vasael.ir

کد خبر: ۳۵۵۶
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۰ - 31 October 2016
فقه امر به معروف/ استاد شب زنده دار/ جلسه 79

دلیل عقلی بر وجوب امر به معروف شامل تعبدیات می شود و در توسلیات دلیل دیگری باید اقامه شود

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - برهان چهارم و پنجم ذکر شده به عنوان دلایل عقلی وجوب امر به معروف علی رغم قوت عمومی در استدلال اشکالاتی را در خود دارد که علماء بدان پرداخته‌اند مانند دایره مصادیق امر به معروف در ادله عقلیه.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح یک‌شنبه، بیست و نهم فروردین 1395 در جلسه 79 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم، به بررسی برهان چهارم و پنجم و اشاکلات ذکر شده در مورد مقدمات این براهین پرداختند

 

خلاصه مباحث گذشته:

 

بحث، در تقاریب دلیل عقلی بود بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر.

 

اشکالات بیان چهارم

مرور بیان چهارم

 

تقریب چهارم، این بود که:

مقدمة اول: امر به معروف و نهی از منکر، مقدمة اقامة فرائض است.

 

مقدمة ثانیه: فرائض حسن ذاتی دارند.

 

مقدمة سوم: مقدمة امری که حسن ذاتی دارد نیز از نظر عقل حسن است و لابدّمنه است که انجام بشود.

 

نتیجه: امر به معروف واجب است.

 

مقدمة اول واضح. مقدمة ثانیه، از این راه اثبات می‌شود که «الواجبات الشرعیة الطاف فی الواجبات العقلیة»؛ از همین نصوص واجبات و محرمات کشف می‌کنیم که حسن ذاتی دارند اگرچه عقول ما به آنها نمی‌رسد.

 

این بیان هم مقدمة اولش مشکل دارد و هم دومش.

1- طبق این استدلال، «احتمال اثر» کافی نیست

مشکل مقدمة اولش این است که امر به معروف وقتی مقدمة اقامة فرائض است که انسان یقین به تأثیر داشته باشد. اما اگر یقین به تأثیر ندارد، پس مقدمیت احرازنشده‌است. پس نمی‌توانیم بگوییم: «امر به معروف، به همان معنایی که در رساله‌ها هست را عقل هم اثبات می‌کند.»؛ در رساله‌ها احتمال اثر کافی است.

 

بنابراین اگر بخواهیم استدلال تمام بشود، باید مقدمة دیگری هم اضافه کنیم؛ که «لزوم احتیاط‌کردن در چیزی که احتمال وجوب می‌دهیم»، باید به مقدمات این استدلال اضافه بشود. و ما در وجدان خودمان درک نمی‌کنیم که عقل بگوید: «باید احتیاط کنی».

 

2- وجوب امر اثبات نمی‌شود

ثانیاً آن که واقعاً مقدمه است، جامع بین امر به معروف، و هر کار دیگری است که آن اثر را برآورده می‌کند. عقل می‌گوید: «باید وادارکنی»؛ یا به نصیحت، یا به امر، یا به تشویق، و یا به هر کار دیگری. پس این دلیل، خصوص امر به معروف را اثبات نمی‌کند.

 

3- حسن ذاتی در تمام واجبات ثابت نیست

اشکال سوم که از فرمایش خود محقق عراقی هم قدیستفاد، این است که مستدل در مقدمة ثانیه می‌گوید: «این فرائض، حسن ذاتی دارند.»، این اشکال را دیروز هم عرض کردیم که دلیلی نداریم بر این که تمام فرائض حسن ذاتی دارند؛ ممکن است برای امتحان باشد، یا ممکن است مصلحت در خود جعل باشد. پس دلیلی نداریم که در تمام موارد، واجبات حسن ذاتی دارند. پس با این برهان نمی‌توانیم وجوب امر به معروف در تمام موارد را اثبات کنیم.

 

4- حَسن‌بودن «معروف به تسبیب دیگران» ثابت نیست

اشکال چهارم این است که این استدلال مبنی است بر این که: «فرائض، چه به داعی شخصی انجام پذیرد و چه به تسبیب دیگری، علی أیّ حال حسن است.»، باید برای ما محرز باشد که چه به داعی دیگران انجام بدهد یا نه، امر حَسنی است. اما ما از کجا می‌دانیم که: «مطلقاً حسن است ولو به تسبیب دیگران»؟ لعل حُسنش فقط در این باشد که به داعی شخصی آورده بشود. پس اگر هم تمام واجبات حسن ذاتی داشته باشند، حسن واجبات، در صورتی است که شخص برای خودش بیاورد نه به داعی دیگری. خدا هم به همین دلیل امرفرموده تا هر کس انگیزه پیداکند خودش واجبات را انجام بدهد.

 

ما می‌دانیم روزه حسن دارد، اما آیا این حسن حتی در صورتی که دیگری هم بگوید و این روزه‌دار به خاطر گفتة دیگری دارد روزه می‌گیرد، باز وجود دارد؟ یا تنهای جایی وجود دارد که به داعی شخصی باشد و کسی به او نگفته باشد.

 

اشکال: تمسک به اطلاق ادلة سمعیه

إن قلت که: ادلة سمعیه اطلاق دارد؛ می‌فرماید که: نماز واجب است مطلقاً چه به داعی شخصی، و چه به تسبیب. پس واجبات حسن ذاتی دارند مطلقاً ولو بالتسبیب اتیان شوند.

 

پاسخ: در مقام بیان نیست

قلت: ادلة سمعیه، از این جهت که: «به داعی شخصی باشد یا بالتسبیب؟»، در مقام بیان نیست، پس نمی‌توانیم به این اطلاق تمسک کنیم و بگوییم: واجبات مطلقاً حسن ذاتی دارند ولو بالتسبیب.

 

ولو این اشکال را محقق عراقی در قسم دوم فرموده، ولی مطلب دقیقی است که آن فرمایش ایشان را در اینجا هم می‌توان آورد.

پس این راه، محل اشکال است.

 

اشکالات بیان پنجم

مرور بیان پنجم

 

مقدمة اول: امر به معروف، مقدمة اقامة فرائض است.

مقدمة ثانیه: انجام واجبات، حسن است؛ چون اطاعت خداست، ولو حسن ذاتی نداشته باشند و هیچ مصلحتی نداشته باشند و خدا فقط به خاطر امتحان گفته باشد. یا طبق مسلک کسانی که می‌گویند: «حسن و قبح نداریم».

پس چون نمازخواندن و انجام واجبات، اقامة فرائض است، امر و نهی به و از آنها هم مقدمة این اطاعت است، پس واجب است.

این که گفت: «انجام واجبات، اطاعت است.»، گفتیم: «دو بیان دارد»: اطاعت مأمور یا آمر؟

یک بیان این بود که اطاعت تسبیبی مأمور است. و چون اطاعتی که از مأمور سرمی‌زند، امر حسنی است، بر آمر است که مقدمة آن امر حسن را ایجادکند.

تقریب دوم این بود که همان معروفی که مأمور انجام می‌دهد، اطاعت تسبیبیِ آمر است. پس آمر برای این که اطاعت تسبیبی خودش محقق بشود، باید امر به معروف کند.

 

1- یقین به اثر لازم است

اولاً مقدمة اولی همان اشکال را دارد؛ که چرا امر به معروف مقدمة انجام واجب است؟! شاید اثرنکند. الا این که یقین داشته باشید اثر دارد تا مقدمیت را احرازکرده‌باشید.

 

2- امر را اثبات نمی‌کند

اشکال دوم این است که این استدلال، «امر» به معروف را اثبات نمی‌کند، بلکه جامع بین «امر» و «اموری که مقدمة انجام واجب است» اثبات می‌کند.

 

3- وجوب امر به واجبات توصلیه را اثبات نمی‌کند

اشکال سوم این است که: چطور شامل واجبات توصلیه می‌شود؟ در واجبات توصلیه مگر اطاعت داریم؟! پس این استدلال نمی‌تواند در توصلیات وجوب را اثبات کند. اتیان توصلیات به قصد اطاعت، حُسن ضروری ندارد تا مقدمه‌اش حسن ضروری داشته باشد و لازم عقلی باش

  مقرر: منصور اسکندری

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه استاد شب زنده دار را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

 

متن اولیه

بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

 

خلاصه بحث گذشته

 

بحث در تقاریب دلیل عقلی بود بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر.

 

تقریب چهارم در اثبات وجوب امر به معروف

تقاریب چهارم این بود که این امر به معروف و نهی از منکر مقدمه فرائض است و تحقق فرائض است.

مقدمه ثانیه این بود که فرائض حسن ذاتی دارند.

مقدمه سوم این هست که مقدمه امری که حسن ذاتی دارد آن هم از نظر عقل حسن است و لابد منه است که انجام بشود.

بنابراین امر به معروف و نهی از منکر به حکم عقل لابدّ منه است که انجام بشود.

 

خب مقدمه أولی واضحةٌ، این که این مقدمه است برای تحقق فرائض، امر واضحی است.

 

و اما مقدمه ثانیه که می‌گفت این فرائض حسن ذاتی دارند، این از کجا؟ آقای آقا ضیاء فرمود در آن تحریر، از راه این که الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة. ما از همین نصوص واجبات و محرمات کشف می‌کنیم که این‌ها حسن ذاتی دارند واجبات‌شان و محرمات‌شان قبح ذاتی دارند منتها عقول ماها، عقول متعارفه واصل به آن نمی‌شود، نائل به آن نمی‌شود. خدای متعال منت گذاشته بیان کرده اما عقول راقیه مثل عقول پیامبر اکرم(ص) و امثال ایشان آن‌ها اگر وحی هم نمی‌شد می‌فهمیدند که این‌ها حسن ذاتی است و انجام می‌دادند و آن‌ها هم قبیح ذاتی است و ترک می‌کردند.

خب مقدمه سوم هم این است که عقل همان طور که می‌گوید این حسن ذاتی است باید انجام بشود، مقدمه حسن ذاتی را هم می‌گوید باید انجام بشود. اگر عقل درک کرد که مثلاً کون علی السطح ضروری است، لازم است قهراً درک می‌کند که نصب سُلّم هم لازم است. استدراج از این سلّم هم که مقدمه وصول به کون علی السطح است عقل درک می‌کند که لازم است و این منکری ندارد. وجوب مقدمه وجوباً شرعیاً محل اشکال است نه وجوباً عقلیاً. وجوب عقلی مقدمه را که همه قبول دارند پس بنابراین ثابت می‌شود. با این بیان ثابت می‌شود وجوب عقلی امر به معروف و نهی از منکر.

خب این بیان محل اشکال است. هم مقدمه أولی، هم ثانیه.

 

اشکال اول

اما مقدمه أولی که می‌گوید این مقدمه تحقق واجبات و ترک محرمات است. این وقتی مقدمه است که انسان یقین به تأثیر داشته باشد. اما اگر یقین به تأثیر ندارد، چه می‌داند این گفته مقدمه خواهد شد یا نشد. پس بنابراین این که بگوییم حتماً امر به معروف و نهی از منکر همین که توی رساله‌ها نوشتند، همین که در شرع واجب است، همین یک دلیل عقلی هم دارد. دلیل عقلی این است که این گفتن‌ها مقدمه است. خب آن که توی رساله‌ها نوشتند چیه؟ این است که اگر احتمال تأثیر نیست. خب در صورتی که انسان احتمال تأثیر می‌دهد این چه مقدمیتی است. احتمال مقدمیت دارد، نه قاطع به مقدمیت است، نه محرز مقدمیت است. بنابراین اگر بخواهد استدلال تمام بشود شما باید یک مقدمه دیگر را هم اضافه بکنید که آن این است که بگویید احتیاط کردن در چیزی که ممکن است مقدمه باشد عقل هم می‌گوید لازم است. عقل می‌گوید هم آن که احراز کرده‌ای مقدمه است باید بیاوری، و اگر احراز نکردی، احتمال دادی احتیاط باید بکنی. یک لزوم احتیاط عقلی باید اضافه به برهان بشود، به این مقدمات بشود تا بتوانی نتیجه بگیری و این مسأله را ما در وجدان عقلی خودمان درک نمی‌کنیم که عقل بگوید که بله باید احتیاط بکنید.

پس بنابراین مقدمه اول این اشکال را دارد.

 

اشکال دوم

ثانیاً: آن که واقعاً مقدمه هست جامع بین امر و نهی و سایر اموری است که یفید فائدة الأمر و النهی. عنوان امر و نهی بعنوانهما مقدمیت ندارد، آن که مقدمیت دارد جامع بین این‌ها است. عقل خب می‌گوید که باید وادار کنید حالا یا به نصیحت یا به تهدید با به تشویق یا به امر یا به... جامع این‌ها، هرچه می‌بینی این جا مؤثر است. پس خصوصیت امر و نهی که بما له من المعنی که مثلاً امام می‌فرماید باید قصد مولویت هم بکنی، آن شرایط امر هم در آن محقق بشود، نه این را اثبات باز نمی‌کند. بلکه جامع بین اموری که وادار می‌کند شخص را به انجام، آن جامع. حالا جا به جا فرق می‌کند، هر جا هم فرق نمی‌کند مختاری، هر کدام را خواستی انتخاب می‌کنی، نه خصوص امر و نهی.

 

اشکال سوم

و اشکال سومی که کسی ممکن است در این جا داشته باشد این اشکال است که قد یستفاد از فرمایش خود محقق عراقی که حالا ببینیم این اشکال تمام است یا نه. و آن این است که شما می‌فرمایید این فرائض چی هستند؟ می‌فرمایید این فرائض حسن ذاتی دارند.

خب یک اشکال این بود که دیروز عرض کردیم؛ دلیلی ما بر این نداریم که تمام فرائض حسن ذاتی دارند و الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة این یک آیه و روایت مسلّمی نیست و ما نمی‌توانیم بگوییم همه واجبات شرعیه الطافٌ فی الواجبات العقلیة که یعنی اگر شرع هم نفرموده بود عقل می‌گفت آن حسن ذاتی دارد باید انجام بدهید. نه خیلی جاها ممکن است این چنین نباشد. گفتیم برای امتحان باشد. مصلحت گاهی ممکن است در خود جعل باشد. خب جاهایی هم هست این چنینی است. بخشی از آن چه مسلّم است، بخشی از الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة است. نه، کل موارد دلیل نداریم. پس با این برهان نمی‌توانیم استفاده کنیم و اثبات بکنیم در تمام موارد که واجبی داریم یا محرّمی داریم امر به معروف و نهی از منکر واجب است، با این برهان نمی‌توانیم این را اثبات بکنیم. این هم اشکال سوم.

 

اشکال چهارم:

اشکال چهارم این است که کسی این طور بگوید. بگوید این مبنی است بر این که این فرائض سواءٌ این که به داعی شخصی انجام بپذیرد یا به تسبیب دیگری انجام بپذیرد علی أی حالٍ حسنٌ ذاتاً، تا این که شما بیایید بفرمایید به این که خب این حسن ذاتی دارد پس امر باید بکنیم و حال این که ممکن است نه، وقتی که امر می‌کنید، تثبیت می‌کنید همین مانع حسن آن بشود. باید آن عمل عملی باشد و محرز باشد برای ما که این چه به داعی شخصی خودش داعی درونی پیدا کند برود انجام بدهد، حسنٌ. چه به تحریک دیگران، تشویق دیگران، امر دیگران برود انجام بدهد باز حسنٌ. خب وقتی حسن اطلاقی داشت حالا می‌گویید این امر حسن است، عقل می‌گوید برای تحقق این امر حسن این مقدمه را ایجاد بکن که امر باشد و نهی باشد تا این که این امر حسن محقق بشود. اما این را از کجا ما می‌دانیم مطلقا حسن است؟ لعل حسن آن در صورتی باشد که به داعی شخصی آورده بشود نه به تحریک دیگران، نه به امر دیگران. توی جهات عرفی هم این مسأله را داریم می‌گویند فلانی فلان کار را کرد. می‌گوی بابا او بهش گفت. یعنی حالا که بهش گفت دیگه آن بهاء و ارزشی که باید داشته باشد ندارد.

پس این را قبول ولو بکنیم به این الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة و بگوییم همه جاها ... هر جا وجوب شرعی داریم حسن عقلی وجود دارد در خود آن فعل اما آیا حسن آن علی الاطلاق است، این را هم اثبات می‌کند علی الاطلاق است یا نه، این حسن آن در صورتی است که شخص برای خودش بیاورد. فلذا امر فرموده خدا که بیاور این را و خواسته ایجاد داعی در نفوس کند که خودشان انجام بدهند چون با انجام دادن خودشان می‌شود حسن. امر فرموده. اما اگر خودش داعی ندارد، دیگری دارد داعی ایجاد می‌کند در نفس او باز هم حسنٌ؟ خب این دلیل سمعی می‌خواهد ما که خبر نداریم. بله ما از ادله امر به معروف شرعی استفاده می‌کنیم که در آن صورتی که دیگران هم امر بکنند و او انجام باید بدهد باز هم حسنٌ اما این به برکت ادله امر به معروف و نهی از منکر سمعی است. اگر ادله امر به معروف و نهی از منکر سمعی را کنار بگذاریم، مع الغض از آن‌ها، عقل فقط بخواهد بگوید خب این به چه دلیل ما اثبات بکنیم به این که این حسن علی الاطلاق دارد.

بله ما می‌دانیم مثلاً روزه حسن دارد، حسن ذاتی دارد. اما این حسن ذاتی آن آیا اطلاق دارد؛ حتی در صورتی است که دیگری هم بگوید. داعی نفسانی نداشت می‌خواست ترک کند، دیگری به او گفت انجام بده، به خاطر این که او گفته حالا دارد می‌رود انجام می‌دهد. حالا هم این روزه حسن دارد یا حسن آن موقعی است که به داعی نفسانی خودش انجام می‌داد. این امور تعبدیه که ما حسن آن را می‌خواهیم از ادله شرعیه فقط در بیاوریم، عقل خودمان قد نمی‌دهد، عقل خودمان نمی‌رسد نمی‌دانیم. بله عقل پیامبر شاید می‌رسد که آن چه جوری است اما عقل ما که نمی‌رسد. چه جور آن وقت به دلیل عقلی تمسک کنیم بگوییم این جاها هم امر به معروف و نهی از منکر واجب است. این همان مطلبی است که آقا ضیاء قدس سره می‌فرماید البته در یک قسمت دیگری می‌فرماید، ما همان را این جا می‌خواهیم عرض کنیم. می‌فرماید:

«إذ ذلک إنما یتم لو أحرز من الخارج مطلوبیة العمل و لو تسبیباً»

 

سؤال: حاج آقا تمام اعمال یک طوری است که از خارج خواسته شده دیگه. عقل که خودش تعبد را نمی‌فهمد به این شکل که روزه بگیر، نماز بخوان. تمام این‌ها را یک کسی گفته. حالا آن شخص یا مثلاً یک شخصی معنوی باشد یا یک امامی باشد. اگر ما بخواهیم هر دو را نسبت به شخص معمولی ؟؟‌ او لازم نیست امر بکند نسبت به امام هم همین حرف هست دیگه.

جواب: نه، اشکال این است... درسته ما از فرمایش امام، فرمایش شارع مقدس که فرموده صم، فهمیدیم که صم حسن ذاتی دارد چون الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة. خب اما آیا از این صمّ خدای متعال یا اولیاء خدا که فرمودند صمّ، می‌فهمیم فی الجمله این حسن ذاتی دارد یا بالجملة دارد حتی اگر به داعی ... به دعوت دیگری از مخلوقین بیاورید. وقتی استدلال تمام می‌شود که بگوییم حسن این باقی است حتی اگر به دعوت دیگری رفت آورد. آن وقت تا این که استدلال تمام بشود بگوییم الان این روزه گرفتن ولو به دعوت شما باشد حسن است. حالا عقل هم چه می‌گوید؟ عقل هم می‌گوید این حسن است، مقدمه انجامش که امر تو هست لازم است، پس امر بکن تا این که آن امر حسن انجام بشود.

 

سؤال: اگر ثابت شده پس اطلاقش هم هست. اگر ثابت نشده الواجبات الشرعیة الطافٌ نداریم که.

جواب: به خدمت شما عرض شود که این که گفته است.... إن قلت هست در این جا که فرمودند، إن قلت این جا این است که درست است این مطلب. اما این در جایی است که ما اگر ادله واجبات‌مان اطلاق نداشته باشد آن گفته صم، روزه به جا بیاور سواءٌ این که دیگری به تو بگوید یا نگوید. پس این اطلاق چون دلیل واجب ... چون فرض این است که ما از ادله واجب می‌خواستیم اطلاق ذاتی را کشف کنیم. از باب این که الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة. خب اگر دلیل اثباتی ما اطلاق داشته باشد که اثبات آن فریضه را دارد می‌کند. می‌گوید مطلقا بیاور حالا چه کس دیگری به تو بگوید، چه کس دیگری به تو نگوید. پس بنابراین معلوم می‌شود در هر دو حال چه بگوید و چه نگوید حسن دارد، وجوب دارد. وقتی وجوب داشت پس کشف از حسن آن هم مطلقا می‌کند.

خب این اولاً نقض می‌شود و عرض می‌شود به این که مواردی که دلیل ما اجماع است، امور لبیّه است که اطلاقی برای دلیل ما وجود ندارد. بله یک مطلبی را ما داریم در اثر آن ادله امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات شده الان که این‌ها اطلاق دارند. این‌ها به برکت ادله داله بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر هستند. این طور که فهمیدیم همه این‌ها اطلاق دارند. اما اگر این‌ها را نداشته باشیم، غمض عین بکنیم و بخواهیم بگوییم فقط و فقط دلیل ما دلیل عقلی است خب در جاهایی که ادله واجبات ما یا محرمات ما لبّی است یا ادله‌مان در مقام بیان این جوری نیست این جا خب این استدلال عقیم می‌شود. حالا در آن جایی هم که لبّی نیست، لفظی است. خب در آن جا مگر از نظر... اطلاق مگر دارد. می‌گوید شما بیا. چون شارع می‌داند باید به داعی... می‌گوید بیاور. اما اثبات نمی‌کند جایی که خود داعی نفسانی نداری و به واسطه دیگری داری می‌آوری اطلاق دارد که آن جا را می‌فرماید؟ یعنی به عبارةٍ أخری در مقام بیان این جهت هم هست؟

پس ما از ادله سمعیه که دارد می‌گوید فلان چیز واجب است یا حرام است، ادله سمعیه در مقام بیان این که داعی خدای متعال اطلاق دارد یا ندارد که نیست پس بنابراین نمی‌توانیم این را استفاده بکنیم که بله در جاهایی که خود شخص داعی نفسانی ندارد در آن جاها حسن ذاتی دارد.

این اشکال محقق عراقی ولو ایشان این اشکال را در این قسم نفرموده است و در قسم دوم فرموده، برهان بعدی فرموده اما یک مطلب دقیقی است که به نظر می‌آید در این جا هم می‌شود آن فرمایش ایشان را در این جا هم آورد.

خب این... پس بنابراین این راه برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر عقلاً محل ایراد و اشکال است.

 

برهان پنجم:

برهان پنجم که دیروز گفته شد باز همین مقدمه است که بابا این فرائض، این امر به معروف و نهی از منکر مقدمه تحقق فرائض و واجبات و ترک محرمات است.  

مقدمه ثانیه این است که این انجام واجبات و ترک محرمات حسنٌ. چرا؟ چون این اطاعت خدا است ولو ذاتاً حسن ذاتی نداشته باشد و هیچ مصلحتی در آن نباشد و خدا به خاطر امتحان گفته باشد. یا طبق آن مسلک کسانی که می‌گویند اصلاً احکام حسن و قبح وجود ندارد، خدا.... ولی اطاعت خدا که در خود افعال حسن و قبحی مثلاً وجود ندارد. خیلی خب ولی اطاعت خدای متعال که اصلاً ....

پس چون این نماز خواندن مردم، روزه گرفتن مردم، انجام واجبات دیگر این‌ها اطاعت خدا است و اقامه فرائض است و اطاعت خدای متعال است این امر شما و نهی شما هم مقدمه این اطاعت است پس بنابراین می‌شود چی؟ مقدمه سوم هم می‌گوید این مقدمه آن است، این مقدمه امر حسن است پس واجب است. پس بنابراین این مقدمه‌ آن‌ها است. دو، آن‌ها یعنی اقامه فرائض و انجام آن فرائض و عدم ارتکاب کبائر و گناهان حسن است چون اطاعت خدای متعال است. مقدمه سوم هم که می‌گوید مقدمه امر حسن لازم الاتیان است پس بنابراین لازم الاتیان است. این اصل شاکله برهان.

خب این که گفت این اطاعت است گفتیم دو بیان دارد؛ اطاعت کیه؟ اطاعت آن مأمور یا اطاعت آمر؟ یک بیان این بود که این نماز خواندن او، روزه گرفتن او، این اطاعت اوست، او دارد خدا را اطاعت می‌کند که مأمور باشد. و چون آن اطاعتی که از مأمور سر می‌زند امرٌ حسنٌ پس بنابراین بر شما لازم است مقدمه آن امر حسن را که اطاعت او باشد فراهم بکنید، ایجاد کنید. این یک تقریب شما که این تقریب حسنی است که این مقصود باشد.

تقریب دوم این است که نه، همان اطاعت شما هم هست منتها اطاعت تسبیبی، نه مباشری. یعنی وقتی شما به کسی می‌گویید نماز بخوان این نماز از آن مأمور دارد سر می‌زند. این نمازی که از او سر می‌زند اطاعت مباشری است نسبت به صلّ برای مأمور است و اطاعت تسبیبی شما نسبت به صلّ است که آمر هستید. خب این جوری آن وقت می‌گوییم. می‌گوییم اطاعت خدا که حسن است چه مباشری، چه تسبیبی. وقتی حسن شد شما برای این که این اطاعت تسبیبی شما محقق بشود، اطاعت تسبیبی خودت محقق بشود امر باید بکنی، نهی باید بکنی.

این بیان برهان دوم که دلیل پنجم می‌شود. طبق آن‌هایی که گفتیم دلیل پنجم می‌شود.

 

اشکالات برهان پنجم

 

اشکال اول

اولاً مقدمه أولی، همان اشکالی که آن جا گفتیم؛ شما از کجا می‌گویید این مقدمه است. چه احرازی دارید. شاید بگویی انجام نمی‌دهد. شاید اثر نمی‌کند. بله فقط آن جایی به این دلیل تمسک می‌توانی بکنی بگویی عقلاً لازم است که یقین داشته باشی که اگر بگویی انجام می‌دهد چون آن وقت مقدمیت را احراز کردی. اما اگر صرف احتمال است، پس احراز مقدمیت نکردی. تمسک به دلیل عقلی در شبهه مصداقیه دلیل عقلی می‌شود. مقدمیت احراز نشده.

 

اشکال دوم

دوم این که باز همان اشکالی که در آن جا کردیم؛ مقدمه فقط امر نیست جامع بین امر و نهی و امور دیگری است که یفید فائدتهما. پس نمی‌توانیم بگوییم خود امر و خود نهی بما لهما من المعنی مقدمیت دارد پس واجب است. جامعش هست.

 

اشکال سوم

امر سوم این جا این است که خب این شامل واجبات توسلیه چطور می‌شود؟ ما مگر در واجبات توسلیه اطاعت لازم داریم؟ اطاعت این است که به قصد امتثال بیاورد اما اگر کسی به قصد امتثال نیاورد مثلاً دستش متنجس است. یک وقت به قصد اطاعت امر خدای متعال دستش را می‌کند توی کر یا با قلیل آب می‌کشد خب این اطاعت است، اما کار به این کارها ندارد، دستش را همین طور می‌زند لای آب پاک می‌شود، این واجب توسلی انجام شده. برای نمازش اشکال ندارد، نمازش طهارت این را دارد. خب واجبات ... یا جواب سلام مردم دادن واجب است اما کسی ؟؟؟ جواب سلام بدهد. اشکال ندارد. یا نه خجالت می‌کشد به خاطر تعارف و به خاطر این که... اصلاً قصد امتثال امر خدا را ندارد. برای این که روابط اجتماعی است، خجالت می‌کشد خب جواب سلام می‌دهد. خب این واجب توسلی انجام شده. اگر کسی همین را ترک کند ما امر به معروف می‌گوید که چی کن، می‌گوید به او بگو جواب بده آقا. خب این جاها.... پس بنابراین این استدلال نمی‌تواند تمام موارد امر به معروف و نهی از منکر... این بله در آن جاهایی که عبادیات بله، در توسلیاتی که امر بکنیم آقا به قصد اطاعت برو بیاور. خب ما می‌دانیم توسلیات را به قصد اطاعت آوردنش حسن ضروری ندارد که مقدمه‌اش لازم باشد. حسن ضروری ندارد بنابراین باز این برهان نمی‌تواند توسلیات را بگیرد.

ان شاء‌الله تتمه کلام فردا.

پایان جلسه.


120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷