vasael.ir

کد خبر: ۳۶۶۳
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۳ - 07 January 2017
فقه سیاسی/ استاد ایزدهی/ جلسه49

هدایت عملی جامعه از لوازم قاعده لطف در عصر غیبت است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- استاد درس خارج حوزه علمیه قم به گسترده قاعده لطف در عصر حضور و غیبت اشاره کرد و گفت: مفاد قاعده لطف تنها نصب و اعلام است و تحقق و اجرا را متضمن نیست؛ شارع حکیم، حاکم را نصب می کند و به مردم نیز اعلام می کند؛ اما پس از آن، این مردم هستند که باید انتخاب کنند، آیا به حاکمیت و ولایت منصوب الهی گردن می نهند یا ولایت دیگری را می پذیرند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام و المسلمین سید سجاد ایزدهی روز چهارشنبه بیست و یکم بهمن ماه 1394 در جلسه چهل و نهم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم در ادامه بحث جلسه قبل و بیان مقدّمه ای در لزوم تشکیل حکومت ولی فقیه در زمان غیبت معصوم و طبق قاعده لطف، مطالب مهم و ارزنده ای را مطرح کرد که گزیده آن در پی می آید.

1. قاعده لطف یک قاعده الزامی است و لطف یعنی آنچه که انجام آن بر خداوند لازم بوده و فقدان آن با اقتضای خداوندی منافات دارد.

2. رسیدن انسان به کمال مطلوب، مقتضای لطف الهی است؛ الزامات نیل به این کمال نیز طبق همین قاعده بر عهده خداوند است و می بایست راه سعادت و کمال به وسیله یک امام و هادی به بشر آموخته شود و به نحو عملی به مسیر هدایت سوق داده شود.

3. در عصر غیبت از سوی خدای متعال فردی برای سوق دادن مردم به سوی هدایت منصوب می شود تا به طور عملی مردم را در این راه ببرد.

4. گستره قاعده لطف عمومیت دارد و شامل هر دوره زمانی می شود؛ چون قاعده لطف هر فعلی را که بر وجه لطف انجام آن بر خدای متعال لازم است، شامل است.

5. شیخ طوسی ره امامت را لطف می داند؛ دو تفسیر برای این نظر قابل ارائه است. اول؛ چون امامت تبیین احکام و معارف دین است از این رو «لطف» است. دوم؛ امامت سوق دادن عملی مردم به طاعت الهی و تبعید آنها از معصیت است و به همین جهت است که می توان از آن به عنوان «لطف» تعبیر کرد؛ از این دو معنا آنچه مقبول شیخ الطائفه است معنای دوم است و نکته این است که این معنا برای امامت صبغه حکومتی دارد؛ یعنی امام به مثابه حاکم جامعه در نظر گرفته می شود ونه صرفاً مبیّن احکام شریعت.

6. نظیر استدلال شیخ طوسی برای لطف بودن امامت در عصر حضور برای  ولی فقیه در عصر غیبت نیز قابل ارائه است؛ به این معنا که چون لطف بودن امامت به معنای دستگیری عملی مردم از طریق اِعمال حاکمیت است، در عصر غیبت معصوم نیز لازم است شخص منصوبی وجود داشته باشد تا وظیفه «تقریب الی الطاعة و تبعید عن المعصیة» و هدایت  عملی را از طریق ساختار حکومتی  به انجام رساند.

7. به عنوان نتیجه می توان گفت همان ملاکی که برای لزوم حکومت معصوم در عصر حضور وجود دارد برای فقیه نیز در عصر غیبت وجود دارد، ملاک  مشترک «سوق دادن مردم به سوی طاعت»، «بازداشتن از معاصی»، «دعوت به انصاف»، «خاتمه دادن به خصومتها» و مانند آن است.

8. شارع  که در زمان ظهور معصوم وظیفه جعل و اعلام حاکمیت را به عهده دارد در عصر غیبت نیز طابق النعل بالنعل چنین وظیفهای دارد.

9. از دیدگاه امام خمینی ره از آنجا که احکام الهی نسخ نمی شود و الی یوم الدین باقی است، بقای این احکام مقتضی آن است که حکومتی برپا شود تا وظیفه اقامه احکام و حدود الهی را عهده دار باشد؛ اجرای احکام الله جز با اقامه حکومت میسر نیست، از این رو معقول نیست خدای حکیم امر حکومت را در زمان غیبت معصوم مهمل گذاشته و تکلیف آن را معلوم نکرده باشد، نتیجه اینکه از دیدگاه ایشان باید شخصی به عنوان حاکم اسلامی وجود داشته باشد تا این احکام را پیاده و عملیاتی کند.

10. مفاد قاعده لطف تنها نصب و اعلام است و تحقق و اجرا را متضمن نیست؛ شارع حکیم، حاکم را نصب می کند و به مردم نیز اعلام می کند؛ اما پس از آن، این مردم هستند که باید انتخاب کنند، آیا به حاکمیت و  ولایت منصوب الهی گردن می نهند یا ولایت دیگری را می پذیرند.

 

تقریر جلسه چهل و نهم فقه سیاسی استاد ایزدهی در ادامه تقدیم می‌گردد.

عبارات عربی برگرفته از جزوه ولایت فقیه اثر استاد ایزدهی است.

عبارات درون پرانتز اضافات مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الصلاه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.

 

«قاعده لطف»؛ تبیین معنا و مفهوم

در جلسه پیش در این باره بحث شد که آیا گستره قاعده لطف، ولایت فقیه در عصر غیبت را نیز شامل است؟ باید توجه داشت که «لطف» به معنای «امتنان» و به آن معنایی که اکنون مصطلح می باشد نیست؛ برخی از قواعد، قواعد امتنانی است ولی مبتنی بر لطف نیست؛ مثل حدیث رفع که مبتنی بر امتنان است.

لطف در اینجا یعنی آنچه که مقتضای خداوندی خدای متعال است و انجام آن بر خداوند لازم بوده و با فقدان آن به خداوندی خدا خلل وارد می شود؛ به عبارت دیگر لطف به معنای الزامات خداوندی است، به عنوان یک مثال برای تقریب ذهنی بحث، در زمان ما فراهم کردن زمینه آموزش ابتدایی برای همه اطفال بر حکومت واجب است. بنا به قاعده لطف، فراهم کردن زمینه تحصیلات ابتدایی و حداقلی بر حکومت واجب است و حکومت وظیفه دارد مدارسی ایجاد کند و با استخدام معلمان به آموزش و باسواد کردن کودکان اقدام کند.

خلاصه اینکه قاعده لطف یک قاعده الزامی و مقتضای خداوندی خداست، بنا به این قاعده وجود هادی برای سعادت انسان لازم است. اگر از سوی خداوند یک امام برای هدایت معنوی مردم منصوب نشود مانند این است که یکی از اهداف حکومتی در جامعه تأمین فرهنگ و ادب و هنر باشد اما در عین حال به تاسیس مدارس و مراکز آموزشی اقدام نکند.

در واقع به کمال انسان رسیدن انسان مطابق لطف الهی است و الزامات رسیدن به این کمال نیز طبق همین قاعده بر عهده خداوند است و اینگونه نیست که بدون هیچ مقدمات و تمهیداتی انسان به کمال برسد؛ اگر قرار بر این باشد که آدمی در نتیجه اعمال خود به بهشت یا جهنم برود لازمه آن این است که پیشتر مقدمه آن فراهم شده باشد و به وسیله یک امام و هادی راه سعادت به بشر آموخته شود و به مسیر هدایت سوق داده شود.

یعنی قبل از آن «تقریب الی الطاعة و تبعید عن المعصیة» انجام شده باشد. لازمه ثواب و عقاب و لازمه هدایت (ارسال رسل و نصب امام هادی برای مردم) است. بنا به آنچه گفته شد عقل قطعی به قاعده لطف حکم می کند و وجود یک امام معصوم در جامعه به عنوان الگو لازم است

 

قاعده لطف در عصر غیبت

حال بحث در این است که در عصر غیبت وظیفه مردم  و نیز مقتضی قاعده لطف چیست؟ آیا برای تشخیص وظیفه فقط کافیست که به شنیدهها عمل شود؟ یا اینکه از سوی خدای متعال فردی برای سوق دادن مردم به سوی هدایت منصوب می شود تا بطور عملی مردم را در این راه ببرد.

هر چند ممکن است از سوی مردم به شخص منصوب الهی اقبالی نشود اما باید دانست که با نصب او از سوی خدای متعال حجت بر مردم تمام است. اتمام حجت بر مردم به معنای آن نیست که به تک تک مردم این امر ابلاغ شود، بلکه اعلان عمومی به نحوی که مردم مطلع شوند کفایت می کند.

البته کسی که نسبت به اوامر و هدایت الهی اطلاعی نداشته است و حقیقتاً حجت بر او تمام نشده است در پیشگاه الهی معذور است؛ در جوامع بشری قانونگذاران قانون را تصویب می کنند و این قانون برای اجرا ابلاغ می شود، پس از ابلاغ، این قانون برای همه لازم الاجراست و اگرچه ممکن است کسی به دلیل دور بودن از منابع خبری جامعه و زندگی در نقطهای به دور از مردم از آن قانون بی خبر باشد.

 

اشکال و جواب؛ عدم اختصاص «لطف» به عصر حضور

لایقال: إن مقتضی القاعدة یختصّ بالمعصوم لما فی الإمام من العصمة الموجبة لکونه(ع) هادیاً و مرشداً للّناس و المجتمع و لرفع الخطأ عنه فی تدبیر المجتمع و یختفی أمر العصمة علی الناس و لایعلمها إلّا الله و من ثمّ یجب علی الله إنتصابه علی المجتمع دون سائر الأفراد من الفقهاء إذ لایوجد فیهم أمر یختفی علی الناس و لایمکن فهمه و درکه.

 

(اشکال؛  آنچه امام را به عنوان هادی و مرشد الهی جامعه مطرح می کند عصمت امام است. از آنجا که عصمت امام بر مردم مخفی است و جز علّام الغیوب بر آن مطلع نیست، لازم است نصب و گزینش امام معصوم از سوی خدا باشد؛ حال آنکه احوال فقهاء بر مردم پوشیده نیست. بنابراین نمی توان امر فقیه را با امام معصوم قیاس کرد و همسنگ دانست.)

 

فإنّه یقال: إنّ قاعدة اللطف لابدّ بحیث یستفاد منه فی عصر الغیبة کما یستفاد منها فی عصر الحضور إذ لامعنی لتقیده بحضور المعصوم(ع) لأنّ زمان الحضور زمانٌ قلیلٌ بالنسبة إلی الغیبة و لاموجب لإختصاص الإستفادة عنها فی زمانٍ معیّن بل مقتضی القاعدة التعمیم لکلّ ما یمکن أن یکون لطفاً یلزم من الله فعله بل نطاق هذه القاعدة کما یعرف من کلمات المتکلّمین عامٌّ یوجب إستخدامها فی کلّ زمانٍ و لاسیما فی عصر الغیبة؛ کما یؤمی إلی هذا کلام نصیر الدین الطوسی عند البحث عن القاعدة.

«الإمام لطف و اللطف واجب أما الصغرى فمعلومة للعقلاء إذ العلم الضروری حاصل بأن العقلاء متى کان لهم رئیسٌ یمنعهم عن التغالب و التهاوش و یصدّهم عن المعاصی و یعدهم على فعل الطاعات و یبعثهم على التناصف و التعادل کانوا إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و هذا أمر ضروری لا یشکّ فیه العاقل و اما الکبری فقد تقدّم البیان فیه.»[1]

و أنت تعلم بأنّ أموراً ک «المنع عن التغالب و التهاوش و الصدّ عن المعاصی و سوقهم على فعل الطاعات و بعثهم على التناصف و التعادل و کونهم أقرب إلى الصلاح و أبعد من الفساد» غیر مختصٍّ بالمعصوم و غیر مقیدةٍ بزمانِ حضورِ المعصومِ.

(جواب؛ وجهی برای اختصاص قاعده لطف به زمان حضور معصوم وجود ندارد؛ چرا که اولاً زمان حضور نسبت به عصر غیبت بسیار محدود است و ثانیاً قاعده لطف هر فعلی را که بر وجه لطف انجام آن بر خدای متعال لازم است، شامل می شود. بنابراین همچنانکه متکلّمین نیز – بنا به آنچه از ظاهر کلامشان به دست می آید – قائل هستند، گستره قاعده لطف عمومیت دارد؛ به نحوی که شامل هر دوره زمانی می شود.

شیخ طوسی ره نیز در بحث از قاعده لطف می گوید: امام لطف است و لطف واجب است. لطف بودن امام به این خاطر است که هرگاه عقلاء پیشوایی داشته باشند که آنها را از درگیری با یکدیگر و از ارتکاب معاصی برحذر دارد و به طاعت خدا و تعادل و انصاف در رفتار سوق دهد و وادارد، به صلاح نزدیکتر و از فساد دورترند. این امر ضروری است که هیچ عاقلی در آن شک نمی کند.

در کلام شیخ طوسی به عنوان دلیل لطف بودن امام به «منع از درگیری و معاصی و سوق به طاعت و تعادل رفتاری» استدلال شده است؛ می دانیم که این امور اختصاص به زمان حضور معصوم ندارد.)

قاعده لطف اختصاص به نصب امام معصوم از سوی خدا برای هدایت مردم ندارد بلکه این قاعده موسّع است به گونهای که شامل عصر غیبت نیز می شود؛ همانگونه که عصر حضور معصوم را شامل است. مقید کردن قاعده لطف به زمان خاص مثل زمان معصوم معنا ندارد بلکه نطاق و گستره این قاعده آنچنانکه از کلام متکلمین دانسته می شود عمومیت دارد.

مرحوم شیخ طوسی می گوید: «الامامة لطف». سوال این است که چرا امامت لطف است؟ امامت آیا منحصر در کلام امام است و به تعبیر دیگر آیا تنها تبیین احکام است؟ یا اینکه امامت دین حداکثری است و «یصدّهم عن المعاصی»؛ یعنی امام بندگان را از معاصی باز می دارد و نه اینکه تنها احکام را تبیین کند؟

اگر امامت منحصر در تبیین احکام باشد، ناگزیر در چارچوب دین حداقلی تعریف خواهد شد؛ اما باید دانست که مراد شیخ از «لطف بودنِ» امامت تنها این نیست که امام باید وجود داشته باشد تا کلام پیامبر را تبیین کند بلکه  مراد شیخ از لطف بودن امامت معنای دوم آن یعنی «بازداشتن از معاصی» است که این معنا از لطف صبغه حکومتی دارد.

حال می گوییم نظیر آنچه شیخ طوسی برای امامت معصوم استدلال می کند در عصر غیبت در مورد ولایت فقیه نیز صادق است؛ به این معنا که اگر دلیل اقامه شده برای لزوم امامت، لطف بودن امامت است و لطف بودن امامت به این است که مردم الزاماً دارای حاکمیتی باشند که آنها را به سوی هدایت و بندگی بکشاند و به نحوعملی دستگیری و راهبری کند، چنین امری در مورد فقیه نیز ثابت است و فقیه نیز به همین دلیل وجود او و حکومت او لطف است.

همان ملاکی که برای لزوم حکومت معصوم در عصر حضور وجود دارد برای فقیه نیز در عصر غیبت وجود دارد و ملاک  مشترک همان سوق دادن مردم به سوی خیر و طاعت الهی، بازداشتن از معاصی، دعوت به انصاف، خاتمه دادن به خصومتها و مانند آن است.

خلاصه اینکه آنچه شیخ طوسی در مورد نقش امام در جامعه بیان می کند صبغه حکومتی دارد و وی در استدلال خود امام را به مثابه حاکم جامعه در نظر می گیرد و بنا به نظر ما نظیر همین نقشی را که وی برای امام حاکم بیان و استدلال می کند برای فقیه نیز می توان اثبات و استدلال کرد.

 

قاعده لطف از دیدگاه امام خمینی ره

مرحوم امام نیز در نظریه ولایت فقیه خود به قاعده لطف استناد می کند و می فرماید: «إنّ الأحکام الإلهیة سواءٌ الأحکام المربوطة بالمالیات أو السیاسیات أو الحقوق لم تنسخ بل تبقى‏ إلى‏ یوم القیامة و نفس بقاء تلک الأحکام یقضی بضرورة حکومةٍ و ولایةٍ تضمن حفظ سیادة القانون الإلهی و تتکفّل بإجرائه و لا یمکن إجراء أحکام اللَّه إلّا بها لئلّا یلزم الهرج و المرج. مع أنّ حفظ النظام من الواجبات الأکیدة و اختلال أمور المسلمین من الأمور المبغوضة و لایقام بذا و لایسدّ هذا إلّا بوالٍ و حکومةٍ.

مضافاً إلى‏ أنّ حفظ ثغور المسلمین من التهاجم و بلادهم من غلبة المعتدین واجبٌ عقلاً و شرعاً و لایمکن ذلک إلّا بتشکیل الحکومة و کلّ ذلک من أوضح ما یحتاج إلیه المسلمون و لایعقل ترک ذلک من الحکیم الصانع فما هو دلیل الإمامة بعینه دلیلٌ على‏ لزوم الحکومة بعد غیبة ولی الأمر عجّل اللَّه تعالى‏ فرجه الشریف و لاسیما مع هذه السنین المتمادیة و لعلّها تطول- و العیاذ باللَّه إلى‏ آلافٍ من السنین، و العلم عنده تعالى‏.

فهل یعقل من حکمة الباری الحکیم إهمال الأُمّة الإسلامیة و عدم تعیین تکلیف لهم أو یرضى الحکیم بالهرج و المرج و اختلال النظام و لا یأتی‏ بشرعٍ قاطعٍ للعذر لئلّا تکون للناس علیه حجّةٌ؟!»[2]

می فرماید خداوند احکام دینی همچون قصاص و حدود و جهاد و غیره را جعل فرموده است و نیاز به عملیاتی شدن آن در جامعه وجود دارد؛ چه در زمان معصوم و چه پس از آن. بنابراین باید شخصی به عنوان حاکم اسلامی وجود داشته باشد تا این احکام را پیاده و عملیاتی کند؛ لذا مقتضای لطف الهی این است که در عصر غیبت کسی را بگمارد که این امر را تصدی کند و به عهده بگیرد تا شرع مختل نشود، مردم هدایت داشته باشند، بعث الی الخیر وجود داشته باشد و غیره.

                                      

اشکال و جواب

اشکال؛ گفتیم قاعده لطف تخطی پذیر نیست چون یک قاعده عقلی و بر مبنای دلیل عقل است و دلیل عقلی ابهام و اجمال نداشته و امر آن دائر مدار بود و نبود است؛ بنابراین قاعده لطف یقیناً اعمال و اجرا می شود. استدلالی که مرحوم شیخ طوسی بیان کرده است منطبق بر قاعده لطف نیست چون ما می دانیم مدت مدیدی سپری شده است در حالیکه حاکمی وجود نداشته است؛ حال آنکه مقتضای قاعده لطف این است که جامعه بدون حاکم نباشد.

جواب؛ حاکم در هر دوره قطعاً وجود داشته است و وجود دارد؛ اما در برخی ادوار زمانی همچون زمان ائمه علیهمالسلام بخاطر موانع موجود امکان اعمال ولایت وجود نداشته است.

اشکال؛ آنچه از استدلال شیخ طوسی ره بدست می آید این است که حاکم می بایست بطور فعلی و عملیاتی احکام الهی را پیاده کند و «تقریب الی الطاعة و تبعید عن المعصیة» داشته نباشد نه اینکه تنها مبیّن احکام باشد؛ در زمان ائمه علیهمالسلام چنین امکانی بخاطر ظلم خلفای جور وجود نداشت و اگرچه آن حضرات حاکمان منصوب از سوی خدای متعال بودند ولی امکان پیاده سازی احکام الهی را در جامعه نداشتند.

بنابراین استدلال شیخ طوسی با حاکمیت الهی ائمه دین مناسبت ندارد یعنی از این استدلال وی نمی توان حاکم بودن ائمه علیهمالسلام را نتیجه گرفت.

جواب؛ باید دقت کرد که مفاد قاعده لطف تنها نصب و اعلام است و تحقق و اجرا نیست؛ به این معنا که شارع حاکم را نصب می کند و به او مشروعیت الهی می بخشد و این نصب را به مردم اعلام هم می کند، اما شارع وظیفه اجرا و تحقق خارجی حاکمیت الهی را بر عهده ندارد بلکه برای مردم اختیار قائل شده است و به آنان امکان انتخاب داده شده است. به خاطر همین اختیار مردم است که ما می بینیم از دویست و پنجاه سال دوره معصومین تنها در ضمن پانزده سال آن ولایت و حاکمیت امام معصوم محقق شده است.

اشکال؛ پس با این توصیف بیان قاعده لطف در اینجا چه فایده ای دارد و تعبیری دیگر با بیان قاعده لطف به دنبال چه چیزی هستیم؟

جواب؛ غرض این است که ثابت کنیم بر خدا لازم است کسی را برای انتصاب و تصدی امر حکومت جعل کند و این جعل را به دیگران نیز خبر دهد. شارع  که در زمان ظهور معصوم وظیفه جعل و اعلام حاکمیت را به عهده دارد در عصر غیبت نیز طابق النعل بالنعل چنین وظیفهای دارد.

نتیجه

فقیه اعلم و انسب در عصر غیبت، منصوب از سوی خدای متعال است.223/907/م

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
تقریر: جلال الدین زنگنه

 


[1] نصیر الدین الطوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، صفحه 363

[2] الإمام الخمینی، کتاب البیع، جلد ‏2، صفحه 619

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶