vasael.ir

کد خبر: ۳۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۶ - 23 October 2016
فقه امر به معروف/ استاد شب زنده دار/ جلسه 77

امر به معروف از باب لزوم حفظ عباد الله از هلاک، عقلاً واجب است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - استعانت بر مولی در تحقق هدف و همچنین حفظ عباد الله از هلاک مبتنی بر دلیل عقلی واجب است و امر به معروف به عنوان مسیر تحقق این دو هدف نتیجتاً واجب می‌شود.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح سه شنبه، بیست و چهارم فروردین 1395 در جلسه 77 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم،به بررسی دلایل عقلی بر وجوب امر به معروف پرداختند.

 

خلاصه بحث:

 

نکته اول: برهان عقلی اثبات امر به معروف با شکل خاص فقهی نمی کند

 

نکته دوم: وجوب امر به معروف عقلی از جانب خداوند

 

نکته سوم: وجوب عقلی مبتنی بر عدم ترخص مولوی است

 

اشکال: مورد حاضر تمسک به دلیل عقلی در شبهه مصداقیه است

 

نکته: احراز اذن واقعی لازم است یا اذن ظاهری کفایت می کند

 

دلیل دوم عقلی: لزوم کمک بر مولی در تحقق هدف

 

لزوم کمک همانند لزوم مقدمه مفوته است

 

دلیل سوم عقلی: وجوب حفظ عباد الله از هلاک دلیل عقلی سوم در وجوب امر به معروف است

 

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه استاد شب زنده دار را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

 

متن اولیه

                                                                   بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

 

خلاصه بحث گذشته

 

بحث در دلیل وجوب امر به معروف و نهی از منکر بود. این دلیل را به وجوهی می‌توان بیان کرد و تقریب نمود.

بیان اول بیانی بود که گذشت که حاصل این بود؛ عقل درک می‌کند یا حکم می‌کند بر لزوم صیانت ساحت مولی جلّ و علی از اسائه ادب نسبت به او و هتک او و بی‌احترامی به او ولو این که این هتک اسائه ادب و بی‌احترامی از ناحیه دیگری بخواهد انجام بشود. در محضر انسان عقل اجازه نمی‌دهد ساکت بنشیند و دیگری هتک حرمت مولی کند و اسائه ادب نسبت به مولی بکند. قهراً عصیان چه به انجام محرمات و چه به ترک واجبات اسائه به مولی است.

در حول این بیان به چند نکته باید توجه کرد.

 

نکته اول: برهان عقلی اثبات امر به معروف با شکل خاص فقهی نمی کند

نکته اول اینکه این استدلال اثبات نمی‌کند وجوب امر به معروف و نهی از منکر را بما لهما من المعنی الفقهی که آقایان می‌گویند. یعنی عقل نمی‌گوید حتماً باید امر مولوی بکنی، نهی مولوی بکنی، به صیغه امر بگویی. آن که عقل می‌گوید، می‌گوید نباید بگذاری این بی‌ادبی، این هتک حرمت انجام شود به هر وسیله‌ای. حالا یا به نصیحت کردن، یا به جلوی آن را گرفتن، یا به امر و نهی کردن. خصوص امر و نهی از این برهان، از این استدلال، از این دلیل عقلی استفاده نمی‌شود. یک امر جامعی استفاده می‌شود بلکه از یک نظر قوی‌تر از امر و نهی. چون امر و نهی را انسان نمی‌داند اثر می‌کند.

 

نکته دوم: وجوب امر به معروف عقلی از جانب خداوند

مطلب دوم که باید به آن توجه بکنیم این است که ما در این جا دنبال چه هستیم؟ می‌خواهیم بگوییم که امر به معروف و نهی از منکر بما این که معروف است و منکر است واجب است یا این که نه، بما أنّه واجبٌ الهیٌ و محرّمٌ الهیٌ. این استدلال می‌گفت چی؟ می‌گفت بعد از این که خدای متعال امر فرموده و واجب فرموده مثلاً نماز را، روزه را، این کسی که نماز نمی‌خواند دارد چه کار می‌کند؟ اسائه ادب به خدای متعال می‌کند فرمانبرداری نمی‌کند. پس معروفی که واجب شده است شرعاً و منکری که حرام شده است شرعاً آن مصاب این دلیل و این بیان عقلی قرار می‌گیرد. اما اگر ما فرض کردیم معروف، معروفی است یا منکری است که امر و نهی ندارد، خدای متعال واجب نکرده.

خب در آن صورت معروف هست چون معروف این نبود که باید امر شرعی و امر الهی روی آن باشد. بله آن هم که امر الهی روی آن دارد قهراً معروف خواهد بود. المعروف ما امرتم به، و المنکر ما نهیتم عنه. پس بنابراین اگر مقصد این است که عقل یحکم یا یدرک که هر چه معروف است سواءٌ این که خدای متعال امر فرموده باشد یا نفرموده باشد. و هرچه منکر است سواءٌ این که خدای متعال نهی فرموده یا نه این واجب است امر به آن و نهی از آن.

کما این که امام در متن تحریر الوسیله فرموده هرچه عقل می‌گوید منکر است عطف کردند عقلاً را به شرعاً. اگر عقل هم می‌گوید منکر است ولو شرع نفرموده باشد، واجب است نهی از آن بکنیم. این را دیگه اثبات نمی‌کند. چون در آن صورت اسائه به مولی نیست. اسائه در صورتی است که او خواسته باشد، امر کرده باشد، نهی فرموده باشد، فرمانبرداری نشود.

 

سؤال: این مسأله شرعی که منکراتی هست که باید نهی کرد و معروف‌هایی که در فقه هست باید امر کرد به وسیله قاعده ملازمه بین محبوبیت می‌توانیم به وسیله این حکم عقل آن‌ها را اثبات بکنیم. اگر قائل به این مبنا باشیم ؟

جواب: عرض کردم ببینید اگر این قاعده را قبول کردیم که این قاعده البته تمام نیست که بین محبوبیت و امر ملازمه هست. مثلاً آقای آخوند ترتب را چون قبول ندارد در موارد امر به مهم می‌گوید امر ندارد، قانون ندارد ولی محبوبیت هست و لذا نماز بخوانی نماز درست است ولو این که آن امر اهم را ترک کردی، محبوبیت هست اما امر نیست. اما حرف سر این است که مورد پیدا نمی‌کنیم که ... موردی استیعاب دارد اما وجهش چیه؟

وجهش این نیست که ما می‌خواهیم بگوییم چون امر به معروف نکردی. وجهش این است که چون به واجب امر نکردی. چون از حرام نهی نکردی. مقتضای این برهان این است که امر به واجب لازم است، نهی از محرّم لازم است نه امر به معروف بما أنّه معروفٌ مع الغض این که واجب است. نهی از منکر بما أنّه منکرٌ مع الغض این که حرام است. این را اثبات نمی‌کند.

بسیاری از آقایان و کلمات دنبال این هستند که بگویند هر چه معروف است لازم الاتباع است همان طور که خدای متعال برای هدایت بشر باید به این معروف‌ها امر بکند که قبل از این که امر بکند واجب نشده دیگه. شما مردم هم لازم است به آن معروف‌ها امر بکنید. خدا خودش واجب فرموده امر بکنید یا دلیل عقلی دارد می‌گوید باید امر بکنید. شما هم باید امر بکنید. این هم مطلب دوم.

 

نکته سوم: وجوب عقلی مبتنی بر عدم ترخص مولوی است

مطلب سومی که باید به آن توجه بکنید این است که آیا می‌توان این جا این مطلب را گفت که خب این مدرَک عقلی یک مدرَک تعلیقی است همان طور که گفتیم. یعنی اگر می‌بینیم دارد اسائه به مولی می‌شود عقل می‌گوید ساکت ننشین، نگذار اسائه به مولی بشود. اما این که می‌گوید نگذار، معلق است بر این که خودش اذن ندهد، یا نهی نکند از متعرض شدن، می‌گوید ساکت باش شما کار نداشته باش، یا ممنوع است نمی‌خواهد.

اگر این تعلیقیت را پذیرفتیم که عقل معلقاً می‌پذیرد، به شرطی که او خودش نفرماید نکند یا اذن ندهد در سکوت فلذا است که در شریعت ما خیلی جاها راحت هستیم به خاطر این که اذن داده گفته اگر ضرر دارد نمی‌خواهد بکنید. برای خودت اگر نه، برای اهل و عیالت ضرر دارد نمی‌خواهد بکنی. اگر حرجی است نمی‌خواهد بکنید. ولی عقل باشد می‌گوید حرج هم باشد، مولای حقیقی .... آن ولی اذن داده. خب اگر احتمال تأثیر در گفتارت نمی‌دهی ولی می‌توانی دست و پایش را بروی ببندی، می‌گوید اگر احتمال تأثیر نمی‌دهد رها کن برو. نمی‌خواهد بروی دست و پایش را ببندی. دارد غیبت می‌کند هرچه می‌گویی غیبت نکن فایده ندارد خب می‌شود رفت دهانش را دست گذاشت در دهانش محکم گرفت نتواند حرف بزند، این چانه‌اش را سفت گرفت که نتواند تکان بدهد دهانش را. می‌گوید نه این کارها را لازم نیست بکنی. خب اذن داده.

 

اشکال: مورد حاضر تمسک به دلیل عقلی در شبهه مصداقیه است

آن تقریر را اگر اصلاح کنیم بگوییم مدرک عقل عملی ما این است که مادامی که احراز نکردی اذن او را و نهی او را، وظیفه‌ات این است که جلوی آن را بگیری. اگر این باشد که در متن واقع باشد، قید احراز نداشته باشد بله این شبهه می‌آید که هر جا بخواهیم دست بگذاریم تمسک به دلیل عقلی در شبهه مصداقیه دلیل عقلی می‌شود چون لعل معلقٌ علیه آن حاصل نباشد. اما اگر بگوییم آن مدرک عقل عملی ما است این است که مادامی که تو احراز نکردی که او اجازه داده باید عمل کنی. آن وقت دیگر این اشکال برطرف می‌شود و شاید حق همین است که باید در مقام تقریر آن دلیل عقلی این چنین تقریر کنیم که آن که مدرک عقل است مادامی است که احراز نکردید.

 

نکته: احراز اذن واقعی لازم است یا اذن ظاهری کفایت می کند

این جا این سؤال پیش می‌آید که احراز بکنیم اذن واقعی را، یا اذن ظاهری را هم احراز کنیم کفایت می‌کند؟ «کل شیء مطلق حتی یرد فیه امرٌ أو نهیٌ» خب برائت... اگر فقیه شک می‌کند این جا واجب است، خدا اذن داده، اذن نداده، چه جوری است، برائت جاری می‌کند. خب آیا در این موارد هم باز حکم عقل کارساز است این جا. خب مادامی که احراز نکنی اذن را. خب ما احراز کردیم، به چی؟ به برائت شرعیه. «کل شیء مطلق» با این احراز کردیم.

آیا آن که عقل می‌فهمد اعم است یا نه، خصوص اذن واقعی است؟ لا اشکال در این که آن که عقل می‌فهمد اعم است. از اذن واقعی یا این جور اذنی، در مقام شک که نمی‌دانی اذن داده یا نداده می‌گوید بگو اذن داده، برائت جاری کن، اشکال ندارد. این مطلب که ظاهراً اعم باشد. اما آیا این را ... این طرح سؤال می‌شود که ان شاء الله فکر کنید ببینید جوابی برای آن می‌آورید یا نه.

آن این است که خب حالا‌ آیا ما می‌توانیم همه موارد اگر برهان و دلیل شرعی پیدا نکردیم بگوییم دلیل عقلی کارآمدی خودش را از دست می‌دهد، این دلیل عقلی، این بیان، این تقریب کارآمد نیست چون معلق است و همه موارد وقتی دلیل پیدا نکردیم، دلیل شرعی نداشتیم خب برائت جاری می‌کنیم. وقتی برائت جاری کردیم معلقٌ علیه حکم عقل تحقق پیدا نمی‌کند پس بنابراین دافع عقلی و باعث عقلی در امر به معروف و نهی از منکر لولا ادله سمعیه نداریم. این مطلب را حالا دقت بفرمایید ببینید این جوری هست یا این جواب دارد.

 

سؤال: این جوری اگر تقریر بکنیم ادله امر به معروف ارشادی نمی‌شود؟

جواب: خب بشود، مگر طوری می‌شود. نه شاید نمی‌شود چون بارها گفتیم لازم نیست جایی که حکم عقل وجود دارد ادله شرعیه ارشاد باشد. عقل می‌گوید ظلم قبیح است نکند، شرع می‌آید حرام می‌کند، اشکالی ندارد که در همان مورد حکم عقل شارع بیاید حرمت هم جعل بکند. این اشکالی ندارد. حالا توضیحش دیگه یک وقتی ما... بارها این را توضیح دادیم که این جور نیست که هر وقت ما دلیل شرعی در مورد یک حکم عقلی داشتیم حتماً آن حکم ارشادی باشد.

 

سؤال: عقل چه می گوید؟

جواب: عقل می‌گوید که یکی از وظایفی که عقل درک می‌کند برای عبد نسبت مولایش این است که نباید در محضر تو هتک حرمت او بشود. تو نشستی داری می‌بینی، این خودش جسارت به مولی است. ولو عقابت هم نکند. خود این .... ببینید مثل حکم عقل به وجوب اطاعت یک منشأش برای ضعفا دفع ضرر محتمل است اما عقل می‌گوید باید اطاعت مولی را بکنی. تو عبد هستی او مولی است، خروج از زیّ عبودیت و رقیت نسبت به مولی نباید داشته باشی. داشته باشی کار قبیحی انجام دادی.

 

سؤال: اصل این که جسارت به مولی نشود منوط به اذن است یا خیر؟

جواب: نه، اگر اذن بدهد مشکلی نیست فلذا است که محققین و منهم شهید صدر قدس سره فرموده در موارد قطع به حکم آن جا هم حکم عقل به این که باید اطاعت بکنی تعلیقی است. منتها آن جا نمی‌تواند بگوید چون مشکله دیگری پیش می‌آید. تناقض در ذهن قاطع پیش می‌آید و الا لولا هذا نه، آن حکم تعلیقی است. یعنی اگر گفت شما کاسه... عقل که کاسه داغ‌تر از آش نیست که ؟؟؟ مولی خودش دارد می‌گوید که نمی‌خواهد اطاعت بکنی، می‌گوید نباید اطاعت باید اطاعت بکنی. خودش دارد می‌گوید نمی‌خواهد اطاعت بکنی.

 

سؤال: حاج آقا شما فرمودید جسارت بشود خب این جا مورد جسارت ندارد ؟

جواب: او که دارد جسارت می‌کند. آن تارک واجب یا فاعل محرّم او دارد جسارت می‌کند. حرف سر این هست که من می‌توانم وقتی دارم می‌بینم او دارد جسارت می‌کند وجدان من، عقل من می‌گوید ساکت باش؟ اگر دیدیم یک مرجع بزرگواری است یک کسی دارد جسارت می‌کند، عقل می‌گوید چی؟ می‌گوید بی‌تفاوت می‌توانی باشی یا می‌گوید جلوی او را بگیر؟ حالا فکیف وقتی که یک بزرگی این جوری هست فکیف بالله تبارک و تعالی. این دارد گناه می‌کند، دارد معصیت می‌کند. یعنی دارد اسائه ادب می‌کند به مولی، شما ساکت باشید؟ این برهان این بوده.

 

دلیل دوم عقلی: لزوم کمک بر مولی در تحقق هدف

بیان دوم این است که عباد خدای متعال این‌ها بندگان خدای متعال هستند، مخلوقات خدای متعال هستند، محبوب‌های خدای متعال هستند، خدای متعال می‌خواهد این‌ها را به کمال برساند اگر امری فرموده، نهی‌ای فرموده این‌ها همه برای این است که آن‌ها را به کمال برساند و این هدف را خدای متعال دارد که آن‌ها به کمالات برسند. خدا هیچ کس را خلق نفرموده که جهنم برود. هیچ کس را خلق نفرموده برای این که بدبخت بشود. همه را خلق فرموده برای این که به سعادت برسند، به کمالات برسند. این هدف خدای متعال است. گفته شده که عقل حاکم است یا مدرک است به این که همان طور که بر انسان انجام تکالیفی که خدای متعال فرموده واجب است، اعانت خدای متعال و مولای حقیقی بر رسیدن مولی به اهدافش هم لازم است.

اطاعت لازم است، امر فرمود، نهی فرمود لازم است اما اگر هدفی دارد، دارد آن هدف را دنبال می‌کند. کمک به او در این که او به این هدف برسد هم عقل می‌گوید لازم است. بر عبد لازم است این کمک را بکند. حالا این‌ها مثال‌های وجدانی و منبهاتی برای انسان هست. کسی مثلاً می‌بیند پدرش می‌خواهد باری را از این جا بردارد ببرد آن جا. این باری که می‌خواهد ببرد هی بعضی‌ها مانع می‌شوند نمی‌گذارند این هم می‌تواند کمک کند. اگر این همین طور بنشیند حرکت نکند همه او را ذم نمی‌کنند که تو بابات است،‌ می‌دانی این هدف را دارد، این غرض را دارد، این قدر هم دارد فعالیت می‌کند، نمی‌گذارند یا موانع ایجاد می‌کنند یا شرایطی لازم دارد و از دست تو هم می‌آید که آن شرایط را فراهم بکنی، تو همین طور این جا نشستی سکوت کردی؟ انسان وقتی به وجدانش مراجعه می‌کند یجده فی وجدانه این که صحیح نیست این بی‌تفاوتی. دیگران هم وقتی این چنین بچه‌ای را می‌بینند می‌گویند عجب بچه کذا و کذایی است.

خب حالا این مسأله این است که خدای متعال هدفش از خلقت و امر و نهی‌هایی که فرموده این است که این انسان‌ها به کمال برسند. این فاعل حرام یا این تارک واجب دارد ایجاد مانع در راه هدف مولی می‌کند. یا دارد شرایط را تضییع می‌کند. و این آقا هم از دست می‌آید که بگوید آقا این کار را نکن، کمک کند به مولی. پس از باب این که همان طور که انجام تکالیف مولی واجب است، اعانه مولی در رسیدن مولی به اهدافش.

البته خدای متعال اگر اراده بکند همین طور که فرموده است در قرآن شریف، همه مؤمن خواهند شد ولی مصالحی اقتضاء کرده است که به این شکل باشد. حالا بعد از این که او می‌خواهد به این شکل باشد که خودشان با اراده‌شان و الا او می‌توانست آن چنان علم به خودش و علم به احکامش و خداترسی و تقوای در دل‌ها به اراده تکوینیه ایجاد کند که همه معصوم بشوند دنبال... ولی آن که اراده کرده و نظام احسن آن را اقتضاء می‌کند این هست.

خب حالا که این است این می‌تواند، آیا در این مورد عقل حکم می‌کند که البته این جا هم توجه می‌فرمایید باز معروف بما أنّه معروفٌ نشد، بما أنّه غرض المولی شد. یعنی آن حرفی که در قبلی زدیم. و آن نکته‌هایی که در قبل گفتیم آن دو نکته را این جا هم می‌آید. این هم یک بیان.

 

لزوم کمک همانند لزوم مقدمه مفوته است

فلذا است که آقایان اگر در فقه دیده باشید، در اصول یادتان باشد، مستحضر هستید ان شاء‌الله فرموده‌اند تفویت مقدمات مفوته را فرمودند چیه؟ عقل می‌گوید حق ندارید مقدمات مفوته را به جا نیاورید. ولو الان تکلیفی مولی ندارد. مثلاً اگر ما قائل شدیم به این که واجب معلق باطل است. الان وجوب حج نیست. وجوب فعلی واجب استقبال را قبول نکردیم، خب وجوبی نیست. پس چرا باید برود دنبال این که ثبت‌نام بکند، باید بلیط بگیرد، باید کاروانی و این‌ها را چه کار بکند. همه این مقدماتی که برای حج رفتن هست. حج کی واجب است آن‌هایی که روز عرفه آن جا هستند، وقوف به عرفات و چه و چه.... اما الان که واجب نیست. قبل از زمان است. ولی چرا می‌گویند واجب است؟ می‌گویند این‌ها مقدمات مفوته است یعنی مولی یک غرضی دارد،‌ این کارها را اگر نکنی تفویت می‌شود غرض مولی در آن زمان.

پس عقل همان جور که اگر یک واجبی مسلّم بود وجوبش الان بود می‌گوید که مقدمات را باید بیاوری ولو وجوب وجوب شرعی نیست نسبت به مقدمات، عقل الزام می‌کند، لابدیت آن را درک می‌کند. در آن هم لابدیت درک می‌کند. این جا هم شبیه آن هست که مولی یک غرضی دارد ولو این غرض مال زید هست، مال عمرو است، مال شما نیست. غرض شما این بود که ... غرضی که مولی از شما دارد این بود که انجام بدهی. غرضش این است که او هم نماز بخواند به کمال برسد. غرضش این است که او هم غیبت نکند به کمال برسد. حالا دارد نماز نمی‌خواند معاذ الله و شما می‌توانی وادارش کنی نماز بخواند. و مولی را در این غرض کمک کنی، رفع مانع کنی یا ایجاد شرط بکنی.

 

دلیل سوم عقلی: وجوب حفظ عباد الله از هلاک دلیل عقلی سوم در وجوب امر به معروف است

قبل از این که بیان را عرض کنم این مثال عرفی را بزنم. اگر شما ببینید گفتند توی کتاب‌ها از قبل برای ما مثال می‌زدند که اگر انسان ببیند فرزند مولی دارد بد می‌شود یا دارد هلاک می‌شود. فرزند مولی دارد غرق می‌شود، دارد هلاک می‌شود این جا وظیفه عبد و مولی این نیست که این بچه را نجات بدهند؟ به این منظر، نه این که یک انسان هست. حالا آن‌ها بحث دیگری است. نه، این فرزند مولی است. یک وقت یک کسی است که فرزند مولی نیست، فرزند مولای ما نیست فرض کنید خب حالا آن وظیفه انسانی آن یک چیز دیگه است. اما فرزند خود مولی است.

این فرزند مولی دارد غرق می‌شود آیا رابطه این عبد و این مولی اقتضاء نمی‌کند که این فرزندی که محبوب مولی است، متعلق به مولی است این را نجات بدهد. این وظیفه عبد با مولی این است که در این صورت اگر می‌تواند این فرزند را نجات بدهد. پس آن چیزی که مولویت مولی اقتضاء می‌کند این است که متعلقات مولی و وابستگان به مولی را هم اگر ما می‌توانیم آن‌ها را از مهالک و مفاسد و این‌ها نجات بدهیم، نجات بدهیم. این وظیفه ما است در رابطه با مولی. بنابراین بیان سوم این می‌شود که خب این بندگان خدا این‌ها عباد الله هستند، مخلوقات خدای متعال هستند، این من ناحیةٍ، عیال الله هم که هستند. این من ناحیةٍ. و من ناحیةٍ أخری این واجبات مصالح ملزمه دارد، آن محرمات مفاسده ملزمه دارد. پس از دیدگاه مصالح و مفاسد اگر نگاه کنیم او دارد مصالح ملزمه خودش را از دست می‌دهد تارک واجب. یا آن که فاعل محرّم است دارد در مهالک خودش را ایقاع می‌کند.

اگر به مجازات بعد العمل که جهنم و عقاب و عقوبت باشد آن هم که هست. پس چه به مصالح و مفاسد ضروری، چه به ما یستعقبه این ترک و آن فعل نگاه کنیم من المجازات الاخروی که فرق این قبلی و آن بعدی این هست که آن اولی مسلّم است، دومی محتمل است. چون شاید خدای متعال می‌بخشد. اما اولی که مصالح دارد از دست می‌رود یا مفاسد دارد دامنگیر او می‌شود.

این که در خود عمل است. خب این جا گفته می‌شود که کسی که داریم می‌بینیم واجبی را دارد ترک می‌کند، محرّمی را دارد انجام می‌دهد بما این که أنّه مخلوق خدای متعال است و عیال خدای متعال است، و وابسته به خدای متعال هست و دیگه حالا هر چی شما معرفت‌تان بالاتر، وابستگی‌ها را بهتر، عین الربط است یا چه هست دیگه آن‌ها حرف‌هایی که و فرمایشاتی که بزرگان اهل معرفت این جاها دارند بنابراین اگر انسان ساکت بنشیند و بی‌تفاوت باشد، خدا هم نفرموده باشد امر به معروف بکن. خب عقلش می‌گوید من بی‌تفاوت باشم، این مخلوق خدا از بین برود، در هلاکت واقع بشود، در مفاسد واقع بشود. این هم یک بیان دیگری است.

هنا بیاناتٌ أخری ان شاء‌الله برای شنبه. و صلی الله علی محمد و آله.

پایان جلسه

120/907/د

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶