vasael.ir

کد خبر: ۲۲۹۳
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۲ - 23 May 2016
آیت الله اراکی/ نظام سیاسی اسلام/ جلسه 37

روایات دال بر عصمت امام (10)- قوام فرصت عدل در جوامع به وجود امام معصوم است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در سی و هفتمین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام ، چهار حدیث دیگر از منابع روایی امامیه دالّ بر عصمت خلفای رسول خدا را مطرح کرد و در فرازی از بحث، سرنوشت حتمی جامعه بشری را که نه بالفعل مجری عدل باشد، و نه بستر عدل در آینده را دارا باشد، برچیده شدن از طومار حیات مادی دانست و گفت: قوام فرصت عدل در جهان بشری، به وجود امام معصوم است.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در سی و هفتمین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام، که روز یکشنبه چهارم بهمن ماه 1394 درمدرسه عالی دارالشفاء قم برگزار شد ، چهار روایت دیگر از منابع شیعه از دسته اول روایات مورد بحث را مطرح کرد .

وی  با استناد به روایات مورد بحث ، مطالب ارزشمندی پیرامون قاعده حاکم بر عقوبت الهی ، فرصت عدل در جامعه و نقش امام در ادامه حیات جوامع مطرح کرد که برگزیده آن چنین است :

 

1. اگر خدای متعال عذاب را از اهل زمین دفع می کند به دلیل حضور نبی و امام است . عنایت و رحمت خدای متعال بوسیله امام و حجت نازل می شود .

 

2. بنا به قاعده و اقتضای عقل ،  اگر کسی گناهی کرد فوراً باید مجازات و کیفر شود. سیستم و قوانین حاکم بر جهان تخلف از امر خدا را بر نمی تابد . اگر به معصیت کاران مهلت داده می شود به برکت وجود حجّت است و الّا با معصیت یک نفر جاداشت همان لحظه او عقاب شود.   

 

3. جامعه بشر باید یکی از دو حالت را داشته باشد : یا باید بالفعل مجری امر خدا باشد یا اگر بالفعل مجری امر خدا نیست باید بستری برای اجرای امر خدا در آینده باشد . در هر دو حال ، به آن فرصت عدل می گوییم.

 

4. اگر فرصت عدل روی زمین وجود نداشت ، زمین مردم را در خود فرو می برد و بشر از روی زمین منقرض می شد.

 

5. فرصت عدل ، قوام آن به امام است ؛ یعنی اگر جامعه بخواهد بالفعل ، عدل را برپا کند باید با هدایت و امامت امام این کار را انجام دهد و اگر در آینده  بخواهد عدل را مستقرّ کند، باز هم باید امامی باشد که با اقتدای به او و با امتثال امر او بتواند به این غرض دست یابد .

 

 

تقریر سی و هفتمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یادآوری

[ در دو جلسه پیشین روایاتی از منابع شیعی مطرح شد که با استفاده از واژه «عصمت» یا مشتقات آن بر عصمت خلفای پیامبر دلالت داشت؛ پنج روایت از این دسته روایات مطرح شد. ]

 

روایت ششم

روایت ششم از روایات مربوط به عصمت خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله از منابع حدیثی اهل بیت علیهم السلام روایتی است که مرحوم صدوق از امالی به سندش از حضرت امام رضا علیه السلام روایت می کند.

«قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام عن ابیه عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى الْقَضِیبِ  الْأَحْمَرِ الَّذِی غَرَسَهُ اللَّهُ  بِیَدِهِ وَ یَکُونَ مُتَمَسِّکاً بِهِ فَلْیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَةٍ»

امالی صدوق ، مجلس 85، حدیث 27 و ترتیب الامالی ، حدیث 1094

در این روایت به عصمت اهل بیت علیهم السلام تصریح شده است.

می فرماید : «فَإِنَّهُمْ خِیَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَةٍ» روایت بر عصمت از هر خطا و ذنب صراحت دارد.

«قضیب» به چوب دستی یا نی گفته می شود.

نی ای که خداوند با دست خود آن را غرس کرده است. اگر کسی می خواهد به این قضیب احمر بنگرد و به آن متمسک شود ، فلیتول علیّا و الائمة من ولده.

 

یک روایت از اهل سنّت ؛ مشابه حدیث ششم

روایت دیگری هست شبیه یا نزدیک به این روایت که احمد بن حنبل در کتاب فضائل امیرالمؤمنین روایت می کند. روایت را احمد بن عبدالله حنبل از پدرش به اسنادش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند :

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله من احب ان یتمسک بالقضیب الاحمر الذی غرسه الله عزّ و جل فی جنة عدن بیمینه فلیتمسک بحب علی بن ابی طالب - صلوات الله علیه -»

فضائل علی بن ابیطالب ، احمد بن حنبل، ص 340 ، حدیث 256، نشر مجمع اهل بیت

ما این روایت را فقط به دلیل شباهتش از ناحیه تمسّک به «قضیب احمر» نقل کردیم تا معلوم باشد که مضمون ِ«تمسک به قضیب احمر» در روایات اهل سنّت هم آمده است.

 

حدیث هفتم

«عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السلام وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ کُلُّ مَنْ کَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ بِالذُّنُوبِ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ یُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِینَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُون‏...»

امالی صدوق، مجلس 22، حدیث 3  و ترتیب الامالی ، حدیث 1293

سؤال از حضرت صادق علیه السلام است که چه کسی شهادتش پذیرفته می شود و چه کسی شهادتش پذیرفته نمی شود. فرمود : به شهادت هر مسلمی می توان اخذ کرد. پرسیدم آیا شهادت کسی که گناه کرده است قبول می شود ؟ حضرت فرمود اگر بنا بود شهادت مقترفین ذنوب قبول نشود ، باید شهادت هیچ کس قبول نمی شد مگر انبیاء و اوصیاء.

منظور از اطلاق این روایت – یعنی اخذ به شهادت هر مسلمان - این است که حداقل شرط نفوذ شهادت ، اسلام است نه اینکه همه جا چنین است ؛ چون ادلّه ای داریم که روایت را تخصیص می زند. به هر حال ، روایت می فرماید هر کسی که بر فطرت اسلام باشد ، شهادتش نافذ و قبول است.

 

دلالت روایت بر عصمت

جمله «لانّهم هم المعصومون» بر عصمت اوصیاء و از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله دلالت دارد.

 

حدیث هشتم

این روایت، نسبتاً مفصل است و ما فقط بخشی از این حدیث را که مربوط به بحث ماست بیان می کنیم.

مرحوم صدوق به سندش از جابر جعفی نقل می کند:

«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یُحْتَاجُ إِلَى النَّبِیِّ وَ الْإِمَامِ فَقَالَ لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا کَانَ فِیهَا نَبِیٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا یَکْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیْتِی أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا یَکْرَهُونَ یَعْنِی بِأَهْلِ بَیْتِهِ الْأَئِمَّةَ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِینَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَیَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ بِهِمْ یَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ یَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ یُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَکَاتُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ یُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَا یُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ لَا یُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ‏اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ »    صدوق ، علل الشرایع ، جلد 1 ، صفحه 123 و 124

چرا ما به پیامبر و امام نیازمندیم. باید نبی و امام باشند ، اگر نباشند فساد در عالم بر پا می شود. برای اینکه عالم در صلاح خود باقی بماند و به هم نریزد باید نبی و امام وجود داشته باشد ؛ چون اگر خدای متعال عذاب را از اهل زمین دفع می کند به دلیل حضور نبی و امام است ؛ و الّا با معصیت یک نفر جاداشت همان لحظه او عقاب شود.

 

[ نکاتی که در این روایت به بحث ما مربوط است : ]

[1. ]

[ در این روایت هم مانند روایات پیشین ، در بخشی از آن ، واژه مشتق از «عصمة» به کار رفته است و آن این فقره است که می فرماید : «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ» ]

شاهد ما این مقطع از روایت و مقاطع آینده است . می فرماید : «اولوالامر که خداوند اطاعت آنها را واجب کرد معصومند و مطهّرند».

[2. ]

«...وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا کَانَ فِیهَا نَبِیٌّ أَوْ إِمَامٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ...»

[ در روایت، می فرماید : ] اگر به معصیت کاران مهلت داده می شود و فوراً عقاب نمی شود به برکت وجود حجّت است یعنی اگر خداوند در عقوبت اهل معاصی تعجیل نمی کند به سبب وجود حجّت است.

[ این بخش از روایت ]  مضمون همان روایتی است که می فرماید : « لولا الحجة لساخت الارض باهلها».

در دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام ، مضمون بلندی وجود دارد و می فرماید : « إِلَهِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی وَ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی وَ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی وَ الْجِبَالُ لَدَهْدَهَتْنِی وَ الْمَفَاوِزُ لَابْتَلَعَتْنِی» . اگر آسمان بداند چه گناهی کردم مرا می رباید . اگر کوهها بدانند مرا درهم می کوبند . اگر زمین بداند مرا در خود فرو می برد اگر دریاها بدانند مرا در خود فرو می برند و غرق می کنند .

یعنی اگر عنایت و رحمت خدای متعال که بوسیله امام و حجت نازل می شود نبود قاعده و عقل اقتتضا می کرد که اگر کسی گناهی کرد فوراً مجازات و کیفر شود. سیستم و قوانین حاکم بر جهان تخلف از امر خدا را بر نمی تابد و اگر بخاطر وجود نبی و امام نبود ، سیستم حاکم بر جهان و قوانین تکوینی عالم او را فی الفور مجازات می کردند.

[3. ]

«...وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى أَهْلَ السَّمَاءِ مَا یَکْرَهُونَ وَ إِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَیْتِی أَتَى أَهْلَ الْأَرْضِ مَا یَکْرَهُونَ ...»

این بخش روایت ، شبیه روایتی است که قبلاً خواندیم : « اهل بیتی امان لأمتی» یا «اهل بیتی امان لأهل الأرض».

[4. ]

«... بِهِمْ یَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ یَعْمَرُ بِلَادَهُ وَ بِهِمْ یُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ تُخْرَجُ بَرَکَاتُ الْأَرْضِ ... »

مضامین این بخش از روایت در جامعه کبیره هم آمده است که می فرماید : « بکم ینزّل الغیث»

[5. ]

عدل مستقبل یا مستقرّ؛ شرط بقاء نسل بشر

پیش از این بحث مهمی را مطرح کردیم و گفتیم که اگر فرصت عدل روی زمین وجود نداشت ، زمین مردم را در خود فرو می برد و بشر از روی زمین منقرض می شد.

[فراهم بودن ] فرصت عدل [ در جامعه ] یعنی اینکه جامعه باید یکی از این دو حالت را داشته باشد :

[حالت اول : اینکه ] باید عدل بر آن حاکم باشد تا ارزش هزینه کردن را داشته باشد.

خدای متعال بشری را روی این کره خلق کرده است و بعد از آن ابر و باد و مه و خورشید و فلک یعنی همه این جهان می گردند تا این بشر را اداره کنند و به این بشر رسیدگی کنند و به او آب و نان و رزق و روزی دهند. عقل می گوید اگر این بشر ظالم و ستمگر باشد، استحقاق چنین روزی و رحمت و لطفی را ندارد. برای چه خدای متعال یک بشر ظالم و متمرد از فرمان خود را رزق و روزی بدهد؟!  همان که ملائکه عرض داشتند : « أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماء».

 [حالت دوم : اینکه ]  اگر بالفعل مطیع نیست و عدل را بالفعل برقرار نمی کند باید زمینه ای برای عدل مستقبل باشد؛ یعنی این جامعه باید بتواند زمینه و خمیره ای برای جامعه عدل آینده باشد . 

 

فرصت عدل و نقش امام

همین قاعده عقلایی بر حاکمیت جهان به وسیله خدا هم حاکم است.

جامعه بشر باید یکی از دو حالت را داشته باشد : یا باید بالفعل مجری امر خدا باشد یا اگر بالفعل مجری امر خدا نیست باید بستری برای اجرای امر خدا در آینده باشد .

در هر دو حال ، به آن فرصت عدل می گوییم و این فرصت عدل قوام آن به امام است ؛ یعنی اگر جامعه بخواهد بالفعل ، عدل را برپا کند باید با امامت امام این کار را انجام دهد و اگر در آینده  بخواهد عدل را مستقرّ کند، باز هم باید امامی باشد که با اقتدای به او و با امتثال امر او بتواند [ به این غرض دست یابد] .

خلاصه :

مجری امر خدا [ یعنی امام ] باید [ درمیان مردم ] باشد. بشر ولو بالفعل مطیع نباشد ولی خدا باید حجت را بر او تمام کند تا [عذری برای او باقی نماند و] نگوید « لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى».

این حجت [ عدم ارسال رسل و عدم ابلاغ امر] دست مردم هست و [ برای مردم وجود دارد] . برای اتمام حجت ، خدای متعال باید همیشه حجتی بر روی زمین داشته باشد که اگر به مردم گفت چرا اطاعت نکردی آنها حجت نداشته باشند که بگویند : اگر ما می خواستیم اطاعت کنیم امامی نبود تا از او اطاعت کنیم و فرمان تو را ببریم.

بنابراین باید امامی وجود داشته باشد تا در هر ساعت و هر لحظه توان اطاعت از خدا برای مردم فراهم باشد ؛ این را می گوییم فرصت عدل.

 

سنّت الهی در برچیدن مشروط جامعه

اگر فرصت عدل از جامعه برچیده شد ، یعنی [ جامعه بشری ] جامعه ای است که نه خود مطیع است و نه بستر [ عدل در ] جامعه ی آینده می تواند باشد .

اینجا قرآن کریم بنا بر قول حضرت نوح می گوید : « وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا» ؛

یعنی چنین قومی باید از زمین برچیده شوند. این دعای حضرت نوح علیه السلام  و دعای انبیاء بیان سنن الهی است. انبیاء السنه و زبان ناطق سنّت های الهی هستند چه سنّت های تشریعی چه سنّت های تکوینی . وقتی نبی نفرین می کند که خدایا عذاب را نازل کن یعنی سنّت الهی الان به جایی رسیده است که باید عذاب نازل شود.

[6. ]

«...لَا یُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا یُفَارِقُونَهُ... »

بعداً خواهیم گفت که یکی از امتیازات حجج الهی ملازمت روح القدس است با آنها . این روح القدس روح الطهارة و روح العصمة است.

[7. ]

این روایت با این مقاطع متعدد در عصمت اولوالامر و خلفای پیامبر صراحت دارد.

 

حدیث نهم

روایت نهم از منابع شیعه ، زیارت جامعه کبیره است که صدوق آن را به سند متصل از امام هادی علیه السلام روایت می کند. چنانکه گفتیم فعلاً روایاتی را می خوانیم که دلالت آنها بر عصمت با واژه «عصمت» یا مشتقات آن است. در این زیارت مقاطع متعددی وجود دارد که دالّ بر عصمت اهل بیت علیهم السلام است ؛ از جمله دو مقطع که ما در اینجا آنرا نقل می کنیم :

[1. ] ‏

« أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِیعُونَ لِلَّه...» در این مقطع ، ائمه اطهار صراحتاً به المعصومون توصیف شده اند .

[2. ]

« عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً»

 

مرحوم صدوق این روایت را در چند مؤلف از مؤلفات خود از جمله در «من لایحضر» آورده است که نشان دهنده ی اعتماد کامل صدوق به روایت است . ما روایت را از عیون اخبار الرضا نقل کردیم :  عیون اخبارالرضا ، جلد 2، صفحه 305.

 

تقریر: ج. زنگنه 223/907

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶