vasael.ir

کد خبر: ۳۱۱۷
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۹ - 08 September 2016
یادداشت:

اقتصاد مقاومتی و مساله عدالت اجتماعی(1)

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل_ سلسله یادداشت زیر برآن است به ضرورت مساله عدالت اجتماعی به عنوان یکی از پایه های اساسی مساله اقتصاد مقاومتی بپردازد.

به گزارش سرویس اقتصاد پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل مساله عدالت اجتماعی یکی از راهبردی ترین اصول اقتصاد مقاومتی است. یادداشت زیر این مساله را مورد بررسی قرار داده است.

مقدمه
یکی از مولفه های مهم اقتصاد مقاومتی، عدالت است. بهبود شاخص های کلان اقتصادی همانند رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی، بهره وری، اشتغال و ... همگی جزء نتایج عمل به اقتصاد مقاومتی خواهد بود اما اگر توجه به مسئله عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت نگردد بی فایده است. یعنی توجه به اصل برقراری عدالت اجتماعی روح حاکم بر تمام فعالیت های عرصه اقتصاد مقاومتی خواهد بود. زیرا رعایت نکردن این اصل موجب خواهد شد که رشد اقتصادی و سرانه تولید ناخالص ملی سبب افزایش شکاف طبقاتی و فقر در جامعه شود.
در اقتصاد مقاومتی عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل راهبردی پذیرفته می شود؛ یعنی پیشرفت و توسعه بدون عدالت مطلوب کشور نیست. در اقتصاد مقاومتی عدالت لازمه توسعه پایدار است. از همین رو اصل چهارم سیاست های ابلاغی اقتصاد مقاومتی به همین موضوع اشاره دارد: «استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانه ها در جهت افزایش تولید، اشتغال و بهره وری، کاهش شدت انرژی و ارتقاء شاخص های عدالت اجتماعی.» این دیدگاه دقیقا در مقابل دیدگاه اقتصاد سرمایه داری است. که در آن توسعه مقدم بر عدالت است.  از این جهت است که ذات نظام سرمایه داری بر تشکیل هم زمان طبقات بسیار قوی و بدنه عادی جامعه بنا شده است. اعتراضات گسترده سال 2011 در آمریکا که به جنبش 99 درصدی معروف شد نیز در همین موضوع شکل گرفت. چرا که در این تفکر، عدالت چارچوب انجام فعالیت ها نبوده، بلکه توسعه اقتصادی مقدم بر عدالت است، پس طبعا گروهی در جامعه در نوک هرم قدرت اقتصادی قرار می گیرند که هرگز دست یافتنی نیستند.
در سه یادداشت به بیان رابطه عدالت و اقتصاد مقاومتی خواهیم پرداخت. یادداشت اول بیان تعاریف خواهد پرداخت، یادداشت دوم، مبانی نظری عدالت اجتماعی را روشن خواهد کرد. و در نهایت در یادداشت سوم به تبیین رابطه عدالت و اقتصاد مقاومتی خواهیم پرداخت.
یادداشت حاضر نخستین نوشتار و در بیان تعاریف مورد بحث خواهد بود.
تعاریف
عدالت:

عدل در لغت در معانی متعددی مانند مساوات و برابری، راستی و راسـت ایسـتادن، نظیـر، همتا و معادل، کیل و پیمانه، میانه روی و رعایت حـد وسـط، دادگـری و حکـم بـه حـق و انصاف، شخص، قول یا حکمی که مورد رضایت و خشنودی مردم واقع شـود، ضـد جـور اسـتعمال شـده اسـت.  و عدالت صفتی است که مراعات آن باعث دوری از کارهایی می شود که به جوانمردی آسیب می رسانند.
برخی از اهل لغت برای عدالت یک معنای اصلی بیان کرده و باقی معانی را به آن برمی گردانند. یعنی هر یک از این معانی، قابلیت توجیه دیگر معانی را دارند.
قاموس قرآن معنای اصلی عدالت را به برابری  و علامه مصطفوی در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» معنای محوری و اصلی عدل را رعایت حد وسط میان افراط و تفریط معرفی نموده است.  راغب اصفهانی نیز معنای اصلی عدل را مساوات معرفی نموده و می نویسد: چیزی که هست عدل به فتح عین در جایی استعمال می شود که با بصیرت درک می شود مانند «أو عدل ذلک صیاما» و عدل به کسر عین در جایی استعمال می شود که با بصر و حس دیده می شود مانند عدل شدن این کفه ترازو با آن کفه اش یا این لنگه بار با آن لنگه اش، یا  این عدد از گردو با آن عددش، یا این مقدار گندم با مقداری دیگر از آن. از نظر ایشان عدالت به معنای تقسیط برابر است.  لذا چون برابری هر دو طرف با حس قابل مشاهده نیست نیاز به یک معیار داریم و آن معیار حق است که رابطه تنگاتنگ حق و عدالت از همین جا ناشی می گردد.
اختلاف نظر بر سر تعریف اصطلاحی عدالت، آن قدر گسترده و عمیق است که برخی از پژوهشگران، این گونه اظهار نظر کرده اند: در حالی که آرمان عدالت شناخته شده است، معنا و مفهوم عدالت، دارای عناصر متعدد و پیچیده می باشد.   به همین دلیل است که نمی‌توان تعریفی واحد از عدالت به طور مطلق ارائه داد. آنچه قابل ارائه است، منحصر در توضیح مفهوم عدالت در نظر متفکران و مکاتب مختلف می‌باشد.  
در یک نگاه کلی، تعریف عدالت در اصطلاح متفکران اسلامی و غیر آن را می توان در دو دسته تقسیم بندی نمود:
1. برابری، مساوات، انصاف و بیطرفی
مرحوم مطهری عدالت را به معنای تساوی و نفی تبعـیض، رعایـت تسـاوی در زمینـه استحقاقهای متساوی  ذکر کرده است. ابن تیمیه عدالت را بـه معنای برگرداندان مثل و مانند یک چیز دانسته  و فارابی آنرا به معنای تقسیم کالاهای مشترک آورده است . رالـز نیـز عدالت را حق برخورداری یکسان از آزادیهای اساسی برابـر  و دیاس آنرا تخصیص عادلانه مزیتها و نامزیتها بیان کرده اند .
2. توازن، تعادل، اعتدال، تناسب، حد وسط و مطابقت با نظم
ابن رشد عدالت را در معنای عدم افراط و تفریط به کار برده است . مطهری موزون بودن  و فـارابی عـدل طبیعی را موزون بودن و صـدر نیـز از عدالت به توازن اقتصادی تعبیر کرده است .
عدالت اجتماعی:
عدالت در یک جامعه، در بخش‌های مختلف اخلاقی، دینی، سیاسی، اداری، اقتصادی، نظامی، حقوقی، آموزشی، تربیتی و فرهنگی قابل تحلیل و بررسی است؛ زیرا جامعه زمانی سامان می‌یابد که با اصلاح کمبودها، کاستی‌ها و مفاسد موجود در این بخش‌ها، زمینه برپایی عدالت اجتماعی را فراهم کند. در غیر این صورت، جامعه و نظام رفتاری دچار آشفتگی، اختلاف و اختلال می‌شوند.
برای عدالت اجتماعی تعریفهای گونـاگونی ماننـد تـوازن، تسـاوی، مراعـات شایستگی افراد، بیطرفی، «اعطا کل ذی حق حقه» و «وضع الشیء فـی موضـعه » ذکـر شده است.  نکته کلـی دربـاره ایـن تعریـف هـا ایـن اسـت کـه عـدالت اجتماعی به طور قطع و یقین، با حق و حقوق افراد سـروکار دارد ؛ بنـابراین یکـی از ارکـان تعریف عدالت اجتماعی، حقوق مردم است و هر تعریفی که در آن مفهـوم حـق لحـاظ نشـده باشـد ناقص خواهد بود.
فرهنگنامه فلسفی صلیبا مینویسد: «عدالت اجتماعى عبارت است از احتـرام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومى یا عبـارت اسـت از شـناخت حقـوق طبیعـى و قراردادى اى که جامعه براى تمام افراد قائل است»
در آیات و روایات، اصطلاح عدالت اجتماعی به طـور مسـتقیم وارد نشـده اسـت ؛ امـا سرچشمه آن در آنها وجود دارد. امام علی (ع) در خطبه 176 نهج البلاغه، موارد ظلم را به سـه دسته: ظلم فرد به خودش، ظلم فرد به خداوند متعال و ظلم نسـبت بـه دیگـران تقسـیم کرده و پس از اشاره به آثار متفاوت هر یک از آنها میفرماید:
«و ستمى که واگذاشتنى نیست همانا ستم بعضى به بعضى بندگان خداست کـه قصـاص آن شدید است که آن فقط زخمى نیست که با کارد یا ضربه اى که با تازیانه وارد آورنـد ؛ بلکـه بلایى بر سر ستمکار مردم آزار می آورند که درد تازیانه در پیش آن هیچ است.»
درباره عدالت نیز (که متضاد ظلم است) میتوان چنین تقسیم بندی را روا دانست. علامه طباطبایی درباره دستور به اجرای عدالت از جانب خداوند در تفسیر آیه مبارکه « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی‏ وَ یَنْهی‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نحل:ِ90 )میفرماید:
(آیه) دستور به عدل و داد می دهد و عدل مقابل ظلم است .... عدالت هر چنـد کـه بـه دو قسم تقسیم می شود یکى عدالت فردى، یکى عدالت اجتماعى و نیز هر چند لفـظ عـدالت مطلق است و شامل هر دو قسم می شود؛ اما ظاهر سیاق آیه این است که مـراد از عـدالت، عدالت اجتماعى است.
اهمیت عدالت اجتماعی در لسان قرآن کریم به اندازه ای است که پر تکرار ترین آیات از معانی «عدل» در موضوع عدالت اجتماعی است. استاد مطهـری درباره تکرار معنای عدالت اجتماعی در قرآن کـریم مـی نویسـد : «بیشـترین آیات مربوط به عدل، درباره عدل جمعـى و گروهـى اسـت، اعـم از خـانوادگى، سیاسـى، قضایى، اجتماعى. تا آنجا که بنده به دست آورده ام، تقریبا حـدود 16 آیـه در ایـن زمینه است».
عدالت اقتصادی:
عدالت اقتصادی را می‌توان از مهم‌ترین مصادیق عدالت اجتماعی دانست که نبود آن، مفاسد بی‌شماری را در پی خواهد داشت. در نظام عادلانه اقتصادی باید ثروت جامعه به شکل عادلانه میان همگان توزیع شود، به‌گونه‌ای‌که حق هر صاحب حقی ادا شود. ایجاد شرایط و زمینه مناسب به منظور بهره‌مندی از مواهب الهی برای آحاد جامعه، از لوازم نظام عادلانه است تا در سایه آن، افراد بتوانند به سبب استعداد و توانایی و تلاششان صاحب حق شوند. عدالت اقتصادی در اسلام، معنای خاص خود را دارد. نه با تفسیر سطحی سوسیالیستی آن به معنای برابری ریاضی سازگاری دارد و نه با شکل مغفول آن در آزادی لیبرالیستی مطابق است. در تفسیر اسلامی عدالت هر چیزی در جایگاه واقعی خود قرار میگیرد و هرکسی از استحقاق خود برخوردار می‌شود.
اگر بپذیریم که مراعات حقوق موجب عدالت است، مراعات حقوق اقتصادی که نیازمند توزیع درآمد ورفع فقر و کم شدن فاصله اقتصادی بین اقشار و تحت پوشش قرار دادن اقشار آسیب پذیر توسط دولت اسلامی است، متضمن برقراری عدالت اقتصادی خواهد بود.
بنابراین تعریف عدالت اقتصادی چنین خواهد بود: مراعات حقوق اقتصادی  افراد در حوزه رفتارها و روابط اقتصادی.
بر اساس تعریف فوق، مسأله عدالت اقتصادی زمانی مطرح است که خواسته های متعارض وجود دارد و قاعده عدالت اقتصادی امکان سازگاری میان خواسته های متفاوت را فراهم می سازد.
به بیان دیگر عدالت اقتصادی استخراج قاعده ای برای توزیع موارد خواستنی (چیزهای مطلوب) میان افراد جامعه است.  
از دیدگاه شهید صدر، عدالت اقتصادی، از دو بعد توازن اجتماعی و تکافل اجتماعی قابل بررسی است. توازن اجتماعی به این معناست که دولت اسلامی با وضع مقررات قانونی و با ازدیاد ثروت عمومی و بی نیاز کردن تک تک افراد جامعه شرایطی را فراهم نماید که در آن تمامی افراد بتوانند از امکانات و موقعیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و اموزشی موجود به صورت مساوی برخوردار شوند. در حوزه حیات اقتصادی توازن اجتماعی بین افراد انسانی، برابری از حیث سطح زندگی اجتماعی است و نه از حیث چگونگی کسب درآمد اقتصادی. مقصود از برابری سطح زندگی این است که سرمایه به اندازه ای در دسترس افراد باشد که بتوانند متناسب با مقتضیات روز، از مزایای زندگی برخوردار شوند.
به بیان شهید مطهری، مدینه فاضله اسلامی مدینه ضد تبعیض است نه ضد تفاوت. جامعه اسلامی جامعه تساوی ها و برابری ها و برادری هاست، اما نه تساوی منفی، بلکه تساوی مثبت. تساوی منفی؛ یعنی به حساب نیاوردن امتیازات طبیعی افراد و سلب امتیازات اکتسابی آنها برای برقراری برابری. تساوی مثبت؛ یعنی ایجاد امکانات مساوی برای عموم و تعلق مکتسبات هر فرد به خودش و سلب امتیازات موهوم و ظالمانه.
در یادداشت بعدی به بیان مبانی عدالت اجتماعی خواهیم پرداخت.

حمزه معلی طلبه درس خارج و کارشناس ارشد اقتصاد موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی

702/323/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶