vasael.ir

کد خبر: ۳۴۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۰ - 05 February 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه7

نصب حاکم از سوی معصوم اختصاص به دوران غیبت ندارد

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به امامت و ولایت ائمه اطهار(ع) گفت: نصب مخصوص زمان غیبت نیست؛ بلکه ائمه اطهار در زمان حیات و حضور خود افرادی را نصب کرده اند که در صورت غیبت مکانی یا زمانی آنها جانشین ایشان باشند و از سوی آنها بر مردم حاکمیت داشته باشند

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در پنجمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز یکشنبه  بیست و پنجم مهرماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، در ادامه بحث از ادلّه دالّ بر نصب حاکمان و خلفاء پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله تعدادی از روایات را مطرح کرد که در آن به اسامی دوازده امام به عنوان اوصیاء و جانشینان پس از رسول اکرم تصریح شده است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تبیین حدود اختیارات حاکم پس از رسول خدا، جانشین پیامبر را عهده دار تمامی مسئولیتها و اختیارات آن حضرت به استثنای اختصاصات نبوّت یعنی وحی و تشریع دانست.

تقریر پنجمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

عبارات دورن پرانتز اضافات مقرر است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

در مباحث گذشته به تفصیل پیرامون نظریه نصب سخن راندیم. گفتیم حاکمیت و فرمانروایی مخصوص خدای متعال است و ادلّه عقلی و نقلی فراوان دالّ بر این مطلب را مرور کردیم. گفتیم در طول تاریخ خدای متعال همواره بر روی زمین حاکم منصوب داشته است، نصب رسل و از جمله نصب رسول الله صلی الله علیه و آله از سوی خدا برای حاکمیت و ادلّه آن را بیان کردیم.

پس از آن به بحث درباره نصب ائمه پرداختیم و گفتیم رسول خدا با عبارات و بیانات مختلف و در مناسبتهای گوناگون و در هر موضعی که فرصت مناسبی به دست آمده است نصب حاکمان پس از خود را اعلام فرموده است؛ با الفاظ  مختلفی همچون خلیفه، امام، ولیّ، امیر و با همه الفاظی که دلالت بر جانشینی پس از خود میکرد.

در خلال بیان ادلّه نصب حاکم پس از رسول، به نصوصی رسیدیم که به اسامی امامان بعدالرسول در آنها اشاره شده است؛ گفتیم این ادلّه نیز خود چند دسته هستند؛ روایاتی که نصّ بر خصوص ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام بود و روایاتی که نصّ بر امامت امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام بود را مطرح کردیم، همچنین بعض از روایاتی که در آنها به اسامی تعدادی از ائمه علیهمالسلام تصریح شده است را نیز خواندیم.

 

ادامه؛ دسته دیگر روایات

دسته دیگری از روایات وجود دارد که با ذکر اسامی همه امامان دوازدهگانه علیهمالسلام دلالت بر نصب بعدالرسول دارد. پیش از این گفتیم که نصب بعدالرسول دو قسم کمّی و کیفی دارد، نصب کمّی به وسیله روایاتی انجام شده است که در آنها رسول خدا صل فرموده است دوازده جانشین دارد؛ گفتیم این روایات بین فریقین متواتر است. نصب کیفی نیز دو گونه است.

گاهی با بیان وصف حاکمان است و گاهی علاوه بر بیان وصف حاکمان، اسامی آنها نیز ذکر شده است، مورد اخیر محل بحث فعلی ماست، از آنجا که قصد استیعاب و بیان همه روایات را نداریم در اینجا تنها چند روایت را در این زمینه بیان کرده و به همین تعداد از روایات اکتفاء میکنیم، همچنین قابل تذکر است که مجموعه ای از ادلّه نصب، روایاتی هستند که در آن هر یک از ائمه علیهمالسلام به نام امام پس از خود تصریح کرده است. ما به این روایات نمی پردازیم چون خارج از سیاق بحث ماست.

 

روایت اول

این روایت اگر نگوییم متواتر است حداقل میتوان گفت مستفیض است؛ حتی میتوان تواتر آن را تا «جابر بن عبدالله انصاری» ادعا کرد. مرحوم کلینی به سند صحیح، مرحوم صدوق به اسانید متعدد و مرحوم شیخ طوسی با سند دیگر همگی از جابر بن عبدالله روایت کرده اند. این روایت از روایات معروف باب است و گاهی از آن به «حدیث اللوح» تعبیر میشود؛ در اینجا ما لفظ کلینی و صدوق را انتخاب کرده ایم چون میان روایات تفاوت الفاظ وجود دارد؛ اگرچه از حیث معنا اشتراک دارند.

«عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیهالسلام قال قال أبی علیهالسلام لجابر بن عبد الله الأنصاری إن لی إلیک حاجة فمتى یخف علیک أن أخلو بک فأسألک عنها فقال له جابر فی أی الأوقات شئت فخلا به أبو جعفر علیهالسلام قال له یا جابر أخبرنی عن اللوح الذی رأیته فی یدی أمی فاطمة بنت رسول الله ص و ما أخبرتک به أنه فی ذلک اللوح مکتوبا فقال جابر أشهد بالله أنی دخلت على‏ أمک فاطمة علیهالسلام فی حیاة رسول الله ص أهنئها بولادة الحسین علیهالسلام فرأیت فی یدها لوحا أخضر ظننت أنه من زمرد و رأیت فیه کتابة بیضاء شبیهة بنور الشمس فقلت لها بأبی أنت و أمی یا بنت رسول الله ما هذا اللوح فقالت هذا اللوح أهداه الله عز و جل إلى رسوله ص فیه اسم أبی و اسم بعلی و اسم ابنی و أسماء الأوصیاء من ولدی فأعطانیه أبی لیسرنی بذلک قال جابر فأعطتنیه أمک فاطمة علیهالسلام فقرأته و انتسخته فقال له أبی علیهالسلام فهل لک یا جابر أن تعرضه علی فقال نعم فمشى معه أبی علیهالسلام حتى انتهى إلى منزل جابر فأخرج إلى أبی صحیفة من رق فقال یا جابر انظر أنت فی کتابک لأقرأه أنا علیک فنظر جابر فی نسخته فقرأه علیه أبی علیهالسلام فو الله ما خالف حرف حرفا قال جابر فإنی أشهد بالله أنی هکذا رایته فی اللوح مکتوبا  بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتاب من الله العزیز الحکیم لمحمد نوره و سفیره و حجابه و دلیله نزل به الروح الأمین من عند رب العالمین عظم یا محمد أسمائی و اشکر نعمائی و لا تجحد آلائی إنی أنا الله لا إله إلا أنا قاصم الجبارین و مبیر المتکبرین و مذل الظالمین و دیان یوم الدین إنی أنا الله لا إله إلا أنا فمن رجا غیر فضلی أو خاف غیر عدلی عذبته عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین فإیای فاعبد و علی فتوکل إنی لم أبعث نبیا فأکملت أیامه و انقضت مدته إلا جعلت له وصیا و إنی فضلتک على الأنبیاء و فضلت وصیک على الأوصیاء و أکرمتک بشبلیک بعده و بسبطیک الحسن و الحسین و جعلت حسنا معدن علمی بعد انقضاء مدة أبیه و جعلت حسینا خازن وحیی و أکرمته بالشهادة و ختمت له بالسعادة فهو أفضل من استشهد و أرفع الشهداء درجة جعلت کلمتی التامة معه و الحجة البالغة عنده بعترته أثیب و أعاقب أولهم علی سید العابدین و زین أولیائی الماضین و ابنه سمی جده المحمود محمد الباقر لعلمی و المعدن لحکمتی سیهلک المرتابون فی جعفر الراد علیه کالراد علی حق القول منی لأکرمن مثوى جعفر و لأسرنه فی أولیائه و أشیاعه و أنصاره و انتحبت بعد موسى فتنة عمیاء حندس لأن خیط فرضی لا ینقطع و حجتی لا تخفى و أن أولیائی لا یشقون أبدا ألا و من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی و من غیر آیة من کتابی فقد افترى علی و ویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدة عبدی موسى و حبیبی و خیرتی ألا إن المکذب بالثامن مکذب بکل أولیائی و علی ولیی و ناصری و من أضع علیه أعباء النبوة و أمتحنه بالاضطلاع یقتله عفریت مستکبر یدفن بالمدینة التی بناها العبد الصالح ذو القرنین إلى جنب شر خلقی حق القول منی لأقرن عینه بمحمد ابنه و خلیفته من بعده فهو وارث علمی و معدن حکمتی و موضع سری و حجتی على خلقی جعلت الجنة مثواه و شفعته فی سبعین من أهل بیته کلهم قد استوجبوا النار و أختم بالسعادة لابنه علی ولیی و ناصری و الشاهد فی خلقی و أمینی على وحیی أخرج منه الداعی إلى سبیلی و الخازن لعلمی الحسن ثم أکمل ذلک بابنه رحمة للعالمین علیه کمال موسى و بهاء عیسى و صبر أیوب ستذل أولیائی فی زمانه و یتهادون رءوسهم کما تهادى رءوس الترک و الدیلم فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین مرعوبین وجلین تصبغ الأرض من دمائهم و یفشو الویل و الرنین فی نسائهم أولئک أولیائی حقا بهم أدفع کل فتنة عمیاء حندس و بهم أکشف الزلازل و أرفع عنهم الآصار و الأغلال أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون قال عبد الرحمن بن سالم قال أبو بصیر لو لم تسمع فی دهرک إلا هذا الحدیث لکفاک فصنه إلا عن أهله» کمال الدین، جلد 1، صفحه 292-291.

جابر میگوید خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیدم. دیدم لوح سبزی در دستان اوست. پرسیدم این لوح چیست؟ فرمود این لوحی است که خدای متعال به رسول اکرم بخشیده است و رسول خدا نیز آن را به من بخشیده است برای اینکه مرا خوشحال کند.

در روایات متواتر شیعه و اهل سنّت وارد شده است که وقتی سیدالشهداء علیه السلام به دنیا آمد و قنداق کودک را به رسول خدا صلی الله علیه و آله دادند جبرئیل نازل شد و خبر شهادت این فرزند را به رسول خدا داد؛ آن حضرت گریست و واقعه را به حضرت زهرا سلام الله علیها خبر داد. شاید به خاطر غمی که بر دل حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شد این لوح از سوی خدای متعال به رسول اکرم داده شد و آن حضرت لوح را به دختر خود داد تا باعث تسکین غم او شود.

«من أضع علیه أعباء النبوة»؛ در این عبارت که در مورد امام هشتم سلاماللهعلیه است مراد از «أعباء النبوة» مسئولیتهای جانشینی پیامبر است؛ چون همانطور که گفتیم جانشین پیامبر همه مسئولیتهای او را به استثنای وحی و تشریع که از لوازم نبوّت است بر عهده دارد.

مرحوم صدوق این روایت را با پنج سند دیگر نیز روایت کرده است و در عیون اخبارالرضا، جلد1، صفحه 47 این روایت را به طرق مختلف نقل کرده است. . مرحوم کلینی این روایت را در کافی، جلد 1، صفحه 528-527 نقل کرده است، مرحوم شیخ طوسی نیز در امالی، مجلس 11، حدیث 13 این روایت را به طریق دیگر و با لفظ دیگری روایت کرده است؛ همچنین در کتاب ترتیب الامالی، جلد 3، صفحه 77-75 «حدیث لوح» ذکر شده است و در پاورقی صفحات اسانید زیادی برای آن ذکر شده است.

 

روایت دوم

مرحوم صدوق به سند خود از امام صادق علیهالسلام روایت میکند.

«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى إِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً وَ شَقَقْتُ لَکَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَةَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ وَ خَلِیفَتَکَ وَ زَوْجَ ابْنَتِکَ وَ أَبَا ذُرِّیَّتِکَ وَ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِی فَأَنَا الْعَلِیُّ الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِیٌّ وَ جَعَلْتُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهالسلام مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ مَا أَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسَطِهِمْ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ قُلْتُ یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ الَّذِی یُحِلُّ حَلَالِی وَ یُحَرِّمُ حَرَامِی وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِی وَ هُوَ رَاحَةٌ لِأَوْلِیَائِی» عیون اخبارالرضا، جلد 1، صفحه 61 – 60.

این روایت مؤید روایاتی است که در تفسیر اسماء آمده است، آیه شریفه میفرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَة»؛ مراد از اسماء در این آیه شریفه اسامی مبارکه محمد و آل محمد است؛ «لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ مَا أَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی»؛ اگر کسی آنچنان مرا عبادت کند که همچون مَشک کهنه شود - یعنی تنها پوستی از آن باقی بماند – اما منکر ولایت امامان منصوب باشد در بهشت من جایگاهی ندارد.

 

روایت سوم

مرحوم طبرسی به سند خود در احتجاج  از امام صادق علیهالسلام روایت میکند.

«عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهالسلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالبٍ خَلِیفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّیْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی وَ أَوْجَبْتُ لَهُ کَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّیْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنْ سَکَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَیَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ یَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ کَفَرَ بِآیَاتِی وَ کُتُبِی وَ رُسُلِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَیَّبْتُهُ وَ ذَلِکَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ فِی زَمَانِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَکْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْکَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ النَّقِیُّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّکِیُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِیُّ أُمَّتِی الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ یَا جَابِرُ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلَادِی وَ عِتْرَتِی مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِی‏ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ أَوْ أَنْکَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ بِهِمْ یُمْسِکُ اللَّهُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ یَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا» احتجاج، جلد 1، صفحه 80 – 79.

روایاتی که خواندیم تعدادی از نصوصی بود که اسامی همه ائمه دوازده گانه علیهمالسلام را بیان میکرد؛ پس از این به تدریج وارد بحث حاکم منصوب پس از ائمه اطهار علیهمالسلام خواهیم شد. این نصب مخصوص زمان غیبت نیست؛ بلکه ائمه اطهار در زمان حیات و حضور خود افرادی را نصب کرده اند که در صورت غیبت مکانی یا زمانی آنها جانشین ایشان باشند و از سوی آنها بر مردم حاکمیت داشته باشند./223/907/م

تقریر: جلال الدین زنگنه

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳