به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ فقهالاخلاق و فقهالتربیه رویکردی میان رشتهای است که در آن گزارههای فقهی با نگاهِ اخلاقی تربیتی بررسی میشود و علاوه بر این که حکم فقهی مسأله تربیتی بیان میشود، برای احکام فقهی، تحلیلهای اخلاقی تربیتی ارائه میگردد و تعامل و ارتباط فقه و اخلاق و تربیت در عرصههای گوناگون نشان داده میشود و با استفاده از احکام فقهی اخلاقی، نظامسازی اخلاقی به وجود میآید.
فیض کاشانی دانشور برجسته جهان اسلام به دلیل جامعیت علمی و برخورداری از علوم متعدد و متنوع در زمینههای گوناگون، در ساحت فقه به پژوهش اخلاقی تربیتی پرداخت و از زاویه اخلاق و تربیت، پارهای از احکام فقهی را بررسی کرد و در این زمینه کتاب «النخبة فی الحکمة العملیه و الاحکام الشریعه» را نگاشت.
اقدامات ارزنده فیض کاشانی در حوزه اخلاق و تربیت
فیض کاشانی در حوزه اخلاق و تربیت دو کار برجسته و ممتاز انجام داد:
1. بر پایه مکتب اهلبیت عصمت و طهارت و با استناد به روایات و احادیث معصومان (ع)، آرا و اندیشههای اخلاقی تربیتی خود را نگاشت و آنها را در مجموعهای به نام المحجة البیضاء و نیز الحقایق فی محاسن الاخلاق و زاد السالک گرد آورد و راه تابان و درخشان سلوک و تهذیب نفس و تصفیه باطن را به درستی نشان داد.
2. در ساحت فقه به انجام پژوهشهای اخلاقی تربیتی اقدام کرد و از زاویه اخلاق و تربیت به فقه نگریست و در پارهای از ابواب فقه جنبههای اخلاقی تربیتی احکام فقهی و پیوند و تأثیر و تعامل فقه و اخلاق و تربیت را به خوبی نشان داد و در پارهای از موارد با استفاده از احکام فقهی به سوی نظامسازی اخلاقی تربیتی حرکت کرد و به معنایی به فقهالاخلاق و یا فقه التربیه دست یافت و کتاب «النخبة فی الحکمة العملیه و الاحکام الشرعیه» را نگاشت.
ساختار کلی و ویژگیهای کتاب النخبه
1. فیض کاشانی مقدمه این کتاب را به دو بحث بنیادین اختصاص داده است، یکی به بحث علم، اقسام علم، علم واقعی و مقصود بالذات یعنی علم شهودی و علم تَبعی و مقصود بالتَبع مثل علم فقه و اخلاق، آثار و نشانههای اقسام علم، راه دستیابی به علم واقعی اختصاص داده شده و درباره آداب فراگیری علم چون اخلاص، عمل به علم، مهرورزی در ساحت تعلیم و تعلّم، رعایت ظرفیت و اندازه فهم و درک، توجه به اختلاف استعدادها و توانمندیهای فراگیران اشاراتی شده است.(فیض کاشانی، 1417ق، ص 43‐46)
2. کتاب النخبه فیض کاشانی نیز با کتاب الطهاره آغاز شده است؛ اما با این تفاوت که در کتب فقهی دیگر از طهارت و نجاست ظاهری فقط سخن گفته میشود و از طهارت باطنی سخنی به میان نمیآید، اما در کتاب النخبه طهارت به دو قسم ظاهری و باطنی تقسیم شده است.(همان، ص46-97)
3. کتاب الصلاة با بحث تعداد نمازها آغاز شده و بیشترین مباحث به مباحث فقهی اختصاص یافته و در کنار اینها به مباحث اخلاقی، تربیتی تحت سه عنوان اشاره شده است؛ بحثی با عنوان آداب و سنن نماز (همان، ص 115‐ 111) و بحثی درباره حقیقت و ماهیت دعا (همان، ص 125‐ 122) و در پایان در مورد قرآن کریم و چگونه تلاوت کردن قرآن و تأثیر انس با قرآن در تکامل معنوی انسان مطالب ارزندهای ارائه شده است(همان، ص 127‐ 125 ).
4. در پایانِ کتاب الزکاة و الخمس با الهام از روایات معصومان(ع) باب جدیدی را به عنوان باب المعروف گشوده و در ضمن آن به مطالب ارزنده تربیتی و اخلاقی در مورد انفاق، احسان، صدقات جاریه، خدمات عام المنفعه اشاره کرده و آنگاه آداب انفاق، انفاقدهنده و انفاقگیرنده را بیان کرده است(همان، ص141‐ 136 ).
5. کتاب الصیام را با دو بحث اخلاقی تربیتی آراسته است؛ یکی نقش گرسنگی در سیر و سلوک نفسانی و دیگری آداب و سنن روزهداری و وظایف روزهدار(همان، ص146 و 147).
6. کتاب الحج نیز با دو بحث زیبا و خواندنی تکمیل شده است؛ یکی وظایف اخلاقی و تربیتی زائر بیتااللهالحرام و دیگری زیارت رسولخدا(ص)، امامان معصوم(ع)، چگونگی تشرف به آستان قدس و بارگاه ملکوتی آنان و نیز نقش زیارت معصومان و زیارت قبور مؤمنان در تکامل معنوی(همان، ص173‐ 115).
7. فیض کاشانی به ابتکار خویش دو باب با دو عنوان اخلاقی تربیتی گشوده و در هر یک به طرح مباحث گوناگون فقهی پرداخته است؛ یکی کتاب الحسبه که در آن از جهاد، امر به معروف و نهیاز منکر، اقامه حدود، افتاء و استفتاء، قضاوت، شهادت، سرپرستی بچه پیداشده و ولایت محجورین بحث کرده است؛ مقصود از حسبه، امور جمعی و عامالمنفعهایی است که انجام آن موجب تقرب به سوی خدا و باعث قوام نظام جامعه مسلمین است(همان، ص 187‐ 175).
باب دیگر کتاب البرّ است و در آن از هدیه، عاریه، وقف، عتق، نذر، عهد و سوگند بحث کرده است(همان، ص192‐ 187).
8. کتاب الکسب بخشی از کتاب النخبه است که در آن از دادوستد، رباخواری، شفعه، شرکت، وام دادن، جعاله، اجاره، مزارعه، مساقات، احیای موات غـضب، لُقطه و مال پیداشده، مسابقه، دین، رهن و ضمان، حواله، کفاله، وکاله ودیعه، اقرار و صلح بحث شده است (همان، ص 213‐ 193) و در آغاز این بخش از قداست کار و تلاش سخن گفته و به آداب و سنن آن پرداخته و به نکات اخلاقی و تربیتی درخور توجهی اشاره کرده است(همان، ص197‐ 193).
9. فیض کاشانی کتاب النکاح را با سه بحث فلسفه ازدواج، حقوق خانواده و تربیت کودک آراسته است و به مباحث بسیار کلیدی هرچند به اختصار در تربیت کودک اشاره کرده است (همان، ص234‐ 215).
10. کتاب المعیشه بخش دهم کتاب النخبه است؛ معنا و مفهوم آن، معیشت زندگی و یا دقیقتر سبک زندگی است،فیض کاشانی به ابتکار خویش این عنوان را گشوده و با توجه به مباحث مطروحه در ذیل آن به سبک زندگی دینی پرداخته است؛ از جمله آب و غـذا، خوردن، آشامیدن، مهمانی، لباس، عطر، مسکن، خواب، سخن گفتن، سلام کردن، برادری، معاشرت اجتماعی، چگونگی پیوند اجتماعی اهل ذکر و ورد، چگونه عبادت کردن، مسافرت رفتن و ...(همان، ص 271‐ 235)
11. یازدهمین بخش کتاب النخبه کتاب الجنائز است که از لحظه شتافتن به سوی دیار باقی سخن میگوید؛ آداب و سنن آن را بیان میکند و به نکات اخلاقی تربیتی اشاره میکند و در آن از بیماری، فلسفه ابتلاء مؤمن، چگونه برخورد کردن بیمار با بیماری، عیادت بیماران، چگونه وصیت کردن، احتضار، غسل میت، کفن کردن، تشییع، نماز میت، دفن و نماز الیلةالدفن و زیارت اهل قبور بحث شده است (فیض کاشانی، ص 284‐ 273، ق1418).
12. بخش پایانی کتاب النخبه طبق روال کتب فقهی به بحث ارث و میراث اختصاص دارد، البته در این بخش تنها مباحث فقهی مورد بررسی قرار گرفته است(همان، ص 289 ‐ 285).
نکته مهم این است که در کتابی که اصل آن فقهی و تلخیص شده کتاب فقهی است، مسائل اخلاقی تربیتی به صورت گسترده گنجانده شده است؛ در صورتی که فیض از کسانی است که از درآمیختگی مرزهای علوم سخت پرهیز دارد(بهشتی، 1388، ج 5، ص 1 و 2).
ساختار و چارچوب فقه الاخلاق فیض کاشانی
1. تعامل و ارتباط فقه و اخلاق
فیض کاشانی در موارد متعدد ارتباط و تعامل فقه و اخلاق را تبیین و تحلیل کرده است از این موارد به سه نمونه اشاره میشود؛ جایگاه فقه و اخلاق در تقسیم علوم، طهارت ظاهری و باطنی و تعامل و ارتباط این دو، نقش احکام شرعی و فقهی در نورانیت دل و تهذیب باطن و بسترسازی هر دو برای محبت الهی.
الف) جایگاه فقه و اخلاق در تقسیم علوم: از دیدگاه فیض کاشانی علم به دو قسم دنیوی و اخروی تقسیم می شود، وی علم دنیوی را مرتبط با منافع و مصالح زندگی دنیوی تعریف میکند و برای آن طب و ریاضیات را به عنوان نمونه میآورد که فعلاً این قسم مورد بحث ما نیست، اما علم آخرت را به علم اخروی اصلی و تبعی تقسیم کرده و علم و معرفت اصلی و مقصود بالذات را علم شهودی دانسته است؛ اما رسیدن به تهذیب نفس و اخلاق نیز بدون عمل به مساأل شرعی و فقهی میسر نیست.
بنابراین علم شهودی متوقف بر اخلاق و تهذیب نفس و اخلاق و تهذیب نفس به نوبه خود متوقف بر عمل به فقه و احکام شرعی است و معرفت شهودی، اخلاقی و فقهی هر سه علم اخروی هستند؛ اما با این تفاوت که معرفت شهودی، علم اصلی و مقصود بالذات و علم اخلاق، علم تبعی و مقصود بالغیر؛ اما علم باطنی است و فقه نیز علم تبعی و مقصود بالغیر ولی ظاهری است. این تحلیل به درستی پیوند و تعامل و ارتباط فقه و اخلاق و عرفان را روشن میسازد(همان ، 1383، ص 26).
ب) ارتباط و تعامل طهارتِ ظاهر و باطن: فیض کاشانی در کتاب فقهی اخلاقی خود وقتی از کتاب الطهاره سخن میگوید تنها به بررسی طهارت ظاهری بسنده نمیکند، بلکه طهارت را به دو قسم ظاهری و باطنی تقسیم میکند و علم فقه را متکفّل بررسی طهارت ظاهر و دانش اخلاق را موظف به بحث از طهارت باطن میداند و با اینکه کتاب النخبه در اصل، فقهی است از طهارت ظاهر 12 صفحه و از طهارت باطن 38 صفحه بحث میکند و از پاکسازی دل از پلیدیها و رذایل سخن میگوید و از توبه، صبر، علم، خیرخواهی، تواضع، مخالفت با هوای نفس، زهد، رضا، شکر، اخلاص، شب زندهداری، توکل، محبت خدا و ... به عنوان مطهرات باطنی سخن میگوید (فیض کاشانی، 1418ق، ص ‐97 47).
میتوان از سبک بحث فیض کاشانی چنین برداشت کرد که رابطه فقه و اخلاق را وثیق و عمیق دانسته که این چنین فقه و اخلاق را در هم آمیخته است.
ج) تعامل و پیوند احکام شرعی با پیدایش نورانیت دل: فیض کاشانی عمل به دستورات شرعی و احکام فقهی را بستری برای پیدایش نورانیت دل و تهذیب باطن میداند و نقش لقمه حلال، دوام طهارت، ذکر دائم، روزهداری، شب زندهداری، خلوت داشتن، ساکت بودن و مهار خواطر و خیالات را به صورت خاص ذکر میىکند و سپس عمل به شرع و به وجود آمدن نورانیت دل را بستری مناسب در ایجاد و گسترش محبت الهی به حساب میآورد.
2. تعیین حکم فقهی موضوع اخلاقی تربیتی
گاهی در ساحت تعلیم و تربیت موضوعی مطرح می شود که حکم شرعی فقهی آن روشن نیست و ضرورت پیدا میکند که حکم فقهی شرعی آن دانسته شود؛ از این رو این موضوع تربیتی که تشخیص آن به عهده دانش تربیت است، به فقه عرضه میشود و حکم آن تعیین میگردد.
رویکردی که فقه و اخلاق را به هم پیوند میدهد و میان این دو علم پل ارتباطی ایجاد میکند، فقهالاخلاق و فقهالتربیه است و از اموری که متکفل آن میگردد، طرح موضوع تربیتی اخلاقی و تعیین حکم فقهی آن است.
در کتاب النخبه به مواردی برخورد میکنیم که موضوع تربیتی بر فقه عرضه شده و فیض کاشانی حکم فقهی آن را بیان کرده است، از جمله عزلت و دوری گزیدن از معاشرت اجتماعی از مسائل مهم تربیتی اخلاقی است که بابی مستقل به این موضوع اختصاص داده و وجوه مثبت و منفی معاشرت و عزلت را برشمرده و از میان این دو به مؤانست و مهرورزی و رابطه دوستانه با مردم حکم کرده است و از معاشرتی که انسان را از وظایف فردی و ایمانی بازدارد و همچنین از عزلتی که انسان را از التزام به وظایف و تعهدات اجتماعی دور سازد؛ بازداشته است(همان، ص 264 و 265).
همچنین در باب تحیت و سلام که یکی از مسائل مهم اجتماعی است، مباحثی را از فقه بیان داشته است از جمله چگونه باید سلام کرد، چگونه باید جواب داد، به چه کسانی نباید سلام کرد (شرابخوار، قمارباز، رباخوار، فاسق و ...) ثواب سلام دادن و پاسخ گفتن و ... (همان، ص 251).
3.تحلیل تربیتی اخلاقی از احکام فقهی
بخش دیگر از وظایف فقه الاخلاق و فقه التربیه ارائه تحلیل تربیتی اخلاقی از احکام فقهی است؛ دانش تربیت و اخلاق می تواند در احکام فقهی به تحلیل و توصیف اخلاقی تربیتی بپردازد و از این طریق نقش احکام فقهی را در زندگی آشکارتر سازد؛ برای نمونه اگر جنبههای اخلاقی تربیتی نماز در ابعاد فردی و اجتماعی درست تحلیل شود، زمینه گرایش و پایبندی افراد به نماز بیشتر و جایگاه رفیع فقه آشکارتر خواهد شد.
توصیف و تحلیل اخلاقی تربیتی در پارهای از احکام شرعی به مناسبتهایی در کتب اخلاق و عرفان بیان شده است، وقتی کتاب اسرار الصلاة درباره نماز نوشته میشود، درواقع همان آثار و اسرار تربیتی، اخلاقی و عرفانی است (اعرافی، 1387، ج 1، ص 62).
فیض کاشانی در مورد بسیاری از احکام فقهی تحلیل های تربیتی اخلاقی درخور بیان کرده است؛ از جمله درباره نتیجه و اثر وضو می نویسد«نقش وضو عبارت است از نورانی شدن قلب و پاک کردن و پوشاندن گناه و آماده شدن برای عبادت و نیایش»( فیض کاشانی، 1418ق، ص95) و سپس با استناد به روایتِ «الوضوء نور من نور »، وضو را نور میداند و تجدید آن را در هر حال مستحب دانسته است.
تحلیل تربیتی از احکام فقهی اختصاص به عبادات ندارد و می توان تحلیلهای تربیتی را در احکام غیرعبادی نیز بیان کرد، برای مثال در مورد فلسفه ستر عورت، فیض کاشانی در اثر فقهی خود چنین می نویسد «قرآن کریم درصدد هدایت و تربیت انسان است و ستر عورت یک نوع نظافت و نزاهت و پاکیزگی روح و دوری کردن از ناهنجاری جنسی است »(فیض کاشانی، 1401ق، ج 1، ص ‐105 41 و ج 2، ص 373).
4. نظامسازی تربیتی
علامه شهید محمدباقر صدر نظامسازی را چنین تعریف میکند«جمع گزارههای مرتبط با یک موضوع و کشف قواعد حاکم بر آن به گونهای که به صورت یک نظام واحد درآید» (اعرافی، 1387، ج 1، ص 61).
به عنوان نمونه در ساحت فقه در ابواب مختلف، گزارههای متفرق و پراکندهای وجود دارد، حال اگر به این گزارهها با نگاه هدایت و تربیتیابی نگریسته شود و این گزارههای متفرق کنار هم چیده شوند، میتوان به قواعدی کلی و عام اخلاقی تربیتی دست یافت، دسترسی به این قواعد در سراسر عناصر تربیت نقش مهمی را میتواند ایفا کند.
در کتاب النخبه گزارههای فقهی وجود دارد که میتوان با کنار هم قرار دادن این گزارهها و با نگاه اخلاقی تربیتی به آنها، قواعدی اخلاقی تربیتی را استخراج کرد؛ از جمله فیض کاشانی در مورد دعا کردن میگوید، باید دعا عام و فراگیر باشد و در زمان دعا کردن نباید نسبت به دیگران بیتفاوت بود (فیض کاشانی، 1418ق، ص 173) و در باب المعروف از انفاق، احسان، ارشاد گمراهان، ساختن بناهای عام المنفعه، دادن قرض الحسنه (همان، ص 235) و... سخن میگوید و در خصوص امر به معروف و نهی از منکر، حرمت تجسس در امور دیگران و اصرار ورزیدن بر آگاه شدن از زندگی دیگران (همان، ص 177) و در کتاب المعیشه از نوع معاشرت اجتماعی مسلمان سخن گفته است (همان، ص235).
از مجموع این گزارهها به سه قاعده مهم تربیتی مهرورزی، عزت و کرامت مؤمن و اینکه هر کار خیری صدقه جاریه است(کل معروف صدقه) میرسیم.
نتیجهگیری
فقهالاخلاق و فقه التربیه رویکردی است که در آن گزارههایفقهی با نگاه اخلاقی تربیتی مورد بررسی قرار می گیرد؛ فیض کاشانی در کتاب النخبه خویش به این رویکرد پرداخته است.
(حجت الاسلام محمد بهشتی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)
/825/508/م
منابع
قرآن مجید.
1.اعرافی، علیرضا (1387) فقه تربیتی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .
2. بناری، علی همت (1383)، نگرشی بر تعامل فقه و تربیت، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
3. بهشتی، محمد (1388)، آرای دانشمندان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج5 فیض کاشانی، تهران: سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
4. تهرانی، آقابزرگ (1389)، الذریعةالی تصانیف الشیعه، تهران: [بینا].
5. جزایری، سیدعبد االله (1370)، تحفةالسنیه در شرح نخبه محسنیه، تهران: شرکت سهامی طبع کتاب.
6. غزالی، محمد (بیتا)، احیاء علوم الدین، بیروت: دارالقلم.
7. فیض کاشانی، ملامحسن (محمد بن مرتضی) (1383)، الحقایق فی محاسن الاخلاق، قم: مؤسسةالنشر الاسلامی.
8.‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐ (1383)، المحجةالبیضاء، قم: مؤسسةالنشر الاسلامی.
9.‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐ (1401)، مفاتیح الشرایع، قم: مجمع الذخائر الاسلامیه.
10.‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐‐ (1418)، النخبة فی الحکمةالعملیه والاحکام الشرعیه، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
11.کلینی، محمد بن یعقوب (1388)، فروع کافی، تهران: المکتبةالاسلام.
دو فصلنامه علمی، پژوهشی تربیت اسلامی؛ سال ششم، شماره 12 بهار و تابستان .1390