به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل آیت الله حسن آقا شریعتی نیاسر در بیست و یکمین جلسه درس خارج فقه ربا که در تاریخ 14تیرماه 1395 در دفترشان برگزار شد ضمن بیان مسئلهی چهارم در تحریر گفت: در فرع باید یک تبعیتی باشد از اصل در جنس که اگر چنانچه جنس یک فروعی دارد آن فروع از جنس تبعیت میکند و لذا اگر بخواهیم این ها را با هم معامله کنیم با تفاضل جایز نیست.
وی افزود: برخی چیزها هستند که حالات مختلفی دارند و در بعضی احوال مکیل و در بعضی احوال موزون و در بعضی احوال معدود است، در هر حالی همان حکم خودش را دارد. برخی چیزها هستند که از اول معدودند و بعداً میشوند مکیل و موزون. ثمره درخت مادامیکه بر درخت است نه کیلی است نه عددی و هیچ؛ و میوه را بر درخت تخمین میزند و با تفاضل معامله میکنند اشکالی ندارد.
آیت الله شریعتی نیاسر در پایان جلسه امروز گفت: در مسائل غیرعبادی باید مطابق دستور عمل کرد، اما اگر بخواهد عملش را پایبند به فهم فلسفه و حکمت قرار دهد بندگی محسوب نمیشود و طبق روایات باید عمل کنیم.
تقریر این درس در ادامه آمده است:
مسئلهی چهارم
عباراتی از تحریر مطرح می شود که قبلاً مباحث و مسائلش بیان شده است. مسئلهی چهار: «لا تجری تبعیت الفرع من الاصل فی المکیلیة و الموزونیه1» در فرع باید یک تبعیتی باشد از اصل در جنس که اگر چنانچه جنس یک فروعی دارد آن فروع از جنس تبعیت میکند و لذا اگر بخواهیم این ها را با هم معامله کنیم با تفاضل جایز نیست.حال تبعیت را در مکیلیت یا موزونیت هم میگوییم یا نه؟ جواب نه است زیرا در این جا موضوعیت ندارد؛مثلا فرش دستی از پشم و خامه و رنگ و مواد اولیهاش که همه کشیدنی است ولی وقتی فرش بافته شد دیگر کشیدنی نیست بلکه عددی است. پدر و مادر این فرش کشیدنی بوده ولی خودش موزون نیست. لذا اگر این یک فرش را با دو فرش مثل خودش معامله کنید ایرادی ندارد. معدود به معنای الاخص نیست اما معدود به معنای مقابل مکیل و موزون است و مکیل موضوع نیست. مرحوم سید یک مثالی را در این زمینه آورده است که دیرتر به ذهن میآید. ایشان میگوید: روغن گردو به وزن است و اصلش با عدد است و بنابراین این تبعیتی در فرع با اصلش ندارد که جنس با چه چیزی اعتبار میشود. به کیل، وزن یا عدد که این ها در اینجا مطرح نیست لذا مرحوم امام میفرمایند: «لا تجری تبعیت الفرع للاصل مکیلیة الموزونیة. فما کال اصله مما یکال، آنکه اصلش کیلی است یا یوزن است. خرج منها شیء لا یکال و لا یوزن، از چیزی ساخته شد و فراورده ای از آن به دست آمد که این نه به کیل است و نه به وزن است در مبادله و برحسب تبادل است لا بحسب التفاضل بین الاصل و ما خرج منه» این فرآورده را میتوان با اصلش مبادله کرد با تفاضل و گردو نتیجه از این اصل گرفته و این دو نتیجه مکیل و موزون نیستند، با تفاضل میتوان معامله کرد و در این جهت تابع اصل نیست. «فخرج منه بعض شیءٌ لا یکال و لا یوزن لاباس التفاضل بین الاصل و ما خرج منه و کذا بینما خرج منه بعضه مع بعض» بعضی از فروع را با برخی دیگر مبادله کنیم ایرادی ندارد و «فلا بأس بالتفاضل بین القطن و منسوجه» پنبه و بافته شده پنبه. پنبه کشیدنی است ولی منسوجات و پارچه کشیدنی نیست و متری است و مبادله با تفاضل اشکالی ندارد و با فراورده دیگر پنبه هم ایرادی ندارد چون معدود محسوب نمیشود.
دو شرط در ربای معاملی
یکی متجانسین باشد و یکی مکیل و موزون باشند ولی این امر کلیت ندارد و گاهی فرع تابع اصل نیست در مکیلیت وموزونیت لذا حکم متناسب با خودش برایش جاری میشود. چنانچه اصل همین طور است «و کذا بین ما خرج منه و فلا بأس بالتفاضل بین القطن و منسوجه و لا بین منسوجین منه2» اگر دو پارچه بود و دو پارچه از پنبه ساخته شدند این دو را با تفاضل میشود معامله کرد. « ان یباع ثوبان بثوب الواحد» معامله دو لباس به یک لباس ولی اگر در اینجا فرع تابع اصل باشد معامله با تفاضل نباید باشد، باطل است. «و ربما یکون شیءٌ مکیلاَ او موزوناَ فی حالٍ او دون حالٍ» کلیات این ها را گفتهایم. برخی چیزها هستند که حالات مختلفی دارند و در بعضی احوال مکیل و در بعضی احوال موزون و در بعضی احوال معدود است، در هر حالی همان حکم خودش را دارد. برخی چیزها هستند که از اول معدودند و بعداً میشوند مکیل و موزون. ثمره درخت مادامیکه بر درخت است نه کیلی است نه عددی و هیچ؛ و میوه را بر درخت تخمین میزند و با تفاضل معامله میکنند اشکالی ندارد؛ مثلا هزار تا گردو از یک درخت را با دو هزار گرد از دو درخت معامله میکنند و معامله درست است. حال ممکن است نوع گردوها فرق کنند؛ اما اگر همان میوه را چیدند میشود موزون و معامله با مجانس خود با تفاضل اشکال دارد و گوسفند هم همینطور است و مادامیکه زنده است و نفس میکشد میشود با مجانس خودش و با تفاضل معامله کرد مثلا یک گوسفند به دو گوسفند ولی اگر همان را ذبح کردید و تبدیل به گوشت شد نمیتوانید با تفاضل معاملهاش کنید و حتما باید مثلا به مثل باشد... «و ربما یکون شیءٌ مکیلاَ او موزوناَ فی حالٍ او دون حالٍ کثمره علی الشجره و حال الجتناع (هنگام چیدنش) و کالحیوان قبل أن یذبح و یسلخ و بعدهما3» برخی در اینجا تعلیقه ای زدهاند و اشکالی کردهاند که الآن گوسفند کشیدنی است و با مشاهده هم میتوان این را بررسی کرد و با مشاهده بدون وزن هم معامله میشود. «فیجوز بیع الشاة بالشاتین بلا اشکال» این یک مسئله است. «نعم الظاهر أنه لا یجوز بیع اللحم حیوان بحیوان» معامله حیوان را با گوشت مجانس خودش بگوییم جایز نیست یا اینکه گوشت را با خود حیوان زنده نمی توان معامله کرد. دقت کنید دو حالت در این جا متصور است یکی اینکه ما میتوانیم یک حیوان زنده بخریم و ثمن او را گوشت دهیم و یا بالعکس و گوشت بخریم از قصابی مثلا و بجایش گوسفند بدهیم. اگر این مجانس محسوب شود که بیع آن باطل است به زیاده اما اگر مجانس محسوب نشود بیعش با زیاده اشکالی ندارد و در اینجا اختلاف فقهاء بسیار زیاد است و دغدغه هم در این زمینه زیاد است. برخی گفتهاند بیع لحم به حیوان مطلقاً جایز نیست و برخی گفتهاند مطلقاً جایز است. برخی گفتهاند اگر روایت داریم بر این که بیع لحم به حیوان مطلقاً جایز نیست مراد حیوان ذبح شده است مانند محقق اردبیلی و روایات ضعیفی در این زمینه هست و به آنها توجه کردهاند، مانند اینکه امیر المومنین فرموده است: من کراهت دارم و خوش ندارم که گوشتی را با حیوان معامله کنم و محقق اردبیلی این روایات را آورده است و میفرماید مراد از حیوان حیوان ذبح شده است و این از محقق اردبیلی بسیار جای تعجب دارد. مفردات راغب میگوید برای این به حیوان حیوان گفته میشود که نفس میکشد و حیات دارد و به این جهت میگویند حیوان و اگر این حیوان ذبح شد یا مرد میگویند موَتان (به فتح واو) منظور از حیوان موجودی است که نفس میکشد و در قید حیات است.
بنابراین نظر مقدس اردبیلی را نمیتوان پذیرفت. جمع کثیری از بزرگان ما مانند شیخ طوسی و ابن ابی عقیل در این مورد گفتهاند معامله جایز نیست. مرحوم سید یزدی در ملحقات عروه بعد از اینکه بحث و نظر افراد را میآورند در نهایت میگویند این را تعبد بگوییم و تعبد به اینکه در اینجا معامله گوشت با حیوان جایز نیست. جهت بطلان یا کراهت معامله گوشت با حیوان چیست؟ دو دلیل برایش ذکر کردهاند: یکی مسئله مربوط به ربا است. میگویند چون مستلزم ربا است و شبهه ربا است. و معامله متجانسین با زیاده میشود و برخی هم گفتهاند که اصلاً شبهه ربا نیست. این ها مجانس نیستند و حیوان زنده که مکیل و موزون نیست و اگر با گوشت که مکیل و موزون است با تفاضل معامله کنیم اشکالی ندارد و شبهه ربا در اینجا مطرح نیست و لذا آمدهاند تعمیم دادهاند و گفتهاند بیع لحم با هر حیوانی درست نیست و جایز نیست هر حیوانی که باشد. علتش این است که معامله غرری میشود. چه غرری؟ حیوان زنده که همه اجزایش خوردنی نیست و اگر قرار باشد تبدیل به گوشت شود معلوم نیست که آیا با این گوشت هم اندازه میشود یا خیر. ثمن و مثمن باید در بیع معلوم باشد. این اشکالات زیاد موجه به نظر نمیرسند. زیرا این ها با کارشناس معین میشوند.
دلیل بر این حکم یکی اجماع است که در اینجا کاربردی ندارد و یکی هم روایت است که زیاد مورد وثوق نیست و یکی هم تعبد است که مرحوم سید یزدی میگوید و تعبد هم نمیشود. در مسائل غیرعبادی باید مطابق دستور عمل کرد اما اگر بخواهد عملش را پایبند به فهم فلسفه و حکمت قرار دهد بندگی محسوب نمیشود و طبق روایات باید عمل کنیم و در جاهایی که مورد مشکوک بود و معین نبود باید در مکیل و موزونها باید تفاضل نداشته باشد و در بقیه ایرادی ندارد.
خلاصه
چند نوع و قسم معامله را فهرستوار از کلام بزرگان عرض میشود؛ یکی اینکه «أن لا یکون شیءٌ ربویَ» شیء ربوی نباشد مانند معامله لباس که کشیدنی و وزنی وکیلی نیست و محل اجماع است که معامله با تفاضل ایرادی ندارد.
دوم «أن یکون احدهما ربویاً دون الاخر» یک طرف معامله ربوی و یک طرف ربوی نیست که این هم اشکالی ندارد معامله با تفاضلش.
سوم «أن یکون ربویین مع الاختلاف» هر دو طرف معامله ربوی هستند ولی جنسشان با هم فرق دارد و جای شبهه نیست که معاملهاش با تفاضل ایرادی ندارد.
چهارم «مع اتحاد الجنس من غیر تفاضل» دو طرف معامله متجانس هستند اما مثل هماند.
در این چهار قسم معامله مال به مال درست است و جای بحث نیست و فقط در یک مورد است که یک مقداری اشکال هست و محل بحث است.
پنجم «الربویین مع الاتحاد و التفاضل» هر دو ربوی و هم جنس هستند و با تفاضل معامله درست نیست. بهحسب مقتضای روایات و یا اینکه برخی گفتهاند تعبد روایات جایز نیست.
پی نوشت:
1- وسیله النجاه:ص 363
2- دلیل تحریر الوسیله:212
3- تحریر الوسیله:ج1ص583
مقرر: مهدی ذوالفقاری
906/323/ع