vasael.ir

کد خبر: ۳۹۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۳ - 20 December 2016
فقه‌الاجتماع/ استاد مبلغی/ جلسه 10

مقایسه رفتار در فقه موجود با جامعه شناسی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با تعریف «شأن» و مفهوم شناسی «رفتار» و مقایسه آن در فقه موجود و جامعه شناسی گفت: در جامعه شناسی، رفتارها چسبیده به توقعات و انتظارات دیگران است؛ پس رفتار باید باعث برآورده شدن انتظارات دیگران شود؛ اما در فقه، رفتارها چسبیده به وضعیت و شأن و منزلت فرد است، بنابراین رفتار باید باعث حفظ شأن و منزلت فرد شود.

به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، دوشنبه 15/09/95 در دهمین جلسه درس خارج فقه‌الاجتماع با تعریف «شأن» و مفهوم شناسی «رفتار» و مقایسه آن در فقه موجود و جامعه شناسی اظهار داشت: بعد از مطرح شدن بعضی از مباحث روش شناختی در ارتباط با رشته تخصصی فقه الاجتماع، به صورت موقتی پرونده این مباحث بسته می‌شود و مباحث مرتبط با شأن و منزلت اجتماعی در چهار محور مطرح می‌گردد:

 

محور اول: مقایسه «شأن و منزلت در فقه رایج و موجود در حوزه های علمیه» با «شأن و منزلت در جامعه شناسی».

محور دوم: تبیین نظریه کلامی، امکان سنجی و ارائه نظریه کلامی نسبت به شأن و منزلت بر اساس دین.

بنابراین در محور دوم به سه مطلب پرداخته می شود:

الف: نظریه کلامی نسبت به موضوع یعنی چه؟

ب: آیا موضوع شأن و منزلت اجتماعی، امکان و قابلیت دارد که برایش نظریه کلامی ارائه شود؟

ج: ارائه نظریه کلامی برای شأن و منزلت

محور سوم: نظریه فقهی نسبت به شأن و منزلت

 محور چهارم: احکام فقهی شأن و منزلت

 

درباره محور چهارم باید گفت که: برای صدور احکام فقهی در موضوع شأن و منزلت باید بر اساس گزاره های جامعه شناسی، موضوعاتی که ذیل رفتار انسانی قرار می گیرند استخراج گردد.

 

این سبک و شیوه از اجتهاد، فوائدی دارد که اهم آنها عبارتند از:

1- رفتارهای انسانی در چهارچوبی از احکام، منضبط و منظم می شود؛ زیرا دلیل و منطق آن رفتار، مشخص شده است و لذا هم دیگران می فهمند که چرا این رفتار انجام می شود و هم اگر انجام نشد و یا اشتباه انجام گرفت، می توانند تذکر دهند و مطالبه اصلاح رفتار نمایند؛ در این صورت است که از حالت سلیقه ای و شخصی خارج می گردد.

2- سبک و روش جدیدی از استنباط از قرآن به دست می آید که مجتهد را در استنطاق از قرآن و استنباط معارف از منابع دینی توانمندتر، فعال تر، خلاق تر و مضبط تر از همیشه می نماید.

3- مواجهه با قرآن بر اساس این روش، منجر به استخراج گزاره های علم الاجتماعی  و نظریات می شود.

 

تبیین محور اول:

برای مقایسه کردن شأن و منزلت در فقه و جامعه شناسی لازم است که تعریفی از شأن و منزلت در این دو علم به دست آید؛ در ابتدا باید با مراجعه دقیق و حساب شده به منابع اصلی و ترجمه شده در جامعه شناسی، تعریف یا تعاریفی که برای شأن و منزلت اجتماعی شده است استخراج گردد تا یک جمع بندی نهایی نسبت به شأن و منزلت به دست آید و این امر نیازمند فعالیت مشترک بین دانش پژوهان و فضلای بزرگوارو کارشناسان این عرصه و هم چنین اختصاص چندین جلسه برای این امر مهم است، تا در رفت و برگشت های مکرر به تمام زوایای موضوع شأن نگاه افکنده شود و مغفول نماند.

تعریف اولیه از شأن و منزلت اجتماعی در جامعه شناسی عبارت است از: فرد یا گروه بر اساس اوضاع طبیعی، خانوادگی یا اکتسابی مثل دانش و فرصت های شغلی و غیره، واجد یک جایگاه و منزلت اجتماعی می شود که دو چیز را اقتضا می کند:

الف: تعیین نوع نیاز و میزان نیازها بر اساس منزلت

ب: تعیین نوع رفتار شخص بر اساس منزلت

با توجه به این که موضوع فقه، رفتار است و باید برای آنها حکم صادر شود، لازم است که مفهوم و مراد از رفتار را در فقه موجود و جامعه شناسی به دست آورد.

 

رفتار در جامعه شناسی:

بر اساس وضعیتی که فرد در گروه پیدا می کند یا گروه ها در قیاس و ارتباط با گروه های دیگر پیدا می کنند دیگران توقع یک رفتار و نقش آفرینی خاصی را از او برای خودشان و جامعه دارند.

 

رفتار در فقه موجود:

 وضعیتی که شأن و منزلت شخص را تشکیل می دهد انتظار نوعی رفتار را از او دارد تا احترام او و احترام جایگاه و منزلتش حفظ شود؛ بنابراین، رفتار در فقه موجود، چسبیده به شأن و منزلت و وضعیت فرد است تا آن شأن و منزلت حفظ شود.

الان که توصیفی از رفتار صورت گرفت باید مقایسه ای دقیق بین دو رفتار انجام شود تا معلوم شود که برای شکل گیری فقه الاجتماع باید به چه سمتی حرکت کرد و رفتار را چگونه تعریف کرد و شأن و منزلت را چگونه فهمید و به تبع آن چه احکامی صادر کرد.

 

قبل از مقایسه لازم است دو مطلب ذیل مطرح گردد:

1- درباره اجتماعی بودن ( = فردی نبودن ) باید به فرقی که میان «فعل در ظرف اجتماع» و «فعل اجتماعی» است توجه نمود. خیلی از رفتارهای فردی، رفتارهایی است که در ظرف جامعه انجام می شود ولی در ارتباط با دیگران نیست و به توقع دیگران نسبت به این رفتار توجه نمی شود.

روشن است که رفتار اجتماعی رفتاری است که در بستر جامعه رخ می دهد و در ارتباط با دیگران است و به توقعات دیگران از آن رفتار و از فاعل رفتار توجه می شود.

2- هر جامعه بدون شک، دارای یک تعداد شأن و منزلت اجتماعی است که نماینده ای در جامعه دارد و نماینده نیز بالتبع دارای شأن و منزلت اجتماعی می شود؛ این نماینده نسبت به دیگران دو وظیفه دارد:

الف: باید کارهایی را انجام ندهد ( مثل تخمه خوردن و اموری که در ذیل می آید) تا احترام خود را نگاه دارد و شأن و منزلت خود و آن شأن و منزلت اجتماعی را در ذهنیت دیگران تخریب نکند.

 ب: باید کارهایی را انجام دهد که دیگران از این شأن و منزلت اجتماعی توقع و انتظار دارند.

 

مقایسه رفتار در فقه موجود با جامعه شناسی

برای تبیین رفتار در فقه موجود باید گفت: اگرچه در فقه موجود به صورت حداقلی و نادر، جنبه های ایجابی و اجتماعی وجود دارد ولی رویکرد غالب و حاکم نسبت به رفتار، جنبه سلبی و فردی است.

یعنی فرد برای حفظ این شأن و منزلت اجتماعی که او حافظ و نگهبانش هست؛ باید رفتارهایی را انجام ندهد؛ مثلا یک روحانی چون نماینده یک شأن و منزلت اجتماعی است و لذا خودش هم شأن و منزلت اجتماعی دارد نباید در خیابان چیزی بخورد، بدود، قهقهه بزند و مثلا در بعضی از شهرها نباید موتور سوار شود وغیره.

ملاحظه می شود که در فقه موجود، به «الف» توجه نموده است؛ ولی به «ب» توجه نکرده است، در حالی که عدم توجه به «ب» باعث می‌شود که حتی رعایت کردن «الف» نیز، هدف مورد نظر که حفظ ذهنیت‌ها و تقویت ذهنیت جامعه نسبت به مقبولیت این شأن و منزلت باشد تأمین نگردد و باعث شود که مخدوش گردد.

ولی در جامعه شناسی، رفتار مقوله ای است که هم به شدت ایجابی است و هم اجتماعی؛ ایجابی است یعنی رفتار باید به تاثیر و تغییر و تحولی در جامعه منجر شود و انتظارات دیگران را در چارچوبی که ارائه نموده است، تأمین کند و ارزش افزوده ای برای جامعه داشته باشد و اجتماعی است؛ یعنی دیگران توقع دارند که رفتارهای صاحب شأن و منزلت در ارتباط با آنها و جامعه انجام شود.

به عبارت دقیق‌تر در جامعه شناسی، چون رویکردش اجتماعی است و به آن ملتزم شده است، رویکرد ایجابی در آن فعال شده است؛ ولی در فقه موجود چون رویکردش اجتماعی است؛ ولی به هر دلیلی به آن ملتزم نشده است عملا ً رویکردش فردی گشته و رویکردی ایجابی ِ آن غیر فعال شده است و رویکرد سلبی حاکم شده است.

 

جمع بندی ساده و مختصر:

در جامعه شناسی، رفتارها چسبیده به توقعات و انتظارات دیگران است ( پس رفتار  باید باعث برآورده شدن انتظارات دیگران گردد) ولی در فقه، رفتارها چسبیده به وضعیت و شأن و منزلت فرد است (پس رفتار باید باعث حفظ شأن و منزلت فرد گردد).

 

تبیین محور دوم:

قبل از ورود به این محور - که به نظریه کلامی، امکان سنجی آن در باره شأن و منزلت و ارائه نظریه کلامی برای شأن و منزلت می پردازد – جهت تقریب به ذهن و ایجاد ذهنیت اولیه نسبت به این که منابع دینی سرشار از ظرفیت هایی برای شأن و منزلت است به  آیه ای از سوره یوسف و آیات مرتبط با آن پرداخته می شود، آیه ای که به «رفتار» با رویکرد ایجابی و اجتماعی ( نه سلبی و فردی ) می پردازد.

در این آیه «اذ قالوا لیوسف و اخوه احب الی ابینا و نحن عصبة، إنّ ابانا لفی ضلال مبین»، دو جریان که دارای نقش و کارکرد اجتماعی متفاوت هستند وجود دارد.

 الف: یکی جریان « اِخوة » که برادران حضرت یوسف اند و متصف به وصف « عصبة » به معنای یک گروه فعال هستند.

ب:  یکی هم جریان حضرت یعقوب و فرزند خردسالش که جریانی الهی و تحت تربیت ویژه حضرت حق است و رفتارشان در برابر گروه دیگر بر اساس اسلام است.

در بررسی و تحلیل روابط متقابل این دو گروه و جریان، می توان به مطالب دقیق فقه الاجتماعی در موضوع شأن و منزلت دست یافت؛ زیرا سنخِ رفتار در فقه الاجتماع مانند علم الاجتماع ، رفتارهای ایجابی و اجتماعی است.

هر دو گروه و جریان، برای خود مبنا و اندیشه اجتماعی داشتند و رفتارهای ایجابی و اجتماعی انجام می دادند و لذا نمی توان گفت که گروه برادران یوسف، افرادی بی اندیشه، ضد دین و جانی بودند، بلکه افرادی صاحب اندیشه و متوجه به معارف دینی ولی خطا کار بودند.

رفتار دو پیامبر که با روشی الهی رفتار می کنند بسیار قابل توجه است. باید دقیقا بررسی شود که آن ها در برابر دیگران (= گروه برادران حضرت یوسف) که صاحب منزلت اجتماعی بودند چه رفتار ایجابی و اجتماعی انجام داده اند، کما این که این روش باید در سیره معصومین که از منابع اجتهاد است به دست آید تا فقه الاجتماع بتواند از چارچوب رویکرد ایجابی و اجتماعی خارج نگردد.

 

رفتارهای انجام شده توسط گروه برادران یوسف که صاحب شأن و منزلت اجتماعی بودند عبارتند از:

1-  اصرار بر این که گروه فعال هستند و می توانند انتظارات دیگران را برآورده نمایند و لذا چند بار گفته اند: نحن عصبة.

2-  همگرایی و انسجام درونی گروه که قرآن با تعابیر «قالوا» از آن یاد می کند.

3-  مدیریت و تدبیر اقتصادی در دوران قحطی از طریق سفر به مصر با تدبیر های خاص .

4-  مشورت کردن جهت تصمیم گیری که چگونهوسف را از پدر دور کنند. در این زمینه پیشنهاد قتل و هم چنین در بیابان رها کردن مطرح شد؛ ولی پیشنهاد سومی مبتنی براینکه او باید زنده بماند نیز مطرح گردید و آن عبارت بود از اینکه حضرت یوسف در چاه خاصی که در مسیر کاروان هاست و در دسترس دیگران قرار می گیرد بگذارند (نه این که او را در چاه بیاندازند و او بمیرد)؛ قرآن نیز دو پیشنهاد را مطرح می کند و پیشنهاد سوم که منطقی هست را جداگانه با عبارت قائل قائل منهم آورده است.

5-  مدیریت عالی در گفتگو، جهت اقناع پدر در تمام ماجرا و فرافکنی های لازم برای متهم نشدن گروه.

 

نکته بسیار مهم در مواجهه این دو جریان با هم این است که خدا، پیامبر و حضرت یوسف در آیات قرآن «عصبه و گروه بودن» را نفی نکردند؛ بلکه جایگاه، شأن و منزلت اجتماعی آنها را به رسمیت شمردند و فقط با اشتباهات و انحرافات آنها برخورد نمودند و این نشانگر این حقیقت است که دین، شأن و منزلت اجتماعی را  قبول دارد و به مدیریت آن بر اساس ضوابط خاصی می پردازد.

بر این اساس، اصولا از الف: تقابل دو گروه اجتماعی، ب: نقش دین و معنویت در ارتباط با گروه های اجتماعی جهت تصحیح مسیر گروه، ج: ضرورت مجهز شدن آنها به قواعدی از دین، می توان تعریفی برای «گروه اجتماعی» بر اساس منابع دینی ارائه داد./102/825/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶