vasael.ir

کد خبر: ۳۷۰۶
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۶ - 15 November 2016
در بیست‌‌ونهمین جلسه درس خارج آیت‌‌الله مکارم‌‌شیرازی مطرح شد :

در حیازت، قصد لازم است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل_حضرت آیت‌الله مکارم‌شیرازی در جلسه بیست‌ونهم درس خارج فقه خود در ادامة مسئله ششم شرکت به مناسب بحث حیازت، به بررسی ادله روایی این قاعده پرداخت و برخی روایات باب لقطه را که در ارتباط با بحث بود را ذکر کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی در جلسه بیست‌ونهم درس خارج فقه خود که در تاریخ 12 آبان 95 برگزار شد، روایتی از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) را در مورد حسن همجواری‌ بیان نمود و سپس به برخی از روایات باب لقطه اشاره کرد که دلیلی بر قاعده حیازت هستند.
وی در ابتدای این درس با ذکر روایتی از پیامبر رحمت (صلی‌الله علیه و آله) گفت‌:‌ رسول خدا (ص) در حدیثی می فرماید: حسن‌ الجِوار یعمّر الدّیار و ینسئ فی الأعمار.
او پس از ترجمه این روایت افزود: اسلام دین محبت است و برعکس آنچه وهابی ها در دنیای اسلام به وجود آورده اند که سر تا پا خشونت، آدم کشی و تخریب را رواج می دهند. اسلام علاوه بر بستگان و خویشاوندان توصیه می کند که همسایه ها نیز باید با هم خوب باشند.
آیت‌الله مکارم‌شیرازی در ادامه با ذکر یک روایت از باب لقطه ابراز داشت: حث موجود در این روایت بحث حیازات اولیه نیست بلکه در مورد لقطه است و استدلال به این روایت از طریق اولویت است یعنی با توجه به اینکه کیسه، مال کسی است ولی صاحب آن پیدا نیست اگر اجازه ی حیازت و تملک داده شود در مباحات اولیه که مال کسی نیست به طریق اولی باید اجازه ی تملک و حیازت داده شود.
 
 
اهم تقریرات این درس در ادامه آمده است؛
بحث اخلاقی:
رسول خدا (ص) در حدیثی می فرماید: حسن‌ الجِوار یعمّر الدّیار و ینسئ فی الأعمار.[1]
منظور از (حسن جِوار) همسایه ی خوب بودن برای دیگران است یعنی فرد با همسایگانش خوشرفتاری کند. این کار دو اثر دارد: یکی اینکه خانه ها و شهرها آباد می شود و ویرانی ها از بین می رود و دوم اینکه عمرها افزایش می یابد. شبیه همین دو اثر در صله ی رحم نیز آمده است.
اسلام دین محبت است و برعکس آنچه وهابی ها در دنیای اسلام به وجود آورده اند که سر تا پا خشونت، آدم کشی و تخریب را رواج می دهند. اسلام علاوه بر بستگان و خویشاوندان توصیه می کند که همسایه ها نیز باید با هم خوب باشند.
در بعضی از روایات آمده است که از هر طرف چهل خانه همسایه محسوب می شود که مجموع چهل خانه از چهار طرف پنج هزار خانه می شود زیرا دایره ای را باید حساب کرد که شعاع آن چهل خانه باشد و مساحت آن چهل ضرب در چهل ضرب در سه، و چهارده صدم است که حدود پنج هزار می شود. بنا بر این تمام محله جزء همسایگان انسان محسوب می شود که فرد باید با آنها حسن الجوار داشته باشد.
علت اینکه دو اثر فوق بر آن بار می شود این است که این کار موجب اتحاد و تعاون با هم می شود که این خود موجب پیشرفت در جامعه می گردد. اگر هر کسی در جامعه به صورت فردی فعالیت کند هرگز به پای فعالیت جمعی نمی رسد. اگر اهل محل دست به دست هم دهند، جاده های محل درست می شود و مسجد و حسینیه های آن آباد می شود و بیمارستان و درمانگاه آنها محل مناسبی می شود و مشکلات آنها برطرف می شود.
ینسیء از ماده ی نَسَأَ است نه نَسِیَ همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿إِنَّمَا النَّسی‌ءُ زِیادَةٌ فِی‌ الْکُف﴾[2] نَسِیَ به معنای فراموش کردن است ولی نسأ یعنی به تأخیر انداختن. در آیه ی مزبور وقتی مردم به جنگ مشغول بودند و ماه حرام فرا می رسید می گفتند که جنگ را ادامه دهیم و ماه حرام را تأخیر بیندازیم و بعدا یک ماه دیگر را حرام قرار داده آن را قضاء می کردند. در ما نحن فیه نیز یعنی عمر را به تأخیر می اندازد یعنی عمر را زیاد می کند.
اگر مردم در یک محیطی با هم متحد باشند و رفاقت و آرامش داشته باشند این موجب می شود که عمر زیاد شود. بیشترین عامل بیماری ها همان استرس ها و ناراحتی های روحی و روانی است. اگر همسایه ها در مشکلات به هم کمک کنند این موجب وجود آرامش خاطر می شود که در سایه ی آن عمرها زیاد می شود.
غالب این بحث های اخلاقی همراه با دلیل عقلی است و از باب تعبد صرف نیست.
همین بحث ها در همسایگی کشورها با هم قابل اجراء است. امروزه کشورها مرز دارد و اگر کشورهای همسایه با هم خوب باشند موجب آرامش افراد می شود. بر خلاف آن که کشورها به جان هم بیفتند. امروزه دشمنان چنان کشورهای اسلامی را تحریک کرده اند که این کشورها در حال درگیری هستند. کشورهای اروپایی چنان با هم متحد هستند که رفتن از یک کشور به کشور دیگر احتیاج به اخذ ویزا ندارد ولی کشورهای اسلامی در حال درگیری با هم هستند. برای حل این مشکل باید سطح فرهنگی را در کشورهای اسلامی بالا برد.
باید توجه داشت که بر اساس فرموده ی قرآن، مسلمانان همه برادر یکدگر هستند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[3]
روایات داله بر قاعده ی حیازت
بحث در قاعده ی حیازت است و به سراغ روایات رفته ایم. این روایات در سه باب فقهی ذکر شده است که نمونه هایی از آن را خواندیم و اکنون به سراغ تتمه ی روایات می رویم. این روایات در باب لقطه آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ ع فِی‌ کِتَابٍ‌ عَنْ‌ رَجُلٍ‌ اشْتَرَى جَزُوراً (شتر) أَوْ بَقَرَةً أَوْ شَاةً أَوْ غَیْرَهَا (مانند اسب و امثال آن) لِلْأَضَاحِیِّ (برای اضحیه) أَوْ غَیْرِهَا فَلَمَّا ذَبَحَهَا وَجَدَ فِی جَوْفِهَا صُرَّةً (یک کیسه در شکم حیوان دید) فِیهَا دَرَاهِمُ أَوْ دَنَانِیرُ أَوْ جَوَاهِرُ أَوْ غَیْرُ ذَلِکَ مِنَ الْمَنَافِعِ لِمَنْ یَکُونُ ذَلِکَ وَ کَیْفَ یَعْمَلُ بِهِ فَوَقَّعَ ع (امام علیه السلام در جواب نامه فرمود) عَرِّفْهَا الْبَائِعَ (آن را به بایع معرفی کن) فَإِنْ لَمْ یَعْرِفْهَا (و اگر گفت که کسیه ای گم نکرده است) فَالشَّیْ‌ءُ لَکَ رَزَقَکَ اللَّهُ إِیَّاهُ.[4]
عبد الله بن جفعر حمیری از بزرگان و از اصحاب امام هادی علیه السلام است. بنا بر این وقتی می گوید که به امام نامه نوشته ام به احتمال قوی مراد امام هادی علیه السلام است. البته ممکن است روایت از امام حسن عسکری علیه السلام باشد.
بحث موجود در این روایت بحث حیازات اولیه نیست بلکه در مورد لقطه است و استدلال به این روایت از طریق اولویت است یعنی با توجه به اینکه کیسه، مال کسی است ولی صاحب آن پیدا نیست اگر اجازه ی حیازت و تملک داده شود در مباحات اولیه که مال کسی نیست به طریق اولی باید اجازه ی تملک و حیازت داده شود.
و البته اینکه امام علیه السلام فقط فرمود: آن را به بایع معرفی کن برای این است که چون کیسه زیاد در شکم حیوان نمی ماند و دفع می شود از این رو بعید است که کیسه ی مزبور مال مالکین قبل بوده باشد. زیرا ماندن آن در شکم حیوان علامت آن است که به تازگی و در زمانی که در ملک مالک مزبور بوده است بلعیده شده بود.
 
در باب دهم از ابواب لقطه روایاتی جمع آوری شده است که کسی لؤلوئی را در شکم ماهی پیدا کرده است و ما یک روایت آن را می خوانیم:
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ‌ «3» عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ‌ أَنَّ رَجُلًا عَابِداً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَ مُحَارَفاً (کارگر بوده) فَأَخَذَ غَزْلًا (پشم تابیده ای داشت که آن را برداشت) فَاشْتَرَى بِهِ سَمَکَةً (و با آن ماهی ای خرید.) فَوَجَدَ فِی بَطْنِهَا لُؤْلُؤَةً فَبَاعَهَا بِعِشْرِینَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَجَاءَ سَائِلٌ فَدَقَّ الْبَابَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ ادْخُلْ فَقَالَ لَهُ خُذْ أَحَدَ الْکِیسَیْنِ (یعنی او آن بیست هزار درهم را در دو کیسه گذاشته بود.) فَأَخَذَ أَحَدَهُمَا وَ انْطَلَقَ فَلَمْ یَکُنْ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ دَقَّ السَّائِلُ الْبَابَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ ادْخُلْ فَدَخَلَ فَوَضَعَ الْکِیسَ فِی مَکَانِهِ ثُمَّ قَالَ کُلْ هَنِیئاً مَرِیئاً أَنَا مَلَکٌ مِنْ مَلَائِکَةِ رَبِّکَ إِنَّمَا أَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُوَکَ فَوَجَدَکَ شَاکِراً ثُمَّ ذَهَبَ.[5]
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا کسی که ماهی را ابتدا صید کرده بود قبل از اینکه آن را به کارگر مزبور بفروشد حیازت برای او حاصل نشده بود و او مالک لؤلؤ نشده بود؟
پاسخ آن این است که در حیازت لازم است قصد وجود داشته باشد و این روایت و سایر روایات باب دلیل بر این موضوع است و از آنجا که صیاد که ماهی را گرفته بود هرچند بر ماهی و لؤلؤ درون آن ید داشت ولی چون در مورد لؤلؤ قصد حیازت نکرده بود مالک آن نبود. مانند اینکه مرغی پشت بام انسان بیاید و انسان او را بگیرد و تماشا کند و قصد حیازت نکند و بعد از آن مرغ پرواز کند و برود که در نتیجه ملک آن فرد نمی باشد.
 
پی‌نوشت
[1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص442، حدیث1371.
[2] توبه/سوره9، آیه37.
[3] حجرات/سوره49، آیه10.
[4] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج25، ص452، ابواب اللقطه، باب9، شماره 32336، ح2، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج25، ص453، ابواب اللقطه، باب10، شماره 32337، ح2، ط آل البیت.
 
907/326/ع
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۳ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۸:۵۸
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۱۵
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۰
غروب آفتاب
۲۰:۰۷:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۲۶:۱۳