به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، به نگاه قرآن سرلوحه تعلیمات انبیا، علاوه بر ایمان به غیب و عبودیت پروردگار، دعوت بشر به عدالت، مبارزه با هرگونه ظلم و تبعیض و استبداد و اختناق و اسارتهای اجتماعی و سیاسی، برقراری امنیت است که بیانگر وظیفه جامعه اسلامی و حکومت دینی در این امور است.
مقدمه:
یکی از خواسته های اساسی بشر امنیت است و تامین آن از مهمترین وظایف حکومت هاست . در ادبیات سیاسی و جامعه شناسی معاصر، این امر از بدیهی ترین اصول به حساب میآید . امنیت به معنای آرامش، آسودگی، ایمنی است . در فرهنگ سیاسی، مهمترین عنصری که برای امنیت منظور میکنند «فقدان تهدید» است . البته چون فقدان تهدید به طور مطلق و تام، دست نیافتنی است به «حداقل رساندن تهدید» را در مفهوم امنیت کافی دانسته اند .
اگر به همین معنا قناعت کنیم، قهرا مقوله امنیت مفهومی نسبی است که دارای مراتب شدت و ضعف است . البته باید به این نکته توجه داشت که گاهی ممکن است عامل عینی تهدید وجود نداشته باشد، اما در عین حال شخص و یا جامعه احساس امنیت نکند . بنابراین، امنیت حقیقی، آمیزهای است از وضعیت فیزیکی و فکری .
هیچ مکتب و نظام حقوقی نمی تواند خود را نسبت به مساله امنیت، فارغ و بی طرف بداند; زیرا نه تنها امنیت فی نفسه یکی از اساسی ترین نیازهای جامعه بشری است بلکه خود، عامل مهمی جهت رشد و توسعه فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی است .
امنیت در همه ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و قضایی و . . . نیاز ضروری فرد و جامعه میباشد که باید آحاد ملت، حکومتها و دولتها در ایجاد و گسترش آن تمام امکانات و توان خود را به کار گیرند .
هدف و غایت اصلی در علم حقوق که به قول راسکو پاوند (2) علم مهندسی اجتماع است، حفظ امنیت است . اسلام به عنوان یک نظام حقوقی جامع که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی در همه زمانها و مکانهاست نمی تواند از این قاعده مستثنا باشد .
یک نگاه به متون دینی و احکام و مقررات اسلامی کافی است که هم به اهمیت امنیت در همه عرصهها از دیدگاه اسلام و هم راه حل هایی که اسلام برای تحقق بخشیدن به امنیت در جامعه اسلامی دادهاست پی ببریم .
اهمیت امنیت از دیدگاه اسلام
به نکاتی چند درباره اهمیت امنیت در نگاه اسلام اشاره میشود:
الف) حضرت ابراهیم وقتی در مکه، خانه خدا را بنا نهاد، دو خواست بزرگ خود را با خدا در میان گذاشت . یکی مبعوث شدن پیامبری از میان فرزندانش در همین منطقه و دیگری امنیت این مکان برای همه مردم . خداوند نیز هر دو دعای او را مستجاب کرد .
درباره خواست اول اینگونه دعا کرد: «ربنا وابعث فیهم رسولا یتلوا علیهم آیاتک . . .» ; یعنی پروردگارا، در میان آنها پیامبری مبعوث کن که آیاتت را بر مردم تلاوت کند و آنها را تعلیم و تزکیه نماید . (3) در مورد درخواست دوم چنین دعا کرد: «رب اجعل هذا بلدا آمنا» ; یعنی پروردگارا، اینجا را محل امن و آسایش قرار بده . (4) قرآن در آیات متعدد به شهر امن بودن مکه به عنوان یک عمت بزرگ اشاره میکند . (5)
جالب این است که قرآن کریم در سوره قریش میفرماید: کیفر لشکر فیل سواران - که در سوره قبل; یعنی سوره فیل بیان شد - به خاطر این بود که قریش به این سرزمین مقدس مکه، انس و الفت بگیرند; زیرا تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنی گزیده بودند . بسیاری از مردم حجاز هر سال به آنجا میآمدند، مراسم حج را به جا میآوردند و مبادلات اقتصادی و غیراقتصادی داشتند و از برکات مختلف این سرزمین استفاده میکردند . همه اینها در سایه امنیت و آسایش ویژه این شهر بود . اگر با لشکرکشی ابرهه و امثال او، این امنیت خدشه دار میشد یا خانه کعبه ویران میگشت، دیگر کسی در این سرزمین احساس امنیتی نمی کرد و قهرا با آن الفتی پیدا نمی کرد . باز در همین سوره میفرماید: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » ; یعنی با این همه نعمت الهی (از جمله امنیت) که به برکت کعبه پیدا کرده بودند باید به شکرانه آن، پروردگار این خانه را عبادت کنند; همان خدایی که آنها را از گرسنگی نجات داد و از هر بیمی هم در امنیت نگه داشت .
ب) در اسلام همانگونه که برخی از اماکن، اماکن امن به حساب آمده است برخی از ماهها و زمانها نیز زمانهای امن به حساب آمدهاست . ماههای چهار گانه حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) که اسلام بر حرمت آن تاکید جدی دارد نشانه اهمیت و امنیت در نگاه اسلام است . در قرآن کریم آمدهاست:
«ان عدة الشهور عندالله اثنی عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السموات والارض، منها اربعة حرم ذلک الدین القیم فلا تظلموافیهن انفسکم . . . انما النسئ زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطؤوا عدة ما حرم الله . . .» (6)
یعنی همانا عدد ماهها در نزد خدا در کتاب خدا از آن روزی که خداوند آسمان و زمین را بیافرید دوازده ماه است . از آن دوازده ماه، چهار ماه، ماههای حرام است . این است دستور دین استوار و محکم . پس در آن ماهها در حق خود ظلم (جنگ و خونریزی) نکنید . . . نسئ (تغییر و تبدیل و جابجایی ماه حرام با ماه دیگر) افزایش کفر است که با آن کافران گمراه میشوند، سالی ماه حرام را حلال میشمارند و سالی دیگر حرام، تا بدین وسیله عده ماههایی که خدا آن را حرام کرده را پایمال کنند و حرام خدا را حلال گردانند . . . «یاایهاالذین آمنوا لا تحلوا شعائر الله و لاالشهرالحرام » (7) ; یعنی ای اهل ایمان حرمت شعائر خدا (مناسک حج) و ماه حرام را نگه دارید .
ج) یکی از اموری که اهمیت امنیت را در نگاه اسلام نشان میدهد این است که خداوند در قرآن کریم در جاهای متعدد وعدهای که به اولیای خود میدهد، بهره مندی از زندگی امن و آسوده و خالی از خوف و خطر است . «ان المتقین فی جنات و عیون، ادخلوها بسلام آمنین و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین » (8) ; یعنی به درستی که اهل تقوی در باغها و شهرها خواهند بود . به آنها خطاب شود که با درود و سلام و با کمال و ایمنی و امنیت به بهشت وارد شوید، ما آیینه دلهای آنها را از کدورت (کینه، حسد و هر خلق ناپسند) پاک و پاکیزه سازیم تا با هم برادرانه و روبروی هم بر روی تختها بنشینند . در صورتی که هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از بهشت بیرونشان نکنند . «ان المتقین فی مقام امین فی جنات و عیون . . . یدعون فیها بکل فاکهة آمنین لا یذوقون فیها الموت . . .» (9) ; یعنی همانا پرهیزکاران [در بهشت ابد] مقام امن و امان یافته اند . در باغها و کنار چشمهها و نهرها آرمیده اند . . . و در حالی که از هر بیم و خطری در امنیت کامل به سر میبرند از هر نوع میوهای که میلشان بکشد طلب میکنند .
نقش ایمان در امنیت
یکی از آثار و برکات ایمان، رسیدن به مقام امن و امنیت است; یعنی یکی از ویژگیهای فرد مؤمن و جامعه مؤمنان این است که در برابر حوادث و عوامل تهدید کننده و بیم دهنده، خوف، خطر و دغدغهای احساس نمی کنند و از زندگی آسوده و مطمئنی برخوردارند . «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون » (10) ; یعنی آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند برای آنها ایمنی و آسودگی است و هم آنها به حقیقت هدایت یافته اند . «هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم . . .» (11) ; یعنی اوست خدایی که آرامش را بر دلهای مؤمنان قرار داد تا بر یقین و ایمانشان بیفزاید و سپاه زمین و آسمانها همه لشکر خداست و خداوند حکیم و داناست . «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکرالله تطمئن القلوب » (12) ; یعنی آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد . آگاه باشید که تنها با یاد خدا است که دلها آرام میگیرد .
قرآن کریم در آیه 112 سوره نحل، نقش ایمان را در امنیت و نقش کفر را در زوال امنیت به صورت زیبایی ترسیم کردهاست و میفرماید: «ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف . . .» ; یعنی خداوند مثلی زدهاست، منطقه آبادی که امن و امان بود و همواره روزی اش از هر جا میرسید، اما نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام دادند لباس گرسنگی و ترس را بر آنها پوشانید; یعنی همانگونه که ایمان، نعمت رفاه و امنیت را به آنها ارزانی بخشید، کفران و ناسپاسی برای آنها، فقر و ناامنی را ببار آورد . در این آیات برای این منطقه آباد و خوشبخت و پربرکت، سه ویژگی ذکر شدهاست که نخستین آنها امنیت، سپس اطمینان به ادامه زندگی در آن و بعد از آن، مساله جلب روزی و مواد غذایی فراوان میباشد که از نظر ترتیب طبیعی به همان شکل که در آیه آمده، صورت حلقه های زنجیری علت و معلول دارد، زیرا تا امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه زندگی در محلی پیدا نمی کند و تا این دو نباشند کسی علاقه مند به تولید و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی نمی شود . این درسی است برای همه ما و همه کسانی که میخواهند سرزمینی آباد و مستقل داشته باشند . باید قبل از هر چیز به مساله «امنیت » پرداخت سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت و به دنبال آن چرخهای اقتصادی را به حرکت درآورد . (13)
حکومت و امنیت در اسلام
الف) در نگاه اسلام، یکی از مهمترین فلسفه حکومت، برقراری امنیت در جامعه است . حاکمان موظفند که با هر تعدی و تجاوزی که باعث سلب امنیت در جامعه میشود مبارزه کنند . حضرت علی علیه السلام ایجاد امنیت و آرامش را تا آنجا ضروری میداند که وجود حکومت را اگرچه حکومت جائرانه باشد لازم میداند .
«انه لابد للناس من امیر بر اوفاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیهاالاجل و یجمع به الفی ء و یقاتل به العدو و تامن به السبل و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر .» (14)
یعنی همانا که مردم به زمامدار - چه خوب و چه بد - نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود مشغول و کافران هم بهره مند شوند و مردم در سایه حکومت زندگی کنند و به وسیله زمامدار، بیت المال جمع آوری میشود و به کمک آن با دشمنان مبارزه میتوان کرد . جادهها امن و امان میگردد و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته میشود . نیکوکاران در رفاه و ازدست بدکاران در امان میباشند .
حضرت علی علیه السلام یکی از فلسفه های پذیرش حکومت خود را، ایجاد امنیت و اصلاحات در جامعه معرفی میکند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی منا منافسة فی سلطان و لاالتماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطة من حدودک .» (15)
یعنی بار خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای بدست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود بلکه میخواستیم که نشانه های دین تو را در جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امنیت زندگی کنند و قوانین و احکام فراموش شده ات بار دیگر اجرا گردد .
ب) یکی از وجوه امنیت که حکومت موظف به تامین آن است، امنیت مردم از تعرض حاکمان است . در نگاه اسلام، حاکمان حق ندارند به هر بهانهای از مردم سلب امنیت کنند . بلکه این حق برای مردم وجود دارد که به راحتی و بدون بیم و هراس، دیدگاهها و تذکرات و انتقادات خود را با حاکمان در میان بگذارند . حضرت علی علیه السلام در عهدنامه معروف، به مالک اشتر میفرماید:
«ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک و اقلهم مساعدة فیما یکون منک مماکره الله لاولیائه واقعا ذلک من هواک حیث وقع . . .» (16)
یعنی از میان آنان (انسانهای پاک و وارسته) افرادی را که در حق گویی از همه صریحتر و بی پرده ترند و در آنچه را که خدا برای دوستانش نمی پسندد تو را مددکار نباشند (یعنی ترا در کارهای خلاف همراهی و تایید نکنند و جلوی تخلفات ترا بگیرند) برگزین چه خوشایند تو باشد و چه ناخوشایند . تا میتوانی با پرهیزکاران و راستگویان به پیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را زیاد نستایند و تو را برای اعمال زشتی که انجام ندادهای تشویق نکنند که ستایش بی اندازه خودپسندی میآورد و انسان را به سرکشی وا میدارد .
در همین رابطه در جای دیگر میفرماید:
از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوستدار ستایش اند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار است . خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن میباشم . . . مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که ماندهاست بپردازم، به واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد ادا کنم . پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن میگویند حرف نزنید و چنان که از آدمهای خشمگین کناره میگیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید . گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم; زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود . . . (17) .
ج) حاکمان حق ندارند در دریافت مالیات و زکات به گونهای با مردم برخورد کنند که از مردم سلب امنیت شود یا مردم احساس کنند که حاکم و یا عامل او به زندگی خصوصی آنها آگاهی دارد و یا سیاستش بر سوء ظن نسبت به آنها استوار است .
حضرت علی علیه السلام دستورالعملی که به ماموران دریافت زکات میدهد به نکات مهمی اشاره میکند، در این دستورالعمل اهمیت عنصر امنیت چه برای انسان و چه برای حیوانات به صورت کم سابقهای آشکارا بیان شدهاست:
با تقوای الهی برای دریافت زکات حرکت کن و در سر راه، هیچ مسلمانی را مترسان و یا با زور از زمین او عبور نکن و افزونتر از حقوق الهی از او مگیر . هرگاه به آبادی رسیدی در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو! سپس با آرامش و وقار به سوی آنها حرکت کن، تا در میانشان قرار گیری، و به آنها سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن .
سپس میگویید: ای بندگان خدا مرا ولی خدا وجانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم . آیا در میان اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟ اگر کسی گفت نه، دیگر به او مراجعه نکن . اگر کسی پاسخ داد، آری، همراهش برو، بدون آن که او را بترسانی یا تهدید کنی یا به کار مشکلی وادار سازی، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار و اگر دارای گوسفند یا شتر بود بدون اجازه اش داخل مشو که اکثر اموال از آن او است آنگاه که داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر و سختگیر رفتار نکن، حیوانی را رم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند . پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد . اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است و از تو درخواست گزینش دوباره کرد همراهی کنی . پس حیوانات را درهم کن و به دو دسته تقسیم نما . همانند آغاز کار، تا حق خدا را از آن بگیری . . . در رساندن حیوانات آن را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار . . . هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی به او سفارش کن تا بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود و در سوارشدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید . آنها را در سر راه به درون آب ببرد و استراحت کنند و هرگاه به علفزار رسید فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند . . . (18)
حضرت به یکی از فرمانداران خود (ظاهرا محنف بن سلیم ازدی) مینویسد:
. . . به او سفارش میکنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگوید و با مردم به جهت این که بر آنها حکومت دارد بی اعتنایی نکند، چه این که مردم برادران دینی و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی میباشند . بدان برای تو در این زکاتی که جمع میکنی سهمی معین و حقی روشن است و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه که ما حق تو را میدهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنها وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری . . . (19) .
حضرت در عهدنامهای برای فرماندار مصر - محمدبن ابی بکر - میفرماید:
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش . در نگاههایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوانها از عدالت تو مایوس نگردند . . . (20) .
102/120/د
ادامه دارد