به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ در این نوشتار، تلاش شده تا پس از بیان نکات مقدماتی همانند تعریف محیط زیست، مشهورترین نظریات در باب اخلاق محیط زیست و تأثیر جهانبینی در اتخاذ این نظریات، به اهم مبانی اخلاق زیستمحیطی اسلام با تأکید بر آرای استاد مصباح به اختصار اشاره نموده، برخی فضایل،احکام و مصادیق اخلاقی در این باب را شمارده است.
مقدمه
«به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شدهاست، تا [خدا سزای] بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند». (روم: 41)
«و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم».(اعراف: ۹۶.)
«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شدهاست، عمل میکردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار میشدند. از میان آنان، گروهی میانهرو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار میکنند». (مائده: ۶۶)
تقدیر حکیمانه الهی بر آن قرار گرفتهاست که انسان خلق شده از نطفه ناچیز، واجد روحی الهی گردد و از مسیر زندگی در این زمین خاکی و آزمایشهای همیشگی و گوناگون، با بهرهگیری از معارف وحیانی و ظرفیتهایی همچون عقل و قدرت انتخاب، به کمال مطلوب، که همان قرب الهی است، برسد. بررسی زمین و هرچه در آن است و این جهان مادی در اختیار او قرار گرفته و او میتواند از آنها بهره بگیرد. اما پرسش بسیار مهم و اساسی مربوط به چگونگی این بهرهگیری است.
امروزه، بیش از هر عصر دیگری، بحرانهای بزرگ زیستمحیطی گریبانگیر زمین شدهاست. ۱۶۰۰ تن از دانشمندان برجسته جهان، در بیانیهای، که «اتحادیه دانشمندان متعهد» با عنوان «دانشمندان جهان به بشریت هشدار میدهند»، در سال ۱۹۹۲ منتشر ساخت، اعلام کردند که «رفتارهای ویرانگر انسان معاصر به جایی رسیدهاست که ممکن است جهان زنده چنان دگرگون شود که دیگر نتواند حیات را، به شیوهای که برای ما آشناست، تأمین کند». در قسمت دیگری از این بیانیه آمدهاست: «اخلاق جدیدی لازم است، این اخلاق باید حرکت عظیمی برانگیزد، باید رهبران بیمیل و انگیزه، حکومتهای بیمیل و انگیزه و انسانهای بیمیل و انگیزه را وادارد تا تغییرات لازم را ایجاد کنند». اما سؤال این است که چرا کار انسان و طبیعت به اینجا رسیدهاست؟
رشد و پیشرفت چشمگیر و روزافزون علم و فناوری در دو قرن اخیر، توانایی انسان را بر تسلط بر محیط زیست، طبیعت و تصرف در آن و بهرهگیری هرچه بیشتر، افزون ساختهاست. در حالی که، نظامهای حاکم بر بیشتر جوامع، پیرو یا متأثر از اندیشه سرمایهداری غرباند؛ اندیشهای که به اصالت انسان، اصالت سود، اصالت لذت و اصالت آزادی معتقد است.
براساس این اصول، انسان بریده از خدا یا دشمن خدای متعال و متکی بر عقل جزئینگر ناقص و خطاکار و علم و فناوری هدایت ناشده، خود را در دستیابی به سود و لذتِ هرچه بیشتر، رها میبیند. به تعبیر زیبا و دقیق قرآن کریم: «آنها همانند چار پایاناند بلکه گمراهترند». (اعراف: ۱۷۹)
ازاینرو، اینکه گفته میشود بحرانهای محیط زیستی، یکسره پیامد رفتارهای برخاسته از چنین اندیشهای است، سخن گزافی نیست. از میانرفتن جنگلها و سبزهزارها، آلودگی آب، خاک، هوا و کاهش منابع طبیعی در کنار از دسترفتن ارزشهای والای الهی، معنوی و اخلاقی و افزایش انواع بزهکارهای فردی و اجتماعی، ازدیاد انواع بیماریهای تنی، روانی، و روانتنی، تنها نمونههایی از پیامدهای ناخوشایند این نوع نگرش است.
به همین دلیل، مطرح شدن نیاز به اخلاقی جدید و رشتهای به نام «اخلاق محیط زیست» روشنتر میشود. رفتار انسان، بهویژه در دو قرن گذشته، با طبیعت و محیط زیست، رفتاری نامناسب بودهاست. در صورت تداوم این رفتار، بهزودی شاهد از بین رفتن طبیعت و محیط زیست و در نتیجه، نابودی انسان خواهیم بود؛ زیرا حیات و زندگی انسان بدون طبیعت و محیط زیست در این کره خاکی ناممکن است.
پیشینه بحث درباره چگونگی رفتار انسان با موجودات دیگر، بهویژه حیوانات، به یونان باستان بازمیگردد. اما در دو قرن اخیر، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، این بحث بار دیگر مطرح گردید. در هفتاد سال گذشته، در باب محیط زیست و مباحث مربوط به آن از جمله اخلاق، صدها کتاب و مقاله تألیف، و دهها همایش ملی و بینالمللی دراینباره برگزار شدهاست.
از اینرو، ابتدا لازم است «محیط زیست» و «اخلاق محیط زیست» را تعریف کنیم.
تعریف محیط زیست
«محیط زیست» در معنای عام، مکان و فضایی است که در آن، زیستن وجود دارد. از اینرو، محیط زیست انسان یعنی مکان و فضایی که در آن زندگی میکند. از آنجاکه زیستن و زندگی انسان، ابعاد و شئون گوناگون دارد، محیط زیست انسان نیز میتواند به اقسام گوناگون تقسیم شود. از جمله این اقسام، میتوان به محیط زیست دینی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و طبیعی اشاره کرد. ازاینرو، مراد ما از «محیط زیست»، محیط زیست طبیعی است.
اندیشمندان برای محیط زیست طبیعی، تعاریفی بیان کردهاند که وجهِ مشترک این تعاریف عبارت است از: مجموعه عوامل و عناصر طبیعی غیرانسانی، که میان آنها و زیست انسان، به معنای عام تأثیر و تأثر برقرار است. این مجموعه، شامل اشیاء و امور بیجان نظیر زمین، خاک، آب، هوا، فضا و اشیاء امور جاندار همچون گیاهان و حیوانات میشود. ازاینرو، میتوان گفت: اخلاق محیط زیست درباره چگونگی رفتار انسان با امور مذکور بحث میکند.
رابطه جهانبینی و اخلاق محیط زیست
نظریات اخلاقی، مبتنی بر جهانبینی هستند. و نوع نگاه به هستی، طبیعت و انسان در طراحی و سامانیافتن نظریه اخلاقی، تأثیر قطعی و عمیق دارد. بنیادیترین و مهمترین پرسشهای پیش روی آدمی عبارتند از: آیا هستی آفرینندهای دارد؟ آیا هستی هدف و غایتی دارد؟ آیا هستی به امور مادی محدود است، یا امور غیرمادی نیز وجود دارد؟ آیا طبیعت دارای ارزش است؟ رابطه طبیعت و انسان چگونه است؟ آیا طبیعت میتواند بر انسان حق داشته باشد؟ آیا انسان فقط جسم است، یا روح نیز دارد؟ آیا حقیقت انسان، به جسم اوست و یا به روح او؟ آیا انسان کمالپذیر است؟ کمال انسان، کدام است؟ و از چه طریق و چگونه میتواند آن را بشناسد و به آن دست یابد؟ آیا انسان، جهان دیگر را نیز تجربه خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسشها، بیانگر نوع نگاه یا جهانبینی انسان است.
در یک تقسیمبندی ساده، میتوان دو نوع جهانبینی را از هم بازشناخت:
1- جهانبینی مادی
2- جهانبینی الهی
پاسخ جهانبینی مادی، به پرسشهای بنیادین مذکور بهاختصار به قرار زیر است:
هستی بر اثر تصادف و بدون هیچ هدف، طرح، تدبیر و خالقی پدید آمده و همه موجودات عناصری مادی، محدود و فناپذیر، فاقد ارزش و قداست هستند. انسان نیز؛ که چیزی جز جسم نیست، اگر کمالی داشته باشد، در همین بُعد جسمانی است. از این نظر، تفاوتی با سایر حیوانات ندارد. او نیز مدتی در این جهان به سر میبرد و با مرگ نابود میشود. در نتیجه، باید در مدت کوتاه زندگی خود، از طبیعت بهره و لذت ببرد و در این زمینه هیچ محدودیتی ندارد، جز آنچه برای کامجوییاش زیانبار باشد.
بررسی تفصیلی و یا اجمالیِ همه ویژگیها و شاخصههای جهانبینی مادی، مجال دیگری میطلبد ازاینرو، ابتدا بهاختصار، به پنج نظریه اساسی و مهم در باب ارزش موجودات طبیعی و شأن اخلاقی و حق اخلاقی آنها اشاره نموده، سپس، اهمّ مبانی اخلاقی زیستمحیطی اسلام را، با تکیه بر قرآن کریم تبیین میکنیم و براساس آن، چارچوب نظریه اخلاقی زیستمحیطی اسلام را ترسیم مینماییم. در پایان، برخی از فضایل و احکام و مصادیق مربوط به محیط زیست را یادآور میشویم.
نظریات اخلاق محیط زیست
بنیادیترین پرسش در باب اخلاق محیط زیست، این است که چه موجودات یا کدام دسته از موجودات از ارزش و به تبع آن، از شأن و حق اخلاقی برخوردارند؟ در پاسخ به این پرسش بنیادی، نظریات اخلاقی محیط زیست گوناگون پدید آمده که در اینجا بهاختصار به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
۱. نظریه انسانمدار
نظریه انسانمدار معتقد است که از میان موجودات طبیعی، فقط انسان دارای ارزش یا ارزش ذاتی است.222 در نتیجه فقط انسان دارای شأن و حق اخلاقی است و سایر موجودات طبیعی، یا بیارزشاند یا حداکثر دارای ارزش ابزاریاند.223 بنابراین، فقط انسان دارای شأن اخلاقی و به تبع آن، دارای حق اخلاقی است. بنابراین، انسانها باید به حقِ اخلاقی یکدیگر احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. اما از آنجاکه سایر موجودات طبیعی فاقد ارزش یا فاقد ارزش ذاتیاند، فاقد شأن و حقِ اخلاقیاند و انسان هرگونه که با آنها رفتار کند، به لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد.
۲. نظریه حیوانمدار
طرفداران نظریه حیوانمدار، افزونبر انسان، برای حیوانات نیز قایل به ارزش و در نتیجه، شأن و حق اخلاقیاند. ازاینرو، از انسانها میخواهند که به شأن و حقوق حیوانات احترام گذاشته و حقوق آنها را رعایت نمایند.
۳. نظریه زیست (حیات) مدار
نظریه زیستمدار، بر این باور است که همه موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاه دارای ارزش و در نتیجه، دارای شأن و حق اخلاقیاند. ازاینرو، انسان نهتنها در برابر انسانها و حیوانات، بلکه در برابر گیاهان مسئولیت اخلاقی دارد.
۴. نظریه بوممدار
براساس نظریه بوممدار، همه موجودات کره زمین با ارزش، و بهتبع دارای شأن و حق اخلاقیاند. به همین دلیل، انسان در برابر همه موجودات زمینی، اعم از انسانهای دیگر، حیوانات، گیاهان و جمادات مسئول است.
۵. نظریه عالممدار
در این نظریه، همه موجودات عالم ارزشمند بوده، دارای شأن و حق اخلاقیاند. در نتیجه، انسان در برابر همه موجودات عالم مسئولیت دارد.
همانگونه که مشاهده میشود، این نظریاتِ اخلاقِ زیستمحیطی، بهصورت طیفی از کمدامنه (انسانمدار) تا بیشترین دامنه (عالممدار) گسترش دارند. از دیدگاه اسلام، همه مخلوقات عالم با ارزشاند. ارزش آنها به مقدار بهرهای است که از کمالات وجودی دارند. البته از آنجا که شأن و ارزش اخلاقی، فقط مربوط به موجوداتی است که دارای توانایی انتخاب آگاهانه هستند، فقط انسان دارای شأن و ارزش اخلاقی است. در عین حال، نسبت به همه موجودات مسئولیت دارد. برای آشنایی بیشتر با دیدگاه اسلام در این زمینه، لازم است، به اهم مبانی اسلام در باب انسان و جایگاه او در هستی و طبیعت و رابطه آنها براساس قرآن کریم اشاره کنیم.
انسان و جایگاه او از منظر قرآن کریم
هرچند تعابیر آیات قرآن کریم، در باب منشأ و ماده اولیه آفرینش انسان، متفاوت است. و این آیات زمین (ارض)، خاک (تراب)، گِل خشکیده (صلصال)، گِل (طین)، آب (ماء) و نطفه را بهعنوان ماده اولیه آفرینش انسان معرفی نموده، اما با تأمل در این آیات، بهخوبی میتوان دریافت که خداوند متعال ماده اولیه آفرینش انسان را از طبیعت برگزیدهاست. در اینجا، از باب نمونه در هر مورد به یک آیه اشاره میکنیم:
«او شما را از زمین آفرید». (هود: 61)
«بهراستی ما شما را از خاک آفریدیم».(حج: 5)
«و همانا انسان را از گِل خشکیده که از گِل بدبو گرفته شده بود آفریدیم».(حجر: 26)
«اوست آنکه شمایان را از گِل آفرید».(انعام: ۲)
«او کسی است که از آب انسانی را آفرید، سپس او را [دارای] نسب و سبب قرار داد».(فرقان: ۵۴ و نور: 45)
«انسان را از نطفه آفرید».(نحل: ۴ و یس: 77)
از نگاه قرآن کریم، آفرینش انسان در چند مرحله صورت گرفته که مهمترین این مراحل، نفخ روح به جسم و کالبد انسان است. «هرآینه ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم، سپس او را نطفهای در قرارگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را خون بسته ساختیم، پس خون بسته را [چونان] گوشتی جویده آفریدیم، پس آن گوشت را استخوان ساخته، آنگاه استخوان را گوشت پوشاندیم، سپس او را در آفرینش دیگر پدید آوردیم».(مؤمنون: 120)
«من از گل خشکیدهای که از گِل بدبویی گرفته شده، بشری میآفرینم، پس هنگامی که او را موزون ساختم و در او از روح خودم دمیدم، برای او سجده کنید».(حجر۷۲)
از این آیات، چند نکته بسیار مهم استفاده میشود:
الف. آفرینش انسان با دمیدن روح در او کامل و تمام میشود. انسان افزون بر بُعد جسمی، دارای بعد روحی است. انسانیت انسان به روح اوست، نه به جسم او؛ زیرا در بُعد جسمانی، تفاوتی میان انسان و سایر حیوانات وجود ندارد. برخی از صاحبنظران و مفسران، کاربرد واژه «ثمّ» در آیه شریفه مؤمنون را برای دلالت بر همین معنا میدانند.
ب. روح امری غیرمادی است و پس از مرگ نیز باقی است. از منظر قرآن کریم، انسان موجودی مختار و توانا بر انتخاب آگاهانه است. آیه زیر بهروشنی بر این مطلب اشاره میکند: «بگو: حق از سوی پروردگار شماست، هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کافر گردد».(کهف: ۲۹ و ۴۲)
مفاد برخی آیات نیز گواه و مستلزم مختار بودن انساناند. از جمله این آیات، میتوان به آیاتی اشاره کرد که دلالت بر آزمایش و ابتلای انسان دارند، یا در آنها بشارت و انذار یا عهد و میثاق وجود دارد: «ما انسان را از نطفه آمیختهای آفریدیم و او را میآزماییم. [بدین جهت] او را شنوا و بینا قرار دادیم».(دهر: ۲؛ کهف:۷)
«مردم یک دسته بودند، خداوند پیامبران را مبعوث کرد تا مردم را بشارت و بیم دهند».(بقره: ۲۱۳؛ فاطر: ۲۴)
«آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است؟»(یس: ۶۰؛ بقره: ۸۳)
وجه دلالت این آیات بر مختار بودن انسان، آن است که اگر انسان مختار نباشد، ابتلا و آزمایش، بشارت و انذار، عهد و میثاق معنا پیدا نخواهند کرد. قرآن کریم بر این اساس که انسان را موجودی مختار میداند، او را مسئول میشناسد. «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد».(تکاثر: ۸)
«و آنها را نگهدارید که آنها مسئولاند».(صافات: ۲۴)
از نظر قرآن، کمال انسان در گرو انجام کارهای اختیاری است. آن هنگام که انسان بر غرایز و جاذبههای گوناگون درونی پیروز میشود و خواستهای را فدای خواستهای دیگر میکند و کاری بر کار دیگر ترجیح میدهد، ارزش اختیاری پدید میآید. این نوع ارزش است که موجب کمال انسان میگردد. حقیقت ارزش اخلاقی نیز از همین سنخ است. روشن است که از میان مخلوقات، فقط انسان است که از توانایی انتخاب آگاهانه و نه غریزی یا طبیعی برخوردار است. از اینرو، بحث از ارزش، حق و مسئولیت اخلاقی، فقط درباره انسان معنا و مفهوم دارد.
از نگاه قرآن، برای آنکه کار دارای ارزش اخلاقی شود، باید برخاسته از ایمان به خداوند و روز قیامت و در چارچوب دستورات شرع مقدس اسلام باشد.234 در غیر این صورت، یا فاقد ارزش اخلاقی خواهد بود، یا ارزش آن به اندازهای نخواهد بود که انسان را به سعادت و کمال نهایی، که همان قرب خداوند است، برساند.
چند نکته از قرآن کریم درباره جایگاه انسان در خلقت به دست میآید:
نخست - خداوند انسان را جانشین خود در زمین قرار دادهاست: «من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد».(بقره: ۳۰) البته باید توجه داشت که مقام خلافت الهی مخصوص کسانی است که علم جامع داشته باشند، مانند پیامبران و امامان(، نه همه انسانها، حتی انسانهای پلید و شریر.
دوم - انسان به لحاظ شرافت و کرامت، در مقایسه با سایر مخلوقات است. با دقت در آیات قرآن کریم درباره این موضوع به چند نکته میتوان دست یافت:
الف. از آنجاکه انسان این توانایی را دارد که از همه مخلوقات در جهت اهداف خود بهره بگیرد، درحالیکه سایر مخلوقات از چنین توانایی برخوردار نیستند. ازاینرو، انسان دارای نوعی کرامت تکوینی نسبت به سایر مخلوقات است: «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم».(اسراء: ۷۰)
ب. از آنجاکه انسان توانایی عقلورزی و انتخاب آگاهانه و استعداد کمالیابی بینهایت را دارد، بر سایر مخلوقات برتری و شرافت دارد. «ای انسان تو در راه پروردگارت سخت تلاش میکنی و بالاخره او را دیدار خواهی کرد».(انشقاق: ۶)
ج. اگر انسان از نعمتهایی که خداوند در اختیارش نهاده، استفاده نکند یا استفاده نادرست کند، از حیوانات نیز پستتر خواهد شد: «راستی که انسان بسیار ستمگر و بسیار ناسپاس است».(ابراهیم: ۳۴) «آنها همچون چهارپایاناند، بلکه گمراهتر».(اعراف: ۱۷۹)
نکته دیگر، امانتدار بودن انسان است: «ما (آن) امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و هراسیدند و[لی] انسان آن را برداشت. به راستی که او بسیار ستمکار و نادان است».(احزاب: ۷۲) امانت مطرحشده در این آیه، هرگونه تفسیر شود، بیرابطه با انتخاب، اختیار و تکلیف نیست. این همان مسئولیت آدمی در برابر خدای بزرگ است.
قرآن کریم هدف از خلقت انسان را رسیدن به کمال نهایی، که همان قرب الی الله است، معرفی میکند. راه رسیدن به این هدف را به کار گرفتن همه ظرفیتها و استعدادها و امکانات (نعمتها و موهبتهای الهی)، در جهت صحیح و مطابق با خواست و دستور شارع مقدس و موفقیت در آزمایشها و در یک کلام، عبادت و بندگی خالصانه میداند:
«و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبادتم کنند».(ذاریات: ۵۶)
«او کسی است که شما را خلیفههای زمین قرار داد و برخی را به درجاتی بر بعضی دیگر برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده آزمون کند».(انعام: ۱۶۵)
«کسی که موت و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان خوشرفتارترید».(ملک: ۲)
از آنچه در باب انسان بیان شد، میتوان گفت: خداوند متعال انسان را از عناصر طبیعی آفرید و در آخرین مرحله آفرینش او، از روح خود در او دمید. حقیقت انسان که همان روح غیرمادی است، حیات جاویدان دارد و با مرگ از بین نمیرود. انسان موجودی دارای اختیار و توانایی انتخاب آگاهانه است. به دلیل همین، ویژگی است که در برابر رفتارهای خود مسئول است. کمال انسان، از راه انجام دادن اعمال اختیاری به دست میآید. رفتارهای انسان هنگامی ارزش پیدا میکند که براساس ایمان به خدا و قیامت و در چارچوب شرع مقدس و از روی اختیار و انتخاب آگاهانه انجام شوند.
هدف از خلقت انسان، رسیدن به مقام بندگی و قرب الهی است که با عبادت و موفقیت در آزمایشهای گوناگون به دست میآید. ارزش هر کار، به مقداری است که انسان را به خدا نزدیک میکند یا از او دور میسازد. آدمی اگر از تواناییها و ظرفیتهای خود بهخوبی بهره گیرد، میتواند از همه مخلوقات برتر شود و اگر نادرست بهره بگیرد، ممکن است از چهارپایان نیز فرومایهتر گردد. خداوند همه نعمتها و سرمایههای لازم، ازجمله مواهب طبیعی، را برای دستیابی به کمال در اختیار انسان نهاده و انسان باید از این نعمتها و مواهب، به مثابه امانتهای الهی بهدرستی بهره گرفته و از آنها نگهداری کند.
ادامه دارد
120/504/د