به گزارش خبرنگارسرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله جوادی آملی صبح چهارشنبه 28 مهر 1395 در سومین جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم ،در مورد مهم ترین شرط رضاع و اصلاح جامع گفت: در رضاع مهم این است که از نکاح صحیح باردار شده باشد، اما نسبت به اینکه وضع حمل هم کرده باشد، لزومی وجود ندارد. شرط اصلاح جامعه را عمل به ظواهر آیات دانست همانطور که در قرآن نیز آمده است ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ چون هر انسانی به واسطه حق الله و حق الناسی که دارد به خداوند بدهکار است؛ سرمایهاش که جانش باشد در رهن میماند تا آن بدهی راپرداخت کند، لذا حضرت امیر فرمود: فکّ رهن کنید، آزاد بشوید، بعد میفهمید که آنچه که در دست دیگران است «لماظه»ای بیش نیست. تعبیر«لماظه» به معنای غذای مانده لای دندان است و کنایه از شیء دست دوم و مصرف شده است، حضرت میخواهند با این تعبیر بفهمانند که این مال و ثروت و خانه و زمینی که دارید دست دوم است و از دیگران به شما رسیده است و شما هم باید برای دیگران بگذارید و بروید لذا فرمود یک انسان آزاد و مرد میخواهد تا این «لماظه» را رها کند.
آیت الله جوادی آملی در این جلسه از درس خارج نکاح پس از مروری بر مباحث گذشته و بیان برخی از احکام حرمت بالرضاع گفت: در فروعات مربوط به رضاع، بعضی از فقهاء مستثنیاتی را شبیه شیر بهیمه و انعام ذکر کردهاند که اصلاً داخل در محلّ بحث نیست.
وی افزود: مرحوم محقق در متن شرایع شروطی را برای رضاعی که بتواند نشر حرمت کند، ذکر کرده که باید هر کدام مبرهن شود؛ یکی از آن شروط، جریان شیر از روی نکاح صحیح است که با این قید شیری که از زنا جریان پیدا کرده باشد خارج میشود و در مورد وطی به شبهه نیز دو قول وجود دارد یکی محقق مبنی بر الحاق وطی شبهه به نکاح صحیح و یکی هم قول ابن ادریس که ایشان در مسئله تردید کرده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: مرحوم محقق قائل به الحاق وطی به شبهه به نکاح صحیح شرعی است و این قول را با عبارت «أشبهه تنزیله علی النکاح الصحیح» بیان کرده است.
وی در اشکال به این تعبیر گفت: واژه أشبه وقتی در فقه استفاده میشود که حکم از قواعد گرفته شده باشد و وقتی که حکم از قواعد اخذ شد، دیگر تعبیر نازل منزله کردن آن به جای نکاح صحیح، درست نیست چون یا مشمول ادله هست یا مشمول ادله نیست و اگر هست دیگر جای نازل منزله کردن نیست.
آیت الله جوادی آملی در بیان منشاء تردید ابن ادریس عنوان کرد: ابن ادریس چون از طرفی اصالة الحل و قاعده ﴿وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ﴾ را دیده است از طرفی هم گفته چون وطی به شبهه فرد نادر است ممکن است قواعد و اصول و اطلاقات از وطی به شبهه منصرف باشد لذا در مسئله تردید کرده است.
وی در ردّ این تردید اظهار داشت : کاری که ما در اینجا میکنیم حمل روایت بر مورد نادر نیست بلکه شمول روایت نسبت به مورد نادر است و آنچه منع شده و جایگاهی ندارد حمل روایت بر مورد نادر است.
رئیس بنیاد وحیانی اسراء بیان داشت: در رضاع مهم این است که از نکاح صحیح باردار شده باشد، اما نسبت به اینکه وضع حمل هم کرده باشد، لزومی وجود ندارد.
وی در ادامه به بررسی روایات مربوط به شروط رضاع پرداخت و در تشریح روایت اول گفت: راوی این روایت یونس بن یعقوب است و در این روایت، امام صادق، شیر خود جوش را ناشر حرمت ندانسته و نسبت به شرطیّت نکاح صحیح، برای نشر حرمت متذکّر شدهاند.
آیت الله جوادی آملی روایت عبدالله بن سنان را که در جلسه قبل تشریح کرده بود بار دیگر عنوان کرد و بیان داشت: عبارت «هُوَ مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُکَ» برای بیان موضوع در این روایت آمده نه اینکه مفهوم داشته باشد و به معنای «إن کانت إمرأتک» باشد، تا وطی به شبهه را خارج کند.
وی گفت: گذشته از مفهوم نداشتن این روایت و شمولیت آن نسبت به وطی به شبهه، احتیاط در نفوس و دماء و فروج، حکم میکند در موارد وطی به شبهه که مروبط به فروج است، احتیاط کنیم و حکم به حرمت نکاح، نسبت به رضاع لبنِ وطی به شبهه کنیم.
استاد درس خارج حوزه علمیه خاطر نشان کرد: در رابطه با موارد مشکوک مثل زنی که طلاق گرفته یا شوهرش مرده باشد یا رضاع در حالیکه بچه هنوز به دنیا نیامده است، میتوان حکم به نشر حرمت با چنین شیر دادنهایی کرد چون اطلاقات و عمومات ادلهای مثل ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾، در موارد مشکوک به کمک ما خواهند آمد. لذا چه شوهر قبلی بمیرد یا نمیرد، چه طلاق داده باشد یا نداده باشد، چه ازدواج مجدّد کرده باشد یا نکرده باشد، چه بچه به دنیا آمده باشد یا به دنیا نیامده باشد در همه این صُور با رضاع، نشر حرمت میشود.
وی در ادامه طبق رسم هر چهارشنبه به بیان مباحث معنوی و اخلاق پرداخت و در اهمیّت ذکر «لا إله إلا الله» گفت: در روایات هست اگر کسی مخلصاً یک «لا إله إلا الله» بگوید وارد بهشت میشود و در بیان اخلاص آوردهاند: اخلاص این کلمه این است که حاجز باشد، حائل باشد، بین او و بین گناه حاجب باشد
رئیس بنیاد وحیانی اسراء بیان داشت: در مقابل «لا إله إلا الله» شرک است و هر چه ضربه به ما میرسد از همین شرک است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تفسیر آیات ابتدایی سوره مؤمنون گفت: در این آیات فضائلی را برای مؤمنان برشمرده که در میدان کسب آنها هیچ تصادف و تزاحمی وجود نخواهد داشت، در آیات میانی نیز میفرماید: برخی خیال کردهاند که ترقی کردهاند اما کسانی اهل سرعت و ترقی و سبقت هستند که اهل خشیت و إشفاق باشند.
وی در ادامه تفسیر این آیات بیان داشت: خداوند متعال در سوره مؤمنون، در میان آیاتی که مربوط به صفات مؤمنان است به ناگاه سخن از شرک به میان میآورد و میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾، و این تذکّر به خاطر رقّت و حساس بودن مقام توحید است، چون ممکن است که مؤمنان دچار شرک خفی شوند مثلا در نماز و دعا و اعمال خیر دچار خودبینی و عجب و ریا شوند و نعمتهای الهی را از خدا نبینند.
آیت الله جوادی آملی در ادامه، شرط اصلاح جامعه را عمل به ظواهر آیات دانست و خاطر نشان کرد: همانطور که در قرآن نیز آمده است ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ چون هر انسانی به واسطه حق الله و حق الناسی که دارد به خداوند بدهکار است؛ سرمایهاش که جانش باشد در رهن میماند تا آن بدهی را پرداخت کند، لذا حضرت امیر فرمود: فکّ رهن کنید، آزاد بشوید، بعد میفهمید که آنچه که در دست دیگران است «لماظه»ای بیش نیست.
وی در بیان تعبیر «لماظه» بیان داشت: این تعبیر به معنای غذای مانده لای دندان است و کنایه از شیء دست دوم و مصرف شده است، حضرت میخواهند با این تعبیر بفهمانند که این مال و ثروت و خانه و زمینی که دارید دست دوم است و از دیگران به شما رسیده است و شما هم باید برای دیگران بگذارید و بروید لذا فرمود یک انسان آزاد و مرد میخواهد تا این «لماظه» را رها کند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: اگر آزادی و جلال و عظمت انسانیت را درک کنیم، آنوقت است که وفور نعمت برای ما خواهد آمد و چه بسیار بودند افراد عادی که در همین راه به مقاماتی رسیدند که مورد غبطه دیگران واقع شدند.
متن تقریر درس سوم خارج فقه نکاح آیت الله جوادی آملی
خلاصه درس گذشته
اصل اولی و قواعد عامّه در باب نکاح/توسعۀ موضوعیِ مادر در آیه 23 با عبارت ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾/توسعه موضوعی «اُم» نسبت به زنان پیامبر/مثالی دیگر برای توسعه موضوع/حکومت ذیل آیه 23 سوره نساء نسبت به توسعه صدر آن/اشکال به تعبیر «همشیره» در فارسی/تفاوت محرمیّت با حرمت نکاح/اثبات حرمتِ اُمُهات و أخوات در آیه 23 سوره نساء، با دو تقریب/اشارهای إجمالی به حرمت مصاهرهای/وجود اصالة الحل و قاعده فقهیِ ﴿وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ﴾ در نکاح/بیان اجمالی شرائط رضاع/حکم رضاع شیری که خود به خود و بدون نکاح از پستان بجوشد/بیان روایات حول رضاع، از زنی که بدون نکاح از پستانش شیر بجوشد/روایت اول/ یونس بن یعقوب/روایت دوم/ یعقوب بن شعیب/بیان برخی دیگر از شرائط رضاع صحیح در روایات/قیودِ «لبن الفحل» در روایات/استفاده از روایت عبدالله بن سنان در فروعات مختلف باب رضاع/
خلاصه درس امروز
بیان برخی مسائل خارج از محل بحث در باب رضاع/بیان عنوانِ «نکاح شرعی» از شرائط رضاع /حکم رضاع از لبنِ جوشیده از وطی به شبهه/اشکال به تعبیر «أشبهه» نسبت به حکم وطی به شبهه، در کلام محقق/بیان منشأ تردّد، در کلام ابن ادریس نسبت به وطی به شبهه/فرق بین حمل روایت بر مورد نادر و شمول روایت نسبت به مورد نادر/بررسی شرط بودن انفصال ولد در رضاع/استنباط شروط رضاع از روایات/ روایت یونس بن یعقوب/بررسی شروط چهارگانه در روایت عبدالله بن سنان/بررسی شمول یا عدم شمول روایت نسبت به وطی شبهه/احتیاط در مسائل مربوط به فروج و نفوس و دماء/استفاده از اطلاقات ادله نسبت به موارد مشکوک/بیان مباحث اخلاقی و حیات معنوی/ اهمیّت ذکر لا اله الا الله/تفسیر برخی از آیات سوره مؤمنون/خود بینی، عاملِ مزاحمِ سرعت و سبقت در کمالات/بیان اقسام شِرک/تبیین مقصود خداوند از شرک در آیه شریفۀ ﴿الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾،/عمل به ظاهر آیات، شرط اصلاح جامعه/بیان معنایِ رهان در آیه شریفه ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾/تعبیر به «مانده لای دندان» نسبت به دنیا در تعبیر حضرت امیر/درک آزادی و عظمت و جلال انسان، شرطِ روی آوردن مقامات علمی و عملی /
مقدمه
مروری بر مباحث گذشته
مرحوم محقق شرایع را به این سَبک تنظیم فرمود که کتاب نکاح به چهار قسمت تقسیم میشود: نکاح دائم، نکاح منقطع، نکاح عبید و إماء و احکام نکاح؛ مُهور و نفقات و امثال آن. بخش اول و قسم اول را در چهار فصل ارائه کرده است: فصل اول درباره آداب عقد بود، فصل دوم درباره خود عقد است، فصل سوم درباره اولیای عقد بود، فصل چهارم درباره محرّمات است که کجا ازدواج حرام است؟ با چه کسی نمیشود ازدواج کرد؟[1] این فصل چهارم که مربوط به اسباب تحریم است، غالب این اسباب در همان آیه 23 و 24 سوره مبارکه «نساء» بیان شده که اول ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ﴾،[2] بعد خواهر و خواهرزادهها و امثال آن را بیان فرمودند. بخش دوم، بخش محرّمات رضاعی است که فرمود: ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾ که از لبن شوهرشان به شما شیر بدهند و خواهران رضاعی شما همشیر هستند. بخش بعدی در حرمت مصاهره است که ﴿وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ﴾ و امثال آن است ﴿وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ﴾. بخش نهایی را اینجا ذکر نفرمودند در این آیه 23 و 24 نیامده و آن استیفای عدد است که اگر به چهار رسید ازدواج با مابقی حرام است.
بیان برخی مسائل خارج از محل بحث در باب رضاع
در مسئله رضاع یک سلسله استثناهایی شده که این استثنا تناسبی ندارد; مثلاً شیر بهیمه را استثنا کردند که این اصلاً داخل در موضوع نیست، حالا با شیر بهیمه میخواهد مَحرَم چه کسی بشود؟ این چه استثنایی است؟ گفتند لبن مرد و لبن بهیمه اینها نشر حرمت نمیکند، اصلاً این محل بحث نیست، محل بحث این است که یک زنی به کسی شیر بدهد; این نشر حرمت میکند. آن وقت بهیمه استثنا شده؛ یعنی شیر گاو و شیر گوسفند استثناست و نشر حرمت نمیکند، این یعنی چه!
بیان عنوانِ «نکاح شرعی» از شرائط رضاع
مرحوم محقق(رضوان الله علیه) در متن شرایع چند تا عنوان ذکر کردند که این عناوین باید مُبَرهن بشود، اگرچه بعضی از اینها مُبَرهن شده است. مرحوم محقق میفرماید شروط نشر حرمت این است که لبن روی نکاح باشد؛ یعنی زنی باشد که شوهر کرده و مقاربت شده باشد و این زن در اثر مقاربت شیر پیدا کرده، حالا خواه فرزندش به دنیا آمده باشد یا نه، فرزنددار شده باشد یا نه، همین مقدار که از راه نکاح شرعی و آمیزش شیردار شد مورد بحث است. پس زنا یقیناً خارج است، چون هیچ حکم شرعی بر زنا مترتّب نیست.
حکم رضاع از لبنِ جوشیده از وطی به شبهه
میماند مسئله شبهه، وطی به شبهه چطور است؟ وطی به شبهه در بسیاری از موارد ملحق به نکاح صحیح است، چون حکم زنا را ندارد، حدّی بر آن نیست، معصیت هم نکرده است و ملحق به نکاح است، «إلا ما خرج بالدلیل»، لکن تعبیر مرحوم محقق(رضوان الله علیه) این است که «و فی نکاح الشبهة تردّد» که نکاح به معنای لغوی آن است. «أشبهه تنزیله علی النکاح الصحیح»؛[3] هم تردّد دارد و هم تنزیل میشود بر نکاح صحیح.
اشکال به تعبیر «أشبهه» نسبت به حکم وطی به شبهه، در کلام محقق
این تردّد اول برای اینکه ادله دو طرف متعارض هستند، اما انسان وقتی که بنا شد احد الطرفین را انتخاب بکند، باید بگوید که اشبه به قواعد این است که یا نشر حرمت میکند یا نشر حرمت نمیکند؛ اما اینکه بگوید اشبه این است که این را نازل منزله نکاح صحیح بدانیم، این دیگر نارواست. این یا مشمول ادله هست یا مشمول ادله نیست، چون ادله متعارض هستند تردّد پیدا میشود. ابن ادریس(رضوان الله علیه) که در اوائل بحث، فرمایش ایشان نقل شد، در یک جا فتوا میدهد که در صورت مقاربت شبههای نشر حرمت میشود، در جای دیگر فتوا میدهد که نشر حرمت نمیشود؛[4] لذا به او، تردّد، اسناد داده شد؛ اما اگر شما پذیرفتید، جمعبندی کردید و گفتید ادله نکاح قویتر است از ادله سفاح، باید بگویید «أشبَهُهُ» این است که حکم نکاح را دارد، نه اینکه «أشبهه تنزیله منزلة النکاح»!
بیان منشأ تردّد، در کلام ابن ادریس نسبت به وطی به شبهه
حالا منشأ تردّد چیست؟ منشأ تردّد این است که اصل اوّلی که ما داشتیم اصالة الحل است: «کُلُّ شَیْءٍ لَکَ حَلَالٌ»،[5] أمارهای هم که دلالت میکرد بر حلیت، در پایان آیه 24 هست؛ یعنی بعد از اینکه در آیه 23 محرّمات نسبی ذکر شد و محرّمات رضاعی ذکر شد و محرّمات مصاهره ذکر شد، در آیه 24 بخشی از محرّمات مصاهرهای به عنوان پایانبخش ذکر شد، بعد فرمود: ﴿وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ﴾، این هم أماره و آن هم اصل. پس اصالة الحل از یک سَمت، ﴿أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ﴾ از سَمت دیگر و ادله رضاع، از وطی به شبهه منصرف است، چون این فرد نادری است. چون ادله رضاع از وطی شبهه که فرد نادر است منصرف است، پس ادله حرمت نمیگیرد، دلیل حرمت نمیگیرد، آن دلیلهای اصالة الحل که سرجایش محفوظ است؛ بنابراین این باید حلال باشد نه حرام.
از طرفی هم اطلاقات ادله شاید شامل حال آن بشود، چرا؟ برای اینکه فرق است بین حمل روایت بر مورد نادر که این درست نیست و شمول روایت «لمورد النادر» که این درست است. شما که میگویید وطی به شبهه، نادر است، مگر ما میخواهیم روایت را بر خصوص شبهه حمل کنیم؟
فرق بین حمل روایت بر مورد نادر و شمول روایت نسبت به مورد نادر
حمل روایت بر مورد نادر درست نیست؛ اما شمول روایت «لمورد النادر» که درست است. این روایت اطلاق دارد؛ چه نادر، چه غیر نادر، هر دو را میگیرد. آنکه گفتند به ندرت نمیشود بسنده کرد، معنایش این است که ما روایت را بخواهیم بر فرد نادر حمل بکنیم روا نیست، نه اینکه روایت فرد نادر را نمیگیرد، بلکه روایت فرد نادر را میگیرد. بنابراین چون این فرق اساسی هست؛ لذا خود محقق و بسیاری از آقایان فتوا دادند به اینکه وطی به شبهه حکم نکاح صحیح را دارد؛
بررسی شرط بودن انفصال ولد در رضاع
اما حالا این زن که باردار است، بارش را به زمین بنهد یا ننهد، فرقی ندارد، چون گرچه در روایت چهار باب نُه آمده است به اینکه «لَبَن تو و لَبَن ولد تو»،[6] لبن ولد که میگویند، ظاهر است در اینکه این ولد به دنیا آمده باشد، ولی نه! همین که زن باردار شد و شیر در پستان مادر پیدا شد، لبن ولد صادق است؛ لذا گرچه مرحوم علامه در قواعد[7] یک طور فتوا داد، در تحریر[8] طور دیگری فتوا داد و انفصال ولد را شرط دانستند; ولی اطلاق آن کافی است و این قیود چهارگانهای که در باب نُه آمده، اینچنین نیست که همه اینها مفهوم داشته باشد و وطی به شبهه و امثال آن را شامل نشود.
استنباط شروط رضاع از روایات/ روایت یونس بن یعقوب
روایت چهار باب شش و روایات باب نُه، ـ باب نُه دوتا روایت دارد هر دوتا همین مضمون را میرساند ـ که اوّلی را مرحوم کلینی نقل کرده است، دومی را مرحوم شیخ طوسی؛[9] اولی را هم مرحوم کلینی[10] نقل کرد و هم مرحوم صدوق:[11] «مُحَمَّد بنُ یَعقُوب عَن حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَن أَبِی عَبدِالله» که بحث سند آن گذشت و توثیق هم شده است، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَن امْرَأَةٍ دَرَّ لَبَنُهَا مِنْ غَیْرِ وِلَادَةٍ فَأَرْضَعَتْ جَارِیَةً وَ غُلَاماً بِذَلِکَ اللَّبَنِ هَلْ یَحْرُمُ بِذَلِکَ اللَّبَنِ مَا یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَالَ لَا»؛[12] این باید بر اساس نکاح باشد و بدون نکاح، نشر حرمت نمیکند.
بررسی شروط چهارگانه در روایت عبدالله بن سنان
قیود چهارگانهای که در روایت چهار باب شش هست، مبیّن همین است. این روایت باب شش را مرحوم کلینی[13] «مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَام) عَنْ لَبَنِ الْفَحْلِ»؛ سؤال را گاهی توضیح نمیدهند، حذف میکنند، برای اینکه خصوصیت آن از جواب معلوم میشود. اینکه سؤال کرد: «لَبَنِ الْفَحْلِ» منظور آن این است شیری که نشر حرمت میکند چیست؟ کدام شیر است؟ «قَال(عَلَیْهِ السَّلَام) هُوَ مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُکَ مِنْ لَبَنِکَ وَ لَبَنِ وَلَدِکَ وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَی فَهُوَ حَرامٌ»؛
بررسی شمول یا عدم شمول روایت نسبت به وطی شبهه
برخیها خواستند بگویند در وطی به شبهه نشر حرمت نمیشود، برای اینکه این قیود محفوظ نیست. میگوئیم بله، اگر به صورت شرط بود، میگفتیم مفهوم دارد؛ اما همه اینها را به عنوان بیان موضوع ذکر کرده، حالا اینها مفهوم دارد؟ فرمود: «هُوَ مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُکَ»؛ یعنی «إن کانت إمرأتک» آیا منظور این است؟ یا بیان موضوع است؟ «سِیق لبیان الموضوع»، نه اینکه مفهوم داشته باشد، تا وطی به شبهه را خارج بکند. «مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُکَ مِنْ لَبَنِکَ وَ لَبَنِ وَلَدِکَ وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَی فَهُوَ حَرامٌ»، پس این به صورت مفهوم شرط و امثال آن نیست، این قیود «سیقت لبیان الموضوع»، فرض این است. آن وقت اگر آیهای یا روایتی اطلاق داشت که اگر زنی کسی را شیر بدهد نشر حرمت میکند، به اطلاق آن اخذ میشود.
احتیاط در مسائل مربوط به فروج و نفوس و دماء
گذشته از اینکه در بحثهای سال گذشته ملاحظه فرمودید در مسئله نفوس و دماء و مانند آن، امام فرمود: ما درباره نفوس و مسائل نساء احتیاط میکنیم. با اینکه اصحاب برائتی هستند، در دماء و فروج احتیاط میکنند، سرّش همین است، اصلاً تصریح امام بود که «نَحْنُ نَحْتَاطُ»؛[14] ما اهل بیت در اینگونه از مسائل احتیاط میکنیم. حالا یک وقت کسی احتیاط میکند مطلب دیگری است، یک وقت میخواهد استدلال کند، اینکه به صورت شرط و امثال آن درنیامده، این جزء قیودی است که «لتحقق الموضوع» ذکر شده است. پرسش: ...؟ پاسخ: اگر احترازی باشد، اینکه در وطی به شبهه إمرأة نیست، بنابراین شامل نمیشود. پس چون فرق است بین حمل روایت بر مورد نادر که درست نیست و شمول روایت «لمورد النادر» که درست است، پس وطی به شبهه را هم میگیرد. پس نمیشود گفت نادر است; بله نادر هست، اگر کسی بخواهد روایت را بر مورد نادر حمل کند، این مطابق دستور و فنّ اصول نیست؛ اما اگر روایتی مطلق بود و مورد نادر را هم شامل شد، چرا شامل نشود؟ اگر یک وقت غلبه استعمال باشد، بله انصراف هست؛ اما اگر غلبه وجود باشد چه انصرافی است؟ این مورد کمیاب است. «غالباً»، وقتی میگویند «إمرأه، إمرأه، أرضَعَت، أرضَعَت»، غالب موارد استعمال آن در مورد نکاح مصطلح است و خیلی کم اتفاق میافتد که این کلمه را درباره وطی به شبهه به کار ببرند، این بله، ظهور دارد و منصرف است؛ اما غلبه وجود که این قسم غالب است آن قسم نادر; این کاری به لفظ ندارد، کاری به کلمه ندارد و کاری به ظهور لفظ ندارد. آنجایی انصراف مطرح است که غالباً این کلمه را میگویند فلان معنا از آن به ذهن بیاید، بله! و در آن معنا زیاد به کار برود، بله! اما اگر یکسان است، حالا بعضی افرادش فراوان است و بعضی افرادش کم; این دلیلی بر انصراف نیست.
استفاده از اطلاقات ادله نسبت به موارد مشکوک
بنابراین این بخش از فرمایشات مرحوم محقق تمام میشود و ذیل این فرع که فرمود: اگر زنی که زن شرعی یک مردی بود و نکاح صورت گرفت و این زن از راه این نکاح شیردار شد، حالا چه این مرد زنده باشد، چه با مرگ فاصل شده باشد، یا او را طلاق داده باشد، تا این زن به هر کودکی شیر میدهد نشر حرمت میکند، چون نه حیات شوهر شرط است، نه دوام زوجیت. اگر این شیر از این مرد هست و روی نکاح صحیح است، هر کس را این زن شیر بدهد نشر حرمت میکند؛ چه شوهرش مرده باشد چه زنده، چه از شوهر جدا باشد چه نباشد، چون عمده همین زن است، فرمود: ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾، این هست. میماند مسئله میلاد آن کودک; چه آن کودک به دنیا آمده باشد چه هنوز به دنیا نیامده، شیر متعلق به این کودک است که خدا در پستان مادر او قرار داد، روزی اوست و نشر حرمت میکند. پس این سه بخش را؛ یعنی موت زوج، طلاق زوج، عدم تولد آن میلاد، همه اینها به اطلاقات آن ﴿وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ﴾ شامل میشود. آن نصوص هم مثل این آیه مطلق است و همه اقسام را شامل میشود. پرسش: ...؟ پاسخ: لازم نیست که تولد بشود، چون گفت «ولدک»، شیر این بچه بود، روزی این بچه بود و خدای سبحان در پستان مادرش قرار داد؛ حالا چه این بچه به دنیا بیاید، چه بچه به دنیا نیاید، شیر این بچه است که مادرش به دیگری میدهد و نشر حرمت میکند.
این قیودی که مرحوم محقق ذکر فرمود اینها هم تاحدودی روشن شده است: «و لو اتّصل حتی تضع الحمل»،[15] حالا اگر این زن شوهر کرده و نکاح طبیعی هم واقع شده; ولی شیر به هر حال شیر قبلی است، مادامی که این شیر قطع نشده، این زن به هر کودکی شیر بدهد نشر حرمت میشود. پس چه شوهر قبلی بمیرد چه نمیرد، چه طلاق داده باشد چه طلاق نداده باشد، چه ازدواج مجدّد کرده باشد چه نکرده باشد، اگر ازدواج مجدّد کرده باشد و نکاح شده باشد، مادامی که شیر قطع نشده این شیر نشر حرمت میکند، چون صادق است به اینکه شیر شوهر قبلی است و این زن از شوهر قبل این شیر را پیدا کرده، این شیر نشر حرمت میکند. حالا برسیم به مسئله کمّیت که چند رضعه باید باشد؟ که هم از نظر زمان، هم از نظر عدد محل بحث است.
بیان مباحث اخلاقی و حیات معنوی/ اهمیّت ذکر لا اله الا الله
حالا روز چهارشنبه است طبق معمول یک مقداری هم بحثهایی که مربوط به حیات معنوی ماست مطرح کنیم. در بعضی از روایات هست که اگر کسی یک «لا إله إلا الله» بگوید وارد بهشت میشود: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة»؛ این را مرحوم ابن بابویه قمی در کتاب شریف توحید خود نقل کردند: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة»[16] و اخلاص را هم حضرت در آن روایت معنا کرده: «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل»؛ اخلاص این کلمه این است که حاجز باشد، حائل باشد، حاجب باشد بین او و بین گناه. ما هر چه ضربه میخوریم از شرک ضربه میخوریم و هر فیضی به ما میرسد از توحید به ما میرسد. این توحید آن قدر دقیق است، آن قدر رقیق است که به اندک چیزی آسیب میبیند.
تفسیر برخی از آیات سوره مؤمنون
شما ببینید در سوره مبارکه «مؤمنون»، صدر این سوره «مؤمنون» را کاملاً معرفی میکند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ﴾ بسیاری از اوصاف مربوط به کمالات انسانی را ذکر میکند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم» ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ٭ وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ٭ وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ ٭ وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ ٭ إِلاَّ عَلی أَزْواجِهِمْ﴾[17] تا میرسد به اینجا که ﴿یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ﴾؛[18] این همه فضائل برای مؤمنون هست؛ اما در همین سوره مبارکه «مؤمنون» در بخشهای میانی آن فرمود بعضیها خیال میکنند که ترقّی کردند، ما گفتیم ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾،[19] گفتیم ﴿سَارِعُوا﴾، گفتیم سرعت بگیرید، یک؛ گفتیم بعد از سرعت سبقت بگیرید، دو؛ اینجا جای تصادف نیست! اینجا جای مزاحمت نیست، چون میدان مسابقه ﴿عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ﴾[20] است، اگر ما یک میدان مسابقه به اندازه آسمانها و زمین داشته باشیم، کسی هر چه بخواهد سرعت بگیرد مزاحم دیگری نیست; در فضائل اینطور است، در کمالات اینطور است.
خود بینی، عاملِ مزاحمِ سرعت و سبقت در کمالات
در کمالات علمی و عملی هر کس بخواهد جلو برود مزاحم کسی نیست، مگر اینکه خود را ببیند که این خودبینی برگشت به عقب است. فرمود خیلیها خیال میکنند که سرعت و سبقت دارند، نه اینطور نیست. پس چه کسی سرعت دارد؟ چه کسی سبقت دارد؟ فرمود: ﴿أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ﴾،[21] پس چه کسی اهل سرعت است؟ چه کسی اهل سبقت است؟ آن را بیان میکند: ﴿إِنَّ الَّذینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾،[22] اهل خشیت هستند و اشفاق هم دارند، خیلی هراسناک هستند، ﴿وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ﴾،[23] به همه آیات الهی ایمان دارند.
بیان اقسام شِرک
﴿وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾،[24] اینها که به پروردگار خود شرک نمیورزند. اینجا جای این نیست! این یعنی چه؟ اول که آن همه اوصاف را برای مؤمنون ذکر کردی، خصوصیات آنها را ذکر کردی؛ الآن هم گفتی اینها اهل خشیت هستند و اهل اشفاق هستند، به همه آیات الهی ایمان دارند؛ بعد بگویید اینها مشرک نیستند! اینها که مشرک نیستند این یعنی چه؟ ﴿وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ ٭ وَ الَّذینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ ٭ أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ﴾،[25] در بحبوحه فضائل، در وسط اوصاف مؤمنون بگوید اینها که مشرک نیستند; منتها شرک یک وقت شرک جلیّ است; نظیر صنم و وثن، یک وقت است که شرک خفی است; نظیر ریا، یک وقت شرکی است مستورِ مستور، حتی خود انسان اگر دقت نکرده باشد روی سرش کلاه میرود که حتماً باید نام مرا ببرند، با این لقب هم باید نام مرا ببرند، چرا اسم ما را نبردند! این چرا و چون، این توقع ـ نعمتی خدا به ما داد، ما هم در راه او داریم صَرف میکنیم، اگر «ما بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، در دعا و در نماز و در غیر نماز بگوییم: «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْک»،[26] چون خودش فرمود: ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾.[27] ما این امانتهای الهی را داریم به او میسپاریم ـ آن وقت حتماً باید اسم ما را ببرند؟ بعد هم گلِه بکنیم! این خطر است;
تبیین مقصود خداوند از شرک در آیه شریفۀ ﴿الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾،
حالا معلوم میشود که گفتن «لا إله إلا الله» کار آسانی نیست! «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل» این است. این سوره مبارکه «مؤمنون» است اول این هم اوصاف برای آنها ذکر کرد، الآن هم میفرماید اینها ﴿مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾ هستند، اهل خشیت هستند، ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾،[28] این ﴿الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾، معلوم میشود که این شرک از آن شرکهای عادی نیست. این درباره کُمّلین از اهل علم است. آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾، اینجا هم که فرمود: ﴿الَّذینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾، به همه آیات الهی هم ایمان دارند، اما یک گوشه من و ما داخل آن هست;
عمل به ظاهر آیات، شرط اصلاح جامعه
ما اگر ظاهر همین آیه را عمل بکنیم، جامعه اصلاح خواهد شد. یک فطرتی در درون مردم هست و خدای سبحان هیچ کسی را بیسرمایه خلق نکرد، هیچ کسی را! اینها شیفته هستند، همانطوری که هیچ کسی را یاد ندادند گُل چیز خوبی است، منظره چیز خوبی است، عسل شئ معطّری است، عطر معطّر است، اینها را مگر به کسی یاد دادند؟! اصلاً ما از عطر لذّت میبریم، از گُل لذت میبریم، از عسل لذّت میبریم، اینها همه برای بدن ماست. از طرفی دیگر از طهارت روح هم لذت میبریم. یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد که به ما فرمود یک قدری آزاد باشید، انسان دست و پا بسته که جایی را نمیبینید، فرمود:
بیان معنایِ رهان در آیه شریفه ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾
﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾[29] که این آیه است، هر عملی که ما میکنیم یک زنجیر است، یک طنابی است که دست و پای ما را میبندد؛ یا نمیگذارد مطلبی را بفهمیم، یا نمیگذارد بعد از فهم باور کنیم، یا نمیگذارد بعد از باور عمل بکنیم; چرا ﴿رَهینَةٌ﴾؟ برای اینکه ما «حق الله» یا «حق الناس» را ضایع کردیم، این صغرا؛ ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ یعنی «مرهونة»؛ ما اگر «حق الله» را یا «حق الناس» را ضایع کردیم بدهکار هستیم. کبرا این است که هر بدهکاری باید گرو بدهد. در مسائل دنیایی، انسان خانه یا فرش را رهن میدهد؛ اما در مسائل دینی خود آدم را رهن و گرو میگیرند، خانهٴ آدم را که رهن نمیگیرند. ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ این بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است؛ یعنی «مرهونةٌ». در بیانات نورانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین جمعه ماه شعبان یا مناسبتهای دیگر ایراد فرمود، آمده: «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم»[30] همین است. فرمود شما بدهکار هستید، یک؛ بدهکار باید گرو بدهد، دو؛ خود انسان را گرو میگیرند، این سه. وجود مبارک حضرت امیر فرمود که شما فکّ رهن کنید، آزاد بشوید، بعد میفهمید که آنچه که در دست دیگران است این «لماظه» است،
تعبیر به «مانده لای دندان» نسبت به دنیا در تعبیر حضرت امیر
«لماظه» با «ظاء» مؤلّفه، دستهدار به اصطلاح، «طاء، ظاء»، این غذای مانده لای دندان است. اگر کسی غذایی را مصرف بکند، یک مقداری لای دندانش بماند، این مانده لای دندان را دور بیاندازد، به آن میگویند «لماظه». فرمود من یک انسان آزادمردی میخواهم که از مانده لای دندان نسل قبل صَرف نظر کند! چون همه اینها دست دوم است که به ما رسیده است، کجاست که دست اول باشد؟ اگر زمین است، اگر خانه است، اگر مال است، به هر حال این اموال دست دیگران بود، بعد به دست ما رسیده است، اینطور نیست که تازه اینها از آسمان نازل شده باشد. فرمود این «لماظه» است؛ یعنی نسل قبل از این نعمتها استفاده کردند، حالا به شما رسیده است، یک انسان آزاد مرد میخواهد: «أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَة».[31] او حکومت خودش را «عَفْطَةِ عَنْز»[32] میداند، با اینکه کل خاورمیانه در اختیار حضرت بود! آن را «عَفْطَةِ عَنْز» میداند! اینکه حکومت شهر خاص و منطقه مخصوص نبود، کل خاورمیانه، تا آنجا که اسلام رفته بود زیر نظر حکومت اسلامی بود، فرمود این «عَفْطَةِ عَنْز» است.
درک آزادی و عظمت و جلال انسان، شرطِ روی آوردن مقامات علمی و عملی
ما اگر آن عظمت و جلال انسانیت را درک کنیم، آزادی خود را درک کنیم، وفور نعمت برای ما میآید، خدا میداند که چه خواهد شد؟! یک وقت شما میبینید کسی، یک فرد عادی است به جایی علماً و عملاً میرسد که قُدوه دیگران است، عده زیادی به او غبطه میخورند، به او اقتدا میکنند، این راه برای همه ما باز است; ولی این اعلام خطر در سوره مبارکه «مؤمنون» هست، چون یک وقت است درباره افراد عادی میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ﴾، این خیلی تعجب ندارد؛ اما این درباره خواص از اصحاب مؤمنین است، اینها که ﴿مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾ هستند، اینها که به جمیع آیات الهی ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ هستند، اینها اگر مشرک نباشند ﴿یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ﴾، این کدام شرک است؟ معلوم میشود خواص هم احیاناً ممکن است مبتلا به این شرک مخفی بشوند./424/
پاورقی:
[1] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص209 و 226.
[2] نساء/سوره4، آیه23.
[3] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص226.
[4] السرائر، ابن ادریس الحلی، ج2، ص519 و 522.
[5] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج6، ص339.
[6] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص440.
[7] قواعد الأحکام، العلامه الحلی، ج3، ص22 و 23.
[8] تحریر الأحکام الشرعیة على مذهب الإمامیة، العلامه الحلی، تحقیق ابراهیم البهادری، ج3، ص499.
[9] تهذیب الاحکام، شیخ الطائفه، ج7، ص325.
[10] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص446.
[11] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص479.
[12] وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص398، باب ان اللبن اذا در من غیر ولاده وحصل الرضاع لم ینشرالحرمه، باب1، ط آل البیت.
[13] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص442.
[14] الکافی-ط الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج5، ص424.
[15] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام(ط-اسماعیلیان)، المحقق الحلی، ج2، ص226.
[16] التوحید، الشیخ الصدوق، ص27.
[17] مؤمنون/سوره23، آیه1 و 6.
[18] مؤمنون/سوره23، آیه11.
[19] بقره/سوره2، آیه148.
[20] آل عمران/سوره3، آیه133.
[21] مؤمنون/سوره23، آیه55 و 56.
[22] مؤمنون/سوره23، آیه57.
[23] مؤمنون/سوره23، آیه58.
[24] مؤمنون/سوره23، آیه59.
[25] مؤمنون/سوره23، آیه59 و 61.
[26] مصباح المتهجد، الشیخ الطوسی، ج1، ص63.
[27] نحل/سوره16، آیه53.
[28] فاطر/سوره35، آیه28.
[29] مدثر/سوره74، آیه38.
[30] عیون أخبار الرضا(ع)، الشیخ الصدوق، ج2، ص266.
[31] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج20، ص173.
[32] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج1، ص202.