به گزارش سرویس مکتب دفاعی ایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ تقابل امنیت در برابر مشروعیت یکی از پرسشهای اصلی حوزه امنیت پژوهی است. سوال از تقدم و تاخر هر کدام و امکان وجود یکی بدون دیگری علی الخصوص امکان مشروعیت زایی امنیت برای یک حکومت غیرقانونی و به عنوان دیگر نامشروع همواره در تاریخ سیاست پژوهی مورد اختلاف بوده است که در این نوشته به بررسی آن خواهیم پرداخت.
دکتر لکزایی:
در یک تقسیم بندی چهار نوع نظریه در باب مشروعیت ارائه شده است:
1- نظریههای فرادستی و فرودستی طبیعی؛
2- نظریههای فرمانروایی معطوف به شناخت خیر و سعادت؛
3- نظریههای فرمانروایی الهی؛
4- نظریههای فرمانروایی مبتنی بر رضایت.
درباره منابع مشروعیت نظریات دیگری نیز ارائه شده است که هر یک به نوعی در طبقهبندی پیش گفته یافت میشود. نظریات مشروعیت غیر الهی یا نادرست است و یا این که در مشروعیت الهی وجود دارد؛ برای مثال نظریههای مشروعیت معطوف به شناخت خیر و سعادت در نظریه مشروعیت الهی وجود دارد، زیرا سعادت انسان مهمترین دغدغه کسانی است که از سوی خداوند به رهبری جامعه انسانی معرفی شدهاند. همچنین رضایت مردم در نظریه مشروعیت الهی لحاظ شده است، زیرا، نظام اسلامی، بدون بیعت محقق نمیشود.
آیات متعددی بر نفی مشروعیت مبتنی بر قهر و غلبه و سلطنت و وراثت و مشروعیتهای ناشی از غیر خدا دلالت دارد؛ از جمله:
1- آیاتی که مشروعیت حاکمانی چون فرعون را نقد کرده و مورد طرد و مذمت قرار داده است. در این آیات به صراحت از فرعون و پیروانش سلب مشروعیت شده و برای خدا و اهل تقوا قرار داده شده است.
2- آیاتی که ظلم در آنها نفی شده و بر عدم تعلق رهبری معنوی و سیاسی به ظالمان تأکید شده است. مشهورترین آیه در این خصوص آیهای است که خطاب به حضرت ابراهیمعلیه السلام نازل شده است:
قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ؛ ابراهیم عرض کرد این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: (آری، اگر عادل و صالح و شایسته آن باشند که) عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.
در این آیه، مشروعیت مبتنی بر وراثت صرف و بدون شایستگی نفی شده است. چون حکومت ظالمان مشروعیت ندارد، نباید مؤمنان با ظالمان همکاری داشته باشند:
وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکمْ منْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تنْصَرُونَ؛ و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد افتاد و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.
3- آیاتی که اطاعت از گذشتگان را مورد نقد و مذمت قرار داده است. محتوای این آیات نیز بر نفی مشروعیت رهبران غیرالهی از سوی خداوند متعال دلالت میکنند.
إِنَّ اللّهَ لَعنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبداً لا یجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نصِیراً یوْمَ تقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ یقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ؛ خدا کافران را لعن کرد و بر آنان آتش دوزخ مهیّا گردانید. آنان در آن دوزخ همیشه معذّبند و بر نجات خود هیچ یار و یاوری نخواهند یافت. در آن روز صورتهاشان بر آتش همی گردد و گویند: ای کاش که ما خدا و رسول را اطاعت میکردیم و گویند: ای خدا ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند.
4- آیاتی که بر تساوی ذاتی انسانها تأکید دارد، تمام مشروعیتهای مبتنی بر طبیعت و ویژگیهای ذاتی انسانها را نفی میکند.
یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ؛ ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.
خداوند متعال حق حکومت را به انبیا واگذار کرد. برخی از انبیا همچون حضرت سلیمان، حضرت یوسف و پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله حکومت تشکیل دادند و جامعه را بر طبق دستورهای الهی اداره کردند. در واقع پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله هم ولایت در ابلاغ وحی داشت و هم ولایت در حوزههای اجرایی و قضایی.
آیاتی که بر نظام سیاسی مشروع الهی تأکید دارد بسیار زیاد است.
آیات فراوانی بر لزوم عادل بودن کارگزاران حکومت اسلامی و امین بودن آنها و نیز عالم بودن آنها به قوانین و دستورهای الهی دلالت دارد؛ از جمله:
قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ؛ یوسف به عزیز مصر ]گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که حافظ (امین) و دانایم.
در این آیه بر شرط علم و دانایی تأکید شده است.
قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ؛ یکی از آن دو گفت: ای پدر (خطاب به حضرت شعیب است) او را استخدام کن (منظور موسی است)، زیرا بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی آن کسی است که «قوی» و «امین» باشد.
در این آیه به صفات امانت و قدرت تأکید شده است.
إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛ همانا خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها بازگردانید و چون در میان مردم داوری کنید، به عدالت حکم برانید.
به نظر برخی از علما مفهوم «حکم» که در این آیه آمده است، هم شامل قضاوت، که شأن قاضی است، میشود و هم حکومت را که شأن زمامداران است. روشن است که نتیجه حکمرانی با عدل و انصاف فراهم شدن امنیت برای تمام شهروندان خواهد بود.
ادامه دارد...........120/503/د