به گزارش سرویس جامعه پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل؛ حکم نماز جمعه در عصر غیبت از جمله موضوعاتی است که فقها در درس خارج فقه به آن میپردازند؛ مرحوم حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی از مراجع تقلید نیز در درس خارج فقه خود به تفصیل به این موضوع پرداخته است که متن تفصیلی آن در دو بخش تقدیم خوانندگان میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
وجوب نماز جمعه در زمان نبی گرامی(ص) و امامان معصوم(ع) و بسط ید آنان از ضروریات فقه است؛ بر اساس فحصی که کردهایم، در این مسأله چند نظریه وجود دارد.
نظریه نخست: مشروعیت و وجوب نماز جمعه مشروط به وجود امام معصوم(ع) یاوجود شخصی است که از سوی معصوم نصب شده باشد و مقصود از نصب، نصبِ خاص است.
اعم از اینکه فقط برای امامت جمعه یا برای افتا و نماز جمعه یا برای قضاوت و نماز جمعه تعیین شده باشد. مقتضای کلمات گروهی از فقها و اصحاب ما این نظریه است و نتیجه آن این است که در زمان غیبت، نماز جمعه مشروعیت و وجوب ندارد و نمیتواند جایگزین نماز ظهر شود و باید نماز ظهر اقامه شود.
نظریه دوم: بر خلاف نظریه نخست است و گفتهاند که قائل هم دارد، ولی ممکن است فقط در حدّ احتمال باشد و آن این است که در حکم نماز فرقی بین زمان حضور و غیبت نیست.
همانطور که در زمان حضور و بسط ید امام(ع)، نماز جمعه، در روز جمعه واجب تعیینی است، در عصر غیبت هم همینطور است، حضور امام معصوم یا منصوب خاص او لازم نیست.
پس اگر شرایط نماز جمعه در زمان غیبت فراهم شد، مثل زمان حضور واجب است. صاحب جواهر این احتمال را به فردی از معاصران خود نسبت داده به طوری که حتی اگر فقها از سوی امام در زمان غیبت به طور عام نصب نشده باشند، مردم باید نماز جمعه را اقامه کنند؛ به فرموده صاحب جواهر، این شخص از اطلاق کلمات اصحاب اینگونه فهمیده است.
نظریه سوم: وجوب تخییری نماز جمعه است.
آنطور که ما تتّبع کردیم، بسیاری از اصحاب ماملتزم به این معنا هستند که نماز جمعه در زمان غیبت وجوب تعیینی ندارد، بلکه واجب تخییری است؛ بدین معنا که لازم نیست مکلّفین نماز جمعه بخوانند، میتوانند نماز ظهر بخوانند، چنانکه میتوانند نماز جمعه بخوانند و مجزی از نماز ظهر هم هست.
نظریه چهارم: فقط مشروعیت نماز جمعه است؛
بدین معنا که اگر کسی در زمان غیبت نماز جمعه خواند، بدعتی مرتکب نشده، ولی مجزی نیست و باید نماز ظهر را هم بخواند؛ این نظریه قابل التزام نیست، چون در شبانه روز بر مکلف بیش از پنج نماز واجب نیست، اگر از ادلّه،
مشروعیت نماز جمعه در عصر غیبت استفاده شد؛ یعنی واجب تعیینی نبوده و وجوب تخییری دارد و بنابر وجوب تخییری، اگر نماز جمعه بخواند قطعا مجزی است و تکلیف از او ساقط است. مشروعیت نماز جمعه و مجزی نبودن، باتوجه به اینکه ظهر جمعه یک نماز بر مکلف واجب است، با یکدیگر قابل جمع نیست.
دلایل حکم نماز جمعه در خصوص ادلّه ـ اعم از آیات و روایات ـ در دو جهت بحث میشود:
الف. دلالت ادلّه است، که آیا واقعا ادلّه بر وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر غیبت دلالت میکنند یا نه؟
ب. اگر دلالت ادلّه تمام باشد، آیا قرینهای داریم که از ظهور این ادلّه رفع ید کنیم؟ آیا این ادلّه معارض دارند و در صورت وجود معارض، میان آنها جمع عرفی امکانپذیر است یا نه؟
قرآن کریم
آیه نخست: «یا أیها الَّذین آمنوا إذا نُودی للصلاهَ مِنْ یومِ الجُمُعهِ فَاسْعوا إلی ذکر اللّه و ذروا البیعَ ذلِکُمْ خیر لکم ان کنتم تعلَمون».(۱)
در تبیین آیه گفتهاند: اولاً: به جهت آمدن «ذکر اللّه» با «یوم الجمعه» در آیه، معلوم میشود که مقصود «نماز جمعه» است؛ یعنی وقتی برای نماز جمعه ندا داده شد، بیع و شراء و معاملات و اشتغال به امور دنیوی را رها کنید و به نماز جمعه بشتابید.
ثانیا: آیه اطلاق زمانی دارد و منحصر به عصر حضور نیست.
همانطور که خطابات دیگر قرآنی، مخصوص یک زمان نیست، این خطاب هم همینطور است؛ تعبیر آیه «إذا نُودی» است، هرگاه چنین ندایی برخاست؛ «فاسعوا إلی ذکر الله و ذروا البیع»، چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت.
ثالثا: «فاسعوا» که صیغه امر است، ظهور در وجوب دارد و حمل بر استحباب، محتاج قرینه است.
چند اشکال بر استدلال به آیه
اشکال ۱: آیه شریفه در قالب قضیه شرطیه است «اذا نودی للصلاه مِنْ یوم الجمعه» یعنی هنگامی که برای نماز جمعه ندا داده شد، به سوی آن بشتابید، اما در مقام بیان شرایط آن نیست و اطلاق ندارد که بتوان به آن تمسک کرد.
پس ناگزیر باید مدلول متیقن را اخذ کرد و مدلول متیقن «زمان حضور امام(ع) یا منصوب خاص» اوست.
پاسخ
این اشکال علیل و قاصر است؛ چرا که مراد از «ندا»، همان اذانِ معروف است که در هر روز و شب برای نمازهای یومیه گفته میشود و حاکی از دخول و رسیدن وقت نماز است. وقتی اذان میگویند؛ یعنی وقت نماز داخل شده و برای اقامه نماز اقدام کنید.
آیه مورد بحث، به این معناست که وقتی اذانِ دخول وقت که در روز جمعه گفته شد، به سوی نماز جمعه بشتابید؛ «فأسعوا إلی ذکر اللّه» اما آیا در اذان روز جمعه، غیر از آنچه که در اذان ایام دیگر هفته معتبر است، شرط دیگری لازم است؟ روشن است که چنین قیدی در آیه نیست.
اگر ندایی به نماز در اذهان مردم سابقه نداشت، میگفتیم که آیه در مقام بیان آن است، ولی آیه، مطلبی را که برای مردم مأنوس است، بیان کرده؛ مانند «أقیموا الصلاه» که در مقام بیان نماز نیست، بلکه در مقام بیان حکم نماز است. در خصوص نماز جمعه در روزهای جمعه هم همان اذان متعارف در روزهای دیگر را میگفتند، اگر در ندای روز جمعه چیز دیگری معتبر بود، ذکر میشد.
لذا اینکه قید میزنیم ـ مثلاً ـ اگر مؤذنِ حاکم ستمگری بر نماز جمعه ندا داد حضور واجب نیست، یا نماز جز پشت سر کسی که به دینش اعتماد داشته باشی (تَثِقُ بِدینه) نماز نیست، به خاطر وجود دلیل خاص است.
حال اگر به وسیله دلیل خارجی ثابت میشد که ندا باید از جانب امام یا منصوب خاص او باشد، از اطلاق رفع ید میکردیم، ولی چون دلیل بر تقیید نداریم، به اطلاق تمسک میکنیم.
اگر کسی که شرایط اقامه نماز را دارد و عارف به احکام و مسائل نماز جمعه است، بر نماز جمعه ندا داد، به مقتضای اطلاق آیه برای اقامه نماز جمعه به سوی آن میشتابیم؛ پس به مقتضای اطلاق آیه فرقی نمیکند که امام معصوم ندا دهد یا منصوب خاص و یا منصوب عام او و یا غیر منصوب؛ در همه صور یاد شده حضور واجب است و تنها کسانی که از حضور استثنا شدهاند، حضورشان واجب نیست.
اشکال ۲: مراد از «ذکر» در آیه «فاسعوا إلی ذکر الله»، خطبه نماز جمعه است و «فَاسْعَوا» دلالت بر استحباب میکند؛ زیرا ـ چنانکه در فروع نماز جمعه آمده ـ حاضر شدن در خطبه نماز جمعه واجب نیست، بلکه اگر حاضر شد، بنابر احتیاط واجب یا بنا بر اظهر باید به خطبهها گوش کند که در نماز جمعه شرط است.
ولی حضور در خطبه واجب نیست، چون اگر رکوع امام جمعه را هم درک کند، نماز جمعه را درک کرده و کافی است.
لغت شناسان درباره کلمه «فاسعوا» گفتهاند: اگر «سعی فیه» باشد، «سعی» به معنای زحمت کشیدن است. اگر «سعی الیه» باشد، «سعی» به معنای با سرعت رفتن و شتافتن است و اگر «سَعی لَه» باشد، «سعی» به معنای عمل کردن است؛ یعنی برای آن غرض فلان عمل را انجام داد.
در آیه مبارکه «سعی» با «إلی» متعدّی شده؛ یعنی به سرعت برای ذکر خدا بشتابید و چون منظور از ذکر خدا خطبه نماز جمعه است و حضور در خطبه هم مستحب است، از این جهت «فاسعوا» دلالت بر استحباب میکند؛ یعنی مستحب است که برای حضور در خطبه نماز جمعه بشتابید.
پس آیه ناظر به وجوب تعیینی یا تخییری نماز جمعه یا استحباب آن نیست و در همه حالاتِ یاد شده، شتاب برای حضور در خطبه مستحب است.
برداشت این معنا از آیه، قرائنی هم دارد: نخست آنکه، دستور شتافتن و تند رفتن داده شده، اگر رفتن به نماز جمعه واجب هم باشد، چرا باید تند برود و بشتابد؟
قرینه دوم به کاربردن کلمه «خیر» در ذیل آیه است که میفرماید: «ذلکم خیرٌ لکم إن کنتم تَعْلَمُون» کلمه «خیر» گاهی در برابر کلمه «شر» استعمال میشود؛ مثلاً گفته میشود: «اطاعت خداوند خیر و عصیان او شرّ است.»؛ این معنا دلالتی بر افعل تفضیلی ندارد، چه بسا آن فعلِ خیر واجب باشد.
ولی گاهی خیر در معنای افعل تفضیلی به کار میرود. مثل اینکه گفته میشود: «هذا خیرٌ منه»، این عبارت زمانی استعمال میشود که عمل خیر واجب نباشد والاّ اگر واجب باشد، طرفِ دیگر شرّ خواهد بود، چون عقاب دارد.
در ذیل آیه مبارکه هم میفرماید: «و إذا رأَوا تجارهً أو لهوا انفضّوا إلیها و ترکوک قائما قُلْ ما عنداللّه خیر من اللّهو وَ مِنَ التجاره»، تجارت و گوش کردن به التذاذات نفسیه ـ به گونهای که در محرمات داخل نشود ـ عیبی ندارد.
پاسخ
ما دلیلی نداریم که مراد از «ذکر» فقط خطبه باشد، خطبه انسان را به یاد خدا میاندازد، بهخصوص خطبه نبی گرامی(ص)، ولی نماز هم انسان را به یاد خدا میاندازد و اختصاص به خطبه ندارد.
نماز هم ذکر است؛ «أقم الصلاه لذکری». صاحب مدارک(قده) بر این مطلب تصریح کرده که مفسران اجماع دارند مراد از «ذکر» در آیه «خطبه و نماز» است نه فقط خطبه. البته ما به اجماع یاد شده استناد نمیکنیم، بلکه معتقدیم که ذکر مطلق است و نماز را هم در بر میگیرد.
در علم اصول خواندهایم که اگر خطابی وارد شود؛ مثل «اغتسل للجمعه و الجنابه»، چنانچه دلیلی داشتیم که غسل جمعه استحبابی است، از ظهور صیغه امر در وجوب نسبت به غسل جمعه رفع ید میکنیم، ولی نسبت به غسل جنابت رفع ید نمیکنیم و صیغه امر ظهور در وجوب دارد.
در اصول منقّح شده که در موارد، استحباب و وجوب در مقام ثبوت طلب اعتباری فرق نمیکند. تنها در بعضی از موارد طلب «ترخیص در ترک» وارد شده که از آن طلب به استحباب تعبیر میشود.
در واقع طلب در چنین مواردی، موصوف به «ورود ترخیص فی ترک المتعلق» شده که طلب استحبابی نامیده میشود، ولی در مواردی که طلب مطلق باشد و «ترخیص در ترک متعلق» وارد نشده باشد، طلب وجوبی است؛ یعنی مکلف باید آن را بهجا آورد.
عقل در طلب نوع اول استحباب و در نوع دوم وجوب را انتزاع و برداشت میکند. پس اگر در خطاب یاد شده نسبت به غسل جمعه، ترک اجازه داده شده باشد، از ظهور صیغه امر در وجوب رفع ید میشود، ولی نسبت به غسل جنابت که ترک آن اجازه داده نشده، از ظهور صیغه امر در وجوب، رفع ید نمیشود.
در مورد بحث ما نیز چنانکه دلیلی دلالت کند که حضور در خطبه مستحب است، در مورد خطبه از ظهور صیغه امر «فاسعوا» در وجوب رفع ید میکنیم، اما نسبت به نماز جمعه که اجازه ترک داده نشده، ظهور صیغه امر در وجوب به قوّت خود باقی است و از آن رفع ید نمیشود.
اما اینکه «خیر» را در آیه شریفه به معنای افعل تفضیلی دانستید، صحیح نیست، بلکه خیر در اینجا در برابر شرّ است. در مثل سخن یوسف که عرض کرد: «ربّ السجنُ أحَبّ إلَی ممّا یدعوننی إلیه» نه آن است که آنچه را که یوسف را بدان فرا میخواندند، محبوب یوسف بوده، ولی زندان برایش محبوبتر است! در اینجا استعمال در معنای مجرد است.
چنانکه آیه مبارکه «و ان تصوموا خیر لکم» نیز همینگونه است؛ یعنی چنین نیست که اگر روزه هم نگیرید، خیر است ولی روزه گرفتن بهتر است! در هیچیک از این آیات، معنای افعل تفضیلی اراده نشده است.
در آیه مورد بحث ما هم فرمود: «وَ إذا رأوا تجارهً أو لهوا انفضّوا إلیها و ترکوک قائما قل ما عندالله خیر من اللّهو و من التجاره…».
«تجارت» و «لهوی» که مردم را مشغول میکرد و از نماز باز میداشت، شرّ بود، نه اینکه آنها هم خیر بودند، ولی نماز بهتر از آنها است! لهو یک قسمش حرام است، کسانی که وارد بازار مکه میشدند، طبل میزدند و طبلها هم لهو بود، نه آنکه امری مباح بود.
کسی که دیانتش ضعیف باشد، به دنبال لهو میرود و خداوند چنین افرادی را سرزنش میکند. چون بعضی از مردم به تجارت مشغول میشدند و بعضی هم به ساز و دهل گوش میکردند. تجارت و لهو شرّ بوده و در آیه سرزنش شدهاند؛ پس، کلمه «خیر» هم نمیتواند قرینهای بر معنای مورد نظر شما از آیه باشد و استحباب را اثبات کند.
اشکال ۳: آیه شریفه اطلاق ندارد، چون ذیل آیه «و إذا رأوا تجاره…»، خطاب به پیغمبر است که ای رسول، آنها به دنبال تجارت و لهو میروند و تو را در نماز تنها میگذارند.
روشن است که آیه مربوط به نماز پیغمبر است، در حالی که ما بحثی در وجوب حضور در نماز جمعهای که پیامبر اقامه میکرد و درک خطبههای آن حضرت نداریم.
بحث ما در نماز جمعه در عصر غیبت است؛ اگر در زمان غیبت شخص مجتهد و عارف به احکام و ثقه در دین نماز جمعه اقامه کند، آیا مردم باید حاضر شوند؟ این آیه حکم این صورت را بیان نمیکند.
پاسخ
این اشکال هم وارد نیست؛ چرا که آیه حکم کلّی را بیان میکند که ابدی است «یا أیها الذین آمنوا…»، شبیه آیه «السارق و السارقه فاقطعوا أیدیهما» است که حکم ابدی را بیان میکند. حتی مثل «أقم الصلاه لدلوک الشمس»هم نیست که خطاب خاص میباشد، بلکه خطاب به عموم مؤمنان است.
گرچه آیه دوم «و إذا رأوا تجاره…» تطبیق است بر امّت پیامبر در آن زمان، که آن حضرت را رها کرده و به دنبال تجارت و لهو میرفتند، ولی معنایش اختصاص نماز جمعه به پیامبر نیست تا بگوییم مختص به امام و منصوب خاص او است و نتوانیم به دیگری تسرّی دهیم.
آیه دوم منافاتی با آیه اول ندارد، آیه اول عام است و آیه دوم وضعیت مردم در زمان پیغمبر را بازگو میکند.
پس به نظر ما آیه مبارکه، ظهور در وجوب نماز جمعه دارد و این ظهور اختصاص به عصر حضور امام(ع) یا منصوب خاص او ندارد، البته باید بحث کنیم که قرینهای بر خلاف این ظهور قائم شده است یا نه؟
اشکال ۴: آیه شریفه دلالت بر «وجوب حضور» دارد، نه «وجوب اقامه».
در این مقام دو مسأله مطرح است:
مسأله نخست اینکه: اقامه نماز جمعه توسط مسلمانان وجوب تعیینی دارد.
مسأله دوم اینکه: اگر نماز جمعه در محلّی اقامه شد، مؤمنان لازم است که در آن نماز جمعه حاضر شوند.
فقهای ما مفاد آیه را مسأله دوم دانستهاند؛ یعنی اگر نماز جمعه با شرایط لازم خود برگزار شد، بر دیگران واجب است در آن حضور یابند؛ اما اینکه شرایط اقامه نماز جمعه چیست؟ با چه شرایطی منعقد میشود؟ آیا اقامه نماز جمعه واجب تعیینی است یا نه؟
آیه دلالت بر این مطلب ندارد؛ چون مفاد آیه، قضیه شرطیه است «إذا نودی للصلاه من یوم الجمعهِ فاسعوا إلی ذکر اللّه…» و مفاد قضیه شرطیه آن است که اگر شرط محقق شود، جزا تحقق پیدا میکند، اما حکم شرط از جمله شرطیه استفاده نمیشود.
مسأله نخست را به وسیله دلایل دیگر روشن خواهیم کرد که اقامهاش در روز جمعه با شرایط آن مشروع است. اما اینکه وجوبش تعیینی است یا نه؟ آیه دلالتی بر آن ندارد. «وجوب حضور» در نماز جمعهای که با شرایطش اقامه شده، وجوب تعیینی نماز جمعه نیست، بلکه مقصود از اینکه «نماز جمعه وجوب تعیینی دارد یا نه؟» این است که اقامهاش واجب تعیینی است یا نه؟
پاسخ
اگر در آیه شریفه میفرمود: «إذا اُقیم صلاه الجمعه فاسعوا إلی ذکر اللّه» این استدلال تمام بود، ولی تعبیر آیه «إذا نودی للصلاه من یوم الجمعه» است و ندا برای نماز جمعه، اقامه نماز جمعه نیست، بلکه همان ندایی است که همه روزه برای نمازهای دیگر میشود.
یعنی وقتی اذان گفته میشود، بشتابید برای نماز و خطبه. «فاسعوا» یعنی باید اقامه نماز کنید. اقامه کردن هر شخصی، چه آنهایی که اول هستند و چه آنهایی که بعدا ملحق میشوند.
نماز جمعه توسط گروه نخست منعقد میگردد و گروههای بعدی هم در آن حاضر میشوند. «فاسعوا إلی ذکر اللّه»، هم دلالت میکند بر وجوب انعقاد نماز جمعه و هم دلالت میکند بر اینکه مردم باید ملحق شوند.
پیوستن مردم هم به وسیله ضمیمه شدن روایاتی است که میگوید: درک نماز جمعه به درک رکوع امام است، پس آیه بر هر دو مطلب دلالت میکند.
آیه دوم: «حافظوا عَلَی الصلوات و الصلاه الوسطی»(۲)
به این آیه استدلال شده که مراد از «صلاه وسطی» در روزهای عادی نماز ظهر و در روزهای جمعه، نماز جمعه است. و «حافظوا»
خطاب به همه مردم است که موظّف هستند از نماز جمعه در روز جمعه حفاظت کنند.
پاسخ:
به نظر ما این آیه به تنهایی دلالتی بر وجوب حفظ نماز جمعه ندارد و در روایاتی که «صلاه وسطی» را معنا کردهاند آمده است که مراد نماز ظهر است و در بعضی از روایات آمده مراد نماز عصر است که البته ا ین دسته از روایات، بنابر تقیه است.
اما روایتی که دلالت کند مقصود از «صلاه وسطی» نماز جمعه است، جز روایت مرسلی که طبرسی در تفسیر مجمع البیان نقل کرده، روایت دیگری نداریم. روایت را از علی(ع) نقل کرده که «صلاه وسطی» در غیر جمعه ظهر است و در روز جمعه، نماز جمعه است.
اما این روایت، اولاً از نظر سند مرسله است و قابل اعتماد نیست و از نظر دلالت هم بر مدعا دلالت ندارد، چون در صدد بیان این جهت نیست که در زمان غیبت میتوان نماز جمعه را اقامه کرد یا نه؟
و کسانی که شرط اقامه نماز جمعه را حضور امام یا منصوب خاص او میدانند، معتقدند که در عصر غیبت نمیتوانیم نماز جمعه را اقامه کنیم؛ پس روایت در صدد بیان شرایط وجوب نماز جمعه نیست.
روایات
۱٫ صحیحه زراره: قال ابوجعفر(ع):
«الجمعه واجبه علی من إن صلّی الغداه فی أهله أدرک الجمعه و کان رسول اللّه(ص) إنّما یصلّی العصر فی وقت الظهر فی سائر الأیام»(۳) کسی که نماز صبحش را بخواند و راه بیفتد که نماز جمعه را درک کند، نماز جمعه بر او واجب میشود. در دوران گذشته، طی کردن مسافت دو فرسخ، همین اندازه زمان میبرد.
پیامبر خدا(ص) نمازهای خود را در پنج وقت میخواندند، ولی در بعضی از موارد نماز ظهر و عصر را با هم جمع میکردند. یکی از آن موارد روز جمعه بود. جمع نماز ظهر و عصر بنا بر مذهب امامیه جایز است ولی تفریق افضل است.
در ادامه روایت میگوید: پیامبر خدا(ص) نماز عصر را در زمان نماز ظهر روزهای دیگر بجا میآورد. یعنی در روزهای دیگر که وقت نماز ظهر، اول ظهر است، بعد از نماز جمعه، نماز عصر را بجا میآورد.
در ادامه علت آن را بیان میکند «کی إذا قضوا الصلاه مع رسول اللّه(ص) رجعوا إلی رحالهم قبل اللیل و ذلک سنه إلی یوم القیامه»؛ یعنی برای آنکه کسانی که با پیامبر نماز میخواندند، تاشب به خانههای خود بازگردند. اگر پیامبر نماز عصر را تا زمان اختصاصی نماز عصر به تأخیر میانداخت، این گروه از مردم تا شب به منازل خود نمیرسیدند.
بعضی ذیل روایت «ذلک سنه الی یوم القیامه» را به اصل نماز جمعه مربوط کردهاند، ولی صحیح نیست، بلکه منظور این است که جمع بین نماز جمعه و نماز عصر سنتی است که تا روز قیامت باقی است.
البته این احتمالی را که این جمله، هم به مطلب اخیر مربوط باشد و هم به صدر روایت، نفی نمیکنیم. لیکن با این همه، نهایت این است که روایت مربوط به حضور در نماز جمعه است، نه اقامه آن، که نماز جمعه با چه شرایطی منعقد میشود؟
۲٫ صحیحه دیگر زراره: عن ابی جعفر الباقر(ع) قال: «إنمّا فرض اللّه عزّوجلّ علی الناس من الجمعه إلی الجمعه، خمسا و ثلاثین صلاه، منها صلاه واحده فرضها اللّه عزّوجلّ فی جماعه و هی الجمعه، و وضعها عن تسعه: عن الصغیر و الکبیر و المجنون و المسافر و العبد و المرأه و المریض و الاعمی و من کان علی رأس فرسخین».(۴)
روایت را شیخ صدوق با واسطه صحیح از زراره نقل کرده است. حضرت میفرماید: خداوند از این جمعه تا آن جمعه سی و پنج نماز را بر مردم واجب کرده است. در میان آنها نمازی است که به جماعت واجب شده؛ یعنی فرادایش باطل است و آن نماز جمعه است.
شرط صحت این نماز آن است که به جماعت اقامه شود. این نماز از نُه طایفه برداشته شده که در روایت شمرده است.
گفتهاند: این روایت بر وجوب تعیینی نماز جمعه دلالت میکند، چه از جهت منعقد شدن و چه حضور و فرقی هم میان زمان حضور و غیبت نیست. چون بر همه مردم واجب گشته است.
«الناس» اسم جمعی است که «ال» بر سر آن آمده است. ناس به معنای جمیع مردم نیست، چرا که در این صورت استثنای نُه طایفه معنا نداشت. «فَرَض» یعنی واجب کرده و مقصود انعقاد نماز است. قضیه به صورت قضیه حقیقیه است و اختصاصی به مردم عصر حضور ندارد و زمان غیبت را هم شامل میشود.
اشکال:
بر استدلال به روایت مناقشه کردهاند که روایت تنها تعداد نمازهای واجب را بیان میکند و ناظر به جهات دیگر نیست؛ مثل اینکه در روایت غسلهای واجب را شش غسل دانستهاند، اما اینکه ـ مثلاً ـ غسل استحاضه چه زمانی بر زن واجب میشود؟، غسل مسّ میت را در چه شرایطی باید انجام داد؟
و… این روایت ناظر به آن جهات نیست. در این بحث هم، روایت زراره در صدد بیان شرایط نماز جمعه نیست که آیا حضور امام یا منصوب خاص او معتبر است یا نه؟ ممکن است معتبر باشد و ممکن است معتبر نباشد، این روایت ناظر به این جهات نیست.
پاسخ:
این اشکال وارد نیست. اولاً: قیاس روایت به روایتی که تعداد غسلها را بیان نموده، صحیح نیست. در آن روایت نمیفرماید: غسلهای واجب شش غسل است و بر همه مردم، غیر از این چند طایفه واجب است، بلکه فقط غسلهای واجب را شمرده است.
روایت، حکم اغسال را بیان میکند که واجباندو مستحب نیستند، امّا بر چه کسی واجب است؟ روایت در مقام بیان آن نیست. لذا اگر شک کردیم بر فلان زن مستحاضه غسلی واجب است یا نه؟
نمیتوانیم به اطلاق روایتی که میگوید: غسل بر زن مستحاضه واجب است، تمسک کنیم. چون در مقام بیان نیست. در حالی که در این روایت در مقام بیان این جهت است که نماز جمعه بر همگان واجب است جز چند طایفه که بر آنها واجب نیست.
ثانیا: روایت عام است و همه مردم را شامل میشود، چه در عصر غیبت و چه در عصر حضور لازمه وجوب نماز جمعه بر مردم هم انعقاد آن است. باید نماز جمعه را منعقد کنند چون «فرض اللّه عَلَی الناس»، ظاهر وجوب هم، وجوب تعیینی است.
البته اگر در جزئیات نماز جمعه شک کردیم؛ مثل اینکه درک خطبتین شرط صحّت نماز است یا اگر به رکوع رکعت دوّم هم رسید، نماز جمعه را درک کرده و نمازش صحیح است؟ آیا سوره جمعه خواندن واجب است یا نه؟ در هر دو خطبه سوره کوتاه خواندن لازم است یا نه؟، نمیتوان به اطلاق روایت استناد کرد، چون در مقام بیان این جزئیات نبوده است.
اما اینکه نماز جمعه بر چه کسانی واجب است، روایت در مقام بیان است که بر عموم مردم واجب است، چه عصر حضور و چه عصر غیبت.
۳٫ روایت کلینی از أبی بصیر و محمدبن مسلم: جمیعا عن أبی عبدالله(ع) قال: «إنّ اللّه عزّوجلّ فرض فی کلّ سبعه أیام خمسه و ثلاثین صلاه، منها صلاه واجبه علی کلّ مسلم أن یشهدها إلاّ خمسه: المریض و المملوک و المسافر و المرأه و الصبی».(۵)
راویان همگی از بزرگان و برترینها هستند. از نظر دلالت هم مثل روایت قبلی است: «کلّ مسلم» دلالت میکند که بر هر مسلمانی واجب است، استثنای پنج گروه هم قرینه بر این است که نماز جمعه بر همه مردم واجب است، هم در انعقاد و هم در لحوق به آن.
شهود به معنای حضور است؛ بدیهی است اگر کسی در نماز جمعه حاضر نشود، اصلاً منعقد نمیشود. تعبیر «حَضرَتِ الصلاه» در روایات به این معنا نیست که نماز موجود شده، بلکه به این معناست که وقت نماز شده و باید در نماز حاضر شود و آن را اقامه کند. این تعبیر هم شامل کسانی میشود که ابتدا بیایند و نماز را اقامه کنند و هم شامل آنانی است که با تأخیر بیایند و در نمازِ اقامه شده، حاضر شوند.
۴٫ روایت کلینی از أبی بصیر و محمدبن مسلم: جمیعا عن أبی جعفر(ع) قال: «من ترک الجمعه ثلاث جُمَع متوالیه طبع اللّه علی قلبه…»(۶)
«کسی که سه جمعه بگذرد و نماز جمعه نخواند، از اشخاص بدبختی است که خداوند بر قلب او مهر نهاده است.»
«مَن ترک»؛ یعنی هر کسی، اطلاق دارد و معنایش آن است که نباید نماز جمعه را ترک کرد.
۵٫ روایت زراره: عن أبی جعفر(ع) قال:«صلاه الجمعه فریضه و الإجتماع إلیها فریضه مع الإمام، فان ترک رجل من غیر علّه ثلاث جمع فقد ترک ثلاث فرائض و لا یدع ثلاث فرائض من غیر عله إلاّ منافق».(۷)
در این روایت که صدوق در عقاب الاعمال نقل کرده، نسبت به کلمه «امام» دو احتمال وجود دارد؛ یکی امام جماعت و جمعه، و دیگری امام معصوم.
کسانی که آن را امام معصوم میدانند، مقصودشان زمان حضور امام و بسط ید اوست و الاّ ـ مثلاً ـ در زمان امام باقر و امام صادق(ع) که بسط ید نداشتند، نماز جمعه واجب نیست. زراره و اصحاب دیگر، که روایات وجوب تعیینی را نقل کردهاند، خودشان نماز جمعه نمیخواندند.
حتی در یک روایتی که زراره نقل میکند به امام عرض کرد: بیا نماز جمعه بخوانیم، امام فرمود: نه، لازم نیست.
به هر حال روایت از این جهت که حضور امام یا منصوب خاص او شرط است یا نه؟ اجمال پیدا میکند، اما اجمال این روایت به روایت قبلی سرایت نمیکند. آن روایت به اطلاق خود باقی است. بلکه اگر خطاب به قید اجمالی مجمل باشد و خطاب دیگری داشته باشیم که مطلق باشد، اجمال آن قید، به خاطر آن خطاب مطلق، رفع میشود.
روایات مقید
گرچه از این روایات وجوب تعیینی استفاده میشود، لیکن مشکلی که وجود دارد آن است که با اینکه این روایات در اختیار قدمای اصحاب بوده، امّا هیچ یک از آنان قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه در هر زمانی نشدهاند و کسی نگفته است نماز جمعه واجب تعیینی است؛ چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت، چه در زمان بسط ید امام و چه در زمان قبض ید او.
بلکه حتی کسانی که نماز جمعه را مشروط به حضور امام یا منصوب خاص او کردهاند، مقصودشان حضوری است که همراه با بسط ید باشد.
/102/825/م
(بخش اول)
پینوشتها