به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ جامعه اسلامی بدلیل اینکه مبتنی بر ویژگیهای خاص دین اسلام شکل میگیرد مرزهای امنیتی مخصوص به خود را شامل داراست. تحصیل این مرزها نیازمند مبانی و عواملی است که در دین مبین اسلام مورد اشاره واقع شدهاست. در این بخش از پژوهش با سوال از مبانی امنیت در اندیشه سیاسی اسلام دین پژوهان اسلامی را مورد پرسش قرار دادهایم که در ادامه پاسخ این اندیشمندان به این سوال را اراده می نماییم.
مبانی امنیت در اندیشه سیاسی اسلام چیست و چه عواملی در ایجاد و یا سلب امنیت نقش ایفا میکند؟
آیت اللَّه شریعتمدار:
برخی از مبانی امنیت از وظایف مردم و بعضی از آنها از وظایف حاکم و برخی مشترک میان مردم و حاکم است. اما آنچه در ارتباط با مردم است، بیعت با حاکم اسلامی و وفادار بودن به حاکم و رأی دادن برای گزینش او، پشتیبانِ وی بودن در اجرای امور سیاسی و حکومتی و وی را رها نکردن. هر کدام از اینها در قرآن و سنت ریشه دارد. و آنچه که از وظایف حاکم است: اجرای عدالت فردی و اجتماعی و سیاسی در تمام ابعاد آن و توجه به خواست مردم، احترام به اقلیتهای مذهبی و اجرای احکام اسلام نسبت به مردم و شهروندان. آنچه مشترک است: اجرای قانون شورا و مشورت کردن در تمام ابعاد و گوشههایی که نیاز به رأی و نظر دارد. زمانی که این وظایف که از قرآن و سنت به دست میآید در کشوری اجرا شود امن و امان فراگیر خواهد شد.
عوامل تأمین امنیت در اندیشه سیاسی اسلام عبارتاند از:
آنچه در ارتباط با فرهنگ دینی و اخوت اسلامی است باید با ارشاد و راهنمایی مردم به آن و با تبلیغ دین و معارف مذهبی به مردم آموخت و آنها را آشنا ساخت و آنچه در ارتباط با قدرت و دفاع و آماده کردن تجهیزات و سلاح است باید با آماده کردن زمینههای آنها از دانش، تکنولوژی، صنعت، ایجاد ارتباط با کشورهایی که از دانش و یا ساخت آنها اطلاع دارند و دیگر ابزار و مقدماتی که مورد نیاز است به دست آورد.
ممکن است به نظر آید که تنها عامل امنیت قدرت و یا مهمترین عامل آن قدرت است. لکن این پندار درست نیست، زیرا به روشنی میبینیم دولتهای قدرتمندِ جهان از امنیت داخلی و خارجی کامل برخوردار نیستند و تا زمانی که عوامل یاد شده در جامعه نباشد قدرت به تنهایی نمیتواند امنیت را به جامعه ببخشد. البته قدرت برای ایجاد زمینهها برای عوامل امنیت لازم است لکن نقش قدرت در ایجاد امنیت، ابزاری است و همانند یکی از ابزارهای پیدایش عوامل امنیت نقش خود را ایفا میکند، اما قدرت نمیتواند اتحاد و یگانگی و دلسوزی و مهربانی و نظارت عمومی امر به معروف و نهی از منکر را ایجاد کند.
علاوه بر این وجود قدرت گاهی امنیت را تهدید میکند و به خطر میاندازد، زیرا حکومتی که از قدرت بالایی بهرهمند باشد و از فرهنگ دین بیگانه باشد در اندیشه کشورگشایی و ایجاد سلطه بر کشورهای دیگر میافتد. جنگهای بیهوده به راه میاندازد، امکانات کشور را بیجهت ضایع میسازد و امنیت ملّی مردم خود را به خطر میاندازد و یا سلب میکند با اینکه قدرت، مرز پایانی ندارد و انسان به هر مرتبهای از قدرت برسد، خواهان مرتبه بالاتر از آن است و در نتیجه خواست حکومت پایانی نخواهد داشت.
اسباب سیاسی و اجتماعی زوال امنیت در اندیشه سیاسی اسلام عبارتنداز:
ناتوانی حکومت از حفظ ارزشهای ملی و نگهداری منافع اجتماعی، کیفر نکردن مجرمان و جنایتکاران داخلی، ضعف در برابر آسیبهای وارده خارجی، دفاع نکردن از هجوم دشمنان اسلام و مسلمانان، از دست دادن فرهنگ اسلام، از میان رفتن تقوا و پرهیزگاری، پیروی از شهوات و هواپرستی و فرو رفتن در هوسبازی.
از بین بردن این اسباب راههای گوناگونی دارد. این راهها گاهی کار فرهنگی و ارشاد مردم و دعوت آنان به تعالیم اسلام است و گاهی تقویت بنیانهای دفاعی و گاهی استقامت و پایداری در برابر آسیبهای داخلی و خارجی امنیت و مجهّز شدن به ابزار و سلاحهای دفاعی و اجرای کامل احکام دین و کیفر دادن جنایتکاران و به کارگیری زور در برابر ستمگران و کسانی که میخواهند حقوق دیگران را پایمال نمایند و نیز به کارگیری زور در برابر توطئه دشمنان داخلی که گاهی با راه انداختن اعتصاب، اغتشاش، ایجاد رسوایی سیاسی برای تضعیف مشروعیت حکومت و سرانجام فراهم کردن زمینه برای کودتا، سازماندهی و مسلح کردن گروههایی از شهروندان و یا اتباع خارجی برای تدارک جنگ چریکی علیه حکومت و کارگزاران حکومتی.
از آن جمله میتوان کودتای 28 مرداد 1332 را در ایران بیان کرد که با برنامهریزی و کمک مالی آمریکا انجام شد و به سقوط حکومت قانونی مصدق انجامید.
اهمیت و امکان نفوذ گروههای شبه نظامی و سیاسی از جانب کشوری در کشور دیگر میتواند امنیت کشور را به شدت در معرض خطر قرار دهد.
ناتوانی حفظ ارزشهای ملی و نگهداری منافع ملی که بیان شد، میتواند به صورت زد و بندهای کارگزاران حکومتی با رهبران سیاسی کشورهای دیگر باشد که با راههای گوناگونی صورت میپذیرد، از جمله تطمیع دولتمردان یک کشور، فعالیت تبلیغاتی مخفی و ترور رهبران دلسوز سیاسی کشور. تطمیع دولتمردان غالباً از سوی کشورهای بزرگ در کشورهای کوچک به وجود میآید و در تاریخ حکومتها سابقه طولانی داشته است. برای نمونه میتوان در کشور ایران جریان امتیاز توتون را در زمان ناصرالدین شاه ارائه کرد که با بیداری و هشیاری علمای دین به رهبری میرزای شیرازی این توطئه خنثی شد.
نوع دیگر این تهدیدها انتشار نشریات زیرزمینی، پخش جزوههای بینشان، تبلیغات ایستگاههای رادیویی، نشر اکاذیب و شایعات بیاساس علیه رجال سیاسی و حتی مداخله نظامی پنهانی و ترور رهبران سیاسی است که در تمام این دگرگونیهای پنهان و آشکار، ملت باید اقدام کند و رهبران دینی و سیاسی باید قیام کنند و با تلاش جدی تمام این دسیسهها را از میان بردارند.
دکتر لکزایی:
پاسخ این پرسش بسیار گسترده است. روشن است که در این مجال امکان ورود تفصیلی به آن نیست. مبانی، آن سنخ از مباحث است که خود امنیتی نیست، اما نگاه ما به امنیت را شکل میدهد. عمدتا مبانی در مباحث مربوط به علت غایی و علت فاعلی امنیت اثر گذارند، هر چند دیگر ابعاد امنیت نیز از تاثیر آن بیبهره نیستند. مهمترین مبانی عبارتند از : مبانی هستی شناسی، مبانی انسان شناسی، مبانی معرفت شناسی و روش شناختی و مبانی اخلاقی. با توجه به اقتضای بحث حاضر به برخی از مبانی مهمتر اشاره میکنیم.
پرسش از مبدأ، رهبری و مقصد و معاد، پرسشهای اصلی در بحث هستی شناسی است.
1- مبدأ هستی: دو نوع نگاه به هستی باعث دو نوع نگاه به تمام پدیدهها، چون طبیعت، انسان، زندگی، قانون، حکومت، حق، هدف، مقصد و حرکت هستی، غرایز، اقتصاد، رهبری و خیر و شر و در نتیجه امنیت و بویژه امنیت ملی و جهانی میشود؛ این دو نوع نگاه به خصوص باعث پدید آمدن دو دسته و دو نوع پدیدههای فرهنگی، اجتماعی میشود.
نتیجه جهانبینی الهی پذیرش توحید است. نگاه توحیدی باعث میشود تا انسان از غیرخدا اطاعت نکند، حکومت و قوانین غیر الهی را نپذیرد و طرفدار آزادی باشد. آزادی بشر با اصل توحید، به این نحو محقق میشود که هیچ انسانی یا جامعه و ملتی حق ندارد دیگران را از امنیت محروم کند یا برای آنها قانون وضع نماید، زیرا شناخت و درک انسانها ناقص است و بنابراین نمیتوانند قوانینی که ضامن سعادت و کمال انسان باشد، وضع نمایند. ضمن اینکه اگر قانونگذاران انسان باشند، ممکن است که منافع فردی، گروهی، قبیلهای و... خود را در امر قانونگذاری دخالت دهند. تنها خداوند متعال است که اطاعت از قوانین او موجب سعادت و کمال وامنیت میشود و تنها اوست که آزادی ما را محدود میکند.
آفریدگاری و سیطره تکوینی خدا و دانش بیپایان او مستلزم آن است که قانونگذاری و تشریع در اختیار او باشد و همگان ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند. عبودیت موجودات در برابر خدا مستلزم نفی طاغوت است. طاغوت نیروی بر هم زننده امنیت انسان در تمامی سطوح است.
وَ منَ النّاسِ منْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ؛ گروهی از مردم به جز خدا به رقیبان و هماوردانی روی میآورند، به آنان عشق میورزند همچون مهری که باید به خدا ورزید، و مؤمنان راستین، در دوستی خدا شدیدتر و استوارترند. اگر آنان که (با سرسپردگی به غیر خدا) ستم کردهاند، آنگاه که عذاب را مشاهده میکنند، میدیدند که قدرت یکسره از آن خداست و عذاب خدا، سخت و سهمگین است (بیگمان از رفتار خود پشیمان میشوند). توحید، علاوه بر آنکه یک بینش فلسفی و عرفانی است، برای مؤمنان عقیدهای است که بنای زندگی و امنیت سیاسی، اجتماعی و فردی آنها بر آن نهاده میشود.
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛ بگو: چه کسی آنان را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ یا چه کسی شنوایی و بیناییها را در قبضه اختیار دارد؟ و چه کسی بیرون میآورد زنده را از مرده و مرده را از زنده؟ و چه کسی جهان را تدبیر میکند؟ (در تکوین) خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا پروا نمیکنید؟ (و غیر او را به اداره امر جهان و تشریع انتخاب میکنید؟) پس از چند آیه، میان هدایت الهی و غیر آن مقایسه کرده، انسانها را به داوری فرا میخواند:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ منْ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهدی إِلّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ بگو: از میان این شریکان پنداری، چه کسی به سوی حق رهبری میکند؟ بگو خدا به سوی حق رهبری میکند. پس آیا کسی به حق رهبری میکند شایستهتر است که پیروی شود، یا آنکه خود راه نمییابد، مگر آنکه رهبری شود؟ پس شما را چه میشود؟ چگونه قضاوت میکنید.
در سوره آل عمران خداوند به پیامبر دستور داده است که همه را به سوی خدا بخوان:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یتَّخِذَ بعْضُنا بعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشهَدُوا بأَنّا مُسْلِمُونَ؛ بگو ای اهل کتاب، به سوی سخنی که میان ما و شما برابر باشد روی آورید، و آن اینکه هیچ کس جز خدا را عبادت نکنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خدا، رب و سرپرست و مدبر کار خود نگیرد. پس اگر سر پیچیدند به آنها بگویید: گواه باشید که ما تسلیم و منقاد این رویه هستیم.در واقع لبیک به ندای الهی تامین کننده امنیت همه انسانها در سراسر گیتی خواهد بود.
یا أَیُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای انسانها، عبادت کنید پروردگارتان را با آنکه آفرید شما را و همه گذشتگانتان را تا در امان باشید.
در امان بودن نتیجه عمل به دستورهای الهی در زندگی این جهان است. خداوند انسانهایی را مبعوث کرده تا دستورهای الهی را به مردم ارائه کنند و راه هدایت را به آنها نشان دهند. از نظر ما این رهبری الهی تا پایان تاریخ جریان دارد؛ نبوت، امامت و ولایت در امتداد تاریخ، جریان هدایت الهی را رقم میزنند.
2- هدایت و رهبری الهی: فلسفه نیاز انسان به رهبری الهی و وحی این است که انسان به تنهایی نمیتواند نیازهای معنوی خود را فهم و برطرف کند. از این رو، انبیا آمدهاند به انسان کمک کنند تا استعدادهای خود را به فعلیت درآورد. لازمه اعتقاد به رهبری الهی و از جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است. که هدف انبیا نیز همین بوده است. به همین دلیل اگر همه رهبران الهی و انبیا در یک زمان در محلی جمع بشوند هیچ اختلاف و نزاعی میان آنها رخ نخواهد داد. انبیا به دنبال شکستن کنگرهها و کاخهای ظلم، مسلط بر نفس خویش، خدمتگزار مردم، جلوه رحمت حق تعالی بودهاند و ثبات قدم داشته و فروتن و ساده زیست بودهاند.
نه تنها خوبی تودههای مردم از برکت انبیاست، بلکه تمام خیرات عالم اثر انبیا است. انبیا عهدهدار تزکیه انسان هستند.
فلسفه ارسال رسل و رهبران الهی، راهنمایی انسانها به اطاعت از خدا و اجتناب از طاغوت و رسیدن به مقام امن حقیقی است. در نگاه الهی سرانجام کار از آن مؤمنان و رهبران الهی است، هر چند که دشمنی ابلیس و پیروانش در طول تاریخ در مقابل خداجویان قرار داشته و دارد. با ختم نبوت، رهبری الهی خاتمه نمییابد، بلکه در امامت و ولایت تداوم پیدا میکند. چرا که خداوند در قرآن راه را بر هرگونه اطاعت غیر الهی بسته است.
3- معاد و مقصد: حرکت هستی و به ویژه حرکت انسان در هستی به سوی هدفی نهایی، یعنی بازگشت به محضر خداوند متعال، است. سعادت قصوا و نیز مجازات مناسب برای برخی جرایم تنها در قیامت امکان دارد. بدیهی است فرض معاد و قیامت و اعطای پاداش به نیکوکاران و مجازات به بدکاران در فرض جهان بینی و هستیشناسی الهی متصور است و الّا مادیگرایان جهان را کهنه کتابی میدانند که اول و آخر آن افتاده و همهاش در دنیای طبیعی و مادی خلاصه میشود.
اعتقاد به معاد باعث میشود تا انسان در تمام اقدامات خود خداوند و دستورهای او را در نظر داشته باشد و به خود و دیگران ظلم نکندو از صراط حق خارج نشود، میدانیم که ظلم ریشه بسیاری از ناامنیها است. ساحران، پس از آنکه به حقانیت موسی پی بردند، در مقابل فرعون ایستادند و چنین گفتند: «إِنّا نَخافُ منْ رَبنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً؛ ما از روز قیامت که روزی گرفته و سیاه و دردناک است میترسیم»
آیه زیر جامع مراحل هستی از آغاز تا پایان است:
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثمَّ إِلَیهِ ترْجَعُونَ؛ مردم چگونه کافر میشوید به خدا و حال آنکه شما مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز خواهید گشت.
پرسشهای مطرح در حوزه انسانشناسی از پرسشهای جاودانه در فلسفه سیاسی است. پاسخهایی که به این پرسشها داده شده باعث میشود تا تفاوت مکاتب و متفکران در حوزه فلسفه سیاسی رقم بخورد. موضعی که مکتب و حتی هر متفکری در مباحث انسانشناسی اتخاذ میکند تأثیر مستقیمی در اندیشهها و دیدگاههای سیاسی امنیتی وی خواهد داشت؛ برای مثل پاسخ به پرسشهایی از مبدأ یا مبادی پیدایش و تکوین انسان، ماهیت وجود و روابط وی و نیز غایات، اهداف و آمال انسان، هر چه باشد، دستگاه سیاسی و امنیتی ویژهای را پیریزی خواهد کرد. مکتب یا متفکری که مبدأ انسان را الهی میبیند (إنّا للّه) با متفکری که مبدأ انسان را مادی میبیند دو نوع اندیشه و عمل سیاسی و امنیتی خواهند داشت. همچنین اگر غایت انسان را الهی بدانیم (إنّا إلیه راجعون) یا مادی، باز هم در نوع اندیشه و عمل سیاسی و امنیتی تجویزی تفاوت حاصل خواهد شد.
پرسشهای دیگری از قبیل: بیگانگی انسانها از یکدیگر یا همگرایی آنها با هم، عوامل تفرقه و همبستگی، اصالت همبستگی یا تفرقه، برتری یا عدم برتری انسان از سایر موجودات، انسان به عنوان جزئی از هستی یا جزئی ویژه از هستی، فضایل اجباری و اختیاری انسان، شرافت مادی و معنوی انسان، جایگاه انسان در عالم هستی، ابعاد وجود انسان، غرایز انسان، عقل و نفس، قوای نفس، مراتب نظری و عملی عقل و هدف داری انسان، از پرسشهای مهم و قابل توجه در مبانی انسانشناسی امنیت است.
در اینجا به بحث از ویژگیهای انسان میپردازیم؛ با ارائه ویژگیهای ثابت و اکتسابی انسان از نگاه قران، میتوانیم در جهت تبیین نظریه امنیتی اسلام بهتر استدلال کنیم.
1- ویژگیهای ذاتی انسان: امور فطری در وجود انسان، الطافی است که خدای تعالی آنها را ویژه انسان قرار داده است و دیگر موجودات یا اصلاً دارای اینگونه فطرتها نیستند یا حظّ کمی از آن دارند.
با توجه به مبنای قرانی فطرت میتوان حکم به یگانگی ذاتی انسانها داد. به اعتقاد ما تمام انسانها از فطرت مشترکی برخوردارند، بنابراین، اصل بر همگرایی، وحدت و یگانگی و صلح میان انسانهاست و اختلاف و جنگ و نزاع، اموری است غیر اصیل، که یک سوی آن ریشه در اطاعت از شیطان دارد.
راه حلی که عالمان مسلمان برای رفع اختلاف و تفرقه بین انسانها ارائه کردهاند آگاهی بخشی و ایمان است و این بدان معناست که آگاهی و ایمان رفتار انسان را تغییر میدهد.
استدلال اصلی بر ادعاهای پیش گفته، آیات شریفه قرآن است. از جمله: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُون»؛ فطرت الهی به معنای خلقت الهی است که خداوند انسانها را آنگونه آفریده است. عبارت «لا تبدیل لخلق اللّه» اشاره به ابدی بودن و غیر قابل تغییر بودن این فطرت دارد، چنانکه کلمه «الناس» اشاره به فراگیر بودن این آفرینش، و بخش اخیر آیه اشاره به غفلت مردم از این آفرینش مشترک دارد.
مهمترین امور فطری، عبارتند از فطرت بر اصل وجود مبدأ، فطرت بر توحید، فطرت بر استجماع جمیع کمالات آن ذات مقدس، فطرت بر توجه به روز معاد و رستاخیز، فطرت بر نبوت، فطرت بر توجه به وجود ملایکه، فطرت عشق به کمال، فطرت عشق به راحتی، فطرت عشق به حریّت و... که بعضی از اینها از احکام فطرت و بعضی از لوازم فطرت است.
از مطالب فوق به دست میآید که انسان کمال طلب است و کمال حقیقی او همان کمال مطلق یعنی ذات مقدس باری تعالی است؛ از این رو لازم است تامین امنیت برای هدایت انسانها به سمت کمال مطلق و بهرهگیری از فطریات مشترک مورد توجه سیاستمداران و رهبران و انسانها قرار گیرد. ویژگی مهم حکومتهای دینی و الهی محوریت همین اهداف و آموزههاست.
2- ویژگیهای اکتسابی انسان: ویژگیهای اکتسابی بر این مبنای مهم استوار است که انسان میتواند برای زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی خود تصمیم بگیرد و عمل کند. انسان دو راه پیش روی خود دارد: صراط مستقیم و راههای غیر مستقیم، و بر این اساس انسان میتواند موجودی الهی و ملکوتی شود یا موجودی شیطانی و جهنمی. بدیهی است امنیت، در تمام مشتقات آن، در زمینهسازی برای هر یک از مسیرهای مذکور مؤثر است.
در این خصوص دو دسته از آیات درباره انسان قابل شناسایی است: آیاتی که انسان را موجودی شریف و برتر معرفی کرده است و آیاتی که او را نکوهش کرده و موجودی پست و حتی پستترین خلایق برشمرده است؛
503/120/د