به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، انقلاب اسلامی مردم ایران را میتوان مهمترین تحول سیاسی قرن بیستم محسوب نمود؛ این انقلاب (همچون سایر انقلابهای جهان) از نخستین روز پیروزی، در راستای استمرار حیات طیبه خود با چالشهای خطیر و فراز و فرود های بی شماری مواجه بوده است.
برای عبور از گردنههای پر پیچ و خم فراروی انقلاب، علاوه بر ضرورت شناخت مقصد و مسیر منتهی به آن، میبایست به طور پیوسته به آسیب پژوهی انقلاب پرداخته، نقاط ضعف را شناسایی نموده و در راه اصلاح آن کوشش به خرج داد؛ چنان که امام خمینی(ره) به مثابه راهبر این انقلاب الهی همواره نسبت به آسیبها و خطراتی که در کمین انقلاب نشسته است، هشدار داده و بر لزوم هوشیاری مردم و مسؤولان تأکید نمودهاند.
این مقاله بر آن است تا با واکاوی دغدغههای یک ساله پایانی حیات امام (به مثابه یکی از حساسترین و سرنوشت سازترین مقاطع رهبری ایشان) آسیبها و مخاطرات اصلی فرا روی انقلاب اسلامی را از منظر آن حضرت به تصویر بکشد، که در بخش نخست یادداشت به تحولات سال 1368، آسیبها و مخاطرات فراروی انقلاب اشاره شد و اینک بخش دوم و ادامه مطالب گذشته تقدیم خوانندگان میشود.
ج: انحراف مسئولین و مقامات از اصول اسلام و انقلاب
امام خمینی علیرغم نگاه باز و دوراندیش و نیز سعه صدری که در اداره کشور از خود بروز می دادند، همواره نسبت به انحراف از موازین و معیارها به افراد و مسئولان هشدار می دادند. به عنوان نمونه ایشان علیرغم میل باطنی، با نخست وزیری مهندس بازرگان موافقت کرده و چند صباحی دست دولت وی را در تمشیت امور کشور باز گذاشتند. اما هنگامی که احساس کردند که دولت بازرگان دیگر توان همراهی با انقلاب مردم را نداشته و تلاش می کند تا کشور را با مدیریتی لیبرالی پیش ببرد، نسبت به این موضوع واکنش جدی نشان می دهند.
در جریان ها ی مختلف دیگری نیز همچون خیانت های بنی صدر، باند مهدی هاشمی، عزل قائم مقام رهبری و..... ایشان بارها تمسک خود به مبانی و ارزش های اسلام و انقلاب را نشان داده و هر گونه مساحمه و کوتاهی در برخورد با منحرفان و زاویه داران از انقلاب را مجاز نمی شمردند.
درست به همین دلیل است که ایشان در آخرین سال حیات مبارکشان همواره خطر بزرگ انحراف و کجروی مسئولان نظام را گوشزد می کردند.
از نقطه نظر امام، آسیب های مرتبط با حوزه مسئولان نظام اسلامی به چند موضوع اساسی باز می گردد. اولین آسیب مهمی که از ناحیه ایشان ممکن است به پیکره انقلاب وارد آید بحث کناره گیری بی موقع برخی از مدیران در صحنه ها و مقاطع حساس انقلاب - آن هم تنها به خاطر خواسته های حزبی و فردی – و یا موضع گیری های غیر اصولی ایشان است که بی تردید اسباب خوشحالی و سوء استفاده دشمن را فراهم می آورد.
« مسئولین در کنار مردم و مردم همراه و پشتیبان مسئولین به وظیفه خود عمل کنند و از برکات مادى و معنوى اتحاد مقدس خود بهره مند شوند و از صحنهها کنار نروند که امروز شاید گناهى بالاتر از کناره گیرى نباشد و هیچ عذر و بهانهاى براى ترک صحنه انقلاب پذیرفته نمىشود.» (29)
« من به بعضى از مسئولین هشدار مىدهم که به شدت باید مراقب بود که خداى ناکرده آب به آسیاب دشمنان نریزیم و آنان را با اقوال و جبهه گیریهایمان شادمان نگردانیم. به مسئولین و دست اندرکاران در هر رده نیز مىگویم که شرعاً بر همه شما واجب است که همت کنید تا آخرین رگ و ریشههاى وابستگى این کشور به بیگانگان را در هر زمینهاى قطع نمایید.» (30)
مسأله بعدی ناظر به غفلت مدیران نظام از خط مستضعفان و عدم رسیدگی به محرومان است که منجر به از دست رفتن پشتوانه های زحمتکش و کم ادعای همیشگی انقلاب خواهد شد. از دیدگاه امام خمینی، این مساله، اشتباهی استراتژیک و غیر قابل جبران است که البته همواره از سوی عده ای دامن زده می شود.
« ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابى باید بدانند که عدهاى از خدا بیخبر براى از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطى» مىخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید.» (31)
اما از دیگر انحرافات و کجرویهای مهم که ممکن است گریبانگیر مسئولان نظام اسلامی شود، سرگرمی ایشان به مسائل داخلی و غفلت از ماموریت و رسالت جهانی انقلاب و صدور آن است. از مهمترین محورهای بیانات و آثار امام از همان آغاز نهضت اسلامی، بحث ماموریت جهانی و فرا منطقه ای انقلاب اسلامی و ارزش های آن است. سیره امام راحل نیز در سال های قبل و بعد از انقلاب، خود نمایانگر بهترین الگوی عملی برای این مساله است.
در واقع، مبنای این نظریه فراملی گرایانه را می بایست در این اندیشه بنیادین امام جست که مرزهای مبارزات اعتقادی تحت هیچ شرایطی و با هیچ معیار و میزانی، قابل تضییق و تحدید نیست. ایشان در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار خونین حجاج در مکه و قبول قطعنامه صادر نمودند، به خوبی بر این نکته انگشت گذارده و همگان را به پرهیز از دیدگاه های کوته بینانه فرا می خوانند.
« جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمىشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. » (32)
در این بین امام همواره بر آن است تا با توجه به نقش و جایگاه خاصِ مسئولان نظام، به ایشان یادآوری کند که باید حصار تفکرات ناسیونالیستی را شکسته و با عبور از معیارهای مادی همچون منافع ملی (در معنای محدود و مضیق آن)، اقدام به زمینه سازی برای ایجاد حکومت جهانی اسلام نمایند.
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.» (33)
بر این اساس می بایست با پرهیز از انفعال در برابر اندیشه ها و دنیای پر زرق و برق غرب و شرق ، به جلو گام برداشته و مقدمات تحقق آرمان حکومت جهانی مستضعفان را فراهم آورد. البته دشواری چنین رسالتی بر هیچ کس پوشیده نیست. اما با اتخاذ سیاست های صحیح و مدبرانه امکان آن دور از دسترس نخواهد افتاد.
در این میان رهبر انقلاب از آفت های بزرگی که منجر به ایجاد رخوت و سستی در پیگیری آرمآنها ی بلند انقلاب و ارزش های غنی اسلام می شود، سخن گفته و وابستگی مادی و روحی به قدرت های بزرگ و به فراموشی سپردن سیاست نه شرقی و نه غربی را از مهمترین این آفت ها بر می شمارند.
«بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهورى اسلامى ایران بر پایه سیاست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود. جمهورى اسلامى ایران نباید تحت هیچ شرایطى از اصول و آرمانهاى مقدس و الهى خود دست بردارد.» (34)
« هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذرهاى از سیاست «نه شرقى و نه غربى جمهورى اسلامى» عدول نشود که اگر ذرهاى از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامى راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمىکند.
دو جریان با کمال دوستى مراقب امریکاى جهانخوار و شوروى خائن به امت اسلامى باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند که درست است که امریکاى حیلهگر دشمن شماره یک آنها است ولى فرزندان عزیز آنان زیر بمب و موشک شوروى شهید گشتهاند. هر دو جریان از حیله گریهاى این دو دیو استعمارگر غافل نشوند و بدانند که امریکا و شوروى به خون اسلام و استقلالشان تشنهاند. » (35)
از این رو ایشان همگان را به مراقبت و پاسداری از این اصل حیاتی و نظارت بر عملکرد مسئولان برای بررسی تطابق رفتار و گفتار ایشان با این معیار و برخورد با منحرفان از آن دعوت کرده و به ویژه بر تکلیف نسل طلاب و دانشجویان جوان در این خصوص تاکید دارند.
« طلاب علوم دینى و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجىام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقى و نه غربى» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلى بیشتر به اتحاد و یگانگى احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادى امریکا و شوروى در آن دو محل حساس نفوذ کنند. » (36)
د: خطرات و آسیبهای نشئت گرفته از برخی روحانیون
انقلاب اسلامی ایران را باید تنها انقلابی قلمداد کرد که رهبری کلان آن نه در دست روشنفکران و روزنامه نگاران - که در الگویی متفاوت با سایر انقلاب ها - با راهبری مرجعیت و روحانیت و اعتماد مردم به ایشان به پیروزی رسید.
فضای عمومی سال های نخستین انقلاب به خوبی گواه بر این موضوع است. اقبال پر شور مردم به طلاب و روحانیون انقلابی تا به حدی بود که در بسیاری از انتخابات ها روحانیون به راحتی موفق به جلب نظر مردم می شدند. به علاوه، بافت نظام سیاسی جمهوری اسلامی به گونه ای است که لاجرم پاره ای از پست های کلیدی و حتی میانی حکومتی (همچون مناصب مهم قضایی و.....) به روحانیون واگذار می شود.
با توجه به نکات یاد شده، نقش و جایگاه روحانیون در استمرار گفتمان انقلاب بسیار حیاتی و سرنوشت ساز محسوب می شود. از این رو امام خمینی که خود از عالیترین روحانیون شیعه به شمار می آمدند، مدت ها پیش از آغاز نهضت اسلامی خود، همواره در اندیشه بهبود همه جانبه وضعیت حوزه های علمیه بودند. ایشان که خود همواره – چه قبل و چه بعد از انقلاب - از کج اندیشی و جمود برخی از روحانیون و عدم تقید عده ای دیگر رنج می بردند، در اواخر حیات مبارک خود با نگارش پیام مهمی به روحانیون و حوزه های علمیه - که بعدها به منشور روحانیت شهرت یافت - آراء و اندیشه های خود در خوص این نهاد مهم و مقدس را باز گو کردند.
در این میان ایشان روحانیون را از چند خطر بزرگ - که با توجه به جایگاه روحانیت در استمرار حیات انقلاب آثار آن به طور مستقیم گریبان گیر این نهضت الهی می شود - بر حذر می دارند. یکی از مهمترین این چالش ها و آسیب ها، خطر نفوذ جریان های مقدس نما و سالوس گر به درون حوزه های علمیه و تاثیرگذاری ایشان بر اندیشه های طلاب و روحانیون است. معضلهای که شخص حضرت امام از دوران تدریس در مدرسه فیضیه و شروع نهضت همواره با آن دست و پنجه نرم کرده و ماهیت خطرآفرین آن را به خوبی درک کرده بودند.
بهترین شاهد این مساله، متنی است که امام خمینی مبنی بر ضرورت تدوین تاریخ انقلاب اسلامى خطاب به آقای سید حمید روحانی نوشته اند. ایشان در فرازی از این نامه، ضرورت ترسیم و تجسیم نقش منفعل و جاهلانه برخی از به ظاهر روحانیون را یادآوری کرده و می فرمایند:
«شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبى چه ظلمها بر عدهاى روحانى پاکباخته رفت، چه نالههاى دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسى و بىدینى شدند ولى با توکل بر خداى بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکرى و تحجرگرایى، سرافراز- ولى غرقه به خون یاران و رفیقان خویش- پیروز شدند .. » (37)
ایشان با ارائه یک گفتمان جدید - که در واقع عصاره تجربه چند دهه مبارزات ایشان به حساب می آمد، اقدام به ترسیم دو نوع برداشت کلی از اسلام نمودند. ایشان شاخصه اسلام اول را که از آن به عنوان اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها و در یک کلام اسلام ناب محمدی (ص) یاد می کنند(38)، توجه به مسائل اجتماعی و حضور همه جانبه در صحنه های جهاد فی سبیل الله و قیام در راه خدا و تلاش برای نجات مستضعفین و پا برهنگان جهان و مبارزه با ظلم و طاغوت عنوان کرده و برداشت دوم را اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بىدرد، (39) اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس(40) زراندوزان حیلهگر و قدرت مداران بازیگر و مقدس نمایان بىهنر (41) و در یک کلمه «اسلام امریکایى» می خوانند.
امام با عنایت به درک جامعی که از دو نگرش یاد شده دارد، طلاب و ورحانیون را نه تنها به شناخت آنها که در پیامی به مناسبت شهادت سید عارف حسین حسینى (رهبر شیعیان پاکستان)، به تبیین آنها برای مردم مامور می سازند.
« راه مبارزه با اسلام امریکایى از پیچیدگى خاصى برخوردار است که تمامى زوایاى آن باید براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین «اسلام امریکایى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بىدرد، کاملًا مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسى بسیار مهمى است، که اگر این کار توسط حوزههاى علمیه صورت پذیرفته بود، به احتمال بسیار زیاد سید عزیز ما، عارف حسین، در میان ما بود. وظیفه همه علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادى شرق و غرب نجات دهند. » (42)
اما نکته ای که از نظر امام باید مهمترین قسمت رسالت طلاب و روحانیون باشد، هوشیاری نسبت به اقدامات و تفکرات برخی از مروجان روحانی نمای اسلام آمریکایی است. کلام ایشان به خوبی بیانگر آن است که یکی از مهمترین اضلاع شوم اسلام امریکایی را متحجران و مقدس نمایان جاهلی تشکیل می دهند که گاه حتی ضربه آنها به اسلام و انقلاب، کاری تر از فتنه ها و توطئه های دشمنان خارجی است.
«در حوزهها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مىکنند. اینها با قیافهاى حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بى دین معرفى مىکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانى دیگر که بدون استثنا به هرچه روحانى و عالِم است حمله مىکنند و اسلام آنها را اسلام امریکایى معرفى مىنمایند راهى بس خطرناک را مىپویند که خداى ناکرده به شکست اسلام ناب محمدى منتهى مىشود. » (43)
از این رو ایشان در منشور روحانیت، طلاب جوان و انقلابی را مورد خطاب قرار داده و آنان را از مشغول شدن به مسائل و اولویت های ثانوی و بی توجهی نسبت به این افعی های کمین کرده برحذر می دارند.
« امروز عدهاى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مىزنند که گویى وظیفهاى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظهاى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایىاند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود. » (44)
« آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. » (45)
از نگاه امام این دسته با تزریق تفکرات غلط و آلوده خود تحت عنوان زهد و تقوا، روحیه انقلابی طلاب جوان را نشانه گرفته و اندک اندک، ایشان را نسبت به مسائل و موضوعات اجتماعی بی تفاوت خواهند کرد.
مساله ای که خطر نفوذ گرایش ها و تفکرات سکولاریستی به درون حوزه ها را در پی داشته و بی گمان منجر به تضعیف پایه های تئوریک نظام اسلامی می شود. هر چند این دیدگاه می تواند برآمده از اندیشه دو گروه به ظاهر متفاوت باشد. اول متحجرانی که دین را صرفا محدود به حوزه حیات فردی انسان و خلاصه در نماز و روزه و حج می پندارند و دوم دگراندیشانی که باز آن گونه - ولی با دغدغه ای متفاوت - می اندیشند. ولی در تفکر امام خمینی، از آنجا که دسته اول می کوشد تفکرات غلط خود را به نام دین به ذهن مردم سرازیر کند، به مراتب تاثیرگذارتر از روشنفکران لیبرال مسلک خواهند بود.
« اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهاى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست......... باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند. » (46)
آسیب بعدی که ممکن است از سوی پاره ای از روحانیون (و به ویژه کسانی که عهده دار مناصب مهمی هستند) به کیان انقلاب وارد آید، خطر دنیا گرایی و رفاه طلبی ایشان است. در حقیقت امام با الهام از ارزش های اسلامی بر این باور بود که مسئولانِ نظامی که پیدایش و تثبیت آن مرهون ایثارها و از خود گذشتگی های فراوان محرومان و پابرهنگان است، می بایست در شرایطی مشابه با مردم عادی گذران معیشت کند. این مساله از سوئی موجب جلب اعتماد و حمایت مردم است و از دیگر سو باعث پیشگیری از سقوط مدیران نظام در سراشیبی دنیاخواهی و در نتیجه پشت پا زدن به آرمان ها ی اسلام و مردم و راکد شدن در مرداب منفعت طلبی و سهم خواهی را به بار می آورد.
در مقابل روی آوردن به زندگی های اشرافی و مال اندوزی های حریصانه نه تنها خود روحانیون را در چشمان مردم کم فروغ می کند، که به واسطه مسئولیت های خطیر ایشان در اداره امور انقلاب و نظام، لطمه جبران ناپذیری را نیز به وجهه و حیثیت حکومت اسلامی وارد می سازد.
«از اهم مسائلى که باید تذکر بدهم، مسئلهاى است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط مىشود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمى که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزى که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترویج نموده و جمهورى اسلامى را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر دادهاند، عمارت درست کردهاند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزى را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان. » (47)
در تفکر سیاسی و دینی امام، رویگردانی از مبارزه علیه مستکبران و ستم پیشگان از مهمترین آفت ها و ناگوارترین پیامدهای دنیاخواهی و رفاه جویی است. چه اینکه جمع کردن میان این دو عملا ناممکن است. دلی که عنان خود را به دست لذایذ شیرین و غفلت زای مادی سپرد، نمی تواند آرمانی بالاتر و ارزشمندتر از ثروت، قدرت و مقام تصور کند و آنکه این گونه شد راه عافیت سوزی را گم کرده و در پی شهوات چند روزه، مظلومان را به بوته نسیان گذارده و عطای انقلابی گری را به لقایش می بخشد.
« ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛ و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایه داران و مرفهان بىدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مىکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بىبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.» (48)
امام خمینی با رصد تغییر ذائقه برخی از روحانیون و گرایش روزافزون آنها به مظاهر دنیایی، ضمن آنکه این رویه را به شدت تقبیح میکنند، زهد، تقوای مستمر و حرکت در مسیر حمایت از محرومان را تنها راه درمان بیماری دنیا طلبی برشمرده و از همه طلاب و روحانیون می خواهند تا برای پیمودن موفق ادامه مسیر انقلاب، حتی بیشتر از گذشته به ارزش های اخلاقی، سلوک زاهدانه و زیّ طلبگی وفادار باشند.
« من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مىدانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیلهاى هم نمىتواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند..... در این شرایط حساس و سرنوشت سازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها با ظاهرى صددرصد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنههاست؛ چرا که هر کسى از آن عدول کند از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هرشرایطى خود را عهدهدار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهى بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کردهایم.» (49)
از دیگر موضوعاتی که پیوسته دغدغه خاطر امام را درباره حوزه و در نتیجه سرنوشت نهایی انقلاب، فراهم می آورد، موضوع بروز برخی اختلاف نظرها میان طلاب جوان و جامعه مدرسین است، این اختلافها که گاه تحت تاثیر جریان های روز سیاسی در کشور تازه میشد، از یک سو موجب دلخوری قشر جوان و انقلابی حوزه شده و از طرف دیگر ناراحتی برخی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه را موجب شده بود.
در این میان برخی از افراد فرصت طلب با سوء استفاده از بستر فراهم شده، اقدام به گرم کردن تنور اختلافات برای تامین اغراض خود می نمودند. همین مساله موجب شده بود تا توان و انرژی مثبت موجود میان دو طرف که باید در خدمت انقلاب و آرمان های آن باشد، صرف نزاع های سیاسی رایج شود و نظام اسلامی از توان هر دو طیف محروم بماند.
معمار انقلاب با توجه به شناختی که از خلوص و صداقت دو طرف در گفتار و رفتار سراغ داشتند و همچنین با عنایت به کمین برخی سالوس گران و مخالفان انقلاب برای صید ماهی از این آب گل آلود، در منشور روحانیت هم به طلاب و هم به مدرسین حوزه هشدارهای ضروری را ابلاغ می کنند.
ایشان از یک طرف نسل جوان حوزه را نسبت به فداکاری ها و زحمات مدرسین - قبل و بعد از انقلاب - آگاه کرده و ضرورت حفظ شأن و حرمت ایشان را یادآور می شوند.
« ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقهها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند- نعوذباللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟» (50)
از طرف دیگر اما به مدرسین حوزه نیز یادآوری می کنند که باید از نظرات و طرح های طلاب جوان و انقلابی استفاده کرده و از هر گونه اقدامی که منجر به بی اعتنایی به ایشان شود، خودداری کنند.
«جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آمادهتر کنند. » (51)
ایشان در نهایت، خطر مهمی که می تواند از تفرقه و دو دستگی میان این دو رکن مهمِ حوزه دامنگیر انقلاب شود، پرده برداشته و مهم ترین آن را روی کار آمدن عناصری وابسته و جاهل بر مقدرات حوزه و کشور عنوان می کنند.
« اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیش بینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد....... آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزهها حاکم نمىکنند؟
و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟
راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مىکند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است.» (52)
نتیجهگیری
آسیب شناسی هر جنبش و نهضت سیاسی و اجتماعی به بهبود شاخصهای کارآمدی آن و نیز پیشگیری از افول آن کمک شایانی می کند؛ در این میان نقش رهبران جنبشها در پیش بینی و شناسایی آسیبها و چالشهای فرارو بسیار مهم و حیاتی است؛ امام خمینی نیز به نوبه خود و به ویژه دریک ساله پایانی حیات مبارکشان در لابلای بیانات و پیام های خود، به ترسیم منشور آسیب شناسی انقلاب پرداختند. در این میان مهمترین آسیب هایی که از نقطه نظر ایشان ممکن است باعث لطمه زدن به کیان انقلاب و نظام برآمده از آن شود به شرح ذیل است.
الف: اختلاف کلمه و تفرقه میان مردم با یکدیگر، مسئولان با هم و مردم با مسئولان است. ایشان این موضوع را خطری بزرگ برای موجودیت انقلاب تلقی کرده و خواهان پرهیز از تنش های بیهوده بر سر مسائل جزئی و غیر اصولی هستند.
ب: غفلت از امور جبهه و جنگ و مسامحه در پیگیری وضعیت جنگ از سوی مسئولان و مردم و عدم توجه به تقویت بنیه دفاعی کشور به خیال پایان یافتن جنگ.
ج: انحراف مدیران و مسئولان نظام از ارزش ها و معیارهای اصلی انقلاب و گرایش ایشان به سوی بلوک های قدرت و عدول از سیاست « نه شرقی ؛ نه غربی ». همچنین گرفتار شدن دست اندرکاران عالی نظام به دیدگاه های کوته بینانه ناسیونالیستی و غفلت از آرمان تشکیل حکومت جهانی اسلام.
د: برخی از آسیب های مرتبط با روحانیون از قبیل خطر نفوذ تحجر گرایان در حوزهها و در نتیجه تاثیر منفی بر اذهان طلاب جوان، خطر ترویج سکولاریسم و تفکیک دین از سیاست در حوزه ها، خطر پر رنگ شدن اختلافات میان روحانیون با یکدیگر و نیز میان مدرسین حوزه با طلاب جوان و انقلابی و در نهایت دنیاگرایی و اشرافیت برخی از روحانیون دارای منصب در جمهوری اسلامی که از دیدگاه امام تمامی این مسائل تأثیر بسیار ناگواری اول بر تارک حوزه علمیه و در ثانی به پیکره انقلاب و نظام اسلامی وارد مینماید.
با توجه به نکات یاد شده ایشان هشدارهای مهمی در خصوص خطرات پیش روی انقلاب و آسیبهای احتمالی فراروی انقلاب و نیز راهکارهای رفع آنها را به گونه ای جامع ترسیم نمودهاند.
/702/825/م
(بخش دوم و پایانی)
پینوشتها
منابع