vasael.ir

کد خبر: ۳۱۹۹
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۵ - 10 August 2017
حقیقت مرگ و علائم آن از نظر فقها؛

بررسی وضعیت فقهی بیماران بستری در بخش مراقبت‌های ویژه

وسائل ـ از جمله پرسش‌هایی که فقه اسلامی عهده‌دار پاسخگویی به آنهاست، وضعیت فقهی بیماران بستری در بخش مراقبت‌های ویژه است؛ یکی از این وضعیت‌ها، مبتلا شدن فردى به مرگ مغزی و متصل‌شدن به دستگاه‌های احیاء است؛ در این وضعیت تا فرد به دستگاه‌های احیاء متصل باشد، دارای تنفس و گردش خون است و با جداسازی از دستگاه، تمام علائم حیاتی خود را از دست خواهد داد.

به گزارش سرویس مستحدثه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، از جمله پرسشهایی که فقه اسلامی عهدهدار پاسخگویی به آنهاست، وضعیت فقهی بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه است؛ یکی از این وضعیتها، مبتلا شدن فردى به مرگ مغزی و متصلشدن به دستگاههای احیاء است؛ در این وضعیت تا فرد به دستگاههای احیاء متصل باشد، دارای تنفس و گردش خون است و با جداسازی از دستگاه، تمام علائم حیاتی خود را از دست خواهد داد.

در این وضعیت آیا میتوان فرد را از نظر فقهی مرده دانست یا بایستی ضمن تفاوتگذاشتن میان مرگ پزشکی و مرگ فقهی، فرد را همچنان زنده فرض کرد و احکام زندگان را بر او بار کرد.

از آنجا که براساس آموزههای دینی، نباید درد و رنج بیمار به دلیل جان‌دادن طولانی شود، در صورتی که پزشک نسبت به بهبودی بیمار، اعلام ناامیدی کند، جداکردن بیمار از دستگاه‌های حمایتی جایز خواهد بود، ولی تا مادامی که یقین به جدایی روح از بدن نداریم، نمی‌توان حکم به مرگ فرد کرد و احکامی همچون ارث را جاری دانست؛ اما اگر احتمال بهبودی و عدم بهبودی بیمار برابر باشد، تا رسیدن به مرحله ناامیدی، جداکردن بیمار از دستگاه‌های حمایتی جایز نخواهد بود.

 

الف. مفهوم‌شناسی

1. احیاء در دنیای پزشکی

دستگاه‌های پیچیده احیاء، مراقبت فشرده، مراقبت‌های ویژه، باقی‌گذاردن دستگاه‌های پزشکی؛ همه اینها وجه تسمیه برای یک اسم واحد است (البار، بیتا) که لغات آن عبارت است از دستگاه تنفس مصنوعی، دستگاه جلوگیری از ارتعاشات، دستگاه تنظیم ضربات قلب، گیاهان دارویی، گروهی از پزشکانآموزش دیده و دستیاران آنها.

 

ب ـ موضوع‌شناسی

1.حقیقت احیاء

اگر شخصی قلب یا تنفسش در نتیجه ضربه مغزی، غرق‌شدن، خفگی، استشمام مواد سمی، سکته قلبی یا تپش نامنظم متوقف شود، امید است که از طریق احیاء در اتاق مراقبت‌های ویژه، که از امکانات جدید، مانند دستگاه تنفس مصنوعی برخوردار است، ضربان قلب یا تنفسش احیاء شود.

 

2. حکم احیاء

به کارگیری وسایل احیاء وظیفه شرعی است، زیرا بیمار در وضعیتی خطرناک بوده و نیاز وی به دستگاه‌های احیاء، مانند نیاز به غذا و آب امری ضروری است، به گونه‌ای که اگر وی در همین حالت رها شود، قطعاً می‌میرد؛ بنابراین اقدام پزشکان مبنی بر استفاده از دستگاه‌های احیاء وظیفه شرعی است که اگر کسی این کار را نکند، مرتکب گناه شده است.

 

3.حکم کمک به بیمار با دستگاه احیاء

کمک‌رسانی به بیماران برای مردم و پزشکان واجب کفایی است، یعنی اگر برخی از آنها این کار را انجام دهند، گناه از ذمه دیگران ساقط خواهد شد و اگر کسی انجام ندهد، گناه دامن همه را می‌گیرد، بنابراین می‌توان گفت که احیاء به نجات شخص غرق‌شده شباهت دارد.

در این‌باره «شیخ محمد ابوزهره» نقل کرده است که «اگر کسی در بیابان غذایی اضافی داشته باشد و در کنار او شخصی باشد که از گرسنگی در حال جاندادن است، اگر وی این شخص گرسنه را به حال خود رها کند تا بمیرد مرتکب گناه شده است».

البته اصل حکم مذکور به سخن (ص) برمی‌گردد که فرمودند«سه نفر هستند که خداوند روز قیامت با آنها حرف نمی‌زند و به آنها نگاه نمی‌کند و آنها را پاک نمی‌کند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است؛ کسی که در بیابان آبی اضافی همراه داشته باشد و آن را به یک شخص در راه مانده ندهد، مردی که مردی را بخرد و برای وی سوگند یاد کند که او را به فلان جا ببرد.

اما در حالی که شخص خریداری شده حرف وی را باورکرده است، او خلف وعده کند، مردی که با امامی به خاطر امور دنیوی بیعت کند و زمانی که از این امام چیزی به وی برسد نسبت به او وفادار است و اگر چیزی نرسد وفادارنیست» و از جایی که بیمار در حال مرگ مانند گرسنه و تشنه در بیابان است، بنابراین کمک به او امری واجب و حتمی است.

 

ج. حقیقت مرگ از نظر پزشکان

در سال 1991 با طرح بحث مرگ مغزی، پژوهش‌های گسترده‌ای را درباره تشکیل مغز، مفهوم مرگ مغزی و علائم آن انجام داد؛ همچنین پژوهش‌هایی در مورد اختلاف بین پزشکان «که آیا مرگ مغزی پایان زندگی است یا خیر؟» صورت پذیرفت، تا آنجا که برای این موضوعات همایش‌ها و کنفرانس‌هایی برگزار گردید.

 

1. تشکیل مغز

مغز از سه قسمت تشکیل شده است که عبارت است از:

ـ مخ که مرکز تکفر، حافظه و احساس است.

ـ مخچه: وظیفه‌اش حفظ تعادل بدن است.

ـ ساقه مغز: که مرکز اصلی تنفس و کنترل در قلب و گردش خون است.

 

2. مرگ مغزی(ایست کامل مغز و عدم قابلیت آن برای زندگی)

اگر مخ یا مخچه بمیرد، انسان می‌تواند به زندگی غیر‌عادی ادامه دهد که بدانزندگی نباتی گفته می‌شود، اما اگر ساقه مغز بمیرد بیشتر پزشکان غربی آن را پایان زندگی انسانی می‌دانند، لکن دو دیدگاه در این‌باره میان پزشکان یافت می‌شود:

دیدگاه اول: مرگ ساقه مغز به جای توقف ضربان قلب و گردش خون، پایانزندگی انسان است.

دیدگاه دوم: قائل به اینکه مرگ مغزی پایان زندگی باشد، نیستند.

مطابق دیدگاه اول، مرگ شخص حتمی است.

 

3. علامات مرگ مغزی «مرگ ساقه مغز»

ـ اغمای کامل.

ـ عدم حرکت.

ـ عدم تنفس بعد از جداکردن دستگاه تنفس مصنوعی از بیمار.

ـ عدم وجود واکنش اعضای بدن به تحریک‌ها.

ـ عدم وجود هیچ‌گونه فعالیت برقی در نوار مغزی به شکلی که نزد پزشکان شناخته شده است.

 

د . حقیقت مرگ و علائم آن از نظر فقها

1. حقیقت مرگ از نظر فقها

لازم به ذکر است که مرگ در زبان عربی دارای اسامی دیگری هم از جمله: المنیة، المنون، الأجل، الحمام، السام، انقطاع الوتین، انقطاع الأبهر می‌باشد که همه این اسامی به معنای خارج شدن روح از بدن است.

روح عبارت است از جسم نورانی لطیفی که با بدن درآمیخته است، همان‌گونه که آب با چوب سبز(برگ گل سبز) ارتباط برقرار می‌نماید، خداوند متعال می‌فرماید«فنخفنا فیها من روحنا»(انبیاء،91)

ابن عباس می‌گوید«هرگاه انسان در حال جان‌دادن باشد، ملک الموت می‌آیدو به رگ قلب او نگاه می‌کند اگر رگ قلب پاره شده باشد، روح او را از بدن خارج می‌کند».

عایشه می‌گوید که پیامبر (ص) درباره بیماری که به دلیل آن از دنیا رفت می‌گفت «ای عایشه من هم‌چنان درد غذایی را که در خیبر خوردم احساس می‌کنم و این لحظه‌ای بود که قطع‌ شدن آئورت را به دلیل آن سم احساس کردم»(بخاری، 1122 ق).

آئورت بزرگ‌ترین رگ در بدن انسان است؛ از بطن چپ قلب از جلو بر سمت چپشریان ریوی خارج می‌شود و به بالا و سمت راست در پشت شریان ریوی می‌رود، خون اکسیژن‌دار را به همه نقاط بدن می‌رساند.

مرگ عبارتست از قطع وابستگی روح به بدن و خارج‌شدن از آن، فاصله‌افتادن بین آن دو، دگرگونی حال و انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است.

از مجموع آنچه ذکر شد، چنین می‌توان نتیجه گرفت که:

1. حقیقت مرگ، خارج‌شدن روح از بدن است.

2. حقیقت جدایی روح از بدن: رهایی همه اعضا از روح است، به گونه‌ای که عضوی از اعضای بدن باقی نماند که در آن ویژگی حیات وجود داشته باشد.

 

2. علائم مرگ نزد فقها

با توجه به عدم درک حقیقت مرگ، فقها احکام شرعی مرگ را با ظاهر شدن علائم آن در بدن توضیح داده‌اند.

النووی می‌گوید «اگر مشخص شد که شخصی به دلیلی مرده است، غسل‌دادن و آماده‌کردن وی مستحب است؛ علائم مرگ عبارتند از: شل‌شدن پاها و عدم صاف ایستادن آن، کج‌شدن بینی، فروریختن موهای زلف، کشیده‌شدن پوست صورت، جداشدن دو دست از دو بازو».

پیامبر اکرم(ص) فرمودند «خیره‌شدن دیدگان شخصی که در حال جان‌دادن است، علامت ظاهری قبض روح و خارج شدن روح از بدن او است».

از شداد بن اوس نقل شده است که، رسول خدا(ص) فرمودند «هرگاه بر بالین مرده‌هایتان حاضر شدید چشم‌های آنها را ببندید؛ چشم دنبال روح می‌رود»

خیره‌شدن چشم شخصی که در حال مرگ است، علامتی روشن مبنی بر قبض روح و خارج‌شدن آن از بدنش است.

فقها علائم و نشانه‌های ظاهری که بر اساس آنها به مرگ شخصی حکم داده می‌شود را به قرار ذیل ذکر کرده‌اند:

ـ بندآمدن نفس.

ـ سست‌شدن دو پا و عدم صاف ایستادن آنها.

ـ قطع دو دست.

ـ کج‌شدن بینی.

ـ کش‌آمدن پوست صورت.

ـ فروریختن موهای زلف.

ـ سردی بدن.

به طور کلی هرگاه همه علائم حیات از بین بروند، حکم به مرگ شخص داده می‌شود.

نکته قابل توجه در این علائم این است که نشانه‌ها و ظواهری هستند که با مشاهده و حس درک می‌شوند و همه مردم در شناختن این علائم یکسان هستند.

از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم:

1. دستگاه احیاء دستاورد پزشکی مهمی در زندگی انسان است.

2. حقیقت مرگ نزد پزشکان عبارتست از مرگ ساقه مغز.

3. حقیقت مرگ نزد فقها عبارتست از خارج‌شدن روح از بدن.

4. مرگ از نظر فقها علائمی و از نظر پزشکان نیز علائمی دارد و ظاهرنشدن هر کدام از این علائم نزد فقها و پزشکان جایز است.

پزشکان با فقها در این‌که خارج‌ شدن روح از بدن به معنای مرگ شخص است، اتفاق نظر دارند؛ مناقشه پزشکان درباره حکم به پایان زندگی انسانی با مرگ مغزی در حالتی که شخص به دستگاه احیاء وصل است به قرار ذیل است.

 

3. حالت‌های مریض زیر دستگاه احیاء

پزشکان و دانشمندان پژوهشگر، حالت بیمار در اتاق احیاء را به سه صورت ذیل تقسیم می‌کنند:

صورت اول: بازگشت اجزای بیمار مانند تنفس، تنظیم ضربان قلب و... به حالت طبیعی آن. در این هنگام پزشک تصمیم می‌گیرد که با توجه به تحقق سلامتی بیمار و از بین رفتن خطر، دستگاه را از بیمار جدا کند.

صورت دوم: توقف کامل قلب و تنفس و عدم قابلیت برای ابزار پزشک، در این هنگام پزشک با توجه به مرگ اجزای بدن بیمار، از جمله مغز و قلب و مردن آنها، مرگ بیمار را اعلام می‌کند؛ در این هنگام پزشک به دلیل تحقق مرگ بیمار، دستگاه را از وی جدا می‌کند.

صورت سوم: در آن علائم مرگ مغزی وجود دارد که این علائم عبارت است از: اغماء، عدم حرکت، عدم هیچ‌گونه فعالیت برقی در نوار مغزی بیمار، اما بیمار به واسطه مراقبت‌های ویژه و استفاده از دستگاه‌هایی مانند دستگاه تنفس، دستگاه ارتعاش قلب، قلبش هم‌چنان می‌تپد و تنفس وی ادامه می‌یابد؛ در این هنگام پزشک با توجه به مرگ ساقه مغز که مرکز امدادرسانی به قلب است، مرگ بیمار را اعلام کرده و به محض جداکردن دستگاه از بیمار، قلب و تنفس او کاملاً از کار می‌افتد.

 

3- 1. نظر فقهی درباره این حالت

در صورت اول و دوم هیچ اختلاف نظری در موضوع مبنی بر جایز بودن جداکردن دستگاه احیاء از بیمار با توجه به سلامتی او در صورت اول و تحقق مرگش درصورت دوم وجود ندارد، لکن صورت سوم محل مناقشه و بحث و بررسی است و سه سؤال زیر درباره آن مطرح می‌گردد:

ـ حکم جداکردن دستگاه احیاء از بیمار چیست؟

ـ کم‌برداشتن عضوی از بیمار مانند قلب و مانند آن در حالی که دستگاه احیاء به آن وصل است برای یک موجود زنده دیگر چیست؟

ـ آیا در این صورت که مرگ ساقه مغز اتفاق می‌افتد، اما ضربان قلب و تنفس همچنان زیر دستگاه می‌تپد، احکام میت شامل توارث و... شامل آن می‌شود یا خیر؟

بعد از تصور پزشکی با نتیجه‌گیری از کلام پزشکان پژوهشگر، نظر فقهی مبنی بر بیان حکم تکلیفی این سه سؤال شاخه‌ای از بیان حکم شرعی حقیقت مرگ نزد پزشکان است «مرگ ساقه مغز» آیا از لحاظ شرعی این حقیقتی مسلم است یا خیر؟

مواردی که در این زمینه مطرح می‌شود:

ـ مرگ ساقه مغز محل اختلاف بین پزشکان است.

ـ علامت‌ها یا بیشتر علامت‌های آن از روی حدس و گمان است و تاکنون یقین حاصل نشده است.

ـ از قوانین شریعت این است که یقین با شک از بین نمی‌رود.

ـ با توجه به وجود چندین حقیقت، مرگ مغزی بیمار تأیید و سپس زندگی ادامه می‌یابد.

ـ شرع به دنبال زنده‌کردن روح‌ها و نجات‌دادن آنها است.

ـ شرع از عناصر تشکیل‌دهنده بنیه انسانی محافظت می‌کند.

ـ حفاظت از روح از اصول شریعت است.

ـ همه علما بر حرمت جنین زمانی که روح در آن دمیده می‌شود، اجماع دارند.

ـ اصل در انسان حیات است و در منابع شریعت، مراعات حیات تا زمانی که دلیلی قطعی برخلاف آن نباشد، تأکید شده است.

ـ از قوانین شریعت: اصل باقیماندن هر چیزی به همان شکل اول است، مگر این‌که دلیلی برخلاف آن وجود داشته باشد.

اصل، باقیماندن هر چیزی به همان شکل اول است، مگر اینکه دلیلی برخلاف آن وجود داشته باشد.

از مجموع آنچه گفته شد، مشخص نمی‌شود که مرگ مغزی در این صورت سوم همان حقیقت مرگ است و احکام اموات بر آن جاری می‌گردد؛ علی‌رغم این اکتشاف پزشکی بزرگ، علامات و نشانه‌های مرگ به آنچه که فقها ذکر کردند، اضافه می‌شود.

گفته می‌شود که مرگ مغزی یکی از علائم وفات است و همه مرگ نیست، به دلیل وجود حالت و وقایع متعددی که پزشکان در آن مرگ مغزی شخصی را تأیید کرده‌اند، اما او زنده شده است؛ این امر به این دلیل است که علماء گفته‌اند که مرگ، یعنی خارج‌شدن روح از بدن.

 

4.حکم به کارگیری هم‌زمان چندین دستگاه پزشکی کمکی و دستگاه

جداکردن دستگاه‌های پزشکی از یک بیمار برای نجات بیماری دیگر که احتمال قوی می‌رود با این دستگاه‌ها نجات یابد، دو صورت دارد:

صورت اول: عدم احتمال قوی بر مرگ بیماری که امیدی به شفایش نیست، در صورت جداکردن دستگاه احیاء از وی، بلکه بیماری وی تشدید می‌یابد، پس آیا جایزاست جداکردن این دستگاه از بیمار چه با انگیزه نجات بیماری دیگر که به این دستگاه نیاز دارد، یا بدون دلیل یا به دلیل ناامیدی از شفای بیمار به دلیل طولانی شدن زمان؟

صورت دوم: احتمال قوی بر مرگ بیماری که امیدی به شفایش نیست، در صورت جداکردن دستگاه احیاء از وی، پس آیا جایز است این دستگاه را از این بیماری که امیدی به شفایش نیست برای نجات بیمار دیگری که به احتمال قوی با این دستگاه نجات می‌یابد، جدا کرد؟ یا باید دستگاه را از او جدا نکرد، زیرا وی مستحق‌تر است و اگر دستگاه از او جدا نشود، زنده می‌ماند و اگر دستگاه جداشود به منزله قتل یک بی‌گناه است؟ هم‌چنان که در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد به طوری که برخی جداکردن دستگاه و برخی جدان‌کردن آن را تأیید می‌کنند.

گفته می‌شود: اگر بتوان این دو منفعت را با هم انتخاب کرد بهتر است، زیرا همان‌طور که دانشمندان علم اصول معتقدند، جمع در صورت امکان، بهتر از ترجیح‌دادن یکی بر دیگری است.

رازی می‌گوید«کار با هر دوی این‌ها بهتر از کار با یکی از آنها است»؛ اما بهتربودن کار با هردو، در مسأله ما وارد نیست، زیرا دو بیمار وجود دارد، ولی یک دستگاه موجود است و برای هر دو کفایت نمی‌کند؛ بنابراین باید بین آن دو یکی ترجیح داده شود.

 

نتیجه‌گیری

برداشتن دستگاه احیاء از عضوی که هم‌چنان زنده است، جایز است که زنده بماند و جایز است که بمیرد و در هر کدام از این دو حالت دو طرف برابر هستند، یا اینکه یکی از آن دو بر دیگری ترجیح داده می‌شود.

اگر پزشک تأیید کرد که دیگر امیدی به شخص نیست، جایز است که دستگاه از او جدا شود، زیرا درمانی که شفای مریض از آن امید می‌رود را متوقف نمی‌کند، بلکه اقدامی را که فایده‌ای برای شخصی که در حال جان‌دادن است متوقف می‌کند.

گرایش بر این است که نباید دستگاه و این حالت باقی بماند، زیرا درد و رنج بیمار به دلیل جان‌دادن را طولانی می‌کند.

اما به محض جداکردن دستگاه از بیمار، حکم به وفات او که احکام شرعی، مانند توارث و مانند آن شامل آن می‌شود، داده نمی‌شود، بلکه زمانی به وفات بیمار حکم داده می‌شود که یقین حاصل شود که روح از تمام اعضای بدن او خارج شده است.

حکم در این حالت از باب تقسیم احکام است که نظایر آن در دین زیاد است، اما اگر پزشک تأیید کرد که امیدی به شفای بیمار نیست یا احتمال شفا و یا عدم شفای او هر دو برابر است، گرایش بر این است که دستگاه از بیمار جدا نشود، تا اینکه به حد ناامیدی از شفا یا سلامتی بیمار برسیم.

 

/825/507/م

شیخ علاء الدین زعتری، مدیر اداره عمومی فتاوا و تدریس دینی در وزارت اوقاف کشور سوریه.

طه زرگریان، دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق دانشگاه آیت‌الله بروجردی.

منبع: فصلنامه فقه پزشکی، سال هفتم، شماره 24 و 25، پائیز و زمستان 94.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶