به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در ششمین جلسه سال تحصیلی 96-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز سه شنبه ششم مهرماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، تعدادی دیگر از روایاتی را مطرح کرد که در آن به اسامی برخی از ائمه اثنی عشر علیهم السلام تصریح شده و در این زمینه به بیان مطالبی پرداخت که در ذیل گزیده آن می آید.
1. در فقره ای از روایت صحیحی که مرحوم صدوق نقل می کند چنین آمده است: «فأمر الله عز و جل نبیه ص أن یعلمهم ولاة أمرهم و أن یفسر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و صومهم و حجهم»؛ بنا به تصریح این فقره از روایت، رسول خدا صلی الله علیه و آله مأموریت داشته است؛ همچنانکه تفسیر امور عبادی همچون نماز و روزه و حج و زکات را برای مردم بیان فرماید امر ولایت را نیز برای آنها تبیین فرماید و ائمه ای که متصدی امر ولایت هستند را به مردم بشناساند.
2. آیات شریفه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» و «لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السلام اشاره دارند.
3. رسول خدا صلی الله علیه و آله از بیان علنی و عمومی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین در میان مردم بیمناک بود و خوف آن حضرت آنچنانکه برخی روایات مجعول عامه ادعا می کند از قتل نبود، بلکه از تکذیب مردم بیم داشت؛ از اینکه مبادا اعلام جانشینی امیرالمؤمنین را امری شخصی قلمداد کنند و نه فرمان الهی؛ رسول خدا از این خوف داشت که منافقین امّت او را متهم به فامیل گرایی کنند و او را متهم سازند که بستگان خود را بر آنها مسلط ساخته است.
4. اهل سنّت روایات موالی اهل بیت را تنها به خاطر شیعه بودن رد می کنند و اگرچه در نظر آنها این روّات ثقه و صدوق باشند، ذهبی محدث متعصب سلفی هرگاه در مورد احادیث شیعه که در مدح و بیان فضائل اهل بیت است، عاجز از ایراد خلل و خدشه به سند آن می شود و خود را ناتوان از خرده گیری علمی به حدیث می بیند ناچار به سوگند روی آورده و می گوید: «والله انّه کذب»!!
5. آنچه ائمه اطهار علیهم السلام در بیان احکام و معارف و معالم دین فرموده اند تماماً کلام رسول خداست و آن حضرات خود بر این نکته تصریح فرموده اند؛ بنابراین روایات منقول از ائمه اثنی عشر - صلوات الله علیهم اجمعین - را می توان روایت مسند رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دانست.
تقریر ششمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم میشود.
عبارات دورن پرانتز اضافات مقرر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بحث ما درباره روایاتی بود در آن روایات به امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام تصریح شده است و اسامی تعدادی از ائمه هدی در آنها بیان شده است، پیش از این هفت روایت را خواندیم.
ادامه؛ روایت هشتم
مرحوم صدوق به سند صحیح از سلیم بن قیس هلالی روایت می کند.
«عن أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس الهلالی قال رأیت علیا ع فی مسجد رسول الله ص فی خلافة عثمان و جماعة یتحدثون و یتذاکرون العلم و الفقه فذکرنا قریشا و شرفها و فضلها و سوابقها و هجرتها و ما قال فیها رسول الله ص من الفضل ... و علی بن أبی طالب ع ساکت لا ینطق لا هو و لا أحد من أهل بیته فأقبل القوم علیه فقالوا یا أبا الحسن ما یمنعک أن تتکلم فقال ما من الحیین إلا و قد ذکر فضلا و قال حقا و أنا أسألکم یا معشر قریش و الأنصار بمن أعطاکم الله عز و جل هذا الفضل أ بأنفسکم و عشائرکم و أهل بیوتاتکم أو بغیرکم قالوا بل أعطانا الله و من علینا بمحمد ص و عشیرته لا بأنفسنا و عشائرنا و لا بأهل بیوتاتنا قال صدقتم ... فأنشدکم الله عز و جل أتعلمون حیث نزلت یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و حیث نزلت إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ و حیث نزلت وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً قال الناس یا رسول الله أهذه خاصة فی بعض المؤمنین أم عامة لجمیعهم فأمر الله عزوجل نبیه ص أن یعلمهم ولاة أمرهم و أن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و زکاتهم و صومهم و حجهم فنصبنی للناس بغدیر خم ثم خطب فقال أیها الناس إن الله عز و جل أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت أن الناس مکذبی فأوعدنی لأبلغنها أو لیعذبنی ثم أمر فنودی الصلاة جامعة ثم خطب الناس فقال أیها الناس أتعلمون أن الله عز و جل مولای و أنا مولى المؤمنین و أنا أولى بهم من أنفسهم قالوا بلى یا رسول الله قال قم یا علی فقمت فقال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه فقام سلمان الفارسی رضی الله عنه فقال یا رسول الله ولاؤه کما ذا فقال ع ولاؤه کولائی من کنت أولى به من نفسه فعلی أولى به من نفسه فأنزل الله تبارک و تعالى الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فکبّر رسول الله ص و قال الله أکبر بتمام النعمة و کمال نبوتی و دین الله عز و جل و ولایة علی بعدی فقام أبو بکر و عمر فقالا یا رسول الله هذه الآیات خاصة لعلی قال بلى فیه و فی أوصیائی إلى یوم القیامة قالا یا رسول الله بینهم لنا قال علی أخی و وزیری و وارثی و وصیی و خلیفتی فی أمتی و ولی کل مؤمن بعدی ثم ابنی الحسن ثم ابنی الحسین ثم تسعة من ولد الحسین واحد بعد واحد القرآن معهم و هم مع القرآن لا یفارقونه و لا یفارقهم حتى یردوا علی حوضی ... قال أنشدکم الله أ تعلمون أن رسول الله ص قام خطیبا لم یخطب بعد ذلک فقال أیها الناس إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی فتمسکوا بهما لئلا تضلوا فإن اللطیف الخبیر أخبرنی و عهد إلی أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض فقام عمر بن الخطاب و هو شبه المغضب فقال یا رسول الله أ کل أهل بیتک فقال لا و لکن أوصیائی منهم أولهم أخی و وزیری و وارثی و خلیفتی فی أمتی و ولی کل مؤمن من بعدی هو أولهم ثم ابنی الحسن ثم ابنی الحسین ثم تسعة من ولد الحسین واحد بعد واحد حتى یردوا علی الحوض شهداء الله فی أرضه و حججه على خلقه و خزان علمه و معادن حکمته من أطاعهم أطاع الله و من عصاهم عصى الله عز و جل فقالوا کلهم نشهد أن رسول الله ص قال ذلک ثم تمادى بعلی ع السؤال فما ترک شیئا إلا ناشدهم الله فیه و سألهم عنه حتى أتى على آخر مناقبه و ما قال له رسول الله ص کل ذلک یصدقونه و یشهدون أنه حق» کمال الدین، جلد 1، صفحه 265-260.
(در این روایت از لسان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله اسامی دو تن از ائمه اطهار علیهم السلام یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از امیرالمؤمنین علیه السلام بیان شده است و علاوه بر آن تصریح شده است که پس از امام حسین علیه السلام نه امام دیگر یکی پس از دیگری امر ولایت را عهده دار هستند؛ بنابراین این روایت نیز از جمله روایاتی است که محل استناد ما در بحث حاضر می تواند باشد).
چنانکه در حدیث شریف تصریح شده است رسول خدا امر ولایت را برای مردم بیان و تفسیر فرموده است، بنا به حکم عقل نمی توان پذیرفت که درباره چنین امر مهمی هیچ تفسیری از سوی رسول خدا وارد نشده باشد و آن حضرت اولوالامر را که در آیه شریفه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» در کنار خدا و رسول آمده است بیان نفرموده باشد.
عده ای از قریش در مسجد رسول الله گرد یکدیگر نشسته بودند و درباره فضایل قریش صحبت می کردند و هر کسی در این باره سخنی می گفت؛ امیرالمؤمنین علیه السلام در جلسه ساکت نشسته بود، از ایشان خواستند که سخنی بگوید، آن حضرت فرمود آنچه از فضائل انصار و قریش گفته شد حق بود و من از شما می پرسم این فضائل که برشمردید چگونه برای شما ثابت شد؟ آیا به واسطه خود شما بود یا به خاطر دیگری بود؟
در جواب گفتند: «أعطانا الله و منّ علینا بمحمد ص و عشیرته لا بأنفسنا و عشائرنا و لا بأهل بیوتاتنا»؛ پس از آن حضرت امیر علیه السلام برخی فضائل اهل بیت را برای مستمعین برمی شمرد، تا اینکه خطاب به جمع می فرماید آیا بخاطر دارید آیات «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» و «لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» را رسول اکرم چگونه تفسیر و تبیین کرد؟ خدای متعال پیامبر را امر فرمود که ولاة امر را به مردم بشناساند و برای آنها ولایت را تفسیر کند همچنانکه نماز و زکات و روزه و حج را برای آنها تفسیر کرد.
تبیین برخی فقرات حدیث
«أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت أن الناس مکذبی فأوعدنی لأبلغنها أو لیعذبنی»؛ چنانکه پیش از این گفتیم خوفی که رسول خدا نسبت به بیان امر ولایت داشت خوف تکذیب بود و نه خوف قتل؛ روایاتی که درباره خوف قتل (توسط روّات عامه) وارد شده است علاوه بر آنکه مبتلا به ضعف سند است، معلوم است که برای منحرف کردن اذهان از تفسیر صحیح آیه شریفه جعل شده است.
خوف انبیاء در رسالت خود خوف از تکذیب بود؛ چنانکه درباره حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «انی أخاف أن یکذّبون»، خوف رسول خدا نیز از تکذیب بود و آنجا که خدای متعال با آیه شریفه «والله یعصمک من الناس» رسول خود را از مردم ایمنی می دهد ایمنی از تکذیب آنهاست.
صحّت این خوف پیش از رحلت رسول خدا ثابت شد و آن هنگامی بود که آن حضرت در بستر بیماری فرمود قلم و دوات بیاورند تا چیزی مکتوب بفرماید که امت پس از آن هرگز به گمراهی نیفتند: «لن تضلّوا بعدی ابدا»؛ کسی گفت: «إن الرجل لیهجر»؛ این قضیه نشان می دهد که برخی آماده تکذیب (و انکار امر ولایت) بودند و (قصد داشتند در صورت مکتوب شدن وصیت پیامبر خدا درباره ولایت و امامت امیرالمؤمنین) بگویند رسول خدا از جانب خود سخن می گوید و قصد دارد عشیره و فامیل خود را بر ما مسلط سازد.
«فقالا یا رسول الله هذه الآیات خاصة لعلی قال بلى فیه و فی أوصیائی إلى یوم القیامة»؛ ابوبکر و عمر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند که آیا این آیات – یعنی آیات «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» و «لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» - مخصوص به علی بن ابی طالب – علیه السلام – است؟ در جواب می فرماید این آیات مخصوص علی و اوصیاء من تا روز قیامت است.
روایت نهم
مرحوم صدوق از امام حسن عسکری علیه السلام در ضمن یک روایت مفصل چنین روایت می کند: «... قال رسول الله ص لعبدالله بن مسعود یابن مسعود علی بن أبی طالب إمامکم بعدی و خلیفتی علیکم فإذا مضى فابنی الحسن إمامکم بعده و خلیفتی علیکم فإذا مضى فابنی الحسین إمامکم بعده و خلیفتی علیکم ثم تسعة من ولد الحسین واحد بعد واحد أئمتکم و خلفائی علیکم تاسعهم قائم أمتی...» کمال الدین، جلد 1، صفحه 249.
روایت دهم
مرحوم صدوق به اسناد بسیار قوی از سلمان فارسی روایت می کند.
«قال دخلت على النبی ص و إذا الحسین على فخذیه و هو یقبل عینیه و یلثم فاه و هو یقول أنت سید ابن سید أنت إمام ابن إمام أبو الأئمة أنت حجة ابن حجة أبوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم» خصال، جلد 2، صفحه 475.
روایت یازدهم
مرحوم صدوق به سند صحیح از امام باقر علیه السلام روایت می کند؛ مرحوم کلینی نیز این روایت را با همین لفظ نقل کرده است؛ «عن زرارة بن أعین قال سمعت أبا جعفر ع یقول نحن اثنا عشر إماما منهم حسن و حسین ثم الأئمة من ولد الحسین» خصال، جلد 2، صفحه 480؛ کافی، جلد 1، صفحه 533.
مرحوم صدوق لفظ دیگری نیز از این روایت نقل می کند: «عن زراره قال سمعت اباجعفر علیه السلام یقول اثنا عشر إماما منهم علی و الحسن و الحسین ثم الأئمة من ولد الحسین».
متعصبین اهل سنّت؛ تکذیب روایت اهل ولایت
اهل سنت اگر یک راوی در مدح اهل بیت و بیان فضائل آنها روایت نقل کند درباره او می گویند: «فیه تشیع» و «هو رافضی». برخی علمای اهل سنت صریحاً در مورد بعض روّات می گویند: «صدوق و لکن فیه تشیع»؛ یعنی با وجودی که این روای صدوق است ولی چون شیعه است روایت او مردود است.
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خود کوشیده است روایاتی از مسلم و بخاری که درباره فضائل اهل بیت علیهم السلام است و بر مبنای این دو نفر واجد شرایط صحت است ولی در صحاح خود آن را نقل نکرده اند جمع آوری کند، ذهبی از محدثین اهل سنّت وقتی به این روایات می رسد با وجود اینکه هیچ اشکالی در سند روایات وجود ندارد (بخاطر شدت تعصب و کوری باطن) می گوید: «والله انّه کذب». گاهی همین شخص درباره یکی از روّات می گوید: «قبّحه الله رافضیاً کذّاب»؛ به خاطر اینکه این روای روایتی را در مدح و بیان فضل اهل بیت نقل کرده است.
روایات ائمه دین و رسول امین
بیان یک نکته در اینجا مناسب است. این مطلب را زمانی که با یکی از علمای سلفی بحث می کردیم نیز در جواب اشکال او گفتیم. (مطلب را با دو روایت در این زمینه بیان می کنیم)
اول؛
امام باقر علیه السلام فرموده است: «حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَیْنِ وَ حَدِیثُ الْحُسَیْنِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» کافی، جلد 1، صفحه 53.
دوم؛
در حدیث صحیح السند دیگری از سماعه از امام کاظم علیه السلام چنین آمده است:
«عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ کُلُّ شَیْءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص أَوْ تَقُولُونَ فِیهِ قَالَ بَلْ کُلُّ شَیْءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص» کافی، جلد 1، صفحه 62.
سماعه از امام کاظم علیه السلام پرسید که آیا آنچه می فرمایید اجتهاد خودتان است یا حکم خدا و رسول خداست؟ امام علیه السلام در جواب فرموده است که همه آنها در کتاب خدا و سنّت رسول خداست.
چنانکه از تصریح این دو روایت برمی آید، روایات نقل شده از ائمه اطهار علیهم السلام و بالخصوص از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایات مسند است و نه مرسل یا مرفوع ( و سند تمام روایات صادره از ائمه معصومین علیهم السلام به رسول خدا صلی الله عیله و آله می رسد). در روایت اخیر از امام باقر علیه السلام سند چنین روایاتی ذکر شده است (که این سند از امام معصوم شروع می شود و به رسول خدا ختم می شود).
روایت دوازدهم
مرحوم صدوق به سند خود از امام رضا علیه السلام روایت می کند.
«عن أبیه عن آبائه ع قال قال رسول الله ص من أحب أن یتمسک بدینی و یرکب سفینة النجاة بعدی فلیقتد بعلی بن أبی طالب و لیعاد عدوه و لیوال ولیه فإنه وصیی و خلیفتی على کل مؤمن بعدی قوله قولی و أمره أمری و نهیه نهیی... ثم قال ع الحسن و الحسین إماما أمتی بعد أبیهما و سیدا شباب أهل الجنة و أمهما سیده نساء العالمین و أبوهما سید الوصیین و من ولد الحسین تسعة أئمة تاسعهم القائم من ولدی طاعتهم طاعتی و معصیتهم معصیتی ...» کمال الدین، جلد 1، صفحه 248.
در این روایت نیز بر حکمرانی و فرمانروایی ائمه دوازده گانه با ذکر اسامی برخی از ایشان تصریح شده است.
روایات مربوط به بحث، بیش از این تعداد است؛ ولی در اینجا تنها به ذکر دوازده روایت یعنی به تعداد ائمه اطهار علیهم السلام بسنده می کنیم، در جلسه آتی به دسته دیگری از ادلّه نصب می پردازیم و آن روایاتی است که در آنها به اسامی تمامی ائمه دوازده گانه علیهم السلام تصریح شده است./223/907/م
تقریر: جلال الدین زنگنه