به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در چهل و پنجمین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز سه شنبه بیست و هفتم بهمن ماه 1394 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، در ادامه بحث پیرامون ادلّه دالّ بر امامت اهل بیت علیهم السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله با طرح حدیث دیگری از منابع روایی شیعه به بیان مطالب و نکات مختلفی در این زمینه پرداخت که برگزیده این مطالب درپی میآید.
1. رسالت رحمت عامه است و بر همه مردم بدون طلب و درخواست آنها همچون باران نازل میشود و متوقف بر پذیرش مردم نیست.
2. امامت رحمت خاصه و ویژه مؤمنین است و موهبتی است که تنها درصورت طلب مردم و پذیرش از سوی آنها شاملشان میشود «الامام یُعطی و لایَعطی»؛ برخلاف رسول که «یَعطی».
3. در آیات و روایات مختلفی کلمه «مِن» به کار رفته است؛ مانند «علیّ منّی» و «فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیم». اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره برخی از معصومین علیهم السلام میفرماید «منّی»؛ بدین معناست که آن معصوم، جزء شخصّیت رسول اکرم است و بنابراین رجوع به ایشان رجوع به رسول خداست.
4. بنا به تصریح قرآن کریم شرط ایمان برای مؤمنین این است که در هر مشاجرهای تسلیم حکم رسول خدا باشند؛ از آنجا که تحکیم نه در امور کلی بلکه در جزئیات امور است، میبایست رسول خدا یا نماینده ایشان همواره در میان مردم باشد تا تحکیم ممکن باشد؛ بنابراین زمین، خالی از خلیفه رسول خدا نیست.
5. با اطاعت از امام، اراده شخص فرع و وابسته اراده امام میشود و همانطورکه در پی امام میرود سرانجام نیز سرنوشت امام خود را خواهد داشت؛ این قاعده همان گونه که در مورد ائمه هدایت صادق است، ائمه ضلالت را هم شامل است؛ چنان که قرآن کریم در مورد قوم فرعون میفرماید « یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ».
6. در روز حساب دو موقف وجود دارد: موقف «لایُسأل» و موقف «یُسأل»؛ موقف «لایُسأل» موقف شاهدان است که مجرمین بدون سؤال از دیگران جدا میشوند و موقف «یُسأل» موقفی است که رسیدگی به اعمال با پرسش است.
تقریر چهل و پنجمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم میشود.
(عبارات درون پرانتز اضافات مقرّر است)
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در جلسات قبل احادیثی درباره نصّ بر اثبات جانشینی پیامبر بر امّت برای اهل بیت بررسی شد و تاکنون با احتساب احادیث دیروز پانزده حدیث از منابع شیعه و سنّی را متعرض شدهایم.
روایت شانزدهم
مرحوم کلینی به سند صحیح روایت میکند و سند آن بسیار قوی است. تمام رجال سند مورد وثوق هستند.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ الْمُسْلِمُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَقُومُونَ فِی النَّاسِ فَیُکَذَّبُونَ وَ یَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْیَاعُهُمْ فَمَنْ وَالَاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّی وَ مَعِی وَ سَیَلْقَانِی أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ کَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مَعِی وَ أَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ » اصول کافی، جلد 1، صفحه 215.
هنگامی که آیه شریفه «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» نازل شد، مسلمین از رسول خدا سؤال کردند آیا شما امام همه مردم نیستی؟ فرمود من رسول خدا به سوی همه مردم هستم ولی بعد ازمن امامانی از اهل بیت من از سوی خدا بر مردم خواهند بود که در میان مردم قیام میکنند، تکذیب میشوند و ائمه کفر و ضلال به آنها ظلم میکنند...
این روایت از روایات ناب باب است؛ یعنی هر تک جمله ی آن جای بحث دارد.
تفاوت امامت و رسالت
رسالت رحمت عامه است؛ چنانکه میفرماید «وما ارسلناک الا رحمة للعالمین»؛ لکن امامت رحمت خاصه است و امامت بر مؤمنین است؛ یعنی آنها که امامت رسول را میپذیرند رسول برای آنها میشود امام. امامت متوقف بر پذیرش است و لذا شأن رسول شأن رحمت عامه است و بدون طلب بر همگان ریزش میکند. مثل باران است و منتظر طلب و پذیرش نیست بلکه بر همگان فرو میریزد. همین رسول، کسی که امامتش را بپذیرد میشود امام او.
مسأله امامت به معنی این است که کسی به همراه رسول حرکت کند و آنچه رسول میگوید انجام دهد و با او به سوی خدا حرکت کند و این متوقف بر پذیرش است؛ باید امامت امام را بپذیرد تا شخص امام برای او، امام باشد؛ لذا فرمود «انا رسول الله الی الناس اجمعین».
الامام یُعطی و لایَعطی؛ برخلاف رسول که یَعطی؛ یعنی رسول درب خانه ها را میزند و به سراغ همگان میرود ولی امام باید دیگران به سراغش بروند؛ امام همانند کعبه است و روایت فرموده است «الامام کالکعبه». از امام باید سؤال شود تا جواب بگیریم. باید برویم و بخواهیم. البته رسول هم امام است؛ اما رسول بما هو امام یک شأن دارد و بما هو رسول شأن دیگری دارد.
دلالت بر امامت اهل بیت
در روایت میفرماید «وَ لَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»؛ شاهد در این فقره از حدیث است.
بنا به این فقره از روایت، ائمه علیهم السلام «من الله» هستند؛ یعنی منصوب از سوی خدا هستند.
دو مفهوم بنیادین قرآنی
قبلاً عرض کردهایم که در قرآن کریم دو مفهوم بنیادی خیلی مورد عنایت است.
(1) مفهوم «مِن»
حضرت ابراهیم میفرماید «فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیم»؛
یا حضرت طالوت میفرماید «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی»؛
یا این آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض»؛
و در روایات هم این مفهوم زیاد وجود دارد: «علیّ منّی» یا «حسین منّی» و از این قبیل.
قبلاً گفتیم که کلام رسول خدا تفسیر آیات قرآن است. از این رو عبارات «علیّ منّی» و «حسین منّی» و مانند آن همان تفسیر آیات کریمهای است که در آن این مفهوم استعمال شده است.
اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره بعضی از معصومین علیهم السلام میفرماید «منّی»؛ یعنی آن شخصیّت، جزء شخصّیت رسول اکرم است؛ گفتهایم که حکومت و فرمانروایی بر امّت در حقیقت از آن ِ رسول اکرم است؛ در همین زمان با اینکه بیش از 1400 سال از زمان رسول خدا میگذرد، اما امام و حاکم و فرمانروای بر ما آن حضرت است و امام زمان صلوات الله علیه خلیفة النبی است، آن حضرت، امیر از سوی رسول اکرم صلی الله علیه وآله است.
بحث جنبی؛ شرط ایمان
حدیث میفرماید «من اطاع امیری فقد اطاعنی»؛
و در قرآن کریم هم میفرماید «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً».
شرط ایمان چیست؟ «تحکیم الرسول فی کل ما شجر» نه تنها در زمان رسول خدا بلکه در زمان ما هم شرط ایمان است؛ تحکیم غیر از عمل به روایات است؛ تحکیم در امور جزییه است؛ یعنی در مصادیق است نه در کلیات و لذا باید رسول بین ما باشد تا بتوان تحکیم به رسول کرد؛ بنابراین اگر رسول خودش نباشد باید خلیفه و نمایندهاش در میان ما باشد، رجوع به نماینده او رجوع به رسول است.
دوم مفهوم؛ ادامه بحث
خلاصه اینکه (اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره خلفای خود میفرماید) «منِّی»، بدین معناست که خلیفه رسول، جزء شخصیت اوست . اگر فرمود: «علیّ منّی» یعنی رجوع به علی علیه السلام، رجوع به رسول خداست.
تفسیر آیات مربوط به «مِن» احتیاج به کار زیاد دارد.
(2) معیّت
دیگری مسأله معیت است.
قرآن کریم میفرماید «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا»؛
یا «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ».
معیّت همیشه با شاهدان است.
بازگشت؛ مفهوم مِنّیت
مِنّیت با رهبران است؛ چون اگر انسان رهبری را اطاعت کرد اراده او تابع اراده رهبر میشود و شما با اطاعت از رهبر جزئی از شخصیت رهبر میشوید، با جزء شخصیت رهبر شدن است که در فرمایش «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد» و «أَعِینُونَا بِالْوَرَع»، «اعینونی و اعینونا» معنی پیدا میکند؛ چون شما وقتی ارادهات تسلیم اراده امام شد، این اراده شما فرع اراده او و وابسته به اراده او میشود و شما جزئی از شخصیت امام میشوید و لذا هرجا که امام برود شما به دنبال او هستید؛ عکس آن یعنی در امام نار هم همینطور است؛ اگر کسی تابع یک امام طاغوت بشود جزئی از شخصیت پست آن طاغوت میشود و سرنوشت او همان سرنوشت طاغوت میشود.
آیه سوره هود را دقت کنید: «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشید یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ»؛ از فرمان فرعون تبعیت کردند و به همین خاطر وابسته به این شخصیت و جزئی از این شخصیت شدند؛ او که به دوزخ میرود پیروانش را هم به دنبال خود میکشد؛ این نتیجه «مِن» شدن است.
اگر انسان «مِن الرسول» بشود، «مِن علی»، «مِن حسین» بشود؛ سرنوشت خود را به سرنوشت او گره میزند و این حقیقت معنی شفاعت است، معنی شفاعت همینجا جلوه میکند؛ ما بر این اعتقاد هستیم در نتیجه پیروی، بین رهبران وپیروان یک اتحاد به وجود میآید.
در زیارت جامعه میفرماید: «ِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَکُمْ فِیمَا مَضَى وَ جَارٍ لَکُمْ فِیمَا بَقِیَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ».
مفهوم معیّت
معیّت همیشه با شاهدان است.
(قرآن کریم میفرماید «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا». طبق این آیه شریفه) این چهار دسته یعنی «النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ» همگی شاهدان هستند. شاهد، معیار در تشخیص انسانهاست.
دو موقف در عرصه محشر
در تفسیر آیه کریمه « وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَة»، هم در کافی آمده است و هم مرحوم فیض کاشانی در تفسیر آن نقل میکند که «نحن الموازین»، در جایی وارد شده است که «الموازین هم الانبیاء والاوصیاء»؛ مرحوم فیض کاشانی در این باره تفسیر زیبایی دارد و میگوید «الموازین موازین الاشیاء و موازین الاعمال». «موازین الاشیاء» همین ترازوهای متعارف بین ماست ولی «موازین الاعمال» شخصیت رسول و شخصیت امام است؛ در روز قیامت دو موقف وجود دارد: موقف «لایُسأل» و موقف «یُسأل».
درباره این دو موقف قرآن کریم میفرماید «وقفوهم انهم مسئولون» و «لایُسأل عن ذنوبهم المجرمون».
موقف «لایُسأل» موقف شاهدان است و در این موقف، شاهدان عمل میکنند؛ اصحاب اعراف میایستند و هرکسی چهرهاش شبیه آنها بود بدون گفتگو جدا میشود از کسانی که چهرهشان شبیه آنها نیست.
موقف دوم، موقف «یُسأل» است که قرآن کریم درباره آن فرموده است «وامتازوا الیوم ایها المجرمون».
موقف «لایُسأل»؛ موقف شاهدان؛ معیّت حقیقی
شاهدان، شاهد بر این هستند که شخص آیا مجرم است و یا مُصلح و مؤمن است؛ لذا معیت با شاهدان یعنی شبیه به آنها بودن و این معیّت، معیّت حقیقی است.
به همین جهت است که آیه « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»، نفرموده است «والذین آمنوا معه» بلکه فرموده است «والذین معه». این همان معیّت است. معیّت متوقف بر تسانخ و تشابه دو شخصیت است.
تقریر: ج. زنگنه 223/907/م