به گزارش خبرنگارسرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله جوادی آملی صبح سه شنبه 4 آبان ماه 1395 در هفتمین جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم، در مورد امارات رضاعی که نشر حرمت می کند گفت: از بین علائم و أمارات رضاعی که میتواند نشر حرمت کند، آنطور که از روایات بر میآید، «انبات لحم و شدّ عظم»، مهمترین علامت است و میتوان آن را اصل و دو علامت دیگر را امارهای بر این علامت قلمداد کرد. در بین شیعه و اهل سنت و همچنین بین خود علمای شیعه اختلافاتی در تعداد رضعات وجود دارد، علمای عامّه مطلق رضاع را ناشر حرمت میدانند امّا در شیعه بین عددِ ده و پانزده اختلاف وجود دارد و بیشتر از پانزده رضعه قائلی ندارد هر چند فقط یک روایت مبنی بر مکفی نبودن پانزده رضعه وجود دارد که آن روایت را هم علماء یا حمل بر مقام انکار یا حمل بر تقیه یا مثل مرحوم شیخ طوسی حمل بر رضعات غیر متوالیه کردهاند.
آیت الله جوادی آملی در این جلسه از درس خارج نکاح، پس از مروری بر مباحث گذشته عنوان داشت: از بین علائم و أمارات رضاعی که میتواند نشر حرمت کند، آنطور که از روایات بر میآید، «انبات لحم و شدّ عظم»، مهمترین علامت است و میتوان آن را اصل و دو علامت دیگر را امارهای بر این علامت قلمداد کرد.
وی گفت: بین شیعه و اهل سنت و همچنین بین خود علمای شیعه نیز اختلافاتی در تعداد رضعات وجود دارد، علمای عامّه مطلق رضاع را ناشر حرمت میدانند امّا در شیعه بین عددِ ده و پانزده اختلاف وجود دارد و بیشتر از پانزده رضعه قائلی ندارد هر چند فقط یک روایت مبنی بر مکفی نبودن پانزده رضعه وجود دارد که آن روایت را هم علماء یا حمل بر مقام انکار یا حمل بر تقیه یا مثل مرحوم شیخ طوسی حمل بر رضعات غیر متوالیه کردهاند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: با توجه به عباراتی نظیر «لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ» که در روایات وجود دارد، شکّی نیست که ملاک اصلی در حرمت بالرضاع انبات لحم و شدّ عظم است اما اینکه پانزده رضعه اماره بر این علامت است یا ده رضعه، بین فقهاء دو قول است که این دو قول، نشأت گرفته از لسانِ دو طائفه روایات است که در برخی از آنها مثل صحیحه علی بن رئاب، ده رضعه را کافی ندانسته و در برخی مثل روایت عمر بن یزید ده رضعه مُکفی در نشر حرمت قلمداد شده است.
وی افزود: مرحوم شیخ حر در وسائل، ذیل ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»، بابی را تحت عنوان «لَا یَنْشُرُ الْحُرْمَةَ مِنَ الرَّضَاعِ إِلَّا مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْمَ» گشودهاند و در این باب سه روایت از حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عبدالله بن سنان و محمد بن مسلم از امام صادق، آوردهاند که در هر سه بر علامیّتِ انبات «لحم و شدّ عظم» نسبت به حرمت بالرضاع تصریح شده است و حتی در دو روایت اول، امام صادق اماریت به حرمت بالرضاع را منحصر در همین علامت دانستهاند.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء، در مقام رفع تعارض بین روایات مکفی بودن ده رضعه و مکفی نبودن آن، به بیان روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ» پرداخت و بیان داشت: روایت دوم این باب روایت علی بن رئاب است که با وجود حسن بن محبوب در سلسله راویان آن، فقهاء از آن تعبیر به صحیحه کردهاند؛ در این روایت آمده است: به امام عرض کردم: «مَا یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ؟» و امام فرمودند: َ«ما أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْمَ» از اینجا معلوم میشود که معیار در حرمت بالرضاع همین علامت است؛ باز راوی میگوید پرسیدم: ده رضعه نیز محرِّم هست؟ «قَالَ لَا»، چرا؟ «لِأَنَّهُ لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ عَشْرُ رَضَعَاتٍ»
وی افزود: از این روایت بر میآید، آنچه نشر حرمت میکند همان اثر تکوینی ارضاع است و اگر علامت دیگری در روایات بیان شده اماریت بر آن اثر دارند، علاوه بر اینکه ده رضعه نیز نمیتواند علامت باشد چون در این روایت آنرا موجب انبات لحم و شدّ عظم ندانسته، و در مقام معارضه با روایاتی که ده رضعه را کافی میدانند این روایت مقدم است چون روایت علی بن رئاب معلّل است و روایت معلّل از حیث ظهور أقوی از سایر روایات است.
آیت الله جوادی آملی موثقه عبید بن زراره و عبدالله بن بکیر را نیز دال بر کافی نبودن ده رضعه دانست و گفت: هر چند در سلسله راویان این دو روایت بنی فضال وجود دارند که فطحی مذهب هستند اما چون موثق هستند به روایات اینها عمل میشود.
وی ابراز داشت: در روایت پنجم باب دوم روایت عمر بن یزید مطرح شده که در این روایت از پسری پرسیده شده که دو یک بار یا دوبار از شیر زنی خورده است، امام فرمودند این یکی دو مرتبه در نشر حرمت کافی نیست، باز راوی عدد را بالا میبرد و حضرت جواب منفی میدهند تا میرسد به عدد ده و حضرت در عدد ده میفرمایند اگر پراکنده و متفرّق باشد و موالات رعایت نشده باشد، نشر حرمت نمیکند.
استاد درس خارج حوزه عملیه قم گفت: برخی به مفهوم این روایت تمسّک کرده و قائل شدهاند به اینکه ده رضعه در نشر حرمت کافی است و الا چرا حضرت در همه عددها به صورت متقن فرمودند کافی نیست اما همینکه به عدد ده رسید، امام تفصیل دادند؟ پس از همین تفصیل معلوم است که در عدد ده خصوصیتی است که در ماقبل آن نبوده.
وی به اشکال شیخ طوسی به این استدلال اشاره کرد و در تبیین آن خاطر نشان کرد: شیخ طوسی میفرماید: مستدلین به این روایت از مفهوم عبارت «إِذَا کَانَتْ مُتَفَرِّقَةً» استفاده کردهاند در حالیکه استفاده از مفهوم جایی روا است که دلیل اقوایی وجود نداشته باشد تا صارف از مفهوم باشد، اما با وجود ادلهای مثل صحیحه علی بن رئاب که در آن ذکر تعلیل نیز شده بود جایی برای استفاده از مفهوم این روایت نیست.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء روایت دیگری را از عبید بن زراره از باب دوم وسائل الشیعه عنوان کرد و در بیان آن افزود: این روایت نیز مانند روایات باب سوم، ملاک اصلی را انبات لحم و شدّ عظم تلقّی کرده، اما ده رضعه را برای آن اماره گرفته که با توجه به شواهد و قرائنی که در روایت وجود دارد باید آن را حمل بر تقیه کنیم.
آیت الله جوادی آملی در ادامه به تتمّۀ بحث جلسه گذشته با موضوعِ فضائل اهلبیت و غلوّ نبودن ذکر آنها در شأن امام پرداخت و گفت: امیرالمومنین در خطبه 175 فرمودهاند: قَسَم به خدا من اگر مقدّرات همه شما، تکتک شما را بخواهم بگویم، میتوانم ولی میترسم ـ معاذالله ـ بگویید علی أفضل از پیغمبر است! هر چند آنها را به برخی از صاحبان سر میگویم. وی خاطر نشان کرد: به خاطر این مقام بلند و والا است که اگر کسی این فضائل را نقل کند نباید او را رمی به غلوّ کرد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: مرحوم کلینی در «بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه» روایتی را از امام رضا آورده که در آن راوی میگوید به امام رضا عرض کردم که مسئله روز و مناقشه علماء در شهر حول مسئله امامت است، آنگاه امام رضا تبسمی کردند و فرمودند: اینها «جاهل و مخدوعاند» و در ادامه امام فرمودند: هر کسی که مقام امامت را انکار کند گمان کرده که خداوند دینش را تکمیل نکرده و کسی که چنین گمانی کند کتاب الله را انکار کرده و کسی که کتاب الله را انکار کند کافر است» سپس امام شروع به شمردن برخی از مقامات و خصوصیات و صفات امام برای راوی کردند و گفتند: «امام یگانه روزگار خود است» همچنین «امام ستارهای است دور از دسترس متناولین» و بسیاری دیگر از صفات را در همین روایت برای خود عنوان کردند.
وی افزود: غرض از ذکر این دو روایت از وجود مبارک امیرالمومنین و امام رضا این بود که، مقام امامت مقامی است دست نایافتنی و اگر کسی فضیلتی برای امام نقل کرد که وارد محدوده ممنوعه توحید نشده بود نباید او را رمی به غلوّ کرد، کما اینکه به اعتقاد مرحوم بحرالعلوم این نسبت در حقّ محمد بن سنان اتفاق افتاده است.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء عنوان داشت: با توجه به مطالب فوق باید بررسی شود اگر تضعیف محمد بن سنان به خاطر نقل فضائل است، این نوع تضعیف بی اعتبار است، اما اگر علل دیگری دارد مثل ضعف او از حیث وثاقت و امثاله، اینجا باید مبناءً بررسی شود که آیا این ادعا مسموع است یا نه؟
متن تقریر درس 7 خارج فقه نکاح آیت الله جوادی آملی
خلاصه درس گذشته
تحریرِ محل بحث در مسئله حرمتِ بالرضاع/ تضعیف اجماع و شهرت در باب حرمت بالرضاع/ هم عرض بودنِ أماراتِ رضاعِ صحیح/ بیان فرق، بین غذای عرفی و علمی و دینی/ تبیینِ مفهوم «غذای دینی»/ ردّ قول شیخ مفید مبنی بر اصل قرار دادن «پانزده رضعه» در علائم رضاع/ بررسی حکمِ رضعات پانزدهگانهای که در مغتذی اثر نکرده/ بررسی روایات مربوط به أمارات و علائم رضاع/ روایت اول و دوم/ روایت عبدالله بن سنان/ نظری بودن مسئله امامت و ناشناخته بودن آن در عصر قدماء، علّت رمیّ بسیاری از رُوات به غلوّ / گشایش حوزه عملیه جهانی خراسان با ورود امام رضا به طوس/ تکامل نظریه امامت از زمانِ امام رضا تا کنون/ علم امام به دنیا و آخرت، گذشته و آینده/ رمیِ محمد بن سنان به غلوّ، به خاطر نقل فضائل اهل بیت/ تحقّق غلوّ، فقط در صورتِ دخیل دانستن اهلبیت، در حیطه توحید/ مظلومیّت شیعه، علّت غلّو انگاشتنِ فضائل اهل بیت/ روایت چهارم/ روایت مُوسَى بْنِ بَکْرٍ/ روایت پنجم/ روایت مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ الْعَبْدِیِّ/ روایت ششم/ روایت عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ/ کلامِ فیضِ کاشانی در رابطه با استبصار و تهذیبِ شیخ/ حمل روایت ششم بر کراهت یا تقیّه /
خلاصه درس امروز
إنبات لحم و شدّ عظم مهمترین علامت در رضاع صحیح/ پانزده رضعه و ارضاع یک شبانهروز، أماره بر إنبات لحم و شدّ عظم/اختلاف شیعه و اهل سنت در تعداد رضعات/حمل روایتی که پانزده رضعه را کافی نمیداند بر تقیه یا مقام انکار/رفع تعارض بین روایاتی که ده رضعه را کافی میدانند و روایات پانزده رضعه/بررسی روایات برای رفع تعارض بین ده رضعه و پانزده رضعه/دلالت روایات باب سوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»، بر انحصار علامت رضاع در انبات لحم و شدّ عظم/بررسی روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»/ روایاتِ أماریّت عدد/روایت علی بن رئاب/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/عدم تعارض مفهوم روایت اول باب دوم با روایت علی بن رئاب/روایت عبید بن زراره/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/روایت عبدالله بن بکیر/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه/ایت عمر بن یزید/ دلالت مفهوم روایت بر کفایت ده رضعه/اشکال شیخ طوسی به استفاده از مفهوم این روایت/روایت عمر بن یزید/ عدم کفایت پانزده رضعه در نشر حرمت/حمل روایت ششم بر رضعات غیر متوالیه/جمعبندی اجمالی نسبت به روایات مطرح شده تا اینجا/روایت عبید بن زراره/ کفایت ده رضعه در نشر حرمت/ بیان ضابطه اصلیِ رضاع، در روایت عبید بن زراره/بیان نشانههایی بر تقیهای بودن روایت عبید بن زراره/تتمّۀ جلسه گذشته/ بیان فضائل در باب علم امام/توضیحی در رابطه با باب النوادر در کتب حدیثی/ تفاوت باب نادر کلینی، با سایر ابواب النوادر/توضیح مفهوم امام و امامت در روایتی از امام رضا در باب النوادر کلینی/مناقشه و استدلال حول امامت، بحثِ روز در عصر امام رضا/تصریح امام رضا به کفرِ منکرین امامت/بی مثل بودن و یگانه بودن امام در دوران خودش/تشبیه امام و مقام امامت به ستارهای دور از دسترس متناولین/عدم ورودِ نقل فضائل اهلبیت، در مفهوم غلوّ/
مقدمه
مروری بر مباحث گذشته
یکی از اسباب تحریم مسئله «رضاع» است که تا حدودی خطوط اجمالی آن گذشت. در اینکه رضاع نشر حرمت میکند حرفی در آن بین عامه و خاصه نیست و اطلاقات آیات هم تأیید میکند، عمده در شرایط نشر حرمت است که اولین شرط آن نکاح صحیح است که گذشت. شرط دوم درباره کمیّت است که چند وجه درباره این کمیّت ارائه شد؛ یکی إنبات لحم و شدّ عظم است؛ یعنی آنقدر این کودک شیر بخورد که خونش و گوشتش روئیده بشود یا استخوان کودک محکم بشود. یکی هم از نظر عدد است که آیا دَه رضعه است یا پانزده رضعه؟ و یکی از نظر زمان است که 24 ساعت باید باشد. بین این زمان و آن عدد گاهی اختلاف است؛ چه اینکه بین عدد با إنبات لحم گاهی اختلاف است.
إنبات لحم و شدّ عظم مهمترین علامت در رضاع صحیح
آنچه که به ذهن میرسد اولین علامت و مهمترین علامت همان إنبات لحم و شدّ عظم است. عدد و همچنین زمان علامت و أماره برای رسیدن به آن هستند؛ منتها این علامت؛ یعنی إنبات لحم و شدّ عظم که اثر تکوینی دارد و تناسب حکم و موضوع را هم به همراه دارد، این برای توده مردم قابل تشخیص نیست، مخصوصاً در آن زمان. الآن با پیشرفت علم ممکن است انسان با یک وضع آسانی تشخیص بدهد که این شیر در شدّ عظم در إنبات لحم و دَم اثر کرده یا نکرده است؟ اما آن روزها تشخیص این کار بسیار سخت بود! لذا تکویناً مهمترین اثر برای إنبات لحم و شدّ عظم است؛ ولی یک أمارهای لازم است که مشکل مردم را در امر نشر حرمت حل بکند؛ لذا مسئله عدد را طرح کردند، مسئله زمان را طرح کردند. در بعضی از روایات هم نسبت به عددِ دَه گفتند این دَه رضعه نشر حرمت نمیکند، برای اینکه این «لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ»،[1] معلوم میشود اصل آن است و اگر عدد را معیار قرار دادند، برای اینکه آماده و عبرة است برای آن اصل مهم. برهان مسئله در اینکه عدد دَه رضعه کافی نیست این است که این «لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ»، معلوم میشود اصل آن است.
پانزده رضعه و ارضاع یک شبانهروز، أماره بر إنبات لحم و شدّ عظم
بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم اصل عدد است یا زمان! منتها برای سهولت امر در مقام اثبات، عدد و زمان اصل است، وگرنه در مقام ثبوت، إنبات لحم و شدّ عظم، اصل است. به هر تقدیر اگر آن به هر طریقی احراز شد نشر حرمت میکند، اگر آن احراز نشد چنین حکمی مشکل است، چه اینکه برای توده مردم الآن در روستاها و امثال روستاها که این سنّت همچنان هست تشخیص آن کار آسانی نیست که این إنبات لحم و شدّ عظم شده یا نشده؟! پس مهمترین أماره و علامت همان مسئله عدد و زمان است. درباره زمان بحث خواهد شد که این یک شبانهروز چگونه باید باشد؟ این یک بحث جدایی دارد که ـ به خواست خدا ـ میآید.
اختلاف شیعه و اهل سنت در تعداد رضعات
فعلاً بحث در عدد است که آیا عدد خاص لازم است؟ یا نه، مطلق عدد کافی است؟ «کما ذهب الیه بعض عامه» که گفتند صِرف اطلاق رضعه کافی است، برای اینکه آیه دارد: ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾،[2] دیگر عدد ندارد. صِرف ارضاع و شیر دادن کافی است! این توهّمی است که آنها کردند؛ اما برابر نصوص معتبری که مقید اطلاقات است یا مخصص عمومات آیه است، فرمود یک عدد خاص لازم است. آن عدد بین دَه و پانزده اختلاف است. از پانزده به بیشتر قائل ندارد، برای اینکه نصی هم نیست.
حمل روایتی که پانزده رضعه را کافی نمیداند بر تقیه یا مقام انکار
در بعضی از روایات دارد که عدد پانزده کافی نیست که قبلاً آن روایت خوانده شد،[3] آن حمل بر انکار میشود یا بر تقیّه. حمل بر انکار به این است که حضرت بفرماید: «پانزده کافی نیست»؟! اینکه خود مخاطب میفهمد حضرت چگونه گفته است، لحن او لحن انکار است یا استفهام است یا تقریر است یا تقبیح است را مخاطب میفهمد. حضرت فرموده باشد که «پانزده کافی نیست»؟ نه اینکه پانزده رضعه کافی نیست، این لسان، لسان انکار است؛ یعنی پانزده رضعه کافی است، وگرنه ما روایتی که مخالف پانزده رضعه باشد نداشتیم، فقط یک روایت بود که حمل بر تقیّه میشود یا حمل بر انکار.
رفع تعارض بین روایاتی که ده رضعه را کافی میدانند و روایات پانزده رضعه
میماند بین دَه رضعه و پانزده رضعه؛ دَه رضعه هم در بعضی از نصوص ما صحیحه علی بن رئاب که این سندش صحیحه است، بالاتر از موثقهای است که در کنارش آمده است. صحیحه علی بن رئاب دارد به اینکه دَه رضعه کافی نیست «لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ» این إنبات لحم نمیکند، استخوان را محکم نمیکند. در بررسی روایات، روایتی که مشتمل بر تعلیل باشد اقواست از روایتی که مشتمل بر تعلیل نباشد. این صحیحه گذشته از اینکه نشان میدهد آن اثر تکوینی حرف اول را میزند، خود این هم نشان میدهد که أماره است برای او. حالا ببینیم سایر روایاتی که مسئله عشر را مطرح میکنند، تا چه اندازه میتواند معارض روایاتی باشد که پانزده را میگویند. پانزده رضعه یقیناً معیار هست، چون آنها که قائل به عشر هستند یقیناً نزد آنان پانزده کافی است، چون امر که دایر بین اقل و اکثر نیست تا تباین باشد، اما ما بین پانزده و دَه اینها نشر حرمت میکند یا نمیکند؟
بررسی روایات برای رفع تعارض بین ده رضعه و پانزده رضعه
نکته اول این است که اثر مهم برای همان إنبات لحم است و سایر امور عِبْرة و علامت هستند، برای اینکه دسترسی آن آسانتر است و مردم آسانتر تشخیص میدهند. در باب دو چندتا روایت هست و در باب سه هم چندتا روایت است که غالب این روایات در بحثهای قبلی به آنها اشاره شد. وسائل، جلد بیستم، صفحه 382، باب سه، از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»، آن علت را در این باب سه ذکر میکنند. باب سه این است که «لَا یَنْشُرُ الْحُرْمَةَ مِنَ الرَّضَاعِ إِلَّا مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْمَ» که به صورت حصر آمده است.
دلالت روایات باب سوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»، بر انحصار علامت رضاع در انبات لحم و شدّ عظم
روایت اول این بود که مرحوم کلینی[4] «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام»، نقل میکند این است که «لَا یُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ إِلَّا مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ الدَّم»؛[5] نصوص دیگر حصر نکرد، فقط دارد که فلان عدد نشر حرمت میکند؛ اما این روایت حصر دارد که جز با إنبات لحم و شدّ عظم، نشر حرمت نمیشود.
روایت دوم این باب که مرحوم کلینی[6] «عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَان» نقل میکند این است که میگوید من از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) شنیدم: «لَا یُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ إِلَّا مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْم»؛[7] که این هم مثل روایت اُولی مفید حصر است. این راههای دیگر را هم نفی میکند؛ یعنی مسئله یوم و لیلة یا مسئله عدد را هم نفی میکند.
روایت سوم این باب این است که مرحوم کلینی[8] «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوب عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلام أَوْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام»، این است که «إذا رَضَعَ الْغُلَامُ مِنْ نِسَاءٍ شَتَّی وَ کَانَ ذَلِکَ» حالا یا عدهای باشد یا «نَبَتَ لَحْمُهُ وَ دَمُهُ عَلَیْهِ»[9] باشد این همهاش حرام است. این طایفه یا اصل إنبات لحم و شدّ عظم را معیار قرار میدهد یا منحصراً همین را معیار قرار میدهد. حصرش کافی است برای نفی عدد، لکن در باب دو تعلیل میآورد که میگوید دَه رضعه کافی نیست، برای اینکه این إنبات لحم ندارد.
بررسی روایات باب دوم از ابواب «مَا یَحْرُمُ بِالرِّضَاعِ»/ روایاتِ أماریّت عدد
حالا باز یک مروری بکنیم روایت باب دو را؛ در روایت باب دو به این صورت آمده است: «هَلْ لِلرَّضَاعِ حَدٌّ» از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) سؤال میکند که مرحوم شیخ طوسی این را نقل کرد. «هَلْ لِلرَّضَاعِ حَدٌّ یُؤْخَذُ بِهِ فَقَالَ لَا یُحَرِّمُ الرِّضَاعُ أَقَلَّ مِنْ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَوْ خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً مُتَوَالِیَاتٍ مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ لَمْ یَفْصِلْ بَیْنَهَا رَضْعَةُ امْرَأَةٍ غَیْرِهَا» فاصله نشود، «فَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً أَرْضَعَتْ غُلَاماً أَوْ جَارِیَةً عَشْرَ رَضَعَاتٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ وَ أَرْضَعَتْهُمَا امْرَأَةٌ أُخْرَی مِنْ فَحْلٍ آخَرَ عَشْرَ رَضَعَاتٍ لَمْ یَحْرُمْ نِکَاحُهُمَا»[10] برای اینکه وحدت فحل نیست.
روایت علی بن رئاب/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه
حالا روایت دوم که این مهم است. مرحوم شیخ طوسی این روایت دوم را از «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ» نقل کرد، حسن بن محبوب را گفتند که جزء اصحاب اجماع است، درست است که اصحاب اجماع آنطوری که گفتند خیلی معتبر نیست که از آن به بعد را ما حساب نکنیم، نه! وثاقت اصحاب اجماع معتبر است بعدش را هم باید حساب کرد، لکن خود حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است قبل است، علی بن رئاب که حرفش صحیح است بعد از او هست؛ لذا از این روایت به عنوان صحیحه فقها یاد میکنند. پس سند آن سند صحیح است: «قَالَ قُلْتُ مَا یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ شَدَّ الْعَظْمَ» این معیار. «قُلْتُ فَیَحرُمُ عَشْرُ رَضَعَاتٍ» یا «یُحَرِّمُ عَشْرُ رَضَعَاتٍ» عشر رضعات محرِّم هست؟ «قَالَ لَا»، چرا؟ «لِأَنَّهُ لَا تُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ لَا تَشُدُّ الْعَظْمَ عَشْرُ رَضَعَاتٍ»؛[11] دَه رضعه که إنبات لحم و شدّ عظم نمیکند. از این معلوم میشود آن را اصل قرار داد. معلوم میشود این عدد أماره و عبرة است برای آن اثر تکوینی. روایتی که میگوید عشر رضعه کافی نیست، با روایتی که میگوید عشر رضعه کافی نیست، چون شدّ عظم نمیکند خیلی فرق میکند، این معلَّل است، روایت معلَّل ظهور قوی در مطلوب دارد. علت اینکه دَه رضعه کافی نیست این است که إنبات لحم و شدّ عظم ندارد.
عدم تعارض مفهوم روایت اول باب دوم با روایت علی بن رئاب
پرسش: ...؟ پاسخ: آنجا هم حداکثر این است که مفهوم داشته باشد آن هم مفهوم لقب؛ اما هرگز با این تعلیل معارضه نمیکند. روایتی که معلَّل است خیلی اصرح و اظهر در مقصود است. آنجا دارد به اینکه چون متفرقات است، مفهوم آن این است که اگر مجتمعات باشد، موالات حفظ باشد، نشر حرمت میکند. این با این تعلیل سازگار نیست، روایتی که معلَّل است اظهر در مقصود است، فرمود دَه رضعه چون إنبات لحم و شدّ عظم ندارد بیاثر است. این گذشته از اینکه آن اثر تکوینی را مهم میداند، این دَه رضعه را هم بیاثر میداند، برای اینکه این نمیتواند أماره باشد، این صحیحه هم هست از روایات دیگر هم معتبرتر است. پرسش: ...؟ پاسخ: گاهی ممکن است یک شبانه روز بودن اثر خاص داشته باشد در پرورش کودک، ما این را که نمی دانیم! پرسش: ...؟ پاسخ: از این تعلیل برمیآید که دَه رضعه نمیتواند. حالا این علت در جای دیگر هست یا نه؟ باید احراز بشود. یک چنین تعلیل در روایات دیگر که نیامده است.
حالا ما برسیم به یوم و لیلة. در جریان یوم و لیلة هم مثل جریان دَه و پانزده باز هم اختلاف نظر هست. هنوز به مسئله یوم و لیلة نرسیدیم تا نظر نهایی آنجا مشخص بشود، فعلاً بحث درباره إنبات لحم و شدّ عظم هست که این روایات با هم معارض هستند، برای اینکه این روایت که میگوید إنبات لحم و شدّ عظم میشود اگر دَه رضعه باشد کافی است یا نه؟ میفرماید نه کافی نیست، برای اینکه إنبات لحم نمیکند. حالا شاید ما چنین روایتی را درباره یوم و لیلة داشته باشیم. این روایت به هر حال میگوید دَه رضعه کافی نیست. همین روایتی را که مرحوم شیخ طوسی با سند صحیح از علی بن رئاب نقل کرده است،[12] حمیری در قُرب الإسناد «عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ»[13] این را نقل کردند که ابن محبوب البته از اصحاب اجماع است.
روایت عبید بن زراره/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه
روایت سوم این باب که مرحوم شیخ طوسی «بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ» از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند این است که «سَمِعْتُهُ یَقُولُ عَشْرُ رَضَعَاتٍ لَا یُحَرِّمْنَ شَیْئاً»؛[14] این روایت معلَّل نیست؛ ولی آن روایت معلَّل این را تأیید میکند؛ اظهر از این است که دَه رضعه کافی نیست. این البته موثقه است، چون غالب اینها بنی فضّال هستند؛ بنی فضّال از جهت فطحی بودنشان روایت اینها صحیح نیست؛ ولی از نظر وثاقتی که برای اینها تثبیت شده است به روایات اینها عمل میکنند. روایت سه و همچنین روایتهای بعدی، اینها جزء بنی فضّال هستند و روایت اینها موثقه است.
روایت عبدالله بن بکیر/ دلالت روایت بر کافی نبودن ده رضعه
روایت چهار این باب هم که مرحوم شیخ طوسی از حسن بن فضّال و «عَن أَخَوَیهِ» اینها همه بنی فضّال هستند. «عَنْ أَبِیهِمَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ عَشْرُ رَضَعَاتٍ لَا تُحَرِّمُ»؛[15] آنوقت آن حمل بر تقیّه خواهد شد، برای اینکه این معلّل است میگوید عشر رضعه إنبات لحم نمیکند. همین روایت چهار را حمیری در قُرب الاسناد «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ» نقل کرده است.[16]
روایت عمر بن یزید/ دلالت مفهوم روایت بر کفایت ده رضعه
روایت پنج این باب «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بِنْتِ إِلْیَاسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ» نقل میکند این است: «قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام عَنِ الْغُلَامِ یَرْضِعُ الرَّضْعَةَ وَ الثِّنْتَیْنِ» یک بار یا دو بار شیر میمکد، این نشر حرمت میکند؟ «فَقَالَ لَا یُحَرِّمُ فَعَدَدْتُ عَلَیْهِ حَتَّی أَکْمَلْتُ عَشْرَ رَضَعَاتٍ» گفتم دو، سه، هر کدام را گفتم حضرت فرمود نه، تا به دَه که رسیدیم، «فَقَالَ إِذَا کَانَتْ مُتَفَرِّقَةً فَلَا»؛[17] اگر متفرق باشد، پراکنده باشد، موالات نباشد، نه! این حمل بر تقیّهاش هست، برای اینکه روایاتی است که قوم «جعل الرشد فی خلافهم» فتوا به عشر رضعات دادند، ما هم روایات تحدید کننده به إنبات و پانزده رضعه داریم، در روایات ما هم تعلیل شده است به اینکه این اثر إنبات ندارد، روایات مطلق فراوانی هم داریم که عشر رضعه کافی نیست، آنوقت این روایت حمل بر تقیّه میشود. البته در بین فقهای ما کسانی هستند که به عشر رضعه اکتفا کردند. پرسش: ...؟ پاسخ: بله، این همان خود عمل به مفهوم است؛ اما وقتی به روایت دو این باب بخوانیم به تعلیل میرسیم معلوم میشود که این علت اقوا است. این روایت دو که دارد که «لأَنّهُ لا تُنْبِتُ» این اظهر است، این اقواست. روایتی که مشتمل بر علت باشد اقوا و اظهر است آن متَّبَع است. این حمل اوّلیشان است بعضی از فقهای ما هم به عشر اکتفا کردند.
اشکال شیخ طوسی به استفاده از مفهوم این روایت
مرحوم صاحب وسائل دارد که مرحوم شیخ طوسی دارد که «أَنَّ دَلِیلَ الْخِطَابِ لَا یَجُوزُ التَّعَلُّقُ بِهِ إِلَّا إِذَا لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ مَا یَصْرِفُ عَنْهُ وَ أَنَّ مَا تَقَدَّمَ صَارِفٌ عَنْهُ»؛[18] مرحوم صاحب وسائل میگوید شیخ طوسی فرمود به اینکه این «إِذَا کَانَتْ مُتَفَرِّقَةً» این مفهوم است، شما بخواهی از مفهوم استفاده کنید، این مفهوم اگر معتبر باشد در جایی است که دلیلِ اقوا نباشد، اینجا ما دلیل اقوا داریم و آن هم روایت دو است که معلَّل کرده، فرمود عشر رضعات چون تأثیری ندارد نشر حرمت نمیکند. پس این مفهوم است نه منطوق؛ ظهورش خیلی قوی نیست، اگر ما بودیم و هیچ دلیل مخالفی نبود ممکن بود به این مفهوم عمل بکنیم جمع بین مفهوم و منطوق باشد؛ اما وقتی روایت دو تصریح میکند که این عشر رضعه هیچ اثری ندارد در إنبات لحم و شدّ عظم این اظهر است.
روایت عمر بن یزید/ عدم کفایت پانزده رضعه در نشر حرمت
روایت شش این باب که آنهایی که «قرائةً، قبالةً، بلاغاً» این نسخهها بود «بلاغاً» یعنی ما این را پیش استاد خواندیم تا به اینجا رسید، «قرائة» یعنی خواندیم، «بلاغاً» یعنی به اینجا رسید، اینها میدانند که اینها از ائمه(علیهم السلام) چه جور شنیدند؟! حضرت میفرماید به اینکه «پانزده رضعه کافی نیست»؟! اگر اینجور گفته باشد؛ یعنی پانزده رضعه کافی است؛ اما ما در کتاب میخوانیم که «پانزده رضعه کافی نیست» و خیال میکنیم این روایت معارض با آنهاست. روایت شش این باب را هم بر همین معنا حمل کردند که «عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ»؛ دارد که گفت: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عَلَیْهِ السَّلام یَقُولُ خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً لَا تُحَرِّمُ»؛[19] از این بالاتر که ما قولی نداریم در بین امامیه. پانزده رضعه کافی نیست؛ یعنی بیشتر لازم است، کسی که بیشتر از پانزده را نگفت.
حمل روایت ششم بر رضعات غیر متوالیه
ایشان میفرماید که «حَمَلَهُ الشَّیْخُ عَلَی کَوْنِ الرَّضَعَاتِ مُتَفَرِّقَاتٍ مِنْ نِسَاءٍ شَتَّی»، این یک حمل؛ «فَإِنَّهَا إِذَا کَانَتْ مُتَوَالِیَةً تُحَرِّمُ کَمَا تَقَدَّمَ وَ یَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَی الْإِنْکَارِ وَ عَلَی التَّقِیَّةِ».[20] «عَلَی التَّقِیَّةِ» بعید است برای اینکه آنها از یک رضعه قائل هستند تا دَه رضعه، دیگر پانزده رضعه کافی نیست یعنی چه؟ اما حمل روایت بر انکار خوب است، حضرت بفرماید که «پانزده رضعه کافی نیست»؟!
او که فهمید، مخاطب بود، اگر از او سؤال میکردند میفرمود. اینکه گفتند اجازه روایت میخواهد، تفسیر میخواهد برای همین نکته است. ایشان شنیده و ضبط کرده است؛ اما دیگری این کتاب را میخواند بدون استاد، اینکه میگویند از استاد باید شنید، از آن راوی باید شنید برای همین جهت است.
پس بنابراین روایت دو و سه و چهار اینها موثقات هستند، برای اینکه بنی فضّال در آنها هستند و روایت دو آنکه از علی بن رئاب است این صحیح است، اینها میگویند دَه رضعه کافی نیست، بعضی هم که معلَّل هستند ظهورشان در عدم کفایت عشر رضعه قویتر از روایات دیگر است. یک روایتی در همین باب دو هست که میگوید عشر رضعه کافی است و آن روایت هیجده این باب است که آن باید بر وضع خاص حمل بشود.
روایت عبید بن زراره/ کفایت ده رضعه در نشر حرمت
روایت هیجده باب دو، مرحوم کلینی[21] «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ» میگوید من به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم « إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ کَبِیرٍ فَرُبَّمَا کَانَ الْفَرَحُ وَ الْحَزَنُ الَّذِی یَجْتَمِعُ فِیهِ الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ فَرُبَّمَا اسْتَخَفَّتِ الْمَرْأَةُ أَنْ تَکْشِفَ رَأْسَهَا عِنْدَ الرَّجُلِ الَّذِی بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ رَضَاعٌ وَ رُبَّمَا اسْتَخَفَّ الرَّجُلُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی ذَلِکَ فَمَا الَّذِی یُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ فَقَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ الدَّم»؛ میگوید ما یک خانواده پُرجمعیتی هستیم؛ گاهی مجلس حزن داریم مصیبتی است، یا مجلس جشنی داریم نشاطی است، بعضی از زنها روسریشان کنار میرود و آن کسی که همشیر اوست میبیند چشم او میافتد، آیا این مشکل دارد یا مشکل ندارد چکار بکند؟
بیان ضابطه اصلیِ رضاع، در روایت عبید بن زراره
شما یک ضابطهای بگویید که چه مقدار از شیر نشر حرمت میکند؟ این حلال است، حلال نیست، چکار بکنیم؟ «فَمَا الَّذِی یُحَرِّمُ مِنَ الرَّضَاعِ فَقَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ الدَّم» این معیار است «فَقُلْتُ وَ مَا الَّذِی یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ الدَّمَ فَقَالَ کَانَ یُقَالُ عَشْرُ رَضَعَات» ببینید کاملاً لحن عوض شد. اصلش را حضرت فرمود «مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ الدَّم»؛ عرض کردند ما که معیار علمی نداریم که این الآن إنبات شد یا شدّ عظم شد یا نشده؟! یک أمارهای، یک علامتی شما ذکر بکنید! حضرت فرمود میگویند دَه رضعه! شما معصوم هستی علم نزد شماست، میگویند دَه رضعه! یعنی چه؟ این بوی تقیّه نمیدهد؟!
بیان نشانههایی بر تقیهای بودن روایت عبید بن زراره
پس اگر کسی میگوید دَه رضعه کافی است به قرینه روایت هیجده باب دو میگوئیم آن روایت حمل بر تقیّه است، وگرنه اینجور میگویند، معنا ندارد! چه میگویند؟ علم نزد شماست. حضرت هم در جواب آن را فرمود، « فَقَالَ مَا أَنْبَتَ اللَّحْمَ وَ الدَّم فَقُلْتُ وَ مَا الَّذِی یُنْبِتُ اللَّحْمَ وَ الدَّمَ؟ فَقَالَ کَانَ یُقَالُ عَشْرُ رَضَعَات»، میگویند دَه رضعه کافی است! این بوی تقیّه میدهد: «قُلْتُ فَهَلْ تُحَرِّمُ عَشْرُ رَضَعَات» من برای اینکه برایم خوب روشن بشود گفتم دَه رضعه حرمت میآورد یا نه؟ « فَقَالَ دَعْ ذَا» یعنی رها کن حالا! اگر دَه رضعه نشر حرمت بکند، دیگر رها بکنم یعنی چه؟ «فَقَالَ دَعْ ذَا وَ قَالَ مَا یَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ فَهُوَ یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاع»[22] حضرت آنوقت بحث را روی اصل مسئله رضاع معلوم میشود. این روایت بوی تقیّه میدهد. اینجور میگویند! دوباره سؤال کرد نظر شریف شما چیست؟ فرمود این مسئله را رها کن! معلوم میشود که حضرت در امان نبود که تصریح بکند که عشر رضعات کافی نیست. پس ما در یک روایتی معیاری داریم که آنجا فرمود دَه رضعه کافی نیست، برای اینکه إنبات ندارد. اینجا وقتی سؤال میکنند إنبات به چیست؟ حضرت فرمود میگویند دَه رضعه کافی است و حال آنکه حرف شما حجت است! این شخص برای اینکه خوب روشن بشود، گفت آقا! من کاری به میگویند ندارم، من میخواهم نظر شما را بفهمم! فرمود این را رها کن حالا! این روایت بوی تقیّه میدهد. بنابراین آن مسئله رضعه و رضعات و امثال آن اینها کافی نیست. «فتحصّل» در این بخش که إنبات لحم و شدّ عظم حرف اول را میزند و مهمترین أماره برای آن پانزده رضعه است؛
تتمّۀ جلسه گذشته/ بیان فضائل در باب علم امام
اما در تتمه بحث قبل وجود مبارک حضرت امیر(علیه السلام) آن حرف را در همان خطبه 175 دارد که خطبه مفصّلی هم نیست صدرش این است که «أَیُّهَا النَّاسُ غَیْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ التَّارِکُونَ الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ» تا میرسد به سطر پنجم ـ ششم این است: «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ»؛ قَسَم به خدا من اگر مقدّرات همه شما، تکتک شما را بخواهم بگویم و خبر بدهم «لَفَعَلتُ» میتوانم «وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّهِ»؛ میترسم ـ معاذالله ـ بگویید علی أفضل از پیغمبر است! و ما هر چه داریم به وسیله پیغمبر داریم. «أَلَا وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَی الْخَاصَّةِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذَلِکَ مِنْهُ»؛ من اسرار را به بعضی از اصحاب خودم میگویم، آنها که میدانم اسرار ما را حفظ میکنند بعضی از اینها را میگویم. «وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَی الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کُلِّهِ»؛ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همه اینها را به من گفته، «وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ وَ مَنْجَی مَنْ یَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَی شَیْئاً یَمُرُّ عَلَی رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَیَّ وَ أَفْضَی بِهِ إِلَیَ»؛ همه سرگذشتها را حضرت در زیر گوش من گفته؛ امام این است.
اما آنچه که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده است، اینها برای آن است که یک وقتی مثلاً یک مشکلی در خصوص «محمد بن سنان» پیدا بشود، آن دیگر یک رجالی روایتشناس و راویشناس است، او میتواند بررسی بکند و بگوید محمد بن سنان از آن جهت ضعیف است یا از آن جهت ضعیف نیست، این راه دارد. ببینید مرحوم بحر العلوم دارد که مرحوم شیخ مفید او را موثق میداند دیگری مثل شیخ طوسی موثق نمیداند، این ممکن است در مسایل صادق بودن و کاذب بودن آنها؛ اما صِرف اینکه کسی فضایل علمی اهل بیت(علیهم السلام) را نقل بکند و بشود غلوّ، این نیست!
توضیحی در رابطه با باب النوادر در کتب حدیثی/ تفاوت باب نادر کلینی، با سایر ابواب النوادر
آنکه مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کافی همان جلد اول «کتاب الحجة» نقل میکند عنوان باب این است «بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِی فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه»؛ با کتابهای حدیث مأنوس هستید در آخر آنها در آن قسمتها دارد که «باب النوادر». «باب النوادر» بابی است که آن محدِّث این روایات را دستهبندی میکند، هر روایتی که مربوط به یک مطلب است، مربوط به تواضع است یا عدل است، اینها را در باب خاص جمع میکند. چندتا روایت است که پراکندهاند، برای هر کدام نمیشود یک بابی را باز کرد. این چندتا روایت پراکنده را یکجا جمع میکنند و میگویند «باب النوادر»؛ یعنی متفرّقات. آخر کتابهای حدیث معمولاً یک بابی است به عنوان باب نوادر یعنی متفرقات؛ اما این باب نادر غیر از آن باب نوادری است که در کتابهای حدیث است.
توضیح مفهوم امام و امامت در روایتی از امام رضا در باب النوادر کلینی
مرحوم کلینی این روایت را که نقل میکند، «عبد عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنَّا مَعَ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا» در اوایل ورود ما «فأرادوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ»، در مسئله امامت خواستند سخن بگویند، بحث رسمی روز جامعه این بود: «وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا»، آراء اشاعره، آراء معتزله، سنّیهای دیگر، شیعهها نظرشان درباره امامت چیست، این آراء مختلف شد. «فَدَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی» بر وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) وارد شدم:
مناقشه و استدلال حول امامت، بحثِ روز در عصر امام رضا
«فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ»، گفتم مردم مسئله روزشان مسئله امامت است. «فَتَبَسَّمَ عَلَیه السَّلام» وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) تبسمی کرد، «ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ» اینها نمیدانند، یک؛ اینها مخدوع هستند رأی اینها را زدند، این دو؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ صَلّیٰ الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ»؛ ذات أقدس الهی پیامبر قبض روح نکرد، مگر اینکه ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ را فرستاد، ﴿أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ را فرستاد، ﴿رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا﴾[23] را فرستاد، «أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ» کاملاً نازل کرد «فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ» که آخر عمر حضرت بود ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا﴾ وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتَّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلَی قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً عَلَیه السَّلام عَلَماً وَ إِمَاماً» و آنچه را که «یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ» همه را بیان کرده
تصریح امام رضا به کفرِ منکرین امامت
«فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ» تا میرسد به اینجا که اینها اگر بخواهند امام را بشناسند، من بخشی از خصوصیات امام را میگویم به شما «وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا»؛
بی مثل بودن و یگانه بودن امام در دوران خودش
«اَلإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ» در همین حدیث نورانی است. فرمود امام در تمام کره زمین یگانه است، دومی ندارد: «وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ» شما میخواهید دستدرازی کنید که او را بشناسید، او مثل ستاره آسمان است، شما چگونه میخواهید به او برسید؟ دست شما نمیرسد!
تشبیه امام و مقام امامت به ستارهای دور از دسترس متناولین
«وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ» «فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا» اینکه با رأی مردم نیست، این با اختیار مردم نیست. شما اصلاً دسترسی به آن ستاره ندارید تا آن ستاره را بگیرید و به مردم معرفی بکنید. این روایت مفصّل است عبارتش این است «الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ، الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْکَافِرِینَ الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ» او مظهر «لا شریک له» است؛ «لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ» درس نخوانده همه چیز را بلد است، این فقط مخصوص پیغمبر نیست. فرمود: «مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ وَ کَیْفَ یُوصَفُ بِکُلِّهِ أَوْ یُنْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یُوجَدُ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُغْنِی غِنَاهُ لَا کَیْفَ وَ أَنَّی وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ» این مثل ستاره آسمان است «فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أَ تَظُنُّونَ أَنَّ ذَلِکَ یُوجَدُ فِی غَیْرِ آلِالرَّسُولِ علیهم و علی آله آلاف التحیة و الثناء»؛[24]
عدم ورودِ نقل فضائل اهلبیت، در مفهوم غلوّ
غرض این است که اگر یک وقتی ـ خدای ناکرده ـ این محمد بن سنان یک مشکل خاص دیگری دارد، بله آن حرف دیگر است. مرحوم مفید آنطور که مرحوم بحر العلوم نقل میکند میفرماید که او را موثق میداند. آنجا خود امام «بالقوّه» تصریح میکند که فعلاً حجیت به عهده برادرم امام حسن(سلام الله علیه) است، امام حسین(سلام الله علیه) همین کار را میکرد. اگر برنامه برای خود حسین بن علی(سلام الله علیه) بود، جور دیگر عمل میکرد، فرمود من الآن تابع هستم؛ ذات أقدس الهی فرمود «واحداً بعد واحد» اینها باید اینچنین باشند.
بنابراین اگر چنانچه مشکل جناب ابن سنان این است که فضایل ائمه را نقل میکند، اینها غلوّ نیست؛ اگر مشکل اخلاقی باشد آن حرف دیگر است. غرض این است که مرحوم بحرالعلوم نقل میکند که مرحوم مفید(رضوان الله علیه) او را موثق میداند، شیخ طوسی هم موثق نمیداند، اینها بزرگانی هستند که اختلاف نظر دارند؛ ولی منظور این است که معیار کذّاب بودن یا غلوّ بودن، این معارف اهل بیت نمیتواند باشد.
پاورقی:
[1] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک.
[2] نساء/سوره4، آیه23.
[3] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک.
[4] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص438.
[5] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص382باب انه لا ینشر الحرمة من الرضاع الا ما انبت اللحم وشد العظم، ابواب1، ط آل البیت.
[6] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص438.
[7] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص382، باب انه لا ینشر الحرمة من الرضاع الا ما انبت اللحم وشد العظم، ابواب2، ط آل البیت.
[8] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص446.
[9] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص382 و 383، باب انه لا ینشر الحرمة من الرضاع الا ما انبت اللحم وشد العظم، ابواب3، ط آل البیت.
[10] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک.
[11] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک.
[12] تهذیب الاحکام، شیخ الطائفه، ج7، ص313.
[13] قرب الإسناد(ط-الحدیثه)، عبدالله بن جعفر حمیری، ص163.
[14] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص374، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک.
[15] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص375، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب4، ط آل البیت.
[16] قرب الإسناد(ط-الحدیثثه)، عبدالله بن جعفر حمیری، ص168.
[17] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص375، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب5، ط آل البیت.
[18] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص375، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب5، ط آل البیت.
[19] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص375، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب6، ط آل البیت.
[20] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص375، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب6، ط آل البیت.
[21] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص439.
[22] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص380، باب ثبوت التحریم فی الرضاع برضاع یوم ولیلة وبخمس عشرة رضعة متوالیات بشروطها لا بما نقص عن ذلک، ابواب18، ط آل البیت.
[23] مائده/سوره5، آیه3.
[24] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص199 و 201