vasael.ir

کد خبر: ۲۲۵۸
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۴ - 18 May 2016
مکتب حکمت سیاسی متعالیه؛

ویژگی‌های اندیشه سیاسی صدرالمتألهین

پایگاه اطلاع رسانی وسائل: از نظر ملاصدرا سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت به منظور تقرب به خداوند متعال و حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید است؛ از این‌رو چنین سیاستی به پیامبران الهی، ائمه اطهار(ع) و علمای واجد شرایط اختصاص دارد.

به گزارش سرویس سیاست پایگاه وسائل؛ گروهی از پژوهشگران علوم سیاسی معتقدند صدرالمتألهین هیچ نکته جدیدی بر مباحث سیاسی فارابی و ابن سینا نیفزوده، شمار دیگری بر این باورند که او صرفا به بسط مباحث مجمل و مبهم فارابی اکتفا کرده است.

حجتالاسلام والمسلمین نجف لک زایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سال 1381 با نگارش کتاب اندیشه سیاسی صدرالمتألهین نشان داده است که با طرح حکمت سیاسی متعالیه، دوره جدیدی در اندیشه سیاسی شیعه آغاز شد که نشاندهنده چالش و نزاع بیش از پیش میان سیاست دینی و نظم سلطانی بود و زمینه را برای تحقق علمی و عملی حکومت دینی در ادوار بعدی فراهم کرد؛ که در گفتوگویی با وی ابعادی از اندیشه سیاسی ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته است.


تفکر سیاسی ملاصدرا متاثر از چه اندیشمندان و فلاسفهای بوده است؟
ملاصدرا با کنار هم قرار دادن عقل و وحی و دل و بهعبارت دیگر شرع و فلسفه و عرفان و حکمت مشائی و اشراقی و کلام، مکتب جدیدی به نام حکمت متعالیه تاسیس کرد؛ مطالعه و بررسی آثار ملاصدرا نشان میدهد که وی از نظر تفکر فلسفی و بهویژه تفکر سیاسی از کسانی چون افلاطون، ارسطو، افلوطین، فارابی، ابنسینا، سهروردی، غزالی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن عربی، شیخ بهایی و میرداماد تاثیر پذیرفته و بر کسانی چون فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی، قاضی سعید قمی، ملاعلی نوری، ملاهادی سبزواری، سیدجمال الدین اسدآبادی، ملاعلی مدرس زنوزی، علامه محمدحسین طباطبایی، شهید مرتضی مطهری، امام خمینی(ره) و... تاثیر گذاشته است

با توجه به اینکه زمانه هر اندیشمندی بر تفکر او خصوصا تفکرات سیاسیاش موثر است، ملاصدرا در چه دورهای و در عصر چه پادشاهانی میزیسته و زمانه او چگونه بوده است؟
ملاصدرا معاصر پنج تن از شاهان سلسله صفویه بوده است که عبارتند از: طهماسب اول (984ـ930  هجری قمری)، اسماعیل دوم (984ـ985  هجری قمری) محمد خدابنده (985ـ986  هجری قمری)، عباس اول (986ـ 1038  هجری قمری) و صفی اول (1038ـ1052  هجری قمری). عمده فعالیتهای موثر صدرالمتالهین در عصر شاه عباس اول و شاه صفی است.

ملاصدرا در موارد متعددی از آثار خویش درباره اوضاع زمانه خود سخن گفته است. بیشتر این مطلب دربرگیرنده گلایه‎‎ها و شکایت‎‎هایی است که وی از عصر خویش و کسانی که با آنها در ارتباط است و نیز از اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دارد.

رساله «سهاصل» در کنار «مثنوی» و رساله «نماز»، از معدود تالیفات صدرالمتالهین به زبان فارسی است، که عمدتا به نقد اوضاع زمانه آخوند اشاره دارد. همچنین موضوع رساله «کسر اصنام الجاهلیه» ملاصدرا، انتقاد از وضعیت فرهنگی و مذهبی عصر اوست

یکی از مسائل مبهم درباره زندگی ملاصدرا این است که آیا وی تکفیر شده است یا خیر؟ با توجه به تحقیقاتی که شما داشتید، نظر شما در اینباره چیست؟
در بعضی از منابع آمده است که برخی ملاصدرا را تکفیر کردهاند و در این منابع یکی از دلایل عزیمت وی به کهک قم همین فشارها ذکر شده است و حتی گفته شده که وی به کهک تبعید شده است اما بنده ملاک و دلیل معتبری به تکفیر یا تبعید آخوند نیافتم

ملاصدرا چه انتقادهایی به علمای زمان خود داشت؟
بعضی از آثار ملاصدرا به نقد اوضاع زمانش اختصاص دارد. مثلا رساله «سهاصل» پاسخی به تمام کوته نظران، ظاهربینان و عالم نمایانی است که بهنام علم و دین با حکمت و عرفان خصومت میورزند، کسانی که راه سعادت را فرو میگذارند و گمان میکنند که با ابزار شقاوت میتوان به سعادت رسید؛ آنانی که بهتعبیر ملاصدرا، «خانه ظلمه، قبله آنان است» و «کسانی که از علم الهی و مکاشفه خبر ندارند و تنها هنر آنان دانستن چیزهایی از علوم معلومات است». وی در پایان مقدمه «اسفار» از تصوف و عرفان بدون برهان و از فلسفه بدون ایمان و عرفان، به خدا پناه برده و خواننده را از افتادن در دام این دو شر (صوفی جاهل و متفلسف شدن) برحذر میدارد.

منظور ملاصدرا از علمای درباری کسانی چون میرداماد و شیخ بهایی که نیست؟
نه! میدانیم که صدرالمتالهین تا آخر عمر از ارادتمندان واقعی اساتید خود بهویژه میرداماد بود چنانچه در مثنوی خود اشعار بلندی در تمجید از میرداماد دارد.
ای سرشته ایزدت از محض نور/ گشته از برهان تو اوهام دور
خود جهانی و جهان را سروری/ محض عرفانی و عرفان را دری
این ابیات بر فلسفه سیاسی صدرالمتالهین تاکید دارد که وی حکیم را سرور حقیقی عالم و جهان میداند

چگونه این دو بیت بر فلسفه سیاسی صدرالمتالهین تاکید دارد؟
ابیات مذکور را باید در چارچوب تفکر سیاسی وی تحلیل کرد. ملاصدرا، میرداماد را حکیم مطلق و لایق سروری میدانسته است؛ بنابراین بهنظر میرسد در مثنوی مذکور و سایر مکاتباتی که با استاد خویش دارد با او سخن گفته است. وی در مثنوی مزبور که مثنوی بلندی است و چند صفحه ادامه دارد از استاد خود با عنوان «استاد صنعت خداپرستی» یاد کرده است.

تقرب کسانی چون میرداماد و شیخ بهایی به دربار شاهان صفوی برای تامین منافع شخصی نبود، بلکه برای اصلاح رفتار شاه و انجام وظایف دینی در خدمت به مردم بود. منظور ملاصدرا از عالمان درباری کسانی هستند که برای طلب روزی به دربار سلاطین روی میآورند زیرا بهنظر وی فرق از زمین تا آسمان حاصل است میان اسلام زبانی و ایمان قلبی

نگاه ملاصدرا با توجه به انتقادهایی که از اوضاع زمانهاش داشته، به اوضاع سیاسی و اجتماعی چگونه است؟
مجموع انتقادها و ایرادهایی که ملاصدرا از وضع زمانهاش دارد و نوع آسیبشناسی ویژهای که وی از اوضاع فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی عصر خود دارد سبب شده است تا تفکر اجتماعی و سیاسی وی از خصلت «اصلاحی» برخوردار باشد. این اصلاحگری خود را هم در بنیادهای تفکر و هم در نمودهای اجتماعی نشان میدهد.
یکی از محورهای آسیبشناسی فرهنگی ملاصدرا، کاربرد اصطلاحات و مفاهیم دینی و علمی است. بهنظر ملاصدرا واژه‎‎هایی چون فقه، حکمت، فقیه، حکیم و شیخ از معانی اصلی خود تهی شده و در معانی دیگر یا محتوای لاغرتری بهکار میرود؛ بنابراین در تفکر سیاسی و اجتماعی ملاصدرا، هم آسیبشناسی وضع زمانه مدنظر است و هم ارائه طریق و معالجه دردهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی لحاظ شده است.  

ملاصدرا در طی حیات علمی خود چه دوره‎‎های فکری را گذرانده است؟ آیا میتوان تحولات فکری برای او قائل شد؟
میراث علمی صدرالمتالهین را میتوان به پنج دوره تقسیم کرد که عبارتند از:
1.
دوره سیر در افکار فلسفی و کلامی دیگران، اعم از مشائی، اشراقی، اشاعره و معتزله. ملاصدرا این دوره را از باب «حسنات الابرار، سیئات المقربین» از اوقات تلف شده عمر خود دانسته و از آن استغفار میکند.

2.دوره سیر جوهری و تحول روحی از کثرت به وحدت و سفر از خلق به حق و مبدأ آفرینش در پایان این سفر و رسیدن به آغاز ولایت.

3. دوره حرکت جوهری و انقلاب روحی از وحدت به وحدت و سفر از حق بهسوی حق و با همراه حق و مشاهده اسمای حسنای خداوند سبحان.

4. دوره سفر از حق به خلق و مشاهده آثار خدای سبحان در مظاهر گوناگون جلال و جمال آن حضرت. بهنظر آیتالله جوادی آملی، این سه دوره اخیر که سه سفر از چهار سفرش را تشکیل میدهد، در روزگار انزوای ظاهری صورت گرفته است.

5. دوره سیر جوهری تازه و تحول فکری دیگر از کثرت به کثرت و سفر از خلق بهسوی خلق بههمراه حق و رساندن پیام حق به مظاهر وی در کسوت کثرت و عدم احتجاب در رسیدن به حق از خلق، بهعنوان تدریس و تالیف و تهذیب نفوس دیگران. این دوره با بازگشت مجدد وی از کهک به شیراز و تدریس و تالیفش مقارن بوده و بالطبع عرضه تفکر سیاسی و اجتماعی او نیز در این دوره صورت گرفته است

اندیشه سیاسی در این میراث علمی چه جایگاهی دارد؟
اندیشه سیاسی صدرالمتالهین بخشی از میراث علمی وی است که امروزه به آن توجه میشود. این اندیشه دارای جایگاه مهم و والایی در حوزه مکاتب فکری سیاسی است.

اندیشهای که بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی ایران معاصر و بهویژه نقش علمای پیرو مکتب حکمت متعالیه که در بیداری فکر دینی و سیاسی و احیای انگیزه‎‎های اصلاحگرایانه نقش اساسی داشتهاند، بدون آن میسر نخواهد بود. میراث علمی ملاصدرا آنچنان عظیم است که میتواند محتوای رشته صدراشناسی را فراهم سازد

در منظومه فکری صدرالمتالهین، دانش سیاسی از چه جایگاهی برخوردار است؟
ملاصدرا در آثار خویش به کرات پیرامون جوانب مختلف معرفت سیاسی به تامل پرداخته است. یکی از این زوایا، موضوع جایگاه سیاست و دانش سیاسی در طبقه بندی علوم است.
ملاصدرا در «شرح الهدایه الاثیریه» به مباحثی میپردازد که میتوان نکاتی را از آن استخراج کرد:
الف) ملاصدرا به علم سیاست توجه دارد و برای آن جایگاه مستقلی در طبقه بندی، تقسیم، تفکیک و تمایز علوم قائل است.
ب) در تقسیم بندی علوم، به جنبه‎‎های دینی و انسانی سیاست توجه شده و از یکدیگر تفکیک شده است؛ بنابراین دستورات الهی و از جمله فقه سیاسی ما را از علم سیاست بینیاز نمیکند.
ج) مطالعه عبارت صدرالمتالهین نشان میدهد که ایشان به تاریخ و پیشینه مباحث سیاسی در یونان باستان، بهویژه در آثار متفکرانی چون افلاطون و ارسطو و در عالم اسلام در آثار متفکرانی چون فارابی، ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی آگاهی داشته است

در طبقه بندی علوم از دیدگاه ملاصدرا، دانش سیاسی در چه مرتبه ای قرار می گیرد؟
مـــــلاصـــــدرا در کتــــــــــاب «اکسیرالعارفین»، دانشها را به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم میکند. علم دنیوی سه نوع است: علم اقوال، علم اعمال و علم احوال یا افکار. علم اقوال مشتمل بر علوم الفبا، صرف، نحو، عروض، معانی و بیان و تعاریف منطقی اصطلاحات (حدود) است.

علم اعمال شامل چیزهایی است که به اشیای گوناگون مادی تعلق دارد و از آنها فنون بافندگی، کشاورزی و معماری پدید میآید. یک مرتبه بالاتر از آن، فن کتابت علم حیل (مکانیک)، کیمیا و... قرار دارد. سپس علومی از قبیل علم خانواده، حقوق، سیاست و شریعت هست که برای معیشت فرد و اجتماع لازم است و سرانجام علم طریقت که به کسب فضایل معنوی و اخلاقی و زدودن رذایل میپردازد و....

در این تقسیم بندی به دانش سیاسی جایگاه مستقلی داده شده است. در کنار علم سیاست به علم شریعت نیز توجه شده است؛ بنابراین علم سیاسی در کنار علم شریعت و حقوق جایگاه مستقلی دارد.
سیاست در کتاب «المظاهرالالهیه» جایگاه خاصی دارد. او در بخشی از تقسیمبندی علوم در مورد سیاست میگوید اداره جامعه مدنی و سیاسی و نهادهای اجتماعی آن که فقه، حقوق و قوانین و مقررات کوچک و بزرگ دینی و غیر دینی است در این بخش جا میگیرد و فلاسفه به آن علم سیاست میگویند.

ملاصدرا همچون فارابی در «احصاءالعلوم»، علم سیاست بهمعنای امروزی را از فقه سیاسی تفکیک میکند. در واقع بخشی از امور کشورداری را شارع مقدس یا مجتهدان و فقها در هر زمان مشخص میکنند و بخش دیگر به تدبیر خود انسانها واگذار شده است و علم سیاست و شریعت شامل هر دو میشود.

در طبقه بندی اخیر ملاصدرا با فارابی، این فرق وجود دارد که ملاصدرا علم اخلاق و تدبیر فرد را بهصورت دانشی مستقل ذکر کرده، درحالیکه فارابی علم اخلاق، کلام، فقه و سیاست را ذیل علم مدنی قرار میدهد. بنابراین ملاصدرا دانش سیاست را میشناسد و به آن توجه دارد و برای آن جایگاه خاصی قائل است. ملاصدرا معرفت سیاسی و تمام معارف را در شبکه و منظومهای خاص (دینی و الهی) میبیند و بر این اساس، علوم اخروی و الهی و حکمت نظری را بر علوم دنیوی و حکمت عملی مقدم میداند.
مباحث محتوایی مربوط به اندیشه سیاسی صدرالمتالهین در آثار وی پراکنده است. بهعبارت دیگر ایشان اثر مستقلی درباره علم سیاست پدید نیاورده، بلکه در ضمن سایر مباحث به ارائه مطالبی در این باره اکتفا کرده است.    

اگر صدرالمتالهین به دانش سیاسی اهتمام داشته است، چرا تاکنون آنگونه که شایسته است پژوهشگران اندیشه حکمت متعالیه، فلسفه سیاسی و تاریخ اندیشه سیاسی به این مسائل توجه نکردهاند؟ چرا پس از وی این حرکت به یک جریان در تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی تبدیل نشد؟ یا به عبارتی کلیتر ‌چرا به میراث فکری ملاصدرا در بخش سیاست توجهی نشد؟
پاسخ این پرسشها را باید در وضعیت کلی ایران و جهان اسلام پس از عصر صدرالمتالهین و تفاوتهای جدی دوره ملاصدرا با دوره پس از وی جستوجو کرد. بخش عمده زندگی ملاصدرا در دوره سلطنت شاه عباس اول (986ـ 1038  هجری قمری) است.

ایران در دوره صفویه و بهویژه در عصر شاه عباس اول، کشوری در ردیف کشورهای قدرتمند دنیا بود. آنگونه که ایمانوئل والرستین در نظریه نظام جهانی خویش آورده است در این دوره، ایران نسبت به اروپا در عرصه خارجی نظام جهانی قرار داد، چنانکه اروپا نیز نسبت به ایران در عرصه خارجی، نظام جهانی است. پس از سقوط صفویه (1135 هجری قمری) ایران به مدت حدود یک قرن (قرن هجدهم میلادی) درگیر نزاعهای بیپایان درونی میشود؛ نزاعهایی که سرانجام با روی کار آمدن قاجاریه در آغاز قرن نوزدهم بهنظر میرسد که از یک نظر پایان یافته است. آسیبهایی که در سراسر قرن هجدهم متوجه ایران و ایرانیان شد، خود را بیش از همه عرصهها در عرصه تفکر نشان داد.

دغدغه‎‎های اصلی و جدی افاغنه، افشاریه، زندیه، قاجاریه و بعدها پهلویها، دغدغه‎‎های فرهنگی و علمی نبود؛ بنابراین نهال نورسته تفکر که در قرن شانزدهم و هفدهم جوانه زده بود، در قرن هجدهم بسیاری از شاخ و برگهای آن پژمرده و خشک شد و علما در گوشه و کنار جهان، پراکنده و منزوی گشتند. اواخر قرن هفدهم و سراسر قرن هجدهم برای ایران و ایرانیان عصر فرورفتن در انحطاط، ناامنی، جهالت، خشونت، نظامی‌گری و ویرانی بود.

تجارت خارجی که از عصر صفویه آغاز شده بود تعطیل شد، حوزه‎‎های علمیه اصفهان، قم، کاشان، مشهد و... کم فروغ شدند. عالمان دینی یا به تیغ ستم سر به نیست شدند یا کنج عزلت اختیار کردند یا به مکانهای دور از دسترس حکمای زورگو مهاجرت کردند. قحطی، مالیاتهای زیاد، ظلم فراوان، بیماریهای فراگیر، جنگهای قبیلهای و کشمکش بر سر قدرت موجب شد تا جمعیت ایران در سراسر قرن هجدهم نسبت به قبل از آن کمتر شود.

در این عصر، تمامی دانشهای رونق گرفته، جز شاخهها و شعبه‎‎های اندکی از حرکت بازماندند. یکی از شاخه‎‎های فراموش شده معرفت که در اندیشه علمای عصر صفوی بهطور جدی به آن پرداخته شده بود، دانش سیاسی است. «روضه الانوار عباسی» اثر محمدباقر سبزواری (1017ـ 1090  هجری قمری) حکیم و فقیه بزرگ شیعی، در این دوره تالیف شد و تاکنون هنوز گرد و غبار غفلت از چهره آن زدوده نشده است.

این کتاب از مهمترین آثار درباره موضوع سیاست در اندیشه سیاسی شیعه است.
انحطاط داخلی که از نیمه دوم قرن هفدهم شروع شد و بهشدت در قرن هجدهم ادامه یافت و با شبیخون استعماری قرن نوزدهم و بیستم تقویت شد، همه و همه، دست به دست هم داده و چنین القا کردند که دین از سیاست جداست و در نتیجه علمای دین را با سیاست و معرفت سیاسی، کاری نیست. با وجود این، امروز که از میراث علمی پیشینیان درباره معرفت سیاسی سخن میگوییم با نوعی تردید روبهرو میشویم که این تردید سبب میشود تا در آغاز به اثبات این نکته تلاش کنیم که آیا دانشمند مورد نظر سیاست را میشناخته که به آن پرداخته است؟ 

منابع اندیشه سیاسی صدرالمتالهین کدامند؟
چنان که اشاره شد، مقاله چهارم از کتاب «مبدأ و معاد» که مشتمل بر 12 فصل است حاوی مباحث سیاسی است. این مقاله که عنوان اصلیاش در ذکر نبوات است، از فصل ششم تا پایان فصل دوازدهم به مهمترین عناصر تفکر سیاسی صدرالمتالهین اشاره دارد. همچنین مشهد پنجم از کتاب «الشواهد الربوبیه» به بحث نبوات و ولایات اختصاص دارد. تقریبا آنچه در مقاله چهارم کتاب «مبدأ و معاد» آمده، در این کتاب نیز آمده است.

مباحث جدید در این کتاب توجه بیشتر به بحث رابطه شریعت و سیاست است. صدرالمتالهین از این مباحث نتیجه میگیرد که در هر حال سیاست باید تابع شریعت باشد. رساله «سهاصل» پاسخی است به تمام کوته نظران، ظاهربینان و عالم نمایانی که بهنظر صدرالمتالهین بهنام علم و دین با حکمت و عرفان خصومت میورزند.
هدف اصلی از تالیف رساله سه اصل، نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر ملاصدرا و بهخصوص نقد وضعیت گروه‎‎هایی از علما و چگونگی رابطه آنها با دربار صفوی است. هدف ملاصدرا از نوشتن «کسر اصنامالجاهلیه» تهذیب جامعه اسلامی از خرافات و شکستن بتهای جاهلیت و رفع نابهسامانی‎‎های مادی و معنوی است. در این رساله، رهبری و ریاست مدینه فاضله و مطلوب ملاصدرا به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و همچنین علمای درباری، مورد نکوهش وی قرار گرفتهاند.

«الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه» از ابعاد مختلف، چه از نظر برخی از مفاهیم و موضوعات و چه از نظر مباحث سیاسی برای کشف مبانی تفکر سیاسی ملاصدرا اهمیت دارد. در «المظاهرالالهیه» علم سیاست در بخش طبقه بندی علوم ذکر شده است و در بحثی کوتاه اما پرمعنا به حکومت با عنوان «خلافت و خلیفه اللهی انسان»، به رابطه دین و سیاست و فرق نبوت و شریعت و سیاست پرداخته است

لطفا معنا و مفهوم سیاست در اندیشه ملاصدرا را مورد واکاوی قرار دهید؟
از نظر ملاصدرا سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا بهسوی آخرت بهمنظور تقرب به خداوند متعال است. حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید. بدیهی است چنین سیاستی به انبیا، ائمه و علمای واجد شرایط اختصاص دارد. براساس دیدگاه ملاصدرا انسانها دو راه در پیش دارند: 1. راه خدا 2.راه طاغوت. راه خدا همان راه مستقیم الهی است که ولی و رهبر آن، خدا، پیامبران، ائمه و علمای واجد شرایطند و مقصد آن خدا و بهشت است و راه طاغوت، راه کفر و تفرقه و شرک، و مقصد آن، فساد و جهنم است. معرفت جهتدهنده انسان به یکی از این دو مسیر خواهد بود

صدرالمتالهین چه رابطهای میان سیاست و شریعت قائل است؟
در تمام منظومه فکری ملاصدرا و ازجمله فهم وی از سیاست و رابطه آن با شریعت، لازم است بهجایگاه انسان در دنیا و آخرت و منازلی که وی باید از دنیا بهسوی آخرت طی کند، توجه شود.
ملاصدرا در «الشواهد الربوبیه» چهار فرق میان شریعت و سیاست ذکر کرده است و با استناد به گفتار افلاطون در کتاب نوامیس، معتقد است که میان شریعت و سیاست از نظر مبدأ، غایت، فعل و انفعال تفاوت وجود دارد؛
1. تفاوت سیاست و شریعت از نظر مبدأ: مبدأ سیاست نفس جزئیه است، نه نفس کلیه الهیه و این حرکت، تابع اختیار افراد بشر است. اما مبدأ شریعت نهایت سیاست است زیرا پس از آنکه سیاستمداران موفق به استقرار نظام اجتماعی شدند، شریعت دست بهکار شده و نفوس را از ارتکاب برخی اعمال نهی و به انجام برخی کارها امر میکند.

به این ترتیب شریعت، انسانها را بهسوی خدا دعوت میکند و از انحطاط بهجانب شهوت، غضب و مفاسدی که بر آن دو نیرو مترتب میشود، برحذر میدارد.
.2 تفاوت سیاست و شریعت از نظر غایت: نهایت و غایت سیاست، اطاعت از شریعت است. سیاست برای شریعت مانند عبد است نسبت به مولای خود که گاهی از وی اطاعت و گاهی معصیت و نافرمانی میکند. پس اگر سیاست از شریعت اطاعت کرد، ظاهر عالم، مطیع باطن آن میشود و در این هنگام، آسایش و ایمنی از امور رنجدهنده به دست آمده و انسان بهجانب خیرات و کمالات کشانده میشود.

ولی هرگاه سیاست از شریعت پیروی نکند و در برابر آن عصیان ورزد، احساسات انسان بر آرای کلی و ادراکات عقلی او چیره خواهد شد. پادشاهان و زمامداران نمیدانند اگر اقامه سنن و نوامیس و قوانین سیاسی خود را بدانگونه که خود وضع کردهاند، ادامه دهند خدای متعال خشمگین شده و مردم بر آنان قیام میکنند و مظاهر قهر و سلطان خویش را فرمان میدهد تا آنچه را از نظام عالم فاسد و تباه شده است، بهجای اصلیاش برگردانند.
3.
تفاوت سیاست و شریعت از نظر فعل: افعال سیاست، افعال جزئی، زوال پذیر و ناقص است که بقا و استکمال آنها بهوسیله شریعت خواهد بود. ولی افعال شریعت، افعال کلی و تام و بینیاز از سیاستند.
4.
تفاوت سیاست و شریعت از نظر افعال: امر شریعت، امری لازم ذات شخص مامور است، ولی امر سیاست عرضی مفارق و غیر لازم ذات شخص مامور است؛ زیرا برای منظور دیگری است. برای مثال شریعت، شخص را به نماز و روزه امر میکند و آن شخص پذیرفته و به نفسه انجام میدهد و در نتیجه نفع و سود آن عاید خود او میگردد، ولی هرگاه سیاست، شخصی را به انجام کاری مامور کند او را به تزیین و رنگین کردن جامعه خویش و الصاق نشانه‎‎های افتخار و سمت ماموریت و سایر اصناف تجملات امر میکند و این کار تنها برای نظار و جلب توجه آنان است نه برای ذات لباس.
ملاصدرا به دقیقترین وجهی به سیاست و انواع آن توجه داشته، اما اندکی در ابهام سخن گفته است و این ابهام چنان نیست که در موشکافی و دقت محققان مجال رخ نمایاندن نداشته باشد؛ بنابراین سیاست در نظر ملاصدرا دوگونه است: 1. سیاستی که به چهار صورت از شریعت متفاوت بوده و مطیع نیست. 2. سیاستی که از شریعت قابل تفکیک نیست، بلکه تابع شریعت است

ویژگیهای مکتب حکمت سیاسی متعالیه چیست که آن را از سایر مکاتب جدا میکند؟
میتوان ویژگیهای مهم مکتب حکمت سیاسی متعالیه را که ملاصدرا آن را سامان داده و مقدمهای برای به فعالیت رسیدن اندیشه سیاسی شیعه در قرون بعدی شده است، اینگونه برشمرد:
1.
مکتب حکمت سیاسی متعالیه مکتبی خدامحور است.

2.در مکتب حکمت سیاسی متعالیه، انسان مسافری است که از سوی خدا آمده و بهسوی او در حرکت است و دنیا یکی از منازل و مراحل سفر انسان است.

.3پیامبران، امامان و مجتهدان برای هدایت و راهنمایی این مسافر (انسان) از سوی خداوند وظیفه دارند.

4. رهبران الهی، هدایت انسان را در زندگی دنیایی وی به عهده دارند؛ بنابراین دین و دنیا، دین و سیاست، دنیا و آخرت و عالم ماده و معنا مکمل یکدیگر و بلکه لازم و ملزوم هم هستند.

5. مکتب حکمت سیاسی متعالیه مکتبی غایت مدار و هدف محور است. در این تفکر همه عناصر فکری و عملی بهسوی خدا، قیامت و خیر و سعادت و تکامل انسان تنظیم میشوند.

6. در مکتب حکمت سیاسی متعالیه، دنیا هدف نیست بلکه ابزاری است که برای رسیدن به آخرت ضروری بوده و مورد توجه قرار میگیرد.

/825/م

منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی   

       

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۸:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۲:۳۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۱۲:۲۱