به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، فرهنگ اسلامی در هر جامعه و کشوری با حفظ ماهیت و اصالت الهی و جهانشمول خویش، شکل و صورتی متناسب با مقتضیات جغرافیایی، تـاریخی، زبـانی و ... به خود میگیرد؛ فرهنگ ایرانی، اسلامی همـان فرهنگ متعالی اسلامی است که در روح و کالبد فرهنگ ایران زمـین دمیـده شـده و متناسب با تاریخ، جغرافیا، مذهب، زبان و... در طی 14 قرن گذشـته توسعه و تکامل یافته است.
نظری به شهر در قرآن کریم
در قرآن کریم درمورد محل تجمع انسانها الفاظ مختلفی به کار رفته است؛ معنای لغوی مدینه بر وزن قبیله به معنی شهر است که در نظر بعضی از دانشمندان، جمع آن مدن است.
قریه: کلمات مشتق از قریه 57 بار در قرآن تکرار شده و معنایی که در ترجمههای مختلف به کار گرفته شده است، جایگاه زیست مردمان است و در واقع هر مجتمع انسانی که از هیچ منظری واجد هویتی خاص نباشد «قریه» نامیده میشود.
ملاکهای قرآن در شناسایی شهر
صلاحیت فرهنگی اشخاص
معمولاً در هر اجتماع انسانی، مردم از لحاظ فرهنگی دو گونهاند؛ برخی صالح و مقید به آداب اجتماعی و قانوناند و شماری ناصالح، ناهنجار و قانونگریزند! این افراد، هرچند از لحاظ جغرافیایی در یک زیستگاه اجتماعی، همواره در کنار هم زندگی میکنند و از اهالی یک منطقه و آبادی به شمار میروند، ولی در حوزه ثبت احوال قرآنی، صالحان دارای شناسنامه شهریاند اما برای انسانهای ناصالح آن شناسنامه روستایی صادر میشود.
اینک نمونه قرآنی آن را مرور مینماییم: وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۳﴾ ... وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ﴿۲۰﴾ (سوره یس)
در این آیات، خداوند از شهری مثال میزند که مردم آنجا برخلاف فطرت انسانی و پیام توحیدی، رسولان الهی را نادیده گرفتهاند و بنای مخالفت با آزادی بیان و دعوت او گذاشتهاند؛ قرآن اصرار بر شرک و رفتار ناشایست در مقابل اصلاحطلبان را شایسته جامعههای بیفرهنگ میداند و از محل منتسب به آنان با نام قریه یاد میکند؛اما هنگامیکه در همانجا از انسان راهیافته و شایستهای سخن به میان میآورد که دعوت پیامبران را لبیک گفته و در اصطلاح فرهنگ جامعه با آنان هم صدا شده است، محل منتسب به او را مدینه و خود وی را مدنی معرفی مینماید.
حضور و سکونت پیامبری از پیامبران خدا
یکی دیگر از شاخصههای شهری در فرهنگ قرآنی، اسکان پیامبری از پیامبران الهی در یک آبادی است؛ هرچند که مردم آن ناصالح و زشتکردار باشند.
پیامبران الهی صالحترین و نیکوکارترین انسانهایی هستند که خداوند متعال آنان را از میان مردم برگزیدهاست؛آنان در مقام قرب الهی دارای وجاهت و احترام و هرکدام به تنهایی یک امتاند؛ ازاینرو محل سکونت آنان زیبنده نام مدینه است؛ آنان تا زمانیکه در محلی اسکان داشتهاند، خداوند از آنجا با نام مدینه نام برده است و چون در اثر مخالفت اهالی آن، از آنجا بیرون رفته یا اخراج شدهاند، در کلام الهی، رنگ قریه به خود گرفته است.
شهر اسلامی
شهر اسلامی، شهری است که به طور نسبی براساس اصول و آموزههای قرآنی و نبوی ساخته شده است و روابط اجتماعی آن بر پایه ارزشهای دینی سامان مییابد و چهره فیزیکی آن یادآور هویت اسلامی ساکنان آن است.
ارکان و عوامل شکلدهنده شهر اسلامی
بهطورکلی میتوان گفت مهمترین عنصر و اصلیترین جزء و عامل پدیدآورنده شهر «انسان» یا «اهل شهر» یا کسی است که شهر زیستگاه او و مکان فعالیتهایش است؛ پس از انسان، قوانین و مقررات، آداب و شیوهها و رفتار و اخلاق اهل شهر قرار دارند که رابطه اهل شهر و همه اجزای شهر را با یکدیگر و با طبیعت و ساختههای انسان و هستی را در قلمروهای معنوی و مادی حیات تنظیم میکنند و بالاخره کالبد شهر قرار دارد که متأثر از دو عامل دیگر به اضافه شرایط خاص محیطی، اقتصادی، فنی و علمی و هنری است.
به این ترتیب میتوان گفت یک شهرساز (و به عبارتی کسانی که در ساختن یک شهر دخالت دارند و باید با همکاری یکدیگر عمل کنند) باید برای سه موضوع اصلی تشکیلدهنده یک شهر به صورت توأمان و هماهنگ برنامهریزی کند:
1.«انسانسازی» که به آموزش رسمی و تزکیه اهل شهر در همه مراحل آموزش رسمی و غیررسمی میپردازد و حاصل آن ساختن (یا هدایت) روح انسانها و تعالی بخشیدن به آنهاست.
2. «رفتارسازی» است که اگرچه ممکن است تعبیری نامأنوس به نظر آید، اما مراد از آن تدوین مقررات و ضوابطی است که اهل تزکیهشده شهر براساس آن عمل نموده و بر پایه آنها با محیط و دیگران ارتباط برقرار میکنند؛این قوانین و مقررات اگر در جامعهای «تزکیهشده» تدوین شوند به صورت اخلاق (در جلوت و خلوت)، رفتار اهل شهر را شکل خواهند داد، اما اگر «تزکیه» ناقص باشد، حداقل این مقررات مدون (به صورت قانون) در منظر عام و در هدایت روابط ظاهری و عینی ایفای نقش میکنند .
3. «کالبد» که براساس قوانین و مقررات بخش دوم، فضا و کالبدی را پدید میآورد که بتواند مکان زندگی و فعالیت بخش اول (انسان) باشد.
به این ترتیب انسان عنصر اصلی دخیل در ظهور هر شهری است که به صورت طراح، سازنده، بهرهبردار، مدیر و اهل آن، ظاهر میشود.
بنابراین میتوان گفت برای ظهور شهر اسلامی، انطباق و همپوشانی سه «فضا» یا عنصر ضرورت دارد؛این سه فضا عبارتاند از: فضای فکری، فضای عملی و فضای عینی یا فضای کالبدی.
در حقیقت شهر اسلامی فقط کالبد نیست و علاوه بر «کالبد» دو مقوله مهم دیگر نیز در تعریف شهر اسلامی و تجلی آن ایفای نقش میکنند؛ اصلیترین عنصر انسان (مؤمن) است که البته مهمترین مقوله مربوط به او نیز «وجه فکری» یا به عبارتی ایمان اوست. به این ترتیب است که میتوان «ایمان» اهل یک شهر را مهمترین عامل و عنصر شکلدهنده و تعریفکننده «شهر اسلامی» نامید.
عنصر بعدی «قوانین» حاکم بر شهر و بر همه روابطی است که بین انسانها و طبیعت و آثار انسانی حاکماند.
شاخصههای شهرسازی ایرانی، اسلامی
مسجدمحوری
جایگاه مساجد در شهرهای اسلامی
شهرهای اسلامی از نظر حقوقی در آغاز یک ویژگی داشتند که وجه تمایز آنها از روستاها محسوب میشد و آن داشتن جامع و منبر بود.
هر شهری نیز تنها باید یک جامع میداشت که نماز جمعه در آن برقرار میگردید. این ترتیب مدتی پایدار بود تا آن که در بسیاری از شهرها مسجدجامع ظرفیت پذیرش نمازگزاران را نداشت و در عوض در بعضی شهرها یک جامع نیز رونقی نداشت؛به همین جهت عدهای خواستار ایجاد چند جامع در شهرهای بزرگ شدند.
واژه مسجد در قرآن 28بار آمده است و صریحاً از مسجد به عنوان مکانی که انسان مسلمان در آن عبادت نموده و به وسیله آن ایمان به یگانگی خداوند را اظهار میدارد، نام برده شده است.
مسجدمحوری را میتوان در دو عرصه سازماندهی فضایی و سیمای شهری مورد توجه قرار داد؛ نماهای یک شهر، بخشی از سیمای کلی آن میباشند که انتقالدهنده مفاهیم اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و بازتابنده هویت آن شهر هستند؛ در حوزه ساماندهی نیز مسجد به عنوان یکی از کانونهای اجتماعی و فضاهای شهری تعریف میشود. یکی از آشکارترین وجوه هویتی جامعه و شهر اسلامی مسجد است.
درونگرایی
اصولاً در ساماندهی اندامهای گوناگون ساختمان و بهویژه خانههای سنتی، باورهای مردم بسیار کارساز بوده که این امر به گونهای معماری ایران را درونگرا ساخته است؛ فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد.
درونگرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته است و با حضوری آشکار به صورتهای متنوع قابل درک و مشاهده است؛ باید یکی از ویژگیهای غیرقابل انکار آثار معماری و ابنیه گذشته همانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و... را خصوصیت درونگرایانه آنها دانست که ریشه عمیق در مبانی و اصول اندیشه اجتماعی و فرهنگی این سرزمین دارند.
محلهمحوری
در تبیین و تعریف واژه محله، معیارهای کالبدی یا فیزیکی و نیز معیارهای اجتماعی بیشترین کاربرد را دارند.
در محاورههای فارسی، محله یک واحد اجتماعی و محل سکونت اقشاری از جامعه است که بهویژه از نظر اجتماعی دارای وجوه مشترکاند؛ به لحاظ معنایی محله جای حلول، فرود، جا و مکان میباشد.
سه معیار اصلی مکان، منافع مشترک و حس تعلق و وابستگی در تعریف و تبیین مفهوم محله نقش اساسی ایفا میکنند؛ معیار مکان در تبلور مفهوم محله و اجتماع محلی در مباحث برنامهریزی شهری نقشی عمده دارد.
محله در شهر اسلامی
پیامبراکرم(ص) اولین سیستم منطقهبندی شهر را با تقسیم اراضی مدینه آغاز نمود و به مسئله اتحاد و پیوستگی اجتماعی توجه بسیار نموده است و تقسیم اراضی و منطقهبندی شهر را طوری انجام داده است که باعث تقویت و تحکیم اتحاد و همبستگی اجتماعی شود.
پیامبراکرم(ص) محلاتی را به قبایل مختلف بدون توجه به میزان ثروت و فقر یا به عبارتی امتیازات اقتصادی اختصاص میدهد، همچنین هریک از محلات مختص به قبایل برای رفع نیازهایشان به بخشها و محلات فرعی تقسیم میشوند.
تقسیم شهر توسط پیامبر(ص) به محلههای مسکونی، بازتابی از باورهای اسلامی بوده و [ایشان] سعی داشته است نوعی هماهنگی میان طبیعت قبیلهای اعراب و تأکید بر روابط خویشاوندی میان افراد یک قبیله را ملحوظ کند و سپس قبایل مختلف را در محلههای جداگانه شهر در کنار هم گردآورد تا همگی در یک چارچوب وسیعتر یعنی همان روابط برادرانهای که رسول خدا (ص) آن را اجرا فرمود زندگی کنند تا بدین ترتیب تعصبهای قبیلهای زدوده شود و جامعهای موحد به وجود آید.
در عهد رسول خدا (ص) برای هر محلهای مسجدی بنا شد که تعداد آنها در محلههای مهاجرین به 9 باب مسجد بالغ میشد؛ نمازگزاران در این مساجد اذان بلال را از مسجدالنبی (مسجدجامع) میشنیدند. این خود نشانگر آن است که مساجد مذکور در نزدیکی هم قرار گرفته بودند و هر محله برای خود مسجدی داشت که مردم میتوانستند نمازهای پنجگانه خود را در آنها اقامه کنند؛ اما نمازهای جمعه را در مسجدالنبی برگزار میکردند به اعتبار این که مسجدجامع است.
ساماندهی شهرهای اسلامی براساس توسعه و بر مبنای مرکزیت بوده است که با تکیه بر ساماندهی مرکز آن از طریق ساختن ابنیه عمومی موجب میشد علاوه بر تقویت مشارکت عموم در ساماندهی محیط، سازمان فضایی و کالبد محله نیز با اتکا به مرکزیت عمومی شکل گیرد.
نقش کلیدی فرهنگسازی در شکلگیری شهر ایرانی، اسلامی
در راستای نیل به شهر ایرانی، اسلامی، باید به عناصر اصلی و اجزای لاینفک این مجموعه کلان توجه بسیار شود؛ رعایت الگوهای شهرسازی و معماری که منجر به حفظ حریم شهری با عناصر فرهنگی خاص شود، ضرورت تام دارد.
ایجاد شهر و شهرسازی در طول تاریخ در پهنای سرزمین، کاری فرهنگی بوده هرچند در قالب کالبد خود را نمایان ساخته است؛ اما هر نظامی و حکومتی کوشیده است کیش خود را در کیشکده خود به منصه ظهور برساند.
برای ساخت یک محیط زیست فرهنگی هدفمند به دو گونه میتوان عمل نمود:
الف) فرهنگسازی آگاهانه
ب) جامعهپذیری یا فرهنگسازی غیرآگاهانه.
در فرهنگسازی آگاهانه، آگاهیها هدفمند بوده و در انطباق با شرایط محیط فیلترهایی ایجاد و آگاهیهای مورد پذیرش انتخاب شده و در شخصیت فرد تأثیر میگذارند؛ در این وضعیت آگاهیها به جای انتخاب یک رفتار به تقویت عمل و آگاهی پرداخته و با تعمیق آگاهی بین رفتار، تمایل و گرایش درونی آمادگی عمل و نیز تقویت گرایش ایجاد میکنند؛ در نتیجه دربرابر انعکاس به محیط و عکسالعمل آن هوشمندانه عمل میشود.
درصورتیکه در جامعهپذیری یا فرهنگسازی غیرآگاهانه محیط زیست فرهنگی شکل گرفته و آگاهیها بر مبنای دریافت عکسالعمل محیط و انتقال به آن (محیط) شکل میگیرند؛گرایش و تمایل درونی در شکلگیری رفتار و تقویت آن گرایش تأثیر میگذارد، هیچگونه فیلتر خاصی وجود ندارد و رفتار تحت تأثیر عکسالعمل محیط شکل میگیرد و انعکاس آن به محیط میرسد. شخصیت افراد با انتخاب رفتار خاص بوده و یک تأثیر و تأثر بین آگاهیهای ناخواسته رفتار و گرایشها وجود دارد .
ازاین رو اگر محیط زیست فرهنگی خود را آگاهانه مدیریت نکنیم از تغییرات آگاهانه محیط به سمت و سوی ناآگاهانه گام برداشتهایم و درصورتیکه فرهنگ جامعه نتواند تأثیرات خود را نمایان سازد؛ الگوگیری از نظامهای فکری فرهنگی دیگر و در نهایت تهاجم فرهنگی، نظام اقتصادی سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار داده و تأثیر بر این نظامها، سازمانها و نهادها را (که نظام شهرسازی و ساختوساز ما نیز در دل آن قرار دارد) تحت تأثیر اساسی خود قرار خواهند داد.
نتیجهگیری
فرهنگ متعالی اسلامی است که در روح و کالبد فرهنگ ایران زمین دمیده شده و متناسب با تاریخ، جغرافیا، مذهب، زبان و... در طی 14 قرن گذشته توسعه و تکامل یافته است، در چند دهه اخیر به واسطه تغییر و تحولات اساسی و فراگیر در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ـ امنیتی، اقتصادی و فناوری در مقیاس منطقهای و جهانی، نقش ممتاز و تعیینکننده فرهنگ (فرهنگهای ملی و منطقهای) در عرصههای ملی، بینالمللی و جهانی نمایانتر شده است.
مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) فرهنگ را عامل شکلدهنده به ذهن و رفتار عمومی و جهتبخش و تأثیرگذار در عرصه تصمیمات کلان کشور دانسته و مهندسی فرهنگ را به منزله بازشناسی، آسیبشناسی، پالایش و ارتقابخشی فرهنگ و جهتدهی آن برپایه هویت اصیل ایرانی ـ اسلامی با توجه به شرایط و مقتضیات ملی و جهانی تبیین مینمایند.
در واقع میتوان جوهره و کارکرد مهندسی فرهنگی را تحقق و تأمین نحوه تعامل مؤثر و ارتباط سازمند و پویای نظامهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با نظام فرهنگی دانست.
بنابراین یکپارچگی نهادها و یکپارچگی سیاستی عواملی هستند که میتوانند در فرهنگسازی اصول و ارزشهای شهرسازی ایرانی اسلامی تأثیرگذار باشند./506/825/م
ابوالفضل مشکینی، استادیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
علی رضاییمقدم، دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
منبع: شهر پایدار، دوره1، شماره 1، زمستان 1393