به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، سالیان درازی است که در جامعه ما سخن از بومیشدن و بومیسازی علوم مختلف با توجه به مبانی و اصول اندیشههای اسلامی و شرایط و مقتضیات اجتماعی و سیاسی آغاز شده است.
شاید یکی از علتهای آن، بروز تغییرات شدید و عمیقی بوده که بعد از انقلاب اسلامی در همه سطوح و اقشار جامعه ما پدید آمده است؛ چنین تغییراتی، به معرفی نظامی از ارزشها و هنجارها انجامید که به نحوی انسان نوظهور با رفتارهای متفاوت پس از انقلاب را به وجود آورد که مطالعه و شناخت الگوهای رفتاری بدیع ضرورت دارد.
شناخت باید با توجه به مطالعات اندوختههای علمی در مکانها و زمانهای تاریخی مختلف انجام شود؛ برای مثال، میتوان متون مختلف علمی نظری و تجربی کشورهای مختلف را بر حسب نیازمندیهای جامعه ترجمه کرد.
از آنجایی که جامعه ما بر اساس مبانی اندیشه اسلامی اداره میگردد و ارزشها از اسلام نشأت میگیرد، میتوان به متونی رجوع گردد که متفکران مسلمان تدوین کردهاند.
پژوهشگران حوزههای متنوع علمی از جمله حوزه مطالعات جمعیتهای انسانی باید درصدد بازبینی نظریهها و دیدگاههای اندیشمندان در قرون پیشین، برآیند تا بتوانند به اهداف اصلی و فرعی خود از جمله بومیسازی علوم دست یابند.
با وجود اهمیت فزاینده این موضوع، متأسفانه آن طور که شایسته است پژوهشگران بهویژه جمعیتشناسان برای شناسایی اندیشمندان بزرگ حوزه جمعیت بررسیهایی انجام ندادند.
دستاندرکاران این حوزه، مسأله اندیشههای جمعیتی متفکران مسلمان به نحوی اندک مورد توجه قرار دادهاند، در حالی که انجام پژوهشهایی وسیع و عمیق درباره پدیدههایی جمعیتی مانند باروری، مرگ و میر، ازدواج، طلاق و مهاجرت از دیدگاه اندیشمندان مسلمان ضرورت دارد.
سرگذشت و شرایط اجتماعی و تاریخی دوران زندگی غزالی
به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران، هر اندیشهای برای شکل گرفتن و در نهایت، برای تبدیل شدن به گفتار یا نوشتار از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زمانهاش تأثیر میپذیرد.
در اکثر پژوهشهای جدید درباره غزالی بر این نکته تأکید شده است که برای فهم غزالی نباید از مطالعه اوضاع و احوال «سیاسی»، «تاریخی» و «اجتماعی» زمانه وی که بر زندگی و اندیشه وی تأثیرگذار بودهاند، چشم پوشید.
غزالی «در روستای طابران طوس» متولد شد؛ پدرش، محمدبن محمد مردی «صوفی مسلک»، درویش، صالح و فاقد سواد بود و با حرفه پشمریسی امرار معاش میکرد.
غزالی از طبقات فرودست و پایین جامعه محسوب میشده است؛ شهر طوس مانند نیشابور، مرو و هرات یکی از کرسیهای علمی مهم خراسان بود و به دو بخش (ناحیه) بزرگ «طابران و نوغان» تقسیم میشد.
شهر طوس چند ویژگی خاص داشت که عبارت است از:
1) عدم بهرهمندی از صنعت و تجارت فراوان؛ 2) گسترش فقر و ناامنی با ورود ترکان سلجوقی؛ 3) وجود فرقههای گوناگونی مانند شافعی، حنفی (هممذهب پادشاهان سلجوقی)، اشعری، معتزله، حنابله، کرامیه، شیعه و خطرهای ناشی از فرقهگرایی؛ 4) حمله غارتگران و سوداگران به شهرها؛ 5) وقوع سیل در سال 464 هجری و تباهی کشتزارها، حیوانات و جمعیت فراوان و 6) وقوع سرمایی سخت در سال 492 و تباهی باغها و هلاک شدن جمعیت فراوان در اثر شیوع بیماریهای واگیردار.
البته شایان ذکر است که وجود مزار مقدس امام رضا(ع)، ناحیه را تاحدی از تعرض فرامانروایان بیدادگر مصون میداشت و حتی با حضور برخی از آنها برای زیارت، صدقات و خیرات آنها را جذب میکرد که این امر تا حدودی موجب احساس آرامش و امنیت میگردید.
غزالی در عصری میزیست که از یک سو دچار انحلال، انحطاط، ضعف سیاسی و نظامی بوده و از سوی دیگر به لحاظ علمی و ادبی در وضعیتی قرار داشته که نویسندگان و پژوهشگران آن را «قرون طلایی تمدن اسلامی» یا «دوره رنسانس مسلمین» نامیدهاند.
دوران زندگی غزالی به لحاظ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چند ویژگی مهم داشت که عبارت است از: 1) گسترش نهضت اسماعیلیه با ظهور حسن صباح به عنوان مؤسس آن و دعوت فاطمیان در سراسر جهان اسلام؛ 2) آغاز جنگهای صلیبی؛ 3) آغاز دوران جدید در بخش وسیعی از جهان اسلام با ورود سلجوقیان.
در چنین شرایط نابسامانی از افرادی نظیر خواجه نظامالملک و تجارب آنها در آیین ملکداری مدد گرفته شد و با حاصل تلاشهای خواجه، نظیر «ایجاد مدارس نظامیه» دیانت اسلامی بهویژه مذهب تسنن که خلفای بغداد و پادشاهان سلجوقی حامی آن بودند، گسترش یافت.
شرایط یادشده، باعث ممتاز شدن عصر غزالی در بین دورههای تاریخی میگردد که ستوده آن را «دوره علمی و ادبی یا عصر مذهبی و جدلی» نامیده است.
بدون تردید، غزالی نیز در انتخاب چنین عنوانی توسط نویسنده فوق، بیتأثیر نبوده است، به نحوی که تصور میشود غزالی با نوشتههای عمیق و پرمغز خود به غالب انواع علوم اسلامی جان تازهای دمید.
غزالی آثار فراوانی از خود بر جای گذاشته است؛ در پژوهش حاضر به مهمترین اثر غزالی یعنی کتاب احیاءالعلوم الدین مراجعه شده است که چهار بخش را شامل میشود: عبادات، عادات، مهلکات و منجیات است.
سبک غزالی در اثر فوق، «پرمایه و آسان و هموار و روشن» است و به راحتی میتوان مقصود وی را از نوشتهاش دریافت؛ با استناد به کتاب فوق، آراء و اندیشههای وی درباره پدیده فرزندآوری یا فرزندزایی بیان میشود.
غزالی متفکر و حکیم بزرگ قرن پنجم هجری در کتاب احیاء العلومالدین به تفصیل درباره پدیدههای مهم و مرتبط با فرزندآوری بحث کرده است؛ این پدیدهها عبارتاند از:
ازدواج
ازدواج مبنای تشکیل خانواده، یعنی اولین و مهمترین واحد اجتماعی است؛با تشکیل این واحد اجتماعی، انجام یکی از وظایف مهم خانواده، یعنی فرزندآوری آغاز میشود؛ بنابراین، ارتباط ازدواج و تشکیل خانواده با تجدید نسل انسانی (باروری)، بسیار تنگاتنگ است.
بر این اساس میتوان به نقش و تحقق عینی و عملی باروری مشروع تعیینکننده ازدواج و نکاح در مباحث جمعیتی پی برد.
غزالی نیز به نکاح توجه کرده و آن را از جمله آداب راه دین دانسته است «همچون طعام خوردن؛ چنانکه راه دین را به حیات و بقای شخص آدمی حاجت است، پس همچنین به بقای جنس آدمی و نسل وی [باروری] حاجت است و این بینکاح ممکن نیست» (غزالی، 301 :1383).
همانطورکه بیان گردید، ازدواج روشی مورد پسند عرف و اجتماع، برای به دنیا آوردن فرزندان مشروع است و به افزایش موالید منجر میگردد و «بندگان حضرت ربوبیت بیشتر همی شوند، و امت مصطفی(ص) بیش میشود».(غزالی، 301 :1383)؛ و به همین دلیل است که رسول اکرم (ص) فرمودند«نکاح کنید تا بسیار شوید، که من روز قیامت مباهات کنم به شما با امتان دیگر پیغمبران تا کودکی که از شکم مادر بیفتد»(غزالی،301 :1383).
فواید نکاح
غزالی، چند فایده برای نکاح مطرح کرده است که عبارتاند از:
داشتن فرزند:
به اعتقاد غزالی، فرزندآوری، متغیری است که «نکاح بر آن وضع افتاده و مقصود بقای نسل [باروری] است و آنکه عالَم از جنسِ انس خالی نباشد»(غزالی، 51 :1366).
غزالی معتقد است که وجود آدمی و بقای نسل «محبوب حق تعالی»(غزالی، 302 :1383) است و هر فردی که حکمت آفرینش را بشناسد، در این امر تردید نمیکند.
ارزش فرزندآوری به عنوان هدف اساسی ازدواج تا حدی است که غزالی در کتاب خود (احیای علوم دین) ، ازدواج با خویشاوندان نزدیک را به این علت که «شهوت در حق خویشاوند ضعیف بُوَد» (غزالی، 87 :1366) نادرست دانسته و دوری از آن را توصیه کرده است.
وی سخنی از پیامبر(ص) را در توجیه ادعای خود نقل کرده است: «خویشاوند نزدیک را به زنی مکنید که فرزند ضعیف آید و آن به سبب تأثیر وی باشد در تضعیف شهوت»(غزالی، 87 :1366).
به اعتقاد غزالی، میان غریزه جنسی (شهوت) و داشتن فرزند ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد «شهوت و فرزند هر دو مقدر است .... و روا نباشد که گویند مقصود، لذت است و فرزند لازم آن است، چنانکه قضای حاجت لازمِ خوردن است و در ذات خود مقصود نیست؛ بلکه در فطرت و حکمت فرزند مقصود است و شهوت باعث آن است»(غزالی، 57 :1366).
بنابراین، ازدواج با خویشاوندان نزدیک به دلیل ضعف شهوت مورد تأیید نیست؛ جمعیتشناسان کنونی ازدواج فامیلی یا خویشاوندی را یکی از عوامل مؤثر در مرگ و میرکودکان میدانند.
در پژوهشی درباره مرگ و میر کودکان در کشورهای مصر، پاکستان، ترکیه و یمن، اثر همخونی و ساختار خانواده فامیلی در مرگ و میر کودکان با استفاده از مدلهای علمی ثابت شده است.
غزالی درباره مسأله فوق در قرن پنجم هجری صحبت کرده است؛ وی با بهرهگیری از احادیث ائمه اطهار (ع) مردم را از وجود چنین خطری آگاه کرده است.
تدبیر خانه:
تدبیر منزل یکی از نکات مثبت نکاح و زناشویی ذکر گردیده است که به طورغیرمستقیم با باروری مرتبط است.
ازدواج باعث فراغ دل (مرد) از «تدبیر خانه و مصالح پخت و سرشت و مشغولی رُفتن و فرش انداختن و پاکیزه کردن آوندها و ساختن [تدارک] اسباب زندگانی» است(غزالی، 1366: 64).
اگر مرد همه کارهای خانه را بر عهده بگیرد، زمان مناسب و مفید آن ضایع میشود و نمیتواند «به علم و عمل بپردازد»(غزالی، 64 :1366).
بنابراین، زنی پارسا محسوب میشود که خانه را به صلاح و به شکلی مناسب مدیریت کند.
بر اساس مباحث غزالی، نقش زن بیشتر در محدوده محیط خانه تعریف شده و اشتغال در بیرون از خانه برای آنها، متداول نبوده است؛ اشتغال زنان در بیرون از خانه و ورود آنان به حوزههای اجتماعی و عمومی بعد از انقلاب صنعتی به صورت عملی پدید آمده و به صورت نظری تأثیرات آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
اشتغال زنان در بیرون از خانه، آثاری بر باروری داشته است؛ در گذشته زنان هویت خود را با فرزندآوری به نمایش میگذاشتند و بدین طریق خود را به اجتماع معرفی میکردند؛ اما در دنیای کنونی با ورود به حوزه اجتماعی و مشارکت در فعالیتهایی غیر از تیمارداری و فرزندآوری و فرزندپروری، موقعیت خود را بهبود بخشیدند.
طلاق
در بررسیهای جمعیتشناختی، پدیده طلاق نیز یکی دیگر از موضوعات مورد بررسی است.
گرایش جمعیتشناسان به بررسی طلاق به دلیل ارتباط آن با باروری و زاد و ولد است که البته بر عکس ازدواج، طلاق سبب فروپاشی زمینههای مناسب برای تحقق باروری مشروع میگردد؛ بدین ترتیب، بین دو پدیده یادشده، ارتباط معکوس وجود دارد؛ بهطوریکه هر چه میزان طلاق افزایش یابد، زمینه برای کاهش زاد و ولد فراهم میشود و بر عکس.
با استناد به آثار غزالی، طلاق و گسستن پیوند زناشویی مجاز و رواست؛ به اعتقاد وی «بباید دانست که طلاق مباح است» (غزالی، 113 :1366)؛ اما در ادامه بیان کرده است که این امر با وجود جایز بودن، یکی از «دشمنترین مباحات» (غزالی، 113 :1366) در نظر خداوند است.
بنابراین، باید تا جایی که میتوان تلاش کرد تا طلاق انجام نشود، مگر اینکه ضرورتی پدید آید«... و ایذاء روا نیست، مگر به خیانتی از جانب زن یا ضرورتی از جانب مرد»(غزالی، 1366: 113).
حال باید دید چه زمانی چارهای جز طلاق وجود ندارد؟ به عبارت دیگر، تحت چه شرایطی میتوان پذیرفت که دو نفر پیوند زناشویی خود را از هم بگسلند و چنین گسستی ضروری است؟ این شرایط از نظر غزالی عبارتاند از: هرگاه که زن، همسرش را اذیت کند و بدخوی و کمدیانت باشد؛ ابن مسعود در اینباره گفته است که هرگاه زن شوهر خود را برنجاند، «فاحشه باشد [گناه بزرگ و نابخشودنی]».(غزالی، 113 :1366).
غزالی با استفاده از روایات و اخبار بیان کرده است آنگاه که شوهر قصد طلاق دادن زن میکند، لازم است که چهار نکته را مورد توجه قرار دهد: یکی آنکه در زمان پاکی که در آن مباشرت نکرده باشد، طلاق دهد؛ زیرا طلاق دادن در زمان حیض یا در زمان پاکی که در آن مباشرت وجود داشته است، بدعتی حرام است.
دوم اینکه، شوهر بر یک بار طلاق دادن بسنده کند و سه بار طلاق ندهد؛ زیرا در صورت پشیمانی بعد از یک بار طلاق دادن، امکان بازگشت و نکاح مجدد وجود دارد؛ سوم آنکه، در طلاق دادن نرمی پیشه کند و آن را سبک بشمارد و هدیهای به او اهدا کند تا به جبران آزار و اذیتی بپردازد که با جدایی به زن میرسد.
به اعتقاد غزالی «تلطف نماید در تعلل طلاق دادن بیتعنیف و استخفاف، و دل او را به هدیهای بر سبیل مُتعه [برخورداری] خوش کند، و مصیبتی که در آزار مفارقت بدو رسانیده است، جبران گرداند...» (غزالی، 114 :1366) و در نهایت، رازهای زن را چه در زمان نکاح و چه در زمان طلاق، فاش نکند.
با توجه به مطالب بالا، میتوان گفت غزالی پدیده طلاق را مورد توجه قرار داده و آن را تحت شرایط و مقتضیات خاصی مجاز دانسته است، هر چند به عقیده وی باید در حفظ پیوند زناشویی کوشید.
نتیجهگیری
همان طورکه بیان گردید، در گستره معارف بشری هیچ نظریه و شاخه علمی را نمیتوان یافت که یکباره پدید آمده باشد؛ بدیهی است که حکما و متفکران فراوانی از جمله متفکران مسلمان، درباره حوزههای مختلف علمی به بحث، پژوهش و بیان نظریه پرداختند.
جمعیتشناسی نیز مانند سایر رشتههای جدید، از این روند مستثناء نیست و سیر تقریباً طولانی را پیموده تا به مرحله کنونی رسیده است؛ همه پژوهشگران معتقدند که اندیشه جمعیتی حتی در تاریخهای بسیار دور نیز وجود داشته است.
بر همین اساس، میتوان ادعا کرد که متفکر مسلمان مورد بررسی ما نیز یکی از متفکران در حوزه جمعیت بوده است، زیرا در آثار وی مباحثی وجود دارد که با موضوعات مورد بررسی در علم جمعیتشناسی کنونی از جمله ازدواج و طلاق در ارتباط مستقیم است.
در دیدگاهها و رویکردهای متفکران مسلمان مورد بررسی درباره پدیدههای جمعیتی، غلبه روحیه دینی و اسلامی را میتوان به وضوح درک کرد؛ غزالی در بیان همه اندیشههایش به طور مستقیم به قرآن کریم، احادیث و سخنان ائمه اطهار(ع) استناد کرده یا با بیان داستانها و حکایتهای تاریخی، هنجارها و نگرشهای اسلامی را مورد تأیید قرار داده است.
/507/825/م
علی انتظاری، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی
عهدیه اسدپور، کارشناس ارشد رشته جمعیتشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
منبع: دو فصلنامه علمی، پژوهشی نظریههای اجتماعی متفکران مسلمان، سال دوم، شماره دوم، پائیز و زمستان 1391