به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل؛ حکم نماز جمعه در عصر غیبت از جمله موضوعاتی است که فقها در درس خارج فقه به آن میپردازند؛ مرحوم حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی از مراجع تقلید نیز در درس خارج فقه خود به تفصیل به این موضوع پرداخته است که بخش دوم آن تقدیم خوانندگان میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از یک سو قدمای اصحاب قائل به اشتراط حضور امام یا منصوب خاص او هستند، از سوی دیگر راویانی که این روایات را نقل کردهاند؛ مثل زراره، خودشان مقید به خواندن نماز جمعه نبودند، به طوری که مثل نماز ظهر که همه روزه مقید بودند، در روزهای جمعه هم به نماز جمعه مقید باشند. لذا به نظر میرسد که باید از اطلاق این روایات رفع ید کرد.
1. شیخ طوسی از زراره نقل کرده است که: «حثّنا ابوعبداللّه(ع) علی صلاه الجمعه حتّی ظننت أنّه یرید أن نأتیه، فقلت: نغدو علیک، فقال: لا، إنّما عنیتُ عندکم».(۸)
«امام صادق(ع) ما را ترغیب کرد که نماز جمعه بخوانیم، تصور کردم مقصودش این است که روز جمعه نزد من بیایید و نماز جمعه بخوانید. عرض کردم: فردا جمعه میآییم. فرمود: نه: آنچه که من قصد کردم، پیش شماست.»
در جمله پایانی این صحیحه، دو احتمال وجود دارد:
(1) آنچه برگزار میشد، نماز جمعه اهل سنت بود و امام آنان را ترغیب میکند که در نماز جمعه اهل سنت شرکت کنند.
(2) میفرماید: خودتان با پنج یا هفت نفر نماز جمعه اقامه کنید؛ اگر احتمال اول مقصود باشد، چنانچه بر نفی وجوب نماز جمعه دلالت نکند، قطعا وجوب تعیینی را نفی میکند.
چون از بعضی از روایات استفاده میشود که نماز جمعه آنان نزد افرادی مثل زراره و محمدبن مسلم باطل بوده، چون یکی از شرایط صحت آن، عدالت امام جمعه است، در حالیکه امام در نمازهای آنها یا امام جائر وقت بوده یا منصوب وی، حضور در نماز جمعه آنها به عنوان تقیه بوده، هر چند تقیه مداراتی.
از جمله این روایات، روایتی از علی بن ابی طالب(ع) است که زراره از حمران، از امام صادق(ع) نقل کرده است که حضرت فرمود: فی کتاب علی(ع): «إذا صلّوا الجمعه فی وقت فصلّوا معهم، و لا تقومنّ من مقعدک حتی تصلّی رکعتین اُخریین، قلت: فاکون قد صلّیت أربعا لنفسی لم اقتد به؟ فقال: نعم».(۹)
یعنی وقتی اهل سنت نماز جمعه خواندند، شما هم با آنها نماز بخوانید ولی بعد از رکعت دوّم بنشینید تا آنها تمام کنند، و شما دو رکعت دیگر بخوانید تا چهار رکعت شود؛ یعنی نماز ظهر شود.
حمران بن اعین که فقیه بود، گفت: من حقیقتا به آنها اقتدا نکردم. لذا میگوییم اقتدا به نماز آنها حقیقی نیست و به عنوان تقیه است هر چند تقیه مداراتی. از این روایت بر میآید که اگر نماز جمعه تعیینی بود، نمیفرمود: نماز ظهر بخوان، در روز جمعه که شش نماز واجب نیست، یا باید نماز جمعه بخواند یا نماز ظهر؛
این روایت صراحت دارد در زمانی که امام دارای بسط ید نیست، نماز جمعه وجوب تعیینی ندارد، اینکه تخییری است یا نه؟ در مباحث بعدی مطرح خواهد شد.
2. شیخ طوسی با سندی که دارد از ابی بکر حضرمی نقل میکند: «قلت لأبی جعفر(ع): کیف تصنع یوم الجمعه؟ قال: کیف تصنع أنت؟ قلت: اُصلّی فی منزلی ثمّ أخرج فأصلّی معهم، قال: کذلک أصنع أنا».(۱۰)
ابوبکر حضرمی از معاریف بوده و مدح شده است و روایتش معتبر میباشد. از این معتبره استفاده میشود نماز جمعه در زمانی که امام معصوم بسط ید ندارد، واجب تعیینی نیست.
3. کلینی از زراره نقل کرده: «قلت لأبی جعفر(ع): إنّ اناسا رَوُوا عن أمیرالمؤمنین(ع) أنّه صَلّی أربع رکعات بعد الجمعه لم یفصل بینهنّ بتسلیم؟ فقال: یا زراره، إنّ أمیرالمؤمنین(ع) صلّی خلف فاسق، فلمّاسلّم و انصرف قام أمیرالمؤمنین(ع) فصلّی أربع رکعات، لم یفصل بینهنّ بتسلیم، فقال له رجل إلی جنبه: یا أبالحسن صلّیت أربع رکعات لم تفصل بینهنّ، فقال: انّها أربع رکعات مشبّهات، فسکت، فواللّه ما عقل ما قال له».(۱۱)
امام باقر(ع) کیفیت نماز خواندن امیرالمؤمنین(ع) را در زمان قبض ید آن حضرت نقل میکند. سپس میفرماید: مردی کنار حضرت نشسته بود، پرسید: چرا چهار رکعت میخوانی؟ چون نافله نماز جمعه کیفیت خاصی دارد.
حضرت فرمود: این شبیه چهار رکعت است، گویا دو رکعت، دو رکعت است. آن شخص ساکت شد و نفهمید که امام به ا و چه گفت؛ یعنی حضرت چیزی گفت که او نفهمد.
امام و اصحاب امام در زمان قبض ید به طور مرتب نماز جمعه نمیخواندند. معلوم میشود که نماز جمعه علی وجه الاطلاق وجوب تعیینی ندارد.
احتمال دوم در جمله «انما عنیتُ عندکم» این بود که بروید پیش خودتان نماز جمعه بخوانید. بنابراین احتمال نیز نماز جمعه وجوب تعیینی ندارد چون لسان روایت، ترغیب است.
روشن است که زراره در بعضی از مواقع نماز جمعه را ترک میکرد. روایت فقط بر مشروعیت نماز جمعه دلالت میکند و اینکه از نماز ظهر افضل است. اگر واجب بود: میفرمود: فریضه خدا را ترک کردی و جایت در آتش است. وجوب تعیینی نماز جمعه و نماز ظهر منتفی است، پیش خودتان نماز جمعه بخوانید؛ یعنی وجوب تخییری دارد و در زمان غیبت هم اگر نماز جمعه با شرایطش اقامه شود، مجزی است، نهایت اینکه از نماز ظهر افضل است.
4. شیخ طوسی از عبدالملک(۱۲) نقل کرده: «عن أبی جعفر(ع) قال: مثلک یهلک و لم یصلّ فریضه فرضها اللّه، قال: قلت: کیف أصنع؟ قال: صلّوا جماعه».(۱۳)
عباس در روایت، عباس بن معروف یا عباس بن عامر است، چون محمدبن علی بن محبوب از هر دو نفر ـ که جلیل القدرند ـ روایت دارد. امام به عبدالملک که برادر زراره است، میفرماید: کسی مثل تو بمیرد و در عمرش یک نماز جمعه نخواند؟! مانند آن است که گفته شود: کسی مثل تو بمیرد و یک نماز شب نخواند؟
لسان روایت، لسان وجوب تعیینی نیست، بلکه نفی آن است و مشروعیت را میرساند.
در معنای جمله پایانی روایت «صلّوا جماعه» دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این است که نماز جمعه را به جماعت بخوانید. یعنی همان شرایطی که در نماز جماعت معتبر است، نماز جمعه را هم با همان شرایط برگزار کنید که صحیح است.
اگر جمله «یعنی صلاه الجمعه» از امام یا عبدالملک باشد همین احتمال متعین است، ولی بعضی احتمال دادهاند که این تفسیر توسط بعضی از روات انجام گرفته باشد. در این صورت ممکن است «صلوا جماعه» بدین معنا باشد که نمازتان را به جماعت بخوانید؛ یعنی نماز ظهر را.
مستفاد از روایات آن است که اگر امام یا منصوب خاص او حضور نداشته باشند یا حضور داشته باشند ولی مبسوط الید نباشند، نماز جمعه وجوب تعیینی ندارد. حتی در زمان حضور و بسط ید هم، چنانچه در روستایی زندگی میکند که امام جمعهای از سوی امام نصب نشده است، نماز جمعه واجب تعیینی نیست.
برکسانی که بیش از دو فرسخ با محل اقامه نماز جماعت فاصله دارند، نماز جمعه واجب نیست. صاحب جواهر و بعضی دیگر اظهار داشتهاند که اگر نماز جمعه واجب تعیینی بود، وجوب آن را به فاصله دو فرسخ محدود نمیکرد، بلکه میگفت: آنانکه از محل اقامه نماز جمعه دور هستند، باید خودشان نماز جمعه را اقامه کنند.
ملتزم شدن به این مطلب که «در صورتی که خطیبی بینشان نیست، واجب تعیینی نیست و در روستاها خطیب جمعه حضور ندارد»، نادرست است؛ چرا که خطیب جمعه شرط دشواری ندارد، شرط صحت خطبه همین است که حمد خدا را بگوید، بر پیامبر و خاندانش صلوات بفرستد و مردم را به تقوا دعوت کند و سوره مختصری هم قرائت کند، بقیه اجزای خطبه واجب نیست.
هر کسی میتواند این مقدار از خطبه را یاد بگیرد. پس نمیتوان این روایات را بر صورتی حمل کرد که «امامٌ یخْطُبُ» در بینشان نباشد.
این روایات ـ دسته دوم ـ قرینه است بر اینکه در جایی که امام معصوم یا منصوب خاص او نباشند، نماز جمعه وجوب تعیینی ندارد.
لذا از ظهور دسته اول رفع ید میکنیم و قائل به وجوب تخییری میشویم، چنانکه جماعت فراوانی از فقهای ما بدان ملتزم شدهاند. مشروعیت یک عمل به این معناست که عِدل آن واجب است و واجب تخییری است.
در زمان غیبت در جایی که نماز جمعه با شرایطش منعقد بشود، ما جرأت فتوا به وجوب تعیینی را نداریم چون به حسب روایات مختلف، واجب تخییری است، لذا تعبیر به احتیاط میکنیم و حضور را احتیاط واجب میدانیم.
بنابراین، انعقاد نماز جمعه در عصر غیبت توسط مکلّفین واجب تخییری است ولی وقتی برگزار شد، احتیاط واجب آن است که بقیه مردم شرکت کنند. برخی که در مشروعیت آن هم در زمان غیبت تردید کردهاند، ولی اقامه آن را به احتمال مشروعیت مجاز دانستهاند، یعنی مجزی از نماز ظهر نیست و باید نماز ظهر را هم بخواند، ولی به نظر ما مشروعیتش واضح است، هر چند وجوب تعیینی ندارد.
هم اطلاق آیه «إذا نودی للصلاه من یوم الجمعه…» اقتضای این معنا را دارد و هم روایات متعددی بر مجزی بودن نماز جمعه دلالت صریح دارند.
آیا روایات با وجوب تخییری سازگارند؟
برخی معتقدند روایاتی داریم که با وجوب تخییری سازگار نیست، بلکه اگر در عصر حضور وجوب تعیینی اثبات شود، در عصر غیبت هم همینطور است.
1.صدوق از زراره نقل کرده: «قلت لأبی جعفر(ع): علی من تجب الجمعه؟ قال: تجب علی سبعه نفر من المسلمین، و لا جمعه لأقل من خمسه من المسلمین، أحدهم الإمام، فاذا اجتمع سبعه و لم یخافوا أمّهم بعضهم و خطبهم»(۱۴)
ظاهر صحیحه، سخن کسانی را که امام را «امام معصوم» دانستهاند، باطل میکند. چون میفرماید: «فإذا اجتمع سبعه و لم یخافوا، امّهم بعضهم و خطبهم»؛ یعنی اگر هفت نفر جمع شدند و نترسیدند، بعضی از این افراد امام شوند و برای بقیه خطبه بخوانند. تعیین نکرد که کدامیک امام شود. معلوم میشود بدون اینکه امام یا منصوب خاص او امامت جمعه کند، نماز جمعه میتواند صحیح باشد.
احتمال اینکه امام با همین جمله یکی از هفت نفر را به امامت نصب کرده باشد، توهّمی بیش نیست. چون اصل اوّلی آن است که امام در صدد بیان حکم شرعی باشد، نه حکم مولوی و از باب اعمال ولایت، علاوه بر آن در اینجا قرینه بر عدم نصب است، پس از بیان حکم شرعی، این جمله را بیان کرده است.
اما مدلول روایت که گفته شده با وجوب تخییری ناسازگار است، اینکه روایت ابتدا میگوید: نماز جمعه بر هفت نفر از مسلمانان واجب است. سپس میفرماید: «لا جمعه لأقل من خمسه».
در روایات دیگر هم وارد شده که «أدنی ما تکون الجمعه سبعه أو خمسه أدناه» تحدید بین اقل و اکثر ممکن نیست، لذا در خصوص رکعتین اخیرتین گفتیم که وجوب تخییری بین یک تسبیحه و سه تسبیحه معقول نیست، چون با یکبار گفتن واجب امتثال میشود و دو مرتبه بعدی مستحب خواهد بود.
در اینجا هم در خصوص وجوب نماز جمعه تحدیدش به پنج یا هفت صحیح نیست. روایاتی داریم که هفت نفر را لازم میداند و روایاتی که پنج نفر را لازم میشمارد و بین آنها تعارض وجود دارد. به دو گونه جمع کردهاند:
راه اول: صاحب مدارک معتقد است که متعارض هستند و تساقط میکنند و به اطلاق آیه مبارکه رجوع میشود که مقتضایش این است که پنج نفر کافی است. ولی این راه درباره این روایت که هفت نفر را لازم شمرده، سپس بر پنج نفر هم واجب شمرده، قابل انطباق نیست.
راه دوم: شیخ طوسی(قده) و بعضی از متأخر متأخرین معتقد شدهاند که اگر هفت نفر بودند، وجوب تعیینی دارد، ولی اگر پنج نفر بودند، واجب نیست و صرفا مشروع است که نتیجهاش وجوب تخییری است.
بنابراین احتمال در صورت اجتماع هفت نفر نماز جمعه واجب تعیینی است، لذا روایت با قول به وجوب تخییری منافات پیدا میکند.
اشکال
بعضی از اصحاب ما این سخن را نپذیرفته و فرمودهاند: چون صحیحه در دو مقام است، در مقام بیان شرایط وجوب انعقاد نماز جمعه نیست تا گفته شود بین پنج نفر و هفت نفر تفصیل داده است، در مقام بیان شرط صحت نماز جمعه هم نیست چون تعبیر به «تجب» شده که ارتباطی به صحت ندارد.
نسبت به وجوب هم دو مقام مطرح است: «وجوب انعقاد» و «وجوب حضور»، همانطور که یاد آور شدیم، در مقام بیان شرایطِ وجوبِ انعقاد نیست، بلکه در مقام بیان شرایط وجوب حضور در نماز جمعه است.
یعنی اگر هفت نفر جمع شدند، حضور در نماز جمعه بر بقیه مردم واجب است، اما اگر پنج نفر بودند، حضور بر دیگران واجب نیست؛ چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت، چه در زمان بسط ید و چه در زمان عدم بسط ید. اگر روایت در
مقام تفصیل بین پنج نفر و هفت نفر در خصوص «وجوب انعقاد» باشد.
به طوری که اگر هفت نفر جمع شدند وجوب تعیینی دارد و اگر پنج نفر بودند وجوب تخییری، تفصیل لغو خواهد بود، چون کدام بلدی است که هفت نفر مرد بالغ در آن نباشد که اقامه جمعه کنند؟ بناچار باید روایت، مربوط به «وجوب حضور» و تفصیل در آن باشد.
پاسخ
دقّت در روایت نشان میدهد که ناظر به بیان شرط انعقاد است نه حضور، چون میفرماید: «تجب علی سبعه نفر من المسلمین» سپس عطف میکند «و لا جمعه لأقلّ من خمسه من المسلمین، أحدهم الإمام» سپس میافزاید: «فاذا اجتمع سبعه و لم یخافوا امّهم بعضهم و خطبهم» روایت تکلیف آن هفت نفر را تعیین کرده و به بقیه مردم که حضورشان واجب است یا نه، ناظر نیست.
به نظر ما چون در نماز جماعت، حضور حداقل دو نفر لازم است تا جماعت منعقد شود، در مثل چنین روایتی سؤال از این است که نماز جمعه با حضور چند نفر منعقد میشود؟
در نماز جمعه ممکن است با دو نفر شروع شود، سپس به چند صد نفر برسد، در نماز جمعه با چند نفر شروع میشود؟ پاسخ میدهد: با هفت نفر که یکی امامت کند و حتی کمتر از آن یعنی پنج نفر که یکی امام باشد، حال نماز جمعهای که با این تعداد منعقد میشود، وجوب تعیینی دارد یا وجوب تخییری، اصلاً روایت ناظر به این جهت نیست.
این معنا مؤیداتی هم در روایات دیگر دارد:
مؤید اول: صحیحه حلبی ـ منظور محمدبنعلی الحلبی است که در فقیه تقیید میکند، نه عبیدالله بن علی الحلبی ـ از امام صادق(ع):
قال فی صلاه العیدین: «إذا کان القوم خمسه أو سبعه فانّهم یجمعون الصلاه کما یصنعون یوم الجمعه».(۱۵)
مؤید دوم: صحیحه منصوربن حازم از أبی عبداللّه(ع): که فرمود: «یجمع القوم یوم الجمعه إذا کانوا خمسه فما زادوا…»(۱۶)
یعنی اقل جماعت در نماز جمعه پنج نفر است که یکی امام است، آنگاه «تجب علی سبعه» در روایت مورد بحث به معنای «تثبت» خواهد بود؛ یعنی نماز جمعه با اجتماع هفت نفر تحقّق پیدا میکند، اما اینکه این وجوب تعیینی است یا تخییری، از این روایت بر نمیآید.
این روایت حتی وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر حضور را هم نمیرساند.
سؤال: مقصود از تعبیر «و لم یخافوا» در روایت چیست؟
پاسخ:
میفرماید: اگر هفت نفر شدند و نترسیدند، یکی امامت کند و خطبه بخواند. مقصود از نترسیدند، چیست؟ معلوم است که مخاطب امام، مؤمنین هستند. مگر مؤمنان از چه چیزی خوف داشتند؟ با توجه به روایتی دیگر پاسخ این سؤال روشن میشود.
«عن عبدالله بن بکیر قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن قوم فی قریه لیس لهم من یجمع بهم، أیصلّون الظهر یوم الجمعه فی جماعه؟ قال: نعم، إذا لم یخافوا».(۱۷)
سؤال میکند گروهی در روستایی هستند که کسی را ندارند تا با آنها نماز جمعه بخوانند، آیا نماز ظهر را در روز جمعه به جماعت بخوانند؟ میفرماید: اگر نترسیدند، بخوانند.
از چه چیزی ممکن بود بترسند؟ چون گروهی از اهل سنت معتقدند اگر نماز جمعه از کسی فوت شد، باید نماز ظهر را به صورت فرادا بخواند و نمیتواند به جماعت بخواند.
چون ممکن است آنها را در حال اقامه جماعت ظهر ببینند و سؤال کنند چرا در نماز جمعه حاضر نشدید و ظهر را به جماعت میخوانید، حضرت این پاسخ را داده است.
قید «لم یخافوا» در روایت زراره هم به همین معناست. چون ممکن است اهل سنت آنها را ببینند و بپرسند چرا در نماز جمعه شرکت نکردهاید و خودتان نماز جمعه اقامه میکنید؟ این قید آورده شده است.
۲. صحیحه منصور بن حازم از امام صادق(ع) که فرمود: «الجمعه واجبه علی کلّ أحد لایعذر الناس فیها إلاّ خمسه: المرأه و المملوک و المسافر و المریض و الصبی».(۱۸)
«نماز جمعه بر هر کسی واجب است؛ به طوری که مردم در ترک آن معذور نیستند، جز پنج گروه: زن، عبد یا اَمَه، مسافر، مریض و کودک.»
روایت ابتدا بر وجوب تخییری دلالت میکند، ولی «لایعذر الناس فیه» با وجوب تخییری نمیسازد، بخصوص پنج گروه را استثنا کرده است. چون در وجوب تخییری همه مخیرند و لزومی به استثنای چند طایفه نیست.
بعضی از اعاظم معتقدند که این روایت و امثال آن ناظر به مقام ثانی؛ یعنی حضور در نماز جمعه است و اصلاً ناظر به مقام اول یعنی انعقاد نماز جمعه نیست تا دلالت بر وجوب تعیینی یا تخییری داشته باشد. برای این منظور قرائنی را مطرح کردهاند:
قرینه اوّل، استثنای چند طایفه است، این چند گروه، مستثنای از حضور در نماز جمعهاند، نه ا نعقاد، چون با طوایفی که نام برده شده نماز جمعه منعقد میشود؛ مثلاً اگر بعضی از پنج نفر یا هفت نفری که نماز جمعه با آنها منعقد میشود، مسافر باشند، باز هم نماز جمعه منعقد میشود. دلیل این مطلب روایاتی است که میگوید: نماز جمعه مسافر در حق او، مثل ده نماز جمعه دیگران است.
موثقه سماعه از امام باقر(ع) و ایشان از امام صادق(ع) نقل کرده که حضرت فرمود: «أیما مسافر صَلّی الجمعه رغبه فیها و حُبّا لَها أعطاهُ اللّه عزّوجلّ أجر مائه جمعه للمقیم»(۱۹) صد برابر پاداش نماز جمعهای که مقیم میخواند، به مسافری تعلق میگیرد که با رغبت و علاقه نماز جمعه میخواند.
این تعبیر درباره مسافر؛ اعم از این است که با حضور او نماز جمعه منعقد شود یا پس از انعقاد در نماز جمعه حاضر شود.
قرینه دوم آنکه اگر نماز جمعه در عصر غیبت واجب تعیینی باشد، نباید کسی که دو فرسخ یا بیشتر، از نماز جمعه دور است، مستثنی باشد. چون این شخص باید نماز جمعه را در همان محل خود اقامه کند.
معلوم میشود استثنای این شخص، استثنای از حضور است نه انعقاد. اگر میفرمود: چنین شخصی باید در محل خود نماز جمعه را اقامه کند، روایت بر وجوب تعیینی دلالت میکرد ولی چنین تعبیری وجود ندارد.
پاسخ
روایت صدری دارد که صاحب وسائل در باب دیگری نقل کرده و آن صدر مربوط به مقام اول بحث یعنی «انعقاد نماز جمعه» است. روایت چنین است: عن أبی عبدالله(ع) قال: «یجمع القوم یوم الجمعه إذا کانوا خمسه فما زادوا»؛ یعنی وقتی مردم پنج نفر و بیش از آن شدند، در روز جمعه نماز جمعه میخوانند.
این بیان مربوط به انعقاد نماز است؛ یعنی نماز جمعهای که حکمش از ادله دیگر معلوم است که واجب تخییری است یا تعیینی. قوم وقتی به پنج نفر رسیدند، آن را اقامه میکنند و منتظر نمیمانند.
سپس تفریع میکند که «فإن کانوا أقلّ من خمسه فلا جمعه لهم» اگر کمتر از پنج نفر باشند، نماز جمعه نمیشود؛ یعنی شرط صحت نماز جمعه حضور لااقل پنج نفر است. سپس در ادامه میفرماید: «و الجمعه واجبه علی کلّ أحد…» که پیشتر نقل شد.
اما اینکه فرمودند: «با مسافر هم نماز جمعه منعقد میشود، گرچه حضور بر او واجب نیست» به نظر ما با ظاهر روایت سازگار نیست. گرچه طوایفی که استثنا شدهاند، از حضور در نماز جمعه استثنا گردیدهاند، ولی ظاهر صدر روایت انصراف دارد به اینکه آن پنج نفری که نماز جمعه با آنها منعقد میشود، غیر از این طوایفی باشد که در ذیل روایت استثنا شدهاند.
آیا نماز جمعه با حضور شش نفر مسافر یا شش نفر زن یا شش کودک منعقد میشود؟ آیا اگر امام جمعه مسافر باشد، نماز جمعه منعقد میشود؟ به نظر میرسد که با حضور افرادی غیر از گروههای استثنا شده، منعقد میشود؛ دلیل ما بر این مطلب، انصراف روایت است، ولی اصحاب در خصوص «زن» دلیل دیگری اقامه کردهاند.
صاحب حدائق در این مسأله میگوید: آیا عدد افراد لازم در نماز جمعه با افراد مستثنی شده منعقد میشود؟ گرچه حضور بر آنها واجب نیست ولی اگر حاضر شدند، در شمارش به حساب میآیند؟ فرموده: اصحاب تسالم دارند که با حضور چهار زن یا سه مرد و یک زن منعقد نمیشود.
دلیل اصحاب روایت صحیحه اسماعیل بن ابی همام است که از امام موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که فرمود: «إذا صلّت المرأه فی المسجد مع الإمام یوم الجمعه الجمعه رکعتین، فقد نقصت صلاتها، و إن صلّت فی المسجد أربعا نقصت صلاتها لتصلّ فی بیتها أربعا أفضل».(۲۰)
«زن چنانچه در روز جمعه در مسجد با امام دو رکعت نماز جمعه بخواند، نمازش ناقص است و اگر در مسجد چهار رکعت نماز ظهر بخواند، باز هم نمازش ناقص است، اگر در خانهاش چهار رکعت نماز ـ یعنی نماز ظهر ـ بخواند، افضل است.»
از این روایت استفاده میشود نماز جمعهای که زن میخواند ناقص است و اگر در خانهاش نماز ظهر به فرادا بخواند دارای فضیلت بیشتری است، حال چگونه میتوان گفت: با حضور زن نماز جمعه منعقد میشود؟
ولی این سخن ناتمام است؛ یعنی بین اینکه نماز جمعه أو افضل نباشد و بین اینکه با حضور او نماز جمعه منعقد بشود، منافاتی وجود ندارد، البته عمده انصراف روایت است که پیشتر توضیح دادیم.
نتیجهگیری
پرسش:
اصحاب ائمه(ع) عادتا نماز جمعه اقامه نمیکردند، امام آنان را ترغیب کرد که نماز جمعه اقامه کنید و در هیچ روایتی هم ندارد که دیگران هم باید به شما ملحق شوند و در نماز جمعه منعقد شده حضور یابند.
تا امروز هم از قدمای اصحاب کسی را پیدا نکردیم که بگوید: اگر نماز جمعه علی وجه التخییر برگزار شد، بر دیگران واجب است تعیینا که در آن حضور یابند.
در نتیجه فقیه اطمینان پیدا میکند که اگر انسان در نماز جمعه که به عنوان واجب تخییری منعقد شده، حضور نیابد، خلاف شرع مرتکب نشده است والاّ اگر واجببود، ائمه متذکر میشدند.
پاسخ:
اینکه مؤمنین در نماز جمعه اصحاب ائمه شرکت نمیکردند و ترغیب به شرکت هم نمیشدند، چون زمان تقیه بود. حضور مؤمنان در یک خانه به شعاع یک فرسخی، در حقیقت سربلند کردن در مقابل خلفای جور تلقی میشد، لذا ائمه هم چنین چیزی نفرمودند و فقط فرمودند: خودتان وقتی جمع شدید، بعضی از شما امام بشوید و خطبه بخوانید و نماز جمعه برگزار کنید.
ولی اکنون زمان تقیه سپری شده است. عدم حضور در آن شرایط طبق قاعده بوده، ولی عدم حضور در نماز جمعهای که در عصر غیبت برگزار میشود ،خلاف قاعده است.
مقتضای اطلاقات لزوم حضور است و قرینهای نداریم که از این اطلاقات رفع ید کنیم. لذا ـ هر چند فتوا نمیدهیم ـ احتیاط واجب آن است که اگر نماز جمعهای در عصر غیبت با شرایطش برپا شد، مؤمنین در آن حاضر شوند.
به مقتضای ادلّه در زمان عدم بسط ید امام و عصر غیبت، نماز جمعه مشروع است و وجوبش هم تخییری است و اگر با شرایطش اقامه شد، احتیاط واجب حضور در نماز جمعه است.
/102/825/م
(بخش دوم و پایانی)
پینوشتها