vasael.ir

کد خبر: ۳۰۹۷
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۰ - 06 September 2016

فقه هویت‌ساز راهکار رهایی از انحطاط

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - تاختن به فقه و دلیل انحطاط جامعه را فقه معرفی کردن همان اسلام منهای فقاهت است که لیبرال‌ها و سکولارهای مذهبی، گروهک فرقان، برخی روشنفکران دینی، حلقه پوپری‌های ایرانی و نیز برخی طرفداران فیلسوف شفاهی از جمله نویسنده‌ی مذکور را در یک جریان و جبهه قرار می‌دهد.

به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، مطلبی از جناب آقای دکتر اکبر جباری با عنوان «برهوت بی فکری موجود و پرسش از امکان عبور» انتشار یافت که حاوی نکات مهم و حساسیت برانگیزی در رابطه با بنیان های فکری تاریخ ما در سه حوزه معرفتی فقه، فلسفه و عرفان می باشد.

از جمله این که ایشان معتقدند: فقه، عمیق‌ترین تأثیر را در هویت ما داشته و این تأثیر تا به امروز که به ظاهر دین‌گریزی و دین‌ستیزی رو به افزایش است، ادامه دارد و چه بسا یکی از مهم‌ترین علل ظهور و بروز همین دین‌گریزی نیز، همین سخن فقهی است که باید به دقت مورد تدقیق و توجه قرار گیرد.

پایگاه علمی تحلیلی گذار در جهت توسعه گفت‌وگوهای عقلانی، به تحلیل و نقد یادداشت ایشان به قلم حجت الاسلام علی الهی خراسانی؛ پزوهشگر فقه اجتماعی پرداخته و از ادامه یافتن گفت‌وگوها و اظهار نظرات استقبال می نماید، همچنین مجله سوره اندیشه نیز در شماره اخیر خود نقدی را به قلم دکتر سید مهدی ناظمی با عنوان «تفکر و سودای تغییر» منتشر نموده که تقدیم خوانندگان محترم می گردد.

یکی از مشکلاتی که امروزه در عرصه‌ی تولید و توزیع اندیشه با آن مواجه هستیم آن است که برخی پژوهشگران ایرانی در قالب یادداشت، به نگارش گزاره‌هایی بی‌استناد و بدون دلیل می‌پردازند و دچار خلط‌های روشی و مفهومی می‌شوند و بر اساس فرضیه‌هایی مبهم، نتیجه‌هایی کلی و تعمیم‌یافته می‌گیرند!

یادداشت «برهوت بی‌فکری موجود و پرسش از امکان عبور» از این دست نوشته‌هاست که متأسفانه نه مشکلی را از ساحت اندیشه حل می‌کند و نه افق روشنی را برای دنیای خارج ترسیم می‌نماید.

ابتدا اشاره‌ای به انگاره‌ی اصلی یادداشت مذکور می‌شود و سپس برداشت‌های ناصحیح نویسنده‌ی محترم از فقه مورد تأمل قرار می‌گیرد.

نویسنده‌ محترم به زعم خود، کارنامه و هویت فقه، عرفان و فلسفه را شخم می‌زند و ما منتظر ساحتی هستیم که برخلاف سه ساحت قبل که زیر و رو شد و نویسنده بر آن‌ها تاخت چه مسیری معرفی می‌شود تا ‌بتواند هویت مخدوش ایرانی را بسازد و جوابی که در چند خط می‌بینیم، «تخیل پس‌فردا» از راه هنر معترض است!

جدای از روشن نبودن معنای محصل این عبارات، بیش از سه دهه است در فضای فکری ایران این شعار مبهم و مانند آن از جریانی مشخص شنیده می‌شود؛ جریانی که طرفدار و مستفاد از هایدگر است و پس از انقلاب اسلامی، اسلامیزه شد و البته آبشخور معرفتی برخی انسان‌های با اخلاص نیز گردید.

این جریان سال‌هاست که همه‌ی ساختارهای موجود را مورد نقد قرار می‌دهد و اشاراتی به مدینه‌ی فاضله خویش می‌کند و با ادبیات شاعرانه و ایجازگونه سال‌ها در نشریات حضور دارد. اما باید پرسید تلاش ایشان در جهت بازسازی و ساخت صحیح هویت ایرانی‌ـ‌اسلامی و نیز در حل معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور و مسائل جهان اسلام چه کارنامه و دستاورد عملی داشته است؟

به‌ نظر می‌رسد سه دهه نقد و تاختن برای یک جریان فکری کافی باشد و ما امروزه نیاز به طرح ایجابی و ساختن داریم؛ اندیشه‌ای که قانون شود، طرحی که سازمان یابد و دیدگاهی که انسان بسازد نه آنکه پس از گذشت چندین دهه هنوز باید شارحانی، مراد و مقصود جملات و عبارات فیلسوفی شفاهی را مشخص کنند! مناسب بود نویسنده‌ی محترم به‌جای نقدهای همیشگی و تکراری، نظریه‌‌ی ایجابی و اثباتی مستدل خود را تبیین می‌کرد.

اما درباره‌ برداشت‌ها و پندارهای نویسنده‌ محترم نسبت به فقه می‌توان تأملاتی داشت که به اختصار بدین ترتیب است:

یک- فقه، دانش تولید معرفت اسلامی از منابع دین در قالب احکام شرعی و نیز تولید نظریه‌های فقهی جهت ساخت زندگی اسلامی و سرپرستی دینی جامعه است. قانون‌گذار اسلامی حکمت و فلسفه جعل فروعات دین مانند نماز، حج، خمس، زکات، امر به معروف و... را تصریح کرده است، مانند آنکه نماز معراج به ‌سوی پروردگار و قرب الهی و یا آنکه زکات برای برقرای عدالت اجتماعی است و کتبی مانند علل‌الشرایع بدین منظور نگاشته شده است.

همچنین قانون‌گذار اسلامی بیان نموده اطاعت از احکام الهی ـ‌که کاملاً اختیاری و آگاهانه است‌ـ دارای مصلحت‌ها و منافعی در این دنیا و آخرت است که به خود انسان می‌رسد و قانو‌ن‌گذار هیچ نفعی از اطاعت انسان‌ها و هیچ ضرری از سرپیچی آنان نمی‌بیند.

انسان‌ها با این آگاهی و اینکه حرکت تکاملی و رشد در گرو انجام احکام الهی است، قانون اسلامی را گردن می‌نهند و در ادبیات و سنت فقهی، بدان تعبد گفته می‌شود که در دل خود عنصر آگاهی و معرفت را نیز داراست؛ اما از دستاورها و القائات برخی روشنفکران دینی آنست، که تعبد همان تقلید کورکورانه و عوامی و از جهالت و بی‌سوادی است و قراردادن تعبد در برابر تعقل برای اعلان بی‌نیازی به قانون الهی و اثبات عقل خودبنیاد است.

متأسفانه نویسنده‌ محترم با آنکه بر روشنفکری دینی می‌تازد اما خود تحت‌تأثیر این القائات قرار گرفته و تعبد فقهی را به‌سان بی‌سوادی و عدم رشد تفکر و آگاهی معرفی می‌کند!

او می‌نویسد: «محدود بودن سواد در بین عامه‌ی مردم به دلیل محدود بودن علم و عدم وجود صنعت نشر، عدم دسترسی مردم به احوال و افکار و آثار اقوام دیگر، و خلاصه زیستن در جهانی بدون رسانه‌های فراگیر، اسباب تعبد و پذیرش احکام را فراهم می‌ساخت.... اما با گذشت زمان و توسعه‌‌ی علم و صنعت نشر و فراگیر شدن «سواد»، و دسترسی مردم به احوال اقوام دیگر از رهگذر رسانه‌ها، شرایط تغییر کرد. دیگر به صرف بیان یک حکم از جانب فقیه، آن حکم مقبول واقع نمی‌شود.»

در نتیجه تعبد، سرسپردن به قانون الهی برای رشد و رسیدن به حیات طیبه است و این چیزی نیست که با تغییر شرایط و فراگیر شدن رسانه حاصل شود! از زمان صدور تشریع اسلامی در عصر پیامبر (ص) و ائمه (ع) تا کنون، انجام قوانین الهی برای رسیدن به رستگاری و رشد بوده است.

دو- نویسنده محترم می‌نویسد: «امروزه نه‌تنها درباره‌ی «علت» احکام، بل درباره‌ی «حکمت» احکام نیز سؤال می‌شود. انسان امروزی می‌خواهد بداند به چه دلیل یک چیز حرام است و حکمت آن چیست؟ او دیگر به صرف بیان یک حکم از جانب فقیهان تن به آن نمی‌سپارد و می‌کوشد یک توجیه و دلیل منطقی و معقول برای آن بیابد».

در برابر مطلب فوق باید گفت حکمت احکام در زمان پیامبر اسلام در متن قرآن آمده است و نیز در روایات زیادی از امامان معصوم بدان پرداخته شده است.

همچنین راه و روش تولید احکام اسلامی در دانش فربه‌ای به نام اصول فقه گردآوری شده است که به‌طور مثال دانشمند بزرگی چون آیت‌الله شهید سیدمحمدباقر صدر در 8 جلد از اصول و قواعد برداشت معرفت فقهی از منابع و تولید قوانین الهی سخن گفته که تدریس و فهم این مطالب بیش از ده سال زمان می‌برد. (البته بعد از حداقل 5 سال تلاش علمی برای رسیدن به فهم این مطالب) روش اصول فقه تک‌بعدی نیست.

بلکه روش عقلی، عقلایی و تجربی در آن وجود دارد که شایسته است نویسنده‌ محترم به کتاب‌های آموزشی اصول فقه که شهید صدر با عنوان «دروس فی علم‌الاصول» در سه سطح و حلقه‌ی مقدماتی، متوسط و عالی نوشته است (و ترجمه فارسی نیز شده‌) مراجعه کند؛ علاوه بر اصول فقه، علوم قرآنی و حدیثی و رجالی ابزار دانشی در دستان فقیه است تا به برداشت‌های موجه و قابل استناد به دین برسد.

بدین‌ترتیب رجوع به فقیه به‌سان رجوع به کارشناس و خبره است، چراکه همه‌ انسان‌ها نمی‌توانند زندگی و کار خویش را تعطیل کنند و این علوم را فراگیرند تا به برداشت مستند از متون اسلامی برسند؛ البته جریان‌هایی بوده‌اند مانند سازمان مجاهدین خلق یا گروه فرقان که بدون چارچوب‌های دانشی و استفاده از اصول و قواعد فهم دین بر اساس پندارهای شخصی و سلیقه‌های سازمانی دست به برداشت از منابع دینی می‌زدند و اینگونه جنایت‌ها را مرتکب شدند.

بنابراین دلیل و حکمت احکام و قوانین اسلامی و راه و روش رسیدن بدان در دانش فقه گفته شده که محصول آن گاهی در صدها جلد کتاب پژوهشی و اجتهادی قرار گرفته است. زیبنده یک استاد دانشگاه نیست که تصور کند فقیه، احکام را از جیب خود بیرون می‌آورده است و مردم کورکورانه از او می‌پذیرفتند و حال که عنصر آگاهی تکامل یافته، از فقیه مطالبه دلیل و منطق می‌کنند! قرن‌هاست که منطق فقاهت مدون شده و نیز در حال تکامل است.

سه- نویسنده‌ محترم در ادامه می‌نویسد: «در چنین شرایطی که صدور احکام از جانب فقیهان با موانعی اینچنین روبه‌روست و برای به مقصد رسیدن می‌بایست از عقل و ذهن نقاد مکلفان عبور کند، تا مقصود فراهم شود، ناگهان حرمت برخی از امور برداشته می‌شود.

فعل یا چیزی که پیش از این «گناه» شمرده می‌شد، ناگهان مباح اعلام می‌شود؛ شطرنج که حرام بود، حلال می‌شود، ماهی اوزون برون که خوردنش حرام بود، حلال می‌شود و کثیری از احکام که بنابر اقتضای زمان و مکان و بنابر دلایل دیگر از میان برداشته می‌شود».

تغییر مصداق‌های عناوین فقهی و به تبع آن تغییر احکام شرعی اساساً معطوف به عقل و ذهن نقاد مکلفان نیست که نویسنده ادعا کرده است. فقیهان قرن‌هاست که از استناد حجت و موجه به دین و احکام برخاسته از منطق فقاهت پاسداری می‌کنند و دنباله‌روی از ذهن مکلفان و قانع کردن جامعه بر اساس تغییر ناگهانی و بی‌منطق در احکام الهی به‌هیچ عنوان مطابق با واقعیت نیست و با تأسف باید گفت مطالب نویسنده از بی‌اطلاعی و ناآگاهی نسبت به منطق فقاهت رنج می‌برد.

«قمار» عنوانی فقهی و به‌معنای بازی با شرط‌بندی و با قصد برد و باخت است، طبق دیدگاه مشهوری میان فقیهان هر بازی که در میان اغلب مردم مصداقی از قمار باشد، حرام است.

حال اگر شطرنج در میان اکثر مردم به‌عنوان قمار بازی نمی‌شود و تنها یک بازی تفریحی و سرگرم‌کننده است که می‌تواند تبدیل به مسابقات جهانی نیز شود، دیگر مصداقی از عنوان فقهی قمار نبوده و قاعدتاً حرمتی ندارد؛ آری در گذشته شطرنج تنها وسیله‌ی قمار بود و با قصد دیگری انجام نمی‌شد و از این ‌رو طبق قمار بودن، حرام عنوان می‌شد.

بنابراین سخن بر عناوین فقهی و تغییر مصادیق بر اساس گذر زمان است. امام خمینی بر عنصر زمان و مکان در اجتهاد تأکید داشت و نزدیک به بیست سال پیش، کنگره‌ای به‌ نام بررسی مبانی فقهی امام خمینی و نقش زمان و مکان در اجتهاد برگزار شد و مقالات علمی آن در 15 جلد منتشر گردید و شایسته است که نویسنده محترم علاوه بر مطالعه‌ سخنان فیلسوف شفاهی، بدین مقالات نیز نگاهی اندازد.

چهار- نویسنده ادامه می‌دهد: «ظاهراً گشایشی رخ داده و مکلفان شرایط بهتری برای دینداری می‌یابند که البته می‌یابند، اما اتفاق دیگری نیز همزمان رخ داده است. این مکلفان به تاریخ خود بی‌اعتماد می‌شوند؛ برای ایشان تاریخ سرزمینشان، تاریخ دروغ و خسران می‌شود. تاریخی که کلاه سرش گذاشته است و چیزهایی را که حرام نبوده، حرام کرده و فرصت لذت و تجربه‌ی آن را از او گرفته است.

او دیگر به دلایل فقهی این تغییر احکام کار ندارد؛ برای او مهم نیست که اقتضائات زمان و مکان چه می‌گوید، بلکه خسرانی که نتیجه‌ی این فقدان تجربه بوده، مهم است. با خود می‌اندیشد که چرا باید گوش به کسانی بدهد که همه‌ تاریخ به اشتباه یا به عمد حلالی را حرام کرده بودند؟»

نویسنده‌ی محترم بر اساس پندار غلط و ناآگاهی خود نسبت به منطق فقاهت، تهمت بزرگی را به تاریخ فقه و فقاهت وارد می‌سازد و تاریخ جانفشانی‌های فقیهانی چون شهید اول، شهید ثانی و از معاصران شهید صدر و خونِ دل‌هایی که فقیهان قرن‌ها خورده‌اند تا راه و روش درست فهم دین و معارف الهی به دست ما برسد، توسط نویسنده‌ی مذکور یکسره دروغ و خسران‌زا معرفی می‌شود!

وقتی برخی مشغول تفلسف و تدریس در دانشگاه و گپ‌و‌گفت هایدگری در محافل دانشگاهی بودند، فقیهانی همچون شهید سعیدی و شهید غفاری جان خود را زیر شکنجه‌های رژیم طاغوت برای برپایی حکومت اسلامی و ساخت هویت دینی جامعه از دست دادند.

فقیهانی همچون شهید بهشتی و شهید مفتح و آیت‌الله طالقانی در حال مبارزه با رژیم منحط پهلوی و تحمل رنج‌های زندان و تبعید بودند تا نظام اسلامی برپا گردد و بستری باشد برای احیای هویت ایرانیان؛ مردم برای انقلاب و دفاع از میهن و پاسداری از هویت اسلامی خویش گوش به همین فقیهان دادند نه حرف‌های شعاری و اشعارگونه مبهم که نویسنده طرفدار آن است.

بیانیه فقیهی سنتی اما روشن و آگاه به مصالح جامعه اسلامی، سبب می‌شود میلیون‌ها عراقی در برابر گروه انحرافی داعش بایستند و از هویت و وحدت عراق دفاع کنند؛ شاید برای نویسنده، خیال‌پردازی شاعرانه پس‌فردا مهم‌تر باشد از براندازی رژیم طاغوت یا تجزیه‌ عراق اسلامی!

پنج- نویسنده در بخش فقه چنین نتیجه‌ می‌گیرد: «فقه و تاریخ فقاهت ما از چنین منظری می‌تواند به‌مثابه‌ علت «قابلی» انحطاط یا غربزدگی یا هرچیز دیگری باشد که امروزه از آن با عناوین مختلفی یاد می‌شود، انحطاطی که گاهی با بحران هویت از آن یاد می‌شود و غالباً همه دوست دارند آن را به علت فاعلی یعنی «غرب» حواله دهند».

تاختن به فقه و دلیل انحطاط جامعه را فقه معرفی کردن همان اسلام منهای فقاهت است که لیبرال‌ها و سکولارهای مذهبی، گروهک فرقان، برخی روشنفکران دینی، حلقه پوپری‌های ایرانی و نیز برخی طرفداران فیلسوف شفاهی از جمله نویسنده‌ی مذکور را در یک جریان و جبهه قرار می‌دهد.

فقهی که تلاش می‌کند برای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی مسائل پزشکی مانند پیوند اعضا و شبیه‌سازی نظریه دینی دهد چگونه می‌تواند عامل انحطاط شود؟! فقیهی که با مدیریت او فرهنگ ایثار و شهادت معنا پیدا می‌کند و این چنین هویت ایرانی را تصحیح می‌کند چگونه می‌تواند علت قابلی غرب‌زدگی و ماده‌پرستی شود؟!

فقیهی که برای جلوگیری از بیگانه شدن هویت ایرانی و مشروطه‌ غربی سرش بر دار می‌رود و همین طرفداران اسلام منهای فقاهت بر پای دار او سوت و کف می‌زنند، چگونه می‌تواند زمینه‌ مدرن و غربی شدن جامعه را فراهم سازد؟! نویسنده برای تصحیح پندارهای باطل خود، به کتاب «غرب‌شناسی علمای شیعه در تجربه‌ی ایران معاصر» به قلم حجت‌الاسلام دکتر احمد رهدار که نزدیک به هزار صفحه است مراجعه کند.

علت قابلی انحطاط و غرب‌زدگی، اسلام منهای فقاهت است؛ اسلامی که با فرهنگ غربی و ماده‌پرستی در عمل می‌سازد و حاضر است در زمان طاغوت آزادانه زندگی کند اما کاری به انقلاب و قیام برای «لا اله الا الله» نداشته باشد!

/102/825/م

حجت الاسلام علی الهی خراسانی، پژوهشگر فقه اجتماعی

منبع: مجله سوره اندیشه؛شماره 78 و 79

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳