vasael.ir

کد خبر: ۲۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۰ - 31 August 2016
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه 69

روایات دال بر عصمت امام(42) امیرمؤمنان نخستین هادی امت بعد از پیامبر اکرم است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی ضمن طرح روایاتی از منابع فریقین، نخستین هادی امت بعد از پیامبر اکرم(ص) را امیرمؤمنان علی(ع) خواند و گفت: گرچه رسول خدا(ص) هادی امت است، اما دامنه هدایت بلاواسطه و میدانی آن حضرت تنها منحصر به عصر خود آن حضرت بوده و لازم است در اعصار بعد یک هادی برای مردم وجود داشته باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در شصت و نهمین جلسه سال تحصیلی 94-95 درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، بحث پیرامون عنوان «هادی» در روایات دالّ بر خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ادامه داد و در این زمینه به بیان نکات ارزشمندی پرداخت که گزیده آن در پی می‌آید.

1. عنوان «هادی» از عناوینی  است که در روایات اهل سنّت و نیز روایات شیعه درباره امیرالمؤمنین علیه‌السلام به کار رفته است.

2. بنا به آیه شریفه قرآن هادی نیازی به هدایت دیگران ندارد، اما دیگران به هدایت او نیازمندند؛ از این‌رو واژه «هادی» دلالت بر راهبر بودن دارد.

3. اولین هادی پس از رسول خدا حضرت امیر است و بنا به آیه شریفه که می‌فرماید «لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»، جریان هدایت تا روز قیامت در اهل بیت همچنان ساری و جاری است.

4. مراد از هدایت در قرآن کریم دستگیری و هدایت ایصالی است و تنها تبیین کلیّات و معارف نیست، هدایت میدانی هادی به این معناست که هادی در هر رویداد و حادثه‌ای دستگیری می‌کند؛ نه اینکه صرفاً ارائه طریق کند.

5. بنا به آنچه در معنای هدایت گفته شد رسول خدا صلی الله علیه و آله، هادی است؛ اما دامنه هدایت بلاواسطه آن حضرت تنها منحصر به عصر خود آن حضرت است و در هر عصری نیازی به یک هادی وجود دارد، هادی در هر عصری «ما جاء به نبیّ الله» را برای مردم  آن عصر بیان و تفسیر می‌کند و سپس اجرا و عملی می‌سازد.

6. در عصر حاضر امام زمان صلوات الله علیه هادی بلاواسطه است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام هادی مع الواسطه هستند.

7. «شاهد» نیز مانند «هادی» عنصر معاصر بودن را به همراه خود دارد و بر همین اساس می‌توان گفت آیات مربوط به شهادت، دلیل بر وجود یک امام شاهد در هر زمان است.

تقریر شصت و نهمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

بحث ما در عنوان دهم از عناوینی بود که در ادلّه نصب امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فرمانروایی و امامت پس از رسول خدا به کار رفته است، این عنوان  «علیّ الهادی و أنا المنذر» بود. گفتیم حاکم نیشابوری درباره آیه شریفه «انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» در مستدرک از امیرالمؤمنین چنین روایت می‌کند: «قال علیّ رسول الله المنذر و أنا الهادی». حاکم در ذیل این حدیث می‌گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه».

 

عنوان «الهادی»؛ ادامه روایات عامه

غیر از حاکم برخی دیگر از ائمه اهل سنّت نیز روایت قبل را نقل کرده‌اند، امام شهاب الدین احمد بن جلال الدین حسینی شافعی در کتاب «توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل» در بخش مربوط به فضائل الثقلین روایتی را به سند خود از ابن عباس نقل می‌کند، کتاب «فضائل الثقلین» برگرفته از کتاب «توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل» به وسیله مجمع التقریب چاپ شده است.

 

روایت دوم

امام شهاب الدین شافعی به سند خود از ابن عباس روایت می‌کند.

«فی قوله تعالی انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ قال رسول الله صلی الله علیه و آله أنا النذیر و الهادی علی بن ابیطالب». فضائل الثقلین، صفحه 175.

 

روایت سوم

امام شهاب الدین شافعی به سند دیگر از ابی برزه سلمی روایت می‌کند.

«قال سمعت رسول الله یقرء انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ و وضع یده علی صدر نفسه ثم وضعها علی ید علیّ و هو یقرء و لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ». همان منبع.

در پاورقی کتاب فضائل الثقلین آمده است که این روایت را ابن مردویه در «مناقب علی بن ابیطالب» صفحه 266  و سیوطی در «الدر المنثور» جلد چهار صفحه 45  و حسکانی در «شواهد التنزیل» جلد یک صفحه 387 نقل کرده‌اند.

معلوم می‌شود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله این مطلب را به مناسبت‌ها و به اشکال مختلف بیان فرموده است.

 

روایت چهارم

امام شهاب الدین شافعی به سند دیگر از ابن عباس روایت می‌کند.

«أنا المنذر و علیّ الهادی و بک یا علیّ یهتدی المهتدون». همان منبع، صفحه 179.

گفتیم که واژه هادی به معنی راهبر است و بر امامت و فرمانروایی امیرالمؤمنین علیه‌السلام دلالت دارد. قرائن متعددی برای این معنا وجود دارد؛ از جمله آیه شریفه «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون». (یونس/35) ‏

آیه شریفه می‌فرماید کسی که هادی است نیازی به هدایت دیگران ندارد، اما دیگران به هدایت او نیازمندند؛ از این‌رو واژه «هادی» دلالت بر راهبر بودن دارد.

آنچه خواندیم مجموعه‌ای از روایات اهل سنّت بود، ما قصد استقصاء و بیان همه روایات را نداشتیم و به ذکر برخی از آنها بسنده کردیم.

 

عنوان «الهادی»؛ روایاتی از منابع شیعه

اکنون روایاتی را از منابع روایی شیعه نقل می‌کنیم.

 

روایت اول

مرحوم کلینی به سند صحیح از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند.

«فی قول الله تبارک و تعالی انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فقال رسول الله المنذر و علیّ الهادی أما والله ما ذهبت منّا و ما زالت فینا إلی الساعة». کافی، جلد 1، صفحه 192.

«لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» به این معناست که در هر عصری یک هادی وجود دارد، بنا به این روایت اولین هادی پس از رسول خدا حضرت امیر بوده است و این جریان هدایت تا روز قیامت در اهل بیت همچنان ادامه و جریان دارد؛ این روایت با این تعبیر بر استمرار امامت هم دلالت دارد و مؤیّد روایاتی از قبیل «لکلّ زمانٍ حجّةٌ» و «فی کلّ زمانٍ امامٌ» و «الأرض لا تخلو من حجّة» است.

 

روایت دوم

مرحوم کلینی به سند دیگر از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند.

«فی قول الله عزّ و جلّ انّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فقال رسول الله المنذر و لکلّ زمانٍ منّا هادٍ یهدیهم إلی ما جاء به نبیّ الله ثمّ الهداة من بعده علیّ ثمّ الأوصیاء واحد بعد واحد». کافی، جلد 1، صفحه 192.

در این روایت عبارت «لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» با تفصیل بیشتری توضیح داده می‌شود.

رسول الله منذر است علاوه بر اینکه هادی نیز هست؛ اما هادی بودن آن حضرت منحصر به زمان حیات است. چنانکه گفتیم برخی واژگان که درباره رسول اکرم به کار رفته است مانند واژه «هادی» در این روایت، مخصوص زمان خود آن حضرت است، هدایت در این روایت به معنای هدایت میدانی است؛ یعنی هدایت معاصرین رسول خدا صلی الله علیه و آله. هدایت دستگیری است و تنها تبیین و تعلیم مبانی و کلیّات و معارف نیست.

مراد از هدایت در قرآن کریم چنانکه در آیه شریفه «إهدنا الصراط الستقیم» آمده است، هدایت ایصالی و عملی و میدانی است، هدایت میدانی هادی به این معناست که هادی در هر رفتار و در هر رویداد و حادثه‌ای دستگیری می‌کند؛ نه اینکه صرفاً ارائه طریق کند؛ بنا به آنچه در معنای هادی گفته شد، در هر زمانی به یک هادی نیاز است؛ چنانکه در مورد شاهد نیز چنین است.

«شاهد» نیز مانند «هادی» عنصر معاصر بودن را به همراه خود دارد و به همین جهت رسول خدا شاهد بر امیرالمؤمنین است و امیرالمؤمنین شاهد بر امام بعد از خود است و هر امام بر مردم عصر خود شاهد است؛ به خاطر معاصر بودن شاهد است که قرآن کریم در مورد حضرت عیسی می‌فرماید: «و کنتُ علیهم شهیداً مادمتُ فیهم».

در قرآن کریم هر جا که شاهد بودن به رسول خدا نسبت داده شده است اشاره به مردم عصر آن حضرت دارد؛ مانند این آیات شریفه: «وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى‏ هؤُلاءِ» و «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیدا».

«هؤُلاءِ» اشاره به جمعیت و اصحابی است که با رسول خدا معاصر بودند.

بر همین اساس می‌توان گفت آیات مربوط به شهادت، بر وجود امام علیه‌السلام در هر زمان دلالت دارد؛ چون شاهد اول که شاهد تامّ است می‌بایست معصوم باشد.

در عصر حاضر شاهد بر ما امام زمان صلوات الله علیه است و شاهد بر آن حضرت نیز ائمه قبل علیهم‌السلام است تا رسول خدا صلی الله علیه و آله، «شهادت» رسول خدا از طریق امام معاصر تحقق پیدا می‌کند.

«هادٍ یهدیهم إلی ما جاء به نبیّ الله»؛ هادی هر عصری «ما جاء به نبیّ الله» را برای مردم بیان و تفسیر کرده و آن را پیاده و عملی می‌کند تا آنها را از اختلاف حفظ کند.

امام زمان صلوات الله علیه هادی بلاواسطه ما و وصیّ الوصی و جانشین امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام هادی مع الواسطه هستند.

 

اسناد متصل روایات شیعه

ائمه علیهم‌السلام مکرراً فرموده‌اند که از خود حدیثی نداریم و آنچه می‌گوییم از پدرمان و از پدر پدر تا سند متصل به رسول خدا است. با عنایت به آنچه گفته شد همه احادیث ما مسند است و اگر مخالفین ادعای مرسل بودن روایات ما را دارند به خاطر عدم آشنایی آنها با سبک و سیاق احادیث شیعه است.

 

روایت سوم

مرحوم کلینی به سند دیگر از ابی بصیر روایت می‌کند.

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُل قَوْمٍ هادٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَ عَلِیٌّ الْهَادِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْیَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا زَالَ مِنْکُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَیْکَ فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ کَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آیَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِکَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآیَةُ مَاتَ الْکِتَابُ وَ لَکِنَّهُ حَیٌّ یَجْرِی فِیمَنْ بَقِیَ کَمَا جَرَى فِیمَنْ مَضَى». کافی، جلد 1، صفحه 192.

ابوبصیر را به این جهت به این عنوان ولقب می‌خواندند که نابینا بود. عرب به شخص نابینا ابوبصیر می‌گوید اما جالب این است که امام علیه‌السلام او را با این لقب نمی‌خواند و به او «ابامحمد» می‌فرماید.

«لَوْ کَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آیَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِکَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآیَةُ مَاتَ الْکِتَابُ وَ لَکِنَّهُ حَیٌّ یَجْرِی فِیمَنْ بَقِیَ کَمَا جَرَى فِیمَنْ مَضَى»؛ در این عبارات امام علیه‌السلام  یک قاعده کلی نسبت به آیات قرآن بیان می‌کند؛ می‌فرماید اگر آیه‌ای در حق شخصی نازل شود و چنین باشد که با فوت شخص کار آیه به انجام برسد و معنی آیه تمام شود، به این معنا خواهد بود که آیه مرده است و دیگر کاربرد ندارد. نتیجه آن این خواهد شد که کتاب از کاربرد بیفتد و بمیرد؛ حال آنکه چنین نیست و آیه جریان دارد و چنانکه در مورد گذشتگان جریان داشته است در شأن باقیماندگان هم جاری خواهد بود.

 

روایت چهارم

مرحوم صدوق در امالی به سند خود از عباد بن عبدالله روایت می‌کند.

«قال قال علی ما نزلت من القرآن آیة إلا و قد علمت أین نزلت و فیمن نزلت و فی أی شی‏ء نزلت و فی سهل نزلت أو فی جبل نزلت قیل فما نزل فیک فقال لو لا أنکم سألتمونی ما أخبرتکم نزلت فیّ الآیة إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فرسول الله المنذر و أنا الهادی إلى ما جاء به». امالی صدوق، مجلس 46، حدیث 13؛ ترتیب الامالی، جلد 4، صفحه 80، حدیث 1654.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید من به هر آیه‌ای از قرآن علم کامل دارم؛ اینکه کجا و در شأن چه کسی یا درباره چه چیزی نازل شده است./223/906/م

 

تقریر: جلال‌الدین زنگنه

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷