به گزارش خبرنگار سرویس اقتصاد پایگاه اطلاع رسانی فقه حکومتی وسائل، آیت الله حسن آقا شریعتی نیاسری، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه اول درس خارج فقه خود با موضوع ربا که سه سنبه، 18 خرداد 1395 هم زمان با اول ماه رمضان ساعت 23 در دفتر خود واقع در خیابان شهدای قم با حضور فضلای حوزوی برگزار شد، به بررسی ادله حرمت ربا پرداخت.
وی در ابتدای جلسه دلیل اجماع را مورد بررسی قرار داد و گفت: چون کتاب و سنت کاملا دلالت بر حرمت ربا میکند دیگر نیازی به اجماع مسلمین برای اثبات حرمت نیست و این اجماع مدرکی خواهد بود.
این استاد درس خارج فقه حکومتی حوزه علمیه قم در ادامه با طرح اقوال فقها پیرامون حرمت ربا گفت: علما حرمت ربا را ضروری دین میدانند یعنی گرچه دلیلی بر حرمت ربا وجود دارد ولی نیازی به آن نیست چون حرمت آن بدیهی است.
وی در پایان جلسه معنای لغوی و اصطلاحی ربا را مورد برسی قرار داد و گفت: نظر صاحب جواهر در اینباره متین است که ایشان ربا را به همان معنای لغوی میداند البته یک حصهای از فضل و زیاده که آن حصه بر حسب روایات در فقه ما مشخص شده است.
تقریر این درس در ادامه آمده است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابیالقاسم المصطفی محمد صلی الله علیه و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین و لعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
ادله حرمت ربا
عبارت تحریر چنین است، ایشان تقریبا یک یا دو صفحهای درباره ربا در تحریر ذکر کردند و طرح چند مسئله و فرع است و قسمتی هم درباره بحث قرض است. این بحثی که الان مطرح میکنم درباره بیع است که عمده مطالب تحریر درباره ربا در همینجا است «القول فی الربا و قد ثبت حرمته بالکتاب و السنة و اجماع من المسلمین»[1] البته برخی آمدهاند حرمت ربا را به ادلهی اربعه گفتنهاند؛ کتاب و سنت و اجماع و عقل اما اینجا تعبیر به کتاب و سنت و اجماع دارد.
دلیل اول: اجماع
در اصل حرمت ربا جای بحث نیست و هیچ دغدغهای در حرمت ربا بین عموم مسلمین نیست و حتی اهل تسنن هم فی الجمله قائل به حرمت ربا هستند.
استثنایی فقط از مرحرم شهید اول در دروس آنهم در یک صورت و آن صورت اضطرار است که عبارت ایشان در دروس این است: «لو اضطر الدافع و لا مندوحة فالاقرب ارتفاع التحریم فی حقه»[2] اگر چنانچه کسی که ربا را میپردازد و چارهای هم ندارد یعنی راه برایش بسته است و جز از این راه زندگی و معیشت او تامین نمیشود «فالاقرب ارتفاع التحریم»[3].
اگر مسئله اضطرار مطرح شود همه جا این حکم جاری میشود یکی همان مسئلهای است که ما قبل از بحث مطرح کردیم اذا دار الامر بین اینکه انسان کسب و کارش را رها کند و روزه بگیرد و گرسنگی بخورد و یا اینکه به کسب و کارش ادامه دهد و روزهاش را بخورد؟ این یک ضابطه کلی ندارد فقط ضابطهاش این است که اگر اضطرار دارد به کسب، یعنی نمیتواند بدون کسب زندگی کند و حیات او متوقف است بر کسب و کار و با کسب و کار نمیتواند روزه بگیرد در اینجا روزه بر او لازم نیست چون در این مورد حالت اضطرار مطرح میشود و اما چنانچه حیات او توقف به کسبش نداشته باشد این امر، جوازی برای او نخواهد بود.
سوال: حتی اگر زندگی دیگران متوقف بر کسب فرد باشد؟
جواب: بله زندگی دیگرانی که شرعا به عهده او است.
سوال: منظورم مردم است.
جواب: خیر. از کلمه مردم دو جور تصور دارد؛ یک مرتبه زندگی مردم به کسب و کار این مرد توقف دارد که این هم مربوط به مسئله حیات میشود و حیات مردم فرق نمیکند با حیات خودش و تکلیف بر او تعین پیدا میکند و کسب و کارش را نباید رها کند اما تشخیص اینها بعضی جاها راحت است ولی بسیاری از جاها مشکل است. همه جا مصادیق مشتبه و روشن داریم در جایی که انسان تشخیص بدهد خیلی واضح است و جایی هم که نمیتواند تشخیص دهد مسئله اصول عملیه مطرح میشود تا مقتضای اصل چه چیزی باشد.
مدرکی بودن اجماع
«و قد ثبت حرمته بالکتاب و السنه»[4] حرمت ربا هم از قرآن و هم از سنت ثابت است و اجماع المسلمین هم دیگر برای اثبات حرمت زیاد ضرورتی ندارد، بود و نبودش هم تاثیری ندارد چون کتاب کاملا دلالت بر حرمت میکند و سنت هم که به حد وافی دلالت میکند و روایات زیاد است و اجماع چون احتمال مدرکیت در آن هست یعنی مجمعین نظرشان به این روایات است و فتوا دادند، این اجماع که سندی میباشد دلیلی برأسه نخواهد بود و باید سراغ روایات برویم و ببینیم از روایات حرمت استفاده میشود یا حرمت استفاده نمیشود، ولی این اجماع نه تنها از خاصه هست بلکه هم از علمای عامه و هم علمای خاصه مطرح است و فی الجمله حکم حرمت از مسلمات است.
سؤال: ربایی که فرمودند در اثر اضطرار حرام نیست آیا اثر وضعی ربا را دارد؟
جواب: خیر وقتی حرمت برداشته شد اثر وضعی هم نخواهد داشت و اثر وضعی دائر مدار حرمت تکلیفی است و اگر حرمت تکلیفی نبود اثر وضعی هم ندارد.
مرحوم صاحب جواهر وقتی نظر شهید اول را نقل میکند، قول شهید اول را تایید میکند و درباره نظر شهید اول میگوید: «و هو جید فی بعض افراد الضرورة»[5] یعنی نه در همه جا، عرض کردم که تشخیصش فی الجمله برای جایی است که ضرورت اقتضاء کند خوردن روزه را و روزه گرفتن در اینجا وظیفه وی نیست.
حال اگر عارضهای به انسان دست داده که نمیتواند روزه بگیره هم ضرورت است و همه فقهاء میگویند نباید روزه بگیرد و به تشخیص اهل فن این کسالتش طول میکشد و بهبودیاش به تاخیر میافتد، شارع گفته روزهاش حرام است و جایز نیست.
صاحب جواهر میگوید: «و هو جید فی بعض افراد الضرورة»[6] این استثناء شهید اول در بعضی مواردی که ضرورت اقتضا بکند، نیکوست.
حرمت ربا ضرورت دین
عبارت تحریر: «و لا یبعد کونها من ضروریات الدین»[7] این کلام هم در بسیاری از عبارت فقهاء در متون فقهی ما هست یعنی بالاتر از اینکه معقد اجماع است و دلیل از کتاب و سنت بر آن داریم مسئله حرمت ربا را از ضروریات دین میدانند.
ضروری دین یعنی نیازی به دلیل ندارد، واضح است، از هر مسلمانی بپرسی آیا نماز و روزه در اسلام لازم است؟ آیا حج در اسلام واجب است یا نه؟ همه میگویند بله در اسلام ضروری است و نیازی به استدلال هم ندارد بله دلیل داریم و دلیل روشن داریم ولی نیاز نیست چون بدیهی است.
و لذا در ضروری دین اثر دیگری وجود دارد که اگر کسی منکر آن شد یعنی منکر حرمت ربا شد، کافر است و گفتیم که منکر ضروریات دین کافر است و محکوم به کفر است، البته این موضوع در کتاب طهارت و برخی جاهای فقه مفصلا ذکر شده است، مثلا ذکر شد که منکر ضروریات دین در صورتی محکوم به کفر است که این امر منجر به انکار رسالت هم شود.
البته یک دفعه من حیث لایشعر است که فرد متوجه نیست، یک افرادی بودند که از خانوادههای اصیل بودند، از خانوادههای علم و اجتهاد بودند ولی در اثر توغل در امور و شئون دنیوی، همه چیز را زیر پا گذاشته بودند، نماز نمیخواندند به آنها میگفتیم نماز واجب است یا نه؟ میگفت بله واجب است ولی من حالش را ندارم و الآن من حالش را ندارم نماز بخوانم این کافر نیست اما کسی که میگوید نماز واجب نیست کافر است.
انکار ضروری با انجام ندادن کاری که در اسلام واجب است فرق میکند، اگر انکار نکرد مسلمان است و اگر منکر است کافر است و لذا رباخوار را برخی جزو منکر ضروری دین میآورند لذا فخر رازی در تفسیرش میخواهد بگوید چون این فرد منکر حکم شرعی ربا است لذا ایراد دارد و اشکال دارد نه مجرد ربا خوردن و فخر رازی خود عمل ربا خواری را میگوید از کبائر نیست اما انکار حرمت ربا از کبائر است و منجر به کفر است.
سؤال: انکار ضروریات را میگویند در حکم مقابله با خدا و کفر است؟
جواب: بله انکار ضروریات در حکم جنگ با خداست.
تصریح روایات بر کبیره بودن گناه ربا
«و هو من الکبائر العظام»[8] مرحوم امام در تحریر میگوید البته اکثر فقهاء همین را میگویند و اینکه میگوییم اکثر فقهاء همین را میگویند به دلیل این است که من اقوال همه فقهاء را ندیدم اما به هر چه برخوردیم همه ربا را از کبائر برمیشمردند.
روایت هم داریم که ربا را در زمره کبائر میشمارند، کبائر هم درجاتی دارد و نوساناتی دارد و کوچک و بزرگ دارد چنانچه گناهان دیگر هم همینطور هستند که صغیره و کبیره دارند، کبائر هم بزرگ و کوچک و اهم ومهم دارد لذا میگویند ربا از کبائر بزرگ است.
«و قد ورد تشدید علیه فی الکتاب العزیز و الاخبار الکثیرة»[9] تشدید بر ربا در قرآن مجید و در روایات زیاد آمده است و عجیب این است که تشدیدی که درباره رباست بسیاری از مفسرین میگویند نبست به هیچ گناه و معصیتی جز شرک به خدا و حب به اعداء خدا، چنین تشدیدی نیست یعنی اعظم کبائر است حتی از زنا و شرب خمر و قتل نفس هم شدیدتر است.
روایت اول
البته در برخی نوشتههای معاصرین میگویند قتل نفس اهم است ولی اگر به آیات و روایات بنگریم میبینیم ربا اهم از قتل نفس است، «وحتی ورد فیه فی الخبر الصحیح عن مولانا الصادق(ع) قال: درهم ربا عند الله اشد من سبعین زنیة کلها بذات محرم»[10] یعنی اگر چنانچه انسان با محرم خود عمل نامشروعی انجام دهد و یک درهم ربا بخورد و این اعمال او را در ترازوی سنجش اعمال بگذارند این ربا خوردن یک درهم نسبت به آن عمل سنگینتر میشود چه شدتی از این بیشتر!
روایت دوم
«عن نبی(ص) فی وصیته لعلی(ع): قال یا علی الربا سبعون جزءً(در بعضی روایات آمده است سبعون بابا ولی در متن تحریر سبعون جزءً دارد) فأیسرها مثل ان ینکح الرجل امه فی بیت الله الحرام.»[11] از این قبیحتر چه گناهی هست! مکان مقدس! حرمت به این شدیدی انسان مرتکب شود و این گناه آسانتر از ربا باشد! ربا هفتاد باب دارد و سادهترین و کوچکترین ربایی که از آن استفاده میکند مثل این است که انسان با مادرش در بیت الله الحرام عمل نامشروع انجام دهد.
روایت سوم
و عنه علیه السلام صلی الله علیه و آله در روایت دارد: «و من اکل الربا ملأ الله بطنه من نار جهنم بقدر ما اکل»[12] کسی که ربا بخورد خدا شکمش را پر میکند از آتش جهنم به مقداری که ربا خورده است، «و ان اکتسب منهم مالا، لم یقبل الله منه شیئا من عمله»[13] اگر از این مال ربوی که بدست آورده است کسب و کاری کند هیچکدام از اعمال او را خدا از وی نمیپذیرد «لم یزل فی لعنة الله و الملائکة ما کان عنده منه قیرات واحد»[14] قیرات یک واحد خیلی کمی است حالا بگوییم یک ذره که اگر پیش او از این مال ربوی باشد پیوسته مشمول لعنت خدا و ملائکه خواهد بود، این متن تحریر بود.
ضروری بودن حرمت ربا از منظر صاحب عروه
مرحوم سید یزدی در متمم عروه همان اول ملحقات در اینباره فرموده در اول ملحقات عروه ایشان بحث ربا را مطرح کرده است و آنجا ایشان اشاره به این احادیث که گفتیم و یکی دوتا حدیث دیگر کرده که در اینجا ذکر میکنیم: «بل ضرورت الدین» مرحوم سید هم این را ضروری میداند در تحریر این بود که: «بل لا یبعد کونها من ضروریات دین» حال مرحوم سید هم میگوید: «بل ضرورة الدین»[15] و عبارت «لایبعد» را سید نیاورده است یعنی جازم است به این که یکی از محرمات الهی در اسلام حرمت ربا است «فمستحله داخل فی سلک الکافرین»[16] این هم نتیجهاش است که کسی که ربا را حلال بداند جزو گروه کافران است «و انه یقتل»[17] و محکوم به کفر است و کافر است و مهدور الدم است، بعد استشهاد میکند به روایت ابن بکیر که «قال: بلغ ابا عبدالله علیه السلام به حضرت خبر رسید عن رجل انه کان یاکل الربا و یسمیه اللباء» این فرد ربا میخورد و از این کار لذت هم میبرد به حضرت خبر رسید که فردی ربا می خورد و میگوید که این ربا، لباء است یعنی آغوز شیر است و بهترین چیزی است که به انسان حیات میدهد و زندگی انسان را قوام میدهد «فقال علیه السلام: ان امکننی الله تعالی لاضربن عنقه»[18] وقتی این خبر به حضرت رسید این فرد مستحل ربا بود و فقط ربا نمیخورد بلکه میگفت این ربا مانند شیر است و آن هم بهترین شیر است و حلال است حضرت فرمود اگر خداوند به من تمکنی بدهد و دسترسی به او پیدا کنم «لاضربن عنقه»[19] که مرحوم سید در ملحقاتش استناد کرده که این فرد مهدور الدم است در روایات دیگری هم هست که «درهم الربا اشد عندالله من ثلاثین زنیة»[20] آنجا لفظ سبعین بود اینجا ثلاثین آورده است «کلها بذات محرم مثل الخالة و العمة»[21] حال این تعابیر مختلف که در روایات است شاید به اعتبار کیفیتها و اشخاص و امکنه و حالات مختلف است.
کسی محرمی در اختیارش هست و تعدی میکند و مرتکب چنین عملی میشود و کسی امکاناتی در اختیارش هست و مرتکب ربا میشود این فرق میکند با کسی که چنین امکاناتی در اختیارش نباشد، کسی حلال و حرام میداند ولی هوا و هوس نمیگذارد که این حرام را ترک کند پس به اعتبار افراد و شخصیتها فرق میکند چون توقعات از افراد مختلف است در اصول کافی هست که در روایت دارد و بارها نیز اشاره کردهام «یغفر للجاهل سبعون ذنبا من قبل ان یغفر للعالم ذنب الواحد»[22] توقع از عالم غیر از توقع از اشخاص جاهل است نسبت به بعضی سبعین ذنبا است و نسبت به بعضی ثلاثین ذنبا است در روایت داریم از پیامبر اکرم(ص): «شر المکاسب کسب الربا»[23] و «ملأ الله بطنه من نار جهنم»[24] هماهنطور که گفتیم از آتش جهنم به میزان ربایی که خورده شکمش از آتش پر میشود در روایت دیگری هم هست که: «اذا اراد الله بقوم هلاکا ظهر فیهم الربا»[25] اگر خداوند خواست جامعهای را نابود کند ربا در بینشان شایع میشود.
معنای لغوی ربا
یک بحث وجود دارد که اصلا ربا چیست؟ ربا یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی که در بعضی کلمات فقهاء قید و بندهای بسیاری برای ربا آوردهاند مانند کلمات صاحب ریاض و مرحوم شهید ثانی در مسالک برای تعریف ربا و شناساندن ربا و اینکه الربا ما هو؟ بعد ربا را تعریف کردهاند و شروط فقهی زیادی برای ربا ذکر شده است که به قول کسی که میگفت اگر قرار باشد ما این شروط را جزو شروط ربا قرار دهیم باید یک کتاب فقهی را جزو معرِّف ربا قرار دهیم یعنی همان شرایطی را که در فقه برای حرمت ربا هست همه را بیاوریم جزو معرف ربا قرار دهیم.
اصل لغت ربا که از «ربا ـ یربو» است و واوی است نه «ربا - یربی» در لسان عرب میگوید:« ربا الشیء ـ یربو ـ ربوا و ربائا» به معنای زاد و نماء، صاحب مصباح هم میگوید ربا فضل و زیاده است «و هو مقصور علی الاشهر»[26] کلمه «رباء» نیست ممدود نیست بلکه مقصور است و تثنیهاش هم بنابر اصل «ربوان» میشود، گاهی میگویند «ربیان» علی التخفیف که این هم تثنیه ربا میشود و آنچه به ربا نسبت داده میشود «ربوی» میگویند. «ربوه» هم مکان مرتفع است، صاحب مجمع میگوید «رَبوه رِبوه رُبوه مثلثة الراء»[27] به معنای مکان مرتفع است.
خاطرم هست که در سنواتی که به مکه مشرف میشدیم و در منی که بودیم چادرمان را در محل مرتفعی زده بودند و عربها به آن مکان میگفتند «ربوه». ما پرسیدیم ربوه یعنی چه؟ گفتند یعنی محل مرتفع آنجا مرز بین منی و مشعر بود، به هر حال مکان مرتفع را «ربوه» میگویند و آیه قرآن هم دارد که در سوره حج که «أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ»[28] یعنی وقتی باران به زمین آمد یعنی و انتخفت یعنی ورم و رشد میکند زمین و برجستگی پیدا میکند و اهتزت بنبات یا در سوره رعد آمده است «فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا»[29] که آن پفی که روی سیل میآید و برجستگی پیدا میکند و در مفردات راغب میگوید: «ربا زیاده به راس المال است لکن خص فی الشرع بالزیادة علی وجه دون وجه.»[30] این تعریف مبهم و گنگ است بله ما اجمالا میدانیم که ربا در شرع زیادهای است علی وجه دون وجه اما این وجه که هست کدام است و آن وجه که نیست کدام است؟ این امر را باستی در فقه بررسی کنیم. زمخشری در تفسیرش و مرحوم صاحب منهج هم میگوید که ربا را به واو مینویسند و البته برخی مفسرین عامه را من دیدهام که غیر این مینویسند صاحب بحرالمحیط میگوید: ربا هم به واو نوشته میشود، هم به الف نوشته میشود و هم به یاء نوشته میشود ولی بیشتر به واو نوشته میشود و صاحب کشاف هم همین را میگوید که للتفخیم مثل صلوة که با واو مینویسند نه با الف در مورد کلمه زکوة هم همینطور و الف را بعد از واو میآورند زکواة برای تشبیه لباب الجمع این قولی است در باره کتابت.
اما معنا لغوی ربا به معنای فضل و زیاده است اما معنای اصطلاحیاش مطلق فضل و زیادی که نیست بلکه فرق میکند.
معنای اصطلاحی ربا
مرحوم صاحب جواهر میگوید که باید گفت ربا عبارت است از همان معنای لغویاش است یعنی حقیقت شرعیهای نیست در یک معنای مستحدثی بلکه همان معنای لغویاش است لکن یک قید و شروطی به آن اضافه شده «لکن فی خصوص النسیئة و البیع او مطلق المعاوضه»[31] بنابر اینکه ما تعمیم دهیم ربا را و از بیع تجاوز کنیم به صلح و سایر معاملات هم تسری دهیم که در آینده به این مباحث پرداخته میشود.
در تعریفی که مرحوم شهید ثانی برای ربا دارد و بسیار جالب است ایشان میگویند در اصطلاح ربا عبارت است از معنی اصطلاحی فقهیاش که مورد نظر ما است و به معنای اخص کلمه فهو اخذ الزیادة فی البیع او مطلق المعاوضه مع الشرایط الخاصه و قد یطلق البته گاهی ربا را به خود آن زائده میگویند و گاهی به آن معامله که مشتمل است بر زاید است که اگر بگویم ربا باطل است یعنی نفس معامله و معامله ربوی هم باطل است، معامله ربوی محکوم به فساد است. مرحوم شهید ثانی معنای اصطلاحی ربا را در مسالک اینگونه تعریف کرده است: «بیع احد المتماثلین المقدرین بالکیل و الوزن فی عهد صاحب الشرع»[32] یعنی در زمان شارع کیل و وزن بوده و اگر الآن هم چیزی بشکل کیلی و وزنی بود، سنجشش با کیل بود یا با وزن بود «او فی العادة بالآخر مع زیادة فی احدهما حقیقة او حکما»[33] این زیاده اگر حقیقی باشد مانند یک من در مقابل دو من، یا حکمی باشد مانند یک من در مقابل یک من باشد اما شرط اضافه هم گذاشته شده باشد مثلا طرف مقابل یک سوری هم بدهد، یا کاری برایش انجام دهد «او اقتراض احدهما مع الزیادة و ان لم یکونا مقدرین بهما»[34] گرچه مقدرین به کیل و وزن نباشند «اذا لم یکن باذل الزیادة حربیا»[35] نه اینکه مطلق باشد بلکه یک شرط دیگر دارد که ربا دهنده به مسلمان کافر حربی نباشد، که در اینجا ربا حرام نیست و اگر آمریکاییها پول ایران را با مقداری اضافه بدهند این پول از شیر مادر برای ایرانیان حلالتر است اگر اصلش را حاشا نکنند «و لم یکن باذل الزیادة حربیا و لم یکن المتعاقدان والدا مع ولده و لا زوجا مع زوجته»[36] این هم نفی میکند ربا بین والد و ولد، زوج و زوجه را و مالک و مملوک هم هست؛ زیرا وقتی دارایی یک کیسه شد بین والد و ولد و زن و شوهر اشکالی در ربا نیست و مانند اینکه از این جیب به آن جیب ریختن است که ربا معنایی ندارد البته این هم دلیل نیست بلکه استیناسی است که بنده عرض کردم و دلیلش اگر نصی باشد روایتی است که البته برخی در ولد و والد هم مناقشه میکنند و میگویند در آن جا هم ربا محقق میشود و حرمت ثابت است.
به هر حال اگر بخواهیم شروط و قیود را در تعریف ربای مصطلح بگذاریم، همه شرایطی که در فقه هست برای حرمت ربا باید بیاوریم، باید همه قید و شروط را بیاوریم تا معرف ربای مصطلح شود، پس بنابراین، نظر صاحب جواهر بسیار متین است که میگوید:ربا همان به معنای ربای لغوی است و یک حصهای از فضل و زیاده است و آن حصه بر حسب منصوص و روایات در فقه ما مشخص شده است، البته نه همه جا وگرنه در بیع چقدر فضل و زیاده ممکن است متصور شود در هبه و صلح و امثال ذلک ممکن است فضل و زیاده باشد ولی این موارد حرمت ندارند.
بحث آیهها برای جلسه بعد بماند تا ببینیم از آیات چطور استنباط میشود که حدود هفت آیه در سوره بقره که یکجا آمده است و یک آیه در سوره آل عمران و یک آیه هم در سوره روم است والسلام. 229/ق
مقرر: فلاحی
پینوشت
[1] . تحریر الوسیله، ج1، ص536
[2] . الدروس الشرعیة فی الفقه الامامیه،ج3،ص305
[3] . همان
[4] . تحریر الوسیله، ج1، ص536
[5] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج23، ص333
[6] . همان
[7] . تحریر الوسیله، ج1، ص536
[8] . همان
[9] . همان
[10] . همان
[11] . همان
[12] . همان
[13] . همان
[14] . همان
[15] . تکملة العروة الوثقی،ج1، ص2
[16] . همان
[17] . همان
[18] . همان
[19] . همان
[20] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص274، شماره 3991
[21] . همان
[22] . الکافی، ج1، ص47، حدیث 1
[23] . من لایحضره الفقیه، ج4، ص377، شماره 5775
[24] . بحار الأنوار، ج73، ص364
[25] . وسائل الشیعه، ج 18، ص123
[26] . المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج2، ص217
[27] . مجمع البحرین، ج1، ص174
[28] . سوره حج، آیه 5
[29] . سوره رعد، آیه 17
[30] . المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص340
[31] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج23، ص334
[32] . مسالک الفهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج3، ص316
[33] . همان
[34] . همان
[35] . همان
[36] . همان