به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در پنجاه و نهمین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز دوشنبه سی ام فروردین ماه 1395 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، در ادامه طرح روایات اهل سنّت دالّ بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام به بحث درباره حدیث متواتر منزلت و دلالت آن بر جانشینی و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت و مطالبی را در این زمینه بیان داشت که گزیده آن درپی میآید.
1. عنوان دیگری که در ضمن روایات دالّ بر امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام به آن تصریح شده است، عنوان «علیّ خلیفتی» و عناوین قریب به آن است و از جمله احادیث متضمن این عنوان حدیث منزلت است که در کتب معتبر روایی اهل سنّت نقل شده است.
2. حدیث منزلت در میان مسلمین متواتر است و منابع روایی شیعی و اهل سنّت جز نوادری از کتب روایی این حدیث را نقل کردهاند.
3. در حدیث منزلت میفرماید: «ألا ترضى أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسى إلا أنّه لیس نبیّ بعدی»؛ آیا به این راضی نیستی که منزله تو نسبت به من همچون منزله هارون نسبت به موسی باشد. بنا به دلالت این حدیث تمامی مقاماتی که هارون نسبت به موسی داشته است جز شأن نبوّت برای امیرالمؤمنین نسبت به رسول خدا ثابت است.
4. بنا به آیات شریفه قرآن حضرت هارون وزیر و شریک امر حضرت موسی علیهما السلام بوده است، شراکت در امر نیز عمومیت دارد و منحصر به دعوت فرعون نمیشود؛ ضمن اینکه دعوت فرعون به ایمان تنها یکی از فروع مأموریت محولّه به موسی بوده است و مأموریت اصلی حضرت موسی محوّل رهبری و فرمانروایی و امامت قوم بنی اسرائیل است.
5. به استناد آیات شریفه قرآن کریم رسول خدا جز شأن نبوت واجد سه مقام وجوب اطاعت، حکمیّت بین مردم و أولی بودن به مؤمنین نسبت به نفس آنها است و همه این مقامات به استناد حدیث منزلت برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت است.
6. مقام رسالت با مقام نبوّت تفاوت دارد، رسالت متضمن امامت است و هر رسولی امام امّت خود نیز هست؛ اما نبیّ ممکن است امام نباشد؛ رسول بودن به معنی داشتن مقام فرمانروایی و اطاعت است، نبیّ، صرفاً مبلغ و حاکی اوامر الهی است؛ اما رسول از جانب خدا، خود آمر و ناهی است.
تقریر مطالب پنجاه و نهمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در جلسات پیشین درباره عنوان پنجم از عناوینی که در روایات مختلف از منابع روایی اهل سنّت پیرامون نصب علی بن ابیطالب علیه السلام به جانشینی رسول خدا وارد شده است به حد کفایت بحث شد؛ به جهت رعایت اختصار، درباره این عنوان از منابع شیعه نقل روایت نمیکنیم. در امالی صدوق و امالی شیخ روایاتی در این باب نقل شده است. چون عبارت «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» و قضیه مناشده میان مسلمین متواتر است به همین اندازه از بحث اکتفا میکنیم.
عنوان ششم؛ علیُّ خلیفتی
عنوان دیگری که در روایات درباره نصب جانشین و فرمانروای بعد رسول خدا به کار رفته است و رسول اکرم آن عنوان را به همین منظور به کار برده است عنوان «علیُّ خلیفتی» و عناوین قریب به این عنوان است.
روایت اول
«انَّ رَسول الله (صلی الله علیه وآله) خرج إلى تبوک واستخلف علیا فقال أتخلفنی فی الصبیان والنساء قال ألا ترضى أن تکون منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لیس نبی بعدی» صحیح بخاری، طبع دارالمعرفه بیروت، حدیث 4416.
این روایت را بخاری در صحیح خود نقل میکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را در غزوه تبوک به همراه خود نبرد و در مدینه نگهداشت؛ امیرالمؤمنین عرض میکند، آیا مرا با کودکان و زنان میگذاری؟ رسول خدا میفرماید: «ألا ترضى أن تکون منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لیس نبی بعدی».
این روایت یکی از روایاتی است که با مضمون «خلیفتی» یا «خلیفه» برای نصب جانشین روایت شده است. این روایت نیز در میان مسلمین متواتر است و ما از میان منابع روایی اهل سنّت منبعی را سراغ نداریم که این روایت را نقل نکرده باشد الّا نادراً.
دلالت روایت؛ اثبات منزلت هارون برای امیرالمؤمنین
رسول خدا میفرماید: «ألا ترضى أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسى إلا أنّه لیس نبیّ بعدی»؛ یعنی راضی باش به اینکه منزله تو نسبت به من همچون منزله هارون نسبت به موسی باشد. این بیان به این معنی است که رسول خدا برای علی بن ابیطالب چنین منزلهای را مقرر فرموده است و آن حضرت همه شؤونات به استثنای شأن نبوت را دارد. در این حدیث مقاماتی که هارون نسبت به موسی داشته است برای امیرالمؤمنین نسبت به رسول خدا ثابت و اعلام میشود.
منزلت هارون در قرآن
در قرآن کریم برای حضرت هارون منازل و مقامات مهمی بیان شده است.
«وقال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین» (اعراف/142)
در میان قومم خلیفهی من باش و اصلاح کن و سبیل مفسدان را در پیش نگیر. طبق صریح آیه شریفه یکی از مقامات هارون خلافت نسبت به موسی بوده است.
«و اجعلنی وزیراً من اهلی هارون أخی أشدد به أزری و أشرکه فی امری» (طه/ 32-29)
در این آیه شریفه حضرت موسی درخواست دارد که هارون شریک او باشد.
بنا به آیات شریفه قرآن، حضرت هارون شریک امر و وزیر حضرت موسی است؛ وقتی رسول اکرم به امیرالمؤمنین میفرماید: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی» یعنی همه منازل و مقامات هارون که خلافت و شریک در امر بودن است به استثنای نبوت برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت میشود.
مقامات نبیّ در قرآن
اکنون ببینیم که در قرآن کریم برای رسول خدا چه مقاماتی غیر از نبوّت ثابت شده است تا اثبات آن مقامات بنابر حدیث منزلت برای امیرالمؤمنین نیز ثابت باشد:
(1) وجوب اطاعت. قرآن کریم میفرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله» یا «اطیعوالله و اطیعوا الرسول».
(2) حکم بین الناس. قرآن کریم میفرماید: «وان احکم بینهم بما اراک الله» یا «فلا و ربّک لایؤمنون حتّی یحکّموک فیما شجر بینهم»؛ حکمیّت میان مردم در تمام آنچه ممکن است بین آنها رخ دهد.
(3) اولویّت داشتن به مؤمنین نسبت به نفس آنها. «النبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم».
منزلت هارون؛ شراکت در جمیع شؤون
«شراکت در امر» از جمله مواردی است که حضرت موسی برای برادر خود درخواست دارد. این شراکت عمومیت دارد و تنها منحصر به شراکت در دعوت فرعون نمیشود، دعوت فرعون به ایمان یکی از فروع مأموریت محولّه به موسی بوده است. آن مأموریتی که در ضمن رسالت به موسی محوّل شد رهبری و فرمانروایی است و وقتی درخواست میکند: «أشرکه فی أمری» یعنی «أشرکه فی کلّ أمری»؛ این درخواست به معنی آن است که هارون را در تمام امر با من شریک کن و نه تنها در یک امر خاص.
بنابراین شراکت در امر شامل همه مأموریتهای حضرت موسی در ضمن رسالت میشود، اینکه حضرت موسی در مواجهه با فرعون به او میگوید: «أرسل معی بنی إسرائیل» به معنی آن است که وی برای فرمانروایی و حکومت رسالت داشته است و نه اینکه تنها فرعون را به ایمان دعوت کند.
تفاوت رسالت با نبوّت
در روایت شریفه آنچه برای امیرالمؤمنین علیه السلام استثنا شده است نبوّت است، باید توجه داشت که رسالت غیر از نبوّت است. رسالت متضمن امامت است؛ یعنی «کلّ رسولٍ امامٌ»؛ در قرآن کریم هم آیات متعددی بر این مطلب وجود دارد که وقتی نبیّ رسول میشود، ارسال او برای فرمانروایی و حکومت است.
ممکن است نبیّ باشد، اما مکلّف به حکومت و فرمانروایی نباشد؛ مثل نبیّ بنی اسرائیل که مردم به او گفتند: «ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله»؛ اما اگر نبیّ، رسول هم بود (مقام وجوب اطاعت دارد)؛ چنان که میفرماید: «إنی لکم رسول امین فاتّقوا الله و أطیعون» یا «و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع بإذن الله».
با توضیحی که داده شد، اگر از رسالت، نبوّت استثناء شود مقام امامت باقی میماند. رسول بودن به معنی داشتن مقام فرمانروایی و اطاعت است و به همین جهت است که در آیه قبل نمیگوید: «فاتّقوا الله و أطیعوا الله» بلکه میگوید: «فاتّقوا الله و أطیعون»؛ یعنی مرا اطاعت کنید؛ به این دلیل که چون رسول است و مقام وجوب اطاعت و مقام فرمانروایی دارد، اطاعت از او اطاعت از خداست، آیه شریفه هم که میفرماید: «ما اتاکم الرسول فخذوه» همین امر را ثابت میکند؛ بنابراین آنچه به نظر رسول برسد امر خداست. نبیّ، صرفاً «مبلغٌ عن الله» و حاکی (اوامر و نواهی الهی) است، ولی رسول از جانب خدا، خود آمر و ناهی است.
دلالت روایت؛ جمع بندی
آنچه از این روایت استفاده میشود این است که همه مقامات هارون نسبت به موسی علیهما السلام به استثنای مقام نبوّت برای امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به رسول خدا ثابت است.
/223/907/م
تقریر: جلال الدین زنگنه