vasael.ir

کد خبر: ۳۲۱۶
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۹ - 18 September 2016

پیشرفت فرهنگی در گرو حمایت اقتصادی از حق تالیف است-بررسی ادله مخالفین حق تالیف توسط استاد دانشگاه امام صادق

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل ـ حق تالیف اگرچه موضوع جدیدی نیست، مواردی مثل نوشتن کتاب در گذشته هم بوده ولی حقیقت این است که این موضوع در زمان ما از آنجا که علم مولد ثروت شده معنای جدیدی پیدا کرده است.

حق تالیف از موضوعات مورد بحث در بین علما بوده است، که در فراز و تشیب های انقلاب نیز دچار نوساناتی در نوع نگاه به آن شده است؛ هم اکنون نیز اختلافات نظر های علمی در این باب در بین علما مشاهده می شود.

 

در این خصوص نشستی با همت پایگاه اطلاع رسانی وسائل در تاریخ 17/6/1395  در دانشگاه امام صادق برگزار شد؛ حجت السلام والمسلمین احمد علی قانع از اساتید به نام دانشگاه امام صادق علیه السلام به ایراد صحبت پرداختند که نوشتار زیر حاصل سخنان این سرور ارجمند است.

 

حق تالیف مالکیت فکری یا مالکیت آفرینش های ادبی و...این موضوع از تالیف کتاب, اختراع و اکتشاف ,ساختن فیلم,طراحی یک نقشه,طراحی یک برنامه موارد متعددی را شامل می شود.

 

حق تالیف اگرچه موضوع جدیدی نیست، مواردی مثل نوشتن کتاب در گذشته هم بوده ولی حقیقت این است که این موضوع در زمان ما از آنجا که علم مولد ثروت شده معنای جدیدی پیدا کرده است.

 

در گذشته ها از راه کشاورزی و صنعت و امثال این ها افراد ارتزاق می کردند و کم پیش می آمد که شخصی بخواهد از راه کتابی که نوشته سود مادی ببرد، به هر حال می خواهم بگویم که این موضوع جدید نیست، اما در زمان ما معنای جدیدی به خاطر وجود دستگاه های تکثیر پیدا کرده است.

 

 

اگر ما بخواهیم پیشرفت فرهنگی داشته باشیم،باید بدانیم پیشرفت فرهنگی در گرو حمایت اقتصادی از حق تالیف است.

 

در میان حقوقی که در فقه اسلام معرفی شده ما حقوقی مثل  حق سبق, حق تحجیر, حق شفعه, حق قسم و امثالش را داشته ایم، بعدی ندارد که کسی بیاید در مقابل مسئله آفرینش های فکری مثل حق تالیف و امثال آن حقوق بدهد، چرا که این هم یک نوع حقی است و برای این که کسی بخواهد از این حق استفاده بکند باید اجازه صاحب حق را داشته باشد یا به وسیله ایی او را راضی بکند.

 

من یک مبحثی را به عنوان مقدمه ی رسیدن به حکم شرعی مسئله عرض می کنم و آن این است که مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه  شریفه "مالک یوم الدین"  می گویند: مالکیت سه نوع است یک مالکیت حقیقی که مالکیت خدای متعال است (درمالکیت حقیقی در واقع مالک خالق است شیئی که نبوده ایجاده کرده است؛ خدای متعال بر کل جهان مالکیتش حقیقی است) دو مالکیت اعتباری مثل مالکیت ما بر اشیاء برای مثال این کتاب مال بنده است ممکن است بعد از چند دقیقه مال شما بشود اتفاق خاصی در جهان نمی افتد؛ اما اعتبار می کنیم که در یک لحظه ای کتابی مال شماست و در یک لحظه ای کتاب مال من است، کلا مالکیت هایی که در دنیا از آن بحث می شود همه مالکیت های اعتباری است و ما یک بینابینی هم داریم؛ مالکیت انسان بر اعضای بدن خودش مالکیت نیمه اعتباری است؛ خیلی راحت نمی شود از فردی به فرد دیگر منتقل بشود در عین حال بحث خالقیت و مخلوقیت هم مثل مالکیت حقیقی در آن وجود ندارد؛ حال اینجا من می خواهم بگویم که مالکیت هرچه حقیقی تر باشد قوی تر و اصیل تر است و آفرینش های فکری در رتبه مالکیت های حقیقی هستند نسبت به مالکیت های اعتباری، چون شخص آن را ایجاد کرده است، درست است که از نظر فلاسفه ممکن است مواد اولیه اش را ایجاد نکرده باشد اما صورت آن فلسفی است که این مالکیت قوتش نسبت به مالکیت اعتباری قوی تر و پایدارتر است لذا احترام ما نسبت به مالکیت حقیقی بالاتر باید باشد نه کمتر.

 

حضرت امام خمینی(ره) از جمله فقهایی بودند که حق تالیف را نپذیرفته بودند و در تحریرالوسیله در جلد دوم صفحه 562 تسریع می کنند به این معنا که آن چیزی که برخی آن را حق چاپ می دانند این حق شرعی نیست، بنابراین اشکالی ندارد اگر کسی کتاب کسی را افست و چاپ کرد.

 

 من اینجا یک نکته ای می گویم که شاید در هیچ کتابی نوشته نشده است، خدا رحمت کند مرحوم علی اکبری غفاری صفت ایشان در واقع محققی هستند که حدود 60 یا 70 جلد از این کتاب های دینی را از جمله کتاب های منابع چهارگانه فقهی شیعه از جمله کتاب بحار الانوار و بسیاری از کتاب های دیگر را تصحیح و ترجمه کردند؛ سرکلاسی که به ما درس می دادند، گفتند خدمت حضرت امام رسیدیم به ایشان گفتم که ما کتابی را پول می دهیم به مصححین تصحیح می کنند هنوز خودمان پول تصحیح کتاب را نداده ایم لبنانی ها می آیند کتاب ما را برمی دارند و می برند افست می کنند و داخل نمایشگاه همان سال می آورند، ایران و کتاب های آن ها به فروش می رسد و کتاب های ما به فروش نمی رسد و ما حتی نمی توانیم حق مصححینمان را بدهیم؛ حضرت امام گفتند اگر حق التالیف این است من قبول دارم؛ یعنی می خواهم بگویم علی رغم این که در تحریرالوسیله این طور آمده است ولی به نظر می رسد که این مسئله در گذشته به خوبی این شناسایی نشده است.

 

فقها زحمت می کشند و کارشان این است که موضوعات را خوب شناسایی بکنند، موضوعات را برای بقیه مردم و حتی برای خودشان معرفی بکنند؛ اما گاهی می شود که فقیه در شناخت موضوع یا دقت نمی کند یا فرصت ندارد و به هر حال حکمی که صادر می کند مطابق آن چیزی که باید باشد نیست من یک مثال دیگر بیاورم وقتی که حدودا 16 سال پیش موضوعی به اسم گلد کوئست مطرح شده بود برخی که می خواستند حکم جواز بگیرند رفته بودند خدمت برخی از علمای آن زمان به شکلی گلد کوئست را معرفی کرده بودند که آن فقیه بزرگوار هم گفته بود از نظر شرعی حلال است یعنی این ها آمده بودند این فتوا را گرفته بودند و آن شرکت های هرمی گلد کوئست را ترویج کرده بودند یکی از اساتید همین دانشگاه می گفت بعد از این اتفاق مارفتیم خدمت آن بزرگوار گفتیم حضرت آیت الله می دانید گلد کوئست یعنی چه؟ قصه این شرکت ها این است که نه تولیدی و نه توزیع عاقلانه ای و نه خدمت ارشمندی به جامعه ارائه می دهد صرفا این است که یک قاعده ای از آن هرم پول هایش را می دهد به قاعده بالاتر, بالاتری به بالاتر می دهد و ممکن است قاعده اصلی این هرم بعدا کلا دستش خالی شود و بعد از اینکه من موضوع را اینگونه معرفی کردم، آن بزرگوار گفت من فتوای خودم را پس می گیرم؛ موضوع را برای من خوب معرفی نکرده بودند حالا  غرض از مسئله این است که برخی از فقها در مسئله حق التالیف این شبهه را مطرح کردند که ما چیزی را که می خواهیم بر آن قیمت بگذاریم باید مال باشد؛ حق التالیف مال نیست؛ کأنه زبان من است؛ برای بیان مسئله کأنه آن ها مال را حتما یک شیء مادی و فیزیکی معنا می کردند؛ آن وقت که می گویند حق التألیف؛ حق التألیف دیگر چیست خب این کتاب که که مال من شد دیگر حق التألیف چه صیغه ای است؛ گویا برای آن بزرگان حق التألیف به عنوان یک مال شناخته نمی شده است لذا منکر آن بودند.

 

گفتم موضوع موضوع جدیدی است وفقهای قدیم راجع این مسئله کم اظهار نظر کرده اند فقهای اخیر از جمله حضرت امام, حضرت آیت الله خوئی و دیگران که اظهار نظر کرده اند اولین کسانی هستند که با این موضوع مواجه شده بودند و به نظر می رسد که موضوع را خوب حلّاجی نکرده بودند، لذا مخالف بودند.

 

فقهای متأخر و اخیر از جمله مقام معظم رهبری و بسیار ی از بزرگان فعلی حق التألیف را پذیرفتند حق آفرینش های فکری یا مالکیت معنوی را که همه ی آن عناوین مختلفی است بریک حقیقت و بر یک ماهیت همه پذیرفتند، در کل عالم هم بگردیم خارج از فتوای فقها عقلای عالم همچنین حقی را پذیرفتند و در دنیا یک موسسه ای در سال 1974 با عنوان سازمان جهانی مالکیت معنوی که تقریبا می شود گفت حدود چهل سال پیش تأسیس شده است با نام World Intellectual Property Organization که مخفف آن WIPO می شود.

 

باز تکرار می‌کنم وقتی ما از آفرینش‌های معنوی صحبت می‌کنیم مالکیت‌های ادبی کلا کتاب، مقاله، مجله، مالکیت های هنری، سناریو هایی که برای یک فیلم می نویسند، خود فیلم، مالکیت های صنعتی و تجاری، اختراعات، اکتشافات، مالکیت های مهندسی مثل طرحی که یک مهندس برای یک برج می کشد، طرحی که برای یک شهرک طراحی می کند خلاصه همه ی این ها را شامل می شود وحکمش هم واحد و یکسان است.

 

البته یک مسئله سابقه در ایران هم دارد که شاید الان خیلی ضرورتی نداشته باشد که من عرض کنم در ایران قبل از انقلاب اجمالا این حق پذیرفته شده بوده است، پس انقلاب با توجه به فتوای حضرت امام این مسئله مطرح نمی شد و اگر مطرح می شد  فتوای حضرت امام این طور جواب داده می شد که ما به چنین مالکیتی قائل نیستیم لذا یکسری از فیلم هایی که در دوره حیات پر برکت حضرت امام ساخته می شد برخی می آیند کپی می کنن و به جاهای دیگر نشان می دهند و گاهی هم اعتراض می کنند و صدای اعتراضشان هم به جایی نمی رسد اما خب مقام معظم رهبری به محض اینکه مسئولیت رهبری را می پذیرند رئیس قوه قضاییه آن زمان اعلام استعلام نظر می کنند که نظر شما چیست که می فرمایند من این حق را قبول دارم که از آن به بعد این مشکل هم حل می شود.

 

واقعاً این یک حق عقلایی است دین هم این حق را قبول دارد فقها هم این حق را قبول دارند حداقل در حال حاضر قبول دارند و ما یک قاعده ای هم داریم با عنوان "من کان له الغنم و علیه الغرم" که قاعده حقوقی است؛ کسی که غنیمتی می برد باید هزینه های این غنیمت را هم بپردازد این قاعده عکسش هم درست است که "من کان علیه الغرم فله الغنم" هرکه هزینه کاری را می پردازد او حق دارد که از آن بهره‌مند بشود ما الان اگر سوال کنیم اگر کسی کتابی بنویسد، مطلب ناروایی گسترش بدهد آیا نظام های قضایی دنیا او را باز خواست نمی کنند؟ می گوییم بله پس این مصداق غرم است مصداق هزینه است مصداق غرامت است خب آن طرف مسئله هم درست است اگر کسی زحمت بکشد، کتابی تألیف بکند، فیلمی بسازد آیا نباید از کتابش از فیلمش بهره مند شود؟ عقل این را می گوید و عقلا هم همین را می گویند و شرع هم با این مسئله یقینا همراهی دارد و مخالف نیست مجلس شورای اسلامی در سال 1379 قانون حمایت از حقوق پدید آورندگان نرم افزار های رایانه ای ودر سال 1382 قانون تجارت الکترونیک را تصویب کرد این قانون هر کدامش راجع به مطلب خاصی است ولی حقیقت این است که  قانونی عام است یعنی مجلس می تواند راجع به همه ی موارد یک حکم کلی صادر کند، نیازی نیست که برای هر مورد خاص یک قانون خاصی صادر بشود.

 

بررسی ادله مخالفان با حق تالیف:

حالا اینجا می خواهیم وارد بحث فقهی شویم کسانی که مخالف حق مالکیت معنوی یا حق آفرینش های فکری هستند استدلال هایشان چیست؟ یا استدلال هایشان چه چیزی می تواند باشد؟ شما می دانید در مباحث علمی گاهی شخص مخالف یک مسئله خودش استدلال برای مخالفتش را نیاورده است ولی دیگران می گویند اگر ایشان بخواهد مخالفت کند استدلالش یک همچنین چیزی می تواند باشد؛ مجموعه استدلال های مخالفان حق مالکیت فکری را من مطرح می کنم و تک تک آن ها را پاسخ می دهیم.

 

عقلای عالم به حق معنوی به دفعات قائل هستند

اولین چیزی که برخی گفته اند : عقلا برای این دسته از تولیدات که تولیدات معنوی است, تولیدات فکری است، برای دفعات متعدد حقی قائل نیستند برای دفعه ی اول حق قائلند  اما برای دفعات بعدی حق قائل نیستند، در جواب عرض می کنیم : خیر اتفاقا این گونه نیست شما عقلای عالم را بروید و ببینید، بحث کپی رایت در تمام دنیا معنا دارد و در کشور خودمان خیلی از بزرگان من دیده ام از زمانی که هنوز صنعت چاپ پیشرفته نبوده کتاب ها ی چاپ سنگی زیر آن نوشته اند که حق طبع برای مولف محفوظ است، من کتاب های خیلی قدیمی دیده ام که چاپ سنگی داشته اند محفوظ است چرا که بنده خدا زحمت کشیده است و می خواهد از این زحمتش از لحاظ مادی  هم بهره مند شود؛ بنابراین این که ما بگوییم عقلا برای این مطلب حقی قائل نیستند خود این استدلال را رد می کنیم  می گوییم عقلا قائل هستند و دلیلش هم این است که کل مردم دنیا قوانین دنیا چیزی به اسم کپی رایت دارند و نمی شود که گفت که عقلا به این حق قائل نیستند.

 

دلیل دومی که ممکن است بگویند: کلا تولیدات فکری ناشی از تلاش و کارهای قبلی افراد است من یک مثال بزنم اگر فرضا کسی یک ماشینی اختراع می کند این ماشین یکدفعه تمام اجزایش که اختراع نشده است!؟ یکی قبلا موتور را اختراع کرده یکی ممکن است چرخ اختراع کرده است یکی ممکن است دنده ساخته است بنابراین هر اختراعی چه اختراع فیزیکی چه اختراع غیر فیزیکی ناشی از اختراعات و اکتشافات قبلی مربوط به این مسئله است برخی اینگونه استدلال کرده که با توجه به این گونه تولیدات مسبوق به اختراعات قبلی است، اکتشافات قبلی است، حقوق قبلی است کسی حق ندارد بگوید مال من است این ها را هم غربی ها گفته اند هم دانشمندان ایرانی این حرف را زده اند؛ این حرف حرف درستی نیست به خاطر اینکه می گوییم اگر به حق مالکیت قائل شدیم آن وقت تک تک اختراعات و اکتشافات قبلی هم برایش مالکیت قائلیم هر یک از آن ها در جای خودش سهم خودشان را برداشت کرده اند، حق خودشان را گرفته اند برای مثال فرض کنید یک دانشجو پایانامه می نویسد و به او فوق لیسانس می دهند آیا شما می توانید بگویید این دانشجو که پایانامه نوشت رسیدن او یه این حد علم و دانش ناشی از این است که کلاس های متعددی را گذرانده، انگلیسی یاد گرفته، عربی یاد گرفته، فقه یاد گرفته، مدیریت یاد گرفته می گوییم حرف درستی است ولی وقتی ما حق مالکیت قائل شدیم تمام آن زنجیره های قبلی را هم برایشان حق قائلیم؛ استاد انگلیسی حقوقش را گرفته است، استاد فقه هم حقوقش را گرفته است حالا ایشان آمده همه ی این ها را با هم دیگر جمع کرده و خودش یک پایانامه جدید ی ایچاد کرده است درسته اجزایش قبلا اختراع شده است و نمی شود گفت که چون اجزایش قبلا اختراع شده حقی ندارد این دلیلی که برخی استدلال کرده اند نمی تواند دلیل درستی باشد.

 

سومین استدلالی که مخالفان حق معنوی یا حق تألیف ممکن است مطرح کرده باشند: می گویند که ما قبول داریم که این حق میان عقلا وجود دارد و عقلا به این حق یه دیده ی اعتبار و ارزش نگاه می کنند اما دلیلی از ناحیه ی شرع بر آن ندارید شما چه دلیلی دارید که شرع هم به این دلیل عقلا اعتبار و ارزش قائل شده باشد، در جواب می گوییم اگر چیزی را عقلا و عرف مردم یک حق و یک مالکیت بداند نادیده گرفتنش از دید شرع مصداق ظلم است، وقتی عقلا می گویند کسی اختراع کرده است و اختراع که همین جوری ایجاد نمی شود سال های سال ایشان در آزمایشگاه زحمت کشیده به یک اختراعی به یک اکتشافی دست پیداه کرده؛ عقلا می گویند که احسنت خب ادامه ی احسنت این نیست که اختراع را از دست او خارج کنیم و بگوییم خدا حافظ، ادامه احسنت این است که او را تشویق کنیم که تو حق داری از این اختراع خط تولید راه اندازی بکنی و از این خط تولید از نظر اقتصادی بهرمند بشوی و اتفاقا این روش، روش تشویق افرادی مثل این آقاست که به ما این وسیله برجهات مختلف در فیلم سازی، در اختراعات صنعتی، درکتاب نویسی، در مقاله نویسی و امثالش افراد را تشویق بکنیم؛ اما اگر گفتیم که تو حقی نداری از آن ها بگیری؛ افراد دیگر هم بعدا تشوییق نمی شوند که یک همچنین کاری را ادامه بدهند.

 

قاعده کلی داریم که می گویند کل ما حکم به العقل حکم به الشرع ما نباید در هر مسئله ای منتظر باشیم که آیه ای و روایتی رسیده باشد یکی از دو جهت اصلی خدای متعال عقل است که در روایت امام کاظم (ع) آمده است که "اِن لله علی الناس حجتین" که بعد معرفی می کنند که حجت باطنی که عقل انسان هاست و حجت ظاهری که پیامبران هستند؛ پیامبران نمی آیند عقل را کنار بگذارند می آیند جاهایی را که نمی تواند نظر بدهد راتکمیل می کنند. آن ها نظر می دهند، یک جاهایی عقل نظر می دهد، عقلا نظر می دهند، وقتی عقلا می گویند که اگر شما به مالکیت کسی احترام نگذاشتید اینجا ظلم است، شرع چه خواهد گفت شرع هم می گوید احترام بگذار، ظلم نکن، بنابراین نمی شود گفت شرع در اینجا اظهار نظر نکرده است شرع گفته من آن عقل را قبول دارم، پس شرع هم اظهار نظر کرده است پس ما می توانیم بگوییم اینجا این حق عرفی و عقلایی را هم شرع قبول دارد.

 

مرحوم نراقی که یکی از بزرگان فقه و فقاهت ما هستند یک جمله ای دارند و می گویند ملکیت و مالکیت دارای مفهوم خاص شرعی نیست، مفهومی عرفی یا معنوی دارند و برای شناخت آن ها نیازی به شرع نیست یعنی کسی نمی تواند بگوید مالکیت درشرع نیامده که بگوید هذا ملک، هذا مال، ایشان که یکی از فقها است می گویند که مال بودن وملک بودن را در هر زمان بروید به عرف مردم نگاه کنید؛ الان مردم زمان ما آیا به آفرینش های فکری و مالی، مال می گویند یا نمی گویند؟ می گویند در مقابل این مال؛ در مقابل این حق ما باید احترام قائل باشیم.

 

چهارمین دلیلی که ممکن است مخالفین این حق مطرح بکنند می گویند که قاعده ای در فقه داریم " الناس مسلطون علی اموالهم" اگر من کتابی را از شمای مولف خریدم من بر این کتاب تسلط دارم, هم می توانم مطالعه کنم، هم می توانم به برادرم بدهم مطالعه کند، هم می توانم از روی صفحاتش افست بگیرم و خودم بروم در چاپخانه شبیه کتاب شما را به نسخ کثیره چاپ کنم؛ می گوییم که قاعده "تسلیط" "الناس مسلطون علی اموالهم" را قبول داریم اما استفاده در هیچ موردی مطلق نیست مثال می زنیم شما در عقد اجاره خانه ای را اجاره می کنید و استفاده از منافع این خانه بر اساس "الناس مسلطون علی اموالهم" برای شماست اما سوال می کنم شما حق دارید از خانه تان به عنوان مدرسه استفاده کنید؟ خیر؛ آیا حق دارید که از خانه تان به عنوان یک مرکز ساز و آواز با یک مرکز تجاری استفاده کنید؟ خیر منفعت محدود است همان اندازه که گفته اند حتی شما می دانید کسی که خانه اجاره می کند می گویند که شما زوج جوان دو نفر هستید اگر سه تا شدید اجاره تان بالا می رود یعنی میدان منفعت محدودیت دارد من مالکیت از نوع بیع را معرفی می کنم اینکه یک حیوانی را خریداری می کند خب از این حیوان برای اینکه سوارش بشود اگر از نوع گوسفند و امثالش باشد برای اینکه شیرش را استفاده بکند، پشمش را استفاده بکند؛ مالکیت این مقدار را اقتضا دارد اما آیا می تواند مثلا فرض بکنیم بی دلیل این حیوان را بکشد و هلاک کند از باب اسراف از باب ایذاء این کار حرام است.

 

پس ببینید میزان تصرفات محدود شده است نمی شود گفت مال خودم است هرکاری بخواهم با او بکنم بنابراین با توجه به اینکه من آیا حق دارم که اموال خودم را آتش بزنم مثلا اموال خودم را به شکل اسکناس آتش بزنم؟ می گویند تو داری سرمایه ی ملی را آتش می زنی این کار اسراف است این کار تبذیر است، درست است که مدیون شخص خاصی نمی شوم اما این کار من درست نیست شرع می گوید اسراف کردی و خداوند مسرفین را دوست ندارد تبذیر کردید مبذرین برادران شیطان هستند ببینید می خواهم از این مثال ها استفاده کنم که قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم" بر اساس مبانی فقهی اطلاق ندارد که هرنوع تصرفی را شامل شود، بنابراین من وقتی کتاب از کسی خریدم مخصوصا وقتی پشت جلدش نوشته است که حق چاپ محفوظ اگر هم ننویسد این مسئله هست ولی وقتی بنویسد تاکید کرده من فقط حق دارم مطالعه کنم و به دوستم بدهم مطالعه کند اما دیگر حق ندارم افست بگیرم و روی این تکثیر بکنم.

 

دلیل پنجمی که آورده اند گفته اند که قائل شدن به حق تألیف و امثالش با قداست علم، با رسالت علم و دانش ناسازگار است، چون علم و دانش یک قداستی دارد اگر کسی بخواهد با حق تألیف جلوی نشر آن را بگیرد با قداستش ناسازگار است. در جواب ما نمی گوییم که این کتاب پخش نشود می گوییم مخترع و مولفی که این کتاب را ساخته خودش حق پخش داشته باشد، ما نمی خواهیم که کتمان علم کنیم، بحث ما این است که چه کسی حق دارد از منافع مادی نشر این کتاب استفاد کند، گاهی مخترعین این اجازه را به دیگران می دهد که این کار را بکند گاهی هم می گوید اگر می خواهید باید از خودم بخرید و از منافع مادی اش استفاده کنم الان در دنیا و از جمله در ایران ما دانشگاه هایی داریم که پول می گیرند و دانشجو تحصیل می کند، آیا می توانید بگویید که در این دانشگاه ها قداست علم زیر سوال رفته مگر علم آموزی همیشه باید مجانی باشد، علم آموزی مجانی هم نباشد با قداستش منافاتی ندارد.

 

من یک داستانی در اینجا خدمتتمان عرض کنم داستان نجوا را حتما در قرآن سوره مجادله حتما شنیده اید اصحاب پیامبر می شدند خداوند در این سوره فرمود که هرکس می خواهد پیامبر را ببیند باید یک صدقه ای به نفع فقرا بدهد بعد می گویند هیچ کس به این آیه عمل نکرد جز وجود مبارک امیر مومنان حضرت علی (ع) بعدا هم این آیه چون کسی عمل نکرد نسخ شد "اشفقتم ان تقدموا بین یدی نجواکم صدقات" حالا غرض از مطرح کردن داستان چیست؟ خدای متعال برای اینکه شخصیت پیامبر اکرم یک شخصیت بالایی است می آید برای محدود شدن مزاحمت های پیامبر قاعده ای قرار می دهد یعنی هرکس می خواهد پیامبر را ببیند باید پولی بدهد، اتفاقا آن پول را پیامبر برای شخص خودش مصرف نمی کرد، صدقه می دادند، اینجا سوال می کنیم آیا این کار خدا با قداست پیامبر منافاتی دارد؟ اتفاقا در راستای توجه به قداست پیامبر است خیلی وقت ها من شنیده ام ضرب المثلی است که می گویند اگر می خواهید کسی کتابتان را نخواند این کتاب را به او هدیه بده، وقتی طرف می رود و پول می دهد کتاب را می خواند ولی وقتی مجانی به او می دهی آن را کنار می گذارد نمی شود گفت که هر وقت شما پول و ازش گذاری جلو آوردید با قداست علم و رسالت علم مقابله کردید.

 

ما استلال های مخالفان را مطرح کردیم و اجمالا جواب دادیم و حالا ضمن این که خود جوابی که ما دادیم در واقع پاسخ آن ها بود و می تواند دلیلی باشد بر اثبات این حق می گوییم بنای عقلا در کل عالم رسمی دانستن این حق یا این مالکیت است وبر این بنای عقلا ردی و منعی از طرف شارع نرسیده و عقل هم آن را تایید می کند و عقل هم دوحجت الهی است.

بنابراین ما هم باید نسبت به این مسئله پایبند باشیم عدم رعایت آن بنا بر نظر عقلا مصداق ظلم است و ظلم در شریعت ممنوع است اگرکسی آن را رعایت نکند گرفتا ظلم شده است و قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم" اتفاقا در اینجا به مخترع کمک می کند و می گوید من نسبت به این کتاب مسلطم، این مال من است شما می خواهید مطالعه کنید مشکلی نیست اما اگر بخواهید تکثیر کنید و از این راه پول بدست آورید این حق من است و من آن را اختراع کردم بنابراین قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم" که مخالفان می گفتند اتفاقا این به کمک حق تألیف می آید نه اینکه در مقابل حق تألیف بایستد.

 

در حال حاضر بسیاری از فقهای ما این حق را پذیرفتند که نام چند نفر از آن ها را می گویم مرحوم آیت الله لنکرانی، مرحوم سید حسن مرعشی شوشتری، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، مقام معظم رهبری و خیلی از بزرگان دیگر این حق را قائل هستند؛ آنچه که گفتیم در مورد این حق در کانال احکام اولیه بود اگر بخواهیم در کانال احکام ثانویه وارد شویم که حکومت بیاید همچنین حقی را بین مردم اعلام بکند که باید رعایت بکنید شما می دانید که بعضی از احکام که از راه حکم اولیه اعمال نشود کرد اگر ضرورتی و مصلحتی اقتضا بشود از راه کانال حکم ثانوی یا حکم حکومتی می شود اعمال آن را از مردم خواست یعنی حتی بنابر نظر حضرت امام که این حق را به ظاهر قبول نداشتند از باب حکم ولایتی حکم ثانوی، حکم حکومتی این حق قابل اعمال بوده است و این حق هم به وارث منتقل می شود و اگر کسی فوت کرده او می تواند که همان طور که اموال پدر به آن ها ارث می رسد این حق هم از پدر به آن ها ارث می رسد و می تواند کتاب پدرشان را چاپ کنند الان ظاهرا برای این حق 30 سال زمان قائل شدند در حالی که ما از لحاظ فقهی حق زمان شناس نیست و نمی دانم از لحاظ فقهی چه وجهی  بوده است و فرزندان یک شخص که وارث او هستند می تواند از حق پدرشان این استفاده را ببرند.

 

در اینجا بحث دیگری را  مطرح می کنم و مختصر جواب می دهم، ما نسبت به داخل و خارج یک حکم داریم یا دو حکم داریم یعنی ما حق نداریم حق مالکیت برادران و خواهران شیعه خودمان را تلف کنیم، سوال می کنیم آیا این مسئله نسبت به خواهران و برادران سنی مذهب هم اینگونه است؟ می گوییم اسلام برای احترام مالکیت و حق میان شیعه و سنی فرقی قائل نشده است، سوال دوم آیا ما حق داریم که مال یک مسیحی یا یک یهودی یا یک مشرک را از او سلب کنیم؟ باز هم جواب می دهیم اسلام در احترام اموال دیگران به دین آن ها توجه نکرده است بنابراین این قاعده را به شکل کلی حتی در مورد غیر مسلمان هم رعایت کنیم  البته آن ها هم باید حق ما را رعایت بکنند، مسئله فقط دو استثناء دارد؛ یک بحث کفار حربی است یکی هم بحث تقاص کافران حربی که با ما در جنگ باشند؛ همان طور که آن ها احترام مال ما را ندارند ما هم می توانیم به مال آن ها احترام نگذاریم "فَمَن اعتدَی عَلَیکم فَاعتَدُوا علیه بمثلِ ما اعتدی علیکم" یکی هم بحث تقاص است.

 

ممکن است فردی یا افرادی چه مسلمان چه غیر مسلمان اموال ما را غارت کرده باشند و ما دلیل کافی برای اثبات آن در دادگاه نداشته باشیم یا قدرت و قوت لازم برای پس گرفتن نداشته باشیم چیزی به اسم تقاص وجود دارد که از آن راه انسان بتواند اموال غارت شده خودش را پس بگیرد اگر در جایی آن مسئله آمد آن وقت ما می توانیم از باب تقاص اموال غارت شده ی خودمان را از راه عدم توجه به کپی رایت وصول کنیم. /929/

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳