vasael.ir

کد خبر: ۳۲۵۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۸ - 26 September 2016
نظریه اطاعت از حاکم جائر در فقه سیاسی اهل سنت/ بخش اول

مذمت و عقاب حاکم جائر در متون روایی اهل سنت

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ روایات زیادی مبنی بر مذمت و عقاب حاکم جائر در منابع روایی اهل سنت وجود دارد، اما با این حال، وجوب اطاعت از حاکم جائر در فقه سیاسی اهل‌ سنت، واقعیتی انکارناپذیر است؛ درباره چرایی این مسأله باید گفت که این امر، ریشه در بنیان نظری اندیشه اهل ‌سنت داشته و به‌ تدریج به‌عنوان یک اصل مسلّم، مورد پذیرش فقهای این مذهب قرار گرفته است.

نظریه اطاعت از حاکم جائر، تاثیر زیادی بر تحولات سیاسی ـ اجتماعی جوامع دارد؛ چرا که قبول یا رد این نظریه می‌تواند نتایج و پیامدهای متفاوتی بر فرآیند تحولات هر جامعه داشته باشد. در فقه سیاسی اهل سنت، اطاعت از حاکم جائر، امری ضروری شمرده شده است؛ گرچه نظریه‌های مخالفی نیز در میان فقهای اهل سنت وجود دارد، اما به دلایلی ـ به مرور زمان ـ این نظریه در صدر نظریه‌های دیگر قرار گرفته است.

همین امر تا به امروز مانع شکل‌گیری انقلاب و مبارزات سیاسی در جوامع سنی‌مذهب شده است.  اگر چه اخیراً حرکت‌ها و خیزشهایی در جوامع اسلامی اهل سنت آغاز شده است؛ اما این تحولات، ناشی از مبانی فقهی علمای اهل سنت نبوده است. این مقاله به‌دنبال آن است که ضمن بررسی آرای فقها  و ادله آنها به بررسی ریشه‌های تاریخی این نظریه پرداخته و مسائل مترتب بر آن را مورد بررسی قرار دهد.

مقدمه

در فقه سیاسی اهل سنت، اطاعت از حاکم جائر، امری لازم و انکارناپذیر، تلقی شده و از شهرت ویژه‌ای برخوردار است. به رغم آنکه در متون روایی اهل سنت، حاکم جائر، مذمت شده و از جمله افرادی به‌شمار می‌رود که مورد غضب الهی قرار گرفته؛ اما با این حال، اطاعت از وی لازم شمرده شده است. گر چه این نظریه در فقه سیاسی اهل سنت از شهرت فتوایی برخوردار است، ولی باید اذعان داشت که نظریات خلاف نیز در میان فقهای این مذهب دیده می‌شود. امروزه که موج جدید بیداری اسلامی آغاز شده، لازم است تا علاوه بر نقد و بررسی دیدگاههایی که مانع بالندگی و پویایی فقه اسلامی در باب سیاست و جامعه شده، نظریه‌های رقیب را که بر اساس مبانی واقعی اسلامی شکل گرفته و به‌خاطر مسائل سیاسی و منافع طبقه حاکم و عواملی دیگر به انزوا کشیده شده، مورد بررسی قرار گیرد تا گامی هر چند کوچک در مسیر بررسی مبانی نظری بیداری اسلامی برداشته شود.

یکی از نظریه‌هایی که در این زمینه، نقش مهم و اساسی ایفا می‌کند، نظریه اطاعت از حاکم جائر است. این نظریه، مبنایی بوده و مسائل مهم دیگری از جمله جواز یا عدم جواز عزل حاکم، پرداخت زکات به وی، جهاد در رکاب او و ... بر آن مترتب است. این نظریه، عمدتاً در میان فقهای اشعری‌مسلک، اهل حدیث و ظاهرگرایان، طرفداران زیادی دارد.

اما در مقابل، فقهای معتزله‌ عمدتاً در برخی موارد، نه‌تنها اطاعت از حاکم جائر را حرام، بلکه خروج علیه او را امری ضروری دانسته‌‌اند. البته باید توجه داشت که گرچه دیدگاه فقهی معتزلی، ریشه در منابع و متون اسلامی دارد، اما بنا به دلایلی در طول تاریخ در انزوای کامل قرار گرفته و به مرور، نظریه رقیب آن توسط خلفا و سلاطین، مبنای عمل قرار گرفته است.

 

سیر پیدایش این نظریه در فقه سیاسی اهل سنت

همانگونه که اشاره خواهد شد، روایات زیادی مبنی بر مذمت و عقاب حاکم جائر در منابع روایی اهل سنت وجود دارد، اما با این حال، وجوب اطاعت از حاکم جائر در فقه سیاسی اهل‌ سنت، واقعیتی انکارناپذیر است. درباره چرایی این مسأله باید گفت که این امر، ریشه در بنیان نظری اندیشه اهل ‌سنت داشته و به‌تدریج به‌عنوان یک اصل مسلّم، مورد پذیرش فقهای این مذهب قرار گرفته است.

به اعتقاد برخی، اهل ‌سنت در مقایسه با شیعیان، انعطاف بیشتری در انطباق آراء و عقایدشان با واقعیت‌های سیاسی داشته و دارند. البته این انعطاف به نقطه‌ای انجامید که گویا والاترین ارزش در سیاست، نه عدالت، بلکه امنیت بود. در این نگرش، توانایی حکومت‌کردن و حفظ قانون و نظم جامعه، نسبت به تقوا از منزلت بیشتری برخوردار است (عنایت، 1380، ص33).

در ریشه‌یابی این نظریه باید اذعان داشت که عملکرد و مشی سیاسی خلفای نخستین و سنت و رفتار آنان که به مثابه تابلوی عمل و رفتار سیاسی اهل سنت قرار داشت، مبنا و پایه چنین تفکری قرار گرفت. گرچه به ظاهر، این نظریه در مشی سیاسی خلفای اولیه، صراحتاً به چشم نمی‌خورد.

اما با اندکی تأمل در رفتار سیاسی خلفای پس از رسول خدا(ص) می‌توان رگه‌ها و ریشه‌های آن را یافت. در واقع، رفتار سیاسی خلفای نخستین، تأثیر شگرفی بر عملکرد و مشی سیاسی خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس گذاشت. دست کم خلفای یادشده به‌منظور مشروعیت‌بخشیدن به امور و رفتار خود تلاش می‌کردند، عمل و نظر خود را به سنت و رفتار خلفای نخستین، مستند سازند.

اساساً اصول تفکر سیاسی اهل سنت، درباره خلافت به شکلی که از طرف فقها و متکلمین سنی؛ خاصه از قرن چهارم به بعد، بیان شده حاصل سازش شریعت و واقعیت سیاسی زندگی مسلمانان است. از آنجا که اهل سنت، خلافت را در زمره مصالح عامه می‌شمردند، اِبایی نداشتند که در وضع اصول خلافت، رویدادهای تاریخ اسلام را ملاک و راهنمای عمل خویش قرار دهند و اصول را با تحولات سیاسی و اجتماعی هماهنگ سازند.

 بنابراین، داوری درست درباره عقاید و آرای متفکران سنی، در صورتی به واقعیت نزدیک‌تر خواهد بود که ویژگی‌های سیاسی و تاریخی که این نظریه‌ها در آن دوره شکل گرفته است را مد نظر قرار دهیم. در واقع، بخش اعظم اصول خلافت در دوره ضعف «عباسیان» و مخالفت مدعیان، مدون گردید.

جنبش‌های استقلال‌طلبانه در ایران، تسلط «امویان» بر «اندلس»، روی‌کارآمدن «طلونیان» و «فاطمیان» در مصر و حکومت «ادریسیان» و «اغلبیان» بر شمال آفریقا، اندک اندک به تجزیه خلافت عباسیان منجر شد. بنابراین، از اواخر قرن سوم هجری، دستگاه خلافت عباسی در بغداد به تشکیلات بی‌اراده‌ای در دست حکّام و کارگزاران خلیفه در نقاط گوناگون حاکمیت، مبدل شد.

در چنین اوضاعی، فقها و متکلمین به تدوین اصول خلافت، همت گماشتند و وظیفه خود را در آن دیدند که ضمن حفظ حرمت خلیفه برای انتقال قدرت سیاسی از او به کارگزارانش یا عاصیان، توجیهاتی ارائه کنند تا اصل خلافت، مشروعیت خود را داشته باشد و آسیب نبیند (عنایت، 1385، ص146-145). گرچه در نظریه استیلاء، قدرت خلیفه محدود شد، اما این مسأله که هر کس تحت هر شرایطی می‌تواند بر مردم حکمرانی کند، رواج یافت و عملاً شرایطی که در نظام خلافت؛ خصوصاً در دوره‌های اولیه مورد توجه قرار داشت تحت‌الشعاع، قرار گرفت و به حاشیه رفت.

به هر حال، نظریه استیلاء به مرور زمان تا آنجا پیش رفت که عزل خلفا و امرا، تحت هر شرایطی ناممکن بود. گرچه نظریه استیلاء در ابتدا با مخالفت‌هایی روبرو بود، اما به تدریج چنان قوام یافت که برخی از نظریه‌پردازان خلافت دوره معاصر را با چالش‌های جدی روبرو ساخت. به‌طور مثال، دو نفر از اندیشمندان اهل سنت معاصر؛ یعنی «سنهوری»(1) و «توفیق الشاوی» برای بیعت با خلیفه و تعیین آن، مدت معین کرده‌اند. این دو متفکر، متون فقهی و کلامی سنتی اهل سنت را ـ که عزل خلیفه را تحت هیچ شرایطی، حتی در صورت فسق، جایز نمی‌داند ـ مانعی برای نظر خود دانسته‌اند.

 اما با این حال، برخی از اندیشمندان اهل سنت، این متون فقهی و کلامی را کافی ندانسته و روایات موجود در این باب را تأویل و توجیه کرده‌اند و گفته‌اند که مقصود این روایات، پرهیز از فتنه و جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی و جلوگیری از فساد و استبداد بوده است. بنابراین، تعیین مدت معین برای حاکم با این اهداف، سازگار است (العواء، 1424ق، ص113-112).

البته جا دارد که ریشه‌ها و زمینه‌های سیاسی ـ اجتماعی پیدایش این نظریه در دوران خلفای راشدین، بنی‌امیه و بنی‌العباس و همچنین ریشه‌های عقیدتی آن در تحقیقی مستقل، مورد بررسی قرار گیرد. به هر حال، تبعیت از حاکم جائر در دیدگاه اهل سنت یک مسأله اساسی و غیر قابل انکار است؛ به‌گونه‌ای که اندیشمندان معاصر اهل‌ سنت، به‌دنبال راه برون‌رفت از آن بوده‌اند.

ازاین‌رو، مسأله وجوب اطاعت از حاکم جائر در گفتمان قدیم اهل‌ سنت، نه تنها وجود داشته، بلکه مسائل دیگری که از توابع آن به‌شمار می‌رود، از جمله تظاهرات و خروج علیه حاکم جائر و عزل وی، ممنوع است که در اینجا به‌خاطر پرهیز از طولانی‌شدن بحث، تنها برخی از آنها همچون مسأله عزل حاکم، پرداخت زکات و جهاد در رکاب وی در نگاه فقهی اهل ‌سنت، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

بررسی نظریه در آرای فقها

بسیاری از فقهای اهل سنت به وجوب اطاعت از حاکم جائر، فتوا داده‌اند. دسته‌ای از فقها، صبر در برابر حاکم جائر را بر خروج علیه وی ترجیح داده‌اند. در «شرح موطأ» درباره رأی «مالک» و جمهور اهل ‌سنت آمده است: «صبر در برابر اطاعت از زمامدار ستمگر، بهتر از خروج علیه اوست».(2)

«ابوزهره» نیز با استناد به روایتی از پیامبر(ص) که از صحیح «مسلم» و «بخاری»، منقول است در این باره اظهار داشته: «امام حنبل به وجوب صبر در برابر ظلم، تصریح و از قیام بر ضد ستمگران و وابستگی به قیام‌کنندگان صریحاً نهی کرده و تأکیده کرده است که «قیام مسلحانه بر ضد فرمانروایان[حتی] اگر ستم کنند، جایز نیست»؛ زیرا همانگونه که در صحیح مسلم و بخاری آمده، پیامبر فرموده است: «شما پس از من خودخواهی‌ها و کارهایی را که زشت می‌شمارید خواهید دید.

گفتند: پس ای پیامبر خدا! به ما چه دستور می‌دهی؟ فرمود: حق آنان را که بر عهده شماست، ادا کنید و حقی را که شما بر عهده آنان دارید از خدا بخواهید. همچنین فرموده است: و هر کس حاکمی بر او فرمانروایی کند و مشاهده کند که او مرتکب معصیت خدا می‌شود، باید از گناه او ناخشنود باشد، ولی دست از طاعت او بر ندارد» (البیهقی، 1344ق، ص158، ح17066).(3) «حافظ‌بن‌‌حجر» به نقل از «ابن بطال»، وجوب اطاعت از سلطان متغلب را اجماعی دانسته و اطاعت از چنین سلطانی را بهتر از خروج بر او دانسته است (العسقلانی الشافعی، 1379، ج13، ص7).(4)

همچنین در بخش دیگری از کتاب صحیح مسلم نیز بر این مسأله، ادعای اجماع شده است: «به اجماع، خروج علیه امام جائر حرام است».(5) برخی دیگر گفته‌اند اطاعت از امام عادل یا جائر، مادامی که در امر و نهی، مخالفت با حکم شرع نکرده است، واجب است.(6) بر اساس مستندات مزبور، اطاعت از هر حاکمی؛ اعم از جائر و عادل و متغلب، امری لازم و ضروری شمرده شده است.

به‌طوری که اغلب مستشرقین به دلیل این‌گونه اظهار نظرها، امر امامت و رهبری در اسلام را نوعی حکومت استبدادی و مطلقه خوانده‌اند (صاحبی، 1376، ص174-172). ناگفته نماند که برخی از علمای معاصر اهل سنت، شرط عدالت برای حاکم را امری ضروری می‌دانند و امامت خلیفه ظالم و فاسق را اساساً باطل و اطاعت از چنین پادشاهی را واجب نمی‌دانند.

«مودودی» در این باره می‌نویسد: «عدالت برای خلافت، شرط لازمی است. هیچ ظالم و فاسقی، خلیفه یا قاضی یا حاکم و مفتی نمی‌باشد، اگر چنین باشد، امامتش باطل است و اطاعتش بر مردم واجب نیست» (مودودی، 1398ق، ص169-168). با وجود شرط‌دانستن عدالت برای حاکم از سوی فقهای اهل سنت، این سؤال مطرح می‌شود که اساساً چرا این نظریه در اهل‌ سنت شکل گرفته است؟ گرچه پاسخ به این سؤال، خود مقاله مستقلی می‌طلبد، اما با این وجود، نگاهی تاریخی ـ هر چند اجمالی ـ به این مسأله شده است.

 

ادله روایی اطاعت از حاکم جائر

اهل سنت درباره اطاعت از حاکم جائر به روایات زیادی استناد کرده‌اند که در این بخش به تعدادی از آنها اشاره خواهیم کرد. طبق روایتی پیامبر(ص) درباره زمامدارانی که از اعطای حقوق ملت، امتناع می‌ورزیدند فرمان داد که: «بشنوید و اطاعت کنید که آنها مسؤول کارهای خویش و شما مسؤول کار خویش هستید» (البیهقی، 1410ق، ص161، ح7500). (7) این روایت به این نکته، اشاره دارد که در امور حاکمان، دخالت نکنید و تنها به وظایف و کارهای خود مشغول باشید.

در روایت دیگری که از ایشان روایت شده، آمده است: «اگر کسی از پادشاهش عمل مکروه و ناپسندی را مشاهده کرد بر آن صبر کند. حقاً کسی به اندازه یک وجب از جماعت خارج و دور نشد ـ و یا بر سلطان خروج نکرد ـ و نمرد، مگر آنکه به مرگ جاهلیت مرده باشد» (الشیبانی، ج1، ص297؛ البیهقی، 1344ق، ج8 ، ص157، ح17059).(8) از این سخن، استفاده می‌شود که در همه حال باید در برابر سلطان، صبر پیشه کرد و الا گویا در زمان جاهلیت که مردم در جهل به‌سر می‌بردند، مرده است. از «عوف‌بن‌مالک اشجعی» روایت شده:

از رسول خدا شنیدم که فرمود: بهترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنها را دوست بدارید و آنها شما را دوست بدارند. شما بر آنها درود می‌فرستید و آنها بر شما و بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنها را دشمن می‌دارید و آنها نیز شما را. شما آنان را نفرین می‌کنید و آنها شما را نفرین می‌کنند.

می‌گوید عرض کردیم: ای پیامبر خدا! آیا در میان آنها از کسی ترک حمایت بکنیم؟ فرمود: نه، مادام که نماز را برپا می‌دارند این کار را نکنید. مادام که نماز را بر پا می‌دارند آنها را ترک نکنید و هرگاه که فرمانروایی چیزی از معصیت خدا را انجام دهد از آن معصیت، دوری کنید و هرگز دست از اطاعت آنان برندارید(الحمیدی، 1423ق، ج3، ص347، ح2976).(9)

این سخن حضرت، ناظر به آن است که اطاعت از حاکم معصیت‌کار در صورتی که نماز را برپا می‌دارد، همواره امری ضروری است. مسلم از حذیفه، روایت کرده است که رسول الله(ص) فرمود:

بعد از من امامانی خواهند آمد که به مسیر و راه من، هدایت نشده‌اند و به شیوه و سنت من، عمل نمی‌کنند و در بین آنها مردانی قیام می‌کنند که قلوب آنها دلهای شیطان است در پیکره انسان. می‌گوید عرض کردم: پس هرگاه چنان پیشوایانی بر ما دست یافتند باید چه کار بکنیم؟ فرمود: حرف امیر را بشنو و از او اطاعت کن؛ هر چند بر پشتت بکوبد و مالت را به زور تصاحب کند. پس حرف او را گوش کن و او را اطاعت نما (البیهقی، 1410ق، ج6، ص62، ح7501)(10)

این روایت از سایر روایاتی که نقل شد دلالت بیشتری بر وجوب اطاعت از حاکم جائر دارد؛ زیرا بر اساس آن حتی در فرض ظلم و رنج‌دادن افراد از سوی حاکم، خروج بر وی حرام شمرده شده است. «مقدام» از رسول خدا(ص) نقل کرده‌ است:

فرمانروایان خود را هرچه باشند، فرمان برید. پس اگر فرمان آنان به شما با آنچه من به شما گفته‌ام، موافقت داشت هم ایشان از آن راه به پاداش می‌رسند و هم شما با اطاعت، پاداش و جزا می‌برید و اگر شما را به امری دستور دادند که شما را به آن امر نکرده بودم، گناهش به گردن خودشان است و شما مسؤول و گناهکار نیستید؛ زیرا هنگام دیدار خداوند می‌گویید: پروردگارا! بر ما ستمی نیست.

 پس خداوند نیز می‌فرماید: ستمی نیست و سپس می‌گویند: پروردگارا! رسولانی را به سوی ما ارسال داشتی و ما نیز به اذن تو از آنها پیروی کردیم و خلفا و جانشینانی برای ایشان در میان ما برگزیدی و ما هم به دستور تو از آنها فرمان بردیم و امرایی را بر ما فرمانروایی دادی و ما آنها را اطاعت کردیم. پیامبر(ص) می‌فرماید: خدا می‌گوید راست گفتید، گناه آن بر ایشان است و دامن شما پاک و بری از گناهان آنهاست (الطبرانی، 1405ق، ج3، ص93، ح1873؛ البیهقی، 1344ق، ج2، ص494، ح17069(11).

علامه امینی در کتاب «الغدیر» این دسته از روایت‌ها را جمع‌آوری کرده است. بر این اساس، وظیفه مسلمانان در تمامی امور، اطاعت است؛ چرا که در برابر آن پاداش دریافت می‌دارند؛ زیرا اگر حاکمان فرمانی به حرام دادند، خودشان در پیشگاه الهی مسؤول خواهند بود، نه دیگران. در هر صورت، تکلیف شهروندان مسلمان در برابر نظام سیاسی، اطاعت محض و عدم مخالفت است. از مجموع روایات فوق، چنین استفاده می‌شود که صبر در برابر ناملایمات و ظلم و ستم حاکم جائر، واجب و نافرمانی مدنی از وی به طرق مختلف همچون ناشکیبایی، عصیان، خروج و...، حرام است.

«شوکانی»، عمل صحابه و تابعین را از دلایل اطاعت از حاکم جائر به‌شمار آورده است. وی در این باره می‌نویسد: «از آنجا که صحابه از «معاویه»، اطاعت کردند و نیز تابعین از «حَجاج»، پیروی کردند. بنابراین، اطاعت از حاکم جائر، جایز است(12)

به احتمال زیاد، زمینه پیدایش نظریه اطاعت از حاکم جائر در نظام خلافت، عمدتاً همان عمل صحابه و نیز روایاتی بود که بعدها توسط حاکمان جائر، جعل گردید؛ چرا که اولاً: این دسته از روایات با بسیاری از آیات و روایات دیگر از جمله امر به‌معروف و نهی از منکر در تضاد است و ثانیاً: در نظام خلافت نیز، مردم دارای حقوق و وظایفی در برابر حاکم هستند.

آراء و ادله فقهای اهل سنت، درباره وجوب اطاعت از حاکم جائر در حالی بیان شد که حاکم جائر در متون روایی اهل سنت، مورد مذمت قرار گرفته است. در ادامه، روایاتی که حاکم جائر را مورد مذمت و نکوهش قرار داده‌اند، مورد بررسی قرار خواهند گرفت تا تعارض این دو دسته از روایات آشکار گردد.

 

مذمت و عقاب حاکم جائر در متون روایی اهل سنت

در بخش قبل، اجمالاً آراء و ادله فقهای اهل سنت، درباره اطاعت از حاکم جائر، بیان شد. در اینجا مناسب است تا روایاتی که درباره شأن و جایگاه حاکم جائر در متون و منابع اهل سنت وارد شده، مورد بررسی قرار گیرد تا خواننده، خود در این باره قضاوت نماید.

در متون روایی اهل سنت، حاکم جائر مورد مذمت قرار گرفته و از جمله کسانی است که مشمول عذاب الهی خواهد بود. به‌طور مثال، در روایتی، حاکم جائر در ردیف کسانی چون «پیرمرد زانی» است که مورد غضب الهی قرار گرفته ‌است.(13) در روایت دیگری آمده است که حاکم جائر در روز قیامت، مورد شدیدترین عذابهای الهی قرار خواهد گرفت (الطبرانی، 1415ق، ج5، ص239؛ الاصبهانی، 1405ق، ج10، ص114).(14)  باز در صحیح بخاری آمده است: «کسی که در این دنیا مردم را عذاب دهد خداوند، روز قیامت او را عذاب خواهد داد»(15) (الطبرانی، 1404ق، ج22، ص170؛ البیهقی، 1344ق، ج2، ص6).

خداوند در روز قیامت کسانی را که در دنیا مردم را عذاب می‌دادند، عذاب خواهد کرد. در روایت دیگری آمده است که شهادتین سه دسته، پذیرفته نیست که یک دسته از آنها حاکم جائر است (الطبرانی، 1415ق، ج3، ص266).(16) در این روایت، حاکم جائر در ردیف افرادی که مرتکب گناهان کبیره ـ مانند لواط‌کنندگان ـ می‌شوند، قرار گرفته است. «ابن حجر هیثمی» در برخی از منابع روایی اهل سنت احادیث معتبری درباره شدت عذاب حاکم جائر آورده است (الهیثمی، (الشامله)، ج6، ص386).

بر اساس روایتی که در کتاب صحیح مسلم آمده است، پیامبر(ص) بر حاکمان جائری که بر مردم سخت می‌گیرند، نفرین کرده است.(17) در روایتی، غیبت‌کردن از حاکم جائر، جایز دانسته شده است (البیهقی، 1410ق، ج5، ص318).(18) باز در روایت دیگری، سه دسته از جمله حاکم جائر، جائز الغیبه شمرده شده‌اند: «سه دسته، حفظ آبروی آنان بر تو واجب نیست، کسی که تجاهر به فسق می‌کند، حاکم جائر و بدعت‌گذار در دین» (المناوی، 1408ق، ج1، ص968).(19) بن‌باز؛ مفتی مشهور اهل سنت، جایگاه جائر را آتش جهنم دانسته است.

وی در تفسیر آیه 15 سوره جن «و امّا ستمکاران و کافران مواد سوختی و هیزم جهنمند»،(20) می‌گوید: منظور از «قاسط» همان حاکم جائر است (بن‌باز، (الشامله)، ج21، ص163). در روایتی آمده است: «بهترین مردم نزد خداوند در روز قیامت، حاکم عادل و بدترین آنان حاکم جائر شمرده شده است (البیهقی، 1410ق، ج6، ص16).(21) با وجود اینکه حاکم جائر در فقه سیاسی اهل سنت، مورد مذمت واقع شده است، با این حال، اطاعت از وی لازم شمرده است که بدان اشاره شد. در اینجا مناسب است برخی از آثار و لوازم این نظریه، همچون مسأله عزل حاکم، پرداخت زکات و جهاد در رکاب وی، مورد بررسی قرار گیرد.

پی‌نوشت:

1. السنهوری، فقه الخلافه و تطویرها لتصبح عصبه امم شرقیه، ص193.

2. فالصبر علی طاعه الامام الجائر اولی من الخروج»، النمری، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج23، ص279؛ همو، الاستذکار، ج5، ص16.

3. و من ولی علیه وال فرأه یأتی شیئاً من معصیه الله فلیکره ما یأتی من معصیه الله و لا ینزعن یداً عن طاعته».

4. و قد اجمع الفقهاء علی وجوب طاعه‌ السلطان المتغلب و الجهاد معه و ان طاعته خیر من الخروج علیه لما فی ذلک من حقن الدماء و تسکین الدهماء».

5. یحرم الخروج علی الامام الجائر اجماعاً». به نقل از: العلامه الشیخ سلیمان الجمل، حاشیه الجمل، (کتاب البغاه)، ص21، موقع الإسلام: http://www.al-islam.com.

6. أحدها تجب طاعه الإمام فی أمره و نهیه ما لم یخالف حکم الشرع سواء کان عادلاً أو جائراً»، النووی، روضه الطالبین وعمده المفتین،ج3، ص433. موقع الوراق: Http://www.alwarraq.com.

7.  قال رسول الله9: «اسمعوا و اطیعوا، فانما علیهم ما حمّلوا و علیکم ما حمّلتم».

8. عن النبی9 قال: من رأی من امیره شیئاً یکرهه فلیصبر فانّه ما احد یفارق الجماعه شبراً فیموت الّا مات میته جاهلیه».

9.  عن مسلم‌بن‌قرظه ابن‌عم عوف‌بن‌مالک قال: سمعت رسول الله9 یقول: «خیار أئمتکم الذین تحبونهم و یحبونکم وتصلون علیهم ویصلون علیکم و شرار أئمتکم الذین تبغضونهم ویبغضونکم وتلعنونهم ویلعنونکم. [قال: قلنا یا رسول الله أفلا ننابذهم؟ قال:] لا ما أقاموا فیکم الصلاه لا ما أقاموا فیکم الصلاه إلا من ولی علیه والٍ فرآه یأتی شیئاً من معصیه‌الله فلیکره ما یأتی من معصیه الله ولاینزعن یداً من طاعه».

10.  تسمع و تطیع الأمیر و إن ضرب ظهرک و أخذ مالک ، فاسمع و أطع».

11.  أخبرنا أبوالقاسم: عبدالرّحمن‌بن‌عبیداللّه الحرفىّ ببغداد حدّثنا حمزه‌بن‌محمّدبن‌العبّاس حدّثنا محمّدبن‌إسماعیل یعنى السّلمىّ أخبرنا إسحاق‌بن‌إبراهیم یعنى ابن العلاء حدّثنى عمروبن‌الحارث حدّثنى عبداللّه‌بن‌سالمٍ حدّثنى محمّدبن‌الولید حدّثنا الفضیل‌بن‌فضاله أنّ حبیب‌بن‌عبیدٍ حدّثهم أنّ المقدام حدّثهم أنّ رسول اللّه9 قال: «أطیعوا أمراءکم ما کان فإن أمروکم بما حدّثتکم به فإنّهم یؤجرون علیه وتؤجرون بطاعتکم و إن أمروکم بشىءٍ ممّا لم آمرکم به فهو علیهم وأنتم منه برآء ذلک بأنّکم إذا لقیتم اللّه قلتم ربّنا لا ظلم فیقول لا ظلم فتقولون ربّنا أرسلت إلینا رسلاً فأطعناهم بإذنک واستخلفت علینا خلفاء فأطعناهم بإذنک وأمّرت علینا أمراء فأطعناهم قال فیقول صدقتم هو علیهم وأنتم منه برآء».

12. ثمّ یجوز التقلّد من السّلطان الجائر کما یجوز من العادل لأنّ الصّحابه رضی اللّه عنهم تقلّدوه من معاویه رضی اللّه عنه والحقّ کان بید علی رضی اللّه عنه فی نوبته والتّابعین تقلّدوه من الحجّاج وکان جائزًا إلّا إذا کان لایمکّنه من القضاء بحقٍّ لأنّ المقصود لایحصل بالتّقلّد، بخلاف ما إذا کان یمکنه»، الشوکانی، فتح القدیر، (کتاب ادب القاضی)، الجزء السادس عشر، ص333، موقع الإسلام: http://www.al-islam.com.

13. أربعه یبغضهم الله تعالى: البیاع الحلاف و الفقیر المختال و الشیخ الزانی و الإمام الجائر»، النوری، المسند الجامع المعلل، ج17، ص197، (الشامله). همچنین ر.ک: الشامله، قسم کتب المتون، أحمدبن‌شعیب أبوعبدالرحمن النسائی، سنن النسائی[المجتبى من السنه]،ج5، ص86؛ التمیمی البستی، صحیح‌ بن حبان بترتیب بن بلبان، ج12، ص368.

14. أشد الناس یوم القیامه عذاباً إمام جائر».

15. أن الله تعالی یعذب یوم القیامه الذین یعذبون الناس فی الدنیا».

16. ثلاثه لا تقبل شهاده ان لا اله الا الله: «الراکب و المرکوب و الراکبه و المرکوبه و الامام الجائر».

17. اللهم من ولی من أمر أمتی شیئاً فشق علیهم فاشقق علیه و من ولی من أمر أمتی شیئاً فرفق بهم فارفق به»، الحمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری ومسلم، ج4، ص170؛ الشیبانی، مسند الإمام أحمدبن‌حنبل، ج6، ص93.

18. ثلاثه لیست لهم غیبه: الإمام الجائر والفاسق المعلن بفسقه والمبتدع الذی یدعو الناس إلى بدعته».

19. ثلاث لاتحرم علیک أعراضهم المجاهر بالفسق والإمام الجائر والمبتدع»، السیوطی، جمع‌الجوامع أو الجامع الکبیر للسیوطی، موقع ملتقى أهل الحدیث: http://www.ahlalhdeeth.com.

20. وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» (جن(72): 15).

21. افضل الناس عندالله منزله یوم القیامه امام عادل رفیق و شر عبادالله عندالله منزله یوم القیامه امام جائر».

محمدعلی میرعلی، استادیار گروه علوم سیاسی جامعه المصطفی العالمیه.

 

منابع و مآخذ

/102/825/م

(بخش اول)

 

1.قرآن کریم.

2.ابن قدامه المقدسی، شمس‌الدین أبی‌الفرج عبدالرحمن‌بن‌الشیخ و أبی عمر محمدبن‌أحمد، الشرح الکبیر على متن المقنع، دارالکتاب العربی للنشر والتوزیع، بی‌تا.

3.ابن قدامه المقدسی، عبدالله‌بن‌أحمد أبومحمد، المغنی فی فقه الإمام أحمدبن‌حنبل الشیبانی، بیروت: دارالفکر، 1405ق.

4.------------------------------، الکافی فی فقه الإمام المبجل أحمدبن‌حنبل، باب قسم الصدقات، (الشامله).

5.الأزهری، الشیخ صالح عبدالسمیع الابى، الثمر الدانى فی تقریب المعانی شرح رساله ابن أبى زید القیروانی، بیروت: المکتبه الثقافیه، (الشامله).

6.الأصبهانی، أبونعیم أحمدبن‌عبدالله، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، بیروت: دارالکتاب العربی، الطبعه الرابعه، 1405ق.

7.الألبانی، محمد ناصرالدین، السلسله الصحیحه، الجزء السادس، (الشامله).

8.   الباقلانی، القاضی ابی‌بکر محمدبن‌الطیب، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، تحقیق: الشیخ عمادالدین احمد حیدر، بیروت: مؤسسه الکتب الثقافیه، الطبعه الرابعه، 1414ق/ 1993م.

9.   البخاری، محمدبن‌إسماعیل‌بن‌إبراهیم‌بن‌المغیره أبوعبدالله، صحیح البخارى، مصدر الکتاب: موقع وزاره الأوقاف المصریه: http://www.islamic-council.com (الشامله).

10.البیهقی، أبوبکر أحمدبن‌الحسین‌بن‌علی، السنن الکبرى و فی ذیله الجوهر النقی، حیدرآباد هند: مجلس دائره المعارف النظامیه، 1344ق.

11.-------------------------، شعب الإیمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.

12.   التمیمی البستی، محمدبن‌حبان‌بن‌أحمد أبوحاتم، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسه الرساله، الطبعه الثانیه، 1414ق / 1993م.

13.الجمل، العلامه الشیخ سلیمان، حاشیه الجمل، «کتاب البغات»، موقع الإسلام: http://www.al-islam.com.

14.   الحمیدی، محمدبن‌فتوح، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، تحقیق: د. علی حسین البواب، بیروت: دارالنشر / دار ابن حزم، الطبعه الثانیه، 1423ق / 2002م.

15.الخلیل، التاج والإکلیل لمختصر موقع الإسلام کتاب الجهاد: http://www.al-islam.com، (الشامله).

16.الدسوقی، حاشیه الدسوقی على الشرح الکبیر، موقع الإسلام: http://www.al-islam.com، (الشامله).

17.   السنهوری، فقه الخلافه و تطویرها لتصبح عصبه امم شرقیه، رساله بالفرنسیه سنه 1926م، ترجمها و علّق علیها ابنته الدکتوره نادیه السنهوری و زوجها الدکتور توفیق الشاوی، القاهره: هیئه العامه للکتاب، الطبعه الثانیه، 1993م.

18.السیوطی، جمع الجوامع أو الجامع الکبیر للسیوطی، موقع ملتقى أهل الحدیث: http://www.ahlalhdeeth.com، (الشامله).

19.الشوکانی، فتح القدیر، (کتاب ادب القاضی)، الجزء السادس‌عشر، موقع الإسلام: http://www.al-islam.com.

20.الشیبانی، أحمدبن‌حنبل أبوعبدالله، مسند الإمام أحمد بن حنبل، القاهره: مؤسسه قرطبه، بی‌تا.

21.الصنعانی، أبوبکر عبدالرزاق‌بن‌همام، مصنف عبدالرزاق، بیروت: تحقیق حبیب‌الرحمن الأعظمی، المکتب الإسلامی، الطبعه الثانیه، 1403ق.

22.الطبرانی أبوالقاسم سلیمان‌بن‌أحمد، المعجم الأوسط، تحقیق طارق‌بن‌عوض‌الله‌بن‌محمد، عبدالمحسن‌بن‌إبراهیم الحسینی، القاهره: دارالحرمین، 1415ق.

23.-----------------------، مسند الشامیین، تحقیق حمدی‌بن‌‌عبدالمجید السلفی، بیروت: مؤسسه الرساله، 1405ق / 1984م.

24.-----------------------، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی‌بن‌عبدالمجید السلفی، الموصل: مکتبه العلوم والحکم، الطبعه الثانیه، 1404ق / 1983م.

25.العسقلانی الشافعی، أحمدبن‌علی‌بن‌حجر أبوالفضل، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفه، 1379.

26.العواء، محمدسلیم، النظام السیاسی فی الاسلام، دمشق: دارالفکر، 1424ق.

27.الماوردی، الحسن، الحاوی الکبیر، بیروت: دارالنشر و دارالفکر، بی‌تا، (الشامله).

28.   المبارکفوری، محمد عبدالرحمن‌بن‌عبدالرحیم أبوالعلاء، تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی، باب ما جاء فی فضل الخیل، شماره 1617، موقع الإسلام:  http://www.al- islam.com، (الشامله).

29.المناوی، الإمام الحافظ زین‌الدین عبدالرؤوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، الریاض: دارالنشر / مکتبه الإمام الشافعی، الطبعه الثانیه، 1408ق / 1988م.

30.   النسائی، أحمدبن‌شعیب أبوعبدالرحمن، سنن النسائی [المجتبى من السنه]، تحقیق عبدالفتاح أبوغده، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیه، الطبعه الثانیه ، 1406ق / 1986م.

31.النمری، أبوعمر یوسف‌بن‌عبدالله‌بن‌عبدالبر، الاستذکار، تحقیق سالم محمد عطا، محمدعلی معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1421ق / 2000م.

32.   ----------------------------، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق مصطفى‌بن‌أحمد العلوی، محمد عبدالکبیر البکری، المغرب: وزاره عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیه، 1387.

33.النوری، أبی‌الفضل السید أبوالمعاطی، المسند الجامع المعلل، (الشامله).

34.النووی، روضه الطالبین وعمده المفتین، موقع الوراق: Http://www.alwarraq.com.

35.الهیثمی، ابن حجر، فتاوی ابن حجر هیثمی، باب القضاء، (الشامله).

36.بن باز، عبدالعزیزبن‌عبدالله، مجموعه فتاوی و مقالات ابن بن‌باز، الرئاسه العامه للبحوث العلمیه و الافتاء، (الشامله).

37.خنجی، فضل‌الله‌بن‌ روزبهان، سلوک الملوک، به تصحیح و مقدمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی، 1362ش.

38.سالم، عطیه‌بن‌‌محمد، شرح الأربعین النوویه: (دروس صوتیه قام بتفریغها موقع الشبکه الإسلامیه): http://www.islamweb.net.

39.شمس‌الدین، محمدمهدی، نظام حکومت و مدیریت در اسلام، ترجمه و تحشیه سیدمرتضی آیه‌الله‌زاده شیرازی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1375.

40.صاحبی، محمدجواد، اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ3، 1376.

41.طرهونی، الشیخ محمد، محاضرات الدوره المفتوحه الثالثه فی شرح کتاب الجهاد من صحیح البخاری، جمعها و رتبها أبوعمر القلمونی، (الشامله).

42.عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، چ4، 1380.

43.---------، نهادها و اندیشه‌های سیاسی در ایران و اسلام، با تصحیح و مقدمه صادق زیباکلام، تهران: انتشارات روزنه، چ4، 1385.

44.فیرحی، داود، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، تهران: نشر نی، 1378.

45.قرضاوی، یوسف، فقه الزکوه، بی‌جا: بی‌تا، (الشامله).

46.مودودی، ابوالاعلی، الخلافه و الملک، تعریب: احمد ادریس، الکویت: دارالقلم، 1398ق/1978م.

47.--------------، الخلافه والملک، الکویت: دارالقلم، 1398ق/1978م.

48.وزاره الأوقاف و الشؤون الإسلامیه، الموسوعه الفقهیه الکویتیه، الکویت: دارالسلاسل، الطبعه الثانیه، (من 1404 – 1427ق).

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 65.

ادامه دارد....

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳