vasael.ir

کد خبر: ۲۸۰۴
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۹ - 03 August 2016
در سومین جلسه درس خارج فقه ربا آیت الله شریعتی نیاسری مطرح شد:

ربا نظام امت اسلامی را بهم می زند

پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل- آیت الله حسن آقا شریعتی نیاسری در جلسه سوم درس خارج فقه ربا، با قرائت متن کتاب مرحوم سید اصفهانی به حرمت شدیده آن اشاره کرد و در ادامه به بررسی آیه 275 سوره بقره پرداخت.

به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله حسن آقا شریعتی نیاسری، در جلسه دوم درس خارج فقه ربا که در روز شنبه 21 خرداد 1395 در دفتر ایشان واقع در خیابان شهدای قم برگزار شد، با قرائت متن کتاب مرحوم سید اصفهانی به حرمت شدیده آن اشاره کرد و در ادامه به بررسی آیه 275 سوره بقره پرداخت.
وی در ادامه با اشاره به نظر بعضی از بزرگان قبح ربا گفت: برخی ربا را از قتل نفس هم بالاتر می‌دانند چون جنبه اجتماعی دارد. ربا نظام امت اسلامی را بهم می زند. پایه نظام وحکومت وحیات اجتماعی به اقتصاد وابسته است.
آیت الله شریعتی نیاسری سپس با اشاره به ایه 274 و 275 سوره بقره گفت: می خواهد بگوید این ارتباط حالت تضادی دارد مانند شب و روز. صدقه و در مقابلش ربا، آن مزایا و خیرات و برکاتی که در صدقات هست درست در مقابلش رباهمه اش نکبت و گرفتاری و نحوست و خشم و غضب و دشمنی و امثال آن هست. درست مقابل صدقه
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم در ادامه به تبیین مساله معاملات ربوی پرداخت  وگفت: ذات معامله و این پیمان به این کیفیت منهی عنه است و حرام است برخلاف مال غصبی که اگر کسی معامله کرد و پس از رضایت صاحب مال معامله صحیح است و اشکالی ندارد.
وی در پایان به نقد و بررسی نظر فخر رازی پرداخت.


تقریر این درس در ادامه آمده است:

در کتاب «وسیله» مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی آمده است:«و بالجمله لیس فی شریعت الاسلام اعظم منه حرمت و اشد من عقابه» یعنی در شریعت اسلام بالاترین گناه و شدیدترین عقوبت هاست. در شریعت اسلام ربا خوردن گناه بزرگی است یعنی اگر چنانچه مسلمان بود، بالاترین گناهش این است. برخی ربا را از قتل نفس هم بالاتر می‌دانند چون جنبه اجتماعی دارد. ربا نظام امت اسلامی را بهم می زند. پایه نظام وحکومت وحیات اجتماعی به اقتصاد وابسته است و اقتصاد نیز وابسته به این است که دادوستدها و معاملات بازارشان گرم و پویا باشد ولیکن ربا همه این ها را از بین می برد اگر شیوع پیداکند.
« الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ »1 و یک آیه قبل از این آیات مربوط به ربا هست که در کتب روایی که اهل تسنن و مجامع روایی شیعه اکثرا این روایت را نقل کرده اند که این آیه در شان حضرت علی(ع) نقل‌شده است که چهار درهم در اختیارش بود و یک درهم را شب و یک درهم را صبح و یک درهم را پنهانی و یکی را هم آشکارا صدقه داد.
وقتی خبر به پیامبر رسید و پیامبر فرمود چرااین کار را کردی؟ ایشان جواب دادند:« من می‌خواستم یک جوری صدقه دهم که به هر حال مورد قبول درگاه خدا شود» آنگاه پیامبر به امام علی علیه السلام گفتند : خواسته تو برآورده شد و این آیه در شان ایشان نازل شد.
به هر حال روایاتی که درباره صدقه است بدون اینکه حرف و فصلی بین این آیه و آیات ربا پیش بیاید مثلا«یا ایها الذین آمنوا» حرف «یا» یا کلمه ای دیگر نیامده است و بدنبال همان آیات کلمه «الذین» آمده است. بعد آیات صدقه آمده است «ٱلَّذِینَ یَأْکُلُونَ ٱلرِّبَوا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِى یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیْطَانُ مِنَ ٱلْمَسِّ  ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا ٱلْبَیْعُ مِثْلُ ٱلرِّبَوا  وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلْبَیْعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوا».2  می خواهد بگوید این ارتباط حالت تضادی دارد مانند شب و روز. صدقه و در مقابلش ربا، آن مزایا و خیرات و برکاتی که در صدقات هست درست در مقابلش رباهمه اش نکبت و گرفتاری و نحوست و خشم و غضب و دشمنی و امثال آن هست. درست مقابل صدقه.
آیه ای که در این جا ذکر شده است: «الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس». آنهایی که کارشان خوردن ربا است نه یک دفعه و امثال ذالک چون اقتضای فعل ماضی یاکلون این است و مربوط به کسانی است که کارشان خوردن ربا است. کلمه «لا یقومون هم همان استمرار را می رساند» یعنی قیام معتدلی برای همچین گروهی در جامعه نیست.این چنین نیست که فقط گاهی بیراهه بروند یا تزلزلی از خود نشان دهند.«لایقومون الا کما الذی یتخبطه الشیطان...» این ها که حالت اعتدال را از دست می دهند « بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا ٱلْبَیْعُ مِثْلُ ٱلرِّبَوا وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلْبَیْعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوا » دلیل اینکه این ها دچار خبط هستند یکی اش همین است که وارونه جلوه می دهند مسائل را. مثلا می گویند بیع مثل ربا است. این نشانگر این است که این ها به اصطلاح می خواهند بگویند اگر چنانچه در ربا منفعتی هست که سبب تحریم است، بیع هم همینطور است و فرقی ندارد حال اینکه در بیع خواصی است که در ربا نیست و مفاسدی در ربا هست که در بیع نیست.
اگر چنانچه از مرابی سوال کنند که چرا بیع را انجام نمی دهی؟ در جواب اینگونه پاسخ می دهد که «ان الربا مثل البیع. لکان راد علی الله و جاهدا للشریعه لا خابط کلممسوس » یعنی پاسخی که می دهند بر حسب کجی و خبط آنهاست و اگر چنانچه آن خبط در اثر روش غلطی که اتخاذ کردند نباشد، طبیعتا جوابشان اینگونه نخواهد بود. این تعبیری است که ایشان دارد. به هر حال ایشان می خواهد بگوید پاسخ این ها پاسخ مقلوب نیست بلکه پاسخی است که مترقب از چنین افرادی است که «تخبطة الشیطان» است. لذا ایشان این را رد می کنند و می گویند برخی آمده اند گفته اند که این ها ربا را اصل می دانند و بیع را فرع بر ربا می دانند و این مطلب را ایشان رد می کنند.

مسئله دیگری که هست این است که :
آیا حرمت معاملات ربوی از قیبل معامله مال غیر است؟ یعنی چون حق غیر در آن هست بنابر این حرام و باطل است؟ به گونه ای که اگر طرفین به این نحو معاملات ربوی رضایت دهند حرمتش برداشته می شود؟ پاسخش منفی است. ذات معامله و این پیمان به این کیفیت منهی عنه است و حرام است برخلاف مال غصبی که اگر کسی معامله کرد و پس از رضایت صاحب مال معامله صحیح است و اشکالی ندارد.
 اما در معاملات ربوی مانند  قمار بازی و اینگونه افعال ذات عمل منهی عنه است و حرام است و با رضایت طرفین حرمت آن برداشته نمی شود.
برداشتی که مرحوم علامه از این  آیات کرده اند : این است که مسئله ربا در این آیات جنبه تشریعی ابتدایی ندارد. بلکه گویای این است که قبل از این آیات حرمت ربا تشریع شده است و این در سوره آل عمران آمده است که :« یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ لَا تَأْکُلُوا۟ ٱلرِّبَوٰٓا۟ أَضْعَٰفًۭا مُّضَٰعَفَةًۭ ۖ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ». 3 حرمت ربا دراین آیه تشریع شده. لذا وقتی گفتیم «احل الله البیع و حرم الربا» در مقام تشریع نیست چون دو تشریع معنا ندارد. بنابر این می گوییم این اخبار است یعنی بیوع و معاملات مشکل گشاست و ربا مشکل ساز است و حلیت معاملات رهایی و آزادی انسان از مشکلات را در پی دارد ولی حرمت ربا مشکل ساز می شود برای انسان.
خداوند در سوره آل عمران حکم تشریع بیع و ربا را بیان کرده.
«احل الله البیع و حرم الربا» آیا اطلاق دارد ؟ همه بیوع را حلال و همه ی معاملات ربوی را حرام می داند یا اینکه اهمال دارد و فقط در مقام اصل مشروعیت آن هاست؟
فخر رازی در اینجا می گوید از آیه شریفه «احل الله البیع» چیزی نمیفهمیم هر کدام حدودش را نمی توانیم تشخیص دهیم «لبیع» مفرد است و محلی به الف و لام است و اراده عموم نمی کند. معنای آن این است که «خداوند یک بیعی را مجملا حلال کرده» این عبارت برای ما مجمل و گنگ است و فقط فی الجمله این مفهوم را می رساند که یک بیعی حلال است در مقابل ربایی که حرام است.
دو اشکال به آن هایی که استفاده تعمیم از این آیه کرده اند به فخر رازی وارد می کند؛
یکی از اشکالات همین بحث بود که مطرح شد و اینکه الف و لام در بیع و ربا افاده عموم نمی کند. و مفرد محلای به الف و لام است و افاده عموم نمی کند.
دومین ایرادی که دارد این است که؛ اگر قبول کردیم که «البیع» یعنی کل بیوع حلال است لازمه اش تخصیص اکثر است زیرا معاملات بسیاری داریم که حرام است مانند معاملات اعیان نجسه و قمار و غیره که اگر تخصیص بخورند تخصیص اکثر می شود و این تخصیص در کلام حکیم راه ندارد پس اهمال دارد ونمی توانیم بگوییم هر بیعی حلال است.
برخی مفسرین به فخر رازی جواب دادند و هر دو اشکال فخر رازی را جواب دادند و انصاف این است که جواب این مفسرین قابل قبول نیست و نظر فخر رازی  مورد پسند است.
جواب بر اشکال اول؛ عموم دو نوع است. یک عموم اطلاقی است که ما از اطلاق لفظ شمول و عموم را استفاده می کنیم و یک عمومی است که از لفظی که وضع شده برای عموم استفاده عموم می کنیم مانند ادات عموم و کل. که اگر در یک کلمه آمد استفاده تعمیم می دهیم ولی اگر اطلاق بود می گوییم اطلاق مقامی است و با مقدمات حکمت از آن شمول و عموم استیاد و استفاده می شود ولو اینکه عمومی که از اطلاق برداشته می شود ضعیف تر است از عمومی که از ادات عموم استفاده می شود. وما  قبول داریم که ضعیف تر است. زیرا آن بالوضع دلالت بر عموم می کند ولی این اطلاق به زور مقدمات حکمت افاده شمول و عموم می کند. بنابر این گرچه «البیع» مفرد و اضافه به الف و لام است ولی اطلاق اینکه خداوند فرموده:«احل الله البیع» به نحو اطلاق فرموده است و بنابراین ما از آن استفاده عموم می کنیم. به نظرما این جواب تمام نیست زیرا از«احل الله البیع » چطور استفاده اطلاق می کنیم؟! مگر اطلاق از مقدمات حکمت فهمیده نمی شود؟ مقدمات حکمت چیزی است در مقام بیان حلیت جمیع افراد و مصادیق بیع؛ عموم و استغراق را می خواهد برساند. این مطلب را از کجا می توانیم استنباط کنیم؟ یعنی اگر در بیعی شک کردیم، مثلا بیع ربوی با ضمیمه را شک کردیم در صحت و فسادش؟ آیا می توانیم این اطلاق را استفاده کنیم که این معامله حلال است؟! این مشکل است.
«احل الله البیع » با «اقیم الصلاة »چه فرقی دارد؟ اگر بگوییم در مقام انشاء است. «اقیم الصلات» یعنی نماز واجب است اما گر شک کردیم در اینکه خواندن سوره در دواجب است یا نه؟ شما اخذ به اطلاق اقیم الصلات می کنید؟ می گویید نماز بی سوره نماز است؟ اقیم الصلاة که نگفته اقیم اصلاة مع السوره؟ می گوییم در مقام بیان اصل تشریع است. و این آیه هم در مقام بیان اصل مشروعیت بیع است اگر بگوییم در مقام تشریع است. بنابر این ما اطلاقی از «احل الله البیع» نمی توانیم استفاده کنیم و بگوییم بیع مطلقا حلال است و ربا مطلقا حرام است. این امر مشکل می شود.
اما در مورد اشکال دومی که فخر رازی مطرح کرده است که تخصیص اکثر لازم می آید و تخصیص اکثر مستهجن است و کذب است که بگوییم خدا همه بیعوع را حلال کرده
سوال: مقدمات حکمت در این جا کدام است؟
جواب: مقدمات حکمتی اینجا وجود ندارد.

پی نوشت:
1. آیه 274  سوره بقره
2.سوره بقره، آیه 275
3.سوره آل عمران، آیه 130

906/323/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۰:۲۸
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۴۸
اذان مغرب
۲۰:۲۴:۴۰