vasael.ir

کد خبر: ۳۵۲۴
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۰ - 07 February 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه9

پرسش و تحقیق راهبرد مکتب اهل بیت در برابر جریان کتمان ولایت است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان برخی از ویژگی های مکتب روایی اهل بیت(ع) گفت: پس از رحلت رسول اکرم(ص) دو جریان به وجود آمد، یک جریان سعی داشت با تمام قوا احادیث رسول خدا(ص) در مسأله امامت را کتمان کند؛ جریان دیگری در مقابل آن وجود داشت که تلاش می کرد احادیث رسول اکرم(ص) پیرامون امر ولایت و امامت را بیان کند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در نهمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز دوشنبه  بیست و ششم مهرماه 1395 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، در ادامه بحث از روایات دالّ بر امامت ائمه دوازده گانه علیهم السلام تعدادی دیگر از روایات باب را مطرح کرد.

وی با اشاره به وجود جریان خاص سیاسی پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله که تعمداً سعی در کتمان و عدم کتابت احادیث نورانی رسول اکرم داشت به اقدام گروهی از صحابه اشاره کرد که از شیعیان و معتقدین به امامت امیرالمؤمنین بودند و با کتابت احادیث رسول خدا، روایات آن حضرت و از جمله احادیث دالّ بر خلافت و امامت ائمه اطهار را از فراموش شدن و مکتوم ماندن حفظ کردند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در فراز دیگری از بحث به بیان برخی ویژگی های مکتب روایی اهل بیت پرداخت و تشویق به پرسش و سؤال را از جمله این خصوصیات دانست؛ به گونه ای که در کتاب وزین کافی بابی مشتمل بر روایات اهل بیت در این زمینه وجود دارد.

 

تقریر نهمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

عبارات دورن پرانتز اضافات مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

(بحث درباره نصب ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین به عنوان حاکمان و جانشینان رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. گفته شد برخی از روایات به عنوان ادلّه نصب حاکم بعدالرسول اسامی امامان منصوب را بیان کرده است. دسته ای از این روایات تنها به اسامی برخی از ائمه هدی تصریح کرده است و اما دسته ای دیگر نیز وجود دارد که در آن اسامی تمامی ائمه اثنی عشر ذکر شده است. در جلسه پیش سه روایت از این دسته روایات خوانده شد و در جلسه حاضر تعدادی دیگر از روایات باب مطرح می شود.)

 

ادامه؛ لفظ دیگری از حدیث لوح

حدیث لوح را فضل بن شاذان با سند دیگر از امام سجاد علیه السلام روایت کرده است. روایت، سند صحیح و قوی دارد و در اینجا به خاطر اجتناب از اطاله کلام آن را نمی خوانیم. این روایت به صورت مختصر همان مضمون حدیث قبل را دارد و تأکید دیگری بر مسلّم بودن وجود لوحی الهی است که توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه شد و در آن اسامی ائمه دوازده گانه ذکر شده است. حدیث فضل بن شاذان را حضرت آیت الله صافی گلپایگانی - ادام الله ظله – در کتاب منتخب الاثر از کتاب کفایة المهتدی مرحوم میرمحمد میرلوحی - از معاصرین مرحوم مجلسی - روایت کرده است.

 تاکنون سه روایت از مجموعه روایاتی که در آنها بر اسامی تمامی ائمه دوازده گانه تصریح شده است خوانده ایم.

 

روایت چهارم

مرحوم طبرسی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت می کند.

«عن علی بن أبی حمزة عن جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن آبائه علیه السلام قال قال رسول الله ص حدثنی جبرئیل عن رب العزة جل جلاله أنه قال من علم أن لا إله إلا أنا وحدی و أن محمدا عبدی و رسولی و أن علی بن أبی طالب علیه السلام ولیی و خلیفتی و أن الأئمة من ولده حججی أدخلته الجنة برحمتی و نجیته من النار بعفوی و أبحت له جواری فأوجبت له کرامتی و أتممت علیه نعمتی و جعلته من خاصتی و خالصتی إن نادانی لبیته و إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته و إن سکت ابتدأته و إن أساء رحمته و إن فر منی دعوته و إن رجع إلی قبلته و إن قرع بابی فتحته و من لم یشهد أن لا إله إلا أنا وحدی أو شهد بذلک و لم یشهد أن محمدا عبدی و رسولی أو شهد بذلک و لم یشهد أن علی بن أبی طالب خلیفتی أو شهد بذلک و لم یشهد أن الأئمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی و صغر عظمتی و کفر بآیاتی و کتبی إن قصدنی حجبته و إن سألنی حرمته و إن نادانی لم أسمع نداءه و إن دعانی لم أستجب دعاءه و إن رجانی خیبته و ذلک جزاؤه منی و ما أنا بظلام للعبید فقام جابر بن عبد الله الأنصاری فقال یا رسول الله و من الأئمة من ولد علی بن أبی طالب فقال الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة ثم زین العابدین فی زمانه علی بن الحسین ثم الباقر محمد بن علی و ستدرکه یا جابر فإذا أدرکته فاقرأه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم الکاظم موسى بن جعفر ثم الرضا علی بن موسى ثم التقی الجواد محمد بن علی ثم النقی علی بن محمد ثم الزکی الحسن بن علی ثم ابنه القائم بالحق مهدی أمتی محمد بن الحسن صاحب الزمان صلوات الله علیهم أجمعین الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا هؤلاء یا جابر خلفائی و أوصیائی و أولادی و عترتی من أطاعهم فقد أطاعنی و من عصاهم فقد عصانی و من أنکرهم أو أنکر واحدا منهم فقد أنکرنی بهم یمسک الله عز و جل السماء أن تقع على الأرض إلا بإذنه و بهم یحفظ الله الأرض أن تمید بأهلها» احتجاج، جلد 1، صفحه 80 – 79.

 

روایت پنجم

فضل بن شاذان به سند قوی از امام باقر علیه السلام روایت می کند.

«قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ یَا عَلِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَکَ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ الْحُسَیْنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُوسَى أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثم الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الذی تنتهی الخلافة و الوصایة و یغیب مدة طویلة ثم یظهر و یملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً»

این حدیث را صاحب کفایة المهتدی از کتاب فضل بن شاذان نقل می کند و می گوید: « ولایخفی علیک قوة الحدیث فإنا نرویه عن کتاب الفضل بالوجاده بواسطة واحدة».

بنابراین اصل کتاب فضل بن شاذان به نام کتاب الفضل جای تشکیک ندارد و سند فضل بن شاذان در نقل این حدیث نیز سند بسیار قوی است: «حدثنا فضالة بن ایوب رضی الله عنه قال حدثنا أبان ابن عثمان قال حدثنا محمد بن مسلم قال حدثنا ابو جعفر امام باقر صلوات الله علیه».

نظیر این روایت را پیش از این در دسته اول روایات به سند مرحوم صدوق نقل کرده بودیم، سند این دو روایت یکدیگر را تقویت می کنند.

 

روایت مؤید

مرحوم صدوق به سند صحیح از سلیم بن قیس هلالی روایتی را نقل می کند که می تواند مؤید روایت قبل باشد.این روایت را غیر از مرحوم صدوق محدثین دیگری همچون مرحوم کلینی نیز روایت کرده اند و از روایات مستفیضه است.

«عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ الطَّیَّارِ یَقُولُ کُنَّا عِنْدَ مُعَاوِیَةَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ عُمَرُ بْنُ أَبِی سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَیْدٍ یَذْکُرُ حَدِیثاً جَرَى بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ أَنَّهُ قَالَ لِمُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنِّی أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ فَابْنِیَ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ فَابْنُهُ عَلِیٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا عَلِیُّ ثُمَّ ابْنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا حُسَیْنُ وَ تُکْمِلُهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ ثُمَّ اسْتَشْهَدْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ عُمَرَ بْنَ أَبِی سَلَمَةَ وَ أُسَامَةَ بْنَ زَیْدٍ فَشَهِدُوا لِی عِنْدَ مُعَاوِیَةَ قَالَ سُلَیْمُ بْنُ قَیْسٍ وَ قَدْ کُنْتُ سَمِعْتُ ذَلِکَ مِنْ سَلْمَانَ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ أُسَامَةَ أَنَّهُمْ سَمِعُوا ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص».

 

روایت ششم

فضل بن شاذان به سند متصل از سعید بن جبیر روایت مفصلی را نقل می کند که در اینجا با اختصار و حذف برخی فقرات، آن را می خوانیم.

«قال قیل لعمار بن یاسر ما حملک علی حبّ علی بن ابیطالب – صلوات الله علیه – قال قد حملنی الله و رسوله و قد انزل الله تعالی فیه آیات جلیلة و قال رسول الله فیه احادیث کثیرة فقیل له هلا تحدثنا بشیء مما قال فیه رسول الله قال و لم لااحدث   و لقد کنت بریئاً من الذین یکتمون الحق و یظهرون الباطل ثم قال کنت مع رسول الله فرأیت علیاً فی بعض الغزوات قتل عدة من اصحاب الویة قریش فقلت لرسول الله یا رسول الله إن علیاً قد جاهد فی الله حق جهاده فقال وما یمنعه منه إنه منّی و أنا منه... وأعلم یا عمّار إن الله تبارک و تعالی عهد إلی أن یعطینی اثنی عشر خلیفة منهم علی و هو أوّلهم و سیّدهم فقلت و من الآخرون یا رسول الله قال الثانی منهم الحسن بن علی ... ثم ابنه الحسن ثم ابنه الذی یغیب عن الناس غیبة طویلة و ذلک قول الله تبارک و تعالی قل أرایتم إن أصبح مائکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین ثمّ یخرج و یملأ الدنیا قسطا کما ملئت ظلماً و جوراً...» کفایة المهتدی میرلوحی، صفحه 8؛ کشف الحق خاتون آبادی، صفحه 110؛ منتخب الاثر، جلد 1،  صفحه 251.

از عمار یاسر پرسیده می شود چه چیزی تو را واداشت که عاشق علی بن ابیطالب – صلوات الله علیه – شوی؟ جواب داد خدا و رسولش مرا به دوستی او واداشتند «لقد کنت بریئاً من الذین یکتبون الحق و یظهرون الباطل»؛ روایات و نصوصی همچون این روایت وجود دارد که نشان می دهد پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله دو جریان به وجود آمد، یک جریان با تمام قوا سعی در کتمان احادیث رسول خدا در مسأله امامت داشت؛ جریان دیگری در مقابل این جریان بود که سعی در بیان احادیث آن حضرت پیرامون امر ولایت و امامت داشت. (این عبارت بیانگر شیوه عمل جریان دوم است و) عمار یاسر رضوان الله علیه در این روایت می گوید: «از آنان که حق را کتمان و باطل را اظهار می کنند بیزارم».

 

چهار خصوصیت؛ تمایز روایات شیعه با اهل سنّت

احادیث شیعه نسبت به روایات براداران اهل سنت چهار ویژگی دارد.

اول؛ در احادیث شیعه همیشه به سؤال و پرسش امر شده است و در این زمینه نهی وجود ندارد. در کتاب شریف کافی دراین باره یک باب به نام باب «حثّ علی السوال و طلب العلم» وجود دارد؛ در روایتی چنین آمده است که شخصی در موسم حج جنب شد. غسل کرد و در پی آن از دنیا رفت، خبر را به محضر امام معصوم رساندند، فرمودند که چرا پرسش نکرد و چرا منعش نکردید؛ در کتب حدیثی اهل سنت چنین نیست و علی العموم از پرسش منع شده است و در برخی کتب بابی با عنوان «نهی عن السؤال» وجود دارد.

دوم؛ در کتب روایی اهل سنّت بر خلاف کتب شیعه از اِخبار از غیب نهی شده است؛ اخبار از غیب به  معنی اینکه کسی از رسول خدا درمورد وقایع آینده نقل روایت کند، خلیفه دوم نسبت به این مسئله شدیداً حساس بود و گاهی افرادی به همین خاطر معاقبه می شدند.

سوم؛ در کتب روایی اهل سنّت برخلاف احادیث شیعه از نقل روایات پیرامون تفسیر قرآن نهی شده است؛ دارمی و احمد بن حنبل نقل کرده اند که در زمان خلیفه دوم شخصی به نام صبیغ عراقی بود که در میان لشگریان خلیفه به فرماندهی عمروعاص در مصر حضور داشت و در مورد تفسیر قرآن سؤال می کرد.

خلیفه دوم او را احضار کرد و چنان تازیانه زد که پشت او زخم شد؛ پس از مدتی که زخمش التیام یافت دوباره او را احضار کرد و شلاق زد، بار سوم عده ای وساطت کردند و خلیفه او را به کوفه فرستاد؛ در حالی که به والی خود در کوفه، ابوموسی اشعری دستور داد احدی با او تماس نگیرد، این فرد که عرصه را از همه سو بر خود تنگ دید از ابوموسی و دیگران درخواست شفاعت کرد، ابوموسی به خلیفه نوشت که این شخص توبه کرده است و پس از این هرگز درباره تفسیر قرآن نخواهد پرسید.

چهارم؛ نهی از کتابت حدیث در زمان خلفاء، در زمان خلفای پیش از امیرالمؤمنین علیه السلام از کتابت حدیث نهی می کردند. استدلال آنها این بود که اگر احادیث مکتوب شود کتاب دیگری غیر از قرآن پدید خواهد و ما نباید بیش از یک کتاب داشته باشیم؛ این در حالی است که در سیره اهل بیت کتابت حدیث رسم بوده است، در بعض روایات چنین آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام از پوست گاو طوماری به طول هفتاد ذراع داشت که در آن روایات رسول خدا را نوشته بود و امام صادق علیه السلام فرموده است: «و عندنا کتاب علی».

کتاب یا صحیفه امیرالمؤمنین علیه السلام بیش از یک کتاب بوده است و از جمله آن ها کتاب احکام و کتاب مغیبات بود؛ کتاب مغیبات همان کتاب جفر بوده است که مخصوص اخبار آینده و اخبار غیب بوده است، مغیبات دو کتاب بود: جفر ابیض و جفر احمر؛ جفر احمر درباره قیام ها و جنگهای بوده است که در آینده رخ می داد و جفر ابیض در مورد سلاطین و حاکمان آینده بوده است.

 

دأب اهل ولایت؛ کتابت روایت

شیعیان امیرالمؤمنین از همان ابتدا و از زمان خلیفه اول به نهی خلفاء در مورد کتابت احادیث اعتنا نکردند و حتی خود امیرالمؤمنین علیه السلام تصریح فرموده است: «عندنا صحیفه فیهم لوح رسول الله»، مرحوم سید حسن صدر در کتاب «الشیعة و فنون الاسلام» و «تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام» اسامی محدثین شیعه صدر اول از تلامذه امیرالمؤمنین و از اصحاب رسول خدا  را ذکر کرده است؛ محدثینی همچون سلمان، ابوذر، أصبغ بن نباته، أبو رافع و دیگر صحابه رسول خدا احادیث را می نوشتند اما از خوف خلفاء این روایات را مخفی نگه می داشتند و سرانجام در زمان امیرالمؤمنین وجود این کتب حدیثی را اظهار و آشکار کردند.

 

روایت هفتم

مرحوم صدوق به سند متصل از ابن عباس روایت  مفصلی را نقل می کند که در اینجا تنها بخش مربوط به بحث را نقل می کنیم؛ «...ثم قال علیه السلام و الأئمة بعدی الهادی علی و المهتدی الحسن و الناصر الحسین و المنصور علی بن الحسین و الشافع محمد بن علی و النفّاع جعفر بن محمد و الأمین موسى بن جعفر و الرضا علی بن موسى و الفعّال محمد بن علی و المؤتمن علی بن محمد و العلّام الحسن بن علی و من یصلّی خلفه عیسى ابن مریم علیهالسلام القائم«.کمال الدین، جلد 1، صفحه 270-268.

/907/223/م

تقریر: جلال الدین زنگنه

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷