vasael.ir

کد خبر: ۳۴۹۱
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۶ - 25 October 2016
فقه امر به معروف/ استاد شب زنده دار/ جلسه 78

عقل برای حفط نظام اسلامی حکم به وجوب امر به معروف می کند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - امر به واجبات و نهی از محرمات عقلی و شرعی از آن باب که مصداق اقامه فرائض قرار می گیرند می تواند عقلاً واجب تلقی شود هر چند در این زمینه برخی بزرگان اشکالاتی را بر مطلوب دانستن این امر از باب اقامه فرائض وارد نموده اند.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح شنبه، بیست و هشتم فروردین 1395 در جلسه 78 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم، به بررسی برهان چهارم ، پنجم و ششم عقلی در اثبات امر به معروف و نهی از منکر پرداختند.

 

خلاصه مباحث گذشته:

سه دلیل عقلی بر وجوب امر به معروف به نحو حکومت گذشت. دلیل اول لزوم صیانت از مولا از هتک و بی احترامی بود و دلیل دوم بر اساس لزوم اعانه مولا برای رسیدن به اهداف و اغراضش است و در دلیل سوم بر لزوم صیانت ساحت مولا(علوی و ولوی) از تألّم و غضب تاکید شده بود.

 

در این جلسه به بررسی سه برهانی که مرحوم آقا ضیاء در شرح تبصره[1] بدان اشاره کرده، می پردازیم. ایشان در عبارتی که خالی از تشویش نبوده، ادله عقلی وجوب امر به معروف را منحصر در این سه برهان دانسته و هر سه را ناتمام می داند.

 

برهان چهارم: اثبات وجوب عقلی غیری آن بلحاظ مقدمیتش برای تحقق حسن ذاتی فرائض

این برهان از سه مقدمه تشکیل شده است:

مقدمه اول: استقامه الفرائض و اقامتها حسن نفسا و عقلا(یعنی درحد لزوم و وجوب عقلی بوده و ترک آن قبیح است)

دلیل این مقدمه را می توان «الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه» دانست یعنی عقل با داشتن شرایط لازم می تواند لزوم و حسن عقلی تمامی واجبات شرعیه را درک کند. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بدون وحی نیز می توانند با عقل مبارک خود حسن ذاتی همه واجبات و قبح عقلی و ذاتی همه محرمات را درک کنند اما معمول بشر از این امر عاجزند لذا خداوند متعال بر بشر منت گذارده و در قالب واجبات و محرمات شرعیه این حسن و قبح ذاتی عقلی را به آن ها تفهیم کرده است بنابراین هرگاه از کتاب و سنت وجوب وحرمت امری ثابت شد قطعا حسن و قبح ذاتی از آن منکشف خواهد شد.

 

مقدمه دوم: امر به معروف و نهی از منکر مقدمه این امر حسن است.

 

مقدمه سوم: مقدمه امر حسن و ضروری، دارای حسن غیری و مقدمی است و عقل ترک آن را - که موجب ترک امر حسن نفسی می شود- تجویز نمی کند.

از مجموع این سه مقدمه می توان نتیجه گرفت که اگر در شریعت هیچ دلیلی هم بر وجوب فریضه امر به معروف نباشد باز می توان از رهگذر ادله واجبات و محرمات، وجوب این فریضه را اثبات کرد زیرا ثبوت سایر واجبات در شریعت به معنای کشف حسن ذاتی آن ها بوده و فریضه امر به معروف مقدمه تحقق آن ذو حسن های ذاتی است پس طبق این برهان باید امر معروف دارای حسن مقدمی و غیری و واجب عقلی باشد.

 

اشکال برهان چهارم: عدم اثبات کلیت انکشاف حسن ذاتی از واجبات شرعیه

این اشکال در کلام مرحوم آقا ضیا مقداری مجمل است اما می توان فهم خود را از آن این گونه تقریب کرد که هر چند مقدمه اول در بسیاری از موارد صادق بوده اما کلیت آن مورد تردید است زیرا این مقدمه ماثوره از معصوم نمی باشد و نمی توان از آن اطلاق گیری کرد به عبارت دیگر ممکن است بسیاری از این فرائض نه به لحاظ حسن ذاتیشان بلکه به لحاظ امتحانی بودنش فریضه شده باشد و یا طبق مسلک استاد ایشان مرحوم آخوند که وجود مصالح را منحصر در متعلق امر نمی دانند بلکه ممکن است درخود امر مصلحت وجود داشته باشد یعنی ممکن است مولا به متعلقی که نه حسنی دارد و نه قبحی، و صرفا برای امتحان و سنجش عبودیت به آن امر بفرماید.

 

برهان پنجم: اثبات وجوب عقلی غیری آن بلحاظ مقدمیتش برای تحقق حسن عقلی اطاعت

از همان سه مقدمه برهان بالا تشکیل شده است با این تفاوت که دلیل مقدمه اول را بالفرض که از واجبات شرعیه حسن ذاتی آن ها کشف نشود و احکام دایر مدار حسن و قبح عقلی و مصالح و مفاسد نیست اما از آن جا که فعل واجبات و ترک محرمات مصداق اطاعت خداوند محسوب می شود و امر به معروف و نهی از منکر مقدمه تحقق حسن ذاتی اطاعت است

برای تقریب این استدلال در کلام مرحوم آقا ضیا دو احتمال وجود دارد:

تقریب اول: مقدمیت امر به معروف برای تحقق حسن اطاعت تسبیبی آمر معروف

 

اطاعت به دو نحو است :

اطاعت مباشری: فاعل همان مخاطب فعل است.

اطاعت تسبیبی: کسی که مخاطب فعل نبوده، مخاطب را وادار به انجام آن فعل می کند بدون آنکه مباشرتی داشته باشد. بنابراین با گزاردن نماز، دو اطاعت به وقوع می پیوندد یکی اطاعت مباشری توسط نماز گزار و دیگری اطاعت تسبیبی توسط آمر آن. به عبارت دیگر نماز خارجی هم مصداق اطاعت مباشری برای نماز گزار بوده و هم مصداق اطاعت تسبیبی برای آمر آن است.

 

بنابراین امر به معروف هم مقدمه تحقق اطاعت تسبیبی آمر و هم مقدمه اطاعت مباشری فاعل است و مقدمه حسن، حسن است.

اشکال تقریب اول: عدم اثبات کلیت حسن اطاعت تسبیبی به این معنا

این برهان مبتنی بر حسن بودن اطاعت چه مباشرتا و چه تسبیبا است و هذا فی غایه الاشکال

تقریب دوم: مقدمیت امر به معروف برای تحقق حسن اطاعت تسبیبی فاعل

اطاعت به دو نحو است:

اطاعت مباشری: فاعل به داعی شخصی و تصمیم خود آن را انجام می دهد.

اطاعت تسبیبی: فاعل به داعی غیر و خارج از ذات خود آن را انجام می دهد پس در حقیقت این فعل اطاعت برای آن غیر (آمر به معروف) محسوب نمی شود بلکه اطاعت همان فاعل است اما چون به داعی نفسانی خودش نبوده و غیر او را به این اطاعت واداشته و مسبب از غیر بوده، آن را اطاعت تسبیبی فاعل می نامیم.

 

بنابراین با فعل خارجی نماز تنها یک اطاعت به وجود می آید و آن هم تنها برای نمازگزار محقق می شود با این فرق که این اطاعت یا مباشری بوده و یا تسبیبی است. و علی ای حال اطاعت حسن است اما باید توجه داشت که آمر به معروف مقدمه اطاعت تسبیبی بوده و به تبع آن دارای حسن غیری خواهد بود.

البته تقریب دوم بعید و خلاف ظاهر عبارت ایشان است.

 

برهان ششم: اثبات وجوب عقلی غیری آن بلحاظ مقدمیتش برای تحقق حسن عقلی حفظ نظام

مقدمه اول: حفظ نظام حسن و واجب عقلا

مقدمه دوم: امر به معروف مقدمه حفظ نظام است.

مقدمه سوم: مقدمه واجب و حسن، واجب و حسن است.

 

اشکال برهان ششم: عدم اختلال نظام با ترک فرائض

دلیل اخص از مدعی بوده و قسمت کوچکی از مدعی را ثابت می کند زیرا عقل در صورتی مستقلا به وجوب حفظ نظام حکم می کند که از عدم آن اختلال در نظام اجتماعی یعنی ادامه حیات و امنیت پیش می آید لذا بر اساس آن فقهای بزرگی گفته اند که رعایت این گونه قوانین الزامی است حتی اگر جاعل آن اهل جور باشند مثل قانون دولت عربستان مبنی بر جواز حج اهل حجاز هر پنج سال یک بار. در حالی که ترک بسیاری از واجبات و فعل بسیاری از محرمات ادامه حیات را متعذر نمی کند.

البته نباید توهم کرد که مراد از نظام، نظام شریعت و اسلام بوده و آن هم مشتمل بر واجبات و محرمات است زیرا وجوب حفظ نظام اسلامی عقلی نیست بلکه شرعی است و حال آن که در کلام آقا ضیاء عقل مستقلا حسن حفظ نظام-نظامی که مانع از اختلال حیات و امنیت است- را مستقلا درک می کند.

 

[1] «و هما یجبان عقلا. بتوهم کونهما مقدمه لاستقامه الفرائض المعلوم حسنها اما بمناط حسن الاطاعه و اما بمناط الحسن الذاتی الداعی الی الامر بناء علی التحقیق من کون الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه واما بملاحظه کونهما مقدمه لحفظ النظام و عدم اختلاله لکن فی جمیع وجوه المذکوره نظرلمنع مقدمیه الامر بالمعروف لحفظ النظام الحاکم بوجوبه العقل و منع کشف الحسن الذاتی الداعی الی الامر به من الادله السمعیه فی مدرکیه حکم العقل للمدعی کیف و لازمه ارجاع جمیع الادله السمعیه فی کل تکلیف الی الدلیل العقلی»                                                                          

                                                                                                                مقرر: منصور اسکندری

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه استاد شب زنده دار را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

 

متن اولیه

 

بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بحث در بیانات دلیل عقلی بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر به نحو حکومت بود. تا به حال سه بیان عرض شد.

بیان اول براساس لزوم صیانت ساحت مولی از هتک حرمت و بی‌احترامی بود.

 

بیان دوم براساس لزوم صیانت ساحت مولی یا براساس لزوم اعانه مولی در وصول به اهداف، به اغراضش بود.

 

بیان سوم براساس لزوم صیانت مولی از تألم و غضب و ناخشنودی و نارضایتی بود. که وقتی مولی ببیند بندگانش واجبات‌شان را انجام نمی‌دهند، محرمات‌شان را ترک نمی‌کنند. این موجب ناخشنودی و تألم.... البته این عباراتی که می‌گوییم به لحاظ مرتبه‌های حالا در نفوس علوی و به آن جوری که آن جا قابل تصدیق باشد که آقای آخوند در کفایه فرمودند. این موجب تألم خاطر مولی می‌شود و عبد لازم است که از هر چیزی که موجب تألم خاطر مولی و ناخشنودی و غضبناکی او می‌شود جلوگیری کند. پس باید امر بکند، نهی کند تا این ناخشنودی، این غضب، این تألم در خاطر مولی محقق نشود.

و این تعبیر سوم را این جور اصلاح کردیم بهتر از آن تعبیری است که آن روز می‌گفتیم که متعلقات مولی... آن در حقیقت باعث این جهت می‌شود یعنی باید این جور تعبیر کنیم؛ لزوم صیانت ساحت مولی از غضب و تألم و ناخشنودی.

بیان چهارم و پنجم و ششم، سه بیانی است که از محقق عراقی آقای آقا ضیاء قدس سره در شرح تبصره استفاده می‌شود که ایشان می‌فرمایند قائلین به وجوب عقلی به خاطر توهم یکی از این سه برهان فرمودند و هر سه باطل است پس وجوب عقلی نداریم و ایشان در حقیقت تقاریر عقلی را منحصر در این سه تایی که حالا عرض می‌کنیم می‌داند و لذا می‌گوید آن قول به وجوب عقلی براساس توهم این سه برهان است، این سه برهان باطل است پس وجوب عقلی ندارد. عبارات مرحوم آقا ضیاء یک مقداری خالی از ابهام و تشویش نیست. حالا آن که عرض می‌کنیم براساس فهمی است که از کلام ایشان داریم حالا بعداً هم مراجعه می‌فرمایید.

 

برهان چهارم: امر به معروف مقدمه تحقق امر دارای حسن است

بیان اول براساس یعنی که می‌شود چهارم ما و اول آقای آقا ضیاء. ایشان فرموده است که استقامت الفرائض و اقامة الفرائض چه واجبات و چه محرّمات حسنٌ. این که روشن است، مردم نماز بخوانند، روزه بگیرند، حج به جا بیاورند، و ... بقیه واجبات الهیه را انجام بدهند، محرمات الهیه را ترک کنند.

 مقدمه اول:  اقامه فرائض حسنٌ. این حسن هم یعنی مقصودشان از این حسن حسنی است که در مرتبه بالای حُسن که ترک آن قبیح است. یک حسن این چنینی است که به مرتبه لزوم برسد. این مقدمه اول که اقامه فرائض در جامعه، در بین مردم، در بین عباد خدا این حسنٌ آن هم حسن به این معنا که گفتیم.

 

مقدمه ثانیه این است که امر به معروف و نهی از منکر این مقدمه تحقق این امر حسن است.

 

مقدمه سوم هم این است که مقدمه امر حسن و ضروری خودش حسن است و عقل تجویز نمی‌کند ترک مقدمه‌ای که منجر می‌شود به ترک یک امر حسن نفسی.

 

پس اقامة الفرائض حسنٌ نفسیاً حسن است. این مقدمه أولی.

مقدمه ثانیه؛ امر به معروف و نهی از منکر مقدمه تحقق این امر حسن است.

مقدمه سوم این که مقدمه حسن حسن است. منتها به حسن مقدمی. بنابراین ثابت می‌شود که امر به معروف و نهی از منکر واجب عقلی است.

این شاکله برهان هست. شاکله این برهان در برهان اول ایشان و دوم ایشان شاکله‌اش همین است که گفتیم، این سه مقدمه‌ای که گفتیم.

اختلاف برهان‌ها در اثبات مقدمه أولی است. خب به چه دلیل شما می‌گویید که اقامه فرائض حسن است.

 

دو بیان برای اثبات حسن بودن اقامه فرائض

ایشان دو دلیل بر این اقامه کردند یک دلیل برهان اول را تشکیل می‌دهد، یک دلیل برهان دوم را تشکیل می‌دهد. برهان اول ایشان که من آن را دوم ذکر کردم ولی به یک جهتی آن را اول ذکر می‌کنم این است که ایشان می‌فرماید ما این را از راه آن قاعده‌ای که قبلاً نام می‌بردیم

 

بیان اول: الواجباب الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة.

 از آن راه کشف می‌کنیم که واجبات شرعی این‌ها الطاف در واجبات عقلی است یعنی اگر این اموری که خدا واجب فرموده حتی این مثالی که ایشان زدند اگر عقل به آن برسد می‌فهمد لزوم و حسن آن را. پیامبر اکرم(ص) بدون وحی هم با آن عقلی که خدای متعال به او داده و درک می‌کند حسن ذاتی تمام واجبات و قبح ذاتی تمام محرمات را. اما چون معمول بشر این عقل تیزبین را ندارند خدای متعال منت گذاشته و همان چیزهایی که حسنٌ ذاتیٌ فی نفسه در قالب وجوب و همان‌هایی که قبیحٌ فی نفسه در قالب حرمت به بشر ارائه داده است. پس الواجبات الشرعیة که از باب تغلیب می‌گویید واجبات، محرمات را هم شامل می‌شود به حساب این که محرمات ترکش واجب است مثلاً. الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة.

بنابراین هر فریضه‌ای که دلیل شرعی دارد من الکتاب أو السنة یا غیر ذلک وقتی فهمیدیم واجب شرعی است فوراً کشف می‌کنیم که چیه؟ حسنٌ عقلیٌ. پس آن قربانی که ایشان مثال زدند چون دلیل بر وجوب شرعی آن داریم کشف می‌کنیم حسنٌ عقلیٌ. خب وقتی حسن عقلی شد امر به این که قربانی بکن به حاجی، وقتی یک حاجی رفت انجام نمی‌دهد. یک کسی متوجه است این انجام نمی‌دهد می‌گوید آقا قربانی بکن. این قربانی بکن که به آن حاجی دارد می‌گوید این مقدمه تحقق یک حسن ذاتی است.

پس بنابراین اگر در شریعت اصلاً ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر هم نداشتیم. ما از این راه می‌فهمیدیم امر به معروف و نهی از منکر واجب است چرا؟ برای این که می‌گفتیم درسته ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر نداریم ولی دلیل بر فلان واجب که داریم مثلاً قربانی کردن، دلیل بر سجده سهود در فلان صورت که داریم، دلیل بر این که جواب سلام باید داد که داریم، دلیل بر این که داریم، دلیل بر آن که داریم. این دلیل‌ها برای ما کشف می‌کند از چی؟ از این که این‌ها حسنٌ ذاتاً. وقتی حسن ذاتی شد این برهان می‌آید، می‌گوید این حسن ذاتی نیست، امر به معروف و نهی از منکر هم مقدمه تحقق این حسن ذاتی نیست؟ چرا. خب عقل می‌گوید هرچی مقدمه حسن ذاتی است خودش هم حسنٌ؛ پس حسنی است که قبیح است ترک آن. بنابراین ما به ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر برای اثبات وجوب امر به معروف و نهی از منکر احتیاج نداریم. اگر هم نبود از رهگذر خود ادله داله بر واجبات و داله بر محرمات کشف می‌کردیم امر به معروف و نهی از منکر آن واجب است. امر آن‌ها لتارکیه و نهی از آن‌ها لمرتکبیه واجب است. این بیان اول.

این برهان اول که برهان چهارم می‌شد.

برهان پنجم

برهان پنجم ایشان همین برهان چهارم است. شاکله‌اش همین است منتها فرقش این است که دلیل مقدمه أولی را چیز دیگری قرار بدهیم.

دلیل دوم برای حسن بودن اقامه فرائض

خب می‌گوییم این حسنٌ. این نماز خواندن‌ها، روزه گرفتن‌ها، حج رفتن‌ها این‌ها حسنٌ. به چه دلیل؟ آن قبلی گفت به دلیل این که این‌ها حسن ذاتی هستند که کشف می‌شود حسن ذاتی‌شان به واسطه این ادله سمعیه. این دومی این است که فرض کن این‌ها حسن ذاتی هم نباشند، اصلاً احکام دائر مدار حسن و قبح نباشند، دائر و مدار مصالح و مفاسد هم نباشند. این نماز خواندن اطاعت خدا هست یا نیست؟ روزه گرفتن اطاعت خدا هست یا نیست. اطاعت خدا حسن است. پس این امر به معروف، این نهی از منکر مقدمه امر حسن است آن حسن چیه، حسن ذاتی است؟ نه. یعنی این که خود این‌ها ذاتاً حسن باشند. نه، مقدمه این عملی است که این عمل مصداق اطاعت خدا است و اطاعت خدا چیه؟ حسن است.

 

احتمالات محقق نراقی

دو احتمال در عبارت محقق عراقی در تقریر این بیان وجود دارد.

تقریب اول این است که ما دو جور اطاعت داریم؛ اطاعت مباشری، اطاعت تسبیبی.

انواع اطاعت

1- اطاعت مباشری این است که خود کسی که مخاطب این عمل هست خود آن کس می‌آید آن عمل را انجام می‌دهد. کسی که نماز می‌خواند، کسی که روزه می‌گیرید این می‌شود مطیع مباشر و اطاعتش اطاعت مباشری است یعنی خودش مباشرت بر عملی که واجب است می‌کند.

2-  اطاعت تسبیبی است؛ یعنی خودش انجام نمی‌دهد، خودش مباشرت نمی‌کند ولی دیگری را وادار می‌کند آن کار را انجام بدهد. این جا می‌گویند اطاع این آمر تسبیباً. مثل کارهای دیگر که انسان گاهی معامله‌ای را انجام می‌دهد خودش مباشرت می‌کند، گاهی وکالت می‌دهد به یک کسی می‌گوید برو انجام بده. این جا خودش انجام نداد به این معنا که لم‌یباشر اما این به او منسوب است. می‌گویند «باع داره» خودت فروختی؟ نه به فلانی وکالت دادم. ولی «باع داره» درسته. این جا وقتی کسی امر می‌کند به دیگری نمازت را بخوان وقتی او نماز خواند این جا دو تا اطاعت محقق شده؛ یک عبادت مباشری از آن مصلی، یک اطاعت تسبیبی از این آمر غیرمصلی.

 حالا چرا اقامه فرائض حسن است؟

1-  چون این‌ها حسن ذاتی دارند. از کجا فهمیدی حسن ذاتی‌شان را؟ از خود ادله وجوب. چطور از ادله وجوب فهمیدی؟ چون الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة.

2-  چرا می‌گویی حسن است؟ چون این اطاعت است ولو این که الطافٌ فی الواجبات العقلیة نباشد. حسن ذاتی نداشته باشد، اصلاً تابع مصالح و مفاسد نباشد. اما این اطاعت است، اطاعت هم حسن است. این چه جوری اطاعتی است، شما که داری امر می‌کنی؟ می‌گوید بله اطاعت است، اطاعت تسبیبی است. این یک بیان برای این قسمت.

بیان دوم این هست که این اطاعت بودنش در این بیان به لحاظ کی محاسبه شد؛ اطاعت تسبیبی بودن؟ به لحاظ خود آمر که این اطاعت تسبیبی برای خود آمر است. آن وقت امرش مقدمه تحقق این اطاعت تسبیبی است.

سؤال: حاج آقا  حسن آن چه جوری اثبات شد؟ اطاعت نسبت به آمر حسن آن هم دوباره باید برگردد به همان ؟

جواب: بله بله. اطاعت وقتی که شما امر می‌کنی به زید که نماز بخوان این نمازی که از زید تحقق پیدا می‌کند در اثر امر شما که اگر شما به او نگفته بودی بخوان نمی‌خواند. پس این صلاتی که از امر در خارج تحقق پیدا کرد در اثر امر شما بود. پس این نماز خواندن که صدر من الأمر به امر شما، به تسبیب شما، همان طور که اطاعت مباشری برای امر است، اطاعت تسبیبی؛ همین نماز خواندن، اطاعت تسبیبی برای شما است. اطاعت تسبیبی امر به صلات برای شما است و اطاعت هم که حسن است؛ چه تسبیبی و چه مباشری پس بنابراین این جا این امر شما مقدمه یک امر حسن شد. این بیان اول.

بیان دوم که محتمل است مراد ایشان باشد اگرچه بعید است و خلاف ظاهر عبارت شاید باشد. و این آن است که همین نمازی که از آن آقا دارد سر می‌زند این چون به امر دیگری دارد تحقق پیدا می‌کند می‌شود اطاعت تسبیبی برای خود آن فاعل، برای خود آن مصلی. گاهی یک نفر به داعی شخصی خودش می‌رود نماز بخواند. این اطاعت مباشری است. تارةً نه، اگر امر نکرده بود آن آمر به معروف انجام نمی‌داد. حالا به خاطر این که او امر کرده و وادارش کرده دارد انجام می‌دهد این اطاعت همین آقا است نه اطاعت آمر. اطاعت همین آقا است اما اطاعت تسبیبی اسم آن را می‌گذاریم چون به سبب امر خارج از ذات خودش که آن آقای آمر باشد باعث شد که انجام بگیرد، نه به سبب درونی خودش که تصمیم اولی خودش باشد.

خب حالا می‌گوییم آقا بالاخره اطاعت چه به نحو تصمیم درونی انجام بشود، چه به نحوو تصمیم خارجی از انسان سر بزند؛ این حسن است. اطاعت دیگه حسن است و این امر به معروف و نهی از منکر مقدمه‌ تحقق این امر حسن است و مقدمه حسن هم که حسن است پس بنابراین امر به معروف هم می‌شود حسنٌ و واجبٌ. نهی از منکر هم می‌شود حسنٌ و واجبٌ. این هم بیان دیگری برای توضیح این برهان ثانی که برهان پنجم ما می‌شود و دوم آقا ضیاء می‌شد.

 

برهان ششم برای وجوب عقلی امر به معروف: وجوب از باب حفظ نظام

برهان ششم  باز هم از باب مقدمیت پیش می‌آید اما عوض می‌کنند اصلاً آن مقدمه أولی را.

مقدمه أولی را ایشان می‌گوید حفظ نظام واجب است، عقلاً حفظ نظام واجب است. نظام بشری که در سایه آن نظام بتواند زندگی کند. اختلال و هرج و مرج و ناامنی که اصلاً هیچ کس نمی‌تواند زندگی کند این عقلاً محکوم است و قبیح است و حفظ نظام حسن عقلی است، واجب عقلی است. خب این مقدمه أولی.

مقدمه ثانیه؛ امر به معروف و نهی از منکر مقدمه حفظ نظام است. آن می‌خواهد دزدی کند، آن می‌خواهد بکشد افراد را، آن می‌خواهد سد طریق بکند، آن می‌خواهد چه بکند، ضرر به دیگران بزند؛ با این نظام اجتماعی از بین می‌رود، امنیت اجتماعی از بین می‌رود، اختلال در نظام لازم می‌آید، زندگی نمی‌شود دیگه کرد. خب این که می‌گوید آقا دزدی نکن، آن می‌گوید چشم‌هایت را بپوشان، آن می‌گوید چه کار نکن این‌ها همه مقدمه حفظ نظام است. پس حفظ نظام مقدمه أولی، واجب است. امر به معروف و نهی از منکر مقدمه حفظ نظام است، مقدمه واجب و مقدمه حسن هم واجب است پس بنابراین امر به معروف و نهی از منکر واجب است.

این سه برهانی است که ایشان اقامه فرموده است.

می‌فرماید:

«و هما یجبان عقلاً...»

«و همان یجبان عقلاً» عبارت تبصره است. علامه در تبصره. حالا ایشان شرح می‌کند؛

«و هما یجبان عقلاً بتوهم...»

این «بتوهم» دیگه دلیلی است که ایشان دارد اقامه می‌کند.

«بتوهم کونهما مقدمةً لاستقامة الفرائض...»

«کونهما» یعنی امر به معروف و نهی از منکر. مقدمه هستند «لإقامة الفرائض

المعلوم‌ حُسنُها...» اقامه فرائضی که معلوم است حسن اقامه فرائض. از کجا معلوم است حسن اقامه فرائض؟

«إما بمناط حسن الإطاعة، و إما بمناط الحسن الذاتی الداعی إلى الأمر (یعنی امر به خود آن‌ها) بها، بناء على التحقیق من کون الواجبات الشرعیة ألطافاً فی الواجبات العقلیة، و إما بملاحظة کونهما مقدمةً لحفظ النظام و عدم اختلاله.»

پس مجموعاً شد سه تا برهان.

بعد می‌فرماید:

«لکن فی جمیع الوجوه المزبورة نظرٌ»

این که ما سه تا کردیم به خاطر وجوبی است که این جا گفت و الا می‌شد اولی و دومی را ادغام بکنیم یک برهان بگوییم، مقدمه أولی دو تا دلیل دارد، بعد حفظ نظام هم یکی می‌شد دو برهان. اما چون ایشان فرموده «و لکن فی جمیع الوجوه المزبورة نظرٌ» معلوم می‌شود این را سه برهان در نظر شریفش قرار داده.

خب حالا اشکال‌های این چیه؟ نظر ایشان در این برهان چه اشکال‌هایی دارد؟

از این آخر شروع کرده. لف و نشر غیر مرتب است از این آخری شروع کرده که اختلال نظام باشد.

 

اشکال آقا ضیاء بر برهان حفظ نظام

«نظرٌ، لمنع مقدمیة الأمر بالمعروف لحفظ النظام الحاکم بوجوبه العقل»

آن نظامی که عقل می‌گوید واجب است آن همین است که یستقل به العقل این است که اختلالی که نشود ادامه حیات داد و نشود زندگی در امنیت داشت آن را می‌گوید. براساس همین، فقهای بزرگی مثلاً فتوا دادند اگر توی کشورهای جور آن چیزها و قواعدی که برای نظم گفته شده باید مراعات بکنی؛ چون اختلال لازم می‌آید. مثلاً کسی بخواهد قواعد رانندگی و این‌ها را مراعات نکند خب اختلال لازم می‌آید اصلاً، زندگی نمی‌شود، ماشین‌ها به هم می‌خورند، هی کشتار می‌شود، هی تصادف می‌شود، هی فلان می‌شود. حالا ولو جاعل و گوینده‌اش کی باشد؟ فرض کنید یک دستگاهی باشد که آن کافر است یا جائری است یا هر چی که هست اما این کار لازم است و حق ندارد که مخالفت بکند. فلذا فتوا دادند که مثلاً عربستان سعودی که می‌گوید اهل خود حجاز هر پنج سالی یک بار می‌‌توانند بیایند مکه، می‌گوید باید مراعات بکنید چرا؟ برای این که اگر این مراعات نشود، این نظم مراعات نشود مکه قابل زندگی نمی‌شود در ایام حج. می‌گوید این واجب است مراعات بشود. این را عقل حکم می‌کند. به این که آن که اختلال ایجاد می‌کند ادامه حیات ممکن نیست یا مأثور و حرجی می‌شود این را عقل حکم می‌کند. آیا هر امر به معروف و نهی از منکری این را ایجاب می‌کند. حالا سجده سهو نمی‌کند. حالا در نمازش کلام آدمی صادر شده از او سجده سهو نمی‌کند چه اختلال نظامی لازم می‌آید؟ حالا جواب سلام یک نفر را نمی‌دهد، یک وقت می‌دهد یک وقت نمی‌دهد. خب جواب سلام واجب است اما اگر نشود اختلال نظام لازم می‌آید؟ کسی روزه نمی‌گیرد اختلال نظام لازم می‌آید؟ آن نظامی که ما عقل‌مان می‌فهمد و می‌گوید نمی‌شود این است که ادامه حیات نتوانی بدهی نه هر نظامی که در آن مراعات واجبات، محرمات، آن هم به شتی انواعها... حالا بعضی از واجبات هست مثل قتل نفس حرام است. بله قتل نفس اگر مراعات نکنند افراد چی می‌شود؟ اختلال نظام لازم می‌آید البته. اگر حرمت اموال دیگران مراعات نشود هر کسی مال هر کسی را مثل مال خودش بداند و هر کسی... حریم اموال دیگران نگه داشته نشود چی لازم می‌آید؟ اختلال نظام لازم می‌آید. اگر کسی در نوامیس حریم نوامیس را نگه ندارد این زوجه آن هست، آن زوجه آن هست. همین جور مثل حیوانات باشد. شاید توی حیوانات هم معنایش این جوری نباشد، حریم نگه می‌دارند. خب این اختلال نظام حیات لازم می‌آید. کسی اصلاً نمی‌داند بچه‌اش کدام هست، آن زن کیه، آن چیه.... بله یک سلسله از واجبات و محرمات داریم که این‌ها مقدمه همان نظمی است که عقل لازم می‌داند اما ما نمی‌توانیم از راه این استدلال بیاییم بگوییم که بله امر به معروف و نهی از منکر همه جا؛ هر واجبی، هر محرمی به واجباتش امر لازم است از محرماتش.... چرا؟ از راه اختلال نظام بیاییم. ربطی ندارد به آن نظامی که عقل....

سؤال: به خاطر این که هر کسی که قبول کرده اختلال نظام را باید مطلقاً در تمام ابعاد آن را بپذیرد؟

جواب: شرعاً نه عقلاً. هر کسی شرعاً قبول کرده به خاطر اطلاقات ادله است هیچ ملازمه‌ای هم نیست. آن‌ها به خاطر اطلاقات ادله گفتند. نه یک ملازمه‌ای است بین آن و آن. آن‌ها چون می‌گویند ادله مطلق است. فرض این است که ما می‌خواهیم بگوییم اگر آن‌ها هم نباشد ما دلیل داریم. ما کجا دلیل داریم اگر آن‌ها نباشد که بخواهیم یک دلیل عقلی این چنینی اقامه بکنیم.


جواب به اشکال آقا ضیاء

بعض اجله به آقا ضیاء اشکال کردند گفتند بابا آن که عقل می‌گوید حفظ نظام اسلامی است. نظام اسلام هم تار و پودش همین واجبات و محرمات است دیگه. پس بنابراین این اشکال شما وارد نیست به این استدلال. نه، حفظ نظام اسلامی لازم است، این هم مقدمه‌اش امر به معروف و نهی از منکر هست.

این اشکال به همان توضیحی که دادم وارد نیست به فرمایش آقا ضیاء. حفظ نظام اسلامی بعد از این که خدای متعال فرمود که این ... آن بحث آخری است. این چیزی که آقا ضیاء دارد می‌فرماید این جا آن اختلال نظامی است که عقل یستقل، آن را دارد که مقدمه برهان قرار داده که حیات را مختل می‌کند، زندگی را مختل می‌کند، نمی‌گذارد آن اصول اساسی حیات و زندگی... خدا مردم را خلق کرده برای این که زندگی کنند. حالا روی اهدافی که خود خدای متعال روی این کار دارد.

خب این پس اشکال به اخیر که آقا ضیاء می‌فرماید این است و این اشکال هم درست هست. در حقیقت می‌توانیم این جوری بگوییم که به لباس دیگر این دلیل اخص از مدعا است و بخش کوچکی از مدعا را اگر اثبات بکند اثبات می‌کند، نه هر واجبی و هر حرامی را که دخالت در تحقق نظام نداشته باشد و عدمش موجب اختلال آن نظامی که عقل گفتیم حاکم است نشود.

 

اشکال آقا ضیاء بر برهان حسن ذاتی

خب و اما اشکال بعدی که فرموده؛

«و منع حسن الذاتی الداعی الی الامر به من الأدلة السمعیة فی مدرکیة حکم العقل للمدعا کیف و لازمه ارجاع جمیع ادلة السمعیة فی کل تکلیفٍ الی الدلیل العقلی»

و اما برهان اول در عبارت ما و دوم در عبارت ایشان این بود که از کجا شما استفاده کردید. گفتید این امور، این فرائض حسنٌ، چرا حسنٌ؟ از خود ادله وجوب و حرمتش می‌فهمیم حسنٌ و قبیحٌ چون الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة.

عبارت ایشان یک خرده در مقام اشکال مجمل است آن که ما از آن می‌فهمیم و عرض می‌کنیم این هست که این مطلب را ما نمی‌توانیم هر جا شارع امر می‌کند این حسن ذاتی است که دارد امر می‌کند. بلکه خیلی جاها ممکن است که امتحاناً باشد. روی امتحان فرموده می‌خواهد ببیند اطاعت می‌کنید یا نمی‌کنید. حسن ذاتی هم ممکن است نداشته باشد.

اصل مطلب این است که این جور نیست که ما بگوییم هر جا یک دلیل سمعی بر وجوب داریم لامحالة آن جا .... و آن عبارت الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة یک عبارت مأثور از معصوم نیست، از اسلام نیست که حالا ما بگوییم این اطلاق دارد بله فلان می‌کنیم. این جوری یک این جور چیزی ثابت نیست. بله لا اشکال در این که بسیاری از این واجبات شرعیه الطاف بالواجبات العقلیه هست. یعنی حسن ذاتی واقعی دارد اگر خدای متعال هم نفرموده بود ما نمی‌فهمیدیم. و این‌ها دخالت دارد، حسن ذاتی دارد در ارتقاء معنوی انسان دخالت دارد، منت گذاشته خدای متعال و بیان فرموده.

پس بنابراین این که شما بگویید الواجبات الشرعیة الطافٌ فی الواجبات العقلیة علی نطاقه الواسع، پس همه واجبات می‌فهمیم حسن ذاتی دارد پس این هم مقدمه آن است پس واجب است، این هم امری است غیرثابت، این هم درست است. ما این جواب آقا ضیاء را قبول داریم و اما در آن اطاعت؛ آن اطاعت را هم ایشان اشکال‌شان این است که به هر دو بیان، برای حسن اطاعت شما می‌فرمایید اولاً همان اشکالی که آن آقا فرمودند، آقای آقا ضیاء همان را می‌فرمایند این جا. می‌فرمایند این در صورتی که ثابت بشود مسبقاً که آن عمل مطلقا صدورش چه مباشرتاً، چه تسبیباً حسن است. مثلاً نماز اگر ثابت بشود که این چه مباشرتاً از خود شخص سر بزند، چه به تسبیب دیگری سر بزند این برای آن آقای آمر هم حسن است. اگر این ثابت بشود خب حالا راه دارد که شما بیایید بگویید این فعلٌ حسنٌ، اطاعت است، فعل حسن است پس آن هم مقدمه این اطاعت است که فعل حسن است پس واجب است. اما این فی غایة الاشکال. ما از کجا می‌توانیم بگوییم... مثلاً اگر یک خانمی باید غسل حیض ‌کند ولی تارک است و مردی به او می‌گوید غسل حیض بکن بگوییم غسل حیض که از آن زن دارد سر می‌زند این اطاعت مال این مرد هم هست و مصلحت هم برای این مرد دارد. حالا زن اجنبی است. این چه مصلحتی دارد؟ پس بنابراین آقا ضیاء می‌فرماید این ثابت نیست. این سه اشکالی است که آقا این جا فرموده. این اشکالاتی است که ایشان فرموده و للکلام تتمة إن‌شاءالله فردا. و صلی الله علی محمد و آله.

پایان جلسه

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷