vasael.ir

کد خبر: ۳۶۱۰
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۳ - 04 November 2016
با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ورعی؛

نشست علمی مبانی فقهی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی برگزار شد

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل- حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد ورعی در نشست علمی مبانی فقهی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره، به چهار مبنای فقهی انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام ره اشاره کرد و به اقتضائات و شرایط متفاوت هر یکی از این مبانی با یکدیگر پرداخت.

 

به گزارش خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، از سلسلسه نشستهای گوهر معرفت(سیره علوی)، نشست علمی مبانی فقهی انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام خمینی ره با سخنرانی حجت الاسلام والمسلین سیدجواد ورعی از اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد.

در ابتدای این نشست حجت الاسلام و المسلمین سیدجواد ورعی گفت: امام به عنوان یک فقیه و مرجع تقلید، وارد میدان مبارزه با رژیم پهلوی شدند و وقتی یک رهبر دینی و مرجع تقلید وارد میدان مبارزه با رژیم استبدادی میشود، طبیعتا باید برای شروع و ادامه مبارزه مجوز شرعی برای خودش، پیروان و در پیشگاه الهی داشته باشد؛ چراکه در راه این مبارزه، اتفاقات فراوانی می افتد و خطرات جانی و مالی برای رهبر مبارزه و پیروان وی وجود دارد.

حجت الاسلام ورعی افزود: به نظر می رسد درباره مبانی فقهی انقلاب اسلامی، نیاز به تحقیقات بیشتری وجود دارد و کمتر به این مسئله پرداخته شده است. البته پژوهشی در جامعه المصطفی پیرامون مبانی فقهی انقلاب اسلامی انجام شده که تبدیل به کتاب شده و متاسفانه کار در خور دیگری انجام نشده است. این در حالی است که لازم دلایل شروع انقلاب اسلامی و علت به جان خریدن خطرات جانی و مالی آن توسط امام تبیین گردد؛ بخصوص آنکه امروزه از این پرسش ها کم و بیش مطرح می شود.

حجت الاسلام ورعی با توصیف امام به عنوان شخصیتی تکلیف گرا خاطرنشان ساخت: این امر زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که امام شخصیتی تکلیفگرا بود که خود را موظف به تکلیف میدانست و نتیجه را خارج از اختیار انسان می دانست و لذا با توجه به این ویژگی حتما امام برای شروع و تداوم انقلاب، دلایل فقهی داشته است که خوب است درباره این مبانی صحبت شود.

وی افزود: البته تکلیف گرا بودن امام، بدان معنا نبود که امام به ثمربخش بودن یا غیرثمربخش بودن اقدام خود فکر نکند؛ چرا که این امری منطقی و عقلانی نیست؛ بلکه بدین معنا است که در درجه اول، باید به تکلیف شرعی و دینی خودمان عمل کنیم و نباید به قضاوت آیندگان و دیگران درباره اقدام مان بیاندیشیم. بنابراین اینکه آیا این اقدام درزمان حیات ما منجر به نتیجه می‌شود و یا خیر؟ مکلف موظف به اندیشیدن پیرامون آن نیست و چه بسا اقدامی برای نسل‌های آینده فایده داشته باشد.

حجت الاسلام ورعی در ادامه گفت: مبانی متعددی می توان برای انقلاب اسلامی از دیدگاه برشمرد که زمان این جلسه برای پرداختن به آن کفایت نمی کند و لذا من بر یک مبنای فقهی تاکید می‌کنم که از اهمیت بیشتری برخوردار است و مبانی دیگر را صرفا به ذکر عنوان آن بسنده می‌کنیم.

حجت الاسلام ورعی تکلیف مبارزه با ظلم را اولین مبنای مبارزاتی امام برشمرد و گفت: ما به عنوان مسلمان وظیفه داریم که دربرابر ظلم، سکوت نکنیم؛ یعنی نه تنها ظلم کردن قبیح و حرام است، بلکه زیر بار ظلم رفتن نیز حرام و قبیح است. چنانکه این مسئله در حدیثی از رسول الله آمده است که امام حسین نیز در نامه خود به کوفیان آن را نقل می کند که «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛  کسى که سلطان جائری را که حرام خدا را حلال بداند، عهد و پیمان خدا را بشکند، مخالف سنت رسول اللَّه باشد، در میان مردم با گناه و عدوان رفتار نماید، سپس قول و رفتار خود را تغییر ندهد خدا حق دارد که وى را هم، در جایگاهى نظیر جایگاه او داخل کند» که این مسئله نشان می‌دهد که در فرهنگ اسلام، ظلم پذیری به اندازه ظلم ستیزی قبیح است؛ چرا که مظلوم به ظالم اجازه می‌دهد که ظلمش را استمرار می بخشد.

حجت الاسلام ورعی با اشاره به جمله ای از امام مبنی « ملت اسلامی پیرو مکتبی است که برنامه آن مکتب در دو کلمه خلاصه می شود: لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ‌؛ ظلم نکنید و زیر بار ظلم دیگران هم نروید»، تصریح کرد: کسی تردید ندارد که رژیم پهلوی، بر اساس ظلم استوار بوده است و لذا مقاومت در برابر آن لازم بوده است؛ چرا مقاومت در برابر ظلم امری بدیهی و مشترک بین ادیان مختلف، است.

حجت الاسلام ورعی دومین مبنای دوم که شواهد فراوانی از گفتار امام بر آن وجود دارد را نفی سلطه بیگانگان دانست و گفت: در فقه قاعده نفی سبیل وجود دارد که در سراسر فقه از آن استفاده می شود و از آیات و روایات این قاعده استخراج شده است. طبق این قاعده هیچ مسلمانی حق ندارد که سلطه بیگانگان را بپذیرد که در آیه « وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» سوره نساء این قاعده مورد توجه خداوند متعال است..

این استاد حوزه افزود: «لن یجعل» در آیه به معنای دوام عدم سلطه بیگانگان بر مسلمانان است که قرائن آیه نشان می دهد که هیچ راهی برای این سلطه در هیچ شانی از شئون جامعه وجود ندارد.

حجت الاسلام ورعی با بیان اینکه امام نیز پیرامون این آیه به تفصیل بحث کرده و آن را مورد توجه قرار داده است، تصریح کرد: یکی از مسائلی که باعث شعله ور شدن انقلاب اسلامی شد، مسئله سلطه ور شدن جوامع غربی بر جامعه اسلامی ایران بود که یک نمونه آن لایحه کاپیتولاسیون بود و لذا امام نیز به محض اطلاع از آن مصونیت قضائی اتباع آمریکائی، به شدت علیه این لایحه و شخص شاه موضع  گیری کرد و منجر به تبعید ایشان شد که این تبعید نشان داد که رژیم شاه به شدت به سلطه بیگانگان وابسته بوده است.

حجت الاسلام ورعی خاطرنشان ساخت: ما حق نداریم که سلطه بیگانگان را بر خود بپذیریم، بلکه باید اعتراض و مبارزه کنیم که این هم یکی از مبانی انقلاب اسلامی ایران بود و لذا استقلال تبدیل به یکی از شعارها و آرمانهای اصلی ما در انقلاب، شد و انصافا پیرامون عملکرد انقلاب هر ایرادی وجود داشته باشد، اما بی تردید  با انقلاب، ما به استقلال سیاسی دست پیدا کردیم و اکنون هیچ کشوری نمیتواند در امور داخلی ما دخالت کند.

حجت الاسلام ورعی مبنای سوم از مبانی فقهی انقلاب اسلامی را مبارزه با بدعت دانست و گفت: در فرهنگ اسلامی نیز نسبت به مبارزه با بدعت حساسیت وجود داشته است و لذا احادیث متعددی داریم که نباید در مقابل بدعت، سکوت کرد.

وی افزود: این مسئله به قدری اهمیت دارد که برخلاف امر به معروف و نهی از منکر، به هیچ شرطی مشروط نیست و به صورت مطلق باید در مقابل آن ایستاد. چرا که اگر باب بدعت در دین گذاشته شود، چیزی از دین باقی نمی ماند و در واقع اگر ائمه(ع) در طول تاریخ نسبت به بدعت در دین حساسیت نشان نمی دادند، معلوم نبود که اکنون چیزی از دین باقی مانده باشد.

حجت الاسلام ورعی با اشاره به تحریف و بدعت هفتاد ساله حکومت بنی امیه در دین گفت: تحریف و بدعت از برنامه های اصلی این حکومت بود و لذا افراد مختلفی برای جعل حدیث استخدام میشدند. وقتی حکومتی هفتاد سال بدعت گذاری کند، طبیعتا نسل های آینده با دین شفاف و زلال روبرو نخواهند شد. چنانکه این حکومت شخصیت والای امام علی(ع) را به عنوان کسی که از دین خارج شده و در دین بدعت گذاشته است، هفتاد سال بر بالای منابر لعن کردند و همین امر باعث شد که مردم شام هنگام شهادت امیرالمومنین، از مسجد رفتن حضرت علی تعجب می کنند؛ چرا که اطلاع و شناختی از علی نداشتند و تنها او را داماد پیامبر(ص) می‌دانستند.

حجت الاسلام ورعی افزود: در مقابل این بدعتها، اگر ائمه در دوران بنی امیه و بنی عباس با تمام مشغله ها و گرفتاری‌ها، مبارزه با بدعت و ترویج آموزه های صحیح دینی را وظیفه و دغدغه خودشان نمی دانستند، چیزی از دین برای ما باقی نمی‌ماند. چنانکه اگر حضرت امام حسین(ع) اهل بیت خود را با خود به عنوان راویان صادق این حادثه عظیم به کربلا نبرده بود تا اصل واقعیت را برای تاریخ و نسل های بعد به یادگار بگذارند، نهضت امام حسین را تحریف می‌کردند و او را به عنوان کسی که بر دین خارج شده است، معرفی می‌کردند.

حجت الاسلام ورعی با اشاره به نقش علما در مبارزه با بدعتها گفت: مبارزه با بدعت‌ها تکلیفی است که بیش از آنکه بر دوش عموم مردم باشد، بر عهده علما است؛ چرا که قدرت تشخیص اینکه آیا این مسئله بدعت است و یا جزو آموزه‌های دینی است، در توان عموم مردم نیست و از عهده علما برمی‌آید.

وی خاطر نشان ساخت: امام نیز به عنوان یک مرجع تقلید و عالم دینی، یکی از وظایف خود را مبارزه با بدعت می دانست و لذا در بخش امر به معروف و نهی از منکر تحریر الوسیله، می‌فرماید که مبارزه با بدعت ولو اینکه نتیجه‌ای نداشته باشد، تکلیف علما است تا مردم متوجه شوند که علما در برابر بدعت سکوت نکردند که نفس این کار باعث می‌شود آن بدعت در دین شیوع پیدا نکند. لذا حتی اگر مخالفت علماء با این بدعت نتیجه و اثری نداشته باشد، باز تکلیف از علماء ساقط نمی‌شود.

حجت الاسلام ورعی، امر به معروف و نهی از منکر را مبنای چهارم انقلاب اسلامی برشمرد و گفت: همگی کم و بیش با اهمیت این مسئله آشنا هستیم و  صرفا به مسلمانان اختصاص ندارد و در سایر ادیان نیز وجود داشته است. چنانکه آیات متعددی وجود امر به معروف و نهی از منکر در ادیان گذشته را تائید می‌کند و حتی علمای نصارای و یهود به دلیل سکوت در برابر انجام منکرات و ترک معروف، سرزنش شدند.

حجت الاسلام ورعی افزود: شناخت امر به معروف و نهی از منکر، احتمال تاثیرگذاری، اصرار بر ترک واجبات و انجام محرمات و فقدان ضرر یا مفسده در صورت انجام امر به معروف و نهی از منکر، چهار شرط انجام این فریضه می باشد؛ لذا اگر ما معروف و منکر را به درستی نمی شناسیم؛ یا فرد بر انجام منکر و یا ترک معروف اصرار ندارد و صرفا یک لغزشی بوده که از شخص سر زده و یا در صورت امر به معروف و نهی از منکر، ضرر و مفسده ای متوجه شخص می‌شود، وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط می گردد. این در حالی است که خوارج برخلاف شیعه، تاثیرگذاری و احتمال ضرر و مفسده را از شرایط آن نمی‌دانند.

وی با بیان اینکه امام به شرط اول، یعنی آشنایی با معروف و منکرات، اهتمام زیادی داشته است، گفت: امام جامعه اسلامی را متوجه معنای جامع معروف و منکر کرد که صرفا جامعه اسلامی به معروف و منکراتی کوچک خلاصه نشود. امام سعی داشت که فکر متدینین را نسبت به معروف و منکر، توسعه دهد و جنایات رژیم پهلوی را به عنوان منکر بزرگ برجسته نماید. این در حالی بود که در آن زمان جامعه اسلامی صرفا نسبت به برخی منکرات کوچک، حساسیت داشت و امام تلاش کرد نسبت به منکرات بزرگ ایجاد حساسیت کند. چنانکه اکنون نیز قشر مذهبی باید نسبت به منکرات بزرگ همچون رباخواری حساسیت داشته باشد که در قرآن از آن به عنوان حرب و جنگ با خدا توصیف شده و صرفا حساسیت ما به منکرات کوچک محدود نشود.

حجت الاسلام ورعی افزود: امام علاوه بر توسعه منکرات و ایجاد حساسیت مردم نسبت به منکرات بزرگ تر، در مفهوم احتمال تاثیر در این فریضه را، نیز توسعه دادند که احتمال تاثیر در امر به معروف و نهی از منکر فقط بدین معنا نیست که بلافاصله آن کار را ترک کند، بلکه صرف ایجاد تردید، نوعی تاثیرگذاری می باشد و ممکن است شخص خطاکار، با امر به معروف و نهی از منکر شخص دومی، آن منکر را ترک کند.

حجت الاسلام ورعی با بیان اینکه گاهی برای رفع تکلیف شرط احتمال تاثیر را بهانه می‌کنیم، گفت: امام در مبارزه با رژیم پهلوی روی این منطق خیلی تاکید داشتند و برای احتمال تاثیر می گفتند ما باید با منکرات رژیم مبارزه کنیم ولو اینکه در نسل ما اتفاقی نیفتد و نسل بعد از ما تاثیر آن را ببیند.

وی با اشاره به تلقی مختلف امام پیرامون احتمال تاثیر، به داستان مباحثه امام با آیت الله حکیم در نجف اشاره کرد و گفت: امام به آیت الله حکیم گفت من در زمان مرحوم بروجردی عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره، حمل به صحت می کردم و می‌گفتم مطالب را به ایشان نمی‌رسانند. نسبت به جنابعالی هم این طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی رسانند و الا شما هم ساکت نمی‌ماندید. لذا اگر شما تشریف ببرید ایران طبیعتاً مطلع می شوید از اوضاع ایران و مسائلی که می گذرد. آقای حکیم می‌گوید چه می شود که؟ چه اثری دارد؟ حضرت امام در جواب می فرماید: قطعاً اثر دارد. ما با همین قیام، تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم. چطور اثر ندارد ؟ اگر علما اتحاد داشته باشند، قطعاً موثر است ... ما اثراتش را در این مدت دیده ایم. خیلی از کارهایی را که دولت و رژیم بر خلاف اسلام می خواسته بکند، وقتی که علما اعتراض و مخالفت کرده‌اند و مردم هم حمایت کرده‌اند، این کارها را متوقف کرده است و روند و سرعتش کند شده. این خودش اثر است. آقای حکیم می گویند اگر احتمال عقلایی نیز داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود، خوب است. حضرت امام پاسخ می دهند منظور ما اقدام عاقلانه است و اقدام غیر عاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصودم اقدام علما و عقلای ملت است .آقای حکیم می‌گویند اگر اقدام حاد کنیم، مردم از ما تبعیت نمی‌کنند. مردم دروغ می گویند. آنها پی شهوتند. برای دین سینه چاک نمی‌کنند. حضرت امام می فرمایند: چطور مردم دروغ می‌گویند؟ این مردم که جان دادند، زجر دیدند، حبس کشیدند، تبعید شدند، اموالشان به غارت رفت. چطور مردم بقال و عطار سر محل که سینه جلو گلوله دادند، دروغ می‌گویند؟ آقای حکیم مجددا میگویند: تبعیت نمی کنند. مرید شهوات و اغراض دنیوی هستند. اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد، سروصدایی بشود، مردم به ما ناسزا می‌گویند و سر و صدا راه می‌اندازند. باعث می‌شود که مردم از اسلام و دین و روحانیت زده می‌شوند که حضرت امام در جواب می‌گویند: اتفاقاً درست به عکس است. مردم در 15 خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند. ما که قیام کردیم، از احدی جز احترام و سلام و دست بوسی ندیدم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بی ارادتی مردم واقع شد. بر اثر مخالفت و مبارزه علما و روحانیون ما احساس می‌کنیم که مردم بیش از گذشته به ما احترام می گذارند و اظهار علاقه و محبت می‌کنند. امام در ادامه با اشاره به داستان تبعید خود به ترکیه می‌گوید: در تبعید ترکیه به یکی از دهات ترکیه رفتم. اهالی آن ده گفتند: وقتی آتاترک مشغول عملیات ضد دینی خود شد، علمای ترکیه جمع شدند و به اتفاق علیه تصمیمات وی اقدام کردند. آتاترک ده را محاصره و چهل نفر از علمای ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم. پیش خود فکر کردم که اینها اهل سنت هستند و آن روحیات و مسائل ارزشی که شیعه دارند، آنها ندارند؛ ولی وقتی خطر را به دین اسلام نزدیک می‌بینند، چهل نفر کشته می‌دهند. ولی علمای شیعه در این خطر عظیمی که بر دیانت‌مان وارد آمده، خون از دماغمان نیامد؛ نه از دماغ من و نه شما و نه دیگری. واقعاً جای خجالت است .

 آقای حکیم به دنبال خاطره امام میگوید: چه فایده ای دارد؟ بایستی احتمال اثر بدهیم. کشته شدن چه اثر دارد؟ فرض کنید آمدند و مبارزه کردند و منجر شد به یک چنین حوادثی، خشونت و خونی هم از دماغ کسی آمد. چه اثری دارد؟ که امام پاسخ می‌دهد: عملیات ضد دینی دو جور است :یکی مثل رضا خان بی دینی می‌کرد و می‌گفت: من می‌کنم و نسبت به شرع نمی‌دهم. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهی از منکر بود؛ ولی شاه فعلی هر عملی ضد قرآن و مذهب می کند و می‌گوید: «از دین است و نظر قرآن چنین است من از قرآن کریم می گویم». این بدعت عظیم که به اساس دیانت لطمه وارد می کند. قابل تحمل نیست. باید جانبازی کرد. بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتی دین مورد حمله واقع شد، عده ای از علمای شیعه قیام کردند و دسته ای از آنها کشته شدند. در ادامه آقای حکیم می فرماید: تاریخ چه فایده ای دارد؟ باید اثر داشته باشد  و چرا امام حسن(ع) قیام نکرد؟ که حضرت امام می فرماید: چطور فایده ندارد ؟ مگر قیام حسین بن علی(ع) به تاریخ خدمت موثری نکرد ؟ اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت ، قیام می‌کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شده‏اند. لذا فتح نکرد؛ اما شما در تمام ممالک اسلامی مقلّد و مرید دارید. آقای حکیم با این بیان امام، می‌گویند: من که نمی‌بینم کسی را داشته باشم که اگر اقدامی کردیم، تبعیت نمایند که امام پاسخ می دهند: شما اقدام و قیام کنید. من اولین کسی خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد و دنبال شما حرکت می کنم و شما مطمئن باشید که مردم حمایت می کنند. بعد از این مباحثه، مرحوم آیت الله حکیم لبخندی زده و سکوت کردند.

حجت الاسلام ورعی خاطرنشان ساخت: بنابراین تلقی دو مرجع از احتمال تاثیر، متفاوت بود و لذا امام معتقد بود که علماء باید قیام کنند ولو اینکه احتمال تاثیر آنی و فوری ندهند.

حجت الاسلام ورعی افزود: نکته سوم امام در باب امر به معروف و نهی از منکر پیرامون ضرر و مفسده است که تبدیل به بهانه ای برای بعضی افراد برای ترک این فریضه شده است. امام معتقد بود که ما باید ملاحظه آن معروف و منکر را بکنیم؛ یعنی گاهی آن مسئله آنقدر مهم است که باید از جان و مال و آبرو بگذریم و ترک آن توجیه شرعی ندارد. امام می فرمایند: «لو کان المعروف و المنکر من الامور التی یهتمّ به الشارع الاقدس، کحفظ نفوس قبیله من المسلمین، و هتک نوامیسهم، او محو آثار الاسلام و محو حجّته، بما یوجب ضلاله المسلمین، او امحاء بعض شعائر الاسلام، کبیت‌الله الحرام بحیث یُمحى آثاره و محلّه، و امثال ذلک، لا بدّ من ملاحظه الاهمیّه، و لا یکون مطلق الضرر- و لو النفسی- او الحرج موجباً لرفع التکلیف؛ یعنی معروف و منکر اگر از اموری باشد که شارع به آن اهتمام دارد، مثل حفظ نفوس مسلمین، محو آثار و شعائر اسلام ، گمرهی مردم و هتک نوامیس مردم، که شارع مقدس راضی به انجام آن نیست، باید اهمیت آن را در نظر گرفت؛ وگرنه مطلق و صرف ضرر ولو ضرر جانی دلیلی بر سکوت نمی باشد. مگر اینکه بهای امر به معروف و نهی از منکر خیلی سنگین باشد که ارزش نداشته باشد.

حجت الاسلام ورعی با اشاره به مراتب امر به معروف و نهی از منکر در شرع که با تذکر زبانی باید شروع شود و حتی در جامعه اسلامی برخی از مراتب آن که به الزام منتهی می شود، شان حکومت می باشد، گفت: امام نیز چون انقلاب را مبتنی بر امر به معروف و نهی از منکر می داسنتند، دقیقا این مراتب را رعایت میکردند. چنانکه سیدحمید روحانی میگوید من در کتاب نهضت امام خمینی(ره)، تعبیر محترمانه امام نسبت به شاه مبنی بر «فرموده اعلی حضرت» را حذف کردم و وقتی با امام ملاقات کردم، ایشان ضمن توصیه مبنی بر امانت‌داری در تاریخ نویسی، فرمودند: باید توجه کنی که وظیفه دینی ما اقتضاء میکند که در قدم اول با زبان ملایم و پند و اندرز با افراد مواجه شویم، خواه شاه باشد یا شبان. وظیفه علماء در قدم اول ارشاد است و در انجام این وظیفه نباید میان انسانها از نظر موقعیت و مقام و منصب فرق گذاشت. چرا که وظیفه علماء همان وظیفه انبیاء است تا دست مردم را بگیرند و آنها را از لجن زار نجات دهند و لذا هدف اول حضرت موسی(ع) نجات فرعون است و در این هدف مقدس تفاوتی میان فرعون و دیگران نیست.

حجت الاسلام ورعی تصریح کرد: بنابراین امام نیز، مبارزه را از تذکر لسانی شروع کردند و از ابتدا شاه را فاسد و مستبد خطاب نکردند و در واقع اگر شاه به ارشادات امام و علماء توجه می‌کرد، معلوم نبود امام این راه را ادامه بدهد و منجر به اسقاط شاه و تاسیس نظام اسلامی شود، اما امام با مایوس شدن و انجام جنایات مختلف، قدم به قدم جلو آمده و لبه تیز مبارزات خود را متوجه رژیم شاه کردند.

وی به مراحل امر به معروف و نهی از منکر دوران مبارزاتی امام اشاره کرد و گفت: این مراحل در زندگی امام ابتدا با ارسال نامه های غیرعلنی شروع شد که با انتقاد از دولت علم و شکایت پیش شاه بردن در سال 41 همراه بود، اما در مرحله بعدی که دولت علم اعتنایی نکرد، امام تهدید کرد که نامه سرگشاده می‌نویسد. درمرحله بعدی، وقتی امام دید شاه راس فساد است و به ارشادات توجهی نمی‌کند و حتی در قم به علماء و مراجع اهانت کرد، لبه تیز حملات را متوجه شاه کرد و دستگاه حاکم را به دستگاه جبار توصیف و آن را با حکومت بنی امیه مقایسه کرد. در مراحل بعدی و هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون، اعلام کرد که این دولت و مجلس، مشروعیت ندارند و فرمود حتی اگر اینها نمایندگان واقعی مردم هم بودند، من آنها را خلع کرد و در مرحله بعد، نهی از منکر وی، متمرکز بر مبارزه با رژیم سلطنتی شدند که منجر به تبعید آنها شد. در سال 48 نهایتا به فکر ساقط کردن حکومت سلطنتی افتاد و بعدها به دنبال بیدار کردن و به میدان کشاندن مردم به صحنه بود و لذا اصلا به سراغ مبارزه مسلحانه نرفتند. در سال 56 نیز با به صحنه آمدن مردم، توصیه‌های امام مبنی بر ترک پادگانها، ندادن مالیات، اعتصاب و اعتراضات مدنی، تظاهرات، بود.

حجت السلام ورعی در پایان به تفاوت مبنای امر به معروف و نهی از منکر با بحث مبارزه با بدعت پرداخت و گفت: در حالی که در امر به معروف و نهی از منکر رعایت مراتب لازم و احتمال تاثیر است، اما در بدعت چون سکوت کردن در برابر بدعت ولو با توجیه عدم تاثیر، باعث انحراف و نابودی دین می‌شود، در هر صورت واجب است.

200/822/جم

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶