به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، استاد فقه حوزه علمیه خراسان در دومین جلسه درس فقه امر به معروف ونهیازمنکر با رویکرد تربیتی،حکومتی به تبیین بحث «تفاوت میان فقه تربیت و حکومت با فقه تربیتی و حکومتی» پرداخت.
خلاصه درس گذشته
حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی به مسائل مقدماتی و مدخل بحث امر به معروف و نهی از منکر پرداختندو تبویب فقه و جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در تبویب فقه، بیان مبادی بحث، فهرست مطالب، اهمیت بحث(از حیث دروندینی و بروندینی و نظام اسلامی وحکومت اسلامی وجامعه اسلامی)را تا حدودی بیان نمودند.
خلاصه درس امروز
حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی درجلسه امروز به برخی از ثمرات برون دینی بحث امر به معروف و نهی از منکر اشاره کردند و علاوه برآن تفاوت میان دو نگاه متفاوت،در بررسی فقهی میان فقه تربیت و حکومت و فقه تربیتی و حکومتی را بیان نمودند .
تقریر درس در ذیل تقدیم شما خواننده گرامی می شود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در جلسه قبل گفته شد که یکی از حیثیتهای بحث زاویه و نگاه برون دینی در مساله امر و نهی میباشد.
ثمرات امر به معروف از منظر برون دینی
استاد عالی حوزه علمیه خراسان در ذکر برخی از ثمرات بحث فرمودند؛
در حوزه سیاست: کنترل قدرت ،جلوگیری از سوء استفاده از حکمیت و تخطی از قوانین موضوعه توسط خود حاکم میتوان به وسیله مردماز آن جلوگیری نمود وآنچه بعنوان نصح لائمة المسلمین وارد شده است دقیقتر تعقیب شود.
در حوزه اقتصاد: سالم سازی اقتصاد و جلوگیری ازمعاملات غیر سالم پول شوئی، سوء استفاده از امکانات و قوانین، شکستن انحصار اقتصادی ورشد غیر سالم اقتصاد دولتی در مقابل بخش مردمی و ...
درحوزه امنیت: افزایش امنیت اخلاقی و روانی جامعه وکنترل خشونت های اجتماعی، خانگی و سازمان یافته، کنترل و منع تبعیضهای اجتماعی علیه زنانوکودکان و مهاجرین وبرخی نژادها، جلوگیری از تعارضات قومی و مذهبی و ...
لذا آنچه امربه معروف ونهی ازمنکرشناخته شده، نه تنها بعنوان یک اصل تعبدی و دینی بلکه با کارکرد اخلاقی،اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و...دارای ضرورتی چندبرابر میباشد،وباید مسائل آن تنقیح شودو هرکسی که به فکر سلامت و رشد کشور هست باید علاقمند به واکاوی مسائل امربه معروف ونهی ازمنکرو واضح سازی وشفاف سازی ضوابط و شرایط وحدود واختیارات ومتصدیان آن باشد.
و ازباب تیمن وتبرک بحث اشاره به روایتی در این باب مینمائیم: عن النبی( ص) أنه قال لا یزال الناس بخیر ما أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر- و تعاونوا على البر فإذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات و سلط بعضهم على بعض و لم یکن لهم ناصر فی الأرض و لا فی السماء.
تاملی در فقه تربیتی و فقه حکومتی
استاد عالی حوزه علمیه خراسان در تبیین فرق میان دو نوع نگرش در بررسی فقهی بین فقه تربیت و حکومت بافقه حکومتی و تربیتی فرمودند؛
فقه تربیتی چیست؟
دو معنابرای آن وجود دارد؛
معنای نخست:فقه تربیت فقهی است که با رویکرد تربیتی وارد استنباط و تبیین می شود.
در مقام استدلال توجه به نگاه تربیتی واحکام وضوابط تربیتی شریعت، که شاید در حکم دخیل باشد
در مقام تبیین به جنبه های تربیتی حکم شرعی و اثرات تربیتی بیان حکم توجه داشته باشیم.
لذا فقه تربیتی بخش یا باب خاصی ندارد،بلکه تمام ابواب فقه از طهارت تا دیات میتوانند بادقتها وضوابط تربیتی نگریسته شوند.
مثلا در حضانت فرزند اگر بگوییم حضانت به مالک نطفه میرسدو اگر غرض تربیتی را که شامل بحث اختیار ولی و بحث تربیت صحیح فرزند است در نظر گرفتیم شاید قائل به تفصیل در حضانت شویم.ولی اگر این غرض تربیتی را دنبال کردیم و/ان را به عنوان یک حیثیت تقییدیة ثابت کردیم درنتیجه درصورتیکه ولی فرزند فاقد صلاحیتهای اخلاقی برای تربیت فرزند باشد استنباط حکم فقهی ما در تعیین حضانت تغییرمیکند.
یا در تبیین تفاوت ارث و دیه زن بگوییم که خدا گفته است،دیه یا ارث زن نصف مرد است چه بپسندید و چه نپسندید! بدون توجه به این که این نحوه بیان، فرد را به خداوند بدبین و فرق گذارنده بین زن ومرد میکند.
اما اگر در تبیین همین حکم دقت تربیتی داشتیم،یعنی با دقت به این نکته که نحوه بیان نباید فرد را نسبت به خداوند و رسول بدبین کند یا اینکه نحوه بیان نباید اثر سوءتربیتی داشته باشد ؛ بحث را در ارث از بیان حکم شروع نمیکنیم و از ارزش هر فرد با توجه به اعمال صالح او هست و برابری زن و مرد طبق آیات قرآن که خلقناو...برای کل بنی آدم آمده نه تنها مردو تکریم خداوند نسبت به زن ومرد و تقسیم وظایف بین زن ومرد بر اساس تواناییهاو خصوصیات و نقشهای هرکدام در زندگی میباشد. واز طرف دیگر حقوق متقابلی قرار داده است و وظیفه مرد به دادن نفقه ومسئولیت مرد نسبت به زن حتی در فرض فقر.وبا این پیش فرض میتوان گفت از آنجائیکه تامین معاش و خرج زن بعهده مرد میباشد و زن هیچ وظیفه ای ندارد درنتیجه این ارث بیشتر یا دیه بیشتر مستقیم یا غیر مستقیم به زن میرسد چراکه مرد موظف است خرجی و زندگی زن را مناسب شان او برطرف نمایند.
در مورد دیه به پرداختن دیه به وارثان و جبران خسارت مالی آنان اشاره می کنیم و از دست دادن تکیه گاه مالی در صورت مرگ مرد اشاره می شود.و از آنجائیکه مرد تکیه گاه مالی زن و فرزندان میباشد لذا خسارت ناشی از فقدان آن سنگینتر است از زن که تکیه گاه مالی محسوب نمیشود.
همین طور در حدود و دیات و ...
معنای دوم فقه تربیتی :در واقع فقه با رویکرد تربیتی نیست ،بلکه بعبارت صحیح درواقع فقه تربیت است، که به معنی کار فقهی متداول در مقولات تربیتی است.
با این نگاه خود تربیت یک باب فقهی یا مجموعه ای از مسائل ابواب فقه است. مثل: وجوب تربیت، حدود تربیت، اجرت برای تعلیم، حدود تادیب،وظیفه تربیت با کیست؟،علوم لازم التعلیم کدامند؟اجرت برای تربیت و تعلیم چه حکمی دارد؟ضمان در تربیت بدنی توسط معلم وعدم آن و...
لذا با این معنا فقه تربیت صحیح تر است مثل فقه عبادات،یعنی فقه در حوزه آن دسته مسائل مربوط به بحث تربیت یا عبادت یا اقتصاد و...بخلاف فقه تربیتی ،چراکه فقه تربیتی شبهه وصفی دارد.
آنچه ما درپی آن هستیم؛ فقه تربیتی به معنای نخست میباشد، یعنی بارویکرد تربیتی و با این دید که اسلام و دستورات اسلامی برنامه تربیتی برای انسان است. احکام اسلام برای کنترل رفتار ماست و برای تربیت انسان است.ولذا در مقام استنباط و تبیین آن ضوابط و نکات واغراض تربیتی را نیز مد نظر داشته باشیم.
سوال:چرا به دنبال این رویکرد درفقه هستیم؟
جواب:اساسا اسلام واحکامواخلاق و عقایددر آن چیزی نیست جز برنامهای در راستای تربیت انسان وغیب و آخرت و...تماما برای رشد ذهن و شناخت و تربیت شدن ماست تا در نتیجه صحیح رفتارکنیم و...نه صرفا جهت گفتن حقایق و فرمولها و....
بهترین دلیل در این که قرآن کتاب تربیت است ودعوت به رشاد وهدایت و..نموده است ودائرة المعارف در ذکر اطلاعات نیست و دغدغه اش کشف حقایق پنهان نیستبلکه آنچه مشهود است بی اهمیت بودن ذکر دقیق تاریخ و جزئیات حوادث تاریخی مذکور در آن میباشد بعلت عدم آثار تربیتی در نقل این اطلاعات و الا بیان تاریخ را نیمه رها نمیکرد مثل داستان کهف و داستان انبیاء را تکرار نمیکرد چرا کهدر پی بیان تاریخ و حقایق ناپیدا نیست، بلکه به دنبال اشاره به نکات تربیتی و مقاصد خاص خود در امر تربیت است.
فقه حکومتی نیز دو معنادارد:
معنای نخست فقه حکومتی؛ توجه ونظر حکومت درتبیین واستنباط حکم شرعی میباشد.
این همان مراد مرحوم امام بوده است و به بیان دیگر یعنی در استنباط احکام در ابواب مختلف توجه به ابعاد حکومتی نیز داشته باشیم .از آنجاکه تصور میکنیم حج امری شخصی است در معنا کردن تمام الحج لقاء الامام دچار مشکل میشویم ویا تفاوت دیگاه نسبت به نمازجماعت که یک دید بحث عبادت فردی است و دید دیگر نظر داشتن احکام به اجتماع و جمع بودن مسلمین و تبعیت از امام و ...میباشد.
بسیاری از اختلافات در تعارض ادله بعلت عدم نظر به احکام حکومتی میباشد وغفلت از اینکه برخی از احکام با نگاه حکومتی و اجتماعی و برای کنترل جامعه توسط امام وضع گردیده است.
در فقه حکومتی ترجیح منافع اجتماع بر منافع شخص معنا پیدا میکند ولذا امام نسبت به شخصی امر به بلند خواندن قنوت وشخص دیگر امر به آهسته خواندن میکنند ویااینکه شارع در برخی موارد میتواند مالکیت شخصی کسی را برای نفعی اجتماعی ابطال نماید.
معنای دوم فقه حکومتی؛ همان فقه حکومت ، ویا فقه مسائل حکومتی است.
و عنوان فقه حکومت برای این معنا سزاوارتر است.
مباحث مختلفی که در ابواب مختلف مطرح است حوزه اختیارات حاکم چقدر است؟،حق مردم در تعیین حاکم چقدر است؟متولی دستگاه قضاء حاکم است یا غیر او؟حکم جهاد ابتدایی در عصر غیبت؟.... بخشی در مکاسب محرمه مثل جوائز سلطان، مسئله موارد زکات و ...
پایان جلسه
120/904/د