vasael.ir

کد خبر: ۳۵۶۱
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۶ - 07 November 2016
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 4

ولایت در تمامی مباحث فقهی به معنای سرپرستی آمده است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله مقتدایی با اشاره به معنای ولایت در کتب لغوی گفت: ولایت از نظر لغت به معنی سرپرستی و استیلا و تکفل امر دیگران است که در قرآن، روایات و کتب فقهی نیز به این معنی استعمال شده است و شاید در کتب فقهی جائی پیدا نکنیم که ولایت به معنای محبت استعمال شده باشد.

به گزارش خبرنگار سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در درس خارج ولایت فقیه که روز چهارشنبه مورخه 17 شهریورماه سال 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد به اقسام ولایت اشاره کرد و گفت: ولایت به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم می گردد که در ولایت تکوینی انسان در امور شخصی، موجودات خارجی و در اعضاء و جوارح و حتی بر قوای باطنی مثل درک و شهوت نیز می‌تواند با اذن خداوند تصرف داشته باشد و خداوند می‌تواند آن را از انسان سلب نماید.

وی در ادامه در تبیین ولایت تشریعی گفت: این نوع ولایت در قانون‌گذاری و تغییر برخی از آنچه قرار است باشد یا قرار است نباشد حاصل می شود که ائمه علیهم السلام و حتی مومنین این ولایت را داشتند و معجزات انبیاء از همین قبیل است و این مورد نیز به اذن خداوند است.

 

تقریر کامل بحث آیت الله مقتدایی به شرح ذیل می باشد:

خلاصه ای از مباحث گذشته

مرحوم شاهآبادی در استدلال بر کلام خود فرمودهاند: به قرینه سیاق کلمه «ولایت» باید به فتح باشد زیرا چهار مورد دیگر در روایات از فروع دین است ولی حکومت و سرپرستی از اصول دین است پس کلمه «ولایت» در این روایت از باب سیاق که در فروع دین است باید به فتح «واو» باشد تا با فروع دین سازگار باشد. پس تناسب سیاق دلیلی بر این مدعاست.

در جواب می‌گوییم تناسب درست است یعنی مقتضای سیاق این است که باید به فتح باشد درست است ولی علیرغم همین تناسب و اقتضای سیاق؛ در روایات متعدد قرائنی وجود دارد که مراد سرپرستی و زعامت امر است.

پس این که ایشان به سیاق کلام استدلال می کند با توجه به قرائنی که ذکر کردیم درست نیست بلکه مقصود همان چیزی است که ما ذکر کردیم.

 

بیان روایتی اخلاقی

برای بحث امروز یک روایتی است که به نظر می‌رسد روایت مفیدی است می‌خوانیم، در ضمن حدیثی از امام چهارم خطاب به زهری که با افراد چگونه برخورد نمایید مسلمان باشد یا غیر مسلمان می‌فرماید:

«یَا زُهْرِیُّ أَمَا عَلَیْکَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِینَ مِنْکَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَیْتِکَ» احتجاج طبرسی ج 2

با هر مسلمانی آشناست یا غریبه است چه مانعی دارد که او را به منزل یکی از اهل بیت خودتان حساب کنید.

«فَتَجْعَلَ کَبِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِکَ وَ تَجْعَلَ صَغِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِکَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَکَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِیکَ؟ فَأَیَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَیُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَیْهِ وَ أَیُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِکَ سِتْرَهُ؟

 که سه حالت دارد که یا آن شخص بزرگتر از شماست او را به منزله پدر فرض کنید و اگر کوچکتر است مثل فرزند خودتان با او برخورد کنید و اگر هم سن شماست فرض کنید برادر شماست در این صورت به کدامیک از این سه گروه آمادگی دارید ظلم کنید؟ و حرفی علیه او بزنید و هتاکی بکنید.

وَ إِنْ عَرَضَ لَکَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَکَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ کَانَ أَکْبَرَ مِنْکَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِی بِالْإِیمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ إِنْ کَانَ أَصْغَرَ مِنْکَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ إِنْ کَانَ تِرْبَکَ فَقُلْ أَنَا عَلَى یَقِینٍ مِنْ ذَنْبِی وَ فِی شَکٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِی أَدَعُ یَقِینِی لِشَکِّی

و اگر شیطان (که خدا لعنتش کند) وسوسه کرد که شما بالاترید در این صورت در جواب شیطان به خودت بگو اگر آن شخص از تو بزرگتر بود این آقا در ایمان سابق از من است و بیش از من عمل صالح دارد پس از من بهتر است و عبادات بیشتری انجام داده است و اگر کوچکتر بود بگو من در معاصی و گناهان از او سابق هستم پس او از من بهتر است. و اگر هم سن شماست بگو من یقین دارم که گناهانی انجام داده‌ام اما نسبت به او شک دارم که گناهی انجام داده باشد پس چرا یقینم را رها کنم و به دنبال شک بروم؟ پس در هر سه صورت او افضل از من خواهد بود.

امام(ع) در ادامه طی دستور دیگری به صورت هشدار در ذیل می‌فرماید: 

وَ إِنْ رَأَیْتَ الْمُسْلِمِینَ یُعَظِّمُونَکَ وَ یُوَقِّرُونَکَ وَ یُبَجِّلُونَکَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَیْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ

اگر دیدی که وقتی به مسلمانان می‌رسی به تو احترام و تکریم می‌کنند خیلی خودت را نگیر و مغرور نشو بلکه با خودت بگو چه مردم خوبی هستند و فضیلتی دارند یعنی خوبی را از خودت ندان بلکه فضل را از مردم بدان و اگر دیدی که اذیت و آزار می‌کنند بگو به علت گناهانی است که من انجام می‌دهم شاید اینها فهمیدند من معصیت کارم لذا به من بی احترامی می‌کنند.

مرحوم آیة‌الله سید احمد خوانساری مردی عالم و زاهد بود، یکی از آقایان تهران در زمان حیات مرحوم آیة‌الله خوانساری برای ما در یک جلسه‌ای نقل کرد ایشان خانمی در منزل دارد که آقا سید احمد را خیلی اذیت می‌کند حتی گاهی فحاشی می‌کند وقتی غذا درست می‌کند بدترین قسمت و یا قسمت نامرغوب را برای ایشان حاضر می‌کند، مثلا آبگوشت درست می‌کند گوشت‌ها را خودش می‌خورد و آب را برای آقا می‌برد. آن آقای تهرانی گفت بالاخره ما یک بار تذکر دادیم که او را طلاق بده آقا سید فرمودند وجود ایشان در منزل برای من لازم است زیرا می‌آیم در بین مردم و مردم به من احترام می‌کنند و حالت غروری به من دست می‌دهد وقتی به منزل که می‌آیم با تحقیرها و فحاشی‌های زنم مواجه می‌شوم و یک مقداری آن حالت غرور از من بیرون می‌رود و لذا قبول نکردند که او را طلاق دهند.

این رفتار مرحوم آیة‌الله خوانساری مصداق همان کلام امام(ع) است که فرمود دیدی مردم از تو تجلیل کردند گرفتار غرور نشوی که من چقدر خوبم بلکه بر این باور باش که این مردم انسان‌های خوبی هستند و اگر آزار دیدی بر این باور باش که شاید آگاهی بر گناهت پیدا کردند و بی احترامی می‌کنند امام در ادامه می‌فرمایند:

«فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَیْکَ عَیْشَکَ وَ کَثُرَ أَصْدِقَاؤُک وَ فَرِحْتَ بِمَا یَکُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا یَکُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ»

اگر چنین کردی زندگی‌ات آرام می‌شود و رفقا و دوستانت زیاد می‌شوند و دشمنانت کم می‌شود و آنها هم به شما نیکی می‌کنند و اگر کسی هم باز بدی کرد باز ناراحت نشو. این دستورالعمل معاشرت با دیگران است که می‌تواند به صورت منشوری ارزشمند مورد عمل قرار گیرد.

 

بحث فقهی

معنای ولایت

بحث در معنای ولایت بود از نظر لغت گفتیم یعنی سرپرستی و استیلا و تکفل امر دیگران است و در قرآن هم آمده و در روایات هم نوعا به این معنی استعمال شده و در کتب فقهی هم به این معنی استعمال شده و شاید در کتب فقهی جائی پیدا نکنیم که ولایت به معنای محبت استعمال شده باشد.

در کتاب القضاء وقتی می‌گوید قاضی می‌تواند ولایت داشته باشد و در اجرای حدود که می‌گویند قاضی ولایت دارد یا قاضی ولایت بر طلاق «مرأة غائب عنها زوجها» دارد و امثال این موارد وقتی فقهاء بحث کردند برداشت «سرپرستی» داشته‌اند.

 

بیان نمونه

در اوائل انقلاب که در شورای عالی قضایی بودیم خانمی نامه نوشته بود که ظاهرا اهل آبادان بود که شوهرم مرا اذیت می‌کند ولی مرا طلاق نمی‌دهد و اخیرا از من مطالبه پول می‌کند سه میلیون تومان می‌خواهد که آن زمان خیلی پول زیادی بود تا طلاق بدهد با قاضی که صحبت کردیم تایید کرد. با امام(ره) صحبت کردیم آیا حاکم می‌تواند طلاق بدهد امام فرمود حاکم و قاضی می‌توانند طلاق جاری کنند و این عمل را انجام دادم و گفتم پرونده را به تهران بفرستند و طلاق را جاری کردیم و به شوهرش ابلاغ کردیم که مطلقه شد و بعد از چند سال آن شوهر آمد سراغ من و گفت شما مرا اذیت کردید و زن مرا بدون اذن من طلاق دادید و زندگی مرا متلاشی کردید. من به او گفتم ظلم‌هایی که کردی را فراموش کردی؟ گفتم من خدمت امام سوال کردم و امام دستور دادند طلاق بدهید اگر مشکلی داری برو به امام بگو. به هر حال این یک نمونه است که قاضی حق دارد اعمال ولایت کند و زن را بدون اذن شوهر طلاق دهد.

یک وقت از محضر آیت‌الله گلپایگانی سوال کردم که زوج غائب است و زوجه بدون نفقه مانده است، ایشان فرمودند قاضی می‌تواند بدون حضور زوج طلاق را جاری نماید.

ولایت بر طلاق نیز وجود دارد حتی در بحث میت هم ولایت وجود دارد که حاکم ولی میت است و می‌تواند اجازه کفن و دفن بدهد.

 

نتیجه

 از همه این موارد این نکته استفاده می‌شود که ولایت به معنی تولّی و سرپرستی آمده و  ولیّ به معنی محبت نیامده است.

در قرآن و روایات و کلمات فقهاء هم آمده است و مقصود از کلمات فقها نیز همین است.

 

اقسام ولایت

 جهت دوم بحث در اقسام ولایت است:

1ـ تکوینی

اختیار داری در تصرف: انسان در امور و در موجودات خارجی و حتی در اعضاء و جوارح می‌تواند تصرف نماید حتی بر قوای باطنی مثل درک و شهوت هم می‌تواند تصرف داشته باشد لکن با اذن خداوند است و خداوند می‌تواند آن را از انسان سلب نماید. برای نمونه بر اساس ولایت تکوینی است که انسان در امور زندگی تصرفات دارد ملکی را می‌خرد یا می‌فروشد یا هر اقدام مثبت و منفی نسبت به آنچه در اختیار اوست را انجام می‌دهد که به آن ولایت تکوینی گویند.

حتی تمام اعمال اعضاء و جوارح به ولایت تکوینی در اختیار انسان است. پس ولایت تکوینی همان صحت تصرف در امور تحت اختیار خود است.

 

2ـ تشریعی

ولایت تشریعی همان ولایت در قانون‌گذاری است ولایت در تغییر برخی از آنچه قرار است باشد یا قرار است نباشد که ائمه علیهم السلام و حتی مومنین این ولایت را داشتند و معجزات انبیاء از همین قبیل است و این مورد هم به اذن خداوند بوده است، لذا هر چه انسان به خدا نزدیکتر باشد قدرت بیشتری خواهد داشت؛ مانند قضیه آصف برخیا که تخت بلقیس را در چشم بر هم زدنی برای سلیمان حاضر کرد.

به ادامه بحث ولایت تکوینی و تشریعی در جلسه آتی خواهیم پرداخت./901/926/ر

تقریر: محسن جوادی صدر

 

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰