به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در شصتمین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز سه شنبه سی و یکم فروردین ماه 1395 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، بحث جلسه قبل پیرامون دلالت حدیث منزلت بر خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله را ادامه داد و مطالبی را در این زمینه بیان داشت که اهم آن در پی میآید.
1. چنانکه گفته شد بنا به حدیث منزلت تمامی شؤون و مقاماتی که حضرت هارون نسبت به حضرت موسی علیهمالسلام داشت برای امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله ثابت است.
2. از عمومیّت نصوص مختلف حدیث منزلت چنین استفاده میشود که ثبوت منازل حضرت هارون برای امیرالمؤمنین علیه السلام تنها از جهت شأن نبوّت مستثنا شده است و دیگر شؤون و منازل همگی را شامل میشود که از اهم این شؤون، شأن «خلافت» است.
3. در مورد حدیث منزلت الفاظ گوناگونی در منابع متعدد روایی وارد شده است و در برخی از این الفاظ عبارت «إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و أنت خلیفتی» در ذیل روایت نقل شده است، این عبارت اولاً قرینه است بر اینکه عموم منازل حضرت هارون علیه السلام و بالاخص منزله و شأن خلافت برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت است و ثانیاً صریح است در اینکه مقام خلافت و جانشینی عام است و منحصر به زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله نمیشود.
4. حدیث منزلت درکتب صحاح اهل سنّت وارد شده است و چون از حیث اعتبار قابل خدشه و خردهگیری نیست و واجد استحکام و اعتبار بالایی است، منکرین و مشککین سعی در ایجاد شبهه در دلالت آن کردهاند و گفتهاند حضرت هارون پس از حضرت موسی زنده نماند و از این رو اگر مقامات هارون برای علی بن ابیطالب طابق النعل بالنعل پذیرفته شود شامل بعد از حیات رسول خدا نمیشود.
5. جواب اول به شبهه مذکور این است که آنچه مدّنظر و مورد تأکید روایت است نفس تنزیل است بدون اشاره و تصریح به دامنه زمانی آن. حدیث میفرماید تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؛ وقتی این منزلت برای علی بن ابیطالب ثابت شود، بعد از فوت رسول خدا نیز این منزلت ادامه مییابد مگر اینکه دلیلی بر نفی آن وارد شود.
6. جواب دوم به شبهه این است که در اکثر الفاظ این روایت قید «بعدی» وجود دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوّت بعد از خود را نفی میکند؛ اگر منزلت ثابت شده برای علی بن ابیطالب طبق حدیث منزلت فقط منحصر به زمان حیات رسول خدا میبود دلیلی نداشت که حضرت بفرماید بعد از من پیامبری نیست، بیان این استثناء وقتی مفید است که تنزیل، شامل دوره زمانی پس از رسول خدا نیز بشود.
تقریر مطالب شصتمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بحث ما در عنوان ششم از عناوینی بود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در نصب فرمانروا و خلیفه بعد از خود، برای دلالت بر منصوب برای ولایت و فرمانروایی از آن عنوان استفاده کرده است، عنوان ششم، عنوان «خلیفتی» یا «خلیفة» بود؛ گفتیم این عنوان در مجموعه های متعددی از روایات وارد شده است؛ اولین مجموعه روایات، مجموعهای است که متضمن حدیث منزلت است؛ این حدیث میفرماید: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلا أنّه لا نبیّ بعدی».
درباره دلالت این حدیث گفتیم که عبارت «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلا أنّه لا نبیّ بعدی» دلالت بر این دارد که تمام منازل و شؤون هارون به جز نبوّت برای وجود مقدس امیرالمؤمنین ثابت است.
ادامه بحث؛ عمومیّت منزلت
تنزیل هارون نسبت به موسی همه شؤون را شامل میشود و بر این مطلب قرائنی وجود دارد.
(1) عمومیّت منزلت مستفاد از عمومیّت نصوص؛
قرینه اول در خود روایت است و آن عبارت «إلّا أنّه لا نبیّ بعدی» است، این استثناء در اکثریت قریب به اتّفاق این مجموعه از روایات وجود دارد؛ با این تفاوت که در بعضی از نصوص فرموده است: «إلّا أنّه لا نبیّ بعدی» و در برخی دیگر «إلّا أنّه لا نبوّت بعدی» و در برخی دیگر «إلّا النبوّة» وارد شده است. الفاظ تفاوت کمی دارد ولی از نظر معنا یکی است.
از عمومیّت نصوص استفاده میشود که همه منازل و شؤونی که هارون نسبت به موسی داشت برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت است؛ یکی از برترین این شؤون «خلافت» است که در سوره اعراف به آن اشاره شده است؛ آنجا که میفرماید: «وقال موسی لأخیه هارون أخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین».
استثنای وارد در حدیث منزلت که با عبارت «إلّا أنّه لا نبیّ بعدی» و نظیر آن بیان شده است، نشان دهنده این است که جز شأن نبوّت، همه شؤون حضرت هارون برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت است.
(2) ذیل برخی الفاظ روایت قرینه بر عمومیّت منزلت
قرینه دوم؛ در برخی الفاظ این روایت که در منابع متعدد و از جمله کتاب «خصائص امیرالمؤمنین» از نسایی وارد شده است، جز آنچه پیشتر خواندیم تکملهای هم وجود دارد و آن تکمله، عبارت «إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و انت خلیفتی» است. میفرماید: «أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلّا أنّک لست بنبیّ إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و أنت خلیفتی».
ذیل روایت یعنی عبارت «إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و انت خلیفتی» بیانگر دو امر است؛ اول اینکه، قرینه بر عمومیّت تنزیل است؛ یعنی قرینه است بر اینکه عموم منازل حضرت هارون و بالاخص منزله و شأن خلافت برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت است.
دوم اینکه این ذیل صریح است در اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین را خلیفه خود به طور مطلق و در هر جا که خود نیست، قرار داده است، اینکه میفرماید « إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و أنت خلیفتی» به معنی آن است که هرجا من نبودم تو جانشین من هستی، این بیان، عام است و شامل بعد از موت هم میشود؛ به سخنی دیگر، معنی عبارت این است که هیچ ذهابی برای من تحقق پیدا نمیکند الا اینکه در آن ذهاب تو خلیفه من هستی.
القاء شبهه؛ آخرین راه چاره!
این روایت در همه کتب صحاح اهل سنّت وارد شده است؛ کمتر روایتی در شأن امیرالمؤمنین وارد شده است که مثل این روایت حتی بخاری آن را نقل کرده باشد؛ چون بخاری یکی از متعصّبترین روّات اهل سنّت است و سعی کرده است هر روایتی که به نحوی مربوط به فضایل اهل بیت(ع) است را نقل نکند، حتی اگر آن روایت از طرق صحیح وارد شده باشد. (چون این روایت در همه کتب صحاح وارد شده است و از حیث اعتبار قابل خدشه و خرده گیری نیست) از این رو سعی کرده اند در دلالت آن ایجاد شبهه کنند.
شبهه در دلالت روایت
به عنوان یک شبهه میگویند: روایت تصریح دارد که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؛ حضرت هارون پس از حضرت موسی زنده نماند، بنابراین دلالت روایت شامل بعد از حیات رسول خدا نمیشود.
دو جواب به شبهه
اول؛ تنزیل درباره منزله هارون است و حیات و ممات او را مدّ نظر ندارد. میفرماید تو به منزله هارون نسبت به موسی هستی. وقتی این منزلت برای علی بن ابیطالب ثابت شود، بعد از فوت رسول خدا هم همین منزلت ادامه پیدا میکند؛ مگر اینکه یک رافع و دلیلی بر نفی آن وارد شود و تا وقتی که چنین رافعی وارد نشود، تنزیل همچنان ادامه دارد و بلکه بعد از حیات نیاز به این منزله بیشتر خواهد شد؛ مخصوصاً با توجه به نصّی که در ذیل روایت نسایی وارد شده است که میفرماید: «إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و أنت خلیفتی».
در عبارت «إنّه لا ینبغی ان أذهب إلّا و أنت خلیفتی» همانطور که گفتیم «ذهاب» عمومیّت دارد و شامل بعد از حیات هم میشود. بنابراین میگوییم ملاک، تنزیل و ثبوت منزله هارون برای امیرالمؤمنین است و تا وقتی که امیرالمؤمنین در قید حیات است این منزله برای او ثابت است. سلب این منزله نیاز به دلیل خاص دارد. رسول اکرم مُشرّع است و لسان خداست؛ وقتی این منزله را برای امیرالمؤمنین تشریع کرد، این تنزیل ادامه خواهد داشت.
دوم؛ در اکثر الفاظ این روایت قید «بعدی» (در ضمن یک استثناء) وجود دارد؛ مثلاً «إلّا انّه لا نبیّ بعدی»، رسول خدا نبوّت بعد از خود را نفی میکند؛ حال میگوییم که اگر این منزله استمرار نداشت این استثناء لغو بود؛ چون اگر قرار بود این منزله برای علی بن ابیطالب فقط منحصر در زمان حیات رسول خدا باشد دلیلی نداشت که حضرت بفرماید بعد از من پیامبری نیست و اگر من از دنیا رفتم نبوّت ختم میشود. این استثناء در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی مفید است که تنزیل، نظر به بعد از حیات رسول خدا هم داشته باشد و مخصوص زمان حیات نباشد.
دو نکته
(1) اگر اشکال شود به اینکه مراد از «بعدی»، بعدیّت رتبی است و نه بعدیّت زمانی و مراد این است که رتبه تو بعد از رتبه من است، میگوییم لفظ «بعدی» عندالاطلاق بنا به متفاهم عرفی آن، ظهور در بعدیّت زمانی دارد و هیچ عرب زبانی از این لفظ غیر این معنا را نمیفهمد و غیر آن را ادّعا نمیکند.
(2) وقتی میفرماید «أنت بمنزلة هارون من موسی»، دو فرض قابل ادعاست؛ یا میگوییم عبارت اطلاق دارد و شامل همه منازل و شؤونات هارون میشود و یا اینکه اطلاق را نپذیریم، در فرض اول، مطلوب حاصل است و در فرض دوم میگوییم قدرمتیقن از منازل هارون، خلافت است؛ چون صریحترین منزلهای که در قرآن کریم برای هارون نسبت به موسی ذکر شده خلافت هارون است؛ آیه شریفه میفرماید «و قال موسی لأخیه هارون أخلفنی فی قومی وأصلح و لاتتبع سبیل المفسدین».
حدیث منزلت؛ مروی صحاح اهل سنّت
بخاری این روایت را در دو جا نقل کرده است؛ مسلم نیز در صحیح خود این روایت را به اسانید متعدد و با الفاظ مختلف ولی متقارب به هم نقل کرده است. از جمله الفاظ مروی مسلم لفظ ذیل است.
روایت
«عن سعد بن أبی وقاص قال خلّف رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلّم علی بن ابیطالب فی غزوة تبوک فقال یا رسول الله تخلفنی فی النساء و الصبیان فقال أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبیّ بعدی». صحیح مسلم، حدیث 6218.
مسلم در صحیح خود این حدیث را در شماره های 6217 و 6220 و 6221 نیز با الفاظ متقارب به روایت قبل نقل کرده است. ترمذی نیز در صحیح خود تحت شماره 3724 همین حدیث را با لفظ قریب به آن و با اختلاف اندکی نقل میکند و ذیل حدیث را چنین آورده است: «إلّا انّه لا نبوّت بعدی».
حاکم نیز این حدیث را با لفظی که ترمذی نقل میکند در مستدرک تحت شماره 4617 روایت میکند. احمد بن حنبل نیز در مسند خود این حدیث را مکرراً و به اسانید مختلف و از صحابه متعدد نقل میکند. وی علاوه بر سعد بن أبی وقاص از ابو سعید خدری و جابر بن عبدالله نیز این روایت را نقل کرده است.
/223/907/م
تقریر: جلال الدین زنگنه