vasael.ir

کد خبر: ۳۱۹۱
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۵ - 16 September 2016
بررسی نظریه تحول دولت‌ها و تغییرات اجتماعی ابن خلدون؛

رابطه رشد جمعیت با پیشرفت و توسعه اقتصادی جامعه

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - ابن خلدون چهار قرن قبل از آگوست کنت، (بنیان‌گذار جامعه‌شناسی) بسیاری از بنیادها و اصول جامعه‌شناسی را در قالب علم عمران پی‌ریزی کرد؛ چنان که رشد جمعیت را پدیده‌ای مثبت دانسته و آن را موجب افزایش تخصصی‌شدن مشاغل، تقسیم کار، افزایش درآمد و به بیان امروزی‌ها توسعه برشمرده است.

به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، جمعیت و ابعاد آن، نقطه مرکزی نظام اجتماعی محسوب ابن‌خلدون، بهِ‌عنوان سرشناس‌ترین متفکر اجتماعی مسلمان، نقش مهمی در شکل‌گیری آراء و نظریه‌های جمعیتی دوران ماقبل مدرن داشته است؛  وی مباحث و دیدگاه‌های مهمی را درباره تعامل جمعیت و توسعه مطرح کرده است.

می‌شود؛ تحولات جمعیتی، تقریباً بر هر جنبه‌ای از زندگی و جهان پیرامون ما تأثیر گذاشته، آثار متعددی بر خرده‌نظام‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی داشته و منشأ تحولات بسیاری در این حوز‌ه‌ها بوده است؛در مقابل، خود نیز تحت تأثیر تحولات نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه بوده است.

بدین ترتیب، جمعیت و طرح مسائل توسعه‌ای مرتبط با آن، همواره مورد توجه اندیشمندان، سیاست‌گذاران و دولت‌مردان بوده است؛ در این میان، اندیشمندان اجتماعی در تئوریزه‌کردن تحولات جمعیتی و بررسی ابعاد مسأله‌آفرین آن، نقش بسیار مهمی داشته‌اند؛ یکی از مؤثرترین متفکران، ابن‌خلدون است که در 600 سال پیش با بیان نظریه چرخه‌ای، تحولات جمعیتی و ارتباط آن با تحولات نظام اجتماعی و به عبارتی تعامل جمعیت و جامعه را کانون تحلیل‌های خود قرار داد.

ابن‌خلدون (1332-1406 م)، چهار قرن قبل از آگوست کنت، بنیان‌گذار جامعه‌شناسی، بسیاری از بنیادها و اصول جامعه‌شناسی را در قالب علم عمران پی‌ریزی کرد؛ از این‌رو، بسیاری ابن‌خلدون را بنیان‌گذار و پدر علم جامعه‌شناسی می‌شناسند.

کتاب مقدمه ابن‌خلدون از بزرگترین شاهکارهای نظری در حوزه علوم اجتماعی است که توانسته است از یک طرف به ابداع نظریات، مفاهیم نو و جدید در این حوزه بپردازد و از طرف دیگر، صرفاً در سطح نظر باقی نمانده، بلکه آنها را با داده‌های تجربی و تاریخی چنان استوار و محکم بگرداند که پس از گذشت شش قرن از آن، هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است.

ابن‌خلدون با داشتن رویکردی چندرشته‌ای در تبیین واقعیت‌های اجتماعی و تغییرات آن، نظریه‌ای جامع با عنوان نظریه درباره تحول دولت‌ها و تغییرات اجتماعی مطرح کرد؛ وی در نظریه مذکور، به تبیین چگونگی تحول ابعاد و جنبه‌های مختلف جامعه در طی مراحل رشد، اوج و سقوط پرداخت.

یکی از مؤلفه‌های مورد توجه ابن‌خلدون در رویکرد چرخه‌ای تحولات اجتماعی به‌ویژه در تبیین سازوکار تغییرات کلان و ساختاری جامعه، جمعیت است.

 

یافته‌ها و نتایج پژوهش

نتایج بررسی آرا و اندیشه‌های جمعیتی ابن خلدون در چهار بخش زیر مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است.

 

1. نظریه چرخه‌ای تحولات جمعیتی

ابن‌خلدون تغییرات اجتماعی جوامع از اشکال ساده به پیچیده (یعنی از بداوه به حضاره) را پدیده‌ای پویا و مشخصه ضروری جوامع انسانی دانسته است.

وی در تبیین پویایی و تغییرات، تاریخ جوامع را به مثابه یک دور و چرخه دیده و بر رویکردی غیرخطی و چرخه‌ای تأکید کرده است؛ ابن‌خلدون از نظریه چرخه‌ای به‌عنوان ابزاری برای تحلیل تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی استفاده کرده است.

به اعتقاد وی، جوامع و دولت‌ها، ارگانیزم‌های زنده‌ای هستند که مراحل تولد، رشد، بلوغ (کمال)، رکود و خمودگی و در نهایت، مرگ را به دلایلی تجربه می‌کنند؛ ابن‌خلدون تحولات مذکور را در قالب تولد، اوج و زوال دولت‌هادر فصل چهاردهم باب سوم مقدمه بیان کرده است.

البته در نظریه تحولی، ابن‌خلدون به پویش دوری بدون تکامل معتقد نیست، بلکه به سیر نوسانی تکامل معتقد است .

به اعتقاد ابن‌خلدون، گرچه تاریخ به‌ویژه برای دولت‌ها تکرار می‌شود، اما نتایج حیات آنها، یعنی فرهنگ و تمدن یا نظام اجتماعی کاملاً از بین نمی‌رود و به جوامع بعدی منتقل می‌شود؛ از این رو، در جریان این تغییر، حرکت به سوی آینده اتفاق می‌افتد.

ابن‌خلدون در نظریه خود بر هسته اجتماعی تغییرات سیاسی (تغییر دولت‌ها) تأکید کرده است؛ همچنین در این نظریه بر این نکته تأکید شده است که هر یک از چرخه‌های متنوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی، از پویایی ذاتی خاص خود برخوردارند و در عین‌حال، تأثیراتی نیز بر همدیگر می‌گذارند.

ازاین‌رو، با این رویکرد ابن‌خلدون نظریه جامعی را با عنوان نظریه چرخه‌ای در مورد چرخه سلسله‌ها و تغییرات جوامع مطرح کرد؛ بدین معنی که چگونه همه ابعاد جامعه در طی مراحل رشد، اوج و سقوط تغییر می‌یابند؛ یکی از ابعاد مذکور، جمعیت و تغییرات آن در هر کدام از مراحل یادشده بوده است.

رویکرد چرخه‌ای ابن‌خلدون در تبیین تحولات جمعیتی بدین صورت است: وقتی یک قبیله جدید از بادیه‌نشینان بر یک رژیم رو به زوال از شهرنشینان غلبه می‌کند، تهاجم، مهاجرت و تعداد زیاد بچه‌هایشان موجب افزایش رشد جمعیتی‌شان می‌شود؛ افزایش جمعیت  نیز موجب تقسیم کار و تخصصی شدن بیشتر مشاغل می‌گردد، سپس آن نیز به نوبه  خود، موجب تولید و ثـروت بیشتر می‌شود؛ این فرایند تجمعی و افزایشی جمعیت و  رشد اقتصادی خود را تقویت می‌کند، بدین صورت که در طی این فرایند، جمعیت بیشتر همراه با تولید و ثروت بیشتر تداوم می‌یابد و در نتیجه، در مناطق ثروتمندتر، افزایش شهرهای بزرگتر و مرفه‌تر ملاحظه می‌شود، در حالی که سایر شهرها و مناطق روستایی عقب‌مانده باقی می‌مانند.

بعد از این مرحله بلوغ و اوج، چرخه جمعیتی وارد مرحله دیگری می‌شود؛ در این مرحله اخیر، تنگناهای داخلی، صحنه را وادار به تغییر چرخه به‌صورت فرایند باطل و معیوب از کژکارکردهای رشد جمعیت می‌کنند.

در این مرحله، اولاً، شهرهای مرفه و ثروتمند، آنقدر بزرگ، پرجمعیت، متراکم و پرازدحام می‌شوند که آثـار مثبت اولیه زندگی شهری مانند تقسیم کار و تخصصی شدن، وارد مرحله بازده نزولی می‌شود؛ در این وضعیت، انبوهی از جمعیت شهری به فقرای شهری ناآرام و ناراضی تبدیل می‌شوند و تعداد در حـال افزایشی از مردم نیز بـه جرم و جنایت بـه عنوان شیوه‌ای از امرار معاش می‌پردازند.

دوم این‌که، مهاجرت و هجوم روستایی یا فرار جمعیت از نواحی روستایی،به دلیل کاهش تولید کشاورزی انجام می‌شود؛نتایج فرایندهای فوق که در دوران افول و  زوال حکومت‌ها انجام می‌شود، قحطی، بیماری، جنگ و در نهایت، کاهش جمعیتی است.

بدین ترتیب، رویکرد چرخه‌ای ابن‌خلدون با چرخش در حوزه سیاست و قدرت و تبعات آن در ابعاد اجتماعی و جمعیتی همراه است؛ علاوه‌بر این، رویکرد چرخه‌ای ابن‌خلدون نسبت به ابعاد مختلف تغییرات اجتماعی از جمله جمعیت، ایستا نیست و در آن پویایی، تحول، پیشرفت و حرکت به جلو دیده می‌شود.

 

2. ایده گذار جمعیتی و مؤلفه‌های آن

ابن‌خلدون در بحث درباره تغییرات جمعیتی، به نوعی ایده گذار جمعیتی را مطرح کرده است؛ با این تفاوت که علاوه بر سازوکار طبیعی رشد جمعیت، عنصر مهاجرت را نیز در بستر این گذار مورد توجه قرار داده است؛ از این‌رو، برخلاف نظریه‌پردازان گذار جمعیتی که به تشریح گذار و پویایی جمعیت در قالب فقط دو عامل موالید و مرگ ومیر می‌پردازند، ابن خلدون مهاجرت را نیز در پویایی جمعیت مؤثر دانسته است.

وی پویایی جمعیتی مهاجرت و دلایل آن را چنین مطرح کرده است: «هنگامی که عمران و آبادی در کشوری شروع شود و کار، فراوان باشد، مردم از نقاط مختلف به آنجا رو می‌آورند و جمعیت آن افزایش می‌یابد و برعکس، موقعی که تمدن رو به انحطاط می‌رود و دیگر مردم از کار و فعالیت خود، سودی عایدشان نمی‌شود و تجارت از رونق می‌افتد، مردم از این اجتماع مهاجرت می‌کنند»

از این‌رو، ابن‌خلدون نظریه جاذبه و دافعه را مطرح کرده است که از نظریه‌های مهم تبیین‌کننده مهاجرت است.

دلایل مهاجرت از دیدگاه ابن‌خلدون را چنین است:

1) تصرف شهر و پس از آن استقرار فاتحان در آن؛

2) تجمل و رفاه که مردم را به نقل مکان به شهر تشویق می‌کند؛

3) ارضای نیازهای انسانی با استفاده از امکانات زیادی که شهر فراهم می‌کند؛

4) جاذبه اقتصادی، زیرا اقتصاد شهری، یک شاخص اندازه شهر است؛

5) وابستگی مردم به حمایت و حفاظت یک دولت قدرتمند که معمولاً پایتخت آن، یک منطقه شهری است.

ابن‌خلدون در تبیین جریان‌های مهاجرتی داخلی، بر الگوی مهاجرت روستا-شهری نیز بسیار تأکید کرده است؛ به اعتقاد ابن‌خلدون بداوه، یعنی مناطق چادرنشین و روستانشین، نسبت به مناطق حضاره از تعداد جمعیت کمتر و تراکم جمعیتی پایین‌تری برخوردار هستند؛ این نتیجه حرکت مداوم جمعیت از مناطق غیرشهری به سوی شهرهاست؛ البته شهر نه‌تنها از جمعیت زیاد ومتراکم برخوردار است، بلکه در گوناگونی فعالیت‌ها و شرایط جذابش نیز محدودیتی ندارد.

شایان ذکر است که روند افزایش بطئی رشد جمعیت جهان در زمان ابن‌خلدون یعنی دوره 1300 تا 1400 میلادی، به علت اپیدمی طاعون نه تنها متوقف، بلکه منفی نیز شده است(0/09-) و در این مدت، جمعیت جهان از 396 به 362 میلیون نفر کاهش یافته، یعنی سالیانه 324 هزار و 822 نفر از جمعیت جهان کم شده است.

 

3. تعامل پویایی جمعیت و توسعه

به اعتقاد ابن‌خلدون، جمعیت یکی از عوامل ترقی و توسعه یا انحطاط و زوال تمدن‌ها محسوب می‌شود و نظریه توسعه ابن‌خلدون، در حقیقت بر نظریه جمعیتی استوار است.

ابن‌خلدون با ایجاد رابطه بین جمعیت و سایر پدیده‌های اجتماعی، نقش آن را در رشد و اعتلای تمدن بیان کرده است؛ وی معتقد است با رشد جمعیت نه تنها نیروی انسانی لازم برای کارهای تولیدی و ساختمان‌سازی و غیره تأمین می‌شود، بلکه با اضافه تولید، جامعه به ثروت فراوانی نیز دست خواهد یافت؛ از این‌رو، ابن‌خلدون رشد جمعیت را پدیده‌ای مثبت دانسته است؛ زیرا آن موجب افزایش تخصصی‌شدن مشاغل، تقسیم کار، افزایش درآمد و به بیان امروزی‌ها توسعه می‌شود.

نکته مهم در دیدگاه ابن‌خلدون این است که وی از دیدگاه‌های متعارف زمان درباره فواید نظامی و سیاسی افزایش جمعیت فراتر رفته و بیشتر بر اهمیت اقتصادی آن تأکید کرده است.

به اعتقاد ابن‌خلدون، وقتی جمعیت یک شهر افزایش یابد، تعداد کارگر و صنعت‌گر نیز افزایش می‌یابد؛ در نتیجه، صنعت و حرفه‌ها رشد می‌کند و درآمد و هزینه‌های شهر نیز افزایش می‌یابد؛ در این وضعیت، ثروت و رفاه برای کسانی حاصل می‌شود که کار می‌کنند و با کارشان، کالاهایی تولید می‌کنند که خود به آن احتیاج ندارند.

بنابراین، از دیدگاه ابن‌خلدون، کثرت جمعیت در ایجاد ثروت و شکوفایی و درخشش تمدن و توسعه، اهمیت بسیاری دارد؛ اما نه تنها افزایش جمعیت بر توسعه تأثیر می‌گذارد، بلکه در مراحل بعدی، توسعه و رفاه نیز بر تغییرات جمعیتی تأثیر می‌گذارد و در کوتاه‌مدت، موجب افزایش جمعیت و در بلندمدت، موجب کاهش آن خواهد شد.

بسیار مهم است که ابن‌خلدون در قرن 14 میلادی استدلال کرده است که رشد جمعیت از طریق سازوکارهای همکاری، تـأثیر مثبـت دارد و منجر بـه توسعه اقتـصادی می‌شود.

ابن خلدون، نظریه پویا و چندرشته‌ای درباره توسعه داشته است؛ بر اساس نظریهوی، توسعه یا کاهش یک اقتصاد یا جامعه فقط به یک عامل بستگی ندارد، بلکه به تعاملی ازعوامل اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاستی، تاریخی و جمعیتی در یک بستر زمانی منوط است.

بر اساس دیدگاه ابن خلدون، افزایش درآمد و ثروت منجر به افزایش مالیات‌ها می‌شود واین وضعیت، دولت را قادر می‌سازد تا بیشتر برای رفاه مردم هزینه کند؛ این کار منجر به گسترش فرصتهای اقتصادی و توسعه بیشتر می‌شود؛ البته این وضعیت، موجب افزایش طبیعی جمعیت و مهاجرپذیری نیروی کار ماهر و غیرماهر از سایر مناطق نیز می‌گردد؛ عوامل مذکور، موجب تقویت سرمایه انسانی آن جامعه می‌شود؛ در ضمن، افزایش جمعیت، تقاضا برای کالاها و خدمات را افزایش می‌دهد و از این طریق، موجب توسعه صنایع می‌شود و درنتیجه، درآمدها افزایش می‌یابد.

 

4. جمعیت، منابع و محیط زیست

مطرح شدن ایده حد متناسب جمعیت در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930 در حوزه اقتصاد جمعیت جمعیت مطرح شد؛ در حالی که ابن‌خلدون در دکترین جمعیت‌شناختی خود، به طور ضمنی ایده حد متناسب جمعیت را بیان کرده است.

وی موضوع حد متناسب را در قالب تراکم جمعیت و عمدتاً با توجه به محیط زیست و آلودگی هوا مطرح کرده است؛ به اعتقاد وی، کم‌جمعیتی و بیش‌جمعیتی در آلودگی هوا مؤثر است.

در بیان کم‌جمعیتی و تأثیر آن بر آلودگی هوا در مقدمه بیان شده است: «اگر شهری کم‌جمعیت باشد، موجبی برای جنبش و تموج هوا یافت نمی‌شود و در نتیجه، هوا راکد می‌ماند و عفونت آن فزونی می‌یابد و زیان بسیار به ساکنان آن میر‌سد و هرگاه شهری پرجمعیت باشد و رفت و آمد ساکنان آن، فزونی یابد، خواهی نخواهی هوا متموج می‌شود و بادهایی که هوای راکد را به جنبش در میآورد، پدید می‌آید» (مقدمه، جلد اول،211 :1366).

به اعتقاد ابن‌خلدون، فقط کمی جمعیت، موجب آلودگی هوا نمی‌شود، بلکه کثرت و تراکم بیش از حد جمعیت نیز در آلودگی هوا و گسترش بیماری‌ها مؤثر است؛ علاوه بر این، وی ارتباط جمعیت و محیط زیست را دوطرفه دانسته است، به طوری که محیط زیست و آلودگی هوا نیز بر مهاجرت و توزیع جمعیت و سلامتی و مرگ‌ومیر تأثیر می‌گذارد.

ابن‌خلدون در بیان بیش‌جمعیتی و تأثیر آن بر محیط زیست و آلودگی هوا و عکس آن، یعنی تأثیر آلودگی بر جمعیت (به‌ویژه سلامت و مرگ و میر جمعیت) در فصل پنجاه باب سوم مقدمه چنین بیان کرده است «و اما مرگ‌ومیر بسیار در اواخر دولت‌ها موجبات گوناگون دارد...

در نتیجه توسعه اجتماع و افزایش جمعیت، هوا فساد می‌شود، زیرا هوای شهرهای پرجمعیت با مواد گندیده و رطوبات فاسد درمی‌آمیزد و هرگاه هوا که به‌منزله غذای روح حیوانی است و همواره آن را استنشاق می‌کند، فاسد شود، این فساد به مزاج انسان راه می‌یابد و اگر این فسادقوی باشد، به ریه انسان بیماری سرایت می‌کند و این‌گونه بیماری‌ها عبارت از انواع طاعون‌ها می‌باشند و عوارض آنها مخصوص به ریه است»(مقدمه، جلد اول، 588-589 : 1382).

 

بحث و نتیجه گیری

ابن‌خلدون در بحث درباره این تحول و در تلاش برای تبیین چگونگی توسعه و انحطاط نظام‌های سیاسی اجتماعی، بر عوامل متعدد به‌هم‌پیوسته‌ای تأکیدکرده است که یکی از آنها، عنصر جمعیت است.

وی در بحث خود درباره ترقی و توسعه یا انحطاط و زوال تمدن‌ها، عنصر جمعیت را صرفاً یک متغیر وابسته در نظر نگرفته است؛ بلکه از دیدگاه وی، جمعیت می‌تواند جایگاه محوری و اساسی در این فرایند داشته باشد.

همچنین شایان ذکر است که ابن‌خلدون، جمعیت را پدیده‌ای پویا و پیوسته در حال تحول دائمی می‌داند.

از دیدگاه ابن‌خلدون این‌که رشد جمعیت برای توسعه و رفاه مثبت است یا منفی، به ساختار و کیفیت جمعیت و نیز شرایط نظام اجتماعی بستگی دارد؛ بدین ترتیب، نظریه ابن خلدون درباره توسعه، مبتنی بر نظریه جمعیت‌شناختی وی است.

وی همچنین دیدگاهی تک‌‌بعدی در تحلیل رابطه جمعیت و توسعه نداشته و نحوه و سازوکار این رابطه و خروجی آن را در ارتباط با مجموعه‌ای از شرایط پیرامونی تبیین کرده است.

 ابن‌خلدون در بحث درباره تأثیر رفاه و توسعه و تجمل‌گرایی، بر کاهش جمعیت در اواخر چرخه جمعیتی تأکید کرده است؛ وضعیتی که اکنون برخی کشورهای اروپایی با آن مواجهند.  

در دوران جدید، مصرف‌گرایی و افزون‌سازی مقدار لذت و تمتع از زندگی، به‌عنوان یک هدف مطرح شده و این هدف، عمدتاً از خلال فرزندآوری کمتر مورد توجه قرار گرفته که خود موجب پیدایش مشکلات مرتبط با باروری زیر سطح جانشینی شده است؛ به‌همین دلیل، مناطقی از جهان به‌ویژه در قاره اروپا با ریزش جمعیتی و انفجار درونی جمعیت (رشد منفی) مواجه هستند.

 

/507/825/م

رسول صادقی، استادیار گروه جمعیت شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

منبع: فصلنامه نظریه‌های اجتماعی متفکران مسلمان، دوره 3، شماره 2، پائیز و زمستان 1392.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹