به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل، یکی از واجبات و فروع دین ما که از اهمیت بسیاری برخوردار است فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که علی رغم اهمیت آن خواسته یا ناخواسته در حال کم رنگ شدن است.
در این کلام برآنیم تا با بررسی جایگاه و منزلت فقهی آن آشنایی لازم برای عمل کردن به این واجب را فراهم نماییم، خوب است بدانیم که بعضی فقها کتاب مستقلی به آن اختصاص داده و در مورد این دو فریضه بحث نمودهاند.
و نکته دیگر وجوب آن است که به تفصیل بیان و بررسی خواهیم نمود که اولا سمعی است یا عقلی و ثانیا عینی است یا کفایی؛ این فریضه با چهار شرط علم به منکر وشناخت معروف، احتمال تأثیر، احتمال تکرار و عدم وجود مفسده واجب شده و به هیچ عنوان قابل سقوط نیست و در سه مرتبه قلب، لسان، وضرب وجوب دارد.
مقدمه:
با توجه به این که جامعه بستری برای تربیت افراد است، لذا اسلام اهمیت و اهتمام فراوانی به مسائل اجتماعی دارد تا آنجا که فریضهای مانند امر به معروف و نهی از منکر را که دستوری جامعه ساز است از فروض و واجبات قرار داده است و به عنوان یکی از فروع دین مطرح ساخته است، بر کسی پوشیده نیست که انجام این فریضه جز با آشنایی کامل نسبت به آن ممکن نیست، بنابراین در این مقاله سعی شده است، این دستور دینی از زوایای گوناگون و به طور تفصیل بررسی شود.
اما این فریضه خود مرتبهای از جهاد است و جهاد به معنای اعمش شامل آن نیز میشود، به همین دلیل برخی فقها آن را در ادامه و از لواحق کتاب جهاد قرار دادهاند. اگر چه فقها به صورت مفصل در این رابطه بحث کردهاند، لکن تلاش ما بر آن بوده است، تا نظرات فقها را به طور کامل و در عین حال مختصر و به صورت گردآوری در این مقال بگنجانیم.
در ابتدای کار به آشنایی با مفردات واژه از دید لغت و اصطلاح پرداختهایم: کلمه معروف فقط شامل واجب و کلمه منکر فقط شامل حرام است از همین جا معلوم میشود که حیطه وجوب امر به معروف فقط در امور واجب و حرام است یعنی در صورت ترک واجب یا انجام کار حرام باید فاعل را امر یا نهی نمود.
در گام بعد وجوب و اختلافات وجوبش را بررسی نمودهایم که: برخی وجوب این فریضه را شرعی میدانند و استدلال به آیات و روایات میکنند و برخی هم میگویند وجوب آن عقلی است و از باب قاعده لطف واجب گردیده است بدین معنا که امر به معروف و نهی از منکر لطف میباشند در انجام واجبات و ترک محرمات، و در علم کلام ثابت شده است که لطف بر خداوند واجب است تا غرض از تکلیف حاصل گردد.
بعد از این بحث اختلاف میشود در این که این وجوب عینی است یا کفایی که عدهای از فقها با استدلال به عموم آیات و روایات وجوبش را عینی میدانند و در مقابل عدهای دیگر استدلال به این آیات را با توجه به وجود معارض در اثبات مطلوبشان کافی ندانسته و این گونه استدلال نمودهاند که غرض انجام واجب و ترک حرام است بدون این که مباشرتاً از کسی خواسته شده باشد لذا با حصول غرض تکلیف ساقط میشود.
اما مهمترین گام در تحقیق آشنایی با موارد وجوب آن است که چون این شرایط منجز کننده تکلیف در حق مکلفند از اهمیت بسیاری در این بحث برخوردارند، پس واجب شدن این فریضه، شرایطی را میطلبد که عبارتند از: علم و شناخت نسبت به واجب و حرام، احتمال تأثیر داشتن امر یا نهی نسبت به فاعل منکر، احتمال تکرار فعل توسط فاعل منکر، وجود مفسده و ضرر جانی یا مالی برای آمر یا ناهی.
اما پس از وجوب، هم مراتبی داریم که یکی انکار با قلب است که به هیچ عنوان از مکلف ساقط نمیشود، مرحله بعد بازداشتن با زبان و مرحله سوم جرح و ضرب است که در جایی که نیاز به خونریزی باشد اذن امام لازم است و بدون آن ممکن نیست.
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در کتب فقهی:
قبل از شروع بحث لازم است مقدمهای در باب امر به معروف و جایگاه آن در کتب فقهی ذکر نماییم؛ مبحث امر به معروف ونهی از منکر در کتب فقهیه بعد از پایان کتاب جهاد قرار دادهاند؛ بلکه بعضی از فقها مثل شهید در کتاب لمعه در ضمن کتاب جهاد به عنوان یک فصل از آن بحث کردهاند و در کتاب مستقلی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر از آن بحث نکردهاند.
این بحث را ابتداء محدثین مانند کلینى در کافى ج ۵ و به تبع ایشان فقها در دنباله مباحث جهاد و جزء فصول آن کتاب قرار دادهاند به این لحاظ که خود یک نوع جهاد و مبارزه در راه خدا بشمار مىرود و در حدیث نبوى آمده است: «ان افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر» کافى ج ۵ ص ۶۰. و به تعبیر دیگر جهاد داراى مراتبى است.
همان طور که امر بمعروف و نهى از منکر چنین است و آخرین مرتبه آن سه، جهاد مصطلح است که در آن شمشیر بکار مىرود و سایر مراتب آن، امر بمعروف و نهى از منکر اصطلاحى است و در هر حال، هدف از هر سه امر، نشر حق و عدالت و طاعت، و جلوگیرى از ستم و معصیت است.»۱
مطلب دیگر که باید به آن اشاره نمود این است که اکثر علما مانند علامه حلی در کتاب تذکره و قواعد۲، امر به معروف و نهی از منکر را به همین اسم عنوان کردهاند ولی بعضی مانند شهید اول در کتاب دروس تحت عنوان «کتاب الحسبه» بحث کردهاند.۳
«سر این اختلاف در تعبیر این است: آنان که به طور مستقل امر به معروف و نهی از منکر را مطرح ساختهاند ممکن است نظرشان شدت اعتنا به شأن و اظهار اهمیت به این دو واجب در اسلام باشد چنان که از قرآن مجید و احادیث شریفه، تأکد و وجوب آن معلوم میشود و اما آن که در طی کتاب حسبه ذکر کردهاند برای این است که آن دو واجب، از جمله اموری است که حتماً باید اقامه شود و تعطیل آن جایز نیست چه آن که امور حسبی اموری است که نباید به زمین بماند و هر کسی باید در انجام آن بکوشد و اقدام کند.»۴
معنای لغوی مفردات امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از بحث هایی که قبل از ورود به اصل موضوع باید به آن پرداخت آشنایی با مفردات امر به معروف و نهی از منکراست؛ در تفسیر شاهی مفردات واژه به این صورت ذکر شده است: «بدان که امر عبارت است از طلب فعل از آن حیثیت که فعل است بر وجه عالیت و نهى طلب عدم فعل است بر وجه مذکور یا طلب بازداشتن از فعل از آن حیثیت که باز داشتن است از فعل بر وجه مذکور على اختلاف القولین. و مشهور آن است که مراد از معروف فعلی است که مشتمل باشد بر صفت راجحه خواه واجب باشد و خواه مندوب و مراد از منکر فعل حرام است.»۵
البته همان گونه که در تعریف آمده است در اعتبار علو یعنی این که شخص آمر خودش را در مرتبه بالاتری از مأمور ببیند یا نه اختلاف است که مفصل این بحث در کتب اصول آمده است.
اما معروف در لغت به معنای شناخته شده است و کلمه منکر یعنی ناشناخته، البته تعریف دیگری که بسیاری از علما و از جمله محقق حلی در کتاب شرائع الاسلام در مورد معروف و منکر آوردهاند جامع تر از تعریفی است که در تفسیر شاهی آورده شده است: «المعروف هو کل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلک أو دل علیه و المنکر کل فعل قبیح عرف فاعله قبحه أو دل علیه»۶ یعنی معروف فعل حسنی است که اختصاص به وصف زایدی علاوه بر حسنش دارد وقتی که فاعلش حسن آن را بشناسد یا به آن راهنمایی شده باشد و منکر فعل قبیحی است که فاعلش قبح و بدی آن را شناخته یا به آن راهنمایی شده باشد(البته توسط شارع).
مرحوم صاحب جواهر الکلام در کتاب خویش آوردهاند که: «المراد بالحسن الجائز بالمعنى الأعم الشامل لما عدا الحرام »۷ منظور از حسن، جواز به معنای اعم است که شامل واجب، مستحب، مباح و مکروه میباشد. و منظور از وصف زائد همان رجحان است که مباح و مکروه را از تعریف خارج میکند. به عبارت دیگر آن صفت زائد این است که انسان به انجام دادن آن کار از ناحیه شارع مقدس و نیز از ناحیه عقل و فطرت دعوت شده است، بنابراین معروف شامل کارهای واجب و مستحب میشود.
و منظور از این که فاعلش آن حسن را بشناسد«إذا عرف فاعله ذلک» بنابر آن چه شهید ثانی تفسیر کردهاند حسن و قبح عقلی است چرا که این دو به واسطه عقل شناخته میشوند و شهید «دل علیه» را هم برای داخل کردن حسن و قبح سمعی دانسته اند با این استدلال که معرفت این دو متوقف بر دال و راهنماست که این دال و راهنما خداوند متعال، نبی یا قائم مقام نبی است. «و أراد بقوله فی التعریف: «إذا عرف فاعله ذلک» الحسن و القبیح العقلیین؛ لأنّهما یعرفان بالعقل و بقوله: «أو دُلّ علیه» إدخال الحسن و القبیح السمعیین؛ لتوقّف معرفة حسنهما و قبحهما على الدالّ، و هو الله تعالى و النبی أو من یقوم مقامه.»۸
ومنظور از منکر هم فقط حرام میباشد و مکروه، منکر نمیباشد؛ اما در جمعبندی مطلب باید گفت: منظور از امر با کثرت معانی که در کتب اصولی برای آن شمردهاند: طلب میباشد، به معنای برانگیختن دیگری به سمت معروف البته به هر راهی که ممکن باشد و فقط طلب و برانگیختن قولی مد نظر نیست.
«فنقول للأمر معان کثیرة فی اللغة لعلها تزید على عشرة ذکروها فی أصول الفقه، و الظاهر أنه لم یرد منها هنا إلا الطلب الذی هو أحد معانیه المشهورة أو أشهرها، مرادا به مطلق بعث الغیر نحو المعروف بأی طریق ممکن، لا خصوص الطلب القولی.»۹
و معروف چیزی است که عقل آن را نیکو میداند و مطلوب شرع هم هست.
با این تعریف، معروف هم شامل چهار مطلب است:
1. واجبات عقلیه محضه مانند اعتقاد به توحید و رسالت و تمام آن چه که در محدوده تعیین شرع نیست و دست شارع به آن نمیرسد.
2. واجبات فرعی شرعی
3. بعضی از واجبات اعتقادی که در گستره تشریع و تعیین از طرف شرع هست مانند اعتقاد به خصوصیات معاد، اعتقاد به ملائکه و عصمت انبیا و امامان علیهم السلام و علم آنها به غیب و...
4. مستحبات
«و المعروف اسم یراد به هنا ما عرفه العقل بالحسن و الشرع بالمطلوبیة فیشمل الواجبات العقلیة المحضة کالاعتقاد بالتوحید و الرسالة مما لا تناله ید التشریع، و الواجبات الشرعیة الفرعیة، و بعض الواجبات الاعتقادیة التی تناله ید التشریع کالاعتقاد بخصوصیات المعاد و بالملائکة و عصمة الأنبیاء و الأئمة علیهم السلام و علمهم بالغیب و نحوها، و یشمل المندوبات أیضا»۱۰
منظور از نهی هم باز داشتن و مانع شدن است خواه این زجر با قول باشد یا با فعل و... همان طوری که در معنای امر هم همین گونه بود. «و النهی فی اللغة و الاصطلاح هو الزجر بالقول أو بالفعل و نحوه کما فی الأمر.»۱۱
مقصود از منکر هم مطلق آن چیزی است که عقل بد میداند و قبیح میشمرد و شارع هم از آن نهی میکند خواه از عقاید باشد مانند شرک یا از اعمال باشد مانند ظلم؛ و علاوه بر محرمات شامل مکروهات نیز میباشد.
«و المراد بالمنکر مطلق ما ینکره العقل و یعدّه قبیحا و ینهى عنه الشرع من العقائد و الأعمال، کالشرک و الکفر و الظلم و نحوها و یشمل المکروهات أیضا.»۱۲
امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات:
چند آیه در قرآن با موضوع امر به معروف و نهی از منکر وارد شده است که این آیات را از کتاب آیات الاحکام نقل میکنیم:۱۳
.1 وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلىَ الخْیرْ وَ یأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/۱۰۴)
ترجمه: و باید از شما مسلمانان برخی (که دانا و با تقوا ترند) خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر و از بدکاری نهی کنند و اینان (که به حقیقت واسطه هدایت خلق هستند) رستگارانند.
2. کُنتُمْ خَیرْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکاَنَ خَیرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثرَُهُمُ الْفَاسِقُون(آل عمران/۱۱۰) ترجمه: شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که خداوند آفریده تا (برای اصلاح بشر) مردم را به نیکوکاری دعوت کنید و از بدکاری باز دارید و ایمان به خدا آورید.
3. یابُنىَ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور(لقمان/۱۷) ترجمه: پسرم نماز به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن.
۴. ُواْ أَنفُسَکمُ وَ أَهْلِیکمُ نَارً(تحریم/۶)
ترجمه: خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگه دارید.
5. الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوةَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَةُالْأُمُور(حج/۴۱)
ترجمه: آن کسانی که اگر در زمین استقرارشان دهیم نماز به پا کنند و زکات دهند و امر به معروف کنند و از بدی باز دارند و سر انجام کارها با خداست.
قابل ذکر است که برخی از احکام امر به معروف مانند وجوب آن و... از این آیات قابل استنباط است که در این قسمت صرف آشنایی با این آیات مد نظر بود و به این مباحث نمیپردازیم.
اگر چه تعداد روایاتی که در مورد امر به معروف و نهی از منکر وارد شده بسیار زیاد است اما در این بحث فقط به سه مورد از آن ها به نقل از مقنعه شیخ مفید میپردازیم: «و روی عن النبی ص أنه قال لا یزال الناس بخیر ما أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا على البر فإذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات و سلط بعضهم على بعض و لم یکن لهم ناصر فی الأرض و لا فی السماء».
و قال أمیر المؤمنین علیه السلام: من ترک إنکار المنکر بقلبه و یده و لسانه فهو میت الأحیاء. فی کلام هذا ختامه و قال الصادق جعفر بن محمد علیه السلام لقوم من أصحابه «أنه قد حق لی أن آخذ البریء منکم بالسقیم و کیف لا یحق لی ذلک و أنتم یبلغکم عن الرجل منکم القبیح فلا تنکرون علیه و لا تهجرونه و لا تؤذونه حتى یترکه.»۱۴
«از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است: تا زمانى که مردم، امر به معروف و نهى از منکر نمایند و در کارهاى نیک و تقوا به یارى یکدیگر بشتابند، در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند. نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.
و امیرالمومنین علیه السلام در کلامی که خاتمهاش این جمله است، میفرمایند: هر کس انکار کار زشت و منکر را به دل و دست و زبان ترک کند، او همانند مردهاى بین زندگان است.
و امام صادق علیه السلام به گروهی از اصحاب خود فرمودند: حق است بر من که بیگناه و گناه کار شما را مجازات و مؤاخذه کنم و چگونه این حق را نداشته باشم در حالی که خبر از کار زشتی که مردی از شما انجام میدهد؛ به شما میرسد، پس او را انکار نمیکنید و او را ترک نمیگویید و آزارش نمیدهید تا آن منکر راترک گوید».
وجوب امر به معروف و نهی از منکر:
آن چه در باب امر به معروف و نهی از منکر اجماعی است وجوب آن است لکن در دو جهت درآن اختلاف است یکی اینکه آیا وجوبش سمعی است یا عقلی؟ و دیگر اینکه واجب عینی است یا کفایی.
الف- سمعی یا عقلی
در درجه اول به معنای سمعی و عقلی توجه میکنیم که علامه حلی این گونه دو قول، و تفسیر هریک را بیان میکنند:
«فقال بعضهم: إنّه عقلی، فإنّا کما نعلم وجوب ردّ الودیعة و قبح الظلم نعلم وجوب الأمر بالمعروف الواجب، و وجوب النهی عن المنکر.
و قال بعضهم: إنّه سمعی، لأنّه معلوم من دین النبی صلّى اللَّه علیه و آله، و قد دلّ السمع علیهما»۱۵
پس منظور از وجوب عقلی آن دو این است که عقل مستقلا وجوب آن را درک میکند، یعنی همان طور که وجوب امانتداری و قبیح بودن ظلم را درک میکند وجوب امر به معروف و نهی از منکر را هم درک میکند و منظور از وجوب سمعی آن هم این است که وجوب این فریضه برای ما از دین پیامبر و روایات آن بزرگوار و جانشینانشان برای ما معلوم گردیده است.
اما به اختصار به دلیل اقوال و تبیین آن ها میپردازیم:
سید مرتضی که قائل به وجوب سمعی این فریضه هستند در رد قول کسانی که وجوب آن را عقلی دانسته و به قاعده لطف تمسک کرده اند، این گونه استدلال میکنند: «احتج السید بأنّه لو کان واجبا بالعقل لم یرتفع معروف و لم یقع منکر، و یکون اللّه تعالى مخلّا بالواجب، و اللازم بقسمیه باطل فالملزوم مثله.
بیان الشرطیة: انّ الأمر بالمعروف إذا کان هو الحمل علیه و حقیقة النهیعن المنکر هو المنع منه، فلو وجبا بالعقل لکان واجبا على اللّه تعالى، لأنّ کلّ ما وجب بالعقل فإنّه یجب على کلّ من حصل وجه الوجوب فی حقه، فکان یجب على اللّه تعالى الحمل بالمعروف و المنع من المنکر. فأمّا أن یفعلهما فلا یرتفع معروف و لا یقع منکر و یلزم الإلجاء، أو لا یفعلهما فیکون مخلا بالواجب،»۱۶
حاصل کلام سید مرتضی این است که اگر این فریضه وجوب عقلی داشته باشد معروفی وا گذارده نمی شود یعنی تمام معروف ها انجام میشوند، و منکری هم واقع نمی شود و همچنین (با فرض وجوب عقلی آن و ترک آن) خداوند مخل به واجب میشود، لازم یعنی انجام همه معروف ها و عدم وقوع منکر، و مخل بودن خداوند متعال به واجب باطل است پس ملزوم که وجوب عقلی بود باطل است.
بیان کلام سید مرتضی این که، منظور از امر به معروف وادار کردن به معروف و منظور از نهی از منکر منع از انجام منکر است؛ پس اگر این دو بخواهند وجوب عقلی داشته باشند، بر خداوند متعال هم واجب میشوند چرا که این وجوب عقلی است و حکم عقل تخصیص بردار نیست.
بنابر این بر خداوند واجب است که به انجام کار خوب وادار کند و از انجام کار بد نهی نماید حال اگر چنین شود، معروفی رها نمیشود و منکری هم واقع نمیشود که در این صورت موجب الجاء و ناچار کردن در تکلیف است یعنی خداوند متعال بندگان را تکلیف به احکام کرده و سپس آنان را وادار و جبر به انجام آن تکلیف کرده است (و از طرفی هم چنین فرضی مطابق با واقع نیست چرا که میبینیم در خارج بسیاری از معروف ها و واجبات ترک میشوند وبسیاری از منکرها هم انجام میشوند.)
و اگر چنین نکند یعنی امر به معروف و نهی از منکر نکند در این صورت لازم میآید که خداوند اخلال به حکمتش کرده باشد چون لطف به خداوند از آن جهت که حکیم است واجب است و امر به معروف و نهی از منکر هم از لطف است، پس فرض وجوب عقلی در هر صورت مفسده دارد؛ لذا وجوب امر به معروف و نهی از منکر سمعی است.
پس از بیان این قول به بیان اشکال آن میپردازیم که علامه حلی چنین اشکال میکنند: «و فیه نظر، لاحتمال أن یکون الواجب علینا فی الأمر و النهی غیر الواجب علیه، فانّ الواجب یختلف باختلاف الآمرین و الناهین، فالقادر یجب بالقلب و اللسان و الید، و العاجز یجب بالقلب لا غیر، و إذا کان الواجب مختلفا بالنسبة إلینا جاز اختلافه بالنسبة إلینا و إلیه تعالى، فالواجب من ذلک علیه تعالى التوعّد و الإنذار بالمخالفة لئلّا یبطل التکلیف.»۱۷
اشکال این است که وجوبی که در امر و نهی بر ما وجود دارد غیر از وجوبی است که بر خداوند متعال است چرا که واجب به اختلاف آمر و ناهی تغییر میکند، مثلا در مورد کسی که قادر است، هم با قلب و هم با زبان و هم با دست واجب است اما در مورد عاجز، فقط به صورت قلبی واجب است، حال که این واجب نسبت به خود ما اختلاف دارد چگونه نسبت به انسان وخداوند متعال اختلاف نداشته باشد.
پس منظور از وجوب امر به معروف ونهی از منکر بر خداوند، وعده دادن به پاداش و انذار در برابر مخالفت است (یعنی خداوند بعد از آن که بندگانش را تکلیف به احکامی کرده، از باب لطف، وعده ثواب بر انجام آن تکالیف، و وعده عقاب بر ترک آنها داده است، یعنی انذار و تخویف بر مخالفت تکالیف مذکور کرده تا این که تکلیف وی باطل و لغو نشود، و این معنای امر به معروف و نهی از منکر در حق خداست.) که در این صورت منافاتی با تکلیف هم ندارد و موجب بطلان تکلیف نیست.
و در پایان علامه حلی قائل به وجوب عقلی آن میشوند و دلیل آن را لطف میدانند، که امر به معروف و نهی از منکر لطف است و هر لطفی واجب است، پس امر به معروف و نهی از منکر واجب است. «لنا: انّه لطف و کلّ لطف واجب، و المقدمتان ظاهرتان.»۱۸
در توضیح این مطلب باید گفت که: معنای لطف انجام هر چیزی است که بنده را به طاعت خدا نزدیک میکند و از معصیت دور مینماید پس عقل حکم میکند بر این که بر خدا از باب لطف واجب است که امر به معروف و نهی از منکر را بر بنده، واجب کند تا غرض که انجام معروف و ترک منکر باشد حاصل گردد.
و لطفی که بر خدا واجب است بر دو قسم است، یک قسم کار خود خداوند است مثل ارسال پیامبران و مثل تعیین امام بر مردم، و قسم دیگر کار انسان است پس بر خدا به حکم عقل واجب است آن کار را بر انسان واجب کند و وجوب این کار بر انسان، گاهی برای خود انسان است مثل اطاعت از امام و مثل تعلم احکام شرع و...؛ و گاهی برای غیر اوست مثل امر به معروف و نهی از منکر(ادامه دارد).
/102/825/م
(بخش اول)
پینوشتها:
1. ترجمة الجمل و العقود فی العبادات، ص: ۳۷۷
2. تذکرة الفقهاء، ج۹، ص: ۴۳۷ و قواعد الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام، ج۱، ص: ۵۲۴
3. الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص: ۴۷
4. النضید، ج۸، ص:۱۲۸
5. تفسیر شاهی، ج۲، ص: ۹۹.
6. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۱، ص: ۳۱۱
7. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۲۱، ص: ۳۵۷
8. حاشیة شرائع الإسلام، ص: ۳۲۲
9. مصطلحات الفقه، ص:۸۸
10. مصطلحات الفقه، ص:۸۹
11. همان
12. همان
13. آیات الاحکام، ص:۱۵۵ تا ۱۵۷
14. المقنعة ص: ۸۰۸ و ۸۰۹
15. تذکرة الفقهاء، ج۹، ص: ۴۴۲
16. مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، ج۴، ص: ۴۵۷
17. همان
18. همان
(رضا مؤذنی(
منبع: پژوهشکده امربه معروف