vasael.ir

کد خبر: ۲۵۸۹
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۶ - 12 July 2016
عالمان دینی و امنیت اجتماعی/ بخش دوم

عالمان دینی نسبت به امنیت اجتماعی مسئولیت شرعی دارند

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- علمای اسلام در دوران های مختلف همواره در تامین امنیت اجتماعی و حفاظت از هویت جامعه اسلامی تاثیر گذار بوده اند. این دغدغه مندی محصول حساسیت نسبت به جامعه اسلامی و همچنین مسئولیت شرعی علما نسبت به این امر است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، سرمایه اجتاعی جامعه اسلامی مجموع هنجارها ، ارزش ها و باورهای فراگیر است. پس از بررسی دو مولفه هنجارها و ارزش ها باید به بررسی باورهای مشترک جامعه اسلامی پرداخت

 

3. باور‌های فراگیر ومشترک

جهان بینی و ایدئولوژی‌‌هایی که دامنه و پوشش فراگیر دارند و وابستگی‌‌های منفی زبانی، نژادی، صنفی و فرقه ای در آن نادیده و زدوده شده است، از گنجایی بالایی برای اجرایی شدن و ماندگاری برخوردارند چون احساس وابستگی به هویت و حیثیت همه جانبه، فرا زمانی - مکانی، فرا نسلی و جنسیتی را در انسان‌ها تقویت و تولید می کنند که به طور طبیعی، این واقعیت موجب همگرایی و تقریب، تعدیل منافع فردی و جمعی، افزایش فعالیت‌های همگانی و پیوستگی‌‌های اجتماعی می گردد.

عالمان دینی که به درستی اسلام و جهان پیرامونی آن را می شناختند، هماره بر اندیشه‌‌هایی تاکید می کردند و ایدئولوژیی را اسلامی می خواندند که موجب هم افزایی، همدلی و همبستگی مسلمانان بود، مثل ایدئولوژی و اندیشه توحید، امت اسلامی، تقریب مذاهب، جامعه نمونه دینی، تمدن اسلامی و آزاد اندیشی. و بر اساس آن‌ها، سیاست‌های راهبردی را پیش می گرفتند که رهیافت تفاهم زایی و همکاری و تعاون را به دنبال می آورد وبا اندیشه‌‌های تخریبی و انحرافی که به فرقه سازی و تفرقه در میان امت اسلامی می انجامید، به رویارویی بر می خاستند، چون نیک می دانستند که تحجّر دینی، اندیشه‌‌های انحرافی و فرقه سازی‌‌ها، با مبانی و مقاصد اسلام ناسازگار است و امنیت اجتماعی جامعه را تهدید می نماید و به استبداد دینی و بسته شدن بابِ تفکر و پیشرفت می انجامد.

از سویی هم، زمینه چپاول و استعمار را برای دشمنان دین و ملت‌های اسلامی هموار می سازد. بنابراین، این دسته از عالمان دینی، در جبهه درونی، پیوسته در حال مبارزه با تحجّر و انحراف و بدعت دینی و در جبهه بیرونی با استعمار و استکبار، در رویارویی بودند، به نمونه‌‌هایی اشاره می کنیم:

امام خمینی، شیعه و سنی را به وحدت، که اصل فطری و دینی است فرا می خواند و وجود اندیشه‌‌ها و جریان‌های چندگانه فقهی را در میان آنان، ناسازگار با ایدئولوژی تقریب و اندیشه توحیدی نمی داند; بلکه آن را نماد آزاد اندیشی برآمده از تفکر توحیدی می یابد که در صورت دگر شدنش به معیار و ملاک اندیشه و انگیزه، پیوند برادرانه را میان نژاد‌ها، زبان‌ها، رنگ‌ها و گروه‌‌های گونه گون انسانی استوار می سازد.

«یک دسته ای از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته ای از مسلمانان سنی. یک دسته حنفی و یک دسته ای حنبلی.... این‌ها دلیل اختلاف نیست. ما نباید باهم اختلاف و تضاد داشته باشیم. ما همه باهم برادریم. شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند.»

پس از اشغال عراق از سوی آمریکا و متحدینش، تلاش‌های فراوانی به عمل آوردند تا آتش رویارویی و ستیز را میان نیرو‌های مسلمان، بویژه شیعه و سنی، شعله ور ساخته و گرم نگهدارند و با دامن زدن به ناامنی از این طریق، فرصت و زمینه‌‌های بیش تر را برای حضور و آزادی عمل در جهت تأمین منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خویش فراهم آورند.

مرجعیت بیدار شیعه، آیت اللّه سید علی سیستانی، وارد میدان شد و سیاست‌های تفرقه افکنانه دشمنان اسلام را خنثی کرد. ایشان تاکید می ورزد و دستور می دهد که تمام نیرو و توان جوانان مسلمان در راه نابودی استعمار و صهیونیزم به کار گرفته شود، نه در رویارویی با پیروان دیگر فرقه‌‌ها. این تدبیر و سیاست، موجی از ستایش و حمایت‌های مردمی، طرفداران حقوق بشر، مصلحان و روشنفکران و حتی عالمان بزرگ اهل سنت را به همراه داشت.

شهید صدر، چونان عالمان و مصلحان پیشین: میر حامد حسین هندی، علامه سید شرف الدین و علامه سید محسن امین و... اسلام را همان ایدئولوژی و مکتب فراگیری و همه سویه معرفی می کند که توانایی بسیار بالایی در ایجاد وحدت میان مسلمانان دارد.

ایشان حکومت سنی را حکومتی می داند که بر بنیاد اسلام استوار بوده و بر سیره ابوبکر و عمر و علی حرکت می کند و دفاع و همراهی با چنین حکومتی را وظیفه هر مسلمان، اعم از شیعه و سنی می داند و نمونه‌‌های تاریخی فراوانی را یاد آور می شود که عالمان شیعه در حمایت از چنین حکومتی فتوای جهاد علیه دشمنان اسلام داده اند. ایشان بر اساس چنین نگرشی باز، حکومت‌هایی که در آن روزگار در کشور‌های اسلامی حاکم بودند، مثل رژیم بعث عراق را اسلامی نمی دانست، چون عملکرد آن‌ها را ناسازگار با سیره شیخین می دید.

ایشان در پیامی که در مورد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران صادر کرد، یادآور شد:

«پیام من به شما فرزندان علی و حسین و فرزندان ابوبکر و عمر این است که مبارزه میان حکومت شیعه و سنّی نیست. حکومت سنّی که خلفای راشدین رهبران آن بودند، سبب شد که امام علی )ع( شمشیر خود را بردارد و با رهبری ابوبکر با مرتدین بجنگند.... امّا حکومت امروز حکومت سنّی نیست.

هر چند که باند مسلّط بر امور از نظر تاریخی به تسنّن منتسب است; چرا که حکومت سنّی به معنای حکومت شخصی که از پدر و مادر سنّی زاده شده باشد، نیست، بلکه به معنای حکومت ابی بکر و عمر است که امروز فرمانروایان ستمگر عراق آن‌ها را در تمام اعمال خود زیر پا گذاشته اند.»

ایشان در باب همدلی و همراهی عالمان سنی با شیعه و عالمان شیعه با سنی، در رویارویی و مبارزه علیه استکبار و تفرقه یاد آور می گردد:

«هناک علماء من اکابر علماء السنّه افتوا بوجوب الجهاد وبوجوب القتال بین یدی ثوار آل محمّد(ص).»

عالمان بزرگ اهل سنّت به واجب بودن جهاد و پیکار همراه انقلابیون آل محمّد فتوا داده اند.

از باب نمونه، ابوحنیفه فتوا به واجب بودن جهاد به همراهی با نهضت‌‌های علوی داد و خود نیز در یکی از نهضت‌‌های علوی شرکت کرد.

این سیره و آموزه از سوی عالمان برجسته اسلام شناس و جهان شناس شیعه و سنی، در درازای تاریخ ادامه داشته است. ناموران و بزرگانی چون: آقا سید مصطفی کاشانی و فرزند ایشان سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمّد تقی خوانساری، شیخ الشریعه اصفهانی، سید علی داماد، میرزای شیرازی، سید محسن حکیم، شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء، میرزا محمد حسین نائینی و... در میدان مبارزه حاضر شدند و با دشمن به ستیز برخاستند.

- در سال‌های 1914 - 1918م نیز با ورود نیرو‌های انگلیسی به سرزمین عراق و اشغال بصره توسّط آن‌ها، عالمان شیعی به حمایت از حکومت سنّی فتوای جهاد دادند و بسیاری از آنان در صحنه پیکار با دشمن حاضر شدند.

شهید صدر در این باره می نویسد:

«انّ الحکم السنّی الّذی کان یحمل رایة الاسلام قد افتی علماء الشیعه - قبل نصف قرن - بوجوب الجهاد من اجله وخرج مئات الآلآف من الشیعه و بذلوا دمهم رخیصا من اجل الحفاظ علی رایة الاسلام ومن اجل حمایة الحکم السنّی الذّی کان یقوم علی اساس الاسلام.»

عالمان شیعی در نیم قرن پیش، به حمایت از حکومت سنّی، که پرچم اسلام را به دست گرفته بود، فتوای جهاد دادند و صد‌ها هزار شیعه به صحنه جنگ رفتند و به خاطر حفظ پرچم اسلام و پشتیبانی از حکومت سنّی، که براساس اسلام استوار بود، سخاوت مندانه خون خود را بر زمین ریختند.

آیت اللّه سید حسین بروجردی، از مراجع بزرگ و بیدار شیعی، به درستی دریافته بود که هرگاه رهبران جامعه همدلی و همسویی داشته باشند، انسجام در قاعده جامعه نیز استوار می گردد و امنیت اجتماعی سامان پیدا می کند; از این روی بر بنیاد باور‌ها و ایدئولوژی بلند اسلامی، گام‌های استواری در جهت ایجاد اعتماد و تقریب میان شیعه و سنی بر می دارد و دارالتقریب اسلامی را در مقام اندیشه و عمل تقویت و توسعه می بخشد. شاهد آن نامه‌‌هایی است که بزرگان الازهر: عبدالمجید سلیم; شیخ جامع الازهر و شیخ محمود شلتوت، به ایشان نگاشته اند و اهمیت جایگاه ایشان در این امر مهم بازگو شده است. متن نامه شیخ محمود شلتوت:

« بسم اللّه الرحمن الرحیم. آقای بزرگوار! برادر ارجمند امام بروجردی - قم ایران

سلام اللّه علیکم و رحمه اللّه.

اما بعد: قبل از همه چیز از سلامتی گرانب‌های آن برادر ارجمند جویا بوده و دعا می کنم که آن بزرگوار همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. خداوند عمر شما را طولانی کند و پیروزی و موفقیت را نصیب شما گرداند.

فرصتی را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من استاد قمی، ایده اللّه فی جهاده المشکور، پیش آمده مغتنم می شمارم تا نامه ای به ساحَت آن جناب نوشته و از کوشش‌های شما تقدیر کنم. و از خدای بزرگ و توانا خواستارم که آن چه را که برای خیر و اصلاح مسلمین آرزو می کنید تحقق بخشد و شما را در کوشش‌ها و زحمات اصلاح طلبانه در راه جمع کلمه مسلمین و ایجاد الفت و محبت بین قلوب آنان بیش از پیش موفق فرماید.

من به شما مژده می دهم که گام‌ها و قدم‌های ما در راه تقریب این گام‌ها و قدم‌‌هایی که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تایید می فرمایید و به آن بزرگ ترین توجه و اهتمام و عنایت را مبذول می دارید، به خواست و لطف خداوند و در سایه دعای خیر شما، که بدرقه راه ماست، در راه پیشرفت موفقیت آمیزی پیش می رود.... »

 

دوم. مبارزه با اندیشه‌‌های انحرافی

بیش تر، هر نظام اجتماعی بر اساس مجموعه ای از آموزه‌‌ها و اعتقادات شکل و سامان می یابد که دامنه و شعاع رفتار‌ها و همکاری‌ها و همراهی‌‌ها و اثرگذاری‌‌ها روی یکدیگر را معین و معرفی می کند و مردم آن‌ها را پذیرفته و بدان عمل می نمایند.

 در جامعه‌‌های اسلامی، اسلام چنین آموزه‌‌ها و اعتقاداتی را ارائه و یا تأیید می کند. در جوامعی که دین به تنهایی نقش تعیین کننده ندارد و نظام اجتماعی برآمده از مجموع عوامل و عناصری است که دین یا اسلام، یکی از مهم ترین آن‌هاست، باز هم اسلام در ترسیم و تعیین و تأیید چنان آموزه‌‌هایی سهم پررنگی خواهد داشت. در چنین حالتی جریان‌‌هایی که از این عوامل و یا آموزه‌‌ها سوء استفاده می کنند; یعنی احکام، معارف، اعتقادات و... که با محتوا، مقاصد و مبانی اسلام ناسازگار است و هیچ ریشه ای در وحی الهی ندارد، رنگ آمیزی نموده و به نام اسلام و امر وحیانی معرفی می نمایند. این امر سبب می شود:

نخست آن که، میزان کارآمدی دین اسلام، که یکی از عوامل تاثیر گذار در تامین امنیت اجتماعی است، در جهت هدف یادشده کاهش یابد. دیگر، اطمینان و آرامش خاطر ذهنی و اعتقادی افراد را می ستاند و زمینه آشفتگی و ترس را فراهم می نماید. در چنین وضعی مبارزه با اندیشه‌‌های انحرافی و بازداری از رشد اجتماعی آن‌ها، گذشته از آن که پاسداری از دین است، حرکتی است در جهت ایجاد حراست از امنیت اجتماعی.

در دوره قاجاریه وپس از آن، پاره ای از اندیشه‌‌های انحرافی بازسازی و باز تولید و پدیدار گردید که بخشی از آن‌ها، به صورت جریان در آمد، مانند: شیخیه، باطنی گری، بابیت، بهائیت، موعودگرایی دروغین، و نیز جریان‌های التقاطی مدرن. در برابر این تهاجم و ناآرامی‌‌های فکری، که در نتیجه، ناآرامی اجتماعی پدید می آورد، عالمان راستین و اسلام شناس که از شمار رسالت‌های سنگین و کلیدی آنان، پاسداری از دین و آرامش جامعه است، ساکت نماندند و با روش‌های اثرگذار با آن‌ها به رویارویی برخاستند.

برای نمونه آن گاه که استعمار انگلیس در قالب باستان شناسی، نژاد گرایی را در ایران دامن زد و چنین القاء کرد که ایرانی برابر است با آریایی بودن و رژیم دست نشانده شاهنشاهی، زردشتی گری را افتخار وهویت ایران دانست و با بازسازی ملی گرایی و کورش سازی می خواستند تعصبات و برتر بینی‌‌های نژادی و خشونت‌های کور را زنده کنند، شهید مطهری در آن هنگامه، به درستی سیاست گسست زا و تفرقه انداز دشمن استعمارگر را شناسایی کرد و در مبارزه با آن، با بیانی روشن و رسا و دلیل‌‌های استوار، از »خدمات متقابل اسلام و ایران« سخن گفت و با تحلیل منطقی نشان داد که گوناگونی نژاد‌ها، یک امر طبیعی برای تمام جامعه‌‌ها است و دامن زدن به این مسأله، سیاستی استعماری است برای اختلاف افکنی و رویارویی قومی و ایجاد فضای نا امنی در جامعه ایران:

«امروز در جهان، ملل گوناگون وجود دارد. آن چه آن‌ها را به صورت ملت واحد درآورده، زندگی مشترک و قانون و حکومت مشترک است، نه چیز دیگر، از قبیل نژاد و خون و غیره. فعلاً در دنیا ملتی وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از سایر ملل جدا باشد. مثلاً ما ایرانی‌ها که سابقه تاریخی نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین، دارای وضع خاصی هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد، از سایر ملل مجاور جدا هستیم؟ مثلاً ما که خود را از نژاد آریا و اعراب را از نژاد سامی می دانیم، آیا واقعاً همین طور است، یا دیگر پس از این همه اختلاط‌‌ها وامتزاج‌‌ها، از نژاد‌ها اثری باقی نمانده است؟ حقیقت این است که ادعای جدا بودن خون‌ها و نژاد‌ها، خرافه ای بیش نیست.

نژاد سامی و آریایی و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر، فقط در گذشته بوده است; امّا حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثری از نژاد‌های مستقل باقی نمانده است... به هر حال، در عصر حاضر، دم زدن از استقلال خونی و نژادی، خرافه ای بیش نیست.»

آن گاه ایشان زردشتی گری را جریانی در جهت سیاست استعمار دانسته و می نویسد:

«تبلیغات زرتشتی گری نیز که این روز‌ها بالا گرفته و مد شده، یک فعالیت سیاسی حساب شده است... هدف شان روشن و معلوم است.»

در دوران قاجاریه نیز، شاهد برآمدن و باز رویش وگسترش بسی جریان‌ها وفرقه‌‌های انحرافی مانند شیخیه، بابیت، بهائیت و... می باشیم که پاره ای از آن‌ها پیشینه و ریشه تاریخی طولانی نیز دارند که در این روزگار زمینه بازسازی و میدان داری دوباره آن‌ها فراهم آمده است. پیامد‌های رفتاری و اجتماعی این جریان‌ها در مجموع مسائلی از این دست است:

1. ایجاد اختلاف‌های مذهبی.

2. اشاعه و گسترش اباحی گری.

3. گرم شدن تنور تکفیر.

4. پدیدار شدن بدعت.

5. خرافه گرایی دینی.

موارد یاد شده، مسؤولیت ناپذیری اجتماعی را می گستراند و فضای خشونت و ناامنی در جامعه پدید می آورد. به این ترتیب، عواملی که در فرایند تحکیم و تولید امنیت اجتماعی تاثیرگذار و تعیین کننده اند، بی فروغ می شوند و در عمل امنیت اجتماعی آسیب پذیر می گردد.

عالمان راستین و روحانیت بیدار با شناخت وضعیت پیش آمده و آگاهی از خطر تهدید کننده آن‌ها، هریک با روش مخصوص و مناسب به مبارزه بر می خیزند تا امنیت دینی و فرهنگی و اجتماعی را برقرار سازند.

میرزای قمی با صوفی گری مبارزه می کند و می نویسد:

«چندان که سعی کردیم که بفهمیم که آیا طریقه این جماعت، به آن چه به ما رسیده است، با شریعت موافقت دارد، به هیچ وجه نیافتیم و جمع ما بین شرع و سخن ایشان ممکن نیست... آن چه معاین است از مشایخی که عصر ما مرشد بوده اند، مثل مشتاق علی و مقصود علی و نورعلی و امثال آن‌ها، که مریدان ایشان در شأن ایشان غلوّ داشته اند... محقق شد که متصف به همه ناخوشی‌‌ها بوده اند... و معلوم شد که به غیر از عوام فریبی و دنیا پرستی و ریاست عوام کالانعام و بی مبالاتی در دین و بی خبری از احکام شرع مبین، از برای ایشان نبوده...»

علامه نراقی در ارزیابی جریان‌های صوفی گرایی به این نتیجه می رسد که بایستی بین عرفان مثبت و سازنده، که سیر و سلوک و پاک سازی سیرت و صورت بر بنیاد دستورات قرآن و سنت معتبره رسول گرامی اسلام و سخنان ائمه معصومین انجام می گیرد و عرفان منفی و ویران گر، که در واقع وارونه سازی حقایق قرآن و سنت پیامبر (ص)  و معصومین است، آفت دین و دنیا دانسته و آثار تخریبی و انحرافی را بر آن بار می کند، فرق گذارد و برای هر کدام، حساب جداگانه ای باز کرد.

«مخفی نماند که این همه صحیح است و لیکن شیخ و مرشدی اکمل و اتم از نبی و ولی و ائمه طاهرین (ع) نتواند بود. و آن چه شاید و باید در کلمات ایشان حاصل است و استخراج آن‌ها از کلمات و اشارات ایشان اصعب نیست از شناختن شیخ و فرق میان شیاد و استاد.

ای بسا ابلیس آدم روی هست

پس به هر دستی نباید داد دست

... برای بندگی خالص و پیمودن مقام‌های معنوی، تن‌ها باید در پی راه امامان بود.»

تجربه تاریخی، گواه این واقعیت است که پیروان یک شخصیت و جریان، غالبا به سه دسته تقسیم می شوند: یک دسته بسی تندروانه نسبت به شخص رهبری و آموزه‌‌هایش عمل و حرکت می کنند و غلو آمیز نسبت به هر دو می نگرند و یا می گروند و هواداری می نمایند.

اینان هیچ نوع انتقاد و بازاندیشی را بر نمی تابند و با مخالفان و منتقدان برخورد شدید داشته و از ابزار تکفیر استفاده می کنند. دسته دوم معتدل و میانه رو هستند و با نگاه انتقادی دلبستگی خویش را نسبت به رهبری وجریان به وجود آمده دنبال می کنند. دسته سوم به دنبال استفاده ابزاری و منافع و مطامعی که دارند بر می گیرند و وامی گذارند، بر آن می افزایند و از آن می کاهند.

هواداران و پیروان شیخ احمد احسائی، رهبر فرقه شیخیه، از شمار دسته اول بودند و در به کرسی نشاندن پندار‌های استاد و مراد خود از هر حربه ای استفاده و مخالفان و منتقدین را به کفر متهم می کردند.

امّا در برابر، عالمان دینی در رویارویی با آنان، بر معیار حق و عدالت و به دستور این آیه شریفه عمل می کردند:

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»

علاّمه سید مجید گروسی با هواداران شیخیه با سعه صدر رفتار می کرد و بر این باور بود که با گفت‌وگو و رفتار نیکو، بهتر می توان گمرا‌هان را از گمراهی و کژاندیشان را از کژاندیشی بازداشت و ر‌هانید. ابوجعفر کرمانی با کریم خان، رهبر شیخیه کرمان از راه گفت و گو وارد شد و باور‌ها و دیدگاه‌‌های او را به نقد کشید. شیوه آقا تقی بهبهانی در برخورد با شیخیه به همین گونه بود. استاد أعظم شیخ مرتضی انصاری نیز، به پیروان این گروه میدان کار و دخالت در امور حوزه را نمی داد.

بی شک، یکی از دستاورد‌‌های روشن این تلاش‌‌های فکری و مبارزه‌‌های میدانی عالمان دین با اندیشه‌‌ها و باور‌های انحرافی، که جامعه را به سوی آشوب و آشفتگی می بَرَد، ایجاد امنیت فکری برای مردم و کارآمد سازی دین در ساماندهی حیات جمعی و برقراری امنیت اجتماعی است. 102/120/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳