vasael.ir

کد خبر: ۳۷۸۰
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۸ - 15 January 2017
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه 52

انتصاب الهی امیرمؤمنان در راستای ولایت پیامبر اکرم و تضمین تحقق شرع است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج فقه سیاسی حوزه علمیه قم با بررسی نقش مردم در حکومت گفت: دلالت روایات بر این است که تنها مصدر مشروعیت حکومت، نصب الهی است و حضور و بیعت مردم موجد مشروعیت نیست؛ چنان که ولایت رسول مکرم اسلام(ص) و نصب امیرمؤمنان علی(ع) به حاکمیت نیز بر اساس نصب الهی بوده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل،  حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی روز سه شنبه بیست و هفتم بهمن ماه 1394 در جلسه پنجاه و دوم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم با طرح روایتی دیگر به ادامه بحث پیرامون نقش مردم در حکومت پرداخت که گزیده ای از آن در پی می آید.

1. روایت مورد بحث روایتی منتخب از کتاب سلیم بن قیس است که مفاد آن با روایات دیگری تأیید می شود.

2. فقرات مختلفی از روایت دلالت دارد بر اینکه تنها مصدر مشروعیت حکومت، نصب الهی است و حضور و بیعت مردم موجد مشروعیت نیست.  

3. امیرالمؤمنین در فقره ای از روایت می فرماید: «فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ»؛ بنا به تصریح این عبارت نصب امیرالمؤمنین به حاکمیت بدون دخالت مردم و بر اساس نصب الهی بوده است؛ بلکه حتی رسول خدا از تکذیب مردم و رویگردانی آنها بیمناک بود به نحوی که خدای متعال با خطاب «والله یعصمک من الناس» به آن حضرت ایمنی می دهد.

4. در عبارت «إِنَّ اللَّهَ مَوْلَای وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» از روایت، مراتب ولایت بیان شده است؛ ولایت خدای متعال، ولایت رسول خدا و سپس ولایت امیرالمؤمنین مراتب سه گانه ولایت است.

5. از عبارت «وَلَاؤُهُ کَوَلَایتِی» می توان نتیجه گرفت ولایت امیرالمؤمنین انتصابی است؛ چون ولایت آن حضرت به ولایت رسول خدا تشبیه شده است و می دانیم ولایت رسول مکرم اسلام بر اساس نصب الهی بوده است.

 

 تقریر جلسه پنجاه و دوم فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

ادامه روایات؛ روایت پنجم

روایت دیگری دالّ بر نفی نقش مردم در مشروعیت حکومت وجود دارد که در این جلسه مورد بحث قرار خواهیم داد. این روایت از کتاب سلیم بن قیس است و به همین خاطر از جهت سند مورد اشکال است اما همانطور که پیش از این در مورد یکی دیگر از روایات این کتاب گفتیم با توجه به قرائن و نیز روایات دیگری که مؤیّد مفاد این روایت است می توان به این روایت اعتماد کرد و آن را به امام نسبت داد.

«کِتَابُ سُلَیمِ بْنِ قَیسٍ مِنْ عَینِهِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانٍ عَنْهُ قَالَ وَ حَدَّثَنِی أیضاً عُمَرُ بْنُ أَبِی سَلَمَةَ وَ زَعَمَ أَبُو هُرَیرَةَ الْعَبْدِی أَنَّهُ سَمِعَهُ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ قَالَ: ... فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ أَنْ یعَلِّمَهُمْ وَ أَنْ یفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَایةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ صِیامِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ حَجِّهِمْ فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِی بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِی وَ ظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ مُکَذِّبِی بِهَا فَأَوْعَدَنِی لَأُبَلِّغَنَّهَا أو یعَذِّبَنِی قُمْ یا عَلِی ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ بَعْدَ أَنْ أَمَرَ بِلَالًا أَنْ ینَادِی بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً فَصَلَّى بِهِمُ الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ مَوْلَای وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَامَ إِلَیهِ سَلْمَانُ الْفَارِسِی فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاؤُهُ فِیمَا ذَا فَقَالَ وَلَاؤُهُ کَوَلَایتِی مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِی أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ‏ الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ... فَقَالَ عَلِی علیه السلام أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ صِنْوِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ وُلْدِهِ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ -علیه السلام- ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ -علیه السلام- وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ لَا یفَارِقُونَهُ حَتَّى یرِدُوا عَلَی الْحَوْضَ ... أَنَّا قَدْ سَمِعْنَا قَوْلَ رَسُولِ اللَّه -صلی الله علیه وآله- وَ حَفِظْنَا أَنَّهُ قَالَ یوْمَئِذٍ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ عَلِی -علیه السلام- قَائِمٌ إِلَى جَانِبِهِ أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ‏ لَکُمْ‏ إِمَاماً یکُونُ وَصِیی فِیکُمْ وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ فِی أَهْلِ بَیتِی مِنْ بَعْدِی وَ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ فِی کِتَابِهِ طَاعَتَهُ وَ أَمَرَکُمْ فِیهِ بِوَلَایتِهِ فَرَاجَعْتُ رَبِّی خَشْیةَ طَعْنِ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ تَکْذِیبِهِمْ فَأَوْعَدَنِی لَأُبَلِّغُهَا أو لَیعَذِّبَنِّی أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَکُمْ فِی کِتَابِهِ بِالصَّلَاةِ وَ قَدْ بَینْتُهَا لَکُمْ وَ سَنَنْتُهَا وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَبَینْتُهَا وَ فَسَّرْتُهَا لَکُمْ وَ أَمَرَکُمْ فِی کِتَابِهِ... أَیهَا النَّاسُ إِنِّی قَدْ أَعْلَمْتُکُمْ مَفْزَعَکُمْ وَ إِمَامَکُمْ بَعْدِی وَ دَلِیلَکُمْ وَ هَادِیکُمْ وَ هُوَ أَخِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ فِیکُمْ بِمَنْزِلَتِی فَقَلِّدُوهُ دِینَکُمْ وَ أَطِیعُوهُ فِی جَمِیعِ أمورکُم»‏.[1]

خداوند به رسول خود امر فرمود همانگونه که حج و زکات و دیگر عبادات را برای مردم تفسیر کردی ولایت را نیز برای مردم تبلیغ و تفسیر کن. رسول خدا، امیرالمؤمنین علیه السلام را در غدیر خم به امامت مردم منصوب کرد و فرمود خداوند مرا به رسالتی مامور کرد که سینهام را تنگ کرده است و گمانم بر این بود که اگر آن را به مردم بازگو کنم مرا تکذیب خواهند کرد. خداوند مرا توعید کرد که اگر ماموریت را انجام ندهی تو را عذاب خواهم کرد. رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود برخیز پس از آنکه بلال را امر به اذان گفتن کرد. نماز ظهر را خواند... ایها الناس خداوند مولای من است و من مولای مؤمنین هستم و از خود آنها به انفسشان اولی هستم. آن کس که من مولای اویم علی مولای اوست... سلمان پرسید یا رسول الله ولایت علی در چه چیزی است؟ فرمود ولایت علی همچون ولایت من است؛ هر کس که من نسبت به از خودش اولی هستم علی هم همینگونه است... علی برادر و وزیر و وصی و وارث و جانشین من در میان امت من و ولیّ هر مؤمنی پس از من است و یازده امام از فرزندان اوست؛ حسن و پس از او حسین و سپس نه تن از فرزندان حسین یکی پس از دیگری.... ای مردم خداوند مرا امر کرده است که برای شما امامی را نصب کنم که وصی و خلیفه من در میان شما است... ایهاالناس همانا من به شما امام و راهنما و هادی شما بعد از خودم را اعلام کردم و او برادر من علی بن ابیطالب است و او در میان شما به منزله من است؛ پس در دین خود او را پیروی کنید و در جمیع امور خود از او اطاعت کنید.

 

دلالت فقرات روایت

این روایت نیز همچون روایت پیشین دلالت بر این دارد که مصدر مشروعیت حکومت، نصب الهی است بدون اینکه مردم دخالتی در مشروعیت داشته باشند و به عبارتی دیگر حضور مردم و بیعت و رضایت آنها موجد مشروعیت نیست.

فقراتی از این روایت بر این امر دلالت دارد که در اینجا به بررسی آنها می پردازیم.

 

(1)

«فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ»؛ در این عبارت، امیرالمؤمنین علیه السلام نصب خود در روز غدیر برای امامت و ولایت بر مردم را به رسول خدا و به امر الهی نسبت می دهد. عبارت صراحت دارد در اینکه مردم در انتصاب امیرالمؤمنین دخالتی ندارند بلکه انتصاب آن حضرت مستند به وحی و امر الهی است. این نصب در حالی انجام شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله نه فقط امیدی به حمایت مردم از این نصب نداشته است بلکه حتی گمان به تکذیب مردم داشته است و پس از ایمنی و اطمینان بخشی الهی که با آیه «والله یعصمک من الناس» حاصل شد نسبت به اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اقدام فرمود.

 

(2)

«إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِی بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِی وَ ظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ مُکَذِّبِی بِهَا فَأَوْعَدَنِی لَأُبَلِّغَنَّهَا أو یعَذِّبَنِی»؛

انتصاب امیرالمؤمنین به منصب ولایت مستند است به رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابلاغ منصب ولایت به مردم؛ به نحوی که با وجود احتمال تکذیب مردم، خدای متعال رسول خود را ملزم ساخت منصب الهی امیرالمؤمنین را به مردم ابلاغ فرماید و بلکه رسول خود را نسبت به ترک این مأموریت توعید کرد. این امر خود دلالت دارد بر اینکه مردم در مشروعیت بخشی به حاکمیت دخالتی ندارند و رضایت و عدم رضایت آنها نسبت به این امر یکسان است.

(3)

«إِنَّ اللَّهَ مَوْلَای وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ»؛ این تعبیر، تعبیری بسیار گویا و رسا است به نحوی که اگر یک دلیل برای حجیّت روایت و صدور آن وجود داشته باشد همین عبارت است. در این عبارت مراتب ولایت بیان شده است یعنی اول ولایت خداست و پس از آن ولایت رسول خدا مترتب بر آن است و سپس ولایت امیرالمؤمنین است که در رتبه بعد از ولایت رسول خداست، مراد از ولایت در اینجا به معنی دوست و مانند آن نیست بلکه به معنی اولویت نسبت به دیگران است یعنی امیرالمؤمنین اولویت دارد از قوم نسبت به خودشان.

تعبیر «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» انشاء ولایت و جعل ولایت از سوی خدا یا رسول است و از قبیل اخبار نیست. این فقره نیز دلالت دارد بر اینکه مصدر مشروعیت حاکم، انتصاب الهی است و بر رضایت و قرار و مدار مردم مبتنی نیست.

به نظر می آید عبارت «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» بیانگر نصب امیرالمؤمنین به ولایت است نه اینکه اِخبار از نصب آن حضرت باشد؛ یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از وحی و دستور الهی، امیرالمؤمنین علیه السلام را با این عبارت به ولایت و امامت منصوب کرده است نه اینکه خبر از انتصاب داده باشد.

 

اشکال و جواب

اشکال؛ بحث و اختلاف نظر در جایی است که حاکم با نصب خاص از سوی خدای متعال به حاکمیت منصوب نشده باشد یعنی محل بحث چگونگی حاکمیت و خاستگاه آن درعصر غیبت است و نه در زمان معصوم؛ چون در مورد زمان معصوم می دانیم که امام از سوی خدا و با نصب خاص به عنوان حاکم بر مردم ولایت دارد و از این حیث اختلافی وجود ندارد.

با توجه به این مطلب، این روایت که در مورد نصب امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی خدای متعال و با اعلام رسول خدا صلی الله علیه و آله به ولایت و امامت می باشد به بحث ما نحن فیه مربوط نمی شود چون در قضیه اختلافی وجود ندارد و محل اتفاق است. همچنین از این روایت نمی توان نقش مردم در مشروعیت حکومت در عصر غیبت را نفیاً یا اثباتاً نتیجه گرفت.

جواب؛ چنانکه پیشتر گفته شد غرض از طرح روایات اخیر از امیرالمؤمنین علیه السلام این است که بدانیم آن حضرت اگرچه در برخی خطب و نامهها – مثل نامه به معاویه – از نقش مردم در حکومت سخن به میان آورده است و حتی در برخی موارد به بیعت مردم با خود استدلال و استناد کرده است و بیعت مردم با خود را به دیگران گوشزد می کند.

اما از سوی دیگر روایاتی هم – همچون روایات اخیر – وجود دارد که آن حضرت حاکمیت خود را بر اساس دستور الهی و به ملاک  نصب الهی می داند و انتخاب و نظر مردم  را در انتصاب خود به حاکمیت فاقد اعتبار و اعتنا می داند. بنابراین دو دسته روایت داریم که با هم تعارض و ناسازگاری دارند و باید وجه جمع این دو دسته روایات متعارض را یافت.

(4)

«وَلَاؤُهُ کَوَلَایتِی مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِی أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ»؛

با این عبارت می توان نتیجه گرفت ولایت امیرالمؤمنین انتصابی است؛ چون شبیه ولایت رسول خدا است که بر اساس انتصاب الهی صورت پذیرفته است.

 

اشکال و جواب

اشکال؛ این عبارت در پاسخ به سؤال سلمان فارسی است که از گستره ولایت حضرت پرسیده است؛ اینکه آیا ولایت امیرالمؤمنین فقط در امور عرفی است یا در امور شرعی یا همه امور؟ بنابراین جواب رسول خدا در پاسخ به سوال او بیانگر گستره ولایت امیرالمؤمنین و متعلق آن است نه اینکه خاستگاه ولایت آن حضرت را بیان فرموده باشد.  

جواب؛ سلمان فارسی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را امری مفروض گرفته است و پس از آن از گستره این ولایت پرسیده است. به عبارت دیگر سلمان پس از آنکه نصب امیرالمؤمنین به ولایت را شاهد است با مفروض دانستن این ولایت و معلوم شدن خاستگاه آن از متعلق و گستره این  ولایت سوال کرده است.

اشکال؛ ممکن است چنین امر مفروضی برای سلمان به هنگام پرسش از ولایت امیرالمؤمنین وجود نداشته است و غرض از این پرسش رفع ابهام برای او پیش از بیعت بوده است.

جواب؛ بله چنین احتمالی وجود دارد. می توان گفت سوال او فقط از نطاق و گستره ولایت امیرالمؤمنین است؛ جدای از اینکه امر دیگری را به عنوان پیش فرض پذیرفته باشد یا اینکه اصلاً سوال را بدون پیش فرض پرسیده باشد.

(5)

«عَلِی أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ صِنْوِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی»؛ عبارت واضح است. رسول خدا بدون اینکه انتخاب و رأی مردم نقشی داشته باشد امیرالمؤمنین را به عنوان ولیّ تمام مؤمنین بعد از خود معرفی می فرماید و مردم را به اطاعت از او می خواند.

(6)

«أَیهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ‏ لَکُمْ‏ إِمَاماً یکُونُ وَصِیی فِیکُمْ وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی»؛ در این عبارت از «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی» می توان دریافت که امر الهی در کار بوده است و از «أَنْصِبَ‏ لَکُمْ» نیز نتیجه گرفته می شود که نصب از سوی رسول خدا بوده است. بنابراین انتخاب مردم در هیچ مرحلهای نقشی ندارد.

(7)

«وَ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ فِی کِتَابِهِ طَاعَتَهُ وَ أَمَرَکُمْ فِیهِ بِوَلَایتِهِ»؛ خدا در کتاب خود بر مردم چنین فرض کرده است که از او اطاعت کنند؛ یعنی همچنانکه در امور عبادی مانند نماز و روزه و غیره مأمور به اطاعت هستند در امر ولایت نیز می بایست اطاعت کنند و منقاد باشند نه اینکه اختیار آن را به دست داشته باشند؛ ولایت، تضمین خدا برای تحقق شرع است.

(8)

«إِنِّی قَدْ أَعْلَمْتُکُمْ مَفْزَعَکُمْ وَ إِمَامَکُمْ بَعْدِی وَ دَلِیلَکُمْ وَ هَادِیکُمْ وَ هُوَ أَخِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ هُوَ فِیکُمْ بِمَنْزِلَتِی فَقَلِّدُوهُ دِینَکُمْ وَ أَطِیعُوهُ فِی جَمِیعِ أمورکُم»؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردم چنین سفارش می کند که در جمیع امور خود از حضرت امیر علیه السلام  اطاعت کنند./223/907/م

تقریر: جلال الدین زنگنه



[1] سلیم بن قیس الهلالى، اسرار آل محمد، صفحه 160. محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار، جلد ‏33، صفحه 149 ـ 147

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰