ما کاری ندارد این راه باز است و همه داریم می‌رویم. فرمود: «صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه‌». این که فرمود «ما أخضر للدّین» این عبارت لطیف مرحوم صاحب جواهر که مربوط به فقه است، این را از آن روایت اخلاقی گرفته است، فرمود «إِیَّاکُمْ وَ الْبِغْضَةَ ... فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ». هر روز تیغ دست خود آدم و سر دین را کوتاه می‌کند؟ از این بیانات شیرین‌تر و شریف‌تر برای چیست؟ از این آگاه‌تر که فرمود ﴿لِما یُحْیِیکُم‌﴾.[11]

 

توصیفِ نسبت امام حسین به دنیا و آخرت در نامۀ ایشان به مردم مدینه

مطلب دیگر این است که همه ما باید یک شناسنامه داشته باشیم، یک کد ملی داشته باشیم. این ایام هم متعلق به وجود مبارک سید الشهداء(سلام الله علیه) است، همه ایام از آن حضرت است، مخصوصاً این دو ماه. آن نامه‌ای که حضرت برای مردم مدینه نوشت نامه کوتاهی است، فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ‌ تَکُنْ‌ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَل‌»[12] فرمود شما می‌گویید فلان جا آشوب است، فلان جا خطر دارد، من این دو جمله را به شما می‌گویم: برای من گویا دنیا اصلاً نبود و برای من گویا همیشه آخرت بود؛ «فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ‌ تَکُنْ‌»؛ این «کان»، «کان» تامه است گویا اصلاً دنیایی نبود، «وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَل‌» همیشه آخرت بود.

 

شرح عبارت «فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا» از نهج البلاغة

این فرمایش وجود مبارک سید الشهداء(سلام الله علیه) از آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است که در نهج البلاغه است، فرمود: به هر حال یک پدر و مادری در عالم است، شما یک پدر و مادری خوبی داشته باشید؛ «بعضها من ابناء الدنیا» هستند، بعضی‌ها «من ابناء الآخرة» هستند «فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا» شما یک کدی بگیرید، تا معلوم بشود که پدرتان کیست، مادرتان کیست!؟ شما فرزند آخرت هستید، چرا شناسنامه عوضی گرفتید!؟ برای اینکه «مِنْهَا قَدِمْتُمْ وَ إِلَیْهَا تُرْجَعُونَ» از آنجا آمدید! این یعنی چه؟ از آخرت آمدیم یعنی چه؟ فرمود: «لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا و»[13] از آخرت آمدید، چرا از آخرت آمدیم؟ اینکه می‌گوییم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‌﴾[14] یعنی چه؟ یعنی آخرت اول است، ما از آنجا آمدیم. حالا چون داریم برمی‌گردیم به نظر سیر ما آخرت است، وگرنه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‌﴾. ما از آنجا آمدیم، فرزند رحمت الهی هستیم. اگر از «الله» آمدیم، دوباره به «الله» برمی‌گردیم؛ پس فرزند رحمت مطلقه او هستیم، فرمود شما از آنجا آمدید، بچه آخرت هستید: «فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا»؛ آنوقت آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در فرمایشات نورانی حضرت سید الشهداء(سلام الله علیه) آمده است که «أَمَا بَعْدُ فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ‌ تَکُنْ‌ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَل‌» ما چنین چیزی داریم، هر لحظه هم داریم، حالا چرا تیغ به دست بگیریم؟ چرا قلم نگیریم؟

 

أفضلیت قلم دست گرفتن نسبت به تیغ دست گرفتن و کینهتوزی

قبلاً رسم بود که این نجّارها این قلم را که خط می‌کشیدند می‌گذاشتند پشت گوششان، الآن هم گاهی دارند این کار را می‌کنند؛ این را ابن اثیر در عِقد الفرید نقل می‌کند که کسی آمده خدمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک چیزی نوشته این قلم را روی زمین گذاشت، فرمود: «ضَعْ قَلَمَکَ عَلَی أُذُنِکَ»؛[15] بگذار روی گوش خود، چرا روی زمین می‌گذاری؟ تا ما به مردم بگوییم به گوش همه برسانیم خواندن، خواندن، خواندن، «ضَعْ قَلَمَکَ عَلَی أُذُنِکَ» چرا زمین گذاشتی؟ این را عقد الفرید همین سه تا برادر هستند که هر کدامشان کار سنگینی کردند در عقد الفرید از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است که به این شخص که آمده چیزی بنویسد، خواست قلم را روی زمین بگذارد، فرمود این را بردار «ضَعْ قَلَمَکَ عَلَی أُذُنِکَ» ما به جای اینکه قلم به دست بگیریم چرا تیغ به دست بگیریم؟

 

بیان چند مصداق برای کینهورزی و دنباله روی هوای نفس

یک کار آسانی هم هست؛ یعنی هیچ ارتباطی هم با ما ندارد، فلان شخص حالا ترقّی کرده، خوشا به حالش! چرا ما نگران باشیم؟ فلان کس را گفتند «عظمی»، فلان کس را نگفتند! بلاهت تا این حد!! برای چه چیزی آدم عمرش را صَرف بکند؟ دینش را صَرف دیگری بکند! ما اینها را قبول کردیم، این است که در و دیوار این حرم را می‌بوسیم! اینها راست می‌گویند، فرمودند «فَإِنَّهَا الْحَالِقَة» اگر این یک چیز عادی بود که حضرت در روز بیستم ماه مبارک رمضان آن وصیت را نمی‌کرد! فرمود مواظب باشید، کاری به دیگری نداشته باشید، ما چه کاری به دیگری داریم؟ هر که هست برای خودش هست. ما باید امر به معروف بکنیم، نهی از منکر بکنیم، درس خودمان را بخوانیم، بله این کارها را می‌کنیم؛ اما حالا فلان کس این جور شد، فلان کس اینجور شد، به ما مربوط نیست، ما باید نصیحت بکنیم، داد هم بزنیم، داد هم می‌زنیم؛ اما حالا بنشینیم ـ خدای ناکرده ـ این را به هم بزنیم، آن را به هم بزنیم! آنجایی که امر به معروف است، تعلیم است، مذاکره است، ارشاد است؛ بله! اما این که بنشینیم ـ خدای ناکرده ـ این را به او، آن را به این به جان هم بیاندازیم این هیچ اثری برای ما ندارد، هیچ اثری برای ما ندارد.

 

تفسیر آیه شریفۀ ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ

اینکه گفتند یک قدری برای خودمان محاسبه بکنیم برای همین است و این بیان نورانی ذات اقدس الهی در سوره مبارکه «مائده» برای همین جهت است. به هر حال یک راننده را می‌گویند آقا مواظب باش، شما در این باند حرکت می‌کنید در همین باند باش، ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾ این ﴿عَلَیْکُمْ﴾ اسم فعل است ﴿عَلَیْکُمْ﴾ یعنی «الزموا» یک اسمی است که معنی فعل را دارد. یعنی سر جایتان باشید! ﴿عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾؛ یعنی سر جایتان باشید، چکار به دیگری دارید؟ ﴿لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ﴾[16] این سرجایتان باشید یعنی چه؟ یعنی همیشه به فکر خودتان باشید، فلان کس ترقی کرده خوشا به سعادتش، خدا هم بیشتر بدهد. فلان کس سقوط کرده، خدا نجاتش بدهد! این آیه گفت فقط سر جای خودت باش! شما در این خط دارید حرکت می‌کنید، چکار به دیگری دارید! این از غُرَر آیات سوره مبارکه «مائده» است: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ﴾. سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی یک بحث مبسوطی درباره فضایل اخلاقی ذیل همین آیه مطرح کردند[17] که به هر حال ما یک برنامه‌ای داریم، کجا باید باشیم؟ فرمود سر جای خودت باشد، چکار دارید که چکار می‌کنند؟ اگر هدایت است، امر به معروف است، فریاد زدن به موقع است، آنها را انجام بده! اما حالا از او عیبجویی، از این عیبجویی، این را مورد مسخره قرار بدهید، آن را بگویید بخندید، فایده‌ای ندارد. ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ﴾ به فکر خودتان باشید که ـ إن‌شاءالله ـ امیدواریم همه ما از این نصایح بهره‌مند باشیم.900/س/424/

 

 

پاورقی:

[1] تهذیب الاحکام، الشیخ الطائفه، ج7، ص315.

[2] نساء/سوره4، آیه23.

[3] تهذیب الاحکام، الشیخ الطائفه، ج7، ص313.

[4] مسالک الأفهام، الشهیدالثانی، ج7، ص220.

[5] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج‌20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، باب2، ط آل البیت.

[6] الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام، موسسه آل البیت علیه السلام، ص234.

[7] حدید/سوره57، آیه21.

[8] نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، ج‌1، ص220.

[9] دعائم الإسلام، قاضی نعمان مغربی، ج‌2، ص352.

[10] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج‌1، ص11.

[11] انفال/سوره8، آیه24.

[12] کامل الزیارات، ابی القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولویه القمی، ص76.

[13] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج2، ص318.

[14] بقره/سوره2، آیه156.

[15] العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسی، ج4، ص244.

[16] مائده/سوره5، آیه105.

[17] المیزان فی تفسیر القرآن، السیدمحمدحسین اطباطبایی، ج6، ص162 و 176

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰