به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، چهارشنبه 95/8/15 در ششمین جلسه درس خارج فقهالاجتماع اظهار داشت: در پایان جلسه پنجم این سؤال مطرح شد که آیا چنان که فقه الاجتماع از قرآن استخراج میشود، میتوان علم الاجتماع را نیز از قرآن استنباط و استخراج نمود؟
جواب: در مسأله برداشت از قرآن جهت استخراج گزارههای علم الاجتماعی، سه مفروض و احتمال وجود دارد:
1- قرآن ارائه دهنده گزارههای علمی و تخصصی است؛ یعنی رسالت قرآن بالاصاله و به صورت اساسی و مستقیم این است که میشود و باید از آن علوم تخصصی را استخراج نمود، مشکلی که باعث شده است این ظرفیت فوق العاده مغفول بماند و فعال نگردد، فقدان روش شناسی دقیق (کیفیت استفاده روشمند از این ظرفیت) بوده است.
2- قرآن به این مسأله وارد نشده است و رسالت خود را ارائه گزاره های علمی و تخصصی قرار نداده است؛ اگرچه میشود گاهی گزارهای علمی را از قرآن به دست آورد.
3- اگر چه قرآن به صورت مستقیم و شفاف و صریح به صورت قالبی و بیانی به گزارههای علمی و تخصصی نپرداخته است؛ ولی طبیعت قرآن و خصوصیات نهفته در قرآن به گونهای است که ممکن است، بر اساس نوعی از دلالتها (= دلالت التزامی غیر بین ) به گزارههای علم الاجتماعی دست یافت، یعنی گزارههای علم الاجتماع را به قرآن عرضه کرد و تصحیح، تعدیل و یا بدیلی برای آن پیدا کرد و از این طریق، دقیقترین، محکمترین و جامعترین گزارههای علم الاجتماع قرآنی را استخراج نمود.
مصبّ و خاستگاه این سه فرض و احتمال، دلالت های «غیر بطونی» قرآن است که در دسترس اهل علم قرار می گیرد. یعنی ادعای قائلین به امکان و یا عدم امکان استخراج گزاره های تخصصی از قرآن، بر اساس دلالت های غیر بطونی قرآن (مطابقی، تضمنی، التزامی بین، التزامی غیر بین) است.
مسلّم است که قران بطونی دارد؛ اما اینکه بطون چیست و در آنها چه می گذرد و چه معلوماتی از آن قابل استخراج است و چه کسانی می توانند استخراج نمایند؛ اگرچه دقت و حوصله بالایی میخواهد و از ارزش خاصی برخوردار است، ولی به بحث ما مرتبط نیست.
سؤال: آیا سه فرض و احتمال بالا قابل کم یا بیشتر شدن نیست؟
جواب: در نظر دقیق، فرض یک و سه قابل جمع است و در مجموع فقط دو احتمال داریم. زیرا فرض سوم بیانگر پذیرش نوعی دلالتهای غیر بطونی برای دست یابی به گزارههای تخصصی است و فرض اول هم بیانگر این است که قران با استفاده از نوعی دلالت ( = التزامی غیر بین ) به گزارههای علم الاجتماعی پرداخته است.
تفاوت فرض اول با سوم این است که در فرض اول، قرآن به صورت مستقیم به این گزارهها وارد شده است، ولی در فرض سوم، قرآن به صورت مستقیم به این گزارهها وارد نشده است، بلکه از طریق دلالت التزامی غیر بین می توان به گزارههای قرآنی در مورد علم الاجتماع دست یافت.
نکته : در فرض اول که از دلالتهای مطابقی و تضمنی استفاده میشود باید توجه نمود که نباید برای مطابقت و تضمن گیری با ذهن سطحی و غیر علمی به دلالت گیری پرداخت، بلکه برخورداری ذهن از دید و زاویه علمی لازم است؛ زیرا قرآن با این دو دلالت، موارد چندانی از قضایای علم الاجتماعی در اختیارمان نمی گذارد.
نکته قابل تأمل و نیازمند بررسی: نباید اشکال کرد که آن چه مؤونه ( = دید و نگاه تخصصی ) می خواهد «دلالت التزامی غیر بین» است نه « تطابقی و تضمنی» ، پس در این دو به تخصص و نگاه علمی نیاز نیست.
این روش، برای استخراج گزاره های علم الاجتماعی، بسیار کلان و گسترده ، فعال ، موثر، قابل اتکا و مفید است.
روند اجرای این روش:
1-گرداوری معلومات علم الاجتماع ( رک : تقریرات گذشته در روند موضوع شناسی و حیثیت های سه گانه )
2-قراردادن آنها در قالب های منطقی و برهانی
3-رفتن به سراغ آیات و فهم آیات بر اساس استدلال ها و معلومات منطقی و برهانی و علمی
تبیین اجمالی:
معلومات علم الاجتماعی چون برآمده از نظریات است ، به صورت مجموعه محتملات و مفروضات تلقی می شود. باید حتی الامکان با یک تلاش علمی این ها را تکثیر نمود و مفروضاتی را اضافه کرد.
کما اینکه باید حتی الامکان این محتملات را در قالب های منطقی و به خصوص حصری ( = حصر عقلی ) در آورد. در هنگام دقت در آیه باید این ها را در نظر گرفت و به آیه ارجاع داد و آیه را بر اساس این محتملات مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود که کدام محتمل و مفروض با سیاق، ادبیات، مولفه های آیه و ارتباط آیه با آیات دیگر مناسب است؛ از این طریق میتوان رأی و نظر قرآن را از مجرای دلالت التزامی غیر بین به دست آورد.
نکته: علت «غیر بین بودن » این است که برای فهمیدن نظر قرآن و دلالت کردن قرآن، معلوماتی لازم است که در قالب استدلال آمده است . یعنی با محتملاتی که داریم ، استدلال می کنیم که قرآن در باره این محمتلات چه دیدگاهی دارد.
این راه، راهی جدید است و اگر تزریق شود به تفسیر و رشتههای تخصصی بالخصوص رشته فقه الاجتماع و علم الاجتماع بسیار راهگشا میگردد.
البته آداب و شرائطی هم لازم دارد که اهم آنها عبارتند از :
1-توجه نظری و عملی به حساسیت فوق العاده دلالت گیری از قرآن و به عبارتی دیگر، پای بندی به نظریه امکان( = التزام به رفت و برگشتهای زیاد ، و دوری از شتاب و عجله در برداشت کردن و نهایی کردن مطلب)
2-ورود تخصصی به دانش تخصصی
3-نبوغ خاص
4-تمرکز و وقت گذاری زیاد
بدیهی است که فهم دقیق تر این دلالت گیری ، نیازمند تجربه ها و بررسی کردن نمونه های متعدد است. در پایان این قسمت باید متذکر شد که اهمیت علم الاجتماع این است که با تمرکز ذهن ها و انگیزه ها در طول سالهای متمادی، گزینه های را در قالب آراء و نظریات ارائه داده است ، چرا از آن ها استفاده نکنیم؟
روشن است که بنا نیست همه نظریات پذیرفته شود؛ ولی در یک فضای تخصصی و دقیق ، ظرفیت و دستاوردی مغتنم است که باید بررسی گردد.، در عین حال که مفروضات و محتملات خودمان را نیز به میدان می آوریم و به قرآن عرضه می داریم. هم چنان که در بالا گفته شد باید بر اساس نظریه امکان ، دنبال استجابت دلالی قرآن در اسرع وقت نبود.
مبانی کلامی
قرآن دارای دو ویژگی و مزیت است:
1- از خداوند است و الله تعالی اهمال کننده واقعیت ها – از جمله کنشها و سنن اجتماعیِ حاکم بر جامعه - نیست و لذا کلام الهی ناظر به واقعیات است به خصوص جامعه و قواعد و سنن آن که از حساسیت بالایی برخوردار است.
2-قرآن چون بیان کننده واقعیات است به صورت یک دستگاه است، یعنی تمام اجزای آن به هم مرتبط است تا به صورت دقیق و کامل، بیانگر یک واقعیت باشد؛ و لذا سیاق، مفردات و قرائنی که در این قالب بیانی ذخیره شده است از ارزش بالایی برخوردار است و کشف آنها نیازمند به کارگیری روش دلالت التزامی غیر بین است.
بنابراین، محتملاتی که از علم الاجتماع دریافت می شود به حکم این که بیان کننده واقعیت هستند و به صورت استدلالی و حتیالامکان حصری به قرآن ارائه می شود، قرآن از این امکان برخوردار است که مهر تأیید بر آن محتملات بنهد و یا آنها را تعدیل نماید و یا اینکه نفی نموده و بدیلی برای آن ارائه نماید.
/102/825/م