به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، نگاه گذرا به شرایط و مؤلفههای تمدن به طور عام و تمدن اسلامی به طور خاص، بیداری و احیای تمدن اسلامی از نظر مقام معظم رهبری، مورد اهتمام تحقیق حاضر است، پویایی ماهیت اسلام، تجربه انقلاب اسلامی عصر نبوی، شکلگیری تمدن عظیم اسلامی در مدینه النبی(ص)، آرمانگرایی و قانونمندی تمدن اسلامی، احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و ارزشهای دینی، پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی«ره»، همه نوید بخش پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامیاند.
از دیدگاه ایشان، بازگشت حقیقی به قرآن و اقتدا به سنت رسول الله (ص) و ائمه اطهار، الهام بخش بیداری اسلامی و شرط بنیادین احیای تمدن اسلامی است، چرا که شرایط و مؤلفههای تمدن (نظام ارزشی، رهبری، حاکمیت مقتدر الهی، قانون مداری، شهر نشینی، نهادهای سیاسی و اجتماعی) باید از قرآن و سنت الهام بگیرند، اهتمام به وحدت جهانی، نظام سازی، بازخوانی اصول انقلابی، آسیب شناسی و مبارزه با آفات بیداری اسلامی، جزء اولویتهای کاری بیدارگران در راستای تأمین اهداف و مصالح امت اسلامی است.
بدین ترتیب، احیای تمدن اسلامی در دوران معاصر از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است. این مسئله، با در نظرداشت روند پر شتاب بیداری اسلامی به مثابه مهمترین تحول اجتماعی ـ سیاسی معاصر، اهمیت دوچندان می یابد.
برآیند تحقیق، نشانگر تحقق وعده حتمی الهی(پیروزی اسلام و احیای تمدن اسلامی) است، تمدنی که تجلی هماهنگ اصول گرایی و خلاقیت، عقلانیت و معنویت، ارزش و معرفت، اخلاق و قدرت، تعالی و قداست است؛ لذا هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و احیای تمدن اسلامی بر پایه دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.
مقدمه
ظهور اسلام به مثابه یک حادثه مهم تاریخی، از جهات گوناگون شایسته بحث و بررسی است، اسلام که از همان ابتدا پیام جهانی داشت، پس از گذشت چهارده قرن، هنوز به عنوان یک دین معتبر در جهان مطرح است، فلسفه تشریع اسلام، هدایت همه جهانیان است، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) در انجام این رسالت الهی ـ انسانی بسیار موفق عمل کرد و توانست انقلاب اجتماعی کاملی در جامعه زمان خودش ایجاد نماید.
مسلمانان نیز با الهام گرفتن از اصول و شاخصههای اسلام و سیره رسول اکرم (ص) موفق شدند در مدت کمتر از یک قرن، با تأسیس امپراطوری عظیم اسلامی، طی چند قرن بر بخش اعظمی از جهان حکومت کنند، توفیق شگرف اسلام در تمدن سازی و اعتلای فرهنگ اعجاب برانگیز است.
تمدن اسلامی که خاستگاه قرآنی دارد، با عزم والای پیامبر اسلام (ص) در یثرب (مدینه النبی) بنیان نهاده شد، با اهتمام جدی مسلمانان مرزها را درنوردید و تمدنهای شناخته شده معاصر خود را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
هرچند سیر تکاملی تمدن اسلامی پس از چندین سده اعتلا و پویایی، در اثر عوامل درونی و بیرونی، دچارانحطاط گردید، اما فرهنگ و تمدن برخاسته از اندیشه اسلامی ـ برغم گسست های عملی سیاسی و اجتماعی دولتها ـ هیچ گاه به فراموشی سپرده نشد و احساس بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، به عنوان دغدغه اصلی اندیشمندان جهان اسلام همواره وجود داشت. نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر تجلی این احساس ارزشمند است که نقطه اوج آن را در نهضت امام خمینی«ره» میتوان به تماشا نشست، مهمترین دست آورد این احساس مستمر، تقویت خودباوری، بیداری و امید به احیای تمدن اسلامی است.
مسأله احیای تمدن اسلامی از مسائل حساس و سرنوشت ساز دوران معاصر است؛ چرا که در بحث تقابل یا تعامل تمدنها ـ حسب تفاوت دیدگاهها ـ این فرهنگ لیبرالیستی غرب است که با گمانه برتری جویی، داعیه جهانی سازی را یدک می کشد، غربیان در راستای تحقق این پندار با تمام توان به میدان آمده اند، نقش صنعت و تکنولوژی مدرن در گسترش تمدن و فرهنگ لیبرالیستی در سطح جهان و به خصوص جهان اسلام، فراتر از تصور عمومی است.
نظر به استیلاجویی تمدن غرب از یک سو و بیداری اسلامی از سوی دیگر؛ ضرورت پژوهش در زمینه بیداری و احیای تمدن اسلامی، امری کاملا مبرهن مینماید.
با توجه به ماهیت اسلام و فلسفه تاریخ(سنت حاکم بر نظام آفرینش) و بیداری اسلامی، تجدید حیات تمدن اسلامی در دوران معاصر چگونه و تا چه اندازه امکان پذیر است؟ این مسئله محوری به عنوان دغدغه اصلی دیروز و امروز و فردای جهان اسلام، ممکن است در اذهان بسیاری تداعی نماید.
در این راستا، پرسشهای فرعی متعددی نیز قابل طرح است: تمدن چیست؟ چه نسبتی میان فرهنگ و تمدن وجود دارد؟ عوامل و مؤلفههای تمدن ساز کدامند؟ آیا تمدن اسلامی بر اساس مؤلفههای متداول تمدن پدیدار گشته است؟ عوامل و شرایط احیای تمدن اسلامی کدامند؟ بیداری اسلامی تحت چه شرایطی به احیای تمدن اسلامی منجر خواهد شد؟ این مسئله در اندیشه رهبری از چه جایگاهی برخوردار است؟
با توجه به ماهیت تکاملی اسلام، فرایند ضابطه مند پدیداری تمدن، پیشرفت و توسعه فن آوری، تجدید حیات تمدن اسلامی در دوران معاصر به مراتب بهتر از گذشته، امکان پذیر مینماید. چون تمدن تجلی استعداد، توانایی، خلاقیت و فعالیت تدریجی بشر در طی زمان است.
بر اساس فلسفه تاریخ (سنت حاکم بر نظام آفرینش) و توانایی جهان اسلام، اگر بیداری اسلامی از ارزشهای والای اسلام و اقدامات اصیل دوران رسالت الهام بگیرد، میتوان به احیای مجدد تمدن اسلامی امیدوار بود؛ سیر صعودی معرفت اندوزی، طبعا شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی را در پی دارد؛ مشروط به اینکه بیداری اسلامی از عوامل انحراف درونی یا بیرونی مصون بماند.
تبیین روند شکل گیری تمدن اسلامی و معرفی مؤلفههای آن، با هدف نشان دادن نادرستی شاخصههای تمدن مادی غرب از رسالتهای امروز مسلمانان است، چرا که شناخت اصالت اسلام و تمدن اسلامی مهمترین عامل تداوم بیداری جهان اسلام و احیای تمدن اسلامی در دوران معاصر است.
نگاهی گذرا به روند پدیداری، اعتلا و انحطاط تمدن اسلامی، تبیین رابطه بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی معطوف به اندیشه رهبری ( امام خمینی«ره» و آیت الله خامنه ای )، مورد اهتمام پژوهش فرا رو، می باشد.
1. اصول و شاخصهای بیداری اسلامی
بیداری اسلامی عظیم ترین تحول اجتماعی ـ سیاسی جهان اسلام است که از نیمه دوم قرن بیستم آغاز شده و با شتاب امیدوار کننده، رو به گسترش است، موج بیداری اسلامی کشور های مصر، یمن، بحرین، لیبی، عربستان و ... را فرا گرفته و ملتهای انقلابی منطقه با شکستن حصار های استبداد و استکبار، خواهان بازگشت جدی به اسلام و حاکمیت ارزشهای دینی در کشورهایشان هستند.
تبیین شاخصها و اصول بیداری اسلامی از مسائل حساس و سرنوشت ساز جهان اسلام است؛ اما مقاومت و پایداری در راستای حفظ اصول و شاخص های بیداری اسلامی به مثابه رسالت عظیم و تاریخی رهبران و انقلابیون، به نظر، حساس تر می نماید. چرا که حفظ انقلاب و بیداری اسلامی به مراتب مهمتر و دشوار تر از اصل ایجاد آن است.
در نگاه رهبری، «بیداری اسلامی یعنی حالت برانگیختگی و آگاهی در امت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان ملتهای این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهایی را پدید آورده که هرگز در محاسبه شیاطین مسلط منطقهای و بینالمللی نمیگنجید؛ خیزشهای عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و قوای نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.
شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعی، همواره متکی به پشتوانههای تاریخی و تمدنی و محصول تراکم معرفتها و تجربهها است؛ در ۱۵۰ سال اخیر حضور شخصیتهای فکری و جهادی بزرگ جریانساز اسلامی در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا، پیشزمینههای وضع کنونی دنیای اسلامند.»(۱)
هرچند، اقدامات آگاهانه و تلاش های حکیمانه همه احیاگران اقالیم قبله در روند تکوین، تسریع و توسعه بیداری اسلامی قابل قدر و شایسته تحسین است، اما نقش امام خمینی «ره» و انقلاب اسلامی ایران در بیداری اسلامی بسیار برجسته می نماید.
«ماجرای انقلاب کبیر اسلامی در ایران که در آن به تعبیر امام خمینی عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشکیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیشرونده جمهوری اسلامی و تأثیر آن در بیداری اسلامی امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقی است کهقیناً فصل مشبعی در تحلیل و تاریخنگاری وضعیت کنونی دنیای اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.»(۲)
نقطه عطف بیداری اسلامی را در فرمایشات امام خمینی«ره» میتوان دید: « اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده اند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد و شما مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی میبینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می دهد.»(۳) اماما! پیش گویی شما واقعیت یافته است؛ اکنون جهان شاهد رستاخیز بزرگ امت مسلمان علیه نظام های استبدادی و خودکامه در کشور های اسلامی است. انتظار می رود این رستاخیز عظیم، جهانی شود.
«موج بیداری اسلامی در زمانی رو به گسترش است که اردوگاه شرق چپ از هم فرو پاشیده و بلوک غرب نیز در حال اضمحلال است. شرایط زمان به نفع اسلام و بیداری اسلامی در جریان است که اگر به خوبی مدیریت شود. پیروزی اسلام گرایان در کشور های اسلامی قطعی است.
هدف نهائی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. نسل امروزِ کشورهای اسلامی این ظرفیت را دارد که به چنین کارهای بزرگی بپردازد. نسل جوان امروز مایه افتخار نسلهای پیشین خویش است، به نسل جوان باید اعتماد کرد، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده کرد، و از تجربههای مجربان و پیران، آنها را بهرهمند ساخت.»(۴)
تجزیه و تحلیل این پدیده عظیم سیاسی و اجتماعی از زوایای گوناگون نظیر چگونگی طلوع بیداری، بیدارگران تأثیرگذار، زمینههای تأثیر پذیری، تعدد روشها، تفاوت مراحل و اهداف بیداری، نیازمند اهتمام جدی بزرگان و پژوهشگران جهان اسلام و همه مصلحان اجتماعی است.
چون «حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشههای تاریخی و زمینههای اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان یا سطحینگران بتوانند آن را موجی گذرا و حادثهای در سطح بینگارند و با تحلیلهای انحرافی و غرضآلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.»(۵)
بهرغم تفاوت دیدگاهها، شاخصهای عمده بیداری اسلامی را می توان چنین فهرست کرد:
ـ رجوع به قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و سیره بزرگان اسلام ؛
ـ احساس تأسف نسبت به انحطاط جهان اسلام و تلاش در جهت جبران گذشته ها؛
ـ ایفای نقش جدی اندیشمندان مسلمان در فراهم کردن زمینه های بیداری؛
ـ تأثیر موج بیداری بر روشنفکران و توده های عظیم مردم؛
ـ گستردگی موج بیداری در قلمرو جغرافیایی حضور مسلمانان؛
ـ احساس تقابل و تعارض با نظام های سیاسی متأثر از غرب و شرق؛
ـ احساس مظلومیت ناشی از سلطه استعمار بر مقدرات جهان اسلام؛
ـ تمایل به ایفای نقش واقعی تر در معادلات جهانی و نیل به جایگاه واقعی خود.(۶)
از نظر رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران، مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعی مردم در میدان مبارزه و جهاد است، این مردم اند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسایی و معرفی و تعقیب میکنند، آینده مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازه انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولی به عوامل نفوذی دشمن نمیدهند.
در حرکت مردمی ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولی از سطحیگری و ناپایداری به دور است؛ کلمه طیبهای است مصداق کلام خداوند که فرمود: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء(۷) در چنین انقلابهایی، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهای پیشساخته گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهای آنان اعلام و تثبیت میشود.
با این محاسبه به روشنی میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهای کنونی منطقه در درجه اول اینها است:
الف) احیا و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطه سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
ب) برافراشتن پرچم اسلام که عقیده عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفاییای که جز در سایه شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.
ج) ایستادگی در برابر نفوذ و سلطه آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
د) مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهای برای ادامه سلطه اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است.
بیشک این حقیقت که انقلابهای منطقه متکی به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همه تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولی واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود.(۸) ناگفته پیداست که برایند تحقق شاخص های مزبور تجدید عظمت اسلام و احیای تمدن اسلامی در سطح جهان است.
۲- تعریف تمدن
زمانی که بشر با خط آشنا شد، قلم بدست گرفت، افکار خود را قلمی کرد و به نسلهایی بعدی انتقال داد، تمدن پدیدار گشت. پس از آن، واژه تمدن بر انواع پیشرفت ها در مظاهر متنوع زندگی بشر، اطلاق شده است.(۹)
تمدن از نظر لغوی عبارت از شهر نشینی، اخلاق مردم شهر نشین را پذیرفتن، از حالت خشونت و جهل به حالت معرفت و شهر نشینی انتقال یافتن و به طور خلاصه روشها و اسباب شهر نشینی را اختیار کردن است.(۱۰)
در فرهنگهای عربی واژه تمدن به معنای حضارۀ (تمدن، شهر آئینی) نقطه مقابل بداوت (بادیه نشینی)به کار رفته است.(۱۱) در فرهنگ های جدید، تحضر به تمدن و حاضره به شهر بزرگ اطلاق می شود.(۱۲) واژه انگلیسی Civilization از ریشه Civiliz به معنای مدنیت و رهایی از وحشیگری، است.(۱۳)در ادبیات فارسی، تمدن به معنای همکاری افراد جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و انس گرفتن با آداب و اخلاق شهریان بکار می رود.(۱۴)
ابن خلدون، حالت اجتماعی شدن انسان را تمدن نامیده است.(۱۵) بعضی دیگر، گفته اند: تمدن مجموعهای از عوامل معنوی و مادی است که با ایجاد فرصت برای جامعه و ادغام عرصههای زندگی، زمینه همکاری لازم را در راستای رشد و توسعه اجتماعی، فراهم می سازد.(۱۶) در نظر «ویل دورانت» تمدن عبارت از تجلی نظم اجتماعی و امکان پذیر ی خلاقیت فرهنگی است.(۱۷)
به اعتقاد «هنری توماس»، تمدن پدیدهای است به هم تنیده که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را شامل می شود.(۱۸) واژهتمدن بیانگر مراحلی معین تحول اجتماعی،(۱۹) و ثمره نبوغ اقلیت مبتکر و نوآور است.(۲۰)
در نگاه جامع، واژه تمدن، از ریشه «مدینه»، «مدُن» و «مدنیت» به معنای خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در راستای نهادینه شدن امور اجتماعی و عمران یافتن است، حاکمیت، نهادهای حکومتی، نظم پذیری، شهر نشینی، تعالی فضائل انسانی همانند علم و هنر، از علایم مدنیت اجتماعی و تعالی فرهنگی است.
۳- نسبت فرهنگ با تمدن
با توجه به دیدگاههای متفاوت در خصوص تمدن، این پرسش مطرح میشود که تمدن با فرهنگ چه نسبتی دارد؟ آیا فرهنگ جزئی از تمدن است؟ و هر جامعه متمدن بایستی از فرهنگ متعالی نیز برخوردار باشد؟
به رغم ارتباط تنگاتنگ تمدن و فرهنگ و کاربرد مترادف آن دو در زبان فارسی، این دو مفهوم، لازم و ملزوم یکدیگر نیستند(۲۱) و به لحاظ معنایی نیز، تفاوتهایی دارند، زیرا، تمدن از ریشه مدنیت فارسی و Civiliz فرنگی به معنای اقامت و شهرنشینی است.
در حالی که فرهنگ (Culture)(۲۲) به معنای پرورش نفس(۲۳) یا تشکل هماهنگ انسانها در «حیات معقول» با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در ابعاد مثبت(۲۴) به کار می رود. فرهنگ مجموعه فراگیریهای بشر برای خودیابی است؛ تمدن تجلی زندگی اجتماعی و قانونمندی است.(۲۵) رابطه تمدن و فرهنگ از نوع رابطه «ایمان و عمل» است همان گونه که ایمان، عمل زا و عمل، ایمان افزاست؛ فرهنگ، تمدن زا و تمدن، فرهنگ افزااست.(۲۶)
۴- مؤلفه های تمدن
ایجاد و اعتلای تمدن از مؤلفه خاص تبعیت می کند؛ مهمترین آنها عبارتند از:
۴-۱- نظام ارزشی
چنانکه اشاره کردیم، تمدن، برآیند حرکت تکاملی و اندوختههای مادی و معنوی بشر است، انسان ممکن است نیازهای مادی تمدن را با تلاشهای تجربی و عقلی تأمین کند؛ اما رفع نیازهای معنوی که زیربنای زندگی و اساسیترین بعد تمدن انسانی است، هرگز در توان محدود بشر نیست؛ بلکه در قلمرو انتظارات بشر از دین قرار میگیرد.
پس تمدن خاستگاه الهی ـ بشری دارد، همان گونه که اندیشه خلاق انسان عامل شکوفایی تمدن است، نقش آموزههای دین در پدیداری و اعتلای تمدن به مراتب تعیین کنندهتر مینماید، اگر تمدن شامل باورها، قوانین، سازمانهای اجتماعی، اخلاق، فلسفه، فن، ادبیات، فرهنگ و شیوه تعامل انسان با محیط پیرامون او باشد، دین در همه این امور نقش بسیار اساسی دارد.
تحقیقات تاریخی و مردم شناسی نشان می دهد که مراکز مربوط به آئینها و شعایر، هسته اصلی شهرهای اولیه بودهاند که بیانگر نقش مستقیم دین در تقویت هویت جمعی است.(۲۷) میتوان گفت: «دین و ایمان باطن هر تمدنی است و گویی روحی در کالبد سازمان اجتماعی است»(۲۸) یعنی تمدن با هر سرزمین و نژادی سازگار و قابل دوام است، اما در سرزمینی که ارکان مادی و معنوی تمدن هماهنگ باشد، توسعه و دوام تمدن آسان تر خواهد بود.
جامعهای که خواهان تمدن و اعتلای آن است، بایستی در وهله اول، به استقرار یک نظام ارزشی بیانگر معیارهای خوبی و بدی، نائل گردد؛(۲۹) زیرا تمدن محصول فکر فردی یا ملتی خاص نیست، بلکه زیربنای آن، عقیده مشترک مردم است.(۳۰)
۴-۲- شهر نشینی
با توجه به نقش دو عامل وحدت و امنیت در ایجاد تمدن و تداوم مدنیت،(۳۱) شهر نشینی از مؤلفههای تمدن به شمار می رود. مادامی که جامعه روحیه شهر نشینی پیدا نکند، وحدت و تمدن ایجاد نمیشود.(۳۲)زیرا تمدن نتیجه «عصبیت»(۳۳) و فعالیت های نیروی انسانی شهر نشین است.(۳۴)یعنی، امنیت، وحدت و تمدن فقط در زندگی شهری قابل تحقق است. (۳۵)
۴-۳- قانون مداری
نقش قانون و قانونمداری در زایش و اعتلای تمدن بسیار برجسته مینماید، قانون بسان خون در رگهای جامعه است. استحکام جامعه و ماندگاری تمدن در گرو قانون مطلوب و وفاداری آحاد جامع به آن است.(۳۶)در غیر این صورت، اجتماعی شکل نمیگیرد تا تمدنی ایجاد گردد.
۴-۴- حکومت
منظور از حکومت،نهادها، تأسیسات و سازمانهایی است که به استناد قانون جهت اداره کشور پدید میآیند(۳۷) نقش رهبری در رأس نهاد های حکومتی بسیار برجسته می نماید. وجود قانون و حکومت شرط لازم نظم اجتماعی و تمدن سازی است، اما کافی نیست.
جامعه، زمانی سامان مییابد و به تمدن مطلوب، نایل میگردد که از رهبری آگاه و پایبند به اصول جامعه برخوردار باشد تا مردم با تعاون و همیاری بر محور او، حرکت تکاملی خود را آغاز کنند.(۳۸) حاکمیت (اقتدار) شرط لازم تأثیرگذاری نهادهای حکومتی در پیدایش و اعتلای تمدن است، زیرا، فقط حکومت مقتدر میتواند با ایجاد فرصتهای تمدن ساز، چالشهای برونی و درونی تهدید کننده تمدن و فرهنگ را مرتفع سازد.
۵- مراحل شکلگیری تمدن اسلامی
تمدن اسلامی دارای روند دقیق، ضابط و مطابق با فلسفه تاریخ است، تفکر و تأمل هسته اصلی تمدن اسلامی را تشکیل میدهد.
فرآیند شکل گیری تمدن اسلامی به صورت زیر قابل تبیین است:
۱ـ۵. دعوت: دعوت به اسلام طلیعه تمدن اسلامی به شمار میرود؛ زیرا، دعوت به همه خوبیها و ارزشها است.
۲ـ۵. تشکیل حکومت: با تبدیل نام «یثرب» به «مدینه النبی» و تأسیس حکومت اسلامی، زندگی مسلمانان صبغه شهر نشینی پیدا کرد، روابط اجتماعی جدیدی بر پایه دین شکل گرفت، انقلابی در ارزشها پدیدار گشت. این اقدام را میتوان الهام بخش تمدن و مدنیت دینی تلقی کرد.
۳ـ۵.گسترش اسلام: گسترش تدریجی اسلام در قلمرو عربستان و اقصی نقاط جهان مانند بین النهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، ماوراءالنهر، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا، در سدههای اول و دوم هجری، برکاتی را در زمینه تمدن به همراه داشت که مهم ترین ارمغان اسلام به جهان بشریت است.
۴ـ۵. شکوفایی تمدن اسلامی: تعامل مثبت مسلمانان با تمدنهای کهن جهان، طی سده های دوم تا چهارم از طریق تأسیس مدارس وکتابخانه ها، جذب متفکران و ترجمه منابع تمدنی مجاور باعث توسعه و شکوفایی تمدن اسلامی گردید که اوج آن را در قرن پنجم به بعد می توان دید.
از شگفتیهای تمدن اسلامی پیوند عمیق آن با فرهنگ و عرفان در قرن هفتم و اوج هنر اسلامی در سدههای نهم تا دوازدهم هجری در امپراطوری ایران، عثمانی و هند است.(۳۹) شاید این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستی و حیات عمیق نشود، هنر متعالی خط و نقاشی و معماری تجلی نخواهد یافت.
۵ـ۵. عصر انحطاط: هجوم گسترده صلیبیان از غرب ـ طی دویست سال ـ و حمله مغولان از شرق جهان اسلام ـ حدود سیصد سال ـ آثار ویرانگری بر پیکره تمدن اسلامی بر جای گذاشت. مظاهر تمدن اسلامی در مصر و هلال خصیب توسط صلیبیان و در ماوراءالنهر، عراق و خراسان به وسیله مغولان به تاراج رفت.
با اینکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، پیشرفت، تحول و تکامل را داشت و مسلمانان نیز با تمام توان در تمدن سازی فعال بودند؛ اما این دو بلای شرقی و غربی نه فقط مانع پویایی و بالندگی تمدن در جهان اسلام گردید، بلکه اساس مدنیت را متزلزل ساخت و سرانجام موجب رکود و انحطاط تمدن در جهان اسلام گردید.
۶ـ۵. سامان یابی مسلمانان: شکست نهایی صلیبیان در شام و فلسطین به دست صلاح الدین ایوبی (۱۱۸۷م/ ۵۸۳ق) و مغولان به دست ممالیک مصر (۱۲۶۰م) مواریث علمی و فرهنگی باقی مانده در سرزمینهای سوخته جهان اسلام، حفظ و بار دیگر تمدن اسلامی سامان یافت.
۷ـ۵. هجوم استعمار: هجوم استعمار طی سده پانزدهم تا نوزدهم میلادی توسط کشورهای قدرتمند اروپا به انگیزه دسترسی به مواد خام ارزان و بازار یابی جهت مصرف کالای تولیدی خود، به سراسر عالم از جمله جهان اسلام، تمدن اسلامی را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
۸ـ۵. بیداری اسلامی: هرچند، سیر تکاملی تمدن اسلامی پس از چندین سده اعتلا و پویایی، در اثر عوامل درونی و بیرونی رو به انحطاط نهاد، اما احساس ارزشمند بازگشت به اسلام و احیای تمدن اسلامی، همواره در جهان اسلام وجود داشت که تجلی آن را در نهضت های اسلامی صد ساله اخیر می توان بازخوانی کرد.
۹ـ۵. پیروزی انقلاب اسلامی ایران: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی «ره»نقطه اوج نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر است.(۴۰) رهبری این انقلاب در هیچ موقعیتی، تعهد خود را در قبال اسلام و مسلمانان نادیده نگرفت. شخصیتی که «نام او، یاد او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پر خروش او، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، شجاعت او، روشن بینی او، ایمان جوشان او، زبانزد خاص و عام است.»(۴۱)
اجتهاد امام خمینی «ره» عملا شکاف بین مذاهب شیعه و سنی را در امور حکومتی و سیاسی، پر کرد. مسلمانان با شناخت حقیقت و اهداف جهانی اسلام، حرکت جدیدی را آغاز کردند. « امروز درهر نقطهای از دنیای وسیع اسلام که جمعیت یا گروهی به انگیزه آزادیخواهی و ضدیت با استکبار حرکت میکنند، مبنا و قاعده کار و امید و حرکنشان، تفکر اسلامی است.»(۴۲)
امام خمینی«ره» در طول انقلاب اسلامی، اصولی را به انگیزه ایجاد و تقویت خودباوری در مسلمانان و هدایت بیداری جهان اسلام مطرح و مورد تأکید قرار داد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به صورت اصول قانون اساسی تجلی پیدا کرد: نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری،(۴۳) احیای اندیشه امت،(۴۴) حمایت از مبارزات حق طلبانه،(۴۵) رابطه صلح آمیز با دولت های غیر متحارب(۴۶) و توجه به حقوق اقلیت های دینی،(۴۷) نمونههایی از اصول مورد اهتمام ایشان است؛ بنابراین، شک نباید کردکه انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست.(۴۸)
۶- مؤلفههای تمدن اسلامی
عنایت به مؤلفههای تمدن اسلامی به منزله ریشهیابی و بازیابی نخستین اندیشه های تمدن ساز اسلامی است که مهم ترین آنها عبارتند از:
۶-۱- دینمداری
هیچ فرهنگ و تمدنی را نمیتوان یافت، مگر آنکه عنصر عقیده ـ حق یا باطل ـ در آن نقش دارد؛(۴۹) تمدن اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. در اسلام، عقیده توحیدی سنگ بنای زندگی انسانی، تمدن و فرهنگ متعالی است. توحید باوری است که همواره در حال پویایی است.
امیدواری، حرکت آفرینی، عزت و اعتلای اجتماعی،(۵۰) رستگاری دنیوی و اخروی ارمغان عقیده توحیدی به موحدان، است.(۵۱) چنانکه، کفر ورزی،(۵۲) انکارآیات خدا،(۵۳) و نافرمانی از دستورات حق،(۵۴) عامل انحطاط جوامع و تمدنها به شمار میروند.
۶-۲- امتسازی
با توجه به نقش جمعیت هم عقیده در ایجاد و اعتلای تمدن، پیامبر اکرم (ص) از همان آغاز، سازماندهی جمعیتی ـ هرچند کوچک ـ اعتقادی را در نظر داشت. طرح بیعت مسلمانان با پیامبر اکرم (ص) در قالب گروههای چند نفره(۵۵) و چند ده نفره در مکه(۵۶) و پیمان بزرگ مدینه(۵۷) در این راستا قابل ارزیابی است.
اندیشه امت خاستگاه قرآنی دارد.(۵۸) امت را جامعه معتقدان تشکیل می دهد نه مجمع شهروندان. در روان شناسی اسلامی، امت همیشه مفید نوعی «همریشگی» بوده که نه با مکان و خون که با داشتن یک ریشه معنوی مشترک (عقیده)تأمین میگردد.
آنچه امت را پدید می آورد، یک وضع سیاسی انسجام یافته نیست، بلکه اراده زندگی با هم است، آن هم اراده ای که در پرتو قواعد اخلاقی ـ بویژه آنچه که در قرآن به عنوان چارچوب روابط اجتماعی ترسیم گردیده ـ پدید آمده است.(۵۹) توفیق پیامبر اکرم (ص) در امت سازی از شگفتیهای تاریخ است.
۶-۳- حکومت
اسلام دین حکومت و سیاست است. به همین دلیل، پیامبر اسلام (ص) تأسیس حکومت ـ هرچند ابتدایی ـ را جزء اولویت های کاری خود قرار داد. مسجد پیامبر (ص) با آن سادگی عجیب، پایگاه اصلی حکومت و کانون نظام اجرائی بود.(۶۰)تمام اقدامات داخلی و بین المللی حکومت اسلامی در مسجد انجام میگرفت. (۶۱)
حتی نامههای تاریخی پیامبر به سران کشورهای بزرگ از مسجد ارسال گردید.(۶۲) این روش بعد از آن حضرت نیز ادامهافت، مخصوصا در دوران خلافت امام علی علیه السلام نظام سازی دقیق و تنظیمات گستردهتری به موازات پیشرفت اسلام، ایجاد شدکه اصول آن در فرمان امام علی به مالک اشتر تبیین شده است.(۶۳)
۶-۴- قانونمداری
قانون مداری مورد تأکید اسلام است، پیامبر اکرم (ص) با درک عمیق از نقش قانون و قانون مداری در تمدن سازی، می فرمودند که: «اقوام و ملل پیشین که دچار سقوط و انقراض شدند، به آن سبب بود که در اجرای حدود الهی تبعیض روا داشتند، حدود را بر بینوایان جاری ساختند و توانمندان را به حال خود وانهادند»(۶۴)
در رویکرد دینی، اجرای حدود الهی نسبت به افراد دور و نزدیک و حکم بر طبق کتاب خدا در خشنودی و غضب و تقسیم عادلانه میان سیاه و سفید، عامل رستگاری دنیا و آخرت است (۶۵)حاکم اسلامی نیز موظف به اجرای دستورات خدا در جامعه است. (۶۶)
۶-۵- امنیت
امنیت نخستین شرط زندگی اجتماعی است. کاربرد متعدد این واژه در قرآن کریم نشانگر اهمیت آن است.(۶۷) امنیت، اساس بهترین مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامی،(۶۸) نخستین تقاضای ابراهیم خلیل (ع) هنگام بنای کعبه،(۶۹) انگیزه ساخت سد معروف ذوالقرنین،(۷۰) دلیل هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه بهثرب،(۷۱) و یکی از اهداف حکومت اسلامی است.(۷۲) در فقه اسلامی شدیدترین مجازاتها برای اخلال گران امنیت اجتماعی اعتبار شده است.(۷۳)
پیامبر اکرم(ص)، اقدامات متعددی در راستای تأمین امنیت انجام داد: انعقاد قرارداد صلح با همسایگان،(۷۴) امضای پیمان زندگی مسالمتآمیز با یهودیان مدینه،(۷۵) عقد برادری میان اوس و خزرج،(۷۶) پیمان همبستگی ملی مسلمانان،(۷۷) تلاش در راستای پیوند برادری میان مسلمانان،(۷۸) اهتمام به وحدت،(۷۹) و هشدار نسبت به پیامدهای تفرقه(۸۰)
از جمله آنهاست، در اثر اقدامات شایسته رسول اکرم (ص)، قبایل انحصارطلب به جامعهای ایثارگر ؛(۸۱) مردمان بی فرهنگ به امت با فرهنگ ؛(۸۲) دستانی متخاصم بهد واحد؛(۸۳) و آسیب ناپذیر(۸۴) تبدیل گشت.
افزون بر مؤلفههای مشترک میان همه تمدنها، تمدن اسلامی از ویژگیهایی همانند خدامحوری، حقمداری، عدالتگستری، حاکمیت اخلاق و کرامت انسانی و مانند آن، برخوردار است.(۸۵) در مدنیت اسلامی و تمدن مورد نظر مسلمانان، «توحید»، تعالی انسان، احترام به مقدسات در درجه نخست قرار دارد.
به تناسب تجلی روح توحید و ولایت در طراحی و بازسازی تمدن اسلامی، مفاهیم قدسی نیز حضور و ظهور می یابد. این مهم در معماری مساجد و شهر ها، در هنر و ادبیات، در همه ابعاد با نظمی خاص و مراتبی ویژه تجلی می یابد.(۸۶) ادامه دارد....
(بخش اول)
/102/825/م
مجید خاری آرانی، دانشگاه شاهد
زهرا علی اکبرزاده آرانی، دانشگاه علوم پزشکی قم