vasael.ir

کد خبر: ۳۸۱۳
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۶ - 10 December 2016
درس گفتار ولایت فقیه؛ رحیم پور ازغدی/ درس 10

فقه فعال در عصر غیبت توانایی نظام سازی را دارد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- استاد رحیم پور ازغدی با اشاره به وظیفه فقها در عصر غیبت گفت: فقه منفعل نمی تواند نظام سازی کند؛ زیرا آن فقه صبر می کند که بقیه در عرصه علوم اجتماعی و سیاسی نظام سازی کنند بعد او حلال و حرام را مشخص کند اما برای نظام سازی نیازمند فقه فعال هستیم.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، استاد حسن رحیم پور ازغدی در جلسه دهم درس ولایت فقیه که به همت هفته نامه صوتی ولایت فقیه منتشر شده است به سؤالات پیرامون مسأله حکومت و ولایت فقیه پاسخ گفت که تقدیم خوانندگان محترم می شود:

 

                                                                     بسم الله الرحمن الرحیم

نمونه دیگر خود شیخ فضل الله نوری آن عبارتی که عرض کردم این است که  میگوید: شیخ فضل الله نوری میگوید که من چیزی خلاف آخوند خراسانی نگفتم  آنها هم چیزی خلاف حرف من را نگفتند. من میگویم اینجا خبری دیگر است شما از راه دور گزارش بهتون میرسد من وسط صحنه هستم و دارم می‎بینم بعد آخوند گفتند که همین مجلس معقود در بهارستان، همین مجلس اسلامه و ما هم همین را گفتیم منتها ما گفتیم که باید در مسیر اسلام باشد و قرار بود اسلامی باشد ولی الآن کسانی دیگری آمده‎اند که اصل اسلام و شریعت را قبول ندارند.

می‎دانید که بعدا خود آخوند خراسانی هم فتوا دادند که جنایت شد و مشروطه منحرف شد و مجلس که حالا به عنوان آخرین نمونه این عبارت آخوند را بخوانم که ایشان صریح میگویند که انحراف ایجاد شد یعنی آخرش حرف شیخ فضل الله را می پذیرند. آن عبارت شیخ فضل الله دارند اینکه محض جلوگیری از فرق لامذهب خاصه فرقه بابیه (چون بابیه و بهاییه خیلی نقش داشتند در انحراف مشروطه و مرتدین و طبیعیها (همان زندیقها و ملحدین و کمونیستها و...) حضرت حجت الاسلام آقای آخوند محمد کاظم (مدظله) افزودن فصلی را فرمایش فرمودند، حکم همان است که ایشان می گویند حکم ایشان معلوم است و باید اطاعت شود.

شیخ فضل الله می گوید که ما با ایشان که حرف نداریم منتها عده ای می روند پشت سر شماها قایم می شوند و بعد می گویند بابیه زنادقه و غیره آمده اند در صحنه و می گویند آزادی و ما هم می گوییم، آزادی ما یک چیز دیگه ای می گوییم و آنها چیزی دیگری می گویند ما می گوییم  آزادی از استبداد و استعمار و آنها  می گویند آزادی از شرع و دین و اخلاق و هر دو هم می گوییم آزادی و بعد شیخ فضل الله می گوید آقایان که در نجف می گویند آزادی حکم اسلامه منظورشان آن  آزادی است نه این آزادی حریت که می گویند منظور آینه و بعد می گویند ما می گوییم مساوات آنها هم می‎گویند مساوات ما که می‎گوییم مساوات برابری منظورمان یعنی همه در برابر قانون خدا مساویند اینها که می گویند که مساوات یعنی شریعت و اینها را بگزار کنار مساوات با تفسیر مادی و ماتریالیستی می‎گویند ما میگوییم رأی مردم مجلس شورا اینها هم میگویند مجلس شورا ما میگوییم مجلس شورا در چارچوب شرع و آنها می‎گویند که مجلس شورا بدون شرع ما می گوییم آزادی مطبوعات و  آنها هم می گویند آزادی مطبوعات ببیند همه بحثهایی که در دوران ما هست شکل ابتداییش همان دوران همینها بوده. میگوید آقا در روزنامه‎هاشان دارند تصویر آخوند می‎کشند به شکل سگ، قرآن را پاره پاره می کنند در صحن مجلس بعد من اینها را گزارش کردم و نامه نوشته ام به نجف آقایان گفته اند که اگر اینهاست که اینها خلاف شرع است گفتیم بابا همینهاست و الا در کلیات که ما و شما درایم یک چیز را می گوییم حتی می گویند بعدها مرحوم میرزای نائینی که آن کتاب را نوشت که تنزیه المله و تنبیه الامه که توضیح فقهی مشروطه است و کتاب بسیار مهم و با ارزشی است ایشان بعدها که دیدند در عمل چیز دیگری شد پشیمان شدند و من خواندم که ایشان راه افتادند در نجف و از کتابخانه ها و کتاب فروشی ها کتاب را جمع کرد و گفت ما چیز دیگری می خواستیم و اینها سو استفاده کردند نتیجه ای دیگر از اینها گرفته شد.

 

فرموده اند چرا زکات را مالیات حکومتی ترجمه می کنید زکات بدون حکومت هم قابل پرداخت است زکاتی که در رساله ها آمده است؟

زکات در اصل مالیات حکومتی است منتها وقتی که حکومت تشکلیل ندادید و نمی توانید تشکیل بدهید زکات ساقط نمی شود البته در باب اینکه زکات این قضیه اختلافیه بعضی فقها داریم که می گویند نخیر مالیات حکومت جدا از زکات است نظر بعضی فقها که منم جزو آن فقها هستم این هست که زکات مالیات حکومتی است منتها اگر حکومت نتوانستید تشکیل بدهید ساقط نمی‎شود آن وقت خود شخص باید در مصارف به اصطلاح خصوصی با نظارت حاکم شرع مصرف کند مثل شیوه خمس و زکاتی که مردم ما عملا داده اند در قرنها و هنوزم به آن شکل می دهند اما بنده فتوایم این است که وقتی حکومت اسلامی تشکیل می‎شود خمس و زکات و مالیات اینها همه باید یک کاسه شود و طبق احکام شریعت و با مرکزیت واحد و برای این هم استدلال روایی دارم و هم استدلال عقلی دارم که بحث طلبگی است و جایش اینجا نیست ولی خب بین فقها اختلاف شد.

 

آیا هر فتوای اجتماعی که فقیه می دهد حکم است؟

در واقع یک تفاوت حکم و فتوا این است که حکم فتوایی است که به طور خاص در مصداق خاص بیان می شود. فتوا این است که هرگاه چنین شد حرام است یا حلال است حکم این است که همین الان این حرام است یک تفاوتش این است که مصداق را تعیین می کند اگر حکم داد منظور فتوای اجتماعی نیست فتوای اجتماعی برای حکم کافی نیست بلکه فتوای اجتماعی که ناظر به مسئله مصداق خاص هم بیان شود.

 

تعریف حکومت از دیدگاه اسلام چیست؟ آیا همان تعریفی است که از نظر غیر اسلام است؟

مشترکاتش آن هست علاوه بر آن یک وظایف خصوصی هم حکومت دارد. یک وظایفی را همه دنیا قبول دارند نظم، قانون امنیت و همه دنیا می گویند و حداقل وظایف حکومت هست در تفکر اسلامی حکومت اسلامی علاوه بر این وظایف دیگری هم دارد عدالت اجتماعی است کمک به رشد معنوی مردم تربیت اخلاقی معنوی و علمی جامعه است فرصت دادن برای رشد استعدادهای مردم و به عبارتی چند بعدی هست: عدالتی هست تهذیب و تربیتی هست و یک بخش آن هم امنیت و نظم هست.

اگر اعلام غیر امر حکومتی است پس بسیاری از مراجع کنونی ما اعلام حکومت را کافی نمی دانند و...؟ نه دلیل بر این نیست یک بحث این است که هزار سال است که این سنت است و به این آسانی ها تغییر نمی کند و الا هیچ کدام از مراجع چنین حرفی را نزده لااقل اغلب مراجع در موضع گیریهایشان با انقلاب بوده اند و هستند.

 

اگر خمس را باید ولی فقیه بگیرد مگر اینکه به کس دیگری اجازه دهد چرا در حال حاضر مراجع چنین نمی کنند؟

الان هم همین طوره فتوایی که عرض می کنم همین الان می تواند ولی فقیه و در زمان امام هم همینطور بوده است می تواند بگوید که این حق حاکمیت است ولی ما نمی خواهیم این حق را الان اعمال کنیم چون امکانش نیست و یا چون ضرورتی ندارد خب الان آنها انجام بدهند.

 

اثبات ولایت فقیه و ضرورت حکومت اسلامی را فقط از راه فقه می شود بحث کرد یا از راه کلام و فعل خداوند هم می شود؟

عرض کردیم که اساسا فقه بعد از کلام است اول شما باید در مباحث معرفتی یک بینش را بچینید و بعد در مباحث فلسفی بعد فلسفه سیاست، بعد کلام سیاسی و بعد آنوقت می رسد به فقه. منتها هر مرحله یک بخشی از حکومت اسلامی را اثبات می کند تا برسیم به ابعاد مختلف.

 

آیا از راه علم کلام نمی شود محکم‎تر بحث یا استدلال کرد؟ از راه کلام کار خودش را می کند، فقه هم کار خودش را. در زمان معاصر علمایی چون آیت الله خویی، وحید خراسانی، سیستانی، خوانساری، با تشکیل حکومت اسلامی مخالفند و نظراتشان روشن است؟

هرگز چنین نیست آقای خویی، آقای سیستانی، آقای خوانساری، اینها هیچ کدام تشکیل حکومت اسلامی را حرام نمی دانستند. آقای سیستانی چگونه تشکیل حکومت را حرام دانسته که خودشان در عراق شورای رهبری انتفاضه تشکیل دادند و در نجف حکومت تشکیل دادند منتها انتفاضه شکست خورد و ایشان را دستگیر کردند و بردند پیش صدام. چطور اینها مخالف ولایت سیاسی هستند.

یک بحث این است که آیا فقیه در زمان غیبت وظیفه شرعی دارد و واجب است بر او که قیام کند برای تشکیل حکومت یا اصلا میتواند این کار را بکند و بحث دیگر این است که اگر امکان تشکیل حکومت اسلامی یعنی امکان اجرای قوانین شریعت باشد حرام است اجرا بکنید؛ کدام فقیه است که بتواند چنین حرفی را بزند و حداکثر این است که بگویند که ما دلیل خاص شرعی بر اینکه در عصر غیبت همه اختیارت حکومتی به طور خاص به فقیه داده شده این دلیل را نداریم. همین الان اقای سیستانی در عراق دارد اعمال ولایت می کند منتها حدود ولایت ممکن است کم و زیاد باشد و بسته به امکانات خارجی هم یک مقداری هست. ضمن اینکه هیچ اشکالی ندارد که دو یا سه فقیه هم باشند که مسائلی را قبول نداشته باشند مگه بین پزشکان اختلاف نیست مگه بین مهندس و معمارها اختلاف نیست مگه در شیمی اختلاف نیست اینجا هم اختلاف باشد اشکالی ندارد. ولی اگر همچین حرفی را کسی آورد و نشان داد که فقیهی گفته باشد که امکان اعمال قوانین اسلامی در عصر غیبت هست ولی حرام است فقیهی اعمال بکند.

آیا فقیه صرفا منتظر می ماند طرحی یا کاری انجام شود و سپس شرعی بودن یا نبودنش را تعیین کند یا وظیفه دارد خود نظام سازی خاص را پیگیری کند؟ یعنی فقیه اجازه دارد جامعه را به راه خاصی هدایت کند؟ وظیفه حداقلی فقیه این هست که وقتی سوالی می شود جواب فقهی آن را بدهد اما تمام وظیفه فقیه این نیست. ما یک فقه فعال داریم و یک فقه منفعل، فقه منفعل نمی تواند نظام سازی کند چون می نشیند تا بقیه در عرصه علوم اجتماعی، سیاسی نظام سازی کنند و بعد به او بگویند که این جایش حلال است یا حرام و بگوید اینجاش حلاله ولی اونجایش  دیگه نمی دانم و بعد هم تازه وقتی سیستمی را دیگران ساختند با حلال یا حرام گفتن ما قابل تغییر می شود؟ فقط شما در حد اضطرار و اکل میته مجبوری از آن فاصله بگیرید لذا نظام سازی فقه فعال می خواهد همان کاری که امام کردند و شروع کردند و خیلی از فقها هم در حد توانشان کردند و بعد هم به شما بگویم که ارجاع به تاریخ فقه شیعی برای این که ببین حرفهای امام را نزده اند این دلیل کافی نیست. من عرض کردم که تا سه چهار قرن پیش اصلا کسی نمی توانسته بگوید که ما شیعه ایم چه برسد به اینکه بیاید مثل امام شروع کند بگوید باید حکومت تشکیل داد شما ها اصلا آدم نیستید بروید کنار حکومت حق فقیه است اصلا نمی توانستند بگویند شیعه ایم ما تازه از اواخر زمان صفویه به بعد شیعه شدن را می شد رسما اعلام کرد که ما شیعه ایم بله مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی که حرام بدانید همچین چیزی نیست نمی گویم نیست طرفدارانی دارد اما ما در فقهای درجه اول شیعه همچنین کسی را نداریم.

عرض کردیم که در دو موضع استدلال فقهی می کنند: یک عده کسانی که به اصطلاح بهشون میگن متحجر که  اینان معمولا نگاه دقیق به روایات و فقه نداشته اند یا در خودشان شرایط را نمی دیدند مثلا در باره آقای بروجردی این روایت نقل شده است که: از ایشان سوال شد که چرا شخصا در مسایل وارد نمی شوید؟ ایشان فرمودند که شما ضمانت می کنید هنگامی که حکومت را عوض کردیم آیا خودمان می توانیم حکومت تشکیل بدهیم؟ با این همه دشمن داخل و خارج؟ با کدام افراد؟ این خیلی حرف است. این معنایش این است که آقای بروجردی فرد غیر سیاسی نبودند. یا مرحوم آقای حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم ایشان در مسایل سیاسی صریح وارد نمی شدند این دلیل بر مخالفتشان با ولایت فقیه نیست. ایشان می گفتند ما این حوزه را تازه راه انداختیم نمی شود با رضاخان در افتاد باید همین حوزه را نگه داشت و اگر زیاده روی شود ریشه همه را می زند. پس در این لحظه من وظیفه شرعی ندارم چون نمی توانم حکومت تشکیل بدهم. زمانی که امام قیام کردند فقها همین حرف را می زدند و می گفتند نمی شود ولی نمی گفتند حرام است. می گفتند خرابتر می شود ندیدید در مشروطه چه شد؟ علما آمدند مردم را در صحنه آوردند شاه را ضعیف کردند ولی در آخر حکومت افتاد دست آدمهای بدتر از قاجار. ندیدید در نهضت جنگل کلاهتون را برداشتند؟

موضع دوم هم جریاناتی است با مبانی سکولار ولی چون جامعه شیعی است و اسم ولایت فقیه در قانون اساسی است در پی ادله ای به نفع سکولاریسم هستند که بگویند در فقه سنتی هم کسی موافق تشکیل حکومت نیست امام بدعت کرده است. مبناشان سکولار است اما بدنبال توجیه فقهی برای گفته هایشان هستند.

 

اگر در جامعه بی عدالتی اتفاق افتاد وظیفه ما چیست؟ یا مثلا حکومت یا ولایت فقیه سکوت کرده یا به وظیفه اش عمل نکرده ؟

اول باید مشخص شود که به وظیفه اش عمل نکرده است؟ ضمن اینکه تکلیف از هیچ کس ساقط نیست. در جامعه اسلامی هرجا که بی عدالتی می بینید وظیفه شرعیست امر به معروف و نهی از منکر. هر کس در حد توان، دانشجو در حد توانش مطلب بنویسد. البته برای مصداق باید مطلب روشن باشد نه اینکه آبروی کسی برود.

این حرف که کسی بگوید اینجا دزدی شد خب ولایت فقیه داریم خودش در قیامت جواب گو خواهد بود این اشتباه است. وظیفه شرعی و فقهی تک تک ما این است که به حاکمیت و به خود دستگاه اطلاع باید داد، باید از طریق قانونی اقدام کرد اگر اقدام نکردند و برایتان روشن بود خیانت است. گاهی شما گفتین وظیفه شرعیتان را انجام دادین اما گاهی می بینی واقعا فساد است و رهبری در جریان نیست اینجا هم تکلیف از شما ساقط نیست باید هم به رهبری بگویید و هم از مسیر قانونی انتقاد کنید یعنی در سایت ها و روزنامه ها بگویید و برای اثبات در دادگاه ادله هم داشته باشید. ممکن است ادله نداشتید باید هزینه اش را بپردازید و هزینه اش این است که حرفتان را میزنید و  ثواب میکنید البته زندان هم میروید. برای حق زندان اشکالی ندارد یکی از دوستان می گوید اگر دیدیم ولی فقیه جایی جلو ظلم و فسادی را نگرفت باید چکار کرد؟ اول باید جواب سه چهارتا مقدمه را داد اول اینکه آیا واقعا ظلم است؟ دوم -آیا به اطلاع حاکمیت رسیده و عمل نکرده؟ سوم- عمل کرده ولی به نتیجه نرسیده، چهارم – موانعی است که نتوانسته عمل کند و خیلی احتمالات دیگر...

این می شود که میگویند می دانند و عمل نمی کنند. فرض کن اینطور است آنوقت شریعت اسلام به تو میگوید وظیفه‎ات است امر به معروف و نهی از منکر کنی. مقاله بنویسید، برای حرفت ادله داشته باشید. برای خدا چند ماه زندان برو چطور جبهه رفتی برای خدا؟ خب برای خداهم زندان برو. منتها عقل، اخلاق، اعتدال...

اگر به این نتیجه برسیم که ولی فقیه حقوق مظلوم برایش مهم نیست والله اطاعت ازاو را شرعا جایز نیست و حرام است یعنی اگر روشن باشد و یقین بکنید و بدانید که او متوجه شد که این قضیه این طوری است و می تواند اصلاح هم کند و هیچ کاری هم نکرده است این دیگر ولی فقیه نیست هر کس می خواهد باشد چه امام باشد و چه مقام معظم رهبری دیگر شرعا ولایت ندارد اگر برای من و شما روشن و اثبات شد که یک ولی فقیه و حاکمیتی داریم که برایش مهم نیست که چه کسی خورد و چه کسی برد و چه کسی مرد، اطاعتش حرام است. اما از طرف دیگر هم اگر کسی مطلع شد از اتفاقی آنهم با دایره محدود اطلاعات خودش و در نتیجه سریع قضاوت کند که بله اینها می دانند و می توانند و هیچ کاری هم نکردند و سپس عدم مشروعیت را نتیجه بگیرد اصلا حاکمیت تشکیل نمی شود بنابراین باید بین این دو پرتگاه حد وسط را پیدا کند و این حکم اسلام است.

دو پرتگاه داریم که شیعه با آنها مخالف است یک: کسانی با نام دین و روحانیت بر ما حاکم بشوند که بر اساس منافع خود و فامیلشان، صنفشان، تیپشان، قانون می نویسند و حکومت می کنند و در دادگاهها قضاوت می کنند و این ظلمی سیستماتیک است که از بالا هدایت می شود و آن حکومت هم نامشروع و حرام است حتی اگر در راسش روحانی باشد و حتی حرامتر هم هست چون اگر یک حکومت سکولار ظلم بکند کمتر صدمه به دین می زند نسبت به حکومتی که به نام دین و روحانیت ظلم بکند. پس این یک خطر که هر اتفاقی افتاد بگوییم که ولی فقیه هستند و ولی فقیه هم به امام زمان وصل هستند و رئیس جمهور و رئیس قوه قضاییه هم که ولی فقیه گذاشته و بعد هم رئیس دادگاه و بخش دار هم رئیس قوه قضاییه و رئیس جمهور گذاشته و آنها هم کارمندان را گذاشته اند و الراد علیه کالراد علی الله؛ ولی همچنین چیزی که نیست زیرا همان اسلامی که می گوید الراد علیه کالراد علی الله همان اسلام هم می گوید وقتی که ظلم و خلاف می بینید باید امر به معروف و نهی از منکر کنید مثل نماز. پیامبر فرمودند که جامعه ای که انتقاد در او نیست جامعه به دست اشرار می افتد. به شما بگویم اگر وقتی دیدید که کسانی به نام حکومت دینی و دولت دینی پیدا شدند و به شما می گویند فضولی موقوف به ما می گویند به تو چه؟ بدانید که آن حکومت دارد منحرف می شود چون حکومت اسلامی در منطق شیعه این است که حتی اگر کسی امر به معروف نهی از منکر و انتقاد نمی کند او باید تحریک کند باید بگویید انتقاد کنید، نظارت کنید، سوال کنید اما درست مثل آدم انتقاد کنید. چیزی که نمی دانید تهمت می زنید صد برابر می گویید دروغ می گویید جو سازی می کنید اینها که انتقاد اسلامی نیست. این طرفش هم افتادن به هرج و مرج و به اسم انتقاد لجن مالی و آبروی افراد ریختن و تضیعف روحیه همه و یک کلاغ چهل کلاغ کردن است.

البته این حرفشان درست است وقتی شما مکانیزم قانونی دارید در درجه اول باید از مکانیزم قانونی عمل کنید و منطق هم همین را می گوید یعنی شما الان مجلس خبرگان دارید که وظیفه اش این است که وکیل ملت است و شرعا از طرف شارع اجازه دارد که بر رهبری و ولایت فقیه نظارت کند که او شرایط رهبری را یک وقت از دست ندهد یک وقت رهبری عدالتش را از دست ندهد پس باید نظارت بکند. بنابراین اگر کسی به رهبری اشکال دارد می شود از ولی فقیه انتقاد کرد؟ حتما می شود انتقاد کرد و انتقاد هم می کنند و باید هم انتقاد کرد. از امام معصوم چی؟ از امام معصوم هم می شود سوال کرد. و کسانی هم انتقاد می کردند هرچند انتقادشان وارد نبود. خود حضرت امیر در نهج البلاغه می فرمایند که با من تصانع محافظه کاری نکنید که این تعابیر حضرت را در نهج البلاغه دیده ایم.  هیچ کس نمی تواند بگوید به این بهانه که حرمت ولی فقیه ایجاب می کند که شما از حکومت اسلامی انتقاد نکنید. اصلا حرمت ولی فقیه و حکومت اسلامی به حرمت اسلام و دستورات اسلام است ولی فقیه خودش شخصا حرمت ذاتی ندارد به عنوان شخص و مثل بقیه شهروندان است و مثل همه مردم حرمت دارد حرمت حکومت دینی معنایش این نیست که انتقاد نکنید سوال نکنید منتها ما یک مشکل داریم مکانیزم سوال منطقی انتقاد منطقی اخلاقی را باید تقویت کنیم همین کرسی های آزاد اندیشی که خود رهبری می گویند خودش بهترین روش برای انتقاد هست و از بالا تا پایین سیستم را انتقاد کنید قوای سه گانه اش را نقد کنید همه را حتی نهادهای منصوب شخص رهبری را نقد کنید چه کسی می گوید که نهادهای منصوب رهبری را نمی شود انتقاد کرد و انتقاد از  آنها انتقاد از رهبری است و انتقاد از رهبری هم انتقاد از امام زمان است. خود رهبری گفته اند که انتقاد کنید ولو نهادهایی که رهبری راسش را گذاشته اند.

عرضم را با این جمله تمام کنم: باور کنید اگر رسانه های ما یعنی صدا و سیما و مطبوعات ما اگر نهادهای ما یعنی مجلس شورا مجلس خبرگان همینها که هستند و نهادهای نظارتی ما اگر به وظایف شرعی قانونیشان عمل کنند و اگر رسانه های ما مکانیزمی را ایجاد کنند که این کرسی های آزاد اندیشی که از یک طرف دروغ و شایعه و سوظن و نامردی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن و غلو و امثال اینها در آن نباشد و واقعیت را همانگونه که هست درست و مودبانه بگوید و از آن طرف کسانی که تا کسی می خواهد انتقاد کند از گوشه نخ سبیل یکی از مسئولان درجه چهار بگویند از امام زمان انتقاد کرد و شما سکولارید و بی دینید اینها همه غلط است هر خط اسلامی خط تعادل است همین که در قانون اساسی هم آمده است./102/229

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶